Telegram Web Link
🎨Ai Weiwei
هنرمند معاصر چینی در مقام منتقد توتالیتاریسم حزب کمونیست
🇨🇳
@cafe_andishe95
📸آی وی‌وی هنرمند و کنش‌گر سیاسی و اجتماعی چینی به خاطر عکس‌های «حرمت‌شکنانه»اش منفور حکومت کمونیستی چین است و به همین خاطر بارها زندانی شده است.توضیحاتش را درباره دو عکس معروف و محبوبش بخوانید (اسلاید ‌های یک و دو):🔺
🇨🇳🖕🏼
من این نوع عکس گرفتن‌ها را (اسلاید یک)دوست دارم چون به خودم ثابت می‌کند که به رغم خواست حکومت می‌توانم آزاد باشم.اگر نتوانم در کشوری که زور در آن حاکم است انگشت میانی خودم را نشان بدهم احساس شرمساری می‌کنم و حس بدی به من دست می‌دهد.مبادا فکر کنید آدم بی‌ادبی هستم.باور کنید هرگز در کل زندگی‌ام به کسی فحش نداده‌ام.اما بگذارید داستان این عکس را برایتان بگویم.تازه از آمریکا به چین برگشته بودم و پنج سال از قتل‌عام میدان تیانانمن گذشته بود و همچنان دیکتاتوری برقرار بود و هیچ تغییر محسوسی رخ نداده بود.حس بدی داشتم.با این انگشت میانی‌ام توانستم حس خودم را به رییس مائو و نظام مزخرفش نشان بدهم.هر جا که زور حاکم است،فساد و انحراف هم وجود دارد.این انگشت، نماد کوچک من است،این انگشت احساس مرا به دیکتاتوری نشان می‌دهد.این انگشت میانی من حالا خیلی معروف شده است.

🪞من شیفتگی خاصی به این عکس سیاه و سفید دارم(اسلاید دو).از دوستم لو شینگ،که بعدها همسرم شد،خواستم با من به میدان تیانانمن بیاید.پنج سال از قتل عام دموکراسی ‌خواهان چینی در این میدان گذشته بود و می‌خواستم احساس نفرت خودم را از دیکتاتوری و نمادهایش نشان دهم.من و لو موفق شدیم از صف ماموران پلیس و امنیه‌چی‌ها بگذریم و به وسط میدان درست مقابل تصویر بزرگ مائو برسیم.لو ژستی گرفت شبیه ژست معروف مریلین مونرو و من در یک لحظه عکس را گرفتم.خودم این عکس را گرفتم و این مثل یک مانیفست سیاسی و هنری است.در آن زمان این تنها کاری بود که می‌توانستم بکنم.«کنش »کلمه محبوب من است و خلاقیت یعنی قدرت کنش.این کاری که کردم «کنش‌گری »است و گاهی یک کنش کوچک به قدر یک میلیون ایده ارزش دارد.کنش‌های شما در قبال محیط اطرافتان به شما می‌گوید که شما چگونه آدمی هستید ، چه کاره‌اید و دوست دارید چه نوع جامعه‌ای داشته باشید.کنش‌گری چیز خوبی است.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
✂️سانسور دولت شوروی✂️

🔖آندری تاركوفسكی
در يكی از يادداشت‌های روزانه‌اش ليستی پنجاه موردی آورده از پرسش‌ها و اصلاحيه‌هايی كه دايره فرهنگی يا همان اداره سانسورِ دولت شوروی، برای اكران شدن فيلم «سولاريس» دستور اعمال آنها را صادر كرده بود. تعدادی از آن پنجاه مورد اين‌هاست:
١- كاراكتر كريس كلوين به كدام جبهه تعلق دارد؟ سوسياليسم، كمونيسم يا كاپيتاليسم؟
۲- دكتر اسناوت نبايد درباره بی‌معنايی تفتيش كائنات حرفی بزند.

٣- درباره مفهموم خدا در فيلم بحثی نشود.
٤- درباره مفهوم مسيحيت در فيلم بحثی نشود.

٥- برای فصل نهايی اين تغييرات بايد ايجاد شود:

الف) كريس بايد به خانه پدری باز گردد.
ب) فيلم نبايد در انتها چنين تأثيری را به وجود بياورد كه كريس شخصيتی نااميد و شكست خورده دارد.

٦- انگيزه خودكشی كاباريان بايد چنين به نظر برسد كه او خود را در راه دوستان و همكارانش قربانی كرده.

٧- صحنه‌ی بستر حذف شود.

٨- صحنه‌هايی كه در آنها كريس شلوار به پا ندارد حذف شود.

٩- صحنه‌های مشاوره علمی كه شبيه به محكمه اجرا شده حذف شود.

١٠- چرا اسناوت و سارتوريوس از كريس هراس دارند؟

١١- زمينه‌های علمی فيلم بايد اين حس را ايجاد كنند كه ما نمی‌توانيم جهان را بشناسيم و درک نظام هستی ناممكن است.

١٢- اساسا سولاريس چيست و مهمان‌ها كه هستند؟

١٣- شخصيت‌ها بايد بر بحران چيره شوند.

١٤- (مورد نهايی و پنجاهم) فيلم ارزشی برای انسانيت قائل نيست.


📄تاركوفسكی در ادامه يادداشت روزانه‌اش می‌نويسد: به شرافتم سوگند كه می‌خواهند نابودم كنند. اين كارشان نوعی تحريک است. از جان من چه می‌خواهند؟ كه اين اصلاحيه‌ها را نپذيرم و بعد به كل نابودم كنند؟ يا اين‌ها را قبول كنم و به دست خودم فيلمم را نابود كنم؟... درک نمی‌كنم كه با اين فهرست می‌خواهند چه بگويند. نمی‌توانم قبول كنم. فيلم منهدم خواهد شد. حق ندارم افسرده شوم؟ همه‌ی اين كارها يک تحريک است، نمی‌دانم تحريک به چی… خدای من، انسان بايد چقدر بدوی و ابله باشد كه دست به چنين شكاری بزند و به يک فيلم چنين ايرادهايی بگيرد…
محمدرضا شیروان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💢 هرجا می‌بینیم دولت کنترل فعالیت‌های اقتصادی شهروندان خویش را تا سطح جزئیات در دست گرفته است و حتی جزئیات اقتصادش هم از مرکز برنامه‌ریزی می‌شود، این را هم می‌بینیم که شهروندان عادی به زنجیر سیاسی کشیده شده‌اند و سطح زندگیشان بسیار پایین است و مردم اختیار…
💠 فضیلت لیبرال

🎲 مدارا دست‌کم به دو دلیل توصیه می‌شود. اول آنکه، به خوشبختی فردی منجر می‌شود. فردی که آزادی دارد «تا صلاح خویش را به روش خودش دنبال کند» می‌تواند آن سبکی از زندگی را انتخاب کند که بیشتر با طبیعت او جور باشد. در غیاب این آزادی او مجبور می‌بود ویژگی‌های منحصر به فرد خویش را چنان بفرساید که با روش‌های سنتی زندگی جور شود. آدمی با داشتن یک زندگی که برای منش او مناسب‌ترین است، می‌تواند امیدوار باشد که به تکمیل نفس و خوشبختی دست یابد.
🔖 دوم آن‌که، مُدارا منجر به پیشرفت اجتماعی می‌شود. این کار را با ترویج فردیت می‌کند. افرادی که می‌توانند طبیعت خود را به بهترین شکل شکوفا کنند می‌توانند بیشتر از دیگران به رفاه اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند بیفزایند. فردی که استعدادهای منحصر به فرد خود را کشف کرده و آن‌ها را تا حد کمال توسعه داده است می‌تواند بیشترین کمک را به جامعه را بکند. از سوی دیگر، فردی که زندگی‌اش مطابق معیارهای خانواده، اجتماع و جامعه بریده و دوخته شده باشد، در بهترین حالت خوشبختی‌اش هم معادل یک آدم‌واره‌ی ماشینی خواهد بود.

📚📖 مدارا، بیژن شاهین ترجمه محمد ماشین‌چیان
@cafe_andishe95
🏢در قلب دولت، اجبار است

▫️دولت یک اجتماع انسانی است که (با موفقیت) مدعی انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در یک قلمرو معین است.
 ماکس وبر
 
🔺درحالی‌که دولت اغلب به عنوان یک موجودیت خوش‌خیم یا خیرخواه دیده می‌شود، تقریباً مثل یک عمو یا یکی از والدین، ما باید به یاد داشته باشیم که در قلب دولت، خشونت وجود دارد. دولت، انحصار خشونت را بدست می‌آورد. دولت‌ها شرایطی را ایجاد می‌کنند که در آن هیچکس مجاز به خشونت نیست، اما دولت قادر به اِعمال خشونت است. دولت‌ها از تهدید خشونت استفاده می‌کنند تا تبعیت از مالیات و رفتار مد نظرشان حاصل شود.
 
▫️فرد روح دارد، اما دولت ماشینی بی‌روح است. دولت هرگز نمی‌تواند خشونتی را که وجودش مدیون آن است، کنار بگذارد. ماهاتما گاندی
 
🔺تمام فعالیت‌های دولتی به دو دسته تقسیم می‌شوند. در حالت اول، دولت می‌تواند از زور برای اصلاح رفتار استفاده کند. قانونی می‌تواند وضع شود که فعالیت خاصی (مانند قتل یا افترا یا فتنه) را ممنوع می‌کند و متخلفان را به مجازات‌هایی از مجازات‌های مالی تا حبس تا اعدام تهدید می‌کند. در حالت دوم، دولت، درآمدهای مالیاتی را بدست می‌آورد و این پول را به روش‌های خاصی خرج می‌کند. اما کسب درآمدهای مالیاتی خود از طریق تهدید خشونت انجام می‌شود. دولت از ساکنان می‌خواهد مالیات‌های خاصی را بپردازند و ما را با مجازات‌های پولی یا حتی زندان در صورت عدم رعایت این خواسته‌ها تهدید می‌کند.

⚜️ایده بزرگ لیبرال دموکراسی این است که خشونت دولتی را به شکلی کنترل شده، قابل‌پیش‌بینی و عادلانه محدود کند. در یک دموکراسی ایده‌آل، ما با یک رژیم اخلاقی اجبار موافقت می‌کنیم. وقتی کنترل‌ها و موازنه‌ها در اطراف دولت ناقص باشد، خشونت دولتی می‌تواند به روش‌های ناعادلانه اِعمال شود.

هر اقدام دولتی به قیمت اجبار افراد خصوصی است. این محدودیت‌ها آزادی فردی را محدود می‌کند که به خودی خود رفاه انسان را کاهش می‌دهد. وقتی مالیات Re 1 را بر شخصی تحمیل می‌کنیم، آزادی او را برای خرج کردن Re 1 از بین می‌بریم.

✍️محمدرضا فرهادی پور
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔖 در موضوع انحصارها، مانند بسیاری از موضوعات دیگر، کاپیتالیسم معمولا برای آن چیزی سرزنش می‌شود که تخریب‌گَرانش مرتکب شده‌اند: این تجارت آزاد در بازار آزاد نیست که انحصار می‌آفریند، بلکه قانون‌گذاری دولتی، عمل دولتی، و کنترل های دولتی است. اگر مردم نگران شرهای…
📌 هر جا بازارها محدود هستند، قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی وابسته است. در کشورهایی که آزادی اقتصادی ندارند فرادستان سیاسی لزوماً فرادستان اقتصادی هستند و برعکس. به نظر فریدمن بزرگ‌ترین محافظ در برابر زورگویی سیاسی، آزادی اقتصادی است که قدرت اقتصادی قدرت سیاسی را به چالش می‌کشد.

📚📖 آیا بازار، اخلاق ما را فاسد می‌کند؟، ویرجیل هنری استور و جینی سئونگ چوی
ترجمه جعفر خیرخواهان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
پُست مدرنیسم راهبرد شناخت‌شناسانه چپ افراطی دانشگاهی است در واکنش به بحرانی که معلول ناکامی‌های سوسیالیسم در نظر و عمل است. 📚📖 تبیین پُست‌مدرنیسم: شک‌گرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر @cafe_andishe95
🏮یکی از شیوه‌های شبه علم و ضد علم مبهم‌گویی و کلی‌گویی است. نظریات و مفاهیم آنان چنان پیچیده، متناقض و مغشوش است که از این شیوه برای پنهان نگه داشتن و مخفی کردن این موضوع استفاده می‌کنند.
🔸از آنجا که پُست مدرنیسم به نقد مدرنیته می‌پردازد و فایده خردگرایی را، با توجه به و در متن جوامع غربی مورد سوال قرار می‌دهد، در جوامعی مانند جامعه ما که بیش از هزارسال است که در آن خردگرایی و تعبیر و تفسیر عقلانی جهان منع و نهی شده است، به سرعت جا باز می‌کند و طرفدار می‌یابد.

🔹بعضی‌ها فکر می‌کنند که سبک نامفهوم و پُر از ابهام، نثر مغلق و پیچیده پرگویی و زبان‌بازی، عبارات نارسا، گنگ و عجیب و غریب و تعابیر دور از ذهن نویسندگان پُست مدرنیسم، تبلیغات غیرواقعی و خصمانه مخالفان آنها است. اما استفن کاتس نشان می‌دهد برای اینکه خود را یک متفکر و اندیشمند پُست مدرن نشان دهید باید چنان پیچیده و گنگ و نامفهوم بنویسید تا کسی نتواند آن را بفهمد و یا از آن چیزی سر در بیاورد (شیوه شبه دانش‌ورزان).
💢در نتیجه کسی نمی‌فهمد که حرفی برای گفتن ندارید. علاوه بر آن، به علت پیچیدگی و مبهم بودن مطالب، افراد فکر می‌کنند که نکات مهم و ژرفی در آن نهفته است که ورای فهم آن‌هاست، بنابراین در حالی که احترام زیادی به شما می‌گذارند، سوالاتی نمی‌کنند که نتوانید پاسخ دهید.

📚📖 جهان فراطبیعی: علم، شبه علم، و ضد علم در دوران پُست مدرن، محمدرضا توکلی صابری
@cafe_andishe95
‏ادامه قتل و کشتار جوانان دلیر و آزادی‌خواه در ایذه، دستگیری و آزار و اذیت خانواده‌های قهرمانان جاویدنام وطن در سراسر ایران، بازداشت دوباره بسیاری از فعالان و مبارزان ایران‌دوست و صدور احکام سنگین زندان برای آنها، فشار بر رهبران مذهبی اهل سنت در سیستان و بلوچستان، همه و همه حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی به شدت از شروع فاز دیگری از انقلاب ملی ایران در سالگرد مهسا و روزهای پس از آن ترسیده است.

عزم ملت متحد ایران برای رسیدن به آزادی و رفاهی که لیاقتش را دارند، قدرتمندتر از آن است که با کشتار و سرکوب و بگیر و ببند متوقف شود. وقتی قدرت خود را باور و اتحادمان را افزون‌تر کنیم، پیروز خواهیم شد.

@OfficialRezaPahlavi
🐜«لانۀ موران».
لانۀ مورچگان استعارۀ محبوب داستایفسکی از سوسیالیسم بود.

👤آدم‌بودن، در تضاد با مورچه‌بودن، نه‌فقط به محصول بلکه به فرایند هم نیاز دارد. تلاش فقط هنگامی ارزشمند است که امکان شکست باشد، گو اینکه انتخاب‌ها فقط وقتی اهمیت دارند که جهان آسیب‌پذیر باشد و تاحدودی وابسته به اینکه ما، به‌جای این کار، آن کار دیگر را انجام دهیم. مورچه‌ها انتخابی نمی‌کنند.

«نسل آبرومند مورچه‌ها از لانۀ موران آغاز و احتمالاً به همان ختم خواهد شد و این والاترین ستایش‌ها را بابت پایداری و جدیتشان بر می‌انگیزد. اما انسان مخلوقی است بازیگوش و شاید، همچو یک شطرنج‌باز، تنها به جریان بازی عشق می‌ورزد، نه نتیجۀ آن».

📑 مقاله فئودور داستایوفسکی فیلسوف آزادی- گَری سال مورسن
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
☑️ کاملا منطبق با روح توتالیتاریسم است که هر فعالیتی که به خاطر خود آن صورت پذیرد و هدف دیگری از آن منظور نباشد، محکوم و تقبیح گردد. نازی‌ها و روشنفکران سوسیالیست و کمونیست‌ها همه یکسان از علم به خاطر علم و هنر به خاطر هنر متنفرند. هر فعالیتی باید بر پایه…
👁‍🗨تمایز قائل شدن میان آیین عقیدتی خاص کسانی که مشرّف به کیش جنبش توتالیتر شده‌اند و تبلیغ ویژهٔ نوآموزان خارجی جنبش ، در زمان پیش از به قدرت رسیدن جنبش صورت می گیرد .

رابطهٔ میان تبلیغات و تلقین ، از یک سوی به حجم جنبش بستگی دارد و از سوی دیگر به فشار خارجی . هرچه که جنبش کوچکتر باشد ، انرژی بیشتری صرف تبلیغات خواهد شد ؛ و هرچه که از جهان خارج فشار بیشتری بر رژیم‌های توتالیتر وارد شود ، دیکتاتورهای توتالیتر فعالانه تر تبلیغ خواهند کرد.

◾️نکته اصلی این است که ضرورتهای تبلیغات غالباً از جهان خارج تحمیل می شوند و خود این جنبش ها درواقع نه تبلیغ بلکه تلقین می‌نمایند .
اما تلقین که بناگزیر با ارعاب همراه است ، بموازات تواناتر شدن جنبش ها یا منزوی گشتن حکومت های توتالیتر و کسب تامین در برابر دخالت خارجی ، افزایش می یابد .
باید گفت تبلیغات بخشی از جنگ روانی بحساب می آید اما ارعاب ، حتی پس از آنکه رژیم های توتالیتر به اهداف روانشناختی شان دست می‌یابند ، همچنان بکار گرفته می‌شود:
🪩
وحشت واقعی ارعاب در این است که بر مردمی یکسره مطیع حاکم می شود .
در جاییکه فرمانروایی ارعاب به کمال خویش می‌رسد ، تبلیغات یکسره ناپدید می‌شود.

به سخن دیگر تبلیغات یکی از مهمترین ابزارهای توتالیتاریسم در معامله با جهان غیر توتالیتر است ؛ حال آنکه ارعاب ، گوهر راستین اینگونه حکومت بشمار می‌آید .

📚📖 توتالیتاریسم، هانا آرنت
@cafe_andishe95
💡آموزه های سترگ از مونتسکیو:


🔑«آزادی عبارت است از حق انجام هرکاری که قوانین  اجازه می‌دهد و انجام ندادن آنچه قانون منع کرده‌است.»


🗝«آزادی عبارت است از دست‌زدن به‌هرکاری که به‌وسیله  قوانین موضوعهٔ حکومتی که تفکیک قوا در آن به‌حقیقت پیوسته است، منع نشده باشد. حکومتی که در آن قانون را هیئت مقننه تدوین، قوه مجریه بصورت مجزا اجرا و قوه قضاییهٔ مستقلی آن را قضاوت می‌کند.»


🔑«اگر قدرت قضاوت از قدرت قانون‌گذاری و اجرایی جدا نباشد، بازهم از آزادی نشانی نخواهد بود.»


🗝«فقط قدرت است که می‌تواند جلوی قدرت را بگیرد.»

📚 روح‌القوانین
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚦ایدئولوژی مانند عینکی است که انسان دنیای واقعی را به رنگ دیگر می بیند و برآن اساس عمل می کند. واقعیت در برابر پیش فرضهای ایدئولوژی رنگ می بازد. در این حالت، انسان ناراستی را راستی و خطاهای خود را توجیه می کند. ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود.…
🌀ایدئولوژی که تفسیر ساختار قدرت از واقعیت است، همیشه در نهایت تحت‌الشعاع منافع ساختار قرار می‌گیرد. بنابراین، در دل ایدئولوژی گرایشی طبیعی برای جدا کردن خودش از واقعیت و خلق جهانی از ظواهر و تبدیل شدن به یک آیین وجود دارد. در جوامعی که رقابتی عمومی برای کسب قدرت وجود دارد و در نتیجه آن قدرت تحت نظارت عمومی است، طبیعتاً نحوه مشروعیت بخشیدن ایدئولوژیک قدرت به خودش هم تحت نظارت عمومی قرار می‌گیرد. بنابراین، در چنین شرایطی همیشه عوامل تصحیح کننده معینی وجود دارند که به نحو مؤثری نمی‌گذارند ایدئولوژی به کلی دست از واقعیت بشوید.
🔴 اما در نظام‌های توتالیتر خبری از این عوامل تصحیح‌کننده نیست، و در نتیجه چیزی نیست که بتواند جلودار هرچه دورترشدن ایدئولوژی از واقعیت و تبدیل‌شدن تدریجی‌اش به آن چیزی شود که در نظام‌های پساتوتالیتر می‌بینیم: جهانی از ظواهر، آیین صرف، زبانی صوری و تشریفاتی که هیچ ربط معنایی به واقعیت ندارد و بدل به مجموعه‌ای از علائم آیینی شده است که شبه‌واقعیت را به جای واقعیت می‌نشاند.

📚📖 قدرت بی‌قدرتان، واتسلاف هاول ترجمه احسان کیانی‌خواه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌 هر جا بازارها محدود هستند، قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی وابسته است. در کشورهایی که آزادی اقتصادی ندارند فرادستان سیاسی لزوماً فرادستان اقتصادی هستند و برعکس. به نظر فریدمن بزرگ‌ترین محافظ در برابر زورگویی سیاسی، آزادی اقتصادی است که قدرت اقتصادی قدرت سیاسی…
بخش عمومی همیشه، و بدون استثنا بزرگترین مُسرف [اسراف‌کننده] و تلف‌کننده پول جامعه است. اگر این بخش نسبت به هزینه‌هایی که انجام می‌دهند بیشتر دقیق باشد، می‌تواند مطمئن باشد که بخش خصوصی در مخارج خود صرفه‌جو هست. اگر ولخرجی دولت جامعه را به تباهی و ورشکستگی سوق ندهد، ولخرجی افراد ملت هرگز این کار را نخواهد کرد.

📚📖 ثروت ملل، آدام اسمیت
ترجمه سیروس ابراهیم‌زاده
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💲علم اقتصاد علمی نظری است و در چنین مقامی هیچ حرفی در این باره نمی‌زند که یک انسان چه ارزش‌هایی دارد و در پی چه اهدافی باید باشد. علم اقتصاد اهداف نهایی را مشخص نمی‌کند. تعیین اهداف نهایی نه وظیفه انسان اندیشنده، بلکه وظیفه انسان کنش‌کننده است. علم محصول اندیشه…
💵 اقتصاد علم خاص جوامع متشکل از افراد مستقل و مختار است که در آن سازمان تولیدی جامعه تابعی از نیازها و خواسته‌های نامحدود افراد مستقل و آزاد است، جامعه‌ای که در آن تخصیص منابع به صورت مساله مربوط به تعدد وسایل و منابع محدود و هدف‌های متعدد و نامحدود مطرح می‌شود. در نظام کمونیستی یا اقتصاد دستوری از آنجا که وظیفه تخصیص منابع به عهده یک مرجع گذاشته می‌شود (برنامه دولتی)، علم اقتصاد جایی ندارد. در این جوامع، چون تعدد هدف‌های جایگزین و رقیب وجود ندارد، مشکل اقتصادی به صورت تعدد وسایل و وحدت هدف‌ها جلوه می‌کند و بدین ترتیب، مساله بیش‌تر جنبه فنی به خود می‌گیرد تا اقتصادی.

📚📖گفتارهایی در معرفت‌شناسی علم اقتصاد، موسی غنی‌ نژاد
@cafe_andishe95
اشتباهی بزرگ‌تر از این وجود ندارد که تصور کنیم خوشبختیِ آدمی در واقعیت و در نفسِ امور است؛

نه، خوشبختی در تصوری است که ما از این امور داریم

📗در ستایش دیوانگی-اراسموس

«در ستایش دیوانگی» نخستین اثری است که پس از قرون وسطی استبداد مقامات مسیحی را با زبان طنز و شوخی مورد انتقاد قرار داد. متن کتاب به زبان لاتین که زبان علمی آن دوره بود نوشته شده‌است. ایده این اثر طی مسافرتی از ایتالیا به انگلیس به ذهن اراسموس خطور کرد و آن را در منزل تامس مور، صدراعظم آینده انگلستان نگاشت.
@cafe_andishe95
📐لب استدلال اصلی تامس نیگل، به تاسی از سقراط، این است که به هر حال نفی و یا انکار نهاد عقل توسط خود عقل آشکارا نقض غرض است؛ مادامی که از تمهیدات و لوازم عقلی همچون استدلال قیاسی، استقرا، استنتاج به بهترین تبیین، برهان خلف، استناد به شواهد تجربی و… برای به پرسش کشیدن عقل و دستاوردهای نظری آن استفاده می کنید، همچنان خواسته یا ناخواسته در چنبره ی اقتدار فراگیر عقل هستید:

« تشخیص استدلال های منطقی به عنوان [ استدلال های] مستقلا معتبر پیش شرط پذیرش روایتی تکاملی درباره ی خاستگاه این [قدرت] تشخیص است…اگر کسی در [ساحت] منطق می اندیشد، نمی تواند در همان حین این اندیشه ها را صرفاً [بازتاب] طبایع روانشناختی بپندارد، هر چه قدر هم که [این طبایع] موجَب (caused) بوده و یا ریشه در زیست شناسی داشته باشند»

📎استدلال نیگل در عین سادگی بسیار قدرتمند و گویاست:
چگونه است که نیچه و دیگر نسبی گرایان و چشم اندازباوران برای اثبات نسبی گرایی خود از استدلال های معتبر و دیگر قوانین عقلی استفاده می کنند ولی در نهایت عقل و لوازم آن را «افسانه» می پندارند؟! اگر عقل در بن و بنیاد خود (اصول موضوعه ی منطق) «افسانه» و دروغی بیش نیست، آیا نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که احتجاجات و روایات نیچه در باره ی خاستگاه منطق نیز ،که ضرورتاً مبتنی برهمین اصول است، افسانه ای از نوعی دیگر و پیچیده تر است؟

🖇از دیگر سو، نیگل بر این باور است که چنین شک آوری هایی در باب منطق و عقلانیت، علاوه بر اینکه آشکارا خود-ابطال گرند، فرساینده ی کل نظام معرفت ما خواهند بود، به گونه ای که در نهایت وادار خواهیم شد تا اذعان کنیم که در حقیقت چیزی نمی دانیم و یا هر آنچه می دانیم به طرزی محلی و گونه-شمول (Species-bound) و نه جهان شمول تنها برای ما نه «صادق» که سودمند است. نیگل این نگرانی را به نقل از الوین پلانتینگا طی پانوشتی این چنین بیان می کند که «او [پلانتینگا] استدلال می کند که پذیرش معرفت شناسی تکاملی [ آنچه که نیچه بدان باور دارد و از آن دفاع می کند] ناعقلانی است، زیرا در صورت صادق بودن آن هیچ دلیلی برای اتکا به روش هایی که با استفاده از آنها به این نظریه [معرفت شناسی تکاملی] و یا هر نظریه ی دیگری نائل شده ایم نخواهیم داشت»

📑از مقاله نیچه علیه منطق
نویسنده: بعثت علمی
@cafe_andishe95
🪙از یارگیری خاکستری تا پرچم دروغین 🏴



🔘احتمالا شنیده باشید که افراد بی تفاوت یا همان خاکستری ها که تعداد آنها هم کم نیست چگونه می توانند در تحولات سیاسی و اجتماعی نقش آفرینی کنند. در ساده ترین تعریف از خاکستری ها به افرادی گفته می‌شود که در مراحل اولیه تحولات سیاسی و اجتماعی در جامعه واکنشی از خود نشان نمی دهند اما بمرور که اعتراضات عمومی شکل می گیرد، اهمیت حضور این قشر در همراهی یا عدم همراهی آنان با اعتراضات مورد توجه قرار می‌گیرد. هنگامی‌که در چکسلواکی در بهار پراگ اعتراضات علیه سیاست‌های شوروی آغاز شد بخش عمده مردم در موضع بی‌طرفی بودند آن ها اگر چه علاقمند سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی نبودند اما انگیزه‌ای هم برای بیان اعتراضات علنی و حضور در راهپیمایی‌ها نداشتند، چون معتقد بودند اگر چه شوروی دیکتاتور است اما آینده چکسلواکی بی شوروی هم گنگ است. بهار پراگ را بیشتر جوانان و دانشجویان با شیوه‌های مدنی پیش می‌بردند، راهپیمای‌های سکوت، ایستادن در معابر عمومی، تجمع در میدان‌ها و … اما جمعیت عظیم همچنان در مقابل این اعتراض‌ها سکوت کرده بودند...

🚩این بخش خاکستری جامعه بیمناک آینده بودند. کا گ ب سرویس‌اطلاعاتی و امنیتی شوروی در حزب کمونیست مورد سؤال قرار گرفت و لئونید برژنف رهبر شوروی به کا گ ب دستور داد تا از هر راهی که می‌تواند نه با نیروی پلیسی و امنیتی بلکه با ایجاد یک جو روانی قشر خاکستری و بی‌تفاوت جامعه را علیه معترضین بشوراند. کا گ ب پیشنهاد داد تا نیروهایی از پلیس و وفاداران لباس شخصی حزب به اموال عمومی و همچنین خانه‌های مردم و فروشگاه‌ها حمله ببرند و به غارت و تخریب مشغول بشوند، آن‌ها به ایستگاه‌های اتوبوس ماشین‌های مردم و فروشگاه‌ها و خانه‌ها حمله می‌کردند و این‌گونه القا کردند معترضین غارتگرو دشمن مردم هستند رفته‌ رفته قشر خاکستری جامعه که از این آشوب‌ها و غارت و تخریب خسته شده بودند به حمایت از حزب و حکومت ‌پرداختند و از آن‌ها ‌خواستند تا جلوی این آشوب‌ها گرفته شود کار به‌ جایی رسید که اعتراضات عمومی رنگ عوض کرد حالا همان قشر خاکستری و بی‌تفاوت جامعه بود که به خیابان‌ها ریخته بودند و علیه معترضین شعار می‌دادند و خواستار برقراری آرامش بودند! این عمل بعدها به دکترین سیناترا نیز مشهور شد.
اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق از این شیوه خرسند شدند و بعدها در پس هر اعتراضی نسبت به آن اقدام می‌کردند. سازمان‌های امنیتی این دکترین را به‌عنوان بخشی از مهندسی عملیات روانی در جامعه بکار گرفتند و در دوره‌های آموزشی خود همواره نسبت به تربیت تیم‌های ضربت باهدف یارگیری خاکستری اختصاص می‌دادند.

🏴‍☠️پرچم دروغین | False Flag اولین بار وقتی استفاده شد که کشتی‌های دزدان دریایی پرچم کشورهای دیگر را بالا می بردند تا کشتی‌های تجاری به اشتباه خیال کنند با کشتی دوست مواجه‌اند. در گذر زمان این اصطلاح درباره هر عملیات پنهانی که اجراکننده‌ اش قصد داشت طرفِ دیگر را مقصر جلوه دهد؛ به کار برده شد. این اصطلاح درباره فعالیت هایی که افراد یا دولت ها برای مقابله با رقبای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... انجام می‌دهند به کار برده می شود. در متون قانونی، عملیات پرچم دروغین را عموما مقصرسازی ظاهری و یا صحنه‌ سازی توصیف می‌کنند. مشهورترین عملیات پرچم دروغین همان بود که آلمان نازی در واقعه‌ معروف به گلیویتز | Gleiwitz اجرا کرد. در سال ۱۹۳۹ آدولف هیتلر به برخی افسرانش دستور داد به شکل سربازان لهستانی درآیند تا حمله‌ای ساختگی به ایستگاهی رادیویی آن کشور (آلمان) ترتیب دهند. این حرکت به حمایت بخشی از مردم آلمان از حمله به لهستان منجر شد و در نهایت، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت. هیتلر در سخنرانی‌اش که حالا مشهور شده است، درست پیش از این حمله گفت: « مهم نیست باورش کنند یا نه، از پیروز میدان نخواهند پرسید راست گفته است یا دروغ. »

🖥اما امروزه با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی پیاده سازی این گونه اقدامات و عملیات کار آسانی به نظر نمی رسد، ضمن اینکه بکارگیری این روش‌ها نزد افکار عمومی و بخصوص جمعیت خاکستری کاملا نخ نما شده است. گرچه اکنون هم نباید از اهمیت هر نوع اقدامی از این دست غافل بود که هر گونه اعتراض مدنی توسط صاحبان قدرت به آشوب و اغتشاش کشیده شود، اما مهمتر از آن اینست که حاکمیت ها معترضان را به رسمیت بشناسند و صدای آنها را بشنوند و در صدد اصلاح امور برایند، چرا که در قرن حاضر سرکوب و عدم توجه به خواست مردم نتیجه جز بی ثباتی و فروپاشی و از بین رفتن سرمایه های مادی و معنوی یک کشور را در پی نخواهد داشت.
✍🏼جواد میرعرب
@cafe_andishe95
2024/11/19 23:11:44
Back to Top
HTML Embed Code: