This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗣👑فریاد رضاشاه بزرگ،
ملیگرای ایرانی بر سر کنسول بریتانیا
که میخواست او را از جنگ با شیخ خزعل باز دارد!
#افسانه_پیروی_انگلستان
فرهنگ ایرانی
@cafe_andishe95
ملیگرای ایرانی بر سر کنسول بریتانیا
که میخواست او را از جنگ با شیخ خزعل باز دارد!
#افسانه_پیروی_انگلستان
فرهنگ ایرانی
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لهستان هیتلر را مجبور به حمله کرد!!!😳
🔺️پوتین: "لهستانیها اشتباه کردند، خودشان را قوی تصور کردند (دست بالا گرفتند) و هیتلر را واداشتند تا به آنها حمله کند.
راهی برای هیتلر باقی نمانده بود جز این که برای تحقق نقشههایش به لهستان حمله کند!"
🔺️این ادعای پوتین در واقع تلاشی وقیحانه با هدف سفیدشویی پیمان عدم تجاوز مولوتف-ریبنتروپ بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی است که طبق آن، هیتلر و استالین لهستان را بین خود تقسیم کردند.
در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، هیتلر به لهستان حمله و جنگ جهانی دوم را آغاز کرد و در ۱۷ سپتامبر استالین از شرق به این کشور حمله کرد. انکار واقعیتی که همه جهان آن را میدانند، آن هم جلوی دوربینی که میلیونها بیننده دارد، وقاحتی میخواهد که فقط و فقط از پوتین برمیآید.
سودابه قیصری
@cafe_andishe95
🔺️پوتین: "لهستانیها اشتباه کردند، خودشان را قوی تصور کردند (دست بالا گرفتند) و هیتلر را واداشتند تا به آنها حمله کند.
راهی برای هیتلر باقی نمانده بود جز این که برای تحقق نقشههایش به لهستان حمله کند!"
🔺️این ادعای پوتین در واقع تلاشی وقیحانه با هدف سفیدشویی پیمان عدم تجاوز مولوتف-ریبنتروپ بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی است که طبق آن، هیتلر و استالین لهستان را بین خود تقسیم کردند.
در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، هیتلر به لهستان حمله و جنگ جهانی دوم را آغاز کرد و در ۱۷ سپتامبر استالین از شرق به این کشور حمله کرد. انکار واقعیتی که همه جهان آن را میدانند، آن هم جلوی دوربینی که میلیونها بیننده دارد، وقاحتی میخواهد که فقط و فقط از پوتین برمیآید.
سودابه قیصری
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
لهستان هیتلر را مجبور به حمله کرد!!!😳 🔺️پوتین: "لهستانیها اشتباه کردند، خودشان را قوی تصور کردند (دست بالا گرفتند) و هیتلر را واداشتند تا به آنها حمله کند. راهی برای هیتلر باقی نمانده بود جز این که برای تحقق نقشههایش به لهستان حمله کند!" 🔺️این ادعای پوتین…
🛑دوستان #پوتین و #پوتینیسم دشمنان انسانیتاند؛ دشمنان آزادی، دموکراسی و زیست انسانیاند.
دوستان ِ پوتین دشمنان ملت ایران هستند.
یک ایران رهاشده از اشغال اسلامگرایی مارکسیستی که به حکومت قانون و آزادی و دموکراسی باور دارد بیشک به قوانین ناعادلانه و رابطه خفتبار با روسیه و چین پایان میبخشد و رابطهای را سامان خواهد داد که بر اساس قوانین بینالمللی و عادلانه باشد.
پوتین، دشمن آزادی، دموکراسی، کرامت انسان و شرافت اخلاقی است.
جهان آزاد باید یکصدا مقابل این جنایتکار و همینطور جنایتکاران حاکم بر ایران بایستد.
#ناوالنی
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
دوستان ِ پوتین دشمنان ملت ایران هستند.
یک ایران رهاشده از اشغال اسلامگرایی مارکسیستی که به حکومت قانون و آزادی و دموکراسی باور دارد بیشک به قوانین ناعادلانه و رابطه خفتبار با روسیه و چین پایان میبخشد و رابطهای را سامان خواهد داد که بر اساس قوانین بینالمللی و عادلانه باشد.
پوتین، دشمن آزادی، دموکراسی، کرامت انسان و شرافت اخلاقی است.
جهان آزاد باید یکصدا مقابل این جنایتکار و همینطور جنایتکاران حاکم بر ایران بایستد.
#ناوالنی
✍️بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
🤝📄ناگهان بعد از قرارداد عدم تجاوز بین هیتلر و استالین "ریبنتروپ-مولوتوف" در اوایل جنگ دوم جهانی از بالا دستور رسید که واویلا آلمانها برادران عزیز ما هستند و کسی حق نداره بهشون بگه فاشیست.
تصویر: نمودار استفاده از کلمه فاشیست در روزنامههای رسمی حزب کمونیست شوروی بین سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۲.
تغییر لحن حزب کمونیست شوروی نسبت به فاشیست نامیدن نازیهای آلمانی در نمودار اندکی پیش از آگوست ۱۹۳۹ با شیب ملایمی شروع شده و در سپتامبر (ماه اول قرارداد) تقریبا صفر میشود. از آنسو ناگهان با حمله آلمان به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ ناگهان یادشان میافتد: عه فاشیستهای مرکزگرای دیکتاتور.
محمد الف
@cafe_andishe95
تصویر: نمودار استفاده از کلمه فاشیست در روزنامههای رسمی حزب کمونیست شوروی بین سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۲.
تغییر لحن حزب کمونیست شوروی نسبت به فاشیست نامیدن نازیهای آلمانی در نمودار اندکی پیش از آگوست ۱۹۳۹ با شیب ملایمی شروع شده و در سپتامبر (ماه اول قرارداد) تقریبا صفر میشود. از آنسو ناگهان با حمله آلمان به شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ ناگهان یادشان میافتد: عه فاشیستهای مرکزگرای دیکتاتور.
محمد الف
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🌓اخلاق نمی تواند از دین نشأت کرده باشد.
یعنی اخلاق مقدم بر دین است،
هر دینی که متکی بر اخلاق نباشد درامر خدمات و ستایش متکی بر مراسم ظاهری است. ادیان شرک آلود همه چنین بودند.
آنها الوهیت را به عنوان موجودی هولناک و حسود تصور می کردند.
چنین خدایی را نمی شد ستایش کرد.
پس هر دینی باید اخلاق را پایه و اساس خود قرار دهد.
کانت
.درس های فلسفه اخلاق، ص ۱۲۴
آرسین
@cafe_andishe95
یعنی اخلاق مقدم بر دین است،
هر دینی که متکی بر اخلاق نباشد درامر خدمات و ستایش متکی بر مراسم ظاهری است. ادیان شرک آلود همه چنین بودند.
آنها الوهیت را به عنوان موجودی هولناک و حسود تصور می کردند.
چنین خدایی را نمی شد ستایش کرد.
پس هر دینی باید اخلاق را پایه و اساس خود قرار دهد.
کانت
.درس های فلسفه اخلاق، ص ۱۲۴
آرسین
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🛑دوستان #پوتین و #پوتینیسم دشمنان انسانیتاند؛ دشمنان آزادی، دموکراسی و زیست انسانیاند. دوستان ِ پوتین دشمنان ملت ایران هستند. یک ایران رهاشده از اشغال اسلامگرایی مارکسیستی که به حکومت قانون و آزادی و دموکراسی باور دارد بیشک به قوانین ناعادلانه…
📍درست در همان زمانی که تاکر کارلسون احمق و دار و دسته حرامیان موسوم به لابی انزوا طلب در حزب جمهوریخواه آمریکا با شور و شوق و انرژی مشغول سفید شویی پوتین در افکار عمومی آمریکا و مانع تراشی برای تصویب لایحه کمکهای مالی و نظامی به اوکراین در کنگره و سنا بودند، رهبر بزرگترین و مخوفترین سازمان مافیایی جهان که از قضا رهبر پهناورترین کشور جهان و صاحب هزاران کلاهک اتمی و غنیترین منابع زیرزمینی جهان نیز هست، مهمترین رهبر مخالف خود را در زندان به قتل رساند تا حقیقت به تراژیکترین شکل ممکن طلوع کرده و پرتو گرم و سوزانش مغزهای منجمد و سرشار از بلاهت محافل هوادار مماشات با روسیه در آمریکا را همچون آدم برفیهای کوچک سرپا شده در یک پارک، ذوب کرده و بروبد.
🔰در همین دو سال گذشته دهها نفر از شخصیتهای برجسته و صاحب نفوذ روسی شامل صاحبان صنایع، مدیران و کارآفرینان به دلیل مخالفت با سیاست پوتین درباره اوکراین به شکل مرموزی سربه نیست شدهاند. پریگوژین آدم خوار و گماشته پر فایده پوتین که آدم کشان حرفهایاش به بیست و پنجهزار سرباز کوبایی برای حفاظت از حکومت منحط و قحطی ساز مادورو در ونزوئلا در برابر خیزش مردم به جان آمده، یاری داده بودند و در چند کشور دیگر نیز به آدم کشی و تبهکاری مشغول بودند، زمانی که بر سر شیوه اداره جنگ با پوتین و شویگو به اختلاف رسید، با حیرت مشاهده کرد که ارتش روسیه از پشت سر محلهای استقرار فرماندهان و سربازانش را که برای اهداف پوتین در اوکراین دهها هزار قربانی داده بودند، با موشک هدف قرار میدهد تا تحت نام اشتباه جنگی از شر همه آنها خلاص شود.
چنین شد که پریگوژین با نیروهایش به سمت مسکو به راه افتاد و لرزه بر اندام دولت مافیا انداخت. او که از جنس یک پیشکار و گماشته بود، ظرفیت درک و هضم موقعیتی که در برابرش بود را نداشت و به جای آنکه لانه کثافت و جنایت در کرملین را بروبد، با وعده لوکاشنکو خام شد و در دروازههای مسکو، از حمله منصرف شد و چندی بعد طبق روال معمول در کرملین، همچون یک مگس بی مصرف هلاکش کردند.
▪️من در این سطرها تقلا میکنم تا شما را متوجه کنم که با چه پدیده وحشتناکی سر و کار دارید. مرزی که دنیای غرب را از روسیه جدا میکند، دقیقا مرزی است که انسانیت و تمدن را از توحش و بربریت عریان و بی آزرم جدا میکند. ما در برابر دو دنیا قرار داریم که فاصله و شکاف میان آنها مافوق تصور و بسیار ترس آور است.
▫️چه کسی میتواند مردم جمهوریهای سابق شوروی را سرزنش کند که میخواهند از راه پیوند با ناتو و اتحادیه اروپا از سیطره چنین دهشت خونآشامی رهایی یابند؟
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
🔰در همین دو سال گذشته دهها نفر از شخصیتهای برجسته و صاحب نفوذ روسی شامل صاحبان صنایع، مدیران و کارآفرینان به دلیل مخالفت با سیاست پوتین درباره اوکراین به شکل مرموزی سربه نیست شدهاند. پریگوژین آدم خوار و گماشته پر فایده پوتین که آدم کشان حرفهایاش به بیست و پنجهزار سرباز کوبایی برای حفاظت از حکومت منحط و قحطی ساز مادورو در ونزوئلا در برابر خیزش مردم به جان آمده، یاری داده بودند و در چند کشور دیگر نیز به آدم کشی و تبهکاری مشغول بودند، زمانی که بر سر شیوه اداره جنگ با پوتین و شویگو به اختلاف رسید، با حیرت مشاهده کرد که ارتش روسیه از پشت سر محلهای استقرار فرماندهان و سربازانش را که برای اهداف پوتین در اوکراین دهها هزار قربانی داده بودند، با موشک هدف قرار میدهد تا تحت نام اشتباه جنگی از شر همه آنها خلاص شود.
چنین شد که پریگوژین با نیروهایش به سمت مسکو به راه افتاد و لرزه بر اندام دولت مافیا انداخت. او که از جنس یک پیشکار و گماشته بود، ظرفیت درک و هضم موقعیتی که در برابرش بود را نداشت و به جای آنکه لانه کثافت و جنایت در کرملین را بروبد، با وعده لوکاشنکو خام شد و در دروازههای مسکو، از حمله منصرف شد و چندی بعد طبق روال معمول در کرملین، همچون یک مگس بی مصرف هلاکش کردند.
▪️من در این سطرها تقلا میکنم تا شما را متوجه کنم که با چه پدیده وحشتناکی سر و کار دارید. مرزی که دنیای غرب را از روسیه جدا میکند، دقیقا مرزی است که انسانیت و تمدن را از توحش و بربریت عریان و بی آزرم جدا میکند. ما در برابر دو دنیا قرار داریم که فاصله و شکاف میان آنها مافوق تصور و بسیار ترس آور است.
▫️چه کسی میتواند مردم جمهوریهای سابق شوروی را سرزنش کند که میخواهند از راه پیوند با ناتو و اتحادیه اروپا از سیطره چنین دهشت خونآشامی رهایی یابند؟
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍درست در همان زمانی که تاکر کارلسون احمق و دار و دسته حرامیان موسوم به لابی انزوا طلب در حزب جمهوریخواه آمریکا با شور و شوق و انرژی مشغول سفید شویی پوتین در افکار عمومی آمریکا و مانع تراشی برای تصویب لایحه کمکهای مالی و نظامی به اوکراین در کنگره و سنا…
🪔آلکسی ناوالنی تازهترین قربانی ولادیمیر پوتین است.
قتل ناوالنی شاید فجیعترین جنایتی است که پوتین تاکنون مرتکب شده است.
⚒پوتین ثابت کرده که در کشتن مخالفان سیاسی خود هیچ مرز و محدودیتی نمیشناسد و به هیچ اصل اخلاقیای پایبند نیست.
فهرست مقتولین او روزبروز طولانیتر و نفرتانگیزتر میشود.کشتن مخالف سیاسی در زندان تنها «هنر» دیکتاتورهای رذلی مثل پوتین و همتایان اوست.
ناوالنی بیشک مهمترین و نافذترین مخالف سیاسی پوتین در یکی دو دهه گذشته بود.او دو سال قبل، پس از تلاش ناموفق ماموران امنیتی روسیه در کشتنش، برای معالجه به آلمان رفته بود و میتوانست در مکان امن خود در آلمان بماند و از اینجا به مخالفت خود با پوتین ادامه دهد اما تصمیم گرفت به رغم خطری که جانش را تهدید میکرد به کشورش برگردد و رودرروی دشمن با او بجنگد.
او به محض بازگشت دستگیر و زندانی شد اما هرگز کوتاه نیامد و از داخل زندان به مبارزه خود ادامه داد. به راستی داوودی بود که علیه گولیات زمانه خود جنگید.شجاعت و شرف را توامان داشت و بهترین رهبر بالقوه برای یک روسیه دموکرات بود .
تسلیت به مردم روسیه برای از دست دادن چنین رهبری.الگو و مدل او نلسون ماندلا بود.ماندلا هم در مقطعی از مبارزات خود در آفریقای جنوبی تصمیم گرفت پس از قریب یک سال اقامت در خارج به کشورش برگردد و در خانه علیه رژیم مستبد حاکم بر کشورش بجنگد.
ماندلا چند ماه پس از ورود به کشورش دستگیر شد و برای بیست و هفت سال زندانی شد اما نفوذ و قدرتش از پشت میلههای زندان چنان فزونی گرفت که عاقبت منجر به سقوط حکومت اپارتاید آفریقای جنوبی شد.ناوالنی به ما یاد داد که مبارز سیاسی باید در کشورش بماند و علیه دیکتاتور بجنگد.پوتین هم قطعا متوجه افزایش نفوذ ناوالنی از پشت میلههای زندان شده بود که نهایتا دستور قتلش را صادر کرد.ننگ و نفرین بر این دیکتاتور خونخوار. شرافت تحسینبرانگیز ناوالنی و الگوی ارزشمند او هرگز فراموش نخواهد شد.
✍🏼بیژن اشتری.مترجم و پژوهشگر
@cafe_andishe95
قتل ناوالنی شاید فجیعترین جنایتی است که پوتین تاکنون مرتکب شده است.
⚒پوتین ثابت کرده که در کشتن مخالفان سیاسی خود هیچ مرز و محدودیتی نمیشناسد و به هیچ اصل اخلاقیای پایبند نیست.
فهرست مقتولین او روزبروز طولانیتر و نفرتانگیزتر میشود.کشتن مخالف سیاسی در زندان تنها «هنر» دیکتاتورهای رذلی مثل پوتین و همتایان اوست.
ناوالنی بیشک مهمترین و نافذترین مخالف سیاسی پوتین در یکی دو دهه گذشته بود.او دو سال قبل، پس از تلاش ناموفق ماموران امنیتی روسیه در کشتنش، برای معالجه به آلمان رفته بود و میتوانست در مکان امن خود در آلمان بماند و از اینجا به مخالفت خود با پوتین ادامه دهد اما تصمیم گرفت به رغم خطری که جانش را تهدید میکرد به کشورش برگردد و رودرروی دشمن با او بجنگد.
او به محض بازگشت دستگیر و زندانی شد اما هرگز کوتاه نیامد و از داخل زندان به مبارزه خود ادامه داد. به راستی داوودی بود که علیه گولیات زمانه خود جنگید.شجاعت و شرف را توامان داشت و بهترین رهبر بالقوه برای یک روسیه دموکرات بود .
تسلیت به مردم روسیه برای از دست دادن چنین رهبری.الگو و مدل او نلسون ماندلا بود.ماندلا هم در مقطعی از مبارزات خود در آفریقای جنوبی تصمیم گرفت پس از قریب یک سال اقامت در خارج به کشورش برگردد و در خانه علیه رژیم مستبد حاکم بر کشورش بجنگد.
ماندلا چند ماه پس از ورود به کشورش دستگیر شد و برای بیست و هفت سال زندانی شد اما نفوذ و قدرتش از پشت میلههای زندان چنان فزونی گرفت که عاقبت منجر به سقوط حکومت اپارتاید آفریقای جنوبی شد.ناوالنی به ما یاد داد که مبارز سیاسی باید در کشورش بماند و علیه دیکتاتور بجنگد.پوتین هم قطعا متوجه افزایش نفوذ ناوالنی از پشت میلههای زندان شده بود که نهایتا دستور قتلش را صادر کرد.ننگ و نفرین بر این دیکتاتور خونخوار. شرافت تحسینبرانگیز ناوالنی و الگوی ارزشمند او هرگز فراموش نخواهد شد.
✍🏼بیژن اشتری.مترجم و پژوهشگر
@cafe_andishe95
📄🖋بوریس پیلنیاک، داستاننویس روس، مدتها قبل از دستگیریاش به ورطه رنج و عذاب افتاده بود.
آخرین سالهای زندگیاش، در زیر حکومت استالین،قرین با کابوسی بود که مدام تکرار میشد و هر بار شدت و طنین بیشتری مییافت. به هر جا که میرفت و با هر دوست و آشنایی که روبرو میشد همیشه این سوال را از او میکردند:"عجب ! خودتی ؟ "، "آره خودمم...مگر قرار بوده کس دیگری باشم؟ "، "آخر ما شنیده بودیم که دستگیرت کردهاند "
او در چنین اوضاع و احوالی مشغول کار روی رمان تازهاش بود. روزگار را با پسر کوچک و همسر جوانش میگذراند و در حیاط ویلایش در شهرک نویسندگان که دیوار به دیوار ویلای دوست صمیمیاش بوریس پاسترناک بود ،درختان میوه میکاشت. مهمانان به ویلایش میآمدند و پستچی روزنامهها را برایش میآورد و او در روزنامه ها اعترافات تازهترین "دشمنان خلق "را که نقاب از چهرههایشان کنار زده شده بود میخواند. برخی از آنها تا همین دیروز جزو دوستان صمیمیاش بودند. مکالمات با دوستان و اخبار و گزارشهای روزنامهها، مدام همان سوال همیشگی را در ذهنش تکرار میکرد:"واقعا خودتی؟عجب !هنوز دستگیرت نکردهاند؟"
📄دلایل به ظاهر موجهی هم برای دستگیریاش وجود داشت.او یکی از اولین نویسندگانی بود که زشتی و کراهت انقلاب اکتبر را نشان داده بود.او در ورای شعارهای انقلابی و راهپیماییهای میلیونی مردم، طوفان سبعانهای را دیده بود که به زودی مردم و کشور را در مینوردید.انقلاب را به جانوری "به درندگی یک گرگ" تشبیه کرده بود که از بند رها شده و به جان مردم افتاده است. در کتاب هایش بلشویکها همچون گلههای گرگ در حال پرسه زدن هستند. "کت چرمیها"،"آن بچهخوشگلهای پیرهن چرمیپوش " مدام در حرکت بودند و هدفی جز کشتن و ویران کردن نداشتند.........................گزمهها عاقبت دستگیرش کردند و به مسلخ بردند ،حالا دیگر کسی نمیپرسید: «عجب!هنوز دستگیرت نکردهاند؟»
📚بخشی از کتاب« بایگانی ادبی پلیس مخفی»، نوشته ویتالی شنتالینسکی، ترجمه بیژن اشتری ،نشر ثالث.
@cafe_andishe95
آخرین سالهای زندگیاش، در زیر حکومت استالین،قرین با کابوسی بود که مدام تکرار میشد و هر بار شدت و طنین بیشتری مییافت. به هر جا که میرفت و با هر دوست و آشنایی که روبرو میشد همیشه این سوال را از او میکردند:"عجب ! خودتی ؟ "، "آره خودمم...مگر قرار بوده کس دیگری باشم؟ "، "آخر ما شنیده بودیم که دستگیرت کردهاند "
او در چنین اوضاع و احوالی مشغول کار روی رمان تازهاش بود. روزگار را با پسر کوچک و همسر جوانش میگذراند و در حیاط ویلایش در شهرک نویسندگان که دیوار به دیوار ویلای دوست صمیمیاش بوریس پاسترناک بود ،درختان میوه میکاشت. مهمانان به ویلایش میآمدند و پستچی روزنامهها را برایش میآورد و او در روزنامه ها اعترافات تازهترین "دشمنان خلق "را که نقاب از چهرههایشان کنار زده شده بود میخواند. برخی از آنها تا همین دیروز جزو دوستان صمیمیاش بودند. مکالمات با دوستان و اخبار و گزارشهای روزنامهها، مدام همان سوال همیشگی را در ذهنش تکرار میکرد:"واقعا خودتی؟عجب !هنوز دستگیرت نکردهاند؟"
📄دلایل به ظاهر موجهی هم برای دستگیریاش وجود داشت.او یکی از اولین نویسندگانی بود که زشتی و کراهت انقلاب اکتبر را نشان داده بود.او در ورای شعارهای انقلابی و راهپیماییهای میلیونی مردم، طوفان سبعانهای را دیده بود که به زودی مردم و کشور را در مینوردید.انقلاب را به جانوری "به درندگی یک گرگ" تشبیه کرده بود که از بند رها شده و به جان مردم افتاده است. در کتاب هایش بلشویکها همچون گلههای گرگ در حال پرسه زدن هستند. "کت چرمیها"،"آن بچهخوشگلهای پیرهن چرمیپوش " مدام در حرکت بودند و هدفی جز کشتن و ویران کردن نداشتند.........................گزمهها عاقبت دستگیرش کردند و به مسلخ بردند ،حالا دیگر کسی نمیپرسید: «عجب!هنوز دستگیرت نکردهاند؟»
📚بخشی از کتاب« بایگانی ادبی پلیس مخفی»، نوشته ویتالی شنتالینسکی، ترجمه بیژن اشتری ،نشر ثالث.
@cafe_andishe95
❎ این داستان: خرج سفر فرنگ کنیم یا دفاع از مرزها؟
🧿ناصرالدین شاه، در جواب تقاضای تأمین مخارج جنگ هرات از سوی صدر اعظم، با «لحنی مضطرب، و آمیخته به یأس و طعنه» نوشت:
«پول خزانه را خدا تمام کرده است، من نکردهام.»
و مکرّر به یاد می آورد، «وقتی ما پادشاه شدیم یک کرور در خزانه بود. بعد دویست از ان به خرج [طغیان] سالار رفت. ما هم سالی صد [هزار تومان] میگذاشتیم، آن هم به قرض و خرج میرفت. اکثر سالها هم نگذاشتیم آن صد را.»
ولی اگر تهی بودنِ خزانه و ورشکستگی مالی به نظر شاه تا اندازهای کار خدا بود، اجدادش هم بیتقصیر نبودند:
«من چه بکنم؟ کثافتِ نجاستِ ایران را به گردن ما انداخته رفتند. کاش به کس دیگری میدادند ولی، و به من نمیرسید.»
📗عباس امانت، قبلهی عالم، ترجمهی حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۹۳، ص. ۴۰۲.
@cafe_andishe95
🧿ناصرالدین شاه، در جواب تقاضای تأمین مخارج جنگ هرات از سوی صدر اعظم، با «لحنی مضطرب، و آمیخته به یأس و طعنه» نوشت:
«پول خزانه را خدا تمام کرده است، من نکردهام.»
و مکرّر به یاد می آورد، «وقتی ما پادشاه شدیم یک کرور در خزانه بود. بعد دویست از ان به خرج [طغیان] سالار رفت. ما هم سالی صد [هزار تومان] میگذاشتیم، آن هم به قرض و خرج میرفت. اکثر سالها هم نگذاشتیم آن صد را.»
ولی اگر تهی بودنِ خزانه و ورشکستگی مالی به نظر شاه تا اندازهای کار خدا بود، اجدادش هم بیتقصیر نبودند:
«من چه بکنم؟ کثافتِ نجاستِ ایران را به گردن ما انداخته رفتند. کاش به کس دیگری میدادند ولی، و به من نمیرسید.»
📗عباس امانت، قبلهی عالم، ترجمهی حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، ۱۳۹۳، ص. ۴۰۲.
@cafe_andishe95
🔮تفاوت تفکر جادویی و تفکر منطقی🔬
Magical Thinking vs. Logical Thinking
ادعاها و استدلالهای «الف» را با ادعاها و استدلالهای «ب» مقایسه کنید. تفاوتشان چیست؟
الف. قدم عروس بدیُمن بود، چون بعد از مراسم عروسی پدر داماد فوت کرد.
ب. پدر داماد بهخاطر بیماری قلبی و کهولت سن بعد از مراسم عروسی فوت کرد.
الف. کودک بهخاطر چشمزخم بیمار شد.
ب. کودک بهخاطر خوردن غذای مسموم بیمار شد.
الف. رضا تصادف کرد، چون بعد از عطسه کردن صبر نکرد.
ب. رضا تصادف کرد، چون در حالت مستی رانندگی میکرد.
الف. دعا از مبتلا شدن به بیماری کرونا پیشگیری میکند.
ب. واکسن کرونا از مبتلا شدن به بیماری کرونا پیشگیری میکند.
الف. ۱۳ عدد نحس است؛ به همین دلیل، من اتاق ۱۳ این هتل را اجاره نکردم.
ب. ۱۳ عدد اول است، چون فقط بر خودش و عدد ۱ بخشپذیر است.
یکی از ویژگیهای مهم ادعاها این است که در ادعاها دستکم بین دو انگاره ارتباط درونی هست. اگر این ارتباط درست و منطقی باشد، آن ادعا صادق است وگرنه نباید صدق آن را بپذیریم. برای مثال، اگر ادعا کنیم «تابستان فصل سرماست»؛ کسی این ادعا را نمیپذیرد، چون بین انگارههای «تابستان» و «سرما» سازگاری نیست. در واقع، ادعای «تابستان فصل سرماست» با واقعیت مطابقت ندارد.
ارتباط درونی بین دو یا چند انگاره ویژگی اصلی ادعاهاست. در ادعاها و استدلالهای «الف» ارتباط درست و منطقی بین انگارهها وجود ندارد؛ درنتیجه، این ادعاها و استدلالها منطقی نیستند. افرادی که ادعاها و استدلالهای «الف» را مطرح میکنند در دام «تفکر جادویی» افتادهاند. تفکر جادویی زمانی اتفاق میافتد که شخص دو حادثه را نه براساس منطق و شواهد بلکه برپایهی باورهای خرافی به هم ربط میدهد.
خرافات زمانی شکل میگیرد که ذهن الگویی کاذب میسازد؛ یعنی زمانی که بین دو رویداد، دو پدیده، دو نماد یا دو ایده ارتباط منطقی وجود ندارد و ذهن بینشان ارتباط کاذب ایجاد میکند خرافات شکل میگیرد. برای مثال، در تفکر جادویی ذهن بین «عدد ۱۳» و «نحسی» یا بین «بیماری» و «چشمزخم» الگو (ارتباط) ایجاد میکند.
تفکر جادویی از خطای شناختی همبستگی خیالی (illusory correlation) نشئت میگیرد. زمانی که دو متغیر (برای مثال، دو ایده یا دو رفتار یا دو رویداد یا دو نماد) را به هم ربط میدهیم، درحالیکه هیچگونه ارتباطی بینشان نیست خطای شناختی همبستگی خیالی اتفاق میافتد.
تفکر جادویی با مغالطهی علت جعلی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد. در مغالطهی علت جعلی مغالطهکننده چیزی را بهعنوان علت بیان میکند که «علت واقعی» یا «تنها علت» نیست؛ یعنی به لحاط منطقی نمیتواند علت باشد. برای مثال، مغالطهکننده علت «خشکسالی» را «بیحجابی» میداند!
یادگیری استدلالها بهخصوص استدلال علی و آگاهی از مغالطههای آن به ما کمک میکند علتها و معلولها را خوب درک کنیم و استدلالهای علی مغالطی را تشخیص دهیم. استدلال علی فرایند شناخت علتهاست؛ یعنی در این نوع استدلال ارتباط بین علتها و معلولها را درست و دقیق درک میکنیم.
در ادعاها و استدلالهای «ب» ارتباط منطقی و عقلانی بین انگارهها و اجزای استدلال هست. بنابراین، این ادعاها و استدلالها برمبنای تفکر منطقی شکل گرفتهاند. تفکر منطقی شیوهای از تفکر است که در آن معلولها را درست و دقیق به علتهایشان ربط میدهیم.
✅ در این جهانی که سرشار از پیچیدگیهاست و بین رویدادها، پدیدهها و ایدهها درهمتنیدگیست؛ هرکس بتواند بین این رویدادها، پدیدهها و ایدهها ارتباط درستتر، دقیقتر و مناسبتر ایجاد کند منطقیتر میاندیشد.
🖌 محمدرضا سلیمی
📚منابع:
۱. ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها، تالیف محمدرضا سلیمی
۲. تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه، نوشتهی مَتیو آلن
@cafe_andishe95
Magical Thinking vs. Logical Thinking
ادعاها و استدلالهای «الف» را با ادعاها و استدلالهای «ب» مقایسه کنید. تفاوتشان چیست؟
الف. قدم عروس بدیُمن بود، چون بعد از مراسم عروسی پدر داماد فوت کرد.
ب. پدر داماد بهخاطر بیماری قلبی و کهولت سن بعد از مراسم عروسی فوت کرد.
الف. کودک بهخاطر چشمزخم بیمار شد.
ب. کودک بهخاطر خوردن غذای مسموم بیمار شد.
الف. رضا تصادف کرد، چون بعد از عطسه کردن صبر نکرد.
ب. رضا تصادف کرد، چون در حالت مستی رانندگی میکرد.
الف. دعا از مبتلا شدن به بیماری کرونا پیشگیری میکند.
ب. واکسن کرونا از مبتلا شدن به بیماری کرونا پیشگیری میکند.
الف. ۱۳ عدد نحس است؛ به همین دلیل، من اتاق ۱۳ این هتل را اجاره نکردم.
ب. ۱۳ عدد اول است، چون فقط بر خودش و عدد ۱ بخشپذیر است.
یکی از ویژگیهای مهم ادعاها این است که در ادعاها دستکم بین دو انگاره ارتباط درونی هست. اگر این ارتباط درست و منطقی باشد، آن ادعا صادق است وگرنه نباید صدق آن را بپذیریم. برای مثال، اگر ادعا کنیم «تابستان فصل سرماست»؛ کسی این ادعا را نمیپذیرد، چون بین انگارههای «تابستان» و «سرما» سازگاری نیست. در واقع، ادعای «تابستان فصل سرماست» با واقعیت مطابقت ندارد.
ارتباط درونی بین دو یا چند انگاره ویژگی اصلی ادعاهاست. در ادعاها و استدلالهای «الف» ارتباط درست و منطقی بین انگارهها وجود ندارد؛ درنتیجه، این ادعاها و استدلالها منطقی نیستند. افرادی که ادعاها و استدلالهای «الف» را مطرح میکنند در دام «تفکر جادویی» افتادهاند. تفکر جادویی زمانی اتفاق میافتد که شخص دو حادثه را نه براساس منطق و شواهد بلکه برپایهی باورهای خرافی به هم ربط میدهد.
خرافات زمانی شکل میگیرد که ذهن الگویی کاذب میسازد؛ یعنی زمانی که بین دو رویداد، دو پدیده، دو نماد یا دو ایده ارتباط منطقی وجود ندارد و ذهن بینشان ارتباط کاذب ایجاد میکند خرافات شکل میگیرد. برای مثال، در تفکر جادویی ذهن بین «عدد ۱۳» و «نحسی» یا بین «بیماری» و «چشمزخم» الگو (ارتباط) ایجاد میکند.
تفکر جادویی از خطای شناختی همبستگی خیالی (illusory correlation) نشئت میگیرد. زمانی که دو متغیر (برای مثال، دو ایده یا دو رفتار یا دو رویداد یا دو نماد) را به هم ربط میدهیم، درحالیکه هیچگونه ارتباطی بینشان نیست خطای شناختی همبستگی خیالی اتفاق میافتد.
تفکر جادویی با مغالطهی علت جعلی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد. در مغالطهی علت جعلی مغالطهکننده چیزی را بهعنوان علت بیان میکند که «علت واقعی» یا «تنها علت» نیست؛ یعنی به لحاط منطقی نمیتواند علت باشد. برای مثال، مغالطهکننده علت «خشکسالی» را «بیحجابی» میداند!
یادگیری استدلالها بهخصوص استدلال علی و آگاهی از مغالطههای آن به ما کمک میکند علتها و معلولها را خوب درک کنیم و استدلالهای علی مغالطی را تشخیص دهیم. استدلال علی فرایند شناخت علتهاست؛ یعنی در این نوع استدلال ارتباط بین علتها و معلولها را درست و دقیق درک میکنیم.
در ادعاها و استدلالهای «ب» ارتباط منطقی و عقلانی بین انگارهها و اجزای استدلال هست. بنابراین، این ادعاها و استدلالها برمبنای تفکر منطقی شکل گرفتهاند. تفکر منطقی شیوهای از تفکر است که در آن معلولها را درست و دقیق به علتهایشان ربط میدهیم.
✅ در این جهانی که سرشار از پیچیدگیهاست و بین رویدادها، پدیدهها و ایدهها درهمتنیدگیست؛ هرکس بتواند بین این رویدادها، پدیدهها و ایدهها ارتباط درستتر، دقیقتر و مناسبتر ایجاد کند منطقیتر میاندیشد.
🖌 محمدرضا سلیمی
📚منابع:
۱. ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها، تالیف محمدرضا سلیمی
۲. تفکر هوشمندانه: مهارتهای فهم و نگارش نقادانه، نوشتهی مَتیو آلن
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔮تفاوت تفکر جادویی و تفکر منطقی🔬 Magical Thinking vs. Logical Thinking ادعاها و استدلالهای «الف» را با ادعاها و استدلالهای «ب» مقایسه کنید. تفاوتشان چیست؟ الف. قدم عروس بدیُمن بود، چون بعد از مراسم عروسی پدر داماد فوت کرد. ب. پدر داماد بهخاطر بیماری…
📱فیلسوفان روانگردان معمولا از این تفکر جادویی استفاده کرده اند ولی در پوشش تفکرات بسیار عمیقتر علمی تر و سطح بالاتر.
مثلا ادعای هگل مبنی بر اینکه چون فردگرایی باعث خودمحوری میشود فرد باید الزاما درون دولت آزاد باشد
ادعای نیچه در اینکه لیبرالها ابله هستند و آزادی دموکراتیک به گله واری منجر می شود و چون فیلسوفان انگلیسی اصلا فلسفه نمی فهمند لیبرالیسم سطحی است
ادعای مارکس در اینکه دولت حافظ منافع طبقاتی است و باید استبداد طبقه پرولتایا جانشین استبداد دموکراسی غربی بورژوایی شود
ادعای مکتب فرانکفورت در اینکه چون مدرنیته از روشنگری و تفکر علمی ناشی شده و نازیسم هم در دوره مدرن رخ داده پس روشنگری مسئول فاشیسم غربی است یا اینکه توطئه ای توسط رسانه ها در جریان است تا فرهنگ توده ها را مبتذل کند و از والایی و انقلاب دور کنند...
همگی نمونه ای از استدلالهای مغلطه وار است که اسطوره و جادو اندیشی را جایگزین استدلال سلیم کرده اند.از میان اینان بیش از همه نیچه و مارکس بر مغلطه استوار هستند.
@cafe_andishe95
مثلا ادعای هگل مبنی بر اینکه چون فردگرایی باعث خودمحوری میشود فرد باید الزاما درون دولت آزاد باشد
ادعای نیچه در اینکه لیبرالها ابله هستند و آزادی دموکراتیک به گله واری منجر می شود و چون فیلسوفان انگلیسی اصلا فلسفه نمی فهمند لیبرالیسم سطحی است
ادعای مارکس در اینکه دولت حافظ منافع طبقاتی است و باید استبداد طبقه پرولتایا جانشین استبداد دموکراسی غربی بورژوایی شود
ادعای مکتب فرانکفورت در اینکه چون مدرنیته از روشنگری و تفکر علمی ناشی شده و نازیسم هم در دوره مدرن رخ داده پس روشنگری مسئول فاشیسم غربی است یا اینکه توطئه ای توسط رسانه ها در جریان است تا فرهنگ توده ها را مبتذل کند و از والایی و انقلاب دور کنند...
همگی نمونه ای از استدلالهای مغلطه وار است که اسطوره و جادو اندیشی را جایگزین استدلال سلیم کرده اند.از میان اینان بیش از همه نیچه و مارکس بر مغلطه استوار هستند.
@cafe_andishe95
🧭آزادی مدنی Civil Liberty
آزادی مدنی حوزۀ خصوصی زندگی است که به شهروندان تعلق دارد نه به دولت از ،این رو آزادی مدنی در برگیرنده گستره ای از حقوق منفی است که معمولاً در حقوق بشر ریشه گرفته و خواستار عدم دخالت دولت است آزادیهای کلاسیک مدنی در آموزشی معمولاً آزادی ،بیان آزادی مطبوعات آزادی تجمع و آزادی برگزاری گردهمایی هستند
غالب اوقات آزادیهای مدنی را با حقوق مدنی اشتباه می.گیرند آزادیهای مدنی آزادیهایی در مقابل دولت است؛ در حالی که حقوق مدنی معمولاً حقوق مثبت،اند به معنى حق مشارکت و دسترسی به قدرت از این رو حقوق مدنی نوعاً مبارزه ای برای گسترش حق رأی، توسعۀ حقوق سیاسی و پایان تبعیض است تا برای افزایش آزادی مدنی .
اهمیت:
🖱به طور کلی حفظ آزادیهای مدنی عمده برای کارکرد جوامع لیبرال دموکراتیک حیاتی ،است چرا که حامی اشخاص در مقابل حکومت مستبد است در بسیاری از موارد اصول آزادی مدنی از طریق اسنادی نظیر لایحۀ حقوق در قوانین اساسی آمده و دلیل و توجیه اصلی استقلال قضایی و جدایی بین قانون و سیاست ملاحظه شده است از دیدگاه لیبرال شفافیتی که در تعریف آزادی مدنی و کارامدی خاصی که در حفظ آن وجود دارد شاخصهای مهم آزادی اشخاص.اند به هر حال آزادیهای مدنی هم از جانب برخی محافظه کاران و هم از جانب سوسیالیستها انتقاد شده است. این محافظه کاران اظهار میکنند که تقویت و تحکیم آزادیهای مدنی سبب ضعیف شدن حکومت و، به خصوص به هم خوردن نظم داخلی خواهد شد از طرف دیگر سوسیالیستها می گویند که آموزۀ آزادی ،مدنی به خصوص زمانی که به حقوق مالکیت مربوط میشود
ممکن است از نابرابری اجتماعی و سرکوب طبقاتی دفاع کند
اندرو هیوود
@cafe_andishe95
آزادی مدنی حوزۀ خصوصی زندگی است که به شهروندان تعلق دارد نه به دولت از ،این رو آزادی مدنی در برگیرنده گستره ای از حقوق منفی است که معمولاً در حقوق بشر ریشه گرفته و خواستار عدم دخالت دولت است آزادیهای کلاسیک مدنی در آموزشی معمولاً آزادی ،بیان آزادی مطبوعات آزادی تجمع و آزادی برگزاری گردهمایی هستند
غالب اوقات آزادیهای مدنی را با حقوق مدنی اشتباه می.گیرند آزادیهای مدنی آزادیهایی در مقابل دولت است؛ در حالی که حقوق مدنی معمولاً حقوق مثبت،اند به معنى حق مشارکت و دسترسی به قدرت از این رو حقوق مدنی نوعاً مبارزه ای برای گسترش حق رأی، توسعۀ حقوق سیاسی و پایان تبعیض است تا برای افزایش آزادی مدنی .
اهمیت:
🖱به طور کلی حفظ آزادیهای مدنی عمده برای کارکرد جوامع لیبرال دموکراتیک حیاتی ،است چرا که حامی اشخاص در مقابل حکومت مستبد است در بسیاری از موارد اصول آزادی مدنی از طریق اسنادی نظیر لایحۀ حقوق در قوانین اساسی آمده و دلیل و توجیه اصلی استقلال قضایی و جدایی بین قانون و سیاست ملاحظه شده است از دیدگاه لیبرال شفافیتی که در تعریف آزادی مدنی و کارامدی خاصی که در حفظ آن وجود دارد شاخصهای مهم آزادی اشخاص.اند به هر حال آزادیهای مدنی هم از جانب برخی محافظه کاران و هم از جانب سوسیالیستها انتقاد شده است. این محافظه کاران اظهار میکنند که تقویت و تحکیم آزادیهای مدنی سبب ضعیف شدن حکومت و، به خصوص به هم خوردن نظم داخلی خواهد شد از طرف دیگر سوسیالیستها می گویند که آموزۀ آزادی ،مدنی به خصوص زمانی که به حقوق مالکیت مربوط میشود
ممکن است از نابرابری اجتماعی و سرکوب طبقاتی دفاع کند
اندرو هیوود
@cafe_andishe95
🔎علی شریفی زارچی، استاد اخراج شده دانشگاه صنعتی شریف، در واکنش به ادعای وزیر علوم، درباره وضعیت آزادی بیان دانشجویان نوشت:
امروز وزیر علوم در دانشگاه شریف ادعا کرد دانشگاههای ایران جزو آزادترین دانشگاههای جهان هستند.
بهطور همزمان ۸ دانشجوی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به خاطر شرکت در یک جلسهی دفاع از پایاننامهی کارشناسی ارشد جمعا به ۸ ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدهاند. پایان.
📊رتبه ایران در آزادی آکادمیک چقدر ، به «شاخص آزادی آکادمیک» که توسط موسسه علوم سیاسی دانشگاه فردریش-آلکساندر ارلانگن-نورنبرگ در بایرن از سال ۲۰۱۷ سالانه منتشر میشود.
این دانشگاه، آزادی آکادمیک را بر اساس پنج پارامتر ارزیابی میکند:
تا چه حد محققین آزادند که بدون دخالت، برنامه های تحقیق و تدریس خود را توسعه دهند و دنبال کنند؟
پژوهشگران تا چه اندازه در تبادل و انتقال ایده ها و یافته های پژوهشی آزادند؟
دانشگاه ها تا چه اندازه به عنوان یک نهاد مستقل می توانند آزادانه عمل کنند؟
دانشگاهها تا چه اندازه عاری از نظارت با انگیزه سیاسی یا نقض امنیتی هستند؟
آیا آزادی آکادمیک و آزادی بیان فرهنگی مرتبط به مسائل سیاسی است؟
در آخرین نسخه از پروژه بررسی شاخص آزادی آکادمیک که در سال ۲۰۲۳ منتشر و مربوط به سال ۲۰۲۲ است، ۱۷۹ کشور بررسی شدهاند. ایران در این ردهبندی، جزو ده کشور انتهایی لیست، (رتبه ۱۶۷) قرار گرفتهاست.
📄بر اساس گزارشهای مستند دولت جمهوری اسلامی در یک سال گذشته، دستکم ۱۰۰ استاد را اخراج یا به اشکال مختلف از فعالیت دانشگاهی منع کرده است. .
🏫در عین حال گزارشهای مستند زیادی هم از برخورد گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی، بازداشت و ضرب و شتم دانشجویان منتشر شده است. در عین حال کمیتههای انضباطی دانشگاهها نیز با صدور احکام سنگین انضباطی نقش فعالی در برخورد با دانشجویان داشتهاند.
گزارش این برخوردها و اقدامات خشونتآمیز علیه دانشجویان و دانشگاهیان در نشریات معتبر علمی بینالمللی نیز منتشر و ثبت شده است.
اما صرف نظر از این موارد نقض، در آخرین ردهبندی شاخص «آزادی آکادمیک» دانشگاه فردریش-آلکساندر آلمان، ایران جزو کشورهای انتهای جدول و در رتبه ۱۶۷ از میان ۱۷۹ کشور قرار داده شده. این ردهبندی در شرایط پیش از اعتراضات سال ۱۴۰۱ انجام شده است. میتوان انتظار داشت در ردهبندیهای بعدی ایران در ردههای پایینتری قرار داشته باشد.
فکت نامه
@cafe_andishe95
امروز وزیر علوم در دانشگاه شریف ادعا کرد دانشگاههای ایران جزو آزادترین دانشگاههای جهان هستند.
بهطور همزمان ۸ دانشجوی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به خاطر شرکت در یک جلسهی دفاع از پایاننامهی کارشناسی ارشد جمعا به ۸ ترم محرومیت از تحصیل محکوم شدهاند. پایان.
📊رتبه ایران در آزادی آکادمیک چقدر ، به «شاخص آزادی آکادمیک» که توسط موسسه علوم سیاسی دانشگاه فردریش-آلکساندر ارلانگن-نورنبرگ در بایرن از سال ۲۰۱۷ سالانه منتشر میشود.
این دانشگاه، آزادی آکادمیک را بر اساس پنج پارامتر ارزیابی میکند:
تا چه حد محققین آزادند که بدون دخالت، برنامه های تحقیق و تدریس خود را توسعه دهند و دنبال کنند؟
پژوهشگران تا چه اندازه در تبادل و انتقال ایده ها و یافته های پژوهشی آزادند؟
دانشگاه ها تا چه اندازه به عنوان یک نهاد مستقل می توانند آزادانه عمل کنند؟
دانشگاهها تا چه اندازه عاری از نظارت با انگیزه سیاسی یا نقض امنیتی هستند؟
آیا آزادی آکادمیک و آزادی بیان فرهنگی مرتبط به مسائل سیاسی است؟
در آخرین نسخه از پروژه بررسی شاخص آزادی آکادمیک که در سال ۲۰۲۳ منتشر و مربوط به سال ۲۰۲۲ است، ۱۷۹ کشور بررسی شدهاند. ایران در این ردهبندی، جزو ده کشور انتهایی لیست، (رتبه ۱۶۷) قرار گرفتهاست.
📄بر اساس گزارشهای مستند دولت جمهوری اسلامی در یک سال گذشته، دستکم ۱۰۰ استاد را اخراج یا به اشکال مختلف از فعالیت دانشگاهی منع کرده است. .
🏫در عین حال گزارشهای مستند زیادی هم از برخورد گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی، بازداشت و ضرب و شتم دانشجویان منتشر شده است. در عین حال کمیتههای انضباطی دانشگاهها نیز با صدور احکام سنگین انضباطی نقش فعالی در برخورد با دانشجویان داشتهاند.
گزارش این برخوردها و اقدامات خشونتآمیز علیه دانشجویان و دانشگاهیان در نشریات معتبر علمی بینالمللی نیز منتشر و ثبت شده است.
اما صرف نظر از این موارد نقض، در آخرین ردهبندی شاخص «آزادی آکادمیک» دانشگاه فردریش-آلکساندر آلمان، ایران جزو کشورهای انتهای جدول و در رتبه ۱۶۷ از میان ۱۷۹ کشور قرار داده شده. این ردهبندی در شرایط پیش از اعتراضات سال ۱۴۰۱ انجام شده است. میتوان انتظار داشت در ردهبندیهای بعدی ایران در ردههای پایینتری قرار داشته باشد.
فکت نامه
@cafe_andishe95
📚📍کتاب «ظهور و سقوط قذافی» با ترجمه من تجدید چاپ شده از سوی نشر ثالث.گفتم شاید حوصله خواندنش را نداشته باشید، آن را در قالب مطلب زیر(شش اشتباه مرگبار قذافی)خلاصه کردم برایتان:
➕ یک) قذافی زمانی در لیبی به قدرت رسید که جمعیت این کشور یک و نیم میلیون نفر بود و تولید نفت خامش روزی سه میلیون بشکه.با این جمعیت کم و این پول هنگفت میشد لیبی را به بهشت روی زمین تبدیل کرد اما قذافی ترجیح داد که تقریبا همه این درآمد هنگفت را صرف حمایت از گروههای تروریستی در چهار گوشه جهان کند.
➕ دو) اوج قساوت قذافی، قتل عام تقریبا سه هزار زندانی سیاسی در زندان ابوسلیم طرابلس بود.اینها زندانیانی بودند که مشغول گذراندن احکام زندانشان بودند.سال ها بعد، دادخواهی خانوادههای همین قربانیان جرقه انقلاب علیه قذافی را زد و دودمان او را بر باد داد.
➕ سه)قذافی برای بیش از چهل سال مشغول مهندسی اجتماعی در کشورش بود.مردم لیبی عملا در حکم خوکچههای آزمایشگاهی او بودند.هیچ دیکتاتوری به اندازه قذافی بنیان ها و ساختارهای متعارف سیاسی و اجتماعی را زیر و رو نکرد.این تجربیات احمقانه که زیر نام انقلاب انجام میشد جز مصیبت و فاجعه چیز دیگری به دنبال نیاورد.
➕ چهار) قذافی به دلیل حمایتش از تروریسم بین الملل و عدم تحویل بمب گذار هواپیمای پان آمریکن، که موجب مرگ حدود دویست انسان بیگناه شده بود، مردم لیبی را وادار به تحمل تحریمهای بینالمللی کرد.این دوره تحریم ها حدود ده سال طول کشید که ماحصل آن پایین آمدن سطح رفاه عمومی، فقیرتر شدن مردم و افزایش نارضایتی عمومی از رژیم بود.
➕ پنج)قذافی گرچه پی برده بود که بدون اصلاحات اقتصادی و سیاسی رژیمش دوام پیدا نمیکند و به جناح اصلاحطلب رژیمش هم اجازه فعالیت داده بود اما از پشت پرده چوب لای چرخ آنها میگذاشت و نهایتا هم بساط آنها را کاملا برچید و با این کار بر شدت نومیدی و نارضایتی عمومی افزود.
➕ شش)قذافی عاقبت پس از چهل و دو سال حکمرانی با مردمی روبرو شد که علیه او به پا خاسته بودند.او تصمیم به سرکوب آنها گرفت.او چنین ارزیابی کرده بود که آمریکا و انگلستان به دلیل تجربیات ناگوار اخیرشان در افغانستان و عراق حاضر به دخالت نظامی در لیبی نخواهند شد و لذا او میتواند با خیال راحت مردم لیبی را سرکوب کند.اما این ارزیابیاش کاملا غلط از کار درآمد و شورای امنیت سازمان ملل متحد ضمن اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز خاک لیبی به دولت های غربی اجازه دخالت نظامی در لیبی را داد.مردم لیبی هم تحت حمایت نیروی هوایی نیروهای غربی توانستند قذافی را ساقط کنند.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
➕ یک) قذافی زمانی در لیبی به قدرت رسید که جمعیت این کشور یک و نیم میلیون نفر بود و تولید نفت خامش روزی سه میلیون بشکه.با این جمعیت کم و این پول هنگفت میشد لیبی را به بهشت روی زمین تبدیل کرد اما قذافی ترجیح داد که تقریبا همه این درآمد هنگفت را صرف حمایت از گروههای تروریستی در چهار گوشه جهان کند.
➕ دو) اوج قساوت قذافی، قتل عام تقریبا سه هزار زندانی سیاسی در زندان ابوسلیم طرابلس بود.اینها زندانیانی بودند که مشغول گذراندن احکام زندانشان بودند.سال ها بعد، دادخواهی خانوادههای همین قربانیان جرقه انقلاب علیه قذافی را زد و دودمان او را بر باد داد.
➕ سه)قذافی برای بیش از چهل سال مشغول مهندسی اجتماعی در کشورش بود.مردم لیبی عملا در حکم خوکچههای آزمایشگاهی او بودند.هیچ دیکتاتوری به اندازه قذافی بنیان ها و ساختارهای متعارف سیاسی و اجتماعی را زیر و رو نکرد.این تجربیات احمقانه که زیر نام انقلاب انجام میشد جز مصیبت و فاجعه چیز دیگری به دنبال نیاورد.
➕ چهار) قذافی به دلیل حمایتش از تروریسم بین الملل و عدم تحویل بمب گذار هواپیمای پان آمریکن، که موجب مرگ حدود دویست انسان بیگناه شده بود، مردم لیبی را وادار به تحمل تحریمهای بینالمللی کرد.این دوره تحریم ها حدود ده سال طول کشید که ماحصل آن پایین آمدن سطح رفاه عمومی، فقیرتر شدن مردم و افزایش نارضایتی عمومی از رژیم بود.
➕ پنج)قذافی گرچه پی برده بود که بدون اصلاحات اقتصادی و سیاسی رژیمش دوام پیدا نمیکند و به جناح اصلاحطلب رژیمش هم اجازه فعالیت داده بود اما از پشت پرده چوب لای چرخ آنها میگذاشت و نهایتا هم بساط آنها را کاملا برچید و با این کار بر شدت نومیدی و نارضایتی عمومی افزود.
➕ شش)قذافی عاقبت پس از چهل و دو سال حکمرانی با مردمی روبرو شد که علیه او به پا خاسته بودند.او تصمیم به سرکوب آنها گرفت.او چنین ارزیابی کرده بود که آمریکا و انگلستان به دلیل تجربیات ناگوار اخیرشان در افغانستان و عراق حاضر به دخالت نظامی در لیبی نخواهند شد و لذا او میتواند با خیال راحت مردم لیبی را سرکوب کند.اما این ارزیابیاش کاملا غلط از کار درآمد و شورای امنیت سازمان ملل متحد ضمن اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز خاک لیبی به دولت های غربی اجازه دخالت نظامی در لیبی را داد.مردم لیبی هم تحت حمایت نیروی هوایی نیروهای غربی توانستند قذافی را ساقط کنند.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🏮مارکس و انگلس معتقد بودند که جوامع شرقی فاقد نیروی درونی لازم برای تغییر و تحول اند، از این رو به نظر آنان این نیرو بایستی از خارج یعنی از طریق کشورهای استعماری غرب وارد جوامع شرقی شود. در بالا گفته شد که منتسکیو علت رکود و عقب ماندگی شرق را استبداد شرقی و شرایط جغرافیایی می دانست و مارکس و انگلس علت را شیوه تولید آسیایی می پنداشتند. اما ماکس وبر علت رکود و در جازدن کشورهای آسیایی را دینهای خاور زمین می داند. البته پیش از وبر، منتسکیو در روح القوانین (کتاب بیست و چهارم، فصلهای سوم ، چهارم و پنجم) درباره ارتباط میان شکل حکومت و دین بحث کرده بود. منتسکیو اعتقاد دارد که هر دینی متناسب با هر نوع حکومتی نیست و گویی هر دینی نوع خاصی از حکومت را تأسیس میکند یا آن را سر پا نگه می دارد.
اکنون به بیان نظریات ماکس وبر دربارۀ اسلام می پردازیم:
ماکس وبر از یک سو اسلام را جزو ادیان بزرگ جهان و دینهای متمدن می داند، اما از دیگر سو آن را دینی جنگ طلب می شناسد (kriegerreligion) زیرا به نظر وبر در اسلام «مجاهد» نمونۀ یک مسلمان واقعی شناخته می شود نه زاهد و عالم.
کسی که در راه ترویج اسلام شمشیر زند و کشورهای غیراسلامی را فتح کند، مقامش بیش از عابد و زاهد است.
☪️ وبر می گوید که اسلام، عصبیتِ قبایل عرب را که بر ضد یکدیگر به کار می رفت با متحدکردن آنها تحت لوای اسلام و در قالب یک امت، متوجه غیرمسلمانان کرد و اسلام را «دین ملی اعراب» ساخت. تاکید اسلام بر جهاد با مشرکان و کفار، باعث شده است که مسلمانان به جای آنکه در پی شناختن طبیعت و سلطۀ بر آن برایند همیشه در اندیشۀ جهان گشایی و غلبه بر غیر مسلمانان باشند. اسلام جهان را به دو اردوگاه «داراالسلام» و «دارالحرب» تقسیم می کند. مسلمان، غیرمسلمان را نجس می داند و از آمیزش با او پرهیز می کند. به نظر وبر اسلام بیش از آنکه دین رستگاری اخلاقی باشد،یک دین سیاسی است ، زیرا تکیۀ اسلام بر جنگ با کفار و گرفتن جزیه از اهل کتاب است. هر مسلمان خود را از غیرمسلمان برتر می شمارد، حتی اموری که هیچ ارتباطی با دین ندارند یا اصولاً مسئله ای سیاسی و اجتماعی هستند در اسلام رنگ دینی پیدا می کنند. به نظر وبر در یهودیت و اسلام میان تشکیلات دینی و تشکیلات دولتی تفکیک و تمایزی وجود ندارد.
🔗 هر فرقۀ اسلامی با دیگر فرقه های اسلامی می جنگد و آن را جهاد در راه خدا می نامد. تاریخ کشورهای اسلامی یا تاریخ مهاجمانی است که آنجا ها را متصرف شده و به انقیاد خود درآورده اند یا تاریخ جنگهای داخلی میان فرقه های مختلف اسلامی است . هر فرقۀ اسلامی ادعا می کرده که وظیفۀ شرعی اش این است که ملاحده و زنادقه را از دم تیغ بیدریغ بگذراند که البته منظور از ملاحده و زنادقه مخالفان سیاسی بوده اند. البته ناگفته نماند که در نظام پاتریمونیال، به علت بسته بودن فضای سیاسی – اجتماعیِ جامعه، هر گونه نارضایتی از وضع موجود به صورت ظهور یک فرقۀ جدید مذهبی بروز می کند، یا لااقل، اختلاف میان فرق مذهبی را تشدید می نماید. به نظر وبر شهرهای کشورهای اسلامی مرکز تبادل نظر و ارتباطهای فرهنگی نبوده بلکه اردوگاه نظامی بوده اند. در هر شهر هر فرقۀ اسلامی و نیز هر یک از اقلیتهای اهل کتاب محلۀ خاص خود را داشته اند و میان این محله ها یا مراوده ای صورت نمی گرفته یا ارتباطشان بسیار محدود بوده است. در درون هر محله نیز گهگاه جنگ میان دسته های «حیدری» و «نعمتی» در می گرفته است.
این تقسیم بندی های درون شهری و سلطۀ پاتریمونیال که امور بازرگانی، اقتصادی، حمل و نقل و نظامی را از برون در چنگ خود داشته سبب شده است که شهر اسلامی به مرتبۀ شهر غربی یعنی جامعۀ مدنی نرسد. بگذریم از اینکه هر مهاجم بیگانه یا سلطانی فرمان قتل عام اهالی یک منطقه را می داده است. نکتۀ دیگری که وبر ذکر می کند این است که هر گونه اندیشه و نظر تازه ای را فقهای اسلامی به نام بدعت و نظری که ایجاد شبهه می کند مردود می دانسته اند. وبر می گوید که مقام و منزلت زن در جامعۀ اسلامی در ردیف اشیا و اموال است ، همچنان که در جنگ غنائم را تقسیم می کنند زنان و کودکان را نیز در گذشته مانند اموال تقسیم می کرده اند و سپس آنها را به عنوان کنیز و غلام می فروخته اند. همچنین نوعی جداسازی زن از مرد وجود دارد.
🔸 خلاصه نظر ماکس وبر این است که جامعۀ اسلامی شرایط لازم برای گذر به جامعۀ مدرن صنعتی را نداشته که از جملۀ این شرایط وجود سلطۀ عقلانی، قوانین عقلانی، شهرهای خودبسامان و طبقۀ متوسط شهری و نیروی کار آزاد بوده است، و از لحاظ دینی نیز انگیزۀ رستگاری اخلاقیِ درون جهانی، بدان گونه که در پروتستانیسم هست، وجود نداشته است.
📄 از مقاله" تفاوت تمدنهای شرق و غرب از دید ماکس وبر"
یدالله موقن
🔻🔻🔻
@cafe_andishe95
اکنون به بیان نظریات ماکس وبر دربارۀ اسلام می پردازیم:
ماکس وبر از یک سو اسلام را جزو ادیان بزرگ جهان و دینهای متمدن می داند، اما از دیگر سو آن را دینی جنگ طلب می شناسد (kriegerreligion) زیرا به نظر وبر در اسلام «مجاهد» نمونۀ یک مسلمان واقعی شناخته می شود نه زاهد و عالم.
کسی که در راه ترویج اسلام شمشیر زند و کشورهای غیراسلامی را فتح کند، مقامش بیش از عابد و زاهد است.
☪️ وبر می گوید که اسلام، عصبیتِ قبایل عرب را که بر ضد یکدیگر به کار می رفت با متحدکردن آنها تحت لوای اسلام و در قالب یک امت، متوجه غیرمسلمانان کرد و اسلام را «دین ملی اعراب» ساخت. تاکید اسلام بر جهاد با مشرکان و کفار، باعث شده است که مسلمانان به جای آنکه در پی شناختن طبیعت و سلطۀ بر آن برایند همیشه در اندیشۀ جهان گشایی و غلبه بر غیر مسلمانان باشند. اسلام جهان را به دو اردوگاه «داراالسلام» و «دارالحرب» تقسیم می کند. مسلمان، غیرمسلمان را نجس می داند و از آمیزش با او پرهیز می کند. به نظر وبر اسلام بیش از آنکه دین رستگاری اخلاقی باشد،یک دین سیاسی است ، زیرا تکیۀ اسلام بر جنگ با کفار و گرفتن جزیه از اهل کتاب است. هر مسلمان خود را از غیرمسلمان برتر می شمارد، حتی اموری که هیچ ارتباطی با دین ندارند یا اصولاً مسئله ای سیاسی و اجتماعی هستند در اسلام رنگ دینی پیدا می کنند. به نظر وبر در یهودیت و اسلام میان تشکیلات دینی و تشکیلات دولتی تفکیک و تمایزی وجود ندارد.
🔗 هر فرقۀ اسلامی با دیگر فرقه های اسلامی می جنگد و آن را جهاد در راه خدا می نامد. تاریخ کشورهای اسلامی یا تاریخ مهاجمانی است که آنجا ها را متصرف شده و به انقیاد خود درآورده اند یا تاریخ جنگهای داخلی میان فرقه های مختلف اسلامی است . هر فرقۀ اسلامی ادعا می کرده که وظیفۀ شرعی اش این است که ملاحده و زنادقه را از دم تیغ بیدریغ بگذراند که البته منظور از ملاحده و زنادقه مخالفان سیاسی بوده اند. البته ناگفته نماند که در نظام پاتریمونیال، به علت بسته بودن فضای سیاسی – اجتماعیِ جامعه، هر گونه نارضایتی از وضع موجود به صورت ظهور یک فرقۀ جدید مذهبی بروز می کند، یا لااقل، اختلاف میان فرق مذهبی را تشدید می نماید. به نظر وبر شهرهای کشورهای اسلامی مرکز تبادل نظر و ارتباطهای فرهنگی نبوده بلکه اردوگاه نظامی بوده اند. در هر شهر هر فرقۀ اسلامی و نیز هر یک از اقلیتهای اهل کتاب محلۀ خاص خود را داشته اند و میان این محله ها یا مراوده ای صورت نمی گرفته یا ارتباطشان بسیار محدود بوده است. در درون هر محله نیز گهگاه جنگ میان دسته های «حیدری» و «نعمتی» در می گرفته است.
این تقسیم بندی های درون شهری و سلطۀ پاتریمونیال که امور بازرگانی، اقتصادی، حمل و نقل و نظامی را از برون در چنگ خود داشته سبب شده است که شهر اسلامی به مرتبۀ شهر غربی یعنی جامعۀ مدنی نرسد. بگذریم از اینکه هر مهاجم بیگانه یا سلطانی فرمان قتل عام اهالی یک منطقه را می داده است. نکتۀ دیگری که وبر ذکر می کند این است که هر گونه اندیشه و نظر تازه ای را فقهای اسلامی به نام بدعت و نظری که ایجاد شبهه می کند مردود می دانسته اند. وبر می گوید که مقام و منزلت زن در جامعۀ اسلامی در ردیف اشیا و اموال است ، همچنان که در جنگ غنائم را تقسیم می کنند زنان و کودکان را نیز در گذشته مانند اموال تقسیم می کرده اند و سپس آنها را به عنوان کنیز و غلام می فروخته اند. همچنین نوعی جداسازی زن از مرد وجود دارد.
🔸 خلاصه نظر ماکس وبر این است که جامعۀ اسلامی شرایط لازم برای گذر به جامعۀ مدرن صنعتی را نداشته که از جملۀ این شرایط وجود سلطۀ عقلانی، قوانین عقلانی، شهرهای خودبسامان و طبقۀ متوسط شهری و نیروی کار آزاد بوده است، و از لحاظ دینی نیز انگیزۀ رستگاری اخلاقیِ درون جهانی، بدان گونه که در پروتستانیسم هست، وجود نداشته است.
📄 از مقاله" تفاوت تمدنهای شرق و غرب از دید ماکس وبر"
یدالله موقن
🔻🔻🔻
@cafe_andishe95
🗓 این روزها در رسانههای حکومتی زیاد میشنویم که « آقا جان حتی در آمریکا هم یک شرایطی برای نامزدی افراد در انتخابات وجود دارد و اینطوری نیست که هر کسی سرش را بیندازد پایین و بیاید نامزد انتخابات شود».
گفتم به همین مناسبت بد نیست نگاهی بیندازیم به قوانین انتخاباتی ایالات متحده آمریکا.
📥 فقط سه شرط برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد:«تولد در آمریکا ،حداقل سن سیوپنج سال و حداقل چهارده سال اقامت در آمریکا» فردی که این سه شرط را داشت میتواند بعد از جمعآوری حداقل پنج هزار دلار برای کارزار انتخاباتی اش ثبت نام کند.
ملاحظه میکنید که هیچ شرط دیگری نیست.حتی فردی که سابقه محکومیت زندان دارد میتواند نامزد شود.نمونه اش هم آقای گاس هال رهبر حزب کمونیست آمریکا که به رغم پنج سال سابقه زندان به جرم بمب گذاری (اسلاید چهار) توانست در چهار دوره متوالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نامزد شود (اسلاید پنج).شرایط لازم برای نامزدی در کنگره آمریکا هم عبارت است از:« حداقل سن بیستوپنج سال،حداقل هفت سال شهروندی آمریکا و اقامت در ایالتی که فرد از آن نامزد شده است»
📋حقوقی که قانونگذار به مردم آمریکا برای نامزدی در انتخابات داده تا آن حد است که حتی یک فرد مجرم که در داخل زندان مشغول سپری کردن دوران محکومیتش است به شرط آن که متولد آمریکا باشد و حداقل سیوپنج سال سن داشته باشد و چهارده سال مقیم آمریکا، میتواند نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود.البته قانونگذاران شرط عدم سوء پیشینه را به شروط نامزدها اضافه نکردهاند و دلیلش هم این است که به عقل سلیم مردم (شعور جمعی یا کامن سنس) اعتماد کردهاند.هیچگاه خرد عام یا عقل سلیم مردم به هیچ قاتل یا مجرم یا خلافکاری رای نمیدهد و قانونگذار هم بر این اساس شرط عدم سوء پیشینه را به شرایط نامزدی اضافه نکرده است.اما حالا معلوم شده که این «هیچگاه» هم یک امر قطعی قطعی هم نیست کما اینکه الان در یک مورد بسیار نادر و استثنایی شاهدیم که دونالد ترامپ ،نامزد جمهوریخواهان،ممکن است به دلیل پروندههایی که دارد به زندان بیفتد اما طبق قانون حق دارد نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود و اگر پیروز شود از داخل زندان میتواند وظایف رئیس جمهوری خود را انجام دهد.بله اینطوری است.البته حالا بحث درباره این است که آیا میتوان ترامپ را با استفاده از یک بند قانون اساسی که مربوط به دوران جنگهای داخلی میشود از شرکت در انتخابات منع کرد؟بعید میدانم .اگر کمونیست بمبگذار سابق توانسته نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود چرا ترامپ نتواند؟
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
گفتم به همین مناسبت بد نیست نگاهی بیندازیم به قوانین انتخاباتی ایالات متحده آمریکا.
📥 فقط سه شرط برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد:«تولد در آمریکا ،حداقل سن سیوپنج سال و حداقل چهارده سال اقامت در آمریکا» فردی که این سه شرط را داشت میتواند بعد از جمعآوری حداقل پنج هزار دلار برای کارزار انتخاباتی اش ثبت نام کند.
ملاحظه میکنید که هیچ شرط دیگری نیست.حتی فردی که سابقه محکومیت زندان دارد میتواند نامزد شود.نمونه اش هم آقای گاس هال رهبر حزب کمونیست آمریکا که به رغم پنج سال سابقه زندان به جرم بمب گذاری (اسلاید چهار) توانست در چهار دوره متوالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نامزد شود (اسلاید پنج).شرایط لازم برای نامزدی در کنگره آمریکا هم عبارت است از:« حداقل سن بیستوپنج سال،حداقل هفت سال شهروندی آمریکا و اقامت در ایالتی که فرد از آن نامزد شده است»
📋حقوقی که قانونگذار به مردم آمریکا برای نامزدی در انتخابات داده تا آن حد است که حتی یک فرد مجرم که در داخل زندان مشغول سپری کردن دوران محکومیتش است به شرط آن که متولد آمریکا باشد و حداقل سیوپنج سال سن داشته باشد و چهارده سال مقیم آمریکا، میتواند نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود.البته قانونگذاران شرط عدم سوء پیشینه را به شروط نامزدها اضافه نکردهاند و دلیلش هم این است که به عقل سلیم مردم (شعور جمعی یا کامن سنس) اعتماد کردهاند.هیچگاه خرد عام یا عقل سلیم مردم به هیچ قاتل یا مجرم یا خلافکاری رای نمیدهد و قانونگذار هم بر این اساس شرط عدم سوء پیشینه را به شرایط نامزدی اضافه نکرده است.اما حالا معلوم شده که این «هیچگاه» هم یک امر قطعی قطعی هم نیست کما اینکه الان در یک مورد بسیار نادر و استثنایی شاهدیم که دونالد ترامپ ،نامزد جمهوریخواهان،ممکن است به دلیل پروندههایی که دارد به زندان بیفتد اما طبق قانون حق دارد نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود و اگر پیروز شود از داخل زندان میتواند وظایف رئیس جمهوری خود را انجام دهد.بله اینطوری است.البته حالا بحث درباره این است که آیا میتوان ترامپ را با استفاده از یک بند قانون اساسی که مربوط به دوران جنگهای داخلی میشود از شرکت در انتخابات منع کرد؟بعید میدانم .اگر کمونیست بمبگذار سابق توانسته نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود چرا ترامپ نتواند؟
بیژن اشتری
@cafe_andishe95