Telegram Web Link
فرد_و_کیهان_در_فلسفه_رنسانس،_ارنست_کاسیرر،_ترجمه_یدالله_موقن.pdf
81.9 MB
📚کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس📚


در رنسانس به این نیروها انرژی تازه‌ای دمیده شده است که شرایط شکل‌گیری پرتحرک و سیال سمبل را آشکار می‌کنند. از خلاقیت این نیروها فرمول‌های جدید و زبان جدید و مفاهیم مدرنیته در حال سربرکشیدن‌اند. اما در دورهٔ رنسانس این تمایز تفاوتی هستی‌شناختی میان امر متناهی با امر نامتناهی و نیز تقابل رفع‌ناشدنی میان جهان محسوس با جهان معقول پیدا می‌کند، اما نه به شیوهٔ قرون وسطایی نوافلاطونیان، بلکه به معنایی که خود افلاطون در نظر داشت.

کاسیرر به‌دقت نشان می‌دهد که چگونه متفکران رنسانس به بینش خود از انتظام طبیعت دست یافتند؛ انتظامی که به اصول ریاضی فروکاستنی و تعریف‌پذیر است. او نشان می‌دهد که چگونه تلقی سلسله‌مراتبی نوافلاطونی از کیهان ــ که میان سلسله‌مراتب مختلف کیهان که جهان مادی و جهان روحانی را می‌ساختند تفاوت کیفی قائل بود ــ فروریخت و جایش را به اندیشهٔ همگون‌بودن طبیعت و نیز به همانندی اساسی میان رویدادهای تاریخی داد و با این جابه‌جایی راه را برای بررسی علمی طبیعت و تاریخ گشود.
↔️مترجم یدالله موقن
@cafe_andishe95
⚫️[محمدخان اعتماد السلطنه] وزیر دارالترجمۀ ناصرالدین شاه قاجاربود که وظیفۀ خواندن روزنامه‌های اروپا را برای شاه داشت . او در کتاب خاطرات خود به تاریخ سوم صفر 1304 هجری قمری (حول و حوش 1265 شمسی و 10 سال قبل از ترور ناصرالدین شاه) مینویسد :

✉️« بوآتال ، نمونه کوچکی از راه آهن آورده بود ، شاه فرمود : گه خورده چنین غلطی کرده . شتر و قاطر و خر صدهزار بار از راه‌آهن بهتر هستند . حالا چهل پنجاه نفر فرنگی در طهران هستند ما عاجزیم اگر راه‌آهن ساخته شد هزار نفر می‌آیند و چشم و گوش رعیت باز میشود . آن وقت چه کار کنیم ؟؟ رفتم به خانۀ (کتابچی) و صحبت از راه آهن شد من هم صریح گفتم شاه فرموه راه‌آهن مضر است برای استقلال و امنیت ایران و اینگونه کار متوقف شد.»

@cafe_andishe95
💎من هیچ وقت کوچک‌ترین تردیدی نداشتم که خدا وجود ندارد و مطمئنم که نیست ولی حس رهایی داشتم و فهمیدم می‌شود پلی به دنیای ادیان زد بدون اینکه نیازی باشد به اینکه قدرت الوهی و یا ماوراءطبیعی را باور داشت و به آن گردن نهاد. اگر بخواهم مفهومی‌تر اشاره کنم، راهی که بتوان به پدر‌ها فکر کرد بدون اینکه به یاد و خاطره پدرم بی‌احترامی کرده باشم. (در تفکر مسیحی، از خدا به عنوان پدر عیسی مسیح یاد می‌شود و در نتیجه پدر، معنایی مترادف خدا است). من به این نتیجه رسیدم که رد کردن افسانه زندگی پس از مرگ، دلیل نمی‌شود چشمم را روی موسیقی، بناهای کلاسیک، مراسم عبادت، رسوم و آیین‌ها و جشن‌ها و عبادتگاه‌ها و سفرهای زیارتی، می‌هانی‌های افطاری و یا نوشته‌های روشنگر متون دینی، ببندم.

💈جامعه سکولار به شکل غیرمنصفانه‌ای از خلاء نوعی مراسم و رفتار‌ها (ی آیینی) رنج می‌برد چرا که سکولار‌ها از هرچیزی که به قول نیچه، «بوی بد دین دارد» می‌گریزند و آن را بد می‌پندارند. ما از واژه “اخلاق” گریزان شده‌ایم و با شنیدن هرچیزی که ربطی به مناسک داشته باشد، فرار می‌کنیم. از اینکه باید ایده‌ای برای بهبود و بهتر شدن زندگی ما باشد، در می رویم. به سفر زیارتی نمی‌رویم، نمی‌توانیم معبد بسازیم. هیچ مکانیسمی که مراتب سپاس خود را نشان دهیم، نداریم. اینکه کسی بتواند از کتابی کمک بگیرد، بی‌مزه شده است. با هرگونه تمرین و نرمش ذهنی بیگانه شده‌ایم. به ندرت دیده می‌شود که غریبه‌ها با هم جایی آواز بخوانند. ما بین دو انتخاب بسیار نادلچسب گرفتار شده‌ایم، یا یک سری مناسک و روش‌ها و آیین‌ها را بگیریم و به خدای موهوم و متعلقات آن اعتقاد داشته باشیم یا اینکه در چالش باشیم و همه را پس بزنیم ولی چیزی معادل در دنیای سکولار خودمان نداشته باشیم.

با کنار کشیدن و پس زدن همه این‌ها، در مقابل ما به دنیای ادیان اجازه داده‌ایم همه آنچه در انحصار عصر تجربه گرایی است و به تمامی مردم متعلق است را به عنوان قلمروی خود اعلام کند. ما نباید از هیچ گونه بازگشت آن به جهان سکولاریسم، واپسگرایی داشته باشیم. مسیحیت در ابتدای سلطنت خود بسیار جدی به عقاید خوب دیگران اهمیت می‌داد و حتی شماری از مناسکی را که به کفار آن زمان نسبت می‌دادند را گرفت و آن را مال خود کرد. حالا اگر به برخی خداناباوران درباره آن بگویید، می‌گویند چون دینداران آن‌ها را به کار می‌گیرند، پس ما نباید به آن نزدیک شویم. مسیحیت، جشن نیمه زمستان را گرفته و آن را به کریسمس پیوند زد. همچنین ایده اپیکوری دور هم بودن که برای بهتر بودن و خوش زیستن بود را گرفت و آن را تبدیل به زندگی رهبانیت کرد. در میان خرابه‌های امپراتوری روم، معابد و بناهایی مطابق‌‌ همان چه به قول آن‌ها کافران می‌ساختند، بنا و معبد و پرستشگاه درست کردند.


بزرگ‌ترین چالشی که پیش روی خداناباوران است، این است که چطور روند مستعمره سازی بنیاد دینی را معکوس کنند: چطور مراسم و ایده‌هایی که دین آن‌ها را در انحصار خود گرفته و صاحب آن نیست را از دست آن‌ها بیرون بیاورند. برای مثال، آن چیزی که به طور غالب در مورد مراسم کریسمس این روز‌ها اجرا می‌شود، ربط بسیار کمی به داستان تولد عیسی دارد و همه‌اش در مورد جامعه و با هم بودن و جشن گرفتن است که ریشه آن به قرن‌ها پیش از مسیحیت بازمی گردد. آن خواسته‌های روحی ما حتی با اندکی رنگ دینی، سریع خود را آزاد می‌کنند حتی اگر – به شکل متناقضی – تحقیق روی ادیان باشد که کلید اصلی بازکشف و بازخوانی آن است.



✍🏼آلن دو باتن
@cafe_andishe95
🏚  فروپاشیِ کمونیسم و درس‌هایی که باید از آن گرفت🚩


سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.

نظام‌های سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.

🔻دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:

یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.



دو) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.

سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.

چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.

پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.

شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم می‌خواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند

هفت) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.

من نمی‌توانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بین‌الملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه می‌گذرد مطمئن تر می‌شوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیست‌ها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.

خطر کمونیسم البته همچنان باقی‌ست. امروزه کمونیست‌ها خود را سوسیالیست یا ترقی‌خواه یا پراگرسیو یا لیبرال می‌نامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیست‌ها چه بسا جنایت‌های استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریب‌شان را خورد.

امروزه کمونیست‌ها در صحنه های نبرد تازه‌ای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیت‌های جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شده‌اند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.

📌ما ایرانی‌ها یک‌بار گول کمونیست‌های وطنی را خورده‌ایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.

✍️ بیژن اشتری
*مترجم کتاب‌های حوزه‌ی رژیم‌های سوسیالیستی و توتالیتر

@cafe_andishe95
🏺یونان باستان و بردگی


ارسطو:بردگی امری صحیح و مصلحت آمیز است، منتها برده باید طبیعتا" پایین تر از صاحب خود باشد.برخی زیر دست به دنیا می آیند، و برخی زبردست. هر کسی که طبیعتا" متعلق به خود نه ، بلکه متعلق به دیگری باشد، طبیعتا" برده است .بردگان نباید یونانی باشند، بلکه باید از نژادی پست تر و دارای روحی کوچک تر باشند.
جانوران اهلی هنگامی که در دست آدمی باشند در وضع بهتری به سر می برند ، و بر همین قیاس ، کسانی که طبیعتا" پستند هنگامی که زیر دست برتران زندگی کنند روزگار بهتری دارند .

کسانی که برای امرار معاش کار می کنند نباید حق تابعیت شهر را داشته باشند. شهروندان نباید زندگی صنعتی یا تجارتی داشته باشند ، زیرا چنین زندگی پست است و با فضیلت منافات دارد. کشاورز هم نباید باشند زیرا به فراغت نیازمندند . شهروندان باید زمیندار باشند ، اما کشاورزان  باید بردگانی از نژاد دیگر باشند.(ص۲۸۴)

✉️ . تاریخ فلسفه غرب . بخش ارسطو.برتراند راسل
@cafe_andishe95
🚺 زنان هخامنشیان  🟩⬜️🟥

زن‌ها با به دنیا آوردن کودک پاداشی به صورت جو و شراب دریافت می‌کردند، که پاداش افزودن رعیتی به رعایای شاه بود و برای پسر آوردن دو برابر دختر محاسبه می‌گردید. آیین زرتشتی، آشکارا برابری میان زن و مرد را آگاهی می‌دهد ولی در برخی منابع مزدیسنا مانند بندهش از زنان به نیکی یاد نمی‌شود. منابع بسیار کم و اندکی دربارهٔ وضعیت زنان در دوران باستان، به‌جای مانده‌است اما آنچه از گِل نوشته‌های تخت جمشید به‌دست آمده نشان می‌دهد که زنان مانند مردان در اجتماع حضور داشته‌اند، کار می‌کردند. وشتی همسر پاکدامن و ملکه نخست اخشورش (به روایتی خشایارشا) در کتاب استر است که به علت نپذیرفتن خواسته شاه برای پوشیدن لباس نیمه برهنه در جشن، از جایگاه ملکهٔ ایران برکنار شد.

در دوران هخامنشیان مرد و زن در کنار یکدیگر کار می‌کرده‌اند، از حقوقی برابر برخوردار بوده‌اند و گاه حتی کارهای سخت‌تر را به عهده داشته‌اند؛ مثلاً گروه‌های بزرگی از زنان کشاورز را می‌بینیم. سنگ سابان معمولاً بیشترشان زن هستند. البته دقیقاً نمی‌توانیم بگوییم که کار این زنان چه بوده‌است. شاید پس از حاضر شدن نگاره‌ها، صیقل نهایی را زن‌ها انجام می‌دادند، زیرا که برای این کار دست‌های ظریف زن‌ها کارایی بیش تری داشته‌است. در سال ۱۷۰۰ (میلادی) در میان بردگانی که نمایندهٔ امپراتور اتریش در استامبول خریداری و آزاد کرد، زن سنگ‌تراشی بود از بغداد وجود داشت. بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که سده‌ها بعد هم هنوز به زن‌هایی برمی‌خوردیم که با سنگ سر و کار داشته‌اند. مسلم است که این کار برای زن‌ها باید دشوار بوده باشد.

پیشهٔ بیشتر زنان لوح‌های تخت جمشید دوخت و دوز و خیاطی بوده‌است. کاری بسیار متنوع، شامل دوخت لباس‌های کاملاً ساده یا لباس‌های پر زرق و برق که پس از دوخت، هنرمندانه سوزن کاری می‌شده‌است. امکانات آموزش‌های هنری و مهارت‌های حرفه‌ای، برای زن و مرد یکسان و حقوق آنان برابر بوده‌است.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚺 زنان هخامنشیان  🟩⬜️🟥 زن‌ها با به دنیا آوردن کودک پاداشی به صورت جو و شراب دریافت می‌کردند، که پاداش افزودن رعیتی به رعایای شاه بود و برای پسر آوردن دو برابر دختر محاسبه می‌گردید. آیین زرتشتی، آشکارا برابری میان زن و مرد را آگاهی می‌دهد ولی در برخی منابع…
🟥همزمان در یونان باستان

در آن دوران زنان اجازهٔ یادگیری هنرهای رزمی را نداشتند در نتیجه نمی‌توانند در دفاع از شهر نقشی داشته باشند. همچنین دختران در نزد مردم نسبت به پسران بسیار غیرمفید دانسته می‌شدند برای همین بیشتر دیده می‌شد که خانواده‌ها فرزندان دختر خود را بر سر راه بگذراند و آن‌ها را در طبیعت رها کنند یا حتی به عنوان برده بفروشند که البته این کار در مورد پسران بسیار کمتر دیده می‌شد. ژان استوبه (سدهٔ پنجم) در مجموعهٔ خود دربارهٔ یونان باستان گفته‌است که دستور کار جا افتاده در ذهن مردم چنین بود: «اگر پسردار شدیم، همیشه آن را بزرگ می‌کنیم و نگه می‌داریم، حتی اگر ندار (فقیر) باشیم، ولی دختر، آن را بر سر راه می‌گذاریم، حتی اگر دارا (ثروتمند) باشیم» اگر هم فرزند دختری نگه داشته می‌شد و بر سر راه گذاشته نمی‌شد، باز همچنان از بهداشت و توجه کمتری برخوردار بود.

حس بیزاری و نفرتی که در آن دوران نسبت به زنان وجود داشت باعث شده بود که آن‌ها اجازهٔ ورود در کارهای فکری در جامعه را نداشته باشند. سمونید آمورگُس (Sémonide d'Amorgos) در جای دیگر در اشاره به آفرینش پاندورا به دستور زئوس می‌گوید: «این زئوس بود که بدترین چیز ممکن را آفرید: زنان!»

@cafe_andishe95
◻️◼️اخلاق و دین

رفتار اخلاقی چنان که با دینِ حاکم تعریف میشود، معمولا در رعایت آداب آن دین حکم اساسی دارد. ولی نه اَعمال و نه اصول اخلاقی میباید که با دین توجیه و معرفی شوند.

🔻 رعایت اخلاق نیازی به توجیه دینی ندارد و اصول اخلاقی نمیباید بر اساس وحی و مشروعیت الاهی تدوین شوند – چنان چه آموزههای دینی همگی چنین اند. مهمترین صفت اخلاق تدوین شدن و قوام یافتن آن بر بستر خِرَد و تجربه ی بشری است.


📚 اخلاق :شناساییِ درستی و نادرستی -لویی پویمان و جیمز فیسر

@cafe_andishe95
چهار سال پیش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اقدامی جنایتکارانه ۱۷۶ سرنشین هواپیمای اوکراینی را به قتل رساند. پس از چهار سال، خانواده‌های قربانیان همچنان به دنبال احقاق عدالتند.

عاملان و آمران آن جنایت تروریستی، و متهم ردیف اول آن، علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی بدانند که نمی‌توانند از دست عدالت فرار کنند و دیر یا زود باید در پیشگاه ملت بزرگ ایران در یک دادگاه عادلانه محاکمه و پاسخگو شوند.

Four years ago, the Islamic Revolutionary Guard Corps murdered 176 passengers aboard Ukrainian Airlines flight PS752. Four years later, the victims' families are still seeking justice.

The perpetrators and planners of that terrorist act along with their leader, Ali Khamenei, should know that they cannot escape justice. One day, not long from now, the Iranian nation will try them and hold them to account in a free and fair trial.

@OfficialRezaPahlavi
📎نقد شوپنهاور به هگل🔗



یکی از بنیادهای فلسفه های لاک، هیوم، کانت و شوپنهاور این اصل است که مفاهیم درباره ی جهان تنها تا جایی معنا دارند که چه مستقیم و چه غیر مستقیم از مشاهده و تجربه ی جهان نتیجه شوند، چیزهای  واقعی، موقعیت ها، و رویدادها هستند که مفاهیم  تجربی ما را به وجود می آورند، و هر مفهومی که این گونه نتیجه نشده باشد خالی از محتوای تجربی است.

اما شوپنهاور میگوید هگل این رابطه را باژگون میکند. او به جای این که واقعیت تجربه را زاینده ی مفاهیم ببیند مفاهیم را زاینده ی واقعیت تجربی می بیند او مفاهیم را چیزهایی می بیند که بر اساس اصل انتزاعی دیالکتیک، خودشان حرکت و تغییر می کنند و واقعیت را به دنبال خود می کشند و تغییر تاریخی را در جهان رقم می زنند. شوپنهاور همه ی این ها را اوهام بی معنی می داند. زیرا ذاتا غیر ممکن و لذا چیزهایی هستند که تنها شخصی بی خبر از مبادی تفکر فلسفی میتواند مطرح کند. او طوری به هگل واکنش نشان می دهد که گویی او  شخصی است که درباره ی دایره ی چهارگوش و انسان چهارپا یاوه سرایی می کند.

📕 مقایسه واکنش او به هگل با واکنش مارکس، که انتقاد اصلی اش از هگل مشابه آن بود اما از دیگر جهات به تحسین و پیروی او ادامه داد.  این مقایسه ما را به یاد چیز دیگری که در مقالات شوپنهاور معلوم می شود می اندازد. نفرت او از دولت پرستی، نه تنها به این دلیل که آن نیز به لحاظ فکری بی معنی است بلکه به این خاطر که ستایش مبالغه آمیز هگل از دولت بیشتر منجر به کمونیسم می شود.

📚فلسفه شوپنهاور صص ۳۳۲_ ۳۳۳
✍️برایان مگی-آرسین

@cafe_andishe95
انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی
رویارویی دو انقلاب در مبانی و در سیاست

گفتگوی فرخنده مدرس با حجت کلاشی (بخش دوم)


🔹مشاهده در یوتیوب👇

https://www.youtube.com/watch?v=i9JQZtAfc0Y


#بازگشت_به_مشروطه
#سازمان_مشروطه_ایران


@mashrootehorg
🎷«سیاست هنرمندان»🏛

استوری مربوط به خانم تیلور سویفت واکنش‌هایی هم داشت، مبنی بر اینکه ایشان گویا ابزاری تبلیغاتی برای چپ امریکا یا همان حزب دمکرات شده است و نباید آب به آسیاب آن ریخت. این هوشیاری مبارکی است، در‌عین‌حال، ملاحظاتی هم در این میانه قابل تأمل است.

🎼هنر تا عصر مدرن و حتی تا قرن بیستم اصولاً یک پدیدۀ اعیانی و آریستوکرات بود. مجسمه و نقاشی چیزی نبود که عامۀ اکثریت بتوانند سفارش دهند یا بخرند. این خاص خاصان بود. حتی موسیقی کلاسیک و تئاتر کلاسیک در قدیم هم که برای بهره‌مندی از آن قاعدتاً قرار نبود چیزی بیش از قیمت یک بلیط هزینه شود، لابد برای لایه‌های متوسط به بالا قابل استفاده بود. با به عرصه آمدن سینما و گرامافون (و حتی تئاتر بولوار) ماجرا تغییر کرد و حتی مقادیری وارونه شد.‌ بلیط سینما و صفحۀ گرام ارزان بود، و از همین جهت مشتری آن سطح وسیعی از جامعه، شامل لایه‌های پایین‌دست، را در برگرفت. برای همین هم غریب نبود اگر این صنعت یا تجارت مخاطبِ هدفِ خود را بیشتر در میان عامه جست و یافت و ناگزیر رو به این راه نهاد که با ذائقۀ آنان بیشتر تطبیق کند.
به اولین فیلم‌های سینما اگر توجه کنیم می‌بینیم که در آن، اغلب، فقرا شخصیت مثبت فیلم هستند و اغنیا شخصیت منفی. کافی است فیلم‌های چاپلین را به یاد آوریم که قهرمان اصلی آن یک دوره‌گرد بی‌شغل و بی‌خانمان است و هرچند گاهی دله‌دزدی و دیگر خرده‌خلاف‌ها هم‌ می‌کند ولی محبوب است، و برعکس، کسانی که از رده و ردیف او نیستند، حال چه جنتلمن باشند و کارخانه‌دار چه پلیس و کارمند، بسا که موجوداتی ابله و مسخره بازنمایی می‌شوند.

به گمان‌من، یک علت‌ مهم چنین رویکردی، وجۀ مالی و تجاری و مشتری‌گیر بودن آن است. عامه، جمعیت بیشتری دارد و تطبیق با ذائقۀ فرهنگی و اجتماعی آن، در کنار عوامل دیگری چون رمانتیسم و جذابیت‌های صوری، نقش مهمی در جذب جمعیت دارد.

🎻در مورد موسیقی هم تاحدودی‌ ماجرا از همین قرار است. موسیقی البته، به اندازۀ سینما و فیلم، رتوریک و محتوا ندارد و عامه‌پسند بودنش بسا که از طریق نوع ملودی و ترانه یا آواز هویت می‌یابد (مثل پاپ و راک و جاز در برابر سمفونی کلاسيک). محتوای ترانه‌ها عموماً مغازله و شکر و شکایت از یار است، چه از نوع کلاسیک و چه جدید. با اشاراتی گهگاهی به ماهیت زندگی و دنیا و انسان و نظایر آن. باوجود‌این، در ادوار اخیر به‌خصوص، گاهی ترانه‌ها شامل گزاره‌هایی در چند و چون اموری جز اینها هم شدند. چه گزاره‌هایی، چه ادعاهایی در ترانه‌ها ممکن است جلب توجه بیشتری از مشتریان بکند؟ چیزهایی که با مدهای رایج روشنفکری، ادعای اخلاق و درستکاری و دادگری (righteousness)، که قدرت اغفال عامه را دارد، بیشتر جور درآید. حالا دعوای نگرانی برای محیط زیست باشد یا دفاع از بینوایان یا تاختن به صاحب‌منصبان سیاسی و مالی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🎷«سیاست هنرمندان»🏛(۱ استوری مربوط به خانم تیلور سویفت واکنش‌هایی هم داشت، مبنی بر اینکه ایشان گویا ابزاری تبلیغاتی برای چپ امریکا یا همان حزب دمکرات شده است و نباید آب به آسیاب آن ریخت. این هوشیاری مبارکی است، در‌عین‌حال، ملاحظاتی هم در این میانه قابل تأمل…
🎷«سیاست هنرمندان»🏛


همچون یک نمونه، به ترانۀ مایکل جکسون با نام they don't care about us
توجه کنید که هم در لیریک و هم در کلیپ تمام‌قد به تألیف دل‌های مستمندان ایستاده است. یا به ترانۀ دیگر او earth song که در آن کلام و تصویر مُشیر به نابودی محیط زیست است و اعلام نگرانی برای آن و حتی، به‌شکلی تلویحی، اشاره به بالادستانی که عامل آن معرفی می‌شوند. (هرچند او با ریگان، رییس‌جمهور خیلی ریپابلیکن، هم در کاخ سفید دیدار کرد!)

حدس این دشوار نیست که مدیربرنامه‌ها و مشاوران هنرمندان بزرگ به آنها می‌آموزند که اگر می‌خواهند محبوب‌تر باشند و بازارشان داغ‌تر باشد، بهتر است با مدهای رایج درستی و دلسوزی و دادگری همراه باشند. این همراهی یک‌قسمش همان گنجاندن اشاراتی به آن موارد در فیلم‌ها و ترانه‌ها است. باری، چیز دیگری هم هست که شاید از این هم مسأله‌سازتر هم باشد: سلبریتی‌ها تشویق می‌شوند که با احزاب و جریا‌ن‌های پروگرسیست همراهی کنند. از باب نمونه، سریال بیوگرافی آقای مایکل جردن (بسکتبالیست) صراحتاً به این اشاره دارد که تا چه حد برای دفاع از حزب دمکرات و کاندیداهای آن مورد توصیه، بلکه تحت فشار بوده است. همه یا اکثر شخصیت‌های هنری و ورزشی ولی به هوشمندی جردن نیستند. اغلب استعداد زیادی برای گول خوردن و جذب شدن به بازار عامه‌گرایی یا حتی عوام‌فریبی سیاسی و روشنفکری دارند. گفته‌اند در هالیوود تا ۹۰ درصد دست‌اندرکاران به ساز دمکرات‌ها می‌رقصند.

🎤در ترانه‌های خانم سویفت اشارات صریحی به مواضع «پروگرسیست» ندیدم، ولی بیرون از آن در عرصه سوشال اکتیویسم چنین ابرازاتی دارد که البته کسانی هم از این شهرت و محبوبیت برای پیشبرد آنها استفاده می‌کنند. این که خود او تا چه حد به این مواضع باور دارد و تا چه حد با بازار عقاید خوش‌فروش همراهی می‌کند، من نمی‌دانم.‌ باری، هرچه که باشد، آیا می‌توان به این استناد، ارزش هنر او و زیبایی و جذابیت کار او را انکار کرد؟ بدیهی است که کسی چون من نمی‌تواند تأثیرگذاری منفی سیاسی و فرهنگی امثال او را نادیده بگیرد، ولی این نمی‌تواند مانع دوست‌داشتن وجه هنری او باشد.

✍🏼دکتر مرتضی مردیها
........
پی‌نوشت:

بارها به دانشجویان دکتری در رشته‌های علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی پیشنهاد کرده‌ام به تحلیل‌ محتوای برخی فیلم‌ها یا ترانه‌ها، از این جهت خاص، دست ببرند و داده‌هایی از این طریق فراهم کنند که می‌تواند دری دیگر به تحلیل برخی امور فرهنگی و سیاسی باز کند، ولی گویا کسی حوصلۀ پیمودن چنین راه‌های طی‌نشده‌ای را نداشت.
@cafe_andishe95
💥🔥📚یکی از بی نظیرترین و برترین کتابهای تاریخ اندیشه سیاسی تقدیم به شما عزیزان:

خداوندان اندیشه سیاسی در سه جلد

از کانال کتابخانه کافه اندیشه
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
Khodavandane Andisheye Siasi_1.pdf
10.2 MB
📕 خداوندان اندیشه‌ی سیاسی
✍🏻 مایکل برسفورد فاستر، ویلیام تامس جونز، لین و. لنکستر
🖋 جوادشیخ‌الاسلامی، علی رامین
🔵 جلد یک
📚 @Book_Archives
Khodavandane Andisheye Siasi_2.pdf
6.4 MB
📕 خداوندان اندیشه‌ی سیاسی
✍🏻 مایکل برسفورد فاستر، ویلیام تامس جونز، لین و. لنکستر
🖋 جوادشیخ‌الاسلامی، علی رامین
🔴 جلد دو
📚 @Book_Archives
Khodavandane Andisheye Siasi_3.pdf
7.5 MB
📕 خداوندان اندیشه‌ی سیاسی
✍🏻 مایکل برسفورد فاستر، ویلیام تامس جونز، لین و. لنکستر
🖋 جوادشیخ‌الاسلامی، علی رامین
⚪️ جلد سه
📚 @Book_Archives
📕 #خداوندان_اندیشه‌ی_سیاسی
✍🏻 #مایکل_برسفورد_فاستر، #ویلیام_تامس_جونز، #لین_و_لنکستر
🖋 #جواد_شیخ‌الاسلامی، #علی_رامین

کتاب «خداوندان اندیشه سیاسی» که به قلم سه تن از استادان سرشناس رشته‌ی علوم سیاسی: ویلیام تامس جونز، لین لنکستر و مایکل برسفورد فاستر نوشته شده است، افکار، اندیشه‌ها، مکاتب فکری و سیاسی اصحاب علم سیاست را از عهد باستان تا عصر جدید با زبانی ساده و دقیق بازگو می‌کند. این مجموعه کتاب در برگیرنده‌ی سه مجلد جداگانه است که در هر جلد در رابطه با شماری از اندیشمندان سیاسی سخن به میان آمده است. ترتیب مجلدها به شکل زیر است:
🔵 جلد نخست:
بخش نخست: افلاطون، ارسطو
بخش دوم: سیسرون، آگوستین، توماس آکویناس، ماکیاول
🔴 جلد دوم:
بخش نخست: ماکیاول، بدن، هابز، لاک
بخش دوم: مونتسکیو، روسو، برک، بنتام
⚪️جلد سوم:
بخش نخست: هگل، آگوست کنت، جان استوارت میل.
📚 @Book_Archives
2024/09/30 13:19:06
Back to Top
HTML Embed Code: