جمهوری اسلامی پوستری برای کشته شده های سانحه هلیکوپتر طراحی کرده است که در آن قاسم سلیمانی در بهشت به پیشواز کشته ها میرود.
اما گویا در بهشت خیالی حکومت، جایی برای افسران #ارتش نیست.
@cafe_andishe95
اما گویا در بهشت خیالی حکومت، جایی برای افسران #ارتش نیست.
@cafe_andishe95
📜«تاریخ بشر وجود ندارد. آنچه هست تاریخهای جنبههای گوناگون زندگی انسان به تعداد نامحدود و نامعین است.
یکی از اینها، تاریخ قدرت سیاسی است که به سطح تاریخ جهان ارتقاء داده میشود؛ ولی این کار، به عقیدهٔ من، توهین به هر تصور نیک و پاکیزه از بشر است و هیچ مزیتی بر این ندارد که تاریخ اختلاس یا دزدی یا زهر دادن به دیگران را تاریخ بشر قلمداد کنیم.
تاریخ قدرتمداری سیاسی چیزی نیست مگر تاریخ جنایات بینالمللی و کشتارهای عام. (و البته باید تصدیق کرد، تاریخ کوششهای آدمی برای پایان دادن به این اعمال).
این است تاریخی که در مدارس تدریس میشود و در آن از بزرگترین جانیان بهعنوان قهرمانان تاریخ مورد احترام و ستایش قرار میگیرند؛ ولی آیا براستی تاریخ عمومی بهمفهوم تاریخ واقعی بشر وجود ندارد؟ پاسخی که، به عقیدهٔ من، هر انسان بشردوست و خصوصاً هر مسیحی مؤمن باید بدهد این است که:
امکان ندارد چنین تاریخی وجود داشته باشد؛ تاریخ واقعی بشر اگر وجود میداشت، میبایست تاریخ همهٔ افراد آدمی باشد؛ زیرا هیچ انسانی از دیگران مهمتر نیست. پیداست که نوشتن تاریخی در این حد از واقعیت و با این جزئیات، هرگز امکانپذیر نیست. باید انتزاع کنیم و از جزئی به کلی برسیم و نادیده بگیریم و قائل به انتخاب شویم. اما همینکه چنین کردیم، میرسیم به همان تاریخهای متعددی که یکی از آنها تاریخ جنایات بینالمللی و کشتارهای عام است و تاریخ بشر قلمداد و اعلام میشود.
اما چرا تاریخ قدرتمداری انتخاب شدهاست و نه مثلاً تاریخ دین یا شعر؟ به چند دلیل؟ یکی اینکه قدرت در همگان تأثیر میگذارد و شعر تنها در این عدهای قلیل. دلیل دیگر، تمایل آدمیان به قدرتپرستی است؛ ولی پرستش قدرت بیگمان یکی از بدترین اقسام بتپرستی و بازماندهٔ عهد زندگی در قفس و بندگی و عبودیت آدمی است. قدرتپرستی زاییدهٔ ترس است و ترس احساسی است که بحق باید از آن بیزار باشیم.
سومین دلیل اینکه قدرتمداری سیاسی محور «تاریخ» قرار داده شده این بوده که مصادر قدرت خواستهاند در مقام بت و معبود قرار بگیرند و توانستهاند به این خواست خود جامهٔ عمل بپوشانند. امپراتوران و سرداران و دیکتاتورها بر کار بسیاری از مورخان نظارت و مراقبت داشتهاند.»
📍سِر کارل پوپر
📚جامعه باز و دشمنان آن
@cafe_andishe95
یکی از اینها، تاریخ قدرت سیاسی است که به سطح تاریخ جهان ارتقاء داده میشود؛ ولی این کار، به عقیدهٔ من، توهین به هر تصور نیک و پاکیزه از بشر است و هیچ مزیتی بر این ندارد که تاریخ اختلاس یا دزدی یا زهر دادن به دیگران را تاریخ بشر قلمداد کنیم.
تاریخ قدرتمداری سیاسی چیزی نیست مگر تاریخ جنایات بینالمللی و کشتارهای عام. (و البته باید تصدیق کرد، تاریخ کوششهای آدمی برای پایان دادن به این اعمال).
این است تاریخی که در مدارس تدریس میشود و در آن از بزرگترین جانیان بهعنوان قهرمانان تاریخ مورد احترام و ستایش قرار میگیرند؛ ولی آیا براستی تاریخ عمومی بهمفهوم تاریخ واقعی بشر وجود ندارد؟ پاسخی که، به عقیدهٔ من، هر انسان بشردوست و خصوصاً هر مسیحی مؤمن باید بدهد این است که:
امکان ندارد چنین تاریخی وجود داشته باشد؛ تاریخ واقعی بشر اگر وجود میداشت، میبایست تاریخ همهٔ افراد آدمی باشد؛ زیرا هیچ انسانی از دیگران مهمتر نیست. پیداست که نوشتن تاریخی در این حد از واقعیت و با این جزئیات، هرگز امکانپذیر نیست. باید انتزاع کنیم و از جزئی به کلی برسیم و نادیده بگیریم و قائل به انتخاب شویم. اما همینکه چنین کردیم، میرسیم به همان تاریخهای متعددی که یکی از آنها تاریخ جنایات بینالمللی و کشتارهای عام است و تاریخ بشر قلمداد و اعلام میشود.
اما چرا تاریخ قدرتمداری انتخاب شدهاست و نه مثلاً تاریخ دین یا شعر؟ به چند دلیل؟ یکی اینکه قدرت در همگان تأثیر میگذارد و شعر تنها در این عدهای قلیل. دلیل دیگر، تمایل آدمیان به قدرتپرستی است؛ ولی پرستش قدرت بیگمان یکی از بدترین اقسام بتپرستی و بازماندهٔ عهد زندگی در قفس و بندگی و عبودیت آدمی است. قدرتپرستی زاییدهٔ ترس است و ترس احساسی است که بحق باید از آن بیزار باشیم.
سومین دلیل اینکه قدرتمداری سیاسی محور «تاریخ» قرار داده شده این بوده که مصادر قدرت خواستهاند در مقام بت و معبود قرار بگیرند و توانستهاند به این خواست خود جامهٔ عمل بپوشانند. امپراتوران و سرداران و دیکتاتورها بر کار بسیاری از مورخان نظارت و مراقبت داشتهاند.»
📍سِر کارل پوپر
📚جامعه باز و دشمنان آن
@cafe_andishe95
🧨مارکی دو ساد نویسنده و آزارگر ضد اخلاق از افرادی بوده که چون آنارشیستهای چپ و کارل مارکس با مالکیت و حقوق بشر دشمنی داشتند:
این اصطلاح مالکیت دزدی است در سال ۱۷۹۷ در متن مارکی دو ساد با عنوان L'Histoire de Juliette به چشم میخورد:
"اگر حق مالکیت را روبه عقب سمت ریشهٔ آن دنبال کنیم به مصون از خطا بودن غصب کردن و تجاوز میرسیم.
به هرحال دزدی تنها به این خاطر که نقض کردن مالکیت است، مورد مجازات قرار میگیرد اما این حق خودش اصالتاً چیزی جز دزدی نیست".
@cafe_andishe95
این اصطلاح مالکیت دزدی است در سال ۱۷۹۷ در متن مارکی دو ساد با عنوان L'Histoire de Juliette به چشم میخورد:
"اگر حق مالکیت را روبه عقب سمت ریشهٔ آن دنبال کنیم به مصون از خطا بودن غصب کردن و تجاوز میرسیم.
به هرحال دزدی تنها به این خاطر که نقض کردن مالکیت است، مورد مجازات قرار میگیرد اما این حق خودش اصالتاً چیزی جز دزدی نیست".
@cafe_andishe95
👥تعرض جامعه به خودش⚡️
۱.واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند)معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم(همانند حجاب) بر آنها اعمال قدرت کنند.هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود:زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت.به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.
2⃣.ازاینرو،هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند.برعکس،قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است.او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.
3⃣.به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:
"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است".
مصطفی مهر ایین
@cafe_andishe95
۱.واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند)معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم(همانند حجاب) بر آنها اعمال قدرت کنند.هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود:زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت.به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.
2⃣.ازاینرو،هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند.برعکس،قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است.او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.
3⃣.به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:
"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است".
مصطفی مهر ایین
@cafe_andishe95
🚙چانگ جو یانگ موسس شرکت هیوندای در یک خانواده فقیر در کره شمالی متولد شد ولی به طرز عجیبی به کره جنوبی فرار کرد!
چانگ برای رها شدن از فقر در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک گاو دزدید و با پولش بلیط قطار گرفت و رفت کره جنوبی و به این شکل به یکی از غولهای خودروسازی در جهان تبدیل شد!
البته این بازرگان موفق در سال ۱۹۹۸ تعداد ۱۰۰۱ گاو به زادگاهش در کرهشمالی فرستاد تا اون دزدی رو جبران کرده باشه!
@cafe_andishe95
چانگ برای رها شدن از فقر در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک گاو دزدید و با پولش بلیط قطار گرفت و رفت کره جنوبی و به این شکل به یکی از غولهای خودروسازی در جهان تبدیل شد!
البته این بازرگان موفق در سال ۱۹۹۸ تعداد ۱۰۰۱ گاو به زادگاهش در کرهشمالی فرستاد تا اون دزدی رو جبران کرده باشه!
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚙چانگ جو یانگ موسس شرکت هیوندای در یک خانواده فقیر در کره شمالی متولد شد ولی به طرز عجیبی به کره جنوبی فرار کرد! چانگ برای رها شدن از فقر در اوایل دهه ۱۹۳۰ یک گاو دزدید و با پولش بلیط قطار گرفت و رفت کره جنوبی و به این شکل به یکی از غولهای خودروسازی در جهان…
🚓تاریخچهای از شرکت هیوندای موتورز کره جنوبی🛻
یکی از شناخته شده ترین خودروسازان برای ایرانیان شرکت هیوندای موتورز است و اتومبیل های این شرکت سال هاست که در جاده های ایران در حال تردد هستند. شرکت هیوندای در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر اولسان کره جنوبی شروع به فعالیت نمود هرچند که شروع فعالیت هیوندای بعنوان خودروساز به سال ۱۹۶۷ باز می گردد. دفتر مرکزی هیوندای موتورز در شهر سئول پایتخت کره جنوبی قرار دارد. هیوندای برای عموم مردم با اتومبیل هایش شناخته شده ولی محصولات این شرکت محدود به خودروها نیست و طیف وسیعی از تولیدات صنعتی را در بر می گیرد. از سایر فعالیت های هیوندای می توان به کشتی سازی (صنایع سنگین هیوندای)، ساخت و طراحی ربات های صنعتی، جرثقیل ها، قطعات الکترونیکی و حتی توربین های بخار اشاره نمود. همچنین، هیوندا علاوه بر صنعت خودرو سازی در عرصه پتروشیمی و پالایشگاه نیز فعالیت های گسترده ای را در سطح جهان داشته است; به گونه ای که سایر کشور ها از این شرکت بعنوان نهاد پیمانکار در پروژها و مگا پروژه های داخلی خود استفاده می کنند; هیوندای اویل بانک یکی از شرکت های زیر مجموعه هیوندا است که; در حوزه نفت و انرژی فعالیت های گسترده ای را انجام داده است.
🚗بنیانگذار هیوندای
چانگ جو یانگ ، زاده ۱۹۱۵ میلادی بنیانگذار شرکت هیوندای بود. وی در شهر کانگ وون چشم به جهان گشود که امروزه بخشی از کره شمالی محسوب می شود. وی در سال ۱۹۴۷ شرکت مهندسی ساخت و ساز هیوندای را تاسیس نمود که بیشتر در زمینه ساختمان سازی فعالیت می نمود. کره ای ها هم مانند مردم ژاپن بسیار پرکار و پر تلاش هستند و همین روحیه در یانگ نیز وجود داشت و شرکت هیوندای را از یک ساختمان کوچک به یک کارخانه صنعتی تبدیل نمود و بیست سال بعد یعنی در ۱۹۶۷ خودروسازی هیوندای را تاسیس کرد.
وی در سال ۲۰۰۱ میلادی درگذشت اما همچنان بعنوان بزرگترین کارآفرین کره جنوبی و فردی محترم برای مردم این کشور شناخته می شود.
🗒نگاهی به زندگی بنیانگذار هیوندای کره جنوبی (آقای چونگ جووو یانگ )
کلمه هیوندای به زبان کره ای به معنی جدید و مدرن است و نام این غول بزرگ اقتصادی کره جنوبی نیز از همین کلمه گرفته شده است. هسته اصلی هلدینگ بزرگ هیوندای در سال ۱۹۴۸ توسط اقای چانگ چونگ بو کارافرین برجسته کره ای تاسیس گردید. آقای چانگ متولد روستای آسان در استان کان ون جنوبی؛ جنوبی ترین استان کره شمالی بدنیا آمد.اسان موتور نیز از همین نام گرفته شده است. زندگی او دارای فراز و نشیب های فراوان بود. درباره او داستانهای جالبی گفته می شود.او در یک خانواده بسیار پرجمعیت با پنج برادر و سه خواهر به دنیا آمد. پدرش او را به مدارس قدیمی کره فرستاد .اما بدلیل فقر و بدبختی او نتوانست بیش از مقطع ابتدایی تحصیل کند.بعد از ترک تحصیل در مزرعه کشاوزی به کمک پدرش شتافت.
اما تهیدستی و فقر همواره او را آزار می داد و برای فرار از این گرفتاری و حل آن دست به اقدامات متعددی زد. در محافل کره جنوبی او به کسی که شکست برایش معنا ندارد معروف است این فراری پر انرژی یک بار پس انداز پدرش را که از راه فروش گاو بدست آورده بود ربوده و برای ادامه تحصیل و کسب کار به یکی از شهرهای اطراف روستای خود رفت اما نتوانست درس بخواند و اولین شکست را تجربه کرد.اما ناامید نشد بعد از شکست و برباد دادن دارایهای پدر مجددا با مهاجرت به یکی از شهرهای کره به کارهای سخت ساختمانی مشغول شد. کارگری در ساختمان نیز نتوانست او را قانع کند. سپس او در سال ۱۹۳۳ در یک حجره برنج فروشی به کوله بری مشغول شد و روزها مبادرت به جابجای کیسه های بزرگ برنج می کرد.
پشتکار وی در کوله بری موجب شد مالک مغازه کارهای حساب و کتاب مغازه را نیز از فرزنش گرفته و به این کوله بر پر تلاش سپرد. حال او به عبارتی دیگر صاحب حجره برنج فروشی شده بود و توانست از این طریق مبلغ قابل توجه ای را پس انداز کند. اما در سال های پایانی دهه سی میلادی با شدت گرفتن جنگ و درگیری ژاپن با چین و کمبود مواد غذایی؛ او توسط ماموران ژاپنی که کره را تحت استعمار داشتند تحت فشار قرار گرفت؛ با ادامه فشارها کار برنج فروشی او از رونق افتاد و مجددا دچار مشکل شد.
@cafe_andishe95
یکی از شناخته شده ترین خودروسازان برای ایرانیان شرکت هیوندای موتورز است و اتومبیل های این شرکت سال هاست که در جاده های ایران در حال تردد هستند. شرکت هیوندای در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر اولسان کره جنوبی شروع به فعالیت نمود هرچند که شروع فعالیت هیوندای بعنوان خودروساز به سال ۱۹۶۷ باز می گردد. دفتر مرکزی هیوندای موتورز در شهر سئول پایتخت کره جنوبی قرار دارد. هیوندای برای عموم مردم با اتومبیل هایش شناخته شده ولی محصولات این شرکت محدود به خودروها نیست و طیف وسیعی از تولیدات صنعتی را در بر می گیرد. از سایر فعالیت های هیوندای می توان به کشتی سازی (صنایع سنگین هیوندای)، ساخت و طراحی ربات های صنعتی، جرثقیل ها، قطعات الکترونیکی و حتی توربین های بخار اشاره نمود. همچنین، هیوندا علاوه بر صنعت خودرو سازی در عرصه پتروشیمی و پالایشگاه نیز فعالیت های گسترده ای را در سطح جهان داشته است; به گونه ای که سایر کشور ها از این شرکت بعنوان نهاد پیمانکار در پروژها و مگا پروژه های داخلی خود استفاده می کنند; هیوندای اویل بانک یکی از شرکت های زیر مجموعه هیوندا است که; در حوزه نفت و انرژی فعالیت های گسترده ای را انجام داده است.
🚗بنیانگذار هیوندای
چانگ جو یانگ ، زاده ۱۹۱۵ میلادی بنیانگذار شرکت هیوندای بود. وی در شهر کانگ وون چشم به جهان گشود که امروزه بخشی از کره شمالی محسوب می شود. وی در سال ۱۹۴۷ شرکت مهندسی ساخت و ساز هیوندای را تاسیس نمود که بیشتر در زمینه ساختمان سازی فعالیت می نمود. کره ای ها هم مانند مردم ژاپن بسیار پرکار و پر تلاش هستند و همین روحیه در یانگ نیز وجود داشت و شرکت هیوندای را از یک ساختمان کوچک به یک کارخانه صنعتی تبدیل نمود و بیست سال بعد یعنی در ۱۹۶۷ خودروسازی هیوندای را تاسیس کرد.
وی در سال ۲۰۰۱ میلادی درگذشت اما همچنان بعنوان بزرگترین کارآفرین کره جنوبی و فردی محترم برای مردم این کشور شناخته می شود.
🗒نگاهی به زندگی بنیانگذار هیوندای کره جنوبی (آقای چونگ جووو یانگ )
کلمه هیوندای به زبان کره ای به معنی جدید و مدرن است و نام این غول بزرگ اقتصادی کره جنوبی نیز از همین کلمه گرفته شده است. هسته اصلی هلدینگ بزرگ هیوندای در سال ۱۹۴۸ توسط اقای چانگ چونگ بو کارافرین برجسته کره ای تاسیس گردید. آقای چانگ متولد روستای آسان در استان کان ون جنوبی؛ جنوبی ترین استان کره شمالی بدنیا آمد.اسان موتور نیز از همین نام گرفته شده است. زندگی او دارای فراز و نشیب های فراوان بود. درباره او داستانهای جالبی گفته می شود.او در یک خانواده بسیار پرجمعیت با پنج برادر و سه خواهر به دنیا آمد. پدرش او را به مدارس قدیمی کره فرستاد .اما بدلیل فقر و بدبختی او نتوانست بیش از مقطع ابتدایی تحصیل کند.بعد از ترک تحصیل در مزرعه کشاوزی به کمک پدرش شتافت.
اما تهیدستی و فقر همواره او را آزار می داد و برای فرار از این گرفتاری و حل آن دست به اقدامات متعددی زد. در محافل کره جنوبی او به کسی که شکست برایش معنا ندارد معروف است این فراری پر انرژی یک بار پس انداز پدرش را که از راه فروش گاو بدست آورده بود ربوده و برای ادامه تحصیل و کسب کار به یکی از شهرهای اطراف روستای خود رفت اما نتوانست درس بخواند و اولین شکست را تجربه کرد.اما ناامید نشد بعد از شکست و برباد دادن دارایهای پدر مجددا با مهاجرت به یکی از شهرهای کره به کارهای سخت ساختمانی مشغول شد. کارگری در ساختمان نیز نتوانست او را قانع کند. سپس او در سال ۱۹۳۳ در یک حجره برنج فروشی به کوله بری مشغول شد و روزها مبادرت به جابجای کیسه های بزرگ برنج می کرد.
پشتکار وی در کوله بری موجب شد مالک مغازه کارهای حساب و کتاب مغازه را نیز از فرزنش گرفته و به این کوله بر پر تلاش سپرد. حال او به عبارتی دیگر صاحب حجره برنج فروشی شده بود و توانست از این طریق مبلغ قابل توجه ای را پس انداز کند. اما در سال های پایانی دهه سی میلادی با شدت گرفتن جنگ و درگیری ژاپن با چین و کمبود مواد غذایی؛ او توسط ماموران ژاپنی که کره را تحت استعمار داشتند تحت فشار قرار گرفت؛ با ادامه فشارها کار برنج فروشی او از رونق افتاد و مجددا دچار مشکل شد.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚓تاریخچهای از شرکت هیوندای موتورز کره جنوبی🛻 یکی از شناخته شده ترین خودروسازان برای ایرانیان شرکت هیوندای موتورز است و اتومبیل های این شرکت سال هاست که در جاده های ایران در حال تردد هستند. شرکت هیوندای در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ در شهر اولسان کره جنوبی شروع…
🔑اما هرگز ناامید نشد. در آن زمان یعنی اوایل دهه چهلم میلادی شایعه ای در شهر پیچیده که صاحب یک تعمیرگاه اتومبیل به نام آرت سرویس قصد داشت واحد خود را بفروش برساند. آقای چونگ به همراه برادرانش این کارگاه تعمیرات اتومبیل را خریداری کردند و بیش از ۸۰ نفر را در این کارگاه مشغول کرد. اما او در این کارنیز موفق نشد وبا آتش سوزی مهیبی که در کارگاه بوجود آمد تقریبا تمام اموال خود را از دست داد.
بعد ازشکست نیروی های ژاپنی از نیروهای امریکا در کره جنوبی در سال ۱۹۴۵و خروج ژاپن از کره؛ نیرو های نظامی امریکا بسیاری از اموال تصرف شده در جنگ جهانی دوم را به مردم کره بازگردادند که در این میان اقای چونگ قطعه زمینی به مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در سئول را خریداری نمود و اولین قدم برای تاسیس شرکت هیوندائی برداشته شد .
او به همراه برادران خود شرکت سهامی هیوندایی و شرکت اتومبیل سازی هیوندای را تاسیس کرد . اما این موفقیت نیز دیری نپاید و با شروع جنگ دو کره و تصرف سئول توسط نیروی های کره شمالی او این شرکت و تمام دارایهای ان را رها و به پوسان؛ جنوبی ترین نقطه کره جنوبی فرار کرد .
بعد از جنگ دو کره چانگ به کمک یکی از برادران خود که مترجم نیروهای امریکای بود توانست مجددا ان زمینها را از دست نیروهای امریکا گرفته و فعالیت خود مجددا اغاز نماید. می توان گفت این مقطع سرآغاز دوران شکوفایی هیوندائی می باشد بقول وی:
(( انسان همیشه با مصیبت ها رو به رو است لیکن مشکلات به معنی شکست نخواهد بود)).
جنگ دو کره پایان یافته و کشورکره جنوبی تقریبا منهدم شده بود .حال دوران طلایی شرکتهای ساختمانی فرا رسیده بود . او با درک این شرایط و تاسیس کارخانه تولید سیمان و فعایت در قالب شرکت ساختمانی به عنوان یکی از پیمانکاران اصلی وارد پروژه های باز سازی شد . با گذشت چند دهه از مشکلات و فقر؛ دوران خوش هیوندائئ فرا رسیده بود. همین فکر باعث شد تا کوله بر حجره برنج فروشی؛ کارش در حوزه ساخت و ساز رونق بگیرد .
🔘سیکا
@cafe_andishe95
بعد ازشکست نیروی های ژاپنی از نیروهای امریکا در کره جنوبی در سال ۱۹۴۵و خروج ژاپن از کره؛ نیرو های نظامی امریکا بسیاری از اموال تصرف شده در جنگ جهانی دوم را به مردم کره بازگردادند که در این میان اقای چونگ قطعه زمینی به مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در سئول را خریداری نمود و اولین قدم برای تاسیس شرکت هیوندائی برداشته شد .
او به همراه برادران خود شرکت سهامی هیوندایی و شرکت اتومبیل سازی هیوندای را تاسیس کرد . اما این موفقیت نیز دیری نپاید و با شروع جنگ دو کره و تصرف سئول توسط نیروی های کره شمالی او این شرکت و تمام دارایهای ان را رها و به پوسان؛ جنوبی ترین نقطه کره جنوبی فرار کرد .
بعد از جنگ دو کره چانگ به کمک یکی از برادران خود که مترجم نیروهای امریکای بود توانست مجددا ان زمینها را از دست نیروهای امریکا گرفته و فعالیت خود مجددا اغاز نماید. می توان گفت این مقطع سرآغاز دوران شکوفایی هیوندائی می باشد بقول وی:
(( انسان همیشه با مصیبت ها رو به رو است لیکن مشکلات به معنی شکست نخواهد بود)).
جنگ دو کره پایان یافته و کشورکره جنوبی تقریبا منهدم شده بود .حال دوران طلایی شرکتهای ساختمانی فرا رسیده بود . او با درک این شرایط و تاسیس کارخانه تولید سیمان و فعایت در قالب شرکت ساختمانی به عنوان یکی از پیمانکاران اصلی وارد پروژه های باز سازی شد . با گذشت چند دهه از مشکلات و فقر؛ دوران خوش هیوندائئ فرا رسیده بود. همین فکر باعث شد تا کوله بر حجره برنج فروشی؛ کارش در حوزه ساخت و ساز رونق بگیرد .
🔘سیکا
@cafe_andishe95
❌آیا چپها به خاطر اخلاق و عدالتخواهی با اسرائیل میستیزند؟
تصور اشتباهی وجود دارد که چپهای ایرانی از ابتدای تشکیل کشور اسراییل با آن مخالف بودهاند و به دلیل روحیه حقطلبی و عدالتطلبیشان است که همواره مخالف اسراییل بودهاند. چنین نیست.
همایون کاتوزیان در کتاب «خلیل ملکی، سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» چنین میآورد:
«ملکی مثل همهٔ سوسیالیستهای اروپایی در دههٔ ۱۹۵۰، اسراییل را الگوی یک کشور سوسیالیست و بدیل معتبری در برابر الگوی شوروی میدانست و علم و زندگی و نبرد زندگی، در بحث از برنامهٔ محتمل برای اصلاخات ارضی در ایران، مقالاتی در تایید کیبوتصهای کشاورزی نوشته بودند.»
خلیل ملکی به دعوت «اتحادیه بینالمللی سوسیالیسم» به اسراییل سفر میکند و در کنفرانسی شرکت میکند که «گلدا مایر» وزیر خارجه وقت اسراییل هم شرکت داشت. خیلی ملکی سوسیالیست به دعوت همین خانم وزیر و با هواپیمای او به اسراییل سفر میکند و همینطور با موشه دایان وزیر دفاع وقت اسراییل هم دیدن میکند.
پس از او است که جلال آل احمد و همسرش هم به تشویق مقتدایشان ملکی به اسراییل سفر میکنند.
و همهشان در وصف اسراییل زبان به تایید میگشایند.
آل احمد در کتاب خود با نام «سفر به ولایت عزاییل» که سفرنامهاش به اسراییل است «کلخوز» یا همان مزرعه اشتراکی و «خانهداری اشتراکی» را همان قبله آمال سوسیالیستی خود میبیند که در آن «هیچ کس مالک چیزی نیست جز لباسش که با همان میآید و با همان میرود» و خبری هم از مالیات و مالکیت و مزد نیست.
داریوش آشوری هم به اسراییل سفر میکند و او هم در اسراییل همه تمایل به سوسیالیسم میبیند.
چپها در اساس با جنایت و اشغالگری مشکلی ندارند بلکه اگر این جنایت به اردوگاه سوسیالیسم و چپ جهانی منتسب باشد سراپا شوق و تشویق میشوند.
شما به چند صدهزار کشته در سوریه نظر کنید و تعداد کشتهشدههای فلسطینی در سوریه را از نظر بگذرانید؛ همینطور به کشتار و جنایت علیه مسلمانان در اویغور چین رو کنید که کک چپها نمیگزد و صدای رسایی از رسانههایشان بلند نمیشود تا دریابید که مسئله چپ اساسا کشتار انسانها نیست که اگر چنین میبود اصلا چپ نمیشدند.
بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
تصور اشتباهی وجود دارد که چپهای ایرانی از ابتدای تشکیل کشور اسراییل با آن مخالف بودهاند و به دلیل روحیه حقطلبی و عدالتطلبیشان است که همواره مخالف اسراییل بودهاند. چنین نیست.
همایون کاتوزیان در کتاب «خلیل ملکی، سیمای انسانی سوسیالیسم ایرانی» چنین میآورد:
«ملکی مثل همهٔ سوسیالیستهای اروپایی در دههٔ ۱۹۵۰، اسراییل را الگوی یک کشور سوسیالیست و بدیل معتبری در برابر الگوی شوروی میدانست و علم و زندگی و نبرد زندگی، در بحث از برنامهٔ محتمل برای اصلاخات ارضی در ایران، مقالاتی در تایید کیبوتصهای کشاورزی نوشته بودند.»
خلیل ملکی به دعوت «اتحادیه بینالمللی سوسیالیسم» به اسراییل سفر میکند و در کنفرانسی شرکت میکند که «گلدا مایر» وزیر خارجه وقت اسراییل هم شرکت داشت. خیلی ملکی سوسیالیست به دعوت همین خانم وزیر و با هواپیمای او به اسراییل سفر میکند و همینطور با موشه دایان وزیر دفاع وقت اسراییل هم دیدن میکند.
پس از او است که جلال آل احمد و همسرش هم به تشویق مقتدایشان ملکی به اسراییل سفر میکنند.
و همهشان در وصف اسراییل زبان به تایید میگشایند.
آل احمد در کتاب خود با نام «سفر به ولایت عزاییل» که سفرنامهاش به اسراییل است «کلخوز» یا همان مزرعه اشتراکی و «خانهداری اشتراکی» را همان قبله آمال سوسیالیستی خود میبیند که در آن «هیچ کس مالک چیزی نیست جز لباسش که با همان میآید و با همان میرود» و خبری هم از مالیات و مالکیت و مزد نیست.
داریوش آشوری هم به اسراییل سفر میکند و او هم در اسراییل همه تمایل به سوسیالیسم میبیند.
چپها در اساس با جنایت و اشغالگری مشکلی ندارند بلکه اگر این جنایت به اردوگاه سوسیالیسم و چپ جهانی منتسب باشد سراپا شوق و تشویق میشوند.
شما به چند صدهزار کشته در سوریه نظر کنید و تعداد کشتهشدههای فلسطینی در سوریه را از نظر بگذرانید؛ همینطور به کشتار و جنایت علیه مسلمانان در اویغور چین رو کنید که کک چپها نمیگزد و صدای رسایی از رسانههایشان بلند نمیشود تا دریابید که مسئله چپ اساسا کشتار انسانها نیست که اگر چنین میبود اصلا چپ نمیشدند.
بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
❤️🐵ابراز حسِ عاطفی و همدلی هیچ ارتباطی به قرائت مذهبی ندارد!
نیچه به خرافاتی معتقد بود مبنی بر اینکه همدلی انسانها با هم ریشه در مسیحیت دارد برای همین مردود است.او عادت داشت هر چیزی را که خوش نداشت به مسیحیت نسبت دهد.
اما به وضوح اشتباه می کرد حیوانات هم با هم همدلی دارند چه برسد به انسانها که با این رفتار اخلاقی در دو مسیر کلی سود می برند
اول اینکه ارضای حس اخلاقی و ارامش درونی ظاهر میشود از طرف دیگر در جمع ؛نفع برده و در ازای ارایه این خدمت خودش نیز از خدمت همدلی دیگران بهره می برد و این ربطی به دین ندارد.
برای افراد سکولار اخلاق برمیگردد به قاعده طلایی. با دیگران آنطور رفتار کن که میخواهی در شرایط مشابه با تو رفتار کنند. این قاعده نیاز به باورهای فراطبیعی نیز ندارد.
اما نیچه مبنای بسیاری از مغلطه هایش را این ایده خرافی قرار داده بود.
بر خلاف نیچه انسانهای زیادی هستند که علاقه ندارند در رده پایینتری از این دو میمون قرار گیرند.
@cafe_andishe95
نیچه به خرافاتی معتقد بود مبنی بر اینکه همدلی انسانها با هم ریشه در مسیحیت دارد برای همین مردود است.او عادت داشت هر چیزی را که خوش نداشت به مسیحیت نسبت دهد.
اما به وضوح اشتباه می کرد حیوانات هم با هم همدلی دارند چه برسد به انسانها که با این رفتار اخلاقی در دو مسیر کلی سود می برند
اول اینکه ارضای حس اخلاقی و ارامش درونی ظاهر میشود از طرف دیگر در جمع ؛نفع برده و در ازای ارایه این خدمت خودش نیز از خدمت همدلی دیگران بهره می برد و این ربطی به دین ندارد.
برای افراد سکولار اخلاق برمیگردد به قاعده طلایی. با دیگران آنطور رفتار کن که میخواهی در شرایط مشابه با تو رفتار کنند. این قاعده نیاز به باورهای فراطبیعی نیز ندارد.
اما نیچه مبنای بسیاری از مغلطه هایش را این ایده خرافی قرار داده بود.
بر خلاف نیچه انسانهای زیادی هستند که علاقه ندارند در رده پایینتری از این دو میمون قرار گیرند.
@cafe_andishe95
🧭جان استوارت میل فیلسوف لیبرال در یادداشتهایی درباره سوسیالیسم؛ انارشیسم و کمونیسم را با هم رد می کند.
در نقد سوسیالیستهای غیر انگلیسی می گوید:
منظورشان از براندازی نه بر چیدن سرتاسر دستگاه حکومت(انارشیسم)بلکه هر نوع مالکیت از دست همه دارندگان است تا این دارایی ها در راه نفع همگانی خرج شوند؛اما اگر پرسیده شود چگونه؟خواهند گفت پس از براندازی برای تصمیم گیری در اینباره به قدر بسنده زمان هست(اشاره به ماهیت مجرمانه و سارقانه عمل)
در مورد برتری چپ انگلیسی به اروپا می گوید امکان ندارد انان با بی سالاری(Anarchy) آغاز کنند بی انکه باوری پیش نهند مبنی بر اینکه چه نوع جامعه ای را باید به جای جامعه قدیم بنا کرد.
@cafe_andishe95
در نقد سوسیالیستهای غیر انگلیسی می گوید:
منظورشان از براندازی نه بر چیدن سرتاسر دستگاه حکومت(انارشیسم)بلکه هر نوع مالکیت از دست همه دارندگان است تا این دارایی ها در راه نفع همگانی خرج شوند؛اما اگر پرسیده شود چگونه؟خواهند گفت پس از براندازی برای تصمیم گیری در اینباره به قدر بسنده زمان هست(اشاره به ماهیت مجرمانه و سارقانه عمل)
در مورد برتری چپ انگلیسی به اروپا می گوید امکان ندارد انان با بی سالاری(Anarchy) آغاز کنند بی انکه باوری پیش نهند مبنی بر اینکه چه نوع جامعه ای را باید به جای جامعه قدیم بنا کرد.
@cafe_andishe95
🖌با ادب باش تا بزرگ شوی
از میان نامهای فامیل دوتایش برای من جالب بوده: کوچکیان، و بزرگیان. نهایت اینکه به مصداق ضربالمثل «برعکس نهند نام زنگی کافور»، بزرگیانها بعضیهاشان به طور رقتانگیزی کوچک بودهاند. از آن جمله یکی که از شدت امپریالیسمستیزی، به بهانههای سیاسی، به غرب گریخت تا در سایۀ شیطان بزرگ به فن شریف مفتخواری روزگار بگذراند.
یعنی از مالیات سرمایهداران و هم زحمتکشان آن کشورها، پولهایی تحت عناوین مختلف بگیرد و انرژی برآمده از آن را صرف اثبات این کند که نظام سرمایهداری نظام مزخرفی است؛ و البته تا حدی هم راست میگوید؛ چرا که یک نظام زالوپرور است. خودش در انبار غَلّۀ خودش موش میپرورد. علت پیشرفتِ کُندِ آن در دهههای اخیر هم گویا همین بوده است. به قول شاعر:
گر نه موشِ دزد در انبان ماست
گندمِ اعمالِ چل ساله کجاست!؟
باری نقل است که یکی از این جماعت، به مراکز اداری ذیربط مراجعه کرده و پروندۀ پناهندگی یا مهاجرت یا چیزی در این مایهها گذاشته بوده. کارمند مربوطه پرسشهایی میکرده و فرمها را پر مینموده. از جمله پرسشها یکی این بوده که شما به این کشور تشریف بیاورید چه فایدهای برای این سرزمین یا برای بشریت در کلیت آن خواهید داشت.
طرفِ ذیربط مطالبِ بیربطِ فراوانی گفته از جمله در سوک عدالت و ستایش حقوق بینوایان (بدون قائل شدن به هرگونه تبعیض میان تنگدستان و گشادپایان) و اندازهگیری دقیق فواصل طبقاتی (بهویژه طبقۀ یک و همکف) و دفاع از حکومتهای بومی با تأکید بر حق آدمخواری آنان (به مثابۀ غنای فرهنگی) و اعتراض به داغایش جهانی (علیالخصوص در اعضای تحتانی) و حق همهجورجنسگرایی (که با تنوعطلبی کاملاً یکی نیست) و کارسازی برای پناهندگی یا مهاجرت (که تعابیر نژادپرستانهای است و مِنبعد باید گفت تشریففرمایی) تمامِ شوربختانِ عالم به غرب (با خانۀ مجانی و مقرری مکفی بدون کسر مالیات) به مثابۀ یک حق مسلم، حرفهای اضافی در مورد ارزش اضافی و ظلم مضاعف و انسان طراز مکتب و مواردی از این دست خطابههای غرّایی ایراد میکند.
کارمند مربوطه تمام این سخنان را، که البته بهعنوان یک پرولتاریای کارمندی از درک همۀ ظرافتهای آن عاجز بوده، با توجه به قراین ظاهری و باطنی (و معنای نام فامیل) جمع و جور میکند و در زیر این قسمتِ پرسشنامه که از «آوردۀ محتملِ متقاضی» پرسیده بود، به طور مختصر و مفید مینویسد:
2 big eggs and 1 wide hole
امضا و مهر
دکتر مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
از میان نامهای فامیل دوتایش برای من جالب بوده: کوچکیان، و بزرگیان. نهایت اینکه به مصداق ضربالمثل «برعکس نهند نام زنگی کافور»، بزرگیانها بعضیهاشان به طور رقتانگیزی کوچک بودهاند. از آن جمله یکی که از شدت امپریالیسمستیزی، به بهانههای سیاسی، به غرب گریخت تا در سایۀ شیطان بزرگ به فن شریف مفتخواری روزگار بگذراند.
یعنی از مالیات سرمایهداران و هم زحمتکشان آن کشورها، پولهایی تحت عناوین مختلف بگیرد و انرژی برآمده از آن را صرف اثبات این کند که نظام سرمایهداری نظام مزخرفی است؛ و البته تا حدی هم راست میگوید؛ چرا که یک نظام زالوپرور است. خودش در انبار غَلّۀ خودش موش میپرورد. علت پیشرفتِ کُندِ آن در دهههای اخیر هم گویا همین بوده است. به قول شاعر:
گر نه موشِ دزد در انبان ماست
گندمِ اعمالِ چل ساله کجاست!؟
باری نقل است که یکی از این جماعت، به مراکز اداری ذیربط مراجعه کرده و پروندۀ پناهندگی یا مهاجرت یا چیزی در این مایهها گذاشته بوده. کارمند مربوطه پرسشهایی میکرده و فرمها را پر مینموده. از جمله پرسشها یکی این بوده که شما به این کشور تشریف بیاورید چه فایدهای برای این سرزمین یا برای بشریت در کلیت آن خواهید داشت.
طرفِ ذیربط مطالبِ بیربطِ فراوانی گفته از جمله در سوک عدالت و ستایش حقوق بینوایان (بدون قائل شدن به هرگونه تبعیض میان تنگدستان و گشادپایان) و اندازهگیری دقیق فواصل طبقاتی (بهویژه طبقۀ یک و همکف) و دفاع از حکومتهای بومی با تأکید بر حق آدمخواری آنان (به مثابۀ غنای فرهنگی) و اعتراض به داغایش جهانی (علیالخصوص در اعضای تحتانی) و حق همهجورجنسگرایی (که با تنوعطلبی کاملاً یکی نیست) و کارسازی برای پناهندگی یا مهاجرت (که تعابیر نژادپرستانهای است و مِنبعد باید گفت تشریففرمایی) تمامِ شوربختانِ عالم به غرب (با خانۀ مجانی و مقرری مکفی بدون کسر مالیات) به مثابۀ یک حق مسلم، حرفهای اضافی در مورد ارزش اضافی و ظلم مضاعف و انسان طراز مکتب و مواردی از این دست خطابههای غرّایی ایراد میکند.
کارمند مربوطه تمام این سخنان را، که البته بهعنوان یک پرولتاریای کارمندی از درک همۀ ظرافتهای آن عاجز بوده، با توجه به قراین ظاهری و باطنی (و معنای نام فامیل) جمع و جور میکند و در زیر این قسمتِ پرسشنامه که از «آوردۀ محتملِ متقاضی» پرسیده بود، به طور مختصر و مفید مینویسد:
2 big eggs and 1 wide hole
امضا و مهر
دکتر مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
💎کاپیتالیسم💵
۱
«زایایی شیوهی تولید کاپیتالیستی نتیجه طرز فکر کاپیتالیستی و رویکرد کاپیتالیستی انسان به اقتصاد است و تنها تا بدین پایه نتیجه فناوری مدرن است که روح کاپیتالیستی ضرورتاً باید به شکوفایی فناوری منجر میشد.
هیچ چیز پوچتر از اصلی نیست که کارل مارکس به عنوان مبنای برداشت ماتریالیستی از تاریخ مطرح میکند : «آسیاب دستی به جامعهای با اربابان فئودال انجامید و آسیاب بخار به جامعهای با کاپیتالیستهای صنعتی».
برای اینکه بتوان آسیاب بخار را پدید آورد و برای اینکه بتوان پیش شرطهای لازم برای تحقق بخشیدن این فکر را فراهم کرد به جامعهای کاپیتالیستی نیاز است. کاپیتالیسم فناوری را ایجاد کرد نه فناوری کاپیتالیسم را.
اما این تصور نیز به همان اندازه پوچ است که کسی گمان کند تجهیزات فنی مادی اقتصادمان را به رغم برچیدن مبانی فکری آن همچنان میتوان حفظ کرد و کل طرز فکر، دوباره جامهی سنتگرایی و اقتدار باوری به تن کند؛ [که در این صورت] دیگر نمیتوان اقتصاد را عقل باورانه به پیش برد».
🔍به تاکید بر تقدم «ایده» توجه داشته باشید.
کتاب؛ لیبرالیسم
نویسنده؛ لودویگ فون میزس
کانال گزین نوشت
@cafe_andishe95
۱
«زایایی شیوهی تولید کاپیتالیستی نتیجه طرز فکر کاپیتالیستی و رویکرد کاپیتالیستی انسان به اقتصاد است و تنها تا بدین پایه نتیجه فناوری مدرن است که روح کاپیتالیستی ضرورتاً باید به شکوفایی فناوری منجر میشد.
هیچ چیز پوچتر از اصلی نیست که کارل مارکس به عنوان مبنای برداشت ماتریالیستی از تاریخ مطرح میکند : «آسیاب دستی به جامعهای با اربابان فئودال انجامید و آسیاب بخار به جامعهای با کاپیتالیستهای صنعتی».
برای اینکه بتوان آسیاب بخار را پدید آورد و برای اینکه بتوان پیش شرطهای لازم برای تحقق بخشیدن این فکر را فراهم کرد به جامعهای کاپیتالیستی نیاز است. کاپیتالیسم فناوری را ایجاد کرد نه فناوری کاپیتالیسم را.
اما این تصور نیز به همان اندازه پوچ است که کسی گمان کند تجهیزات فنی مادی اقتصادمان را به رغم برچیدن مبانی فکری آن همچنان میتوان حفظ کرد و کل طرز فکر، دوباره جامهی سنتگرایی و اقتدار باوری به تن کند؛ [که در این صورت] دیگر نمیتوان اقتصاد را عقل باورانه به پیش برد».
🔍به تاکید بر تقدم «ایده» توجه داشته باشید.
کتاب؛ لیبرالیسم
نویسنده؛ لودویگ فون میزس
کانال گزین نوشت
@cafe_andishe95
👁 سندرم ماشین کاسترو
۵ دسامبر ۲۰۱۶ در جریان تشییع جنازهی فیدل کاسترو، دیکتاتور جنایتکار کوبا، ماشین حمل جنازهی بدن متعفن او خراب شد و سربازان گارد تشریفات، ناچار به هل دادن ماشین شدند؛ صحنهای شرمآور از یک زندگی واقعی که کاسترو برای مردم قحطیزدهی کوبا ساخته بود و حکومت کوبا تلاش میکرد آن را زیر ماشین پروپاگاندایش بپوشاند.
خراب شدن ماشین حمل نعش کاسترو، درست در پایان نهمین روزی رخ داد که حکومت کمونیستی کوبا، تلاش کرده بود با گرداندن جنازهی کاسترو در سراسر کشور، به خارجیها نشان دهد که این سیستم برآمده از کودتای ژانویه ۱۹۵۹، هنوز پس از ۶۰ سال، مشروعیت و محبوبیت دارد و کمونیسم کوبایی، برخلاف دیگر ورژنهای به گورسپردهشدهی کمونیسم کار میکند.
کاسترو از مدتها پیش به بستر مرگ افتاده بود و رژیم کوبا زمان زیادی برای چیدمان نمایشش داشت اما با وجود برنامهریزی بلندمدت این مراسم و دقت تمام در جزییات آن تا منظم و باشکوه و قدرتمند به نظر بیاید، در نهایت مشکل راستین کوبا، همچنان برقرار بود و دست آخر خودش را نشان داد. کوبای کاسترو، ناتوان، از کارافتاده و به شدت فرسوده بود و کمونیسم هیچ جا و هرگز جواب نمیداد، حتا برای چند روز در یک مراسم برنامهریزیشدهی حکومتی.
رژیم کوبا، برخلاف تمام ادعاهایش، حتا نمیتوانست یک ماشین حمل جنازه برای رهبرش بیابد که خراب نباشد! در چنین سیستمی، وضع مردم، کمابیش روشن بود حتا اگر چیزی نمیگفتند یا به ناچار در مسیر کارناوال رژیم، پرچم کوبا را تکان میدادند.
در پایان این نمایش نیز، تعداد جمعیت سوگواران کاسترو و زرق و برق مراسم، مانند همیشه به کلی فراموش شد و از تمامش همین باقی ماند که حکومت کمونیستها حتا یک ماشین بدون خرابی برای حمل جنازهی رهبرش ندارد. امروز هم هر کس به یاد مرگ کاسترو میافتد، آن را با تصویر ماشین خرابی به یاد میآورد که سربازان هلش میدادند و این تبدیل به گویاترین نماد و گواهِ کوبای کاستروها شده است.
آنچه در تمام یک هفتهی گذشته شاهدش بودیم، از کیفیت جستوجو تا تشریفات مراسمها، همه من را به یاد مراسم تشییع کاسترو، آن عکس مشهور خراب شدن ماشین حمل جنازه و پدیدهای انداخت که نامش را "سندرم ماشین کاسترو" میگذارم.
این سندرم، یک اپیدمی در حکومتهای توتالیتر و نوتوتالیتر است. در آنها همه چیز منظم و پیشرفته و قدرتمند به نظر میرسد تا آن لحظهی نادر که نظام سیاسی ناچار میشود ویترین گلخانهای و نمایشیاش را به خیابان آورد و در برابر انظار عمومی قرار دهد: و درست همین نقطه، جاییست که همه میفهمند حکومت لخت است حتا اگر جرات ابرازش را نداشته باشند.
ساسان آقایی
@cafe_andishe95
۵ دسامبر ۲۰۱۶ در جریان تشییع جنازهی فیدل کاسترو، دیکتاتور جنایتکار کوبا، ماشین حمل جنازهی بدن متعفن او خراب شد و سربازان گارد تشریفات، ناچار به هل دادن ماشین شدند؛ صحنهای شرمآور از یک زندگی واقعی که کاسترو برای مردم قحطیزدهی کوبا ساخته بود و حکومت کوبا تلاش میکرد آن را زیر ماشین پروپاگاندایش بپوشاند.
خراب شدن ماشین حمل نعش کاسترو، درست در پایان نهمین روزی رخ داد که حکومت کمونیستی کوبا، تلاش کرده بود با گرداندن جنازهی کاسترو در سراسر کشور، به خارجیها نشان دهد که این سیستم برآمده از کودتای ژانویه ۱۹۵۹، هنوز پس از ۶۰ سال، مشروعیت و محبوبیت دارد و کمونیسم کوبایی، برخلاف دیگر ورژنهای به گورسپردهشدهی کمونیسم کار میکند.
کاسترو از مدتها پیش به بستر مرگ افتاده بود و رژیم کوبا زمان زیادی برای چیدمان نمایشش داشت اما با وجود برنامهریزی بلندمدت این مراسم و دقت تمام در جزییات آن تا منظم و باشکوه و قدرتمند به نظر بیاید، در نهایت مشکل راستین کوبا، همچنان برقرار بود و دست آخر خودش را نشان داد. کوبای کاسترو، ناتوان، از کارافتاده و به شدت فرسوده بود و کمونیسم هیچ جا و هرگز جواب نمیداد، حتا برای چند روز در یک مراسم برنامهریزیشدهی حکومتی.
رژیم کوبا، برخلاف تمام ادعاهایش، حتا نمیتوانست یک ماشین حمل جنازه برای رهبرش بیابد که خراب نباشد! در چنین سیستمی، وضع مردم، کمابیش روشن بود حتا اگر چیزی نمیگفتند یا به ناچار در مسیر کارناوال رژیم، پرچم کوبا را تکان میدادند.
در پایان این نمایش نیز، تعداد جمعیت سوگواران کاسترو و زرق و برق مراسم، مانند همیشه به کلی فراموش شد و از تمامش همین باقی ماند که حکومت کمونیستها حتا یک ماشین بدون خرابی برای حمل جنازهی رهبرش ندارد. امروز هم هر کس به یاد مرگ کاسترو میافتد، آن را با تصویر ماشین خرابی به یاد میآورد که سربازان هلش میدادند و این تبدیل به گویاترین نماد و گواهِ کوبای کاستروها شده است.
آنچه در تمام یک هفتهی گذشته شاهدش بودیم، از کیفیت جستوجو تا تشریفات مراسمها، همه من را به یاد مراسم تشییع کاسترو، آن عکس مشهور خراب شدن ماشین حمل جنازه و پدیدهای انداخت که نامش را "سندرم ماشین کاسترو" میگذارم.
این سندرم، یک اپیدمی در حکومتهای توتالیتر و نوتوتالیتر است. در آنها همه چیز منظم و پیشرفته و قدرتمند به نظر میرسد تا آن لحظهی نادر که نظام سیاسی ناچار میشود ویترین گلخانهای و نمایشیاش را به خیابان آورد و در برابر انظار عمومی قرار دهد: و درست همین نقطه، جاییست که همه میفهمند حکومت لخت است حتا اگر جرات ابرازش را نداشته باشند.
ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🖋سکولاریسم و مشروطیت:
در این نوشتار تلاش میشود به بررسی اصول مناقشهبرانگیز قانون اساسی مشروطه ایران و تعیین سکولار بودن یا دینی بودن آن پرداخته شود.
برای فهم دقیق از سکولاریسم و سکولاریزاسیون که یک پدیده ی تاریخی_اجتماعی در بستر فرهنگی_تاریخی مسیحی است نیاز به بررسی الهیات مسیحی و تحول و تطور رابطه دین و دولت در اروپا و شناخت الهیات مسیحی است که در این کوتاه نوشتار نمیگنجد.
بصورت ساده شده سکولاریسم، به معنای "این دنیایی" و جدا کردن امور دنیایی و حکومتی از امور دینی، مفهومی است که در مقابل حکومتهای دینی قرار میگیرد. پرسش اصلی این است که آیا قانونگذار انسانی و عقلانی است یا الهی و دینی؟
عقل این دنیایی و انسانی قانونگذار است یا قانونگذاری حق الهی است و از طریق نهادهای دینی که سیطره بر امور دولتی و این دنیایی دارند این قانون ساری و جاری میگردد؟
حکومت از آن خداست یا ملت که پدیده ای زمینی است؟
سکولاریسم امور دنیایی و اخروی را از یکدیگر جدا میکند و حاکمیت را امری زمینی تلقی میکند.
سکولاریسم و قانون اساسی مشروطه
اصل اول قانون اساسی مشروطه:
اصل اول قانون اساسی مشروطه تصریح میکند که مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه جعفریه اثنی عشری است و پادشاه ایران باید این مذهب را دارا و مروج آن باشد. این اصل با سکولاریسم تناقض ندارد زیرا تنها مربوط به شخص پادشاه است و نه به محتوای قوانین و اجراییات. در بسیاری از کشورهای پادشاهی نیز شاهد اصول مشابهی هستیم.
اصل دوم قانون اساسی مشروطه:
در این اصل آمده است که مجلس شورای ملی باید پنج نفر از علمای اعلام و حجج اسلام را به عنوان ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب کند تا هر مادهای که مخالف با قواعد مقدسه اسلام باشد را رد کنند. این اصل نشان میدهد که علما حق قانونگذاری ندارند بلکه نقش نظارتی دارند. اگرچه این اصل به دلیل عدم وجود ساز و کار روشن و حدود اختیارات مشخص، هرگز اجرایی نشد و ایت الله خمینی نیز در سال ۴۲ خواستار اجرا شدن این اصل بود که موید عدم اجرای این بند از قانون است.
اصل بیست و ششم:
این اصل قوای مملکت را ناشی از ملت میداند که نشاندهنده اساسیترین اصل سکولاریسم است. یعنی حق حاکمیت از ملت ناشی میشود و نه از خدا و شرع.
اصل بیست و هفتم:
این اصل تاکید میکند که قانونگذاری از شاه، مجلس شورای ملی و مجلس سنا ناشی میشود. بنابراین، حق قانونگذاری به ملت و نهادهای منتخب ملت تعلق دارد نه به خدا و شرع.
نتیجهگیری:
با توجه به بررسی اصول ذکر شده، مشخص است که قانون اساسی مشروطه به دلیل نشأت گرفتن قوای حکومتی از ملت و تاکید بر عقل انسانی در قانونگذاری، سکولار و ایندنیایی است. اصلاحات مورد نیاز میتواند برخی از اصول مناقشهبرانگیز مانند نظارت علما بر مصوبات را حذف کند.
تفاوت با جمهوری اسلامی:
در حکومت جمهوری اسلامی، قدرت و مشروعیت از خدا ناشی میشود و مردم در خدمت نمایندگان الله هستند. این تفاوت اساسی با سکولاریسم است که حق حاکمیت را از ملت میداند. اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند اصل دوم، بر ایمان به خدا، وحی الهی و امامت تاکید دارند که نشاندهنده پایه دینی این حکومت است.
اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی:
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:
۱ ـ خدای یکتا (لااِلهَ اِلااللّه) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
۳ ـ وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
۳ ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان بسوی خدا.
۴ ـ عدل خدا در خلقت و تشریع
۵ ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام
۶ ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا
به این ترتیب، قانون اساسی مشروطه بر مبنای اصول سکولاریسم بوده و قدرت و حق حاکمیت را به ملت واگذار میکند، برخلاف حکومتهای دینی که مشروعیت و قدرت را از خدا و شرع میدانند.
@cafe_andishe95
در این نوشتار تلاش میشود به بررسی اصول مناقشهبرانگیز قانون اساسی مشروطه ایران و تعیین سکولار بودن یا دینی بودن آن پرداخته شود.
برای فهم دقیق از سکولاریسم و سکولاریزاسیون که یک پدیده ی تاریخی_اجتماعی در بستر فرهنگی_تاریخی مسیحی است نیاز به بررسی الهیات مسیحی و تحول و تطور رابطه دین و دولت در اروپا و شناخت الهیات مسیحی است که در این کوتاه نوشتار نمیگنجد.
بصورت ساده شده سکولاریسم، به معنای "این دنیایی" و جدا کردن امور دنیایی و حکومتی از امور دینی، مفهومی است که در مقابل حکومتهای دینی قرار میگیرد. پرسش اصلی این است که آیا قانونگذار انسانی و عقلانی است یا الهی و دینی؟
عقل این دنیایی و انسانی قانونگذار است یا قانونگذاری حق الهی است و از طریق نهادهای دینی که سیطره بر امور دولتی و این دنیایی دارند این قانون ساری و جاری میگردد؟
حکومت از آن خداست یا ملت که پدیده ای زمینی است؟
سکولاریسم امور دنیایی و اخروی را از یکدیگر جدا میکند و حاکمیت را امری زمینی تلقی میکند.
سکولاریسم و قانون اساسی مشروطه
اصل اول قانون اساسی مشروطه:
اصل اول قانون اساسی مشروطه تصریح میکند که مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه جعفریه اثنی عشری است و پادشاه ایران باید این مذهب را دارا و مروج آن باشد. این اصل با سکولاریسم تناقض ندارد زیرا تنها مربوط به شخص پادشاه است و نه به محتوای قوانین و اجراییات. در بسیاری از کشورهای پادشاهی نیز شاهد اصول مشابهی هستیم.
اصل دوم قانون اساسی مشروطه:
در این اصل آمده است که مجلس شورای ملی باید پنج نفر از علمای اعلام و حجج اسلام را به عنوان ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب کند تا هر مادهای که مخالف با قواعد مقدسه اسلام باشد را رد کنند. این اصل نشان میدهد که علما حق قانونگذاری ندارند بلکه نقش نظارتی دارند. اگرچه این اصل به دلیل عدم وجود ساز و کار روشن و حدود اختیارات مشخص، هرگز اجرایی نشد و ایت الله خمینی نیز در سال ۴۲ خواستار اجرا شدن این اصل بود که موید عدم اجرای این بند از قانون است.
اصل بیست و ششم:
این اصل قوای مملکت را ناشی از ملت میداند که نشاندهنده اساسیترین اصل سکولاریسم است. یعنی حق حاکمیت از ملت ناشی میشود و نه از خدا و شرع.
اصل بیست و هفتم:
این اصل تاکید میکند که قانونگذاری از شاه، مجلس شورای ملی و مجلس سنا ناشی میشود. بنابراین، حق قانونگذاری به ملت و نهادهای منتخب ملت تعلق دارد نه به خدا و شرع.
نتیجهگیری:
با توجه به بررسی اصول ذکر شده، مشخص است که قانون اساسی مشروطه به دلیل نشأت گرفتن قوای حکومتی از ملت و تاکید بر عقل انسانی در قانونگذاری، سکولار و ایندنیایی است. اصلاحات مورد نیاز میتواند برخی از اصول مناقشهبرانگیز مانند نظارت علما بر مصوبات را حذف کند.
تفاوت با جمهوری اسلامی:
در حکومت جمهوری اسلامی، قدرت و مشروعیت از خدا ناشی میشود و مردم در خدمت نمایندگان الله هستند. این تفاوت اساسی با سکولاریسم است که حق حاکمیت را از ملت میداند. اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند اصل دوم، بر ایمان به خدا، وحی الهی و امامت تاکید دارند که نشاندهنده پایه دینی این حکومت است.
اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی:
جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:
۱ ـ خدای یکتا (لااِلهَ اِلااللّه) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
۳ ـ وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
۳ ـ معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان بسوی خدا.
۴ ـ عدل خدا در خلقت و تشریع
۵ ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام
۶ ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا
به این ترتیب، قانون اساسی مشروطه بر مبنای اصول سکولاریسم بوده و قدرت و حق حاکمیت را به ملت واگذار میکند، برخلاف حکومتهای دینی که مشروعیت و قدرت را از خدا و شرع میدانند.
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤روان شاد روشن ضمیر هویدا وزیر فرزانه عهد پهلوی در نقد مارکسیسم و فرویدیسم
@cafe_andishe95
@cafe_andishe95
✉️📅دوم خرداد سال ١٢٩٧ هجری خورشیدی استاالین یک ماه بعد از کشتار مردم باکو به دست کمونیستها در روزنامه پراودا مطلبی منتشر کرد و در آن موضع رسمی بلشویکها را درباره وقایع باکو گزارش داد و مردم باکو را سرزنش کرد و گفت که به خاطر پایبندی به هويت ايرانى اسلامى دارند راه ترقی سرزمینشان را سد میکنند!
اکنون در جمهوری باکو تاریخ را به گونهای تحریف کردهاند که گویی ایران جزئی از کشور باکو بوده است و نه عکس آن.
@cafe_andishe95
اکنون در جمهوری باکو تاریخ را به گونهای تحریف کردهاند که گویی ایران جزئی از کشور باکو بوده است و نه عکس آن.
@cafe_andishe95
⭕️ مارکسیسم لنینیسم در هسته بنیادی خود (چنانکه در آرای مارکس و انگلس هست) طبیعتی ستمگر دارد،
«بینش مارکسی سرانجام استالینیسمی را دیکته میکرد، نه بهخاطر اینکه اتوپیای کمونیستی اجتنابپذیر بود، بلکه به این خاطر که ناممکن بود»
💢اریک فوگلین .فیلسوف سیاسی
@cafe_andishe95
«بینش مارکسی سرانجام استالینیسمی را دیکته میکرد، نه بهخاطر اینکه اتوپیای کمونیستی اجتنابپذیر بود، بلکه به این خاطر که ناممکن بود»
💢اریک فوگلین .فیلسوف سیاسی
@cafe_andishe95