🔺ادوارد برنشتاین عاقلترین مارکسیست جهان🕯
برنشتاين، يك روزنامه نگار آلماني، نخست از پيروان سرسخت ماركسيسم (سوسياليسم علمي) بود و آن را تنها راه نجات بشر از بدبختي، غم، جنگ و تباهي مي دانست و با اين افكار چون نتوانست در آلمان به كار روزنامه نگاري ادامه دهد به انگلستان رفت و در آنجا به مدت 21 سال به انتشار روزنامه پرداخت. با توجه به روانشناسي بشر،
برنشتاين بعدا پاره اي از اصول ماركسيسم را غير عملي ديد و در اين زمينه، به نشر نظرات خود در روزنامه سوسيال دمكرات Der Sozial Demokrat دست زد.
يكي از موارد اختلاف نظر برنشتاين با ماركسيسم اين بود كه عقيده داشت طبقه متوسط جامعه نبايد از ميان برداشته شود؛ همين نتيجه اي كه چين در تجريه اي كه از سال 1982 آغاز كرده به آن رسيده و بسياري از احزاب كمونيست ديگر هم به آن گردن نهاده ، و پذيرفته اند كه ساختن بناي سوسياليسم بايد تدريجي، و شروع آن از سوسيال دمكراسي باشد.
مورد اختلاف ديگر اين بود كه برنشتاين باور نداشت كه كاپيتاليسم با تضادهاي داخلي اش از درون متلاشي شود. طبق فرضيه برنشتاين، طبقه زحمتكش يك جامعه بايد نخست روشن و آگاه شود، رشد كند و به تدريج به صورت يك وزنه سياسي در آيد و از راههاي دمكراتيك به قدرت (حكومت) برسد و يا اين كه سهم چشمگيري از آن را به دست آورد (شريک قدرت شود) و از اين جايگاه به تضعيف بنيادهاي كاپيتاليستي بپردازد. آنگاه با سوسيال دمكراسي آغاز و سپس، مرحله به مرحله، سوسياليسم را جايگزين آن سازد و در جريان عبور از مراحل، بايد مراقب فرصت طلبان باشد كه خود را وارد تحويل نكنند، دست اندر کار آن نشوند كه ورود آنان، تكامل را از مسير خود منحرف و با شكست رو به روخواهد ساخت . يكي از مثالهاي او در اين زمينه از اين قرار است كه شكارچي ماهر، نخست شكار خود را خسته مي كند و از پاي در آوردن شكار خسته كار بسيار آساني است، ولي بايد توجه داشت كه در اين شرايط هم هر فرد و گروهي مي خواهد آن «خسته و فرسوده» را شكار كند. بايد مراقب فرصت طلبان بود.
تجدیدنظر طلبی او داری راهبردهای زیر است:
💡او تروریسم انقلابی کمونیستها هم دوره اش را مردود شمرد.
💡دیکتاتوری پرولتاریا را بی ارزش شناخت.
💡کمون پاریس را اتفاقی غیر قابل تکرار و قابلیتی ندارد.
💡سرمایه داری فرو نخواهد پاشید.
💡بر خلاف نظر مارکس انهدام نظام سرمایه داری لازمه سوسیالیسم نیست.
💡انقلاب لازم نیست.خشونت محکوم است.
💡کمونیسم مارکسی به دولت قدر قدرت می انجامد(نظریه مارکس از این باب ضعیف است)
💡دولت نهادی دشمنخو و جانبدار هم نیست.و لازم نیست از بین برود.
💡دموکراسی مستقیم را رد می کند.دموکراسی بورژایی مطلوب است و می تواند اختلاف طبقاتی و بی عدالتی را بکاهد.این را با سوسیالیسم دموکراتیک پی می گرفت.
💡با دولتی کردن دولت زوال نمیابد.
رفرم و اصلاح در همین نظام دموکرتیک( به اصطلاح کمونیستهای راستکیش) بورژاویی باید در دستور کار باشد.
🔦فروپاشی اقتصاد سرمایه داری نا ممکن است.
💡اجتماعی کردن موسسات اقتصادی ناممکن و مضر است.
💡آزادی فردی لیبرال بسیار اصولی و مهم است و نباید با آن مخالف بود.
💡کارگران هم انقلابی نیستند و نخواهند بود.
🎚جبرگرایی کمونیستی با اراده گرایی کارگران در تضاد است(ضعف کمونیسم مارکس) و اراده گرایی اصالت دارد.
🧰در واقع تجدیدنظر طلبی او بازگشتی به لیبرالیسم و عدول از کمونیسم اشل مارکس بود.
لیبراسیون
@cafe_andishe95
برنشتاين، يك روزنامه نگار آلماني، نخست از پيروان سرسخت ماركسيسم (سوسياليسم علمي) بود و آن را تنها راه نجات بشر از بدبختي، غم، جنگ و تباهي مي دانست و با اين افكار چون نتوانست در آلمان به كار روزنامه نگاري ادامه دهد به انگلستان رفت و در آنجا به مدت 21 سال به انتشار روزنامه پرداخت. با توجه به روانشناسي بشر،
برنشتاين بعدا پاره اي از اصول ماركسيسم را غير عملي ديد و در اين زمينه، به نشر نظرات خود در روزنامه سوسيال دمكرات Der Sozial Demokrat دست زد.
يكي از موارد اختلاف نظر برنشتاين با ماركسيسم اين بود كه عقيده داشت طبقه متوسط جامعه نبايد از ميان برداشته شود؛ همين نتيجه اي كه چين در تجريه اي كه از سال 1982 آغاز كرده به آن رسيده و بسياري از احزاب كمونيست ديگر هم به آن گردن نهاده ، و پذيرفته اند كه ساختن بناي سوسياليسم بايد تدريجي، و شروع آن از سوسيال دمكراسي باشد.
مورد اختلاف ديگر اين بود كه برنشتاين باور نداشت كه كاپيتاليسم با تضادهاي داخلي اش از درون متلاشي شود. طبق فرضيه برنشتاين، طبقه زحمتكش يك جامعه بايد نخست روشن و آگاه شود، رشد كند و به تدريج به صورت يك وزنه سياسي در آيد و از راههاي دمكراتيك به قدرت (حكومت) برسد و يا اين كه سهم چشمگيري از آن را به دست آورد (شريک قدرت شود) و از اين جايگاه به تضعيف بنيادهاي كاپيتاليستي بپردازد. آنگاه با سوسيال دمكراسي آغاز و سپس، مرحله به مرحله، سوسياليسم را جايگزين آن سازد و در جريان عبور از مراحل، بايد مراقب فرصت طلبان باشد كه خود را وارد تحويل نكنند، دست اندر کار آن نشوند كه ورود آنان، تكامل را از مسير خود منحرف و با شكست رو به روخواهد ساخت . يكي از مثالهاي او در اين زمينه از اين قرار است كه شكارچي ماهر، نخست شكار خود را خسته مي كند و از پاي در آوردن شكار خسته كار بسيار آساني است، ولي بايد توجه داشت كه در اين شرايط هم هر فرد و گروهي مي خواهد آن «خسته و فرسوده» را شكار كند. بايد مراقب فرصت طلبان بود.
تجدیدنظر طلبی او داری راهبردهای زیر است:
💡او تروریسم انقلابی کمونیستها هم دوره اش را مردود شمرد.
💡دیکتاتوری پرولتاریا را بی ارزش شناخت.
💡کمون پاریس را اتفاقی غیر قابل تکرار و قابلیتی ندارد.
💡سرمایه داری فرو نخواهد پاشید.
💡بر خلاف نظر مارکس انهدام نظام سرمایه داری لازمه سوسیالیسم نیست.
💡انقلاب لازم نیست.خشونت محکوم است.
💡کمونیسم مارکسی به دولت قدر قدرت می انجامد(نظریه مارکس از این باب ضعیف است)
💡دولت نهادی دشمنخو و جانبدار هم نیست.و لازم نیست از بین برود.
💡دموکراسی مستقیم را رد می کند.دموکراسی بورژایی مطلوب است و می تواند اختلاف طبقاتی و بی عدالتی را بکاهد.این را با سوسیالیسم دموکراتیک پی می گرفت.
💡با دولتی کردن دولت زوال نمیابد.
رفرم و اصلاح در همین نظام دموکرتیک( به اصطلاح کمونیستهای راستکیش) بورژاویی باید در دستور کار باشد.
🔦فروپاشی اقتصاد سرمایه داری نا ممکن است.
💡اجتماعی کردن موسسات اقتصادی ناممکن و مضر است.
💡آزادی فردی لیبرال بسیار اصولی و مهم است و نباید با آن مخالف بود.
💡کارگران هم انقلابی نیستند و نخواهند بود.
🎚جبرگرایی کمونیستی با اراده گرایی کارگران در تضاد است(ضعف کمونیسم مارکس) و اراده گرایی اصالت دارد.
🧰در واقع تجدیدنظر طلبی او بازگشتی به لیبرالیسم و عدول از کمونیسم اشل مارکس بود.
لیبراسیون
@cafe_andishe95
بهترین راه کنترل اوپوزسیون این است که خودمان آن را رهبری کنیم.
🔰ولادیمیر لنین. دیکتاتور بولشویسم و موسس شوروی کمونیستی
@cafe_andishe95
🔰ولادیمیر لنین. دیکتاتور بولشویسم و موسس شوروی کمونیستی
@cafe_andishe95
📤ما می دانیم که آنها دروغ می گویند، آنها می دانند که آنها دروغ می گویند، آنها حتی می دانند که ما می دانیم که آنها دروغ می گویند، ما همچنین می دانیم که آنها می دانند که ما می دانیم که آنها هم دروغ می گویند،
آنها البته می دانند که ما قطعا می دانیم که آنها می دانند ما آنها را می شناسیم.
آنها نیز دروغ می گویند، اما هنوز هم دروغ می گویند. در کشور ما دروغ صرفاً به مقوله اخلاقی تبدیل نشده است، بلکه صنعت ستون این کشور شده است.
📃آلکساندر سولژنیتسین
@cafe_andishe95
آنها البته می دانند که ما قطعا می دانیم که آنها می دانند ما آنها را می شناسیم.
آنها نیز دروغ می گویند، اما هنوز هم دروغ می گویند. در کشور ما دروغ صرفاً به مقوله اخلاقی تبدیل نشده است، بلکه صنعت ستون این کشور شده است.
📃آلکساندر سولژنیتسین
@cafe_andishe95
📒✝لئواشتراوس در کتاب «نقد دین نزد اسپینوزا» میگوید برای فیلسوف هلندی تئوکراسی (=حکومتِ دینی) رژیمی است که با زندگی تخیلی–عاطفیِ آدمی سازگارتر است.
چنین رژیمی نه بر پایهی عقل و حقوق طبیعی آدمی، که بر پایهی خرافات بنا شده است.
بر این اساس میتوانیم بگوییم تئوکراسی بر اساس ایثار، عشق، تعصب و دیگر عواطف انسانی بنا شده است، در حالیکه دموکراسی بر پایهی عقل، مدارا، و حقوق شکل میگیرد.
☪تئوکراسی اجازه میدهد زندگی تخیلی و عاطفی آدمیان حقانیت خود را هر آینه تصدیق کند و به رخ بکشد.
در حالیکه دموکراسی بر مبنای کاهش تخیلات و عواطف و محدود کردن آنها بنا شده است.
ایدهآلِ دموکراسی دیگریِ تئوکراسی است: زندگی بر پایهی عقل و حقوق در برابر زندگی بر پایهی تخیل و عواطف.
بدون شک این تقابل انتزاعی است و در واقعیت این تمایز اینقدر مطلق نیست.
با این همه گرایش غالب در دموکراسی و تئوکراسی چنین است.
🔅روشنگریمدرن به درستی میکوشد خطر زندگی تخیلیعاطفی و خصوصاً تخیلات و عواطف مذهبی را به ما نشان دهد.
📚 اسپینوزا- لئواشتراوس.اسمان آبی
@cafe_andishe95
چنین رژیمی نه بر پایهی عقل و حقوق طبیعی آدمی، که بر پایهی خرافات بنا شده است.
بر این اساس میتوانیم بگوییم تئوکراسی بر اساس ایثار، عشق، تعصب و دیگر عواطف انسانی بنا شده است، در حالیکه دموکراسی بر پایهی عقل، مدارا، و حقوق شکل میگیرد.
☪تئوکراسی اجازه میدهد زندگی تخیلی و عاطفی آدمیان حقانیت خود را هر آینه تصدیق کند و به رخ بکشد.
در حالیکه دموکراسی بر مبنای کاهش تخیلات و عواطف و محدود کردن آنها بنا شده است.
ایدهآلِ دموکراسی دیگریِ تئوکراسی است: زندگی بر پایهی عقل و حقوق در برابر زندگی بر پایهی تخیل و عواطف.
بدون شک این تقابل انتزاعی است و در واقعیت این تمایز اینقدر مطلق نیست.
با این همه گرایش غالب در دموکراسی و تئوکراسی چنین است.
🔅روشنگریمدرن به درستی میکوشد خطر زندگی تخیلیعاطفی و خصوصاً تخیلات و عواطف مذهبی را به ما نشان دهد.
📚 اسپینوزا- لئواشتراوس.اسمان آبی
@cafe_andishe95
Forwarded from فریدون؛ فصلنامه فکری-تحلیلی
دکتر رضا عرب در مقالهی «از خطابهی شاه تا خطبهی فقیه؛ چشمانداز محمدرضاشاه و آیتالله خامنهای در متن سخنرانیها» تلاش کرده با تکیه بر ابزارهای کامپیوتری و با استفاده از تکنیکهای تحلیلی که علم زبانشناسی در اختیار میگذارد، جهانبینی محمدرضاشاه و خامنهای را از خلال سخنرانیهای آنان بیرون بکشد.
او تمام سخنرانیهای شاه در ۱۰ سال پایانی حکومت (بین ۱۳۴۷ و ۱۳۵۷) و نیز، تمام سخنرانیهای آیتالله خامنهای بین ۱۳۸۷ و ۱۳۹۷ را استخراج کرد.
او مینویسد: «به این سبک از پژوهش "زبانشناسی پیکرهای" میگویند(Corpus Linguistics). زبانشناسی پیکرهای می تواند کلیت یک پژوهش باشد یا ابزاری متدولوژیک برای یک تحلیل.
با بهرهگیری از زبانشناسی پیکرهای میتوان مجموعههای زبانی با میلیونها واژه را تحلیل کرد. وقتی دادههای زبانی به صورت یک فایل مناسب ذخیره شد، در نرمافزار یا پورتال آنلاین مناسب بارگذاری میشود. در این پژوهش، از پورتال اسکچ انجین استفاده شده است.
در این مقاله هر دو پیکره از سالهای دههی سوم حکومت هر دو انتخاب شده زیرا به نظر در تثبیت شدهترین سطح از زبان و گفتمانِ خود هستند.
رضا عرب درباره حضور واژه «دشمن» در ادبیات شاه و خامنهای مینویسد: «"دشمن" در زبان خامنهای به طور خارقالعادهای ۲۸۲۸ بار تکرار شده که معادل ۱۵۰۰ در میلیون یا ۱۵ دهم درصد است. اگر این را با شاه مقایسه کنیم که تنها پنج بار از واژه "دشمن" استفاده کرده (معادل ۱۵ در میلیون یا ۰۰۱۵/۰ درصد) به روانرنجوریِ خامنهای بیشتر پی خواهیم برد.
برای مثال، استفادهی شاه از واژه "دشمن" در یک دیدار خارجی بود؛ دیدار او از یوگسلاوی که او خطاب به آنها و با اشاره به جنگ علیه آلمان نازی میگوید: ؛به پیکاری جانانه با دشمن برخاستید و اینک صلح را برای مردم دنیا تبلیغ میکنید؛ (۱۱/۳/۱۳۵۲). اما بسیار کم پیش میآید که خامنهای سخنرانی داشته باشد و اشارهای به مفهوم "دشمن" نکند که حتی شامل بخشهایی از ملت ایران میشود. برای نمونه: "دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانی هستند؛ (۴/۹/۱۳۸۸)».
---------------------------
دکتر رضا عرب پژوهشگر در دانشگاه گریفیث استرالیاست. حوزهی پژوهشی او زبانشناسی اجتماعی است.
لینک مقاله در «فریدون»:
https://www.fereydoun.org/articles/shah-khamenei-linguistic-approach
@fereydoun_magazin
دکتر رضا عرب در مقالهی «از خطابهی شاه تا خطبهی فقیه؛ چشمانداز محمدرضاشاه و آیتالله خامنهای در متن سخنرانیها» تلاش کرده با تکیه بر ابزارهای کامپیوتری و با استفاده از تکنیکهای تحلیلی که علم زبانشناسی در اختیار میگذارد، جهانبینی محمدرضاشاه و خامنهای را از خلال سخنرانیهای آنان بیرون بکشد.
او تمام سخنرانیهای شاه در ۱۰ سال پایانی حکومت (بین ۱۳۴۷ و ۱۳۵۷) و نیز، تمام سخنرانیهای آیتالله خامنهای بین ۱۳۸۷ و ۱۳۹۷ را استخراج کرد.
او مینویسد: «به این سبک از پژوهش "زبانشناسی پیکرهای" میگویند(Corpus Linguistics). زبانشناسی پیکرهای می تواند کلیت یک پژوهش باشد یا ابزاری متدولوژیک برای یک تحلیل.
با بهرهگیری از زبانشناسی پیکرهای میتوان مجموعههای زبانی با میلیونها واژه را تحلیل کرد. وقتی دادههای زبانی به صورت یک فایل مناسب ذخیره شد، در نرمافزار یا پورتال آنلاین مناسب بارگذاری میشود. در این پژوهش، از پورتال اسکچ انجین استفاده شده است.
در این مقاله هر دو پیکره از سالهای دههی سوم حکومت هر دو انتخاب شده زیرا به نظر در تثبیت شدهترین سطح از زبان و گفتمانِ خود هستند.
رضا عرب درباره حضور واژه «دشمن» در ادبیات شاه و خامنهای مینویسد: «"دشمن" در زبان خامنهای به طور خارقالعادهای ۲۸۲۸ بار تکرار شده که معادل ۱۵۰۰ در میلیون یا ۱۵ دهم درصد است. اگر این را با شاه مقایسه کنیم که تنها پنج بار از واژه "دشمن" استفاده کرده (معادل ۱۵ در میلیون یا ۰۰۱۵/۰ درصد) به روانرنجوریِ خامنهای بیشتر پی خواهیم برد.
برای مثال، استفادهی شاه از واژه "دشمن" در یک دیدار خارجی بود؛ دیدار او از یوگسلاوی که او خطاب به آنها و با اشاره به جنگ علیه آلمان نازی میگوید: ؛به پیکاری جانانه با دشمن برخاستید و اینک صلح را برای مردم دنیا تبلیغ میکنید؛ (۱۱/۳/۱۳۵۲). اما بسیار کم پیش میآید که خامنهای سخنرانی داشته باشد و اشارهای به مفهوم "دشمن" نکند که حتی شامل بخشهایی از ملت ایران میشود. برای نمونه: "دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانی هستند؛ (۴/۹/۱۳۸۸)».
---------------------------
دکتر رضا عرب پژوهشگر در دانشگاه گریفیث استرالیاست. حوزهی پژوهشی او زبانشناسی اجتماعی است.
لینک مقاله در «فریدون»:
https://www.fereydoun.org/articles/shah-khamenei-linguistic-approach
@fereydoun_magazin
⚪️🔴واتسلاو هاول در زمانی که با رژیم کمونیستی چکسلواکی مبارزه میکرد اعتقاد داشت انسان تحت سرکوب باید تا آنجا که میتواند زندگی کردنش توام با حقیقت باشد و از دروغ و ریا اجتناب کند.
درخواستش از مردم این بود که اگر به هر دلیلی نمیتوانید با این رژیم مبارزه کنید حداقل سعی کنید در پیله دروغی که رژیم برایتان ساخته زندگی نکنید.هاول معتقد بود :
"حکومت در ذهن هر کسی یک پست دیدبانی دارد..در این سرزمین تاریخ واقعی توسط حکومت مصادره و به شبهتاریخ مبدل شده است...رژیم مملکت را تبدیل کرده به سرزمین فراموشی...چند دهه فراموشی موجب بروز تزویر و بیتفاوتی شده است....شمار آدمهایی که پروپاگاندای رسمی را صادقانه باور دارند کمتر از هر زمان دیگری شده است اما شمار آدم های دورو و شیاد مستمرا رو به افزایش است،تا حدی که هر شهروندی در واقع مجبور است مزور و شیاد باشد...ما به ندرت رژیمی شبیه این داشته ایم؛رژیمی که حاضر باشد همه نوع امکاناتی را چنین بیشرمانه و علنی در اختیار کسانی بگذارد که از هر حرکت و اقدامش ، حتی جنایت های علنی و فاحشش ،حمایت میکنند.این آدمها حاضر به هر نوع حمایتی از رژیم هستند،به شرطی که در قبال این حمایتشان،امتیازاتی مادی و انحصاری دریافت کنند.
📍این آدمهای فاقد اصول و سستعنصر آمادهاند تا در ازای رسیدن به قدرت و اهداف شخصی دست به انجام هر کاری بزنند.جای تعجب ندارد که هر چقدر زمان میگذرد ،مناصب دولتی بیشتری توسط آدمهای جاهطلب،شارلاتانها و در یک کلام تبهکاران اشغال میشود..."
📗از کتاب"انقلاب های هزار و نهصد و هشتاد و نه؛سقوط امپراتوری شوروی در اروپا "،ترجمه بیژن اشتری،نشر ثالث.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
درخواستش از مردم این بود که اگر به هر دلیلی نمیتوانید با این رژیم مبارزه کنید حداقل سعی کنید در پیله دروغی که رژیم برایتان ساخته زندگی نکنید.هاول معتقد بود :
"حکومت در ذهن هر کسی یک پست دیدبانی دارد..در این سرزمین تاریخ واقعی توسط حکومت مصادره و به شبهتاریخ مبدل شده است...رژیم مملکت را تبدیل کرده به سرزمین فراموشی...چند دهه فراموشی موجب بروز تزویر و بیتفاوتی شده است....شمار آدمهایی که پروپاگاندای رسمی را صادقانه باور دارند کمتر از هر زمان دیگری شده است اما شمار آدم های دورو و شیاد مستمرا رو به افزایش است،تا حدی که هر شهروندی در واقع مجبور است مزور و شیاد باشد...ما به ندرت رژیمی شبیه این داشته ایم؛رژیمی که حاضر باشد همه نوع امکاناتی را چنین بیشرمانه و علنی در اختیار کسانی بگذارد که از هر حرکت و اقدامش ، حتی جنایت های علنی و فاحشش ،حمایت میکنند.این آدمها حاضر به هر نوع حمایتی از رژیم هستند،به شرطی که در قبال این حمایتشان،امتیازاتی مادی و انحصاری دریافت کنند.
📍این آدمهای فاقد اصول و سستعنصر آمادهاند تا در ازای رسیدن به قدرت و اهداف شخصی دست به انجام هر کاری بزنند.جای تعجب ندارد که هر چقدر زمان میگذرد ،مناصب دولتی بیشتری توسط آدمهای جاهطلب،شارلاتانها و در یک کلام تبهکاران اشغال میشود..."
📗از کتاب"انقلاب های هزار و نهصد و هشتاد و نه؛سقوط امپراتوری شوروی در اروپا "،ترجمه بیژن اشتری،نشر ثالث.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
بلاهت در آشپزخانه
زن در مقام آشپز تهی مغزی هولناکی که با آن خورد و خوراك خانواده و آقای خانه فراهم میشود زن نمی فهمد غذا یعنی چه و بازهم می خواهد آشپز باشد
در کله زن اگر فکری میبود در طول هزاران سالی که پخت و پز به عهده او بوده است، می بایست واقعیات اساسی فیزیولوژی را کشف کرده و همچنین فن درمان را به اختیار درآورده بوده باشد.
دست پخت بد زنانه به علت غیبت محض عقل در آشپزخانه سبب شده است که رشد بشر این همه به درازا بکشد و این همه آسیب بیند امروز هم وضع چندان بهتر از آن نیست.
خطابه ای برای دختران مدارس عالی
این سخن از کیست ملاهادی سبزواری؟
ارتجاع دینی اسلام؟
ارتجاع یهود و مسیح؟
سنتگرایان واپسگرا؟
می توانید در بخش کامنت نویسنده متن را حدس بزنید.فردا در ادیت اضافه خواهد شد
🔴با وجود اینکه این سخنان بسیار مسخره غیر عقلانی توهین آمیز و ارتجاعی و با مرتجعترین اقشار تناسب دارد اما نوشته فردریش نیچه بود
@cafe_andishe95
زن در مقام آشپز تهی مغزی هولناکی که با آن خورد و خوراك خانواده و آقای خانه فراهم میشود زن نمی فهمد غذا یعنی چه و بازهم می خواهد آشپز باشد
در کله زن اگر فکری میبود در طول هزاران سالی که پخت و پز به عهده او بوده است، می بایست واقعیات اساسی فیزیولوژی را کشف کرده و همچنین فن درمان را به اختیار درآورده بوده باشد.
دست پخت بد زنانه به علت غیبت محض عقل در آشپزخانه سبب شده است که رشد بشر این همه به درازا بکشد و این همه آسیب بیند امروز هم وضع چندان بهتر از آن نیست.
خطابه ای برای دختران مدارس عالی
این سخن از کیست ملاهادی سبزواری؟
ارتجاع دینی اسلام؟
ارتجاع یهود و مسیح؟
سنتگرایان واپسگرا؟
می توانید در بخش کامنت نویسنده متن را حدس بزنید.فردا در ادیت اضافه خواهد شد
🔴با وجود اینکه این سخنان بسیار مسخره غیر عقلانی توهین آمیز و ارتجاعی و با مرتجعترین اقشار تناسب دارد اما نوشته فردریش نیچه بود
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بلاهت در آشپزخانه زن در مقام آشپز تهی مغزی هولناکی که با آن خورد و خوراك خانواده و آقای خانه فراهم میشود زن نمی فهمد غذا یعنی چه و بازهم می خواهد آشپز باشد در کله زن اگر فکری میبود در طول هزاران سالی که پخت و پز به عهده او بوده است، می بایست واقعیات اساسی…
🏮آموزش انسانیت و اخلاق توسطِ مادرِ مسیحی به فرزندِ ضدِ مسیحِ ضد زن.📃
📚نیچه در کتاب دجال خود نوشته:
مسیحیت را دین شفقت مینامند . ـ ترحم متضاد هیجان های نیرو بخشی است که بر نیروی احساس زندگانی می افزایند: ترحم اثری افسر نده دارد. انسان زمانی که رحم می آورد، قدرت خویش را از دست می دهد. کاهش نیرو که زندگانی خود قبلا بر اثر رنج در انسان تحمل کرده است اينك بارحم افزون تر و دو چندان می گردد. رنج خود به وسیله رحم همه گیر می شود، گاهی رنج می تواند از دست دادن زندگانی جمعی و نیروی زندگانی را که با مقدار علل خود پیوندی بی معنی دارد، فراهم کند - در مثل مرگ مسیح و مسیحیان نخستین ) این نخستین جنبه قضیه است اما جنبه حتی مهمتری نیز هست. اگر انسان رحم را بر حسب ارزش واکنشهائی که معمولاً موجب میشود داوری کند، خصلت خطر ناک و مرگبارش روشن تر جلوه می.کند.
رحم کلا قانون تکامل را که خود قانون گزینش است بی اثر می کند رحم آنچه را که مستعد ویرانی است حفظ میکند؛ رحم از محروم شدگان از ارث و محکومین زندگانی دفاع میکند و از راه وفور انواع بدسرشتیها که در زندگانی نگه میدارد به خود زندگانی سیمائی تیره ومشكوك میدهد. انسان جرأت کرده است که رحم را فضیلت بخواند که در هر اخلاق شریف ناتوانی...
📌با وجود مغلطه تقلیل اخلاق انسانی به اخلاق مسیحیت.استفاده ضعیف و سطحی و نابجا از آموزه های داروین ،ترویج سنگدلی و بی رحمی ضد بشری؛دروغپردازی در باره از دست رفتن قدرت در صورت رحم و دیگر اشتباهات متن
به رفتار والای مادر نیچه می پردازیم:
📍خانم Franziska Oehler مادر نیچه زن مسیحی معتقدی بود که با اخلاق انسانی فرزند رنجور بیمار و علیل خود را که زندگی نباتی افتاده بود، حدود ۸ سال تا زمان مرگش با امکانات ضعیف قرن نوزدهمی تحمل و پرستاری و مراقبت کرد به امید اینکه احوالش بهتر شود.
مادر رنجدیده و بزرگوار نیچه به خواستش نرسید و نیچه شانس اورده بود که مادری مهربان و اخلاقی داشت که قرایتی سطحی از داروین و اخلاق نداشت .
سنگدل نبود بلکه سمپاتی و همدردی انسانی با ضعیفان(اینجا نیچه)داشت.مثل پسرش باور نداشن ضعیفان و بیماران باید نابود شوند!
او مثل انسانی بسیار انسان به فرزند ملحد اخلاق ستیز خویش درس انسانیت و اخلاق داد افسوس که دیر شده بود و نیچه نتوانست از آموزه اخلاقی مادرش بهره ببرد اما پیروان زنده او می توانند همچنان به اهمیت اخلاق پی ببرند.
پس اخلاق مادر نیچه قدرتمندتر انسانی تر و والاتر از اخلاقی بود که نیچه والا می دانست و در قیاس بین این دو سبک اخلاقی برتری با مادر نیچه است.
@cafe_andishe95
📚نیچه در کتاب دجال خود نوشته:
مسیحیت را دین شفقت مینامند . ـ ترحم متضاد هیجان های نیرو بخشی است که بر نیروی احساس زندگانی می افزایند: ترحم اثری افسر نده دارد. انسان زمانی که رحم می آورد، قدرت خویش را از دست می دهد. کاهش نیرو که زندگانی خود قبلا بر اثر رنج در انسان تحمل کرده است اينك بارحم افزون تر و دو چندان می گردد. رنج خود به وسیله رحم همه گیر می شود، گاهی رنج می تواند از دست دادن زندگانی جمعی و نیروی زندگانی را که با مقدار علل خود پیوندی بی معنی دارد، فراهم کند - در مثل مرگ مسیح و مسیحیان نخستین ) این نخستین جنبه قضیه است اما جنبه حتی مهمتری نیز هست. اگر انسان رحم را بر حسب ارزش واکنشهائی که معمولاً موجب میشود داوری کند، خصلت خطر ناک و مرگبارش روشن تر جلوه می.کند.
رحم کلا قانون تکامل را که خود قانون گزینش است بی اثر می کند رحم آنچه را که مستعد ویرانی است حفظ میکند؛ رحم از محروم شدگان از ارث و محکومین زندگانی دفاع میکند و از راه وفور انواع بدسرشتیها که در زندگانی نگه میدارد به خود زندگانی سیمائی تیره ومشكوك میدهد. انسان جرأت کرده است که رحم را فضیلت بخواند که در هر اخلاق شریف ناتوانی...
📌با وجود مغلطه تقلیل اخلاق انسانی به اخلاق مسیحیت.استفاده ضعیف و سطحی و نابجا از آموزه های داروین ،ترویج سنگدلی و بی رحمی ضد بشری؛دروغپردازی در باره از دست رفتن قدرت در صورت رحم و دیگر اشتباهات متن
به رفتار والای مادر نیچه می پردازیم:
📍خانم Franziska Oehler مادر نیچه زن مسیحی معتقدی بود که با اخلاق انسانی فرزند رنجور بیمار و علیل خود را که زندگی نباتی افتاده بود، حدود ۸ سال تا زمان مرگش با امکانات ضعیف قرن نوزدهمی تحمل و پرستاری و مراقبت کرد به امید اینکه احوالش بهتر شود.
مادر رنجدیده و بزرگوار نیچه به خواستش نرسید و نیچه شانس اورده بود که مادری مهربان و اخلاقی داشت که قرایتی سطحی از داروین و اخلاق نداشت .
سنگدل نبود بلکه سمپاتی و همدردی انسانی با ضعیفان(اینجا نیچه)داشت.مثل پسرش باور نداشن ضعیفان و بیماران باید نابود شوند!
او مثل انسانی بسیار انسان به فرزند ملحد اخلاق ستیز خویش درس انسانیت و اخلاق داد افسوس که دیر شده بود و نیچه نتوانست از آموزه اخلاقی مادرش بهره ببرد اما پیروان زنده او می توانند همچنان به اهمیت اخلاق پی ببرند.
پس اخلاق مادر نیچه قدرتمندتر انسانی تر و والاتر از اخلاقی بود که نیچه والا می دانست و در قیاس بین این دو سبک اخلاقی برتری با مادر نیچه است.
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽💰چند وقته ویدیوهایی تو اینستا منتشر میشه که میگه مالیات در اروپا وحشتناکه. حالا دولت و مجلس دارن این حرفها رو بهانه میکنن تا مالیاتهایی از مردم بگیرن که بیشتر شبیه خراجه تا مالیات.
این دوستمون توی این ویدیو به خوبی توضیح داده که چرا مالیات در اروپا به هیچوجه شبیه اون اراجیفی که تو اینستا تبلیغ میکنن نیست.
دو نکتهٔ مهم رو هم من به حرفاش اضافه میکنم.
📊اول اینکه توی اروپا تورم از طریق «چاپ پول» تقریبا نزدیک به صفره. در واقع ایرانیها اگر یک ریال هم مالیات ندن، باز هر سال دولت با خلق نقدینگی ارزش پولشون رو کممیکنه. وقتی ارزش پولت مثلا ۳۰٪ کم میشه دقیقا شبیه اینه که ۳۰٪ از کل پولت رو به حساب ادارهٔ دارایی واریز کردی
📉دوم اینکه دولت سالانه میلیاردها دلار نفت و معادن ایران رو استخراج میکنه و میفروشه. پولش رو هم هر جور که دلش بخواد هزینه میکنه. اروپاییها چنین چیزی رو هرگز ندارن.
کاد
@cafe_andishe95
این دوستمون توی این ویدیو به خوبی توضیح داده که چرا مالیات در اروپا به هیچوجه شبیه اون اراجیفی که تو اینستا تبلیغ میکنن نیست.
دو نکتهٔ مهم رو هم من به حرفاش اضافه میکنم.
📊اول اینکه توی اروپا تورم از طریق «چاپ پول» تقریبا نزدیک به صفره. در واقع ایرانیها اگر یک ریال هم مالیات ندن، باز هر سال دولت با خلق نقدینگی ارزش پولشون رو کممیکنه. وقتی ارزش پولت مثلا ۳۰٪ کم میشه دقیقا شبیه اینه که ۳۰٪ از کل پولت رو به حساب ادارهٔ دارایی واریز کردی
📉دوم اینکه دولت سالانه میلیاردها دلار نفت و معادن ایران رو استخراج میکنه و میفروشه. پولش رو هم هر جور که دلش بخواد هزینه میکنه. اروپاییها چنین چیزی رو هرگز ندارن.
کاد
@cafe_andishe95
💥مقدمهای کوتاه از تحلیلی کلان و بزرگ مقیاس از رویداد بهمن ۵۷ یا همان " انقلاب " ۵۷💥
(۱
در این نوع تحلیلها که همچون نگاه به زمین از درون یک هواپیما و در ارتفاع بسیار بالا است، به جزئیات یا بسیاری مسائل جنجالی و مورد توجه عموم پرداخته نمیشود و برایند ماندگار آن واقعه یا تحول در مقیاس بزرگ تاریخی مورد توجه قرار میگیرد.
از این منظر رویداد بهمن یک انرژی واکنشی نیرومند و پیروز به تجدد و آزادی بود و بس. معدودی فاکتهای به ظاهر متفاوت و متضاد در اینجا هیچ اهمیتی ندارند، همچنان که هنگامی که از درون هواپیما به یک منطقه کویری نگاه میکنید چند عدد گلدانی که یک پیرمرد در حیاط خانهاش قرار داده، اهمیتی ندارد و اصلا دیده نمیشود.
حرکت ناگزیر بخش کوچک و پیشرو جامعه به سوی تجدد یا مدرنیته در چند مرحله از دوران قاجار آغاز شد. در اواخر دوره قاجار سنت و سیستم اجتماعی و فکری کهن جامعه ایران بطور کامل به بنبست رسیده بود و حتی قادر نبود حیات بیولوژیک ساکنان این سرزمین را حفاظت کند. قحطی مردمان را درو میکرد و افیون و وبا و امراض پوستی جامعه را گندابی راکد و متعفن تبدیل کرده بود و این در حالی بود که حتی نمیشد متولیان سنت را به مجاز دانستن واکسن و آبله کوبی و یا قطع سفر به عتبات برای جلوگیری از ورود ویروسهای مرگآور که کرور کرور تلفات میگرفت، قانع نمود.
در این شرایط، اقلیتی شامل مشروطهخواهان نوگرا به همراه رضاشاه و ارتشش، بار نجات ایران را از نابودی سیاسی، اجتماعی و بیولوژیک به تنهایی به دوش کشیدند. آنها که نمیتوانستند انتظار هیچ حمایتی از اکثریت عقب مانده و خرافاتزده داشته باشند، میبایست خود به تنهایی دست به عمل زده و بار عجز و نادانی و انجماد اکثریت را هم به دوش میکشیدند.
مشخص بود که این حرکت به جلوی ناگزیر با مقاومتها و خصومتهای بسیار از سوی بخشهایی از آن اکثریت مرخص مواجه خواهد شد. تنها امید آن بود که با پیشرفت اقتصاد و نظام آموزشی به تدریج از تعداد این اکثریت کاسته شده و بر شمار آن اقلیت افزوده گردد و تا هنگامی که این توازن شوم برهم نمیخورد، تنها راه برای حفاظت از شعله زندگی و تجدد در این سرزمین آن بود که به آن اکثریت مجال داده نشود که بسیج شود و نقشآفرینی سیاسی کند. بنابراین سخن گفتن از تجدد آمرانه بیهوده و یاوه است. در خاورمیانه تجدد تنها از راه حفاظت از آن شعله اولیه در برابر ایلغارهای گاه به گاه آن اکثریت مرخص، امکان رشد و بقا داشت.
⚡️مشکل اصلی از آنجا آمد که مختصات جهان پر آشوب جنگ سرد از جمله سیطره فکری نیرومند مارکسیسم و نیز ناسیونالیسم غرب ستیز جهان سومی که تنها پایه در عقده و جهل داشت، شکافی ویرانگر در صف قشر اجتماعی نحیف و تازه روییده تجددگرا در ایران ایجاد کرد. گفتیم که تنها امید برای تحمل آن فشارهای سهمگین و ناگزیر از سمت ارتجاع، آن بود که فرایند نوسازی به تدریج صفوف اقشار نوگرا را پر شمارتر کرده و کنترل و مهار آن اکثریت مرخص واپسگرا را آسانتر نماید تا زمانی اقشار اجتماعی نوگرا اکثریت یابند و نهادها و ارزشهایشان ریشه گیرد و شرایط برای تحقق دمکراسی لیبرال فراهم گردد.
تنها راه رسیدن به دمکراسی در ایران امتداد بیشتر همین مسیر بود وگرنه تا زمانی که آن موازنه شوم باقی بود، حرکت به سوی دمکراسی معنا نداشت و چیزی مانند این بود که تنها یک بار فرصت فراهم شود که رای بگیرند که آیا قتل ناموسی دختران و سنگسار و....قانونی باشد یا نه و بعد که از نردبان جهل اکثریت بالا رفته و وارد اتاق قدرت شدند، در را برای همیشه پشت سرشان ببندند، همان کاری که محمد مرسی در مصر میخواست انجام دهد که خوشبختانه نتوانست. برگردیم به نکته اصلی: دوام تجدد، توسعه و زندگی در جامعه ایران تنها از طریق پرشمار شدن تدریجی اقشار متجدد و برهم زدن آن موازنه شوم امکانپذیر بود اما گرایش بخش عمدهای از رویشهای اجتماعی تجدد در ایران به مارکسیسم یا ناسیونالیسم غرب ستیز کار را بسیار دشوار و پیچیدهتر کرد. تنها امید به آن بود که آن اکثریت واپسگرا زبان، تریبون و جذبه ندارند و فرزندانشان هم از آنان جدا میشوند اما با تاسف بسیار آن فرزندان به سمت تجدد کژتاب و منحرف ( مارکسیسم ) و یا نیمه واپسگرایی رنگآمیزی شده ( روشنفکری دینی و خط ملی مذهبیها ) رفتند و همچون اسب تروایی عمل کردند که حفاظهای قلعه محافظ تجدد و آزادی در ایران را در هم شکست.
@cafe_andishe95
(۱
در این نوع تحلیلها که همچون نگاه به زمین از درون یک هواپیما و در ارتفاع بسیار بالا است، به جزئیات یا بسیاری مسائل جنجالی و مورد توجه عموم پرداخته نمیشود و برایند ماندگار آن واقعه یا تحول در مقیاس بزرگ تاریخی مورد توجه قرار میگیرد.
از این منظر رویداد بهمن یک انرژی واکنشی نیرومند و پیروز به تجدد و آزادی بود و بس. معدودی فاکتهای به ظاهر متفاوت و متضاد در اینجا هیچ اهمیتی ندارند، همچنان که هنگامی که از درون هواپیما به یک منطقه کویری نگاه میکنید چند عدد گلدانی که یک پیرمرد در حیاط خانهاش قرار داده، اهمیتی ندارد و اصلا دیده نمیشود.
حرکت ناگزیر بخش کوچک و پیشرو جامعه به سوی تجدد یا مدرنیته در چند مرحله از دوران قاجار آغاز شد. در اواخر دوره قاجار سنت و سیستم اجتماعی و فکری کهن جامعه ایران بطور کامل به بنبست رسیده بود و حتی قادر نبود حیات بیولوژیک ساکنان این سرزمین را حفاظت کند. قحطی مردمان را درو میکرد و افیون و وبا و امراض پوستی جامعه را گندابی راکد و متعفن تبدیل کرده بود و این در حالی بود که حتی نمیشد متولیان سنت را به مجاز دانستن واکسن و آبله کوبی و یا قطع سفر به عتبات برای جلوگیری از ورود ویروسهای مرگآور که کرور کرور تلفات میگرفت، قانع نمود.
در این شرایط، اقلیتی شامل مشروطهخواهان نوگرا به همراه رضاشاه و ارتشش، بار نجات ایران را از نابودی سیاسی، اجتماعی و بیولوژیک به تنهایی به دوش کشیدند. آنها که نمیتوانستند انتظار هیچ حمایتی از اکثریت عقب مانده و خرافاتزده داشته باشند، میبایست خود به تنهایی دست به عمل زده و بار عجز و نادانی و انجماد اکثریت را هم به دوش میکشیدند.
مشخص بود که این حرکت به جلوی ناگزیر با مقاومتها و خصومتهای بسیار از سوی بخشهایی از آن اکثریت مرخص مواجه خواهد شد. تنها امید آن بود که با پیشرفت اقتصاد و نظام آموزشی به تدریج از تعداد این اکثریت کاسته شده و بر شمار آن اقلیت افزوده گردد و تا هنگامی که این توازن شوم برهم نمیخورد، تنها راه برای حفاظت از شعله زندگی و تجدد در این سرزمین آن بود که به آن اکثریت مجال داده نشود که بسیج شود و نقشآفرینی سیاسی کند. بنابراین سخن گفتن از تجدد آمرانه بیهوده و یاوه است. در خاورمیانه تجدد تنها از راه حفاظت از آن شعله اولیه در برابر ایلغارهای گاه به گاه آن اکثریت مرخص، امکان رشد و بقا داشت.
⚡️مشکل اصلی از آنجا آمد که مختصات جهان پر آشوب جنگ سرد از جمله سیطره فکری نیرومند مارکسیسم و نیز ناسیونالیسم غرب ستیز جهان سومی که تنها پایه در عقده و جهل داشت، شکافی ویرانگر در صف قشر اجتماعی نحیف و تازه روییده تجددگرا در ایران ایجاد کرد. گفتیم که تنها امید برای تحمل آن فشارهای سهمگین و ناگزیر از سمت ارتجاع، آن بود که فرایند نوسازی به تدریج صفوف اقشار نوگرا را پر شمارتر کرده و کنترل و مهار آن اکثریت مرخص واپسگرا را آسانتر نماید تا زمانی اقشار اجتماعی نوگرا اکثریت یابند و نهادها و ارزشهایشان ریشه گیرد و شرایط برای تحقق دمکراسی لیبرال فراهم گردد.
تنها راه رسیدن به دمکراسی در ایران امتداد بیشتر همین مسیر بود وگرنه تا زمانی که آن موازنه شوم باقی بود، حرکت به سوی دمکراسی معنا نداشت و چیزی مانند این بود که تنها یک بار فرصت فراهم شود که رای بگیرند که آیا قتل ناموسی دختران و سنگسار و....قانونی باشد یا نه و بعد که از نردبان جهل اکثریت بالا رفته و وارد اتاق قدرت شدند، در را برای همیشه پشت سرشان ببندند، همان کاری که محمد مرسی در مصر میخواست انجام دهد که خوشبختانه نتوانست. برگردیم به نکته اصلی: دوام تجدد، توسعه و زندگی در جامعه ایران تنها از طریق پرشمار شدن تدریجی اقشار متجدد و برهم زدن آن موازنه شوم امکانپذیر بود اما گرایش بخش عمدهای از رویشهای اجتماعی تجدد در ایران به مارکسیسم یا ناسیونالیسم غرب ستیز کار را بسیار دشوار و پیچیدهتر کرد. تنها امید به آن بود که آن اکثریت واپسگرا زبان، تریبون و جذبه ندارند و فرزندانشان هم از آنان جدا میشوند اما با تاسف بسیار آن فرزندان به سمت تجدد کژتاب و منحرف ( مارکسیسم ) و یا نیمه واپسگرایی رنگآمیزی شده ( روشنفکری دینی و خط ملی مذهبیها ) رفتند و همچون اسب تروایی عمل کردند که حفاظهای قلعه محافظ تجدد و آزادی در ایران را در هم شکست.
@cafe_andishe95
💥مقدمهای کوتاه از تحلیلی کلان و بزرگ مقیاس از رویداد بهمن ۵۷ یا همان " انقلاب " ۵۷💥
(۲
آیا هجوم و فشارهای سنگین این اتحاد اجتناب ناپذیر بود؟ بله. آیا پیروزی و کسب قدرت توسط آنها اجتناب ناپذیر بود؟ خیر! کافی است که به مورد مصر نگاه کنیم. اکثریت واپسگرا در آنجا نیرومندتر و پرشمارتر بود و در طول دهه هشتاد و نود میلادی فشارهایی حتی سنگینتر از سالهای پنجاه و شش و هفت ایران وارد میکرد و دربسیاری لحظات پیروزی خود را حتمی میپنداشت. اما اراده مقاومت سخت در برابر آن هیچگاه متزلزل نشد و از حمایت خارجی هم برخوردار بود. جامعه مصر سالها هجومهای توفنده و سنگین واپسگرایان را تحمل کرد اما اقلیت حاکم در برابر آن سر فرود نیاوردند و از بخت خوش مصر غرب هم فهمیده بود که این دشمن تازه کیست و نباید در برابرش تزلزلی رخ دهد. مصر از ایران بسیار فقیرتر است و مقداری هم عقبماندهتر. مقاومت در ایران آسان تر بود....
حالا جامعه ایران در حال تجربه عواقب دهشتناک آن انرژی واکنشی پیروز در برابر تجدد است. حالا بالاخره آن موازنه شوم برهم خورده و تجدد خواهان مدتی است اکثریت را در دست دارند و شرایط کاملا وارونه شده است. حتی اکثریت اقشار سنتی هم مدتی است دریافتهاند که چه اشتباه مهلک و وحشتناکی مرتکب شدند و اکنون همچون دیگر ایرانیان ناچارند برای بقای خود تمام این مسیر را برگردند و همه چیز را دانه به دانه و از صفر تا صد از نو و دوباره در ریل عقل و خرد قرار دهند.
پایان
توس طهماسبی
@cafe_andishe95
(۲
آیا هجوم و فشارهای سنگین این اتحاد اجتناب ناپذیر بود؟ بله. آیا پیروزی و کسب قدرت توسط آنها اجتناب ناپذیر بود؟ خیر! کافی است که به مورد مصر نگاه کنیم. اکثریت واپسگرا در آنجا نیرومندتر و پرشمارتر بود و در طول دهه هشتاد و نود میلادی فشارهایی حتی سنگینتر از سالهای پنجاه و شش و هفت ایران وارد میکرد و دربسیاری لحظات پیروزی خود را حتمی میپنداشت. اما اراده مقاومت سخت در برابر آن هیچگاه متزلزل نشد و از حمایت خارجی هم برخوردار بود. جامعه مصر سالها هجومهای توفنده و سنگین واپسگرایان را تحمل کرد اما اقلیت حاکم در برابر آن سر فرود نیاوردند و از بخت خوش مصر غرب هم فهمیده بود که این دشمن تازه کیست و نباید در برابرش تزلزلی رخ دهد. مصر از ایران بسیار فقیرتر است و مقداری هم عقبماندهتر. مقاومت در ایران آسان تر بود....
حالا جامعه ایران در حال تجربه عواقب دهشتناک آن انرژی واکنشی پیروز در برابر تجدد است. حالا بالاخره آن موازنه شوم برهم خورده و تجدد خواهان مدتی است اکثریت را در دست دارند و شرایط کاملا وارونه شده است. حتی اکثریت اقشار سنتی هم مدتی است دریافتهاند که چه اشتباه مهلک و وحشتناکی مرتکب شدند و اکنون همچون دیگر ایرانیان ناچارند برای بقای خود تمام این مسیر را برگردند و همه چیز را دانه به دانه و از صفر تا صد از نو و دوباره در ریل عقل و خرد قرار دهند.
پایان
توس طهماسبی
@cafe_andishe95
🌝زنده یاد عبدالرحیم جعفری بنیان گزار موسسه انتشارات امیرکبیر📚
بنیانگذار بزرگ ترین بنگاه نشر کتاب غیردولتی ایران و خاورمیانه بود . مؤسس انتشارات امیرکبیر ، که کارش را با اجاره یک اتاق چهار در چهار متر در طبقه بالای یک چاپخانه در ناصرخسرو آغاز کرد و بعدها آن را به یکی از بزرگ ترین و معتبرترین بنگاه های نشر خاورمیانه بدل کرد. آنقدر در کارش توانمند بود که دکترپرویزناتل خانلری ، در دوران وزارتش ، مسؤولیت چاپ کتاب های درسی را به او محول کرد و او ضمن چاپ با کیفیت ، دوازده سال قیمت کتاب های درسی را ثابت نگاه داشت .
او خیلی زود ساماندهی بازار نشر کتاب را در دست گرفت و با ایده های نو ، آن را متحول کرد . او حتی دو بنگاه انتشاراتی دیگر را با ادغام در امیرکبیر از ورشکستگی نجات داد و آن مجموعه را به بزرگ ترین مجموعه انتشاراتی ایران تبدیل کرد .
📕 او البته هرگز کیفیت را فدای کمیت نکرد . به همین خاطر ، همه عنوان های منتشر شده تا سال ۵۸ ، عناوین در خوری بودند و پس از آن هم بارها و بارها تجدید چاپ شدند . سال ۵۸ ، اما سال نابودی همه دستاوردهای او بود . انقلاب همه هست و نیست او را - امپراتوری انتشاراتی اش - را مصادره کرد .
📗 در دادگاه گفته شد جرمش حیف و میل اموال بیتالمال و سوءاستفاده از اموال دولتی است! بعد هم او را به زندان بردند و ماهی سی هزار تومان از دارایی های خودش به او خرجی دادند! خودش در کتاب خاطراتش - در جستجوی صبح - نوشته است :
«[آیت الله]احمدجنتی و [آیت الله]محمد محمدی گیلانی وارد اتاق شدند و [آیت الله]گیلانی با لگد بر سر و صورتم میزد تا انتشارات امیركبیر را به تشكیلات [آیت الله]جنتی، [سازمان تبلیغات اسلامی] هدیه كنم و من بهخاطر حفظ جانم چنین كردم!». بدین ترتیب او صلحنامه ای را که پیش روی اش گذاشته شده بود امضا کرد . صلح نامه ای که موجب از دست رفتن همه داراییهایش شد. دادگاهی در ۱۳۶۲ حکم مصادره همه اموال را تأیید کرد و به این ترتیب، برای همیشه، دست اش از همه هست و نیست اش کوتاه شد .
🔚سال ها گذشت و روزی در مراسم نکوداشتی،هنگام اعطای هدیه ای از سوی انتشارات امیرکبیر، به تلخی گفت :«چه دردآور است که از دارایی خودم به خودم هدیه می دهند!» ...
🖤 او ۱۱ مهر ۱۳۹۴ در حالی که همچنان در حسرت “امیرکبیر” می سوخت ، از دنیا رفت ...
@cafe_andishe95
بنیانگذار بزرگ ترین بنگاه نشر کتاب غیردولتی ایران و خاورمیانه بود . مؤسس انتشارات امیرکبیر ، که کارش را با اجاره یک اتاق چهار در چهار متر در طبقه بالای یک چاپخانه در ناصرخسرو آغاز کرد و بعدها آن را به یکی از بزرگ ترین و معتبرترین بنگاه های نشر خاورمیانه بدل کرد. آنقدر در کارش توانمند بود که دکترپرویزناتل خانلری ، در دوران وزارتش ، مسؤولیت چاپ کتاب های درسی را به او محول کرد و او ضمن چاپ با کیفیت ، دوازده سال قیمت کتاب های درسی را ثابت نگاه داشت .
او خیلی زود ساماندهی بازار نشر کتاب را در دست گرفت و با ایده های نو ، آن را متحول کرد . او حتی دو بنگاه انتشاراتی دیگر را با ادغام در امیرکبیر از ورشکستگی نجات داد و آن مجموعه را به بزرگ ترین مجموعه انتشاراتی ایران تبدیل کرد .
📕 او البته هرگز کیفیت را فدای کمیت نکرد . به همین خاطر ، همه عنوان های منتشر شده تا سال ۵۸ ، عناوین در خوری بودند و پس از آن هم بارها و بارها تجدید چاپ شدند . سال ۵۸ ، اما سال نابودی همه دستاوردهای او بود . انقلاب همه هست و نیست او را - امپراتوری انتشاراتی اش - را مصادره کرد .
📗 در دادگاه گفته شد جرمش حیف و میل اموال بیتالمال و سوءاستفاده از اموال دولتی است! بعد هم او را به زندان بردند و ماهی سی هزار تومان از دارایی های خودش به او خرجی دادند! خودش در کتاب خاطراتش - در جستجوی صبح - نوشته است :
«[آیت الله]احمدجنتی و [آیت الله]محمد محمدی گیلانی وارد اتاق شدند و [آیت الله]گیلانی با لگد بر سر و صورتم میزد تا انتشارات امیركبیر را به تشكیلات [آیت الله]جنتی، [سازمان تبلیغات اسلامی] هدیه كنم و من بهخاطر حفظ جانم چنین كردم!». بدین ترتیب او صلحنامه ای را که پیش روی اش گذاشته شده بود امضا کرد . صلح نامه ای که موجب از دست رفتن همه داراییهایش شد. دادگاهی در ۱۳۶۲ حکم مصادره همه اموال را تأیید کرد و به این ترتیب، برای همیشه، دست اش از همه هست و نیست اش کوتاه شد .
🔚سال ها گذشت و روزی در مراسم نکوداشتی،هنگام اعطای هدیه ای از سوی انتشارات امیرکبیر، به تلخی گفت :«چه دردآور است که از دارایی خودم به خودم هدیه می دهند!» ...
🖤 او ۱۱ مهر ۱۳۹۴ در حالی که همچنان در حسرت “امیرکبیر” می سوخت ، از دنیا رفت ...
@cafe_andishe95
🗾حتما همه دوستان معترفند پیشرفته ترین کشور در دنیای صنعتی امروز ژاپن است میزان درآمد سرانه هر ژاپنی و درعین حال میزان ذخائر مالی آن در بانکهای بزرگ جهان تا سه برابر آمریکا تخمین زده می شود.
🌊چندی پیش با یکی از دوستان اندیشمند که چند سالی است در یکی از دانشگاههای آنجا مشغول تدریس و تحقیق است صحبت می کردم و از او این سئوال را کردم که :
با ارزشترین عنصر فکری برای هر ژاپنی چیست؟
و او گفت : ژاپن !
🎌
گفتم بیشتر توضیح بده و او ادامه داد :
تاریخ و فرهنگ ژاپن با ارزشترین قسمت مخیله هر ژاپنی است که همراه است با امپراطوریهای مختلف و قهرمانیهای سامورایی های پاک سرشت و سنن بجای مانده از تاریخ وهم آلود آنها . تاریخ آنها همچون نقاشی ها، موسیقی و خوشنویسی آنها خیال انگیز و رویایی است...
بخشی از متن جعفر معروفی
🇯🇵
@cafe_andishe95
🌊چندی پیش با یکی از دوستان اندیشمند که چند سالی است در یکی از دانشگاههای آنجا مشغول تدریس و تحقیق است صحبت می کردم و از او این سئوال را کردم که :
با ارزشترین عنصر فکری برای هر ژاپنی چیست؟
و او گفت : ژاپن !
🎌
گفتم بیشتر توضیح بده و او ادامه داد :
تاریخ و فرهنگ ژاپن با ارزشترین قسمت مخیله هر ژاپنی است که همراه است با امپراطوریهای مختلف و قهرمانیهای سامورایی های پاک سرشت و سنن بجای مانده از تاریخ وهم آلود آنها . تاریخ آنها همچون نقاشی ها، موسیقی و خوشنویسی آنها خیال انگیز و رویایی است...
بخشی از متن جعفر معروفی
🇯🇵
@cafe_andishe95
🌏آیین کشورداری در خردنامه ی فرزانه ی گرانمایه ی توس؛
سخن چین و بی دانش و چاره گر
مبادا که یابد به پیشت گذر!
زنادان نیابی به جز بتّری
نگر سوی بی دانشان ننگری
خرد را مه و خشم را بنده دار!
مشو تیز با مرد پرهیزگار !
🟩⬜️🟥
ابوالقاسم فردوسی
@cafe_andishe95
سخن چین و بی دانش و چاره گر
مبادا که یابد به پیشت گذر!
زنادان نیابی به جز بتّری
نگر سوی بی دانشان ننگری
خرد را مه و خشم را بنده دار!
مشو تیز با مرد پرهیزگار !
🟩⬜️🟥
ابوالقاسم فردوسی
@cafe_andishe95
📜💰آنچه در تحلیل موانع رشد سرمایهداری در دوران قاجار مطرح شده، بیشتر حاوی نگاههای جامعهشناختی به این مقوله است که به مواردی همچون خصوصیات شیوههای تولید شهری، روستایی و تولید عشایری اشاره میکند اما در انبوه آثاری که در این زمینه نوشته شده کمتر به عواملی مثل
💸سلب مالکیت، سرکوب بازار و ناامنی سرمایهگذاری اشاره شده است. در دوران حکومت ناصرالدینشاه، بیش از ۱۶۰ شورش و قیام مسلحانه رخ داد و شاهزادگان بارها اموال متنفذین و مخالفان را مصادره کردند،
از جمله مصادره ۸۰۰ هزار تومان از اموال حاج محمدحسن امیندارالضرب به بهانه سوءاستفاده در ضرب مسکوکات که یکی از دهها موارد مصادره در عصر قاجار بوده است.
محمد طاهری
@cafe_andishe95
💸سلب مالکیت، سرکوب بازار و ناامنی سرمایهگذاری اشاره شده است. در دوران حکومت ناصرالدینشاه، بیش از ۱۶۰ شورش و قیام مسلحانه رخ داد و شاهزادگان بارها اموال متنفذین و مخالفان را مصادره کردند،
از جمله مصادره ۸۰۰ هزار تومان از اموال حاج محمدحسن امیندارالضرب به بهانه سوءاستفاده در ضرب مسکوکات که یکی از دهها موارد مصادره در عصر قاجار بوده است.
محمد طاهری
@cafe_andishe95
🥎خاطره جالب هومن راورپور مستندساز و فعال گردشگری از فلسطین قبل از جنگ اخیر:
زمانی که قرار شد در مدارس فلسطین دوره های سخنرانی آموزشی داشته باشم به من گفتند در مدارس هر بحثی آزاد است به جز صحبت کردن در مورد صلح!
بحث صلح در مدارس فلسطین ممنوع بوده
@cafe_andishe95
زمانی که قرار شد در مدارس فلسطین دوره های سخنرانی آموزشی داشته باشم به من گفتند در مدارس هر بحثی آزاد است به جز صحبت کردن در مورد صلح!
بحث صلح در مدارس فلسطین ممنوع بوده
@cafe_andishe95