🗽💯رئال پولیتیک (Realpolitik) یک اصطلاح در علم سیاست است که به معنای سیاست واقعگرایانه و عملی است. این رویکرد بیشتر به جای اصول ایدئولوژیک یا اخلاقی، بر عوامل اقتصادی و منافع ملی تأکید دارد.
از ویژگیهای رئال پولیتیک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. محوریت منافع ملی: در تصمیم سازی سیاسی، منافع و امنیت ملی در اولویت قرار دارد.
2. عملگرایی: به جای ایدئولوژیها، بر روی واقعیتهای موجود و شرایط عملی تأکید میشود.
3. توافق و سازش: در صورت لزوم، برای رسیدن به اهداف، ممکن است به توافق یا سازش با طرفهای دیگر پرداخته شود.
4. اجتناب از احساسات: تصمیمات بر اساس تحلیلهای منطقی و دادههای واقعی اتخاذ میشود، نه بر اساس احساسات یا تصورات.
رئال پولیتیک معمولاً در سیاست خارجی و روابط بینالملل مورد استفاده قرار میگیرد و به دنبال اطمینان از بقای امنیت و قدرت کشورها در دنیای رقابتی است
@cafe_andishe95
از ویژگیهای رئال پولیتیک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. محوریت منافع ملی: در تصمیم سازی سیاسی، منافع و امنیت ملی در اولویت قرار دارد.
2. عملگرایی: به جای ایدئولوژیها، بر روی واقعیتهای موجود و شرایط عملی تأکید میشود.
3. توافق و سازش: در صورت لزوم، برای رسیدن به اهداف، ممکن است به توافق یا سازش با طرفهای دیگر پرداخته شود.
4. اجتناب از احساسات: تصمیمات بر اساس تحلیلهای منطقی و دادههای واقعی اتخاذ میشود، نه بر اساس احساسات یا تصورات.
رئال پولیتیک معمولاً در سیاست خارجی و روابط بینالملل مورد استفاده قرار میگیرد و به دنبال اطمینان از بقای امنیت و قدرت کشورها در دنیای رقابتی است
@cafe_andishe95
✉️🗝نخستین اصل عبارت است از[ آزادی انسان] به عنوان انسان، به صورت اصلی برای تأسیس یک حکومت مشترک که بتواند در قالب عبارت زیر بیان شود:
هیچ کس نمی تواند مرا مجبور سازد که بر طبق تلقی او از رفاه و سعادت دیگران سعادتمندباشم، زیرا هر کس سعادت خود را به نحوی که میپسندد دنبال میکند... حکومتی که احیانا بر مبنای اصل خیرخواهی نسبت به مردم تاسیس شود، یعنی حکومت پدرسالار، حادترین نوع استبداد است که بتوان در نظر آورد.
کانت
با کانت کاملا موافقم. زیرا آنچه او میخواهد در
مخالفت با هابز بگوید این است که ما حکومت قاهری که آنقدر خوشقلب باشد که جان ما را (که در دستش است) در مقابل دیگر گرگهای انسانی حفظ نماید، نمیخواهیم؛
◻️بلکه وظیفهی اصلی حکومت باید احترام گذاشتن به حقوق ما و حفظ آنها باشد... تنها حاکمیت قانون است که میتواند این مسئله را حل کند و منجر به امری شود که کانت آن را "کرامت فرد" مینامد. این نقطهی قوت نظریهی کانت دربارهی حکومت و دلیل وی برای رد حکومت پدرسالار است.
کارل پوپر
درس این قرن، ص۱۲۵
@cafe_andishe95
هیچ کس نمی تواند مرا مجبور سازد که بر طبق تلقی او از رفاه و سعادت دیگران سعادتمندباشم، زیرا هر کس سعادت خود را به نحوی که میپسندد دنبال میکند... حکومتی که احیانا بر مبنای اصل خیرخواهی نسبت به مردم تاسیس شود، یعنی حکومت پدرسالار، حادترین نوع استبداد است که بتوان در نظر آورد.
کانت
با کانت کاملا موافقم. زیرا آنچه او میخواهد در
مخالفت با هابز بگوید این است که ما حکومت قاهری که آنقدر خوشقلب باشد که جان ما را (که در دستش است) در مقابل دیگر گرگهای انسانی حفظ نماید، نمیخواهیم؛
◻️بلکه وظیفهی اصلی حکومت باید احترام گذاشتن به حقوق ما و حفظ آنها باشد... تنها حاکمیت قانون است که میتواند این مسئله را حل کند و منجر به امری شود که کانت آن را "کرامت فرد" مینامد. این نقطهی قوت نظریهی کانت دربارهی حکومت و دلیل وی برای رد حکومت پدرسالار است.
کارل پوپر
درس این قرن، ص۱۲۵
@cafe_andishe95
امروز در بررسی فضای مجازی، با خبری مواجه شدم که حاکی از آن بود سعید قاسمینژاد، به عنوان یکی از مشاوران اسرائیل، پیشنهاد حمله به [نیروگاههای هستهای] ایران را داده است. این موضوع پرسش مهمی را برایم مطرح کرد: تفاوت او با افرادی چون مسعود رجوی یا حتی سران جمهوری اسلامی چیست؟ هر کدام از این افراد به نوعی به دنبال تخریب ایران و زیرساختهای کشور هستند. در حالی که وظیفه اصلی یک سیاستمدار، صیانت از داراییها و منابع ملت است.
جمهوری اسلامی، بیش از هر دشمن خارجی، برای ایران ویرانگر بوده است. از اقتصاد نابود شده گرفته تا محیط زیستی که به مرز فروپاشی رسیده، فساد گسترده، و اختلال در نظم اجتماعی. افرادی فاسد و ناکارآمد در رأس امور قرار گرفتهاند و کشور را به سمت سقوط سوق میدهند. اما پرسش اینجاست: آیا راه حل این بحران، تخریب زیرساختهای کشور است؟ آیا باید محیط زیست ایران را با رادیواکتیویته کردن آن، به نابودی بکشانیم؟
به عنوان یک شهروند عادی، به خوبی میدانم که نمیتوانم جلوی جنگ را بگیرم یا جنگی را آغاز کنم؛ مسئولیت هر حادثهای که رخ میدهد، بر عهده جمهوری اسلامی است. اما این پرسش همچنان باقی است: آیا خیانتهای جمهوری اسلامی میتواند بهانهای برای توجیه خیانت افرادی چون سعید قاسمینژاد باشد؟
مسعود رجوی نیز زمانی ادعا میکرد که با همکاری ارتش صدام به دنبال آزادی ایران است، همانگونه که خمینی مدعی بود "راه قدس از کربلا میگذرد". هر دو این افراد با چنین تفکراتی جوانان بسیاری را به کام مرگ کشاندند. امروز نیز تاریخ در حال تکرار است؛ در یک سوی این ماجرا آرمان فلسطین قرار دارد و در سوی دیگر افرادی که برای بیگانگان دست به هر خیانتی میزنند. در نهایت، این ملت ایران است که باید هزینه این بازیهای سیاسی را بپردازد.
تفکراتی که در نهایت به چنین خیانتهایی منجر میشود، از کانونهای فکری اصلاحطلبان ریشه گرفته است. حتی اگر این افراد در ظاهر خود را ملیگرا نشان دهند، اما خیانت در ذات و دیانای آنان نهادینه شده است. ما با جمهوری اسلامی مخالفیم چون معتقدیم که این رژیم ایران را به سمت نابودی میکشاند. اما چگونه میتوان با چنین تفکری، جاسوس ارتشهای خارجی شد و همچنان ادعای ملیگرایی کرد؟ مگر اینکه مساله چیزی جز منافع ایران باشد.
برخی ممکن است استدلال کنند که با تخریب زیرساختها، جمهوری اسلامی تضعیف میشود و روند براندازی سرعت میگیرد. اما این یک فریب بزرگ است. جنگ تنها مردم را ضعیفتر و جمهوری اسلامی را قدرتمندتر خواهد کرد. در فضایی پر از ناامنی و تهدیدات جنگی، هیچ جنبش مدنی نمیتواند شکل بگیرد و هر فردی تنها به دنبال نجات جان خود از موشکها و بمبها خواهد بود.
در نهایت، نباید از یاد ببریم که مسئله اصلی و حیاتی ما، حفظ ایران است.
@cafe_andishe95
جمهوری اسلامی، بیش از هر دشمن خارجی، برای ایران ویرانگر بوده است. از اقتصاد نابود شده گرفته تا محیط زیستی که به مرز فروپاشی رسیده، فساد گسترده، و اختلال در نظم اجتماعی. افرادی فاسد و ناکارآمد در رأس امور قرار گرفتهاند و کشور را به سمت سقوط سوق میدهند. اما پرسش اینجاست: آیا راه حل این بحران، تخریب زیرساختهای کشور است؟ آیا باید محیط زیست ایران را با رادیواکتیویته کردن آن، به نابودی بکشانیم؟
به عنوان یک شهروند عادی، به خوبی میدانم که نمیتوانم جلوی جنگ را بگیرم یا جنگی را آغاز کنم؛ مسئولیت هر حادثهای که رخ میدهد، بر عهده جمهوری اسلامی است. اما این پرسش همچنان باقی است: آیا خیانتهای جمهوری اسلامی میتواند بهانهای برای توجیه خیانت افرادی چون سعید قاسمینژاد باشد؟
مسعود رجوی نیز زمانی ادعا میکرد که با همکاری ارتش صدام به دنبال آزادی ایران است، همانگونه که خمینی مدعی بود "راه قدس از کربلا میگذرد". هر دو این افراد با چنین تفکراتی جوانان بسیاری را به کام مرگ کشاندند. امروز نیز تاریخ در حال تکرار است؛ در یک سوی این ماجرا آرمان فلسطین قرار دارد و در سوی دیگر افرادی که برای بیگانگان دست به هر خیانتی میزنند. در نهایت، این ملت ایران است که باید هزینه این بازیهای سیاسی را بپردازد.
تفکراتی که در نهایت به چنین خیانتهایی منجر میشود، از کانونهای فکری اصلاحطلبان ریشه گرفته است. حتی اگر این افراد در ظاهر خود را ملیگرا نشان دهند، اما خیانت در ذات و دیانای آنان نهادینه شده است. ما با جمهوری اسلامی مخالفیم چون معتقدیم که این رژیم ایران را به سمت نابودی میکشاند. اما چگونه میتوان با چنین تفکری، جاسوس ارتشهای خارجی شد و همچنان ادعای ملیگرایی کرد؟ مگر اینکه مساله چیزی جز منافع ایران باشد.
برخی ممکن است استدلال کنند که با تخریب زیرساختها، جمهوری اسلامی تضعیف میشود و روند براندازی سرعت میگیرد. اما این یک فریب بزرگ است. جنگ تنها مردم را ضعیفتر و جمهوری اسلامی را قدرتمندتر خواهد کرد. در فضایی پر از ناامنی و تهدیدات جنگی، هیچ جنبش مدنی نمیتواند شکل بگیرد و هر فردی تنها به دنبال نجات جان خود از موشکها و بمبها خواهد بود.
در نهایت، نباید از یاد ببریم که مسئله اصلی و حیاتی ما، حفظ ایران است.
@cafe_andishe95
🗞اشپیگل: جناب پوپر وقتی از روشنگری می گویید، آیا عمدتا به فراخوان «کانت» برای یک قانون مدنی عادلانه و بسط و گسترش آن به سراسر جهان به مثابه بالاترین وظیفه ی انسانی در نظر دارید؟
و آیا «هگل» از نظر شما سرمدار رمانتیسیسم بود؟
🔖پوپر: کاملا درست است. بدیل رمانتیک کمابیش برآن بود که هیچ چیز بدون جنگ و خشونت پیش نمی رود. هگل بدین ترتیب تجربه خود را از تاریخ به کار گرفت. اما اگر شما به طور مداوم تجربیات گذشته ی حاکی از تعارضات نظامی را برای آینده به کار گیرد، آنگاه به واقع هیچ امیدی برای آینده باقی نمی ماند. زیرا سلاح های ما اکنون می توانند ما را نابود کنند. حمام همه کش تشعشعات اتمی جای حمام خون فولاد را که ظاهرا نیاکان رمانتیک ما را نگران ساخته بود، گرفته است.
زندگی سراسر حل مسئله است.کارل پوپر صص ۱۵۵_ ۱۵۶
@cafe_andishe95
و آیا «هگل» از نظر شما سرمدار رمانتیسیسم بود؟
🔖پوپر: کاملا درست است. بدیل رمانتیک کمابیش برآن بود که هیچ چیز بدون جنگ و خشونت پیش نمی رود. هگل بدین ترتیب تجربه خود را از تاریخ به کار گرفت. اما اگر شما به طور مداوم تجربیات گذشته ی حاکی از تعارضات نظامی را برای آینده به کار گیرد، آنگاه به واقع هیچ امیدی برای آینده باقی نمی ماند. زیرا سلاح های ما اکنون می توانند ما را نابود کنند. حمام همه کش تشعشعات اتمی جای حمام خون فولاد را که ظاهرا نیاکان رمانتیک ما را نگران ساخته بود، گرفته است.
زندگی سراسر حل مسئله است.کارل پوپر صص ۱۵۵_ ۱۵۶
@cafe_andishe95
Forwarded from کتابخانهٔ کافه اندیشه
اسامه بن لادن، رهبر القاعده بود که گفت:
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا.
هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترکند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
https://www.tg-me.com/book_archives
ما عاشق مرگیم آمریکا عاشق زندگی است این است تفاوت بین ما دو تا.
هیچ عبارتی از این بهتر نمیتواند توصیف کننده تقابل بنیادگرایی مذهبی با دنیای مدرن باشد .صدام حسین دیکتاتور ،عراق هم با اینکه باورهای مذهبی متعصبانه نداشت اما به خیال خودش نقطه ضعف بزرگ آمریکا را خوب تشخیص داده بود موقعی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد صدام مطمئن بود که در این نبرد پیروز میشود و استدلالش هم این بود که ما عراقی ها به راحتی میتوانیم صد هزار کشته در طول جنگ بدهیم و ککمان هم نگزد اما آمریکاییها قادر به تحمل تلفات انسانی نیروهایشان نیستند و حتی صد کشته برای آنها غیر قابل تحمل است و به همین دلیل مجبور به توقف جنگ میشوند. تروریست ها و دیکتاتورها در یک ویژگی مشترکند و آن بی توجهی مطلق به حیات انسانی است....
https://www.tg-me.com/book_archives
☠️ وجود این حجم از کثافت و تعفن در یک پوستر، حیرتآور و مافوق تحمل معمولی آدمیزاد است. "اتحاد جمهوریخواهان" تنها و تنها اسم رمز دخمهی نمور و کپک گرفته تروریستهای خون آشام و پا به سن گذاشتهی فدایی خلق است که به گربه روی دیوار، لباس زیر یکدیگر و بچههای خردسال رفقایشان هم رحم نمیکردند. همان سگهای هاری که در روستای گاپیلون در کردستان عراق، بر سر یک اختلاف کوچک، دهها نفر از یکدیگر را سلاخی کردند. همانها که هم سازمانیهای خود را به جرم روابط عاشقانه اعدام میکردند، افرادی که خواهان جدایی از سازمان بوده را سر به نیست و جنازههایشان را در بیابانهای اطراف تهران با اسید میسوزاندند...بله همانها که حالا پس از فروپاشی بلوک جهانی کمونیسم، عکسهای استالین، کاردهای سلاخی و شیشههای اسید را زیر فرش و پشت کمد قایم کرده و با ویترین جمهوریخواهی و پلورالیسم به میدان آمدهاند. برای آنکه این معجون بی بدیل کثافت و نجاست تکمیل شود، دست اتحاد به نظایر رضا علیجانیها و تقی رحمانیها دادهاند که میدانید از کدام تبارند. میخواهند دوباره شما را فریب دهند! میخواهند دوباره شما را از خوشبختی و رهایی محروم کنند! هشیار باشید! اینها سر بزنگاه و در حساسترین لحظات خنجر زهرآگینشان را فرو میکنند. هشیار باشید! دیگر جایی برای اشتباه نداریم!
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
📥دستگاه تبلیغات حزب به مناسبت جشن صدسالگی لنین، آن چنان سر و صدایی راه انداخته بود که تمام شبکه های راديويی و تلویزیونی مدام از لنین، خدماتش و ادامهٔ راهش می گفتند: بر همین اساس لطیفه زیر ساخته شده بود:
خانم معلم از دانش آموز می پرسد:
_ نیکالای، چرا شلوارت چروک است؟
_ دیشب تلویزیون را روشن کردیم و شنیدیم که می گفتند: راه لنین ادامه دارد. آن را خاموش کردیم و رادیو روشن کردیم و دیدیم که آنجا هم می گفتند: راه لنین ادامه دارد. ما دیگر ترسیدیم اتو را هم روشن کنیم.
📔به آن می خندم، ص ۷۸
میخائیل میلنیچینکو
@cafe_andishe95
خانم معلم از دانش آموز می پرسد:
_ نیکالای، چرا شلوارت چروک است؟
_ دیشب تلویزیون را روشن کردیم و شنیدیم که می گفتند: راه لنین ادامه دارد. آن را خاموش کردیم و رادیو روشن کردیم و دیدیم که آنجا هم می گفتند: راه لنین ادامه دارد. ما دیگر ترسیدیم اتو را هم روشن کنیم.
📔به آن می خندم، ص ۷۸
میخائیل میلنیچینکو
@cafe_andishe95
🔥انقلاب «قدرت مردم» فیلیپین نمونه ایی موفق برای رسیدن به دموکراسی🔥
🇵🇭
در دهۀ 80انقلاب فیلیپین(مجمع الجزایری با تراکم جمعیت بالا در جنوب شرق آسیا)، فردیناند مارکوس دیکتاتور این کشور را ساقط کرد.بزرگترین دستاورد این انقلاب این بود که ابدن به اقتدارگرایی انقلابیون منجر نشد و به یک دموکراسی رو به پیشرفت رسید.
همچنین این "انقلاب مردمی" به تلاش برای تغییر اجتماعی،اصلاحات ارضی و.. وهیچ تغییر قابل توجهی در نخبگان اجتماعی و سیاسی و پاکسازی نیانجامید.خانم اکینو رهبر مخالفان با مشکلات متعدد مثل کودتای ارتش و شورش های مسلمانان و کمونیستها مواجه بود اما باز هم شکست نخورد.
🔸این نمونه ایی الهام بخش از پیروزی مردم بر استبداد بود.کشوری که در 1946 مستقل شده بود و فردیناند با انتخابات وارد و قدرت را قبضه کرده بود.استبداد او مبتنی بر حکومت نظامی و و تکحزبی بود.در اوایل کار مارکوس مردم به وعده های او برای مدرن کردن کشور روی خوش نشان دادند اما به مرور که حکومت نظامی طولانی می شد و انحصار قدرت و ثروت نزد مقربان او رو به افزایش داشت،حمایت از او رو به کاهش گذاشت.با مشکلات اقتصادی و کاهش دارمد دولت ،پول کافی برای ،مارکوس دیگر نمی توانست پول به پایگاه اجتماعی خود یعنی نواحی روستایی و ارتش تزریق کند و حمایت بخشهای مهمی از آنان را از دست داد.
با بالا گرفتن مخالفتها استراتژی مارکوس ایجاد اختلاف بین مخالفانش بود تا به وحدت نرسند.فلیپینیها با حمایت آمریکا جنبش ملی انتخابات آزاد راه انداختند.همین بسیج نیروها قدرت مردمی مخالفان را تحکیم کرد. کوراسون هر چند بی تجربه بود و پدرش توسط دولت ترور شده بود کم کم از اختلافات عبور کرد و به رهبری مخالفان رسید در مقام فرزند یک شهید.
🌐در مجموع انقلاب فیلیپین شخص یا عامل واحدی نداشت بلکه مجموعه ایی از عوامل داخلی و خارجی بود که مشروعیت دیکتاتوری را فرو ریخت و حکومت دموکراتیک در برقرار کرد.انقلاب فیلیپین تقریبن بدون خونریزی هم بود.
کوراسون آکینو سه دستاورد مهم داشت:جان بدر بردن از شش کودتای نافرحام،ایجاد نهادهای دموکراتیک،بهبود وضع اقتصادی.البته هنوز که هنوز است گروهای شورشی مسلح در مناطق مسلمان نشین دموکراسی فیلیپین را تهدید می کنند.آکینو در این مدت شدیدن توسط آمریکا حمایت شد،مانند کمک مالی و نظامی برای غلبه بر شورشیان.
🔻اکنون فیلیپین دارای حکومت دموکراتیک در شکل یک جمهوری مطابق قانون اساسی با نظام ریاست جمهوری است که به شکل یکپارچه اداره میشود به استثنای ناحیهٔ خودگردان مسلمان میندانائو که به صورت بسیار گستردهای از حکومت جدا میباشد. فیلیپین چندین بار از زمان ریاست جمهوری راموس در تلاش بوده تا حکومت را به صورت فدرال، پارلمانی یا تک مجلسی تغییر دهد.ریاست جمهوری در فیلیپین هم رئیس دولت و هم فرماندهٔ کل نیروهای مسلح میباشد.
طبق قانون اساسی تازه تصویب شده فیلیپین نظام سیاسی این کشور جمهوری ریاستی است. رئیسجمهور و مجلس سنای ۲۴ نفره بر اساس رای مردم برای یک دوره شش ساله انتخاب میشوند. رئیسجمهور ریاست قوه مجریه را بر عهده دارد که از ۱۹ وزارتخانه متشکل شدهاست.مجلس نمایندگان شامل دویست نماینده انتخابی با رای مردم و پنج نماینده انتصابی است که این پنج نماینده را رئیسجمهور از بین گروههای اقلیت انتخاب مینماید. همچنین تعیین اعضای کابینه نیز بر عهده رئیسجمهور و بدون تصویب مجلس است.
قانون اساسی فیلیپین دوره ریاست جمهوری در این کشور را به یک دوره شش ساله محدود کردهاست تا مانع تبدیل شدن یک فرد به دیکتاتوری مشابه 'فردیناند مارکوس' شود.
در فیلیپین رئیسجمهور و معاون وی بهطور جداگانه در انتخابات به وسیله مردم برگزیده میشوند.
♦️احزاب عمده سیاسی در فیلیپین عبارتند از:
1. حزب آزادیخواه (لیبرال).
2. حزب دمکراتیک فیلیپین (نهضت نیروی خلق).
3. حزب کارگر.
4. اتحاد برای دمکراسی.
سازمانهای اپوزیسیون مسلح از جمله اسلام گرایان تندرو معروف به گروه ابو سیاف که بر بخشی از جزایر میندانائو و مجمع الجزایر سولو خودمختاری دارند. مهمترین تهدید علیه حکومت این کشور هستند. مثل ناحیه خودمختار مسلمان نشین میندانائو به مساحت ۱۳/۱۲۲ کیلومتر مربع به مرکزیت کوتاباتو که در اختیار جهادگرایان مسلمان قرار دارد.
@cafe_andishe95
🇵🇭
در دهۀ 80انقلاب فیلیپین(مجمع الجزایری با تراکم جمعیت بالا در جنوب شرق آسیا)، فردیناند مارکوس دیکتاتور این کشور را ساقط کرد.بزرگترین دستاورد این انقلاب این بود که ابدن به اقتدارگرایی انقلابیون منجر نشد و به یک دموکراسی رو به پیشرفت رسید.
همچنین این "انقلاب مردمی" به تلاش برای تغییر اجتماعی،اصلاحات ارضی و.. وهیچ تغییر قابل توجهی در نخبگان اجتماعی و سیاسی و پاکسازی نیانجامید.خانم اکینو رهبر مخالفان با مشکلات متعدد مثل کودتای ارتش و شورش های مسلمانان و کمونیستها مواجه بود اما باز هم شکست نخورد.
🔸این نمونه ایی الهام بخش از پیروزی مردم بر استبداد بود.کشوری که در 1946 مستقل شده بود و فردیناند با انتخابات وارد و قدرت را قبضه کرده بود.استبداد او مبتنی بر حکومت نظامی و و تکحزبی بود.در اوایل کار مارکوس مردم به وعده های او برای مدرن کردن کشور روی خوش نشان دادند اما به مرور که حکومت نظامی طولانی می شد و انحصار قدرت و ثروت نزد مقربان او رو به افزایش داشت،حمایت از او رو به کاهش گذاشت.با مشکلات اقتصادی و کاهش دارمد دولت ،پول کافی برای ،مارکوس دیگر نمی توانست پول به پایگاه اجتماعی خود یعنی نواحی روستایی و ارتش تزریق کند و حمایت بخشهای مهمی از آنان را از دست داد.
با بالا گرفتن مخالفتها استراتژی مارکوس ایجاد اختلاف بین مخالفانش بود تا به وحدت نرسند.فلیپینیها با حمایت آمریکا جنبش ملی انتخابات آزاد راه انداختند.همین بسیج نیروها قدرت مردمی مخالفان را تحکیم کرد. کوراسون هر چند بی تجربه بود و پدرش توسط دولت ترور شده بود کم کم از اختلافات عبور کرد و به رهبری مخالفان رسید در مقام فرزند یک شهید.
🌐در مجموع انقلاب فیلیپین شخص یا عامل واحدی نداشت بلکه مجموعه ایی از عوامل داخلی و خارجی بود که مشروعیت دیکتاتوری را فرو ریخت و حکومت دموکراتیک در برقرار کرد.انقلاب فیلیپین تقریبن بدون خونریزی هم بود.
کوراسون آکینو سه دستاورد مهم داشت:جان بدر بردن از شش کودتای نافرحام،ایجاد نهادهای دموکراتیک،بهبود وضع اقتصادی.البته هنوز که هنوز است گروهای شورشی مسلح در مناطق مسلمان نشین دموکراسی فیلیپین را تهدید می کنند.آکینو در این مدت شدیدن توسط آمریکا حمایت شد،مانند کمک مالی و نظامی برای غلبه بر شورشیان.
🔻اکنون فیلیپین دارای حکومت دموکراتیک در شکل یک جمهوری مطابق قانون اساسی با نظام ریاست جمهوری است که به شکل یکپارچه اداره میشود به استثنای ناحیهٔ خودگردان مسلمان میندانائو که به صورت بسیار گستردهای از حکومت جدا میباشد. فیلیپین چندین بار از زمان ریاست جمهوری راموس در تلاش بوده تا حکومت را به صورت فدرال، پارلمانی یا تک مجلسی تغییر دهد.ریاست جمهوری در فیلیپین هم رئیس دولت و هم فرماندهٔ کل نیروهای مسلح میباشد.
طبق قانون اساسی تازه تصویب شده فیلیپین نظام سیاسی این کشور جمهوری ریاستی است. رئیسجمهور و مجلس سنای ۲۴ نفره بر اساس رای مردم برای یک دوره شش ساله انتخاب میشوند. رئیسجمهور ریاست قوه مجریه را بر عهده دارد که از ۱۹ وزارتخانه متشکل شدهاست.مجلس نمایندگان شامل دویست نماینده انتخابی با رای مردم و پنج نماینده انتصابی است که این پنج نماینده را رئیسجمهور از بین گروههای اقلیت انتخاب مینماید. همچنین تعیین اعضای کابینه نیز بر عهده رئیسجمهور و بدون تصویب مجلس است.
قانون اساسی فیلیپین دوره ریاست جمهوری در این کشور را به یک دوره شش ساله محدود کردهاست تا مانع تبدیل شدن یک فرد به دیکتاتوری مشابه 'فردیناند مارکوس' شود.
در فیلیپین رئیسجمهور و معاون وی بهطور جداگانه در انتخابات به وسیله مردم برگزیده میشوند.
♦️احزاب عمده سیاسی در فیلیپین عبارتند از:
1. حزب آزادیخواه (لیبرال).
2. حزب دمکراتیک فیلیپین (نهضت نیروی خلق).
3. حزب کارگر.
4. اتحاد برای دمکراسی.
سازمانهای اپوزیسیون مسلح از جمله اسلام گرایان تندرو معروف به گروه ابو سیاف که بر بخشی از جزایر میندانائو و مجمع الجزایر سولو خودمختاری دارند. مهمترین تهدید علیه حکومت این کشور هستند. مثل ناحیه خودمختار مسلمان نشین میندانائو به مساحت ۱۳/۱۲۲ کیلومتر مربع به مرکزیت کوتاباتو که در اختیار جهادگرایان مسلمان قرار دارد.
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«مردم ایران اولین قربانیان رژیم جمهوری اسلامی هستند. این رژیم پیش از جنگ با مردم منطقه و فراتر از آن، با خود ایرانیان در جنگ است... اما بر خلاف این رژیم جنگطلب که مانع اصلی میان مردم ایران و جهان است، ملت ایران به دنبال صلح و آینده بهتر برای همه مردم منطقه است.»
نسخه کامل و با زیرنویس فارسی گفتگویم با برنامه «صبح یکشنبه» شبکه فاکسنیوز آمریکا به میزبانی "ماریا بارتیرومو"
۶ اکتبر ۲۰۲۴ (۱۵ مهر ۱۴۰۳)
@OfficialRezaPahlavi
نسخه کامل و با زیرنویس فارسی گفتگویم با برنامه «صبح یکشنبه» شبکه فاکسنیوز آمریکا به میزبانی "ماریا بارتیرومو"
۶ اکتبر ۲۰۲۴ (۱۵ مهر ۱۴۰۳)
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیامی به دوستان ملت ایران در سراسر خاورمیانه
A message to the friends of the Iranian people across the Middle East
https://youtu.be/z64L7DUi9jo
@OfficialRezaPahlavi
A message to the friends of the Iranian people across the Middle East
https://youtu.be/z64L7DUi9jo
@OfficialRezaPahlavi
🏛💥دولت بنیادگرا به مثابۀ شکلی از دولت توتالیتر اعتقاد به مرزی بین دین و دولت و سیاست ندارد
و به حکومتی اطلاق میشود که بر مبنای اصول و اعتقادات خاصی از یک مذهب یا ایدئولوژی خاص شکل میگیرد و تلاش میکند تا این اصول را در تمامی جنبههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه خود پیاده کند. این نوع دولت معمولاً بر مبنای تفسیرهای خاصی از متون مذهبی یا ایدئولوژیک، ساختار قانونی و قواعد اجتماعی را تعیین میکند.
📚 مولفههای دولت بنیادگرا به منزلۀ شکلی از دولت توتالیتر:
1. ایدئولوژی مستحکم: دولتهای بنیادگرا معمولاً بر اساس یک نظام اعتقادی مشخص (مثلاً اسلامی، مسیحی، یهودی یا دیگر ایدئولوژیها) فعالیت میکنند و این ایدئولوژی در همه جنبههای زندگی اجتماعی و سیاسی پیادهسازی میشود.
2. عدم تحمل تنوع: چنین دولتهایی معمولاً نسبت به دیدگاهها و باورهای مختلف تحملی ندارند و سعی میکنند نظرات و اعتقادات خود را به جامعه تحمیل کنند.
3. قوانینی مبتنی بر مذهب: نظامهای حقوقی و قوانین این دولتها بر اساس اصول مذهبی تدوین میشود و به نوعی شریعت یا قوانین دینی در زندگی روزمره مردم پیاده میشود.
4. فشار بر مخالفان: افراد و گروههایی که با ایدئولوژی حاکم مخالفت میکنند، معمولاً تحت فشار سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی قرار میگیرند و ممکن است با سرکوب مواجه شوند.
5. استفاده از نمادها و نشانههای مذهبی: در این دولتها، نمادها و نشانههای مذهبی در تمامی عرصههای اجتماعی به کار گرفته میشود تا وحدت و قوام اجتماعی بر اساس اعتقادات مشترک تقویت شود.
6. اقتصاد و سیاست: برنامهریزیهای اقتصادی و سیاستهای اجتماعی معمولاً بر اساس اصول مذهبی و یا ایدئولوژیک استوار است، و این امر ممکن است موجب انزوا یا جدایی از نظامهای اقتصادی جهانی شود.
7. آموزش و پرورش: سیستم آموزشی در دولتهای بنیادگرا معمولاً بر مبنای تفسیر خاصی از تاریخ و مذهب شکل میگیرد و تلاش میشود تا نسلهای آینده تحت تأثیر این ایدئولوژی قرار گیرند.
توجه به این نکته مهم است که دولتهای بنیادگرا میتوانند با همدیگر تفاوتهای زیادی داشته باشند و هر کدام ممکن است ویژگیهای خاصی از خود نشان دهند که بستگی به بستر فرهنگی، تاریخی و اجتماعی آنها دارد
@cafe_andishe95
و به حکومتی اطلاق میشود که بر مبنای اصول و اعتقادات خاصی از یک مذهب یا ایدئولوژی خاص شکل میگیرد و تلاش میکند تا این اصول را در تمامی جنبههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه خود پیاده کند. این نوع دولت معمولاً بر مبنای تفسیرهای خاصی از متون مذهبی یا ایدئولوژیک، ساختار قانونی و قواعد اجتماعی را تعیین میکند.
📚 مولفههای دولت بنیادگرا به منزلۀ شکلی از دولت توتالیتر:
1. ایدئولوژی مستحکم: دولتهای بنیادگرا معمولاً بر اساس یک نظام اعتقادی مشخص (مثلاً اسلامی، مسیحی، یهودی یا دیگر ایدئولوژیها) فعالیت میکنند و این ایدئولوژی در همه جنبههای زندگی اجتماعی و سیاسی پیادهسازی میشود.
2. عدم تحمل تنوع: چنین دولتهایی معمولاً نسبت به دیدگاهها و باورهای مختلف تحملی ندارند و سعی میکنند نظرات و اعتقادات خود را به جامعه تحمیل کنند.
3. قوانینی مبتنی بر مذهب: نظامهای حقوقی و قوانین این دولتها بر اساس اصول مذهبی تدوین میشود و به نوعی شریعت یا قوانین دینی در زندگی روزمره مردم پیاده میشود.
4. فشار بر مخالفان: افراد و گروههایی که با ایدئولوژی حاکم مخالفت میکنند، معمولاً تحت فشار سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی قرار میگیرند و ممکن است با سرکوب مواجه شوند.
5. استفاده از نمادها و نشانههای مذهبی: در این دولتها، نمادها و نشانههای مذهبی در تمامی عرصههای اجتماعی به کار گرفته میشود تا وحدت و قوام اجتماعی بر اساس اعتقادات مشترک تقویت شود.
6. اقتصاد و سیاست: برنامهریزیهای اقتصادی و سیاستهای اجتماعی معمولاً بر اساس اصول مذهبی و یا ایدئولوژیک استوار است، و این امر ممکن است موجب انزوا یا جدایی از نظامهای اقتصادی جهانی شود.
7. آموزش و پرورش: سیستم آموزشی در دولتهای بنیادگرا معمولاً بر مبنای تفسیر خاصی از تاریخ و مذهب شکل میگیرد و تلاش میشود تا نسلهای آینده تحت تأثیر این ایدئولوژی قرار گیرند.
توجه به این نکته مهم است که دولتهای بنیادگرا میتوانند با همدیگر تفاوتهای زیادی داشته باشند و هر کدام ممکن است ویژگیهای خاصی از خود نشان دهند که بستگی به بستر فرهنگی، تاریخی و اجتماعی آنها دارد
@cafe_andishe95
Forwarded from Behzad Mehrani- بهزاد مهرانی ✌️
🏛🏗دولت توسعهای (Developmental State) به نوعی از دولت اشاره دارد که تمرکز اصلی آن بر روی توسعه اقتصادی و اجتماعی است. این نوع دولت معمولاً دارای ایدههایی چون رشد اقتصادی پایدار، سرمایهگذاری در زیرساختها، آموزش و بهداشت، و تقویت صنایع داخلی است. دولتهای توسعهای معمولاً نقش فعالی در هدایت و برنامهریزی اقتصادی دارند و به ویژه در کشورهای در حال توسعه بیشتر دیده میشوند. مثالهای بارز از دولتهای توسعهای به ژاپن و کره جنوبی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مربوط میشود.
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
@cafe_andishe95
🗿در مقابل، دولت بنیادگرا (Fundamentalist State) به دولتهایی اشاره دارد که بر اساس اصول و ارزشهای خاص مذهبی یا ایدئولوژیکی شکل گرفته و عمل میکنند. این نوع دولتها معمولاً دارای رویکردهای سختگیرانهتری نسبت به جامعه هستند و ممکن است در سیاستهای خود بر اساس اصول ایدئولوژیک یا مذهبی عمل کنند. مثالهایی از دولتهای بنیادگرا میتواند شامل جمهوری اسلامی ایران یا دولتهای اسلامی خاصی باشد که در آنها قوانین شریعت و اصول مذهبی به عنوان مبنای سیاستگذاریهای دولتی قرار دارد.
🔍 تفاوتهای کلیدی:
1. هدف و اولویت:
⦁ دولت توسعهای: اولویت بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و افزایش رفاه عمومی.
⦁ دولت بنیادگرا: اولویت بر پیادهسازی اصول مذهبی و ایدئولوژیک.
2. نقش دولت:
⦁ دولت توسعهای: دولت نقشی فعال در تسهیل و هدایت توسعه اقتصادی دارد.
⦁ دولت بنیادگرا: دولت بیشتر بر اجرای قوانین و موازین ایدئولوژیک تمرکز دارد.
3. رویکرد به تغییرات اجتماعی:
⦁ دولت توسعهای: معمولاً پذیرای تغییرات و نوآوریها برای بهبود وضعیت اقتصادی است.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت کند و بر حفظ سنتها و اصول خود تاکيد بيشتری داشته باشد.
4. مدلهای توسعه:
⦁ دولت توسعهای: ممکن است از مدلهای مختلفی برای توسعه استفاده کند، از جمله همکاری با سایر کشورها و جذب سرمایهگذاری خارجی.
⦁ دولت بنیادگرا: ممکن است به صورت انزواطلبی عمل کند و بر روی خودکفایی و حفظ هویت مذهبی تأکید کند.
به طور خلاصه، دولت توسعهای بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی توجه دارد، در حالی که دولت بنیادگرا به اصول ایدئولوژیک و مذهبی خود پایبند است.
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥🚩این ویدئو دیدگاه درستی درباره تفکر اقتصادی چپ(مارکسیسم کمونیسم لنینیسم) و بلایی که ۵۷ سر کشورمان آورد به شما میدهد.
روزگاری در ۱۳۵۶، کشورمان به تنهایی ۲ درصد از کل تولید اقتصادی دنیا(۸۰ م.د از ۴۰۰۰ م.د)را داشت که امروزه به کمتر از ۰.۲ درصد رسیده(۲۰۰ م.د از بیش از ۱۰۰ هزار م.د)
بعد سلطه تفکر چپ ها در اقتصاد و مصادره و دولتی سازی اموال مفید ترین اقشار کارآفرین جامعه هیچ کدام از صنایع ایرانمان بدون رانت از جیب مردم،توان سرپا ماندن ندارد نمونه اش خودروسازی یا باقی صنایع....
در اواخر ویدئو میبینید اقای خامنه ای نیز صریحا به این اشتباه اعتراف کرده..!
یا اینجا آیت الله سید جواد علوی بروجردی هم به بلایی که با مصادره اموال نخبگان صنعتی-اقتصادی سر اقتصاد کشورمان آوردند اعتراف میکند
کانال از کتاب
@cafe_andishe95
روزگاری در ۱۳۵۶، کشورمان به تنهایی ۲ درصد از کل تولید اقتصادی دنیا(۸۰ م.د از ۴۰۰۰ م.د)را داشت که امروزه به کمتر از ۰.۲ درصد رسیده(۲۰۰ م.د از بیش از ۱۰۰ هزار م.د)
بعد سلطه تفکر چپ ها در اقتصاد و مصادره و دولتی سازی اموال مفید ترین اقشار کارآفرین جامعه هیچ کدام از صنایع ایرانمان بدون رانت از جیب مردم،توان سرپا ماندن ندارد نمونه اش خودروسازی یا باقی صنایع....
در اواخر ویدئو میبینید اقای خامنه ای نیز صریحا به این اشتباه اعتراف کرده..!
یا اینجا آیت الله سید جواد علوی بروجردی هم به بلایی که با مصادره اموال نخبگان صنعتی-اقتصادی سر اقتصاد کشورمان آوردند اعتراف میکند
کانال از کتاب
@cafe_andishe95