🔺🔺باور کنید که این جدول کوچک معجزهگر است! چنان حجمی از حقیقت را در خود متراکم کرده که میتواند هفتاد سال تبلیغات فریبنده و اغواگر مارکسیستها، آنتی امپریالیستها و پسا استعماریها را دود کند و به هوا بفرستد.
📉چندین دهه خستگی ناپذیر تکرار کردند که پیشرفتهترین قدرتهای سرمایهداری یعنی ایالات متحده و انگلستان سرآمد جنگطلبی و نظامیگریاند، در گوشه و کنار جهان جنگ راه میاندازند تا جیب صنایع اسلحه سازی خود را پر کنند، مترصد ضعف نظامی بلوک سوسیالیسم یا کشورهای به اصطلاح مستقلاند تا به آنها هجوم برند و بحرانهای حاد سیستم سرمایهداری خود را از راه جنگ بطور موقت حل و کنترل مینمایند و...
📊اما این جدول که از کتاب پیدایش و فروپاشی قدرتهای بزرگ نوشته پل کندی آوردهایم، نشان میدهد که دو سال قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، آمریکا و انگلستان کمترین هزینه نظامی به نسبت درآمد ملی را با فاصلهای خیره کننده نسبت به دیگر قدرتها دارند. ایالات متحده در آن سال با درآمد ملی شصت و هشت بیلیون دلار، تنها یک و نیم درصد از این درآمد را صرف هزینههای نظامی میکند، در حالی این درصد در آلمان نازی بیست و سه و نیم، در شوروی بیست و شش و در ژاپن بیست و هشت درصد است! امپراتوری بریتانیا هم پنج و هفت دهم درصد از درآمد خود را صرف هزینههای نظامی میکند.
این ارقام سند سرافرازی لیبرال دمکراسی بازار و گواه رسوایی و دروغگویی دشمنان پر مدعایش است. در دوران جنگ سرد هم همین نسبت وجود دارد. با کاهش عمده درصد هزینه نظامی انگلستان و فرانسه، ایالات متحده چهار تا پنج درصد هزینه میکند و اتحاد شوروی سوسیالیستی بیست و هفت تا سی درصد! سی درصد هزینه نظامی از درآمد ملی سالانه به این معنا است که شما تقریبا به جای یک کشور نرمال با یک پادگان نظامی سر و کار دارید که ظاهرا کشوری هم درونش وجود دارد.
همان پادگانی که تابلوها و علائم خیابانی منقش به اسامی جدید خیابانهای اروپای غربی را در مقرهای نظامی سریاش در آلمان شرقی نگهداری میکرد و از آن سو از صبح تا شام از جنبش صلح، پیکار برای صلح و بلوک جهانی صلح و سوسیالیسم داد سخن میداد. جنبشهای صلح ساده لوح در اروپای غربی و آمریکا بازیچه یا حقوق بگیرش بودند تا با فشار به دولتها هزینه نظامی آنهارا پایین نگهدارند تا زمینه برای سیطره جهانی شوروی و باجگیری هستهایاش فراهم گردد.
دولت شوروی اینگونه مردمش را که در حسرت یک کیلو گوجه فرنگی، نیم کیلو کالباس و یک آپارتمان پنجاه متری که دستشویی و آشپزخانه مشترک نداشته باشند، زندگی خود را با نرخ امید به زندگی نزدیک به کشورهای آفریقایی فقیر سپری میکردند، فریب میداد: اگر مدام در کار تقویت نیروهای مسلحمان نباشیم، کشورهای امپریالیستی در چشم برهم زدنی قورتمان خواهند داد! در همین حال نقشهها و نیروهای لازم برای فتح دو هفتهای آلمان غربی و ژاپن و اجرای استراتژی شش هفته تا کرانه اطلس، فراهم میشد.
پس از فروپاشی امپراتوری شوروی، چنان کاهش چشمگیری در هزینهها و پروژههای نظامی بلوک غرب پدید آمد که هیچ شکی را در مورد حقیقت ماجرا باقی نگذاشت. هیچکس قرار نبود به شوروی یا روسیه حمله کند. این خود حزب کمونیست شوروی بود آغازگر خصومت و تهدید و تداوم دهنده آن بود. زمانی که گورباچف برای نخستین بار به دنبال کاهش واقعی تنش و هزینههای نظامی رفت، بلوک غرب نیز با او همراهی کرد. برای مثال تعداد تانکهای آلمان از چهار هزار دستگاه به سیصد دستگاه رسید. بسیاری از سلاحهای پیشرفته نظیر اف صد و یازده، اف چهارده و اف صد و هفده و اس آر هفتاد و یک برای کاهش هزینهها در آمریکا بازنشسته شدند و اگر در دوران جنگ سرد بین چهار تا شش سال یک تانک یا هواپیمای جدید طراحی میشد، اکنون این فاصله به حدود سه دهه رسیده بود.
✍🏼طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
📉چندین دهه خستگی ناپذیر تکرار کردند که پیشرفتهترین قدرتهای سرمایهداری یعنی ایالات متحده و انگلستان سرآمد جنگطلبی و نظامیگریاند، در گوشه و کنار جهان جنگ راه میاندازند تا جیب صنایع اسلحه سازی خود را پر کنند، مترصد ضعف نظامی بلوک سوسیالیسم یا کشورهای به اصطلاح مستقلاند تا به آنها هجوم برند و بحرانهای حاد سیستم سرمایهداری خود را از راه جنگ بطور موقت حل و کنترل مینمایند و...
📊اما این جدول که از کتاب پیدایش و فروپاشی قدرتهای بزرگ نوشته پل کندی آوردهایم، نشان میدهد که دو سال قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، آمریکا و انگلستان کمترین هزینه نظامی به نسبت درآمد ملی را با فاصلهای خیره کننده نسبت به دیگر قدرتها دارند. ایالات متحده در آن سال با درآمد ملی شصت و هشت بیلیون دلار، تنها یک و نیم درصد از این درآمد را صرف هزینههای نظامی میکند، در حالی این درصد در آلمان نازی بیست و سه و نیم، در شوروی بیست و شش و در ژاپن بیست و هشت درصد است! امپراتوری بریتانیا هم پنج و هفت دهم درصد از درآمد خود را صرف هزینههای نظامی میکند.
این ارقام سند سرافرازی لیبرال دمکراسی بازار و گواه رسوایی و دروغگویی دشمنان پر مدعایش است. در دوران جنگ سرد هم همین نسبت وجود دارد. با کاهش عمده درصد هزینه نظامی انگلستان و فرانسه، ایالات متحده چهار تا پنج درصد هزینه میکند و اتحاد شوروی سوسیالیستی بیست و هفت تا سی درصد! سی درصد هزینه نظامی از درآمد ملی سالانه به این معنا است که شما تقریبا به جای یک کشور نرمال با یک پادگان نظامی سر و کار دارید که ظاهرا کشوری هم درونش وجود دارد.
همان پادگانی که تابلوها و علائم خیابانی منقش به اسامی جدید خیابانهای اروپای غربی را در مقرهای نظامی سریاش در آلمان شرقی نگهداری میکرد و از آن سو از صبح تا شام از جنبش صلح، پیکار برای صلح و بلوک جهانی صلح و سوسیالیسم داد سخن میداد. جنبشهای صلح ساده لوح در اروپای غربی و آمریکا بازیچه یا حقوق بگیرش بودند تا با فشار به دولتها هزینه نظامی آنهارا پایین نگهدارند تا زمینه برای سیطره جهانی شوروی و باجگیری هستهایاش فراهم گردد.
دولت شوروی اینگونه مردمش را که در حسرت یک کیلو گوجه فرنگی، نیم کیلو کالباس و یک آپارتمان پنجاه متری که دستشویی و آشپزخانه مشترک نداشته باشند، زندگی خود را با نرخ امید به زندگی نزدیک به کشورهای آفریقایی فقیر سپری میکردند، فریب میداد: اگر مدام در کار تقویت نیروهای مسلحمان نباشیم، کشورهای امپریالیستی در چشم برهم زدنی قورتمان خواهند داد! در همین حال نقشهها و نیروهای لازم برای فتح دو هفتهای آلمان غربی و ژاپن و اجرای استراتژی شش هفته تا کرانه اطلس، فراهم میشد.
پس از فروپاشی امپراتوری شوروی، چنان کاهش چشمگیری در هزینهها و پروژههای نظامی بلوک غرب پدید آمد که هیچ شکی را در مورد حقیقت ماجرا باقی نگذاشت. هیچکس قرار نبود به شوروی یا روسیه حمله کند. این خود حزب کمونیست شوروی بود آغازگر خصومت و تهدید و تداوم دهنده آن بود. زمانی که گورباچف برای نخستین بار به دنبال کاهش واقعی تنش و هزینههای نظامی رفت، بلوک غرب نیز با او همراهی کرد. برای مثال تعداد تانکهای آلمان از چهار هزار دستگاه به سیصد دستگاه رسید. بسیاری از سلاحهای پیشرفته نظیر اف صد و یازده، اف چهارده و اف صد و هفده و اس آر هفتاد و یک برای کاهش هزینهها در آمریکا بازنشسته شدند و اگر در دوران جنگ سرد بین چهار تا شش سال یک تانک یا هواپیمای جدید طراحی میشد، اکنون این فاصله به حدود سه دهه رسیده بود.
✍🏼طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
✨جنگ از دو دیدگاه⚔️
به این دو جمله دقت کنید:
1-جنگ پدر هر چیزِ خوب است
2-جنگ چیز زشتی است، اما زشت ترین چیز نیست. وضعیت فرسوده و تنزل یافته احساس اخلاقی و میهن پرستانه که فکر میکند هیچ چیز ارزش جنگ را ندارد بسیار بدتر است.
🔺جمله اول حاصل تعطیل کردن عقل و درایت و گزافه گویی در سطح نازلی چون صدور احکام جزمی دینی است با مغلطه کلی بافی و حکمی ضد بشری و خطرناک.
جمله دوم حاصل بهره گیری از عقل و درایتی روشن و هوشمندانه و مفید.
جمله اول از نیچه در کتاب حکمت شادان و جمله دوم از جان استوارت میل اندیشمند لیبرال بود.
جالب آنکه جنون خودشیفتگی نیچه باعث شده بود صراحتا بگوید استوارت میل بیمایه است و اصولا ارزش خواندن ندارد!
@cafe_andishe95
به این دو جمله دقت کنید:
1-جنگ پدر هر چیزِ خوب است
2-جنگ چیز زشتی است، اما زشت ترین چیز نیست. وضعیت فرسوده و تنزل یافته احساس اخلاقی و میهن پرستانه که فکر میکند هیچ چیز ارزش جنگ را ندارد بسیار بدتر است.
🔺جمله اول حاصل تعطیل کردن عقل و درایت و گزافه گویی در سطح نازلی چون صدور احکام جزمی دینی است با مغلطه کلی بافی و حکمی ضد بشری و خطرناک.
جمله دوم حاصل بهره گیری از عقل و درایتی روشن و هوشمندانه و مفید.
جمله اول از نیچه در کتاب حکمت شادان و جمله دوم از جان استوارت میل اندیشمند لیبرال بود.
جالب آنکه جنون خودشیفتگی نیچه باعث شده بود صراحتا بگوید استوارت میل بیمایه است و اصولا ارزش خواندن ندارد!
@cafe_andishe95
📩با وجود نامه نگاریهای ضد ملی میرزا کوچک خان با شوروی
ضرورت دارد تجلیل رسمی از وی متوقف شود.
🔻 با گذشت بیش از صدسال ازمرگ میرزاکوچکخان (۱۲۵۹-۱۳۰۰ خ.) هنوز ابعاد زیادی از اندیشه و تکاپوهای او و جنبش جنگل و نیز ماهیت «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» ناشناخته مانده است. در روزهای اخیرکتاب مهم «جبهه ایرانی-انقلاب جهانی، اسنادی درباره تجاوز و تهاجم شوروی به گیلان ۱۹۲۰-۱۹۲۱» به کوشش مویسی پرسیتس و ترجمه دکتر محمد نایبپور توسط انتشارات نگارستان اندیشه روانه بازار کتاب شده است.
🔻 بیشتر سیصد سند این مجموعه در ارتباط مستقیم با جنبش جنگل، تلاشهای زمامداران شوروی برای گسترش انقلاب در شمال ایران و چگونگی تعامل با جنبش جنگل و حمایت از میرزاکوچکخان در تاسیس جمهوری شورایی ایران است. این اسناد به خوبی ماهیت اقدامات میرزاکوچکخان را بیش از پیش به صورت مستند بیان کرده که چگونه با جاهطلبی، کوتهفکری و ساده لوحی گیلان و ایران را در معرض خطر بزرگی قرار داد. در نهایت نیز تردیدها و بیعملگی مسکو بود که خطر تجزیه را از ایران دور ساخت. به ویژه باید به عهدنامه مودت ایران و شوروی در ۱۹۲۱ (امضا شده توسط دیپلمات وطندست مشاورالممالک انصاری) باید اشاره کرد که شوروی را از هرگونه دخالت در امور گیلان و ایران محروم میساخت.
🔰در ارتباط با متن بالا، بخشهایی از اسناد کتاب آورده می شود:
🔻 «من با تمام توان برای تحقق فوقالعاده سریع اندیشههای کمونیسم بر پایه برابری همگانی تلاش میکنم» (از نامه میرزاکوچکخان جنگلی به لنین در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۰ سند شماره ۶۹).
🔻«انقلاب در ایران به انقلابیون صادق و مجرب نیازمند است و نیز شناخت ویژگیهای ایران ضروری است تا بتوان صادقانه انقلابی عمل کرد. تجربه انقلاب کبیر روسیه لازم است تا ماهرانه در شرایط واقعی ایران به کار بسته شود»(از نامه میرزاکوچکخان به لنین در ۱۷ ژوئیه ۱۹۲۰ سن)
⬇️بخشی از بیانیه جمهوری شوروی ایران در گیلان به ریاست میرازکوچکخان:
🔻 «این نیروی ملی با کمک و هدایت همه عناصر پیشرو جهان و به کمک حقیقت اصول اساسی سوسیالیسم برای آزادی مردم ایران و سایر ملل از زیر یوغ ظلم و ستم امپریالیستی در مسیر انقلاب سرخ قدم نهادهاند».
🔻 «شعله فروزانی در روسیه روشن شده است که در آغاز از پرتو پرفروغش نابینا بودیم تا جایی که از آن رویگردان شدیم. اما اکنون عظمت این پرتو خیره کننده را دریافتیم. اگر نوری که در روسیه میدرخشد خاموش شود ملت ایران امکان روشن نمودن آن را ندارد. بدین دلیل تمام تلاشهای مردم ایران معطوف به اتحاد با روسیه شوروی است در پاسداشت اتحاد ناگسستنی با بلشویکهای روس.
نمایندگان روسیه شوروی را در آغوش میگیرم و میبوسم.»
🔻 «دولت موقت انقلابی به من گفت که تحقق سوسیالیسم بر پایه رهنمودهای اساسی رفیق لنین را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده است» (راسكولينيكوف به لنین)
🔻 درخواست ارجونیکیدزه از لنین با کمک کوچک خان و کمونیستهای ایرانی دولت شوروی را اعلام کنیم شهر به شهر را بگیریم و انگلیسیها را بیرون کنیم این اقدام تاثیری شگرف بر تمام شرق نزدیک خواهد داشت»
سیاست شناسی
@cafe_andishe95
ضرورت دارد تجلیل رسمی از وی متوقف شود.
🔻 با گذشت بیش از صدسال ازمرگ میرزاکوچکخان (۱۲۵۹-۱۳۰۰ خ.) هنوز ابعاد زیادی از اندیشه و تکاپوهای او و جنبش جنگل و نیز ماهیت «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» ناشناخته مانده است. در روزهای اخیرکتاب مهم «جبهه ایرانی-انقلاب جهانی، اسنادی درباره تجاوز و تهاجم شوروی به گیلان ۱۹۲۰-۱۹۲۱» به کوشش مویسی پرسیتس و ترجمه دکتر محمد نایبپور توسط انتشارات نگارستان اندیشه روانه بازار کتاب شده است.
🔻 بیشتر سیصد سند این مجموعه در ارتباط مستقیم با جنبش جنگل، تلاشهای زمامداران شوروی برای گسترش انقلاب در شمال ایران و چگونگی تعامل با جنبش جنگل و حمایت از میرزاکوچکخان در تاسیس جمهوری شورایی ایران است. این اسناد به خوبی ماهیت اقدامات میرزاکوچکخان را بیش از پیش به صورت مستند بیان کرده که چگونه با جاهطلبی، کوتهفکری و ساده لوحی گیلان و ایران را در معرض خطر بزرگی قرار داد. در نهایت نیز تردیدها و بیعملگی مسکو بود که خطر تجزیه را از ایران دور ساخت. به ویژه باید به عهدنامه مودت ایران و شوروی در ۱۹۲۱ (امضا شده توسط دیپلمات وطندست مشاورالممالک انصاری) باید اشاره کرد که شوروی را از هرگونه دخالت در امور گیلان و ایران محروم میساخت.
🔰در ارتباط با متن بالا، بخشهایی از اسناد کتاب آورده می شود:
🔻 «من با تمام توان برای تحقق فوقالعاده سریع اندیشههای کمونیسم بر پایه برابری همگانی تلاش میکنم» (از نامه میرزاکوچکخان جنگلی به لنین در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۰ سند شماره ۶۹).
🔻«انقلاب در ایران به انقلابیون صادق و مجرب نیازمند است و نیز شناخت ویژگیهای ایران ضروری است تا بتوان صادقانه انقلابی عمل کرد. تجربه انقلاب کبیر روسیه لازم است تا ماهرانه در شرایط واقعی ایران به کار بسته شود»(از نامه میرزاکوچکخان به لنین در ۱۷ ژوئیه ۱۹۲۰ سن)
⬇️بخشی از بیانیه جمهوری شوروی ایران در گیلان به ریاست میرازکوچکخان:
🔻 «این نیروی ملی با کمک و هدایت همه عناصر پیشرو جهان و به کمک حقیقت اصول اساسی سوسیالیسم برای آزادی مردم ایران و سایر ملل از زیر یوغ ظلم و ستم امپریالیستی در مسیر انقلاب سرخ قدم نهادهاند».
🔻 «شعله فروزانی در روسیه روشن شده است که در آغاز از پرتو پرفروغش نابینا بودیم تا جایی که از آن رویگردان شدیم. اما اکنون عظمت این پرتو خیره کننده را دریافتیم. اگر نوری که در روسیه میدرخشد خاموش شود ملت ایران امکان روشن نمودن آن را ندارد. بدین دلیل تمام تلاشهای مردم ایران معطوف به اتحاد با روسیه شوروی است در پاسداشت اتحاد ناگسستنی با بلشویکهای روس.
نمایندگان روسیه شوروی را در آغوش میگیرم و میبوسم.»
🔻 «دولت موقت انقلابی به من گفت که تحقق سوسیالیسم بر پایه رهنمودهای اساسی رفیق لنین را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده است» (راسكولينيكوف به لنین)
🔻 درخواست ارجونیکیدزه از لنین با کمک کوچک خان و کمونیستهای ایرانی دولت شوروی را اعلام کنیم شهر به شهر را بگیریم و انگلیسیها را بیرون کنیم این اقدام تاثیری شگرف بر تمام شرق نزدیک خواهد داشت»
سیاست شناسی
@cafe_andishe95
❌مغلطه یکی از روشهای کارو کسب نیچه
🔻مغالطه (fallacy)
ما انتظار نداریم که در یک متن فلسفی با مغالطه مواجه شویم ولی این مورد درباره نیچه صدق نمیکند.
نیچه در موارد متعدد از انواع مغالطه استفاده میکند.
یکی از پرتکرارترین و رایجترین شیوههای مغالطه او استفاده از مغالطه شخص ستیزی (ad hominem Argument) است.
در این مغالطه بهجای اینکه به استدلال یا گفته فرد توجه شود به شخصیت او حمله میشود و ازآنجاکه شخصیت فرد قابلقبول نیست نتیجه گرفته میشود که ادعای او نادرست است.
نیچه در کتاب غروب بتها ادعا میکند که ما باید به آموزههای سقراط شک کنیم به خاطر اینکه او زشت بوده .
نیچه در بسیاری از موارد از روی شخصیت افراد در مورد آرایشان قضاوت میکند.
این شیوه بیانی نیچه ازاینجا نشات میگیرد که او معتقد است فیلسوف باید خود عامل به حرفهایش باشد.
برای مثال نیچه سقراط را برای اینکه خودش بهزعم او فضیلت مند نبوده ناتوان از ارائه نظریه درست در مورد فضیلت میداند.
نیچه حتی گاهی نه به شخص بلکه به یک گروه حمله میکند.
برای نمونه با عناوینی چون آلمانیها یا یهودیها و بررسی روحیات جمعی آنها در مورد افکار و باورهایشان قضاوت میکند.
درمجموع میتوان گفت نیچه با استفاده از استراتژیهای زبانی همچون گزین گویه، پارودی، استعاره و مغالطه تلاش میکند زبانی جدید برای فلسفه خود بیابد.
زبانی که قادر باشد حامل نقدهای کوبنده او به سنت متافیزیکی غربی باشد.
زبانی که همچون پتک اندیشهها و ارزشهای دروغین را تخریب کند و با خلاقیت خود اندیشههای نو جایگزین آنها کند.
✍🏼چهار استراتژی زبانی نیچه.کرمی
@cafe_andishe95
🔻مغالطه (fallacy)
ما انتظار نداریم که در یک متن فلسفی با مغالطه مواجه شویم ولی این مورد درباره نیچه صدق نمیکند.
نیچه در موارد متعدد از انواع مغالطه استفاده میکند.
یکی از پرتکرارترین و رایجترین شیوههای مغالطه او استفاده از مغالطه شخص ستیزی (ad hominem Argument) است.
در این مغالطه بهجای اینکه به استدلال یا گفته فرد توجه شود به شخصیت او حمله میشود و ازآنجاکه شخصیت فرد قابلقبول نیست نتیجه گرفته میشود که ادعای او نادرست است.
نیچه در کتاب غروب بتها ادعا میکند که ما باید به آموزههای سقراط شک کنیم به خاطر اینکه او زشت بوده .
نیچه در بسیاری از موارد از روی شخصیت افراد در مورد آرایشان قضاوت میکند.
این شیوه بیانی نیچه ازاینجا نشات میگیرد که او معتقد است فیلسوف باید خود عامل به حرفهایش باشد.
برای مثال نیچه سقراط را برای اینکه خودش بهزعم او فضیلت مند نبوده ناتوان از ارائه نظریه درست در مورد فضیلت میداند.
نیچه حتی گاهی نه به شخص بلکه به یک گروه حمله میکند.
برای نمونه با عناوینی چون آلمانیها یا یهودیها و بررسی روحیات جمعی آنها در مورد افکار و باورهایشان قضاوت میکند.
درمجموع میتوان گفت نیچه با استفاده از استراتژیهای زبانی همچون گزین گویه، پارودی، استعاره و مغالطه تلاش میکند زبانی جدید برای فلسفه خود بیابد.
زبانی که قادر باشد حامل نقدهای کوبنده او به سنت متافیزیکی غربی باشد.
زبانی که همچون پتک اندیشهها و ارزشهای دروغین را تخریب کند و با خلاقیت خود اندیشههای نو جایگزین آنها کند.
✍🏼چهار استراتژی زبانی نیچه.کرمی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
❌مغلطه یکی از روشهای کارو کسب نیچه 🔻مغالطه (fallacy) ما انتظار نداریم که در یک متن فلسفی با مغالطه مواجه شویم ولی این مورد درباره نیچه صدق نمیکند. نیچه در موارد متعدد از انواع مغالطه استفاده میکند. یکی از پرتکرارترین و رایجترین شیوههای مغالطه او استفاده…
⭕️نیچه:
«برای داشتن فرهنگی متعالی و به همین دلیل، ضرورتاً برای این بشر عاجز و ناتوان، مانند آنچه امروزه در اروپا مشاهده میکنیم، جنگ نهتنها لازم است، بلکه بزرگترین و مخوفترین جنگها ضرورت دارد (یعنی بازگشت کوتاهمدت به بربریت) تا با ابزار فرهنگ، خود را از فرهنگ و هستی خویش محروم نکنند»!
@cafe_andishe95
«برای داشتن فرهنگی متعالی و به همین دلیل، ضرورتاً برای این بشر عاجز و ناتوان، مانند آنچه امروزه در اروپا مشاهده میکنیم، جنگ نهتنها لازم است، بلکه بزرگترین و مخوفترین جنگها ضرورت دارد (یعنی بازگشت کوتاهمدت به بربریت) تا با ابزار فرهنگ، خود را از فرهنگ و هستی خویش محروم نکنند»!
@cafe_andishe95
💣هرچه حاکمیت خالصتر، فاسدتر 🧨
فساد سه میلیارد و هفتصد میلیون دلاری اخیر درسهای عبرتانگیزی دارد. دو سال و چند ماه پیش که آقای رییسی رییس جمهور شد برخی چهرههای اصلاحطلب (از جمله جناب زیدآبادی) تحلیل کردند "اینک قوای سه گانه به کنترل اصولگرایان درآمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و اراده ای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برون رفت از این شرایط در اختیار دارند...حل این بحران به دست همین جناح امکان پذیر است. "و یا یکی دیگر (جناب ابطحی) نوشت " آقای رئیسی شانس بزرگی دارید که همه قوا و رهبری حامیتان هستند و با این پشتوانه کاری کنید که لبخند امید و زندگی جاری شود".من همان موقع نوشتم این تصور «یکدستی چیز خوبیست» تصور کاملا نادرستی است.این بزرگواران ظاهرا فراموش کرده بودند که "قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق می آورد."
در پس ذهن ما ایرانیها همیشه این تصور وجود داشته و دارد که یکدستی در حاکمیت چیز مثبتی است در حالی که واقعیتش این است که یکدستی برای هیچ حاکمیتی خوب نیست . مونتسکیو که خیلی خوب این را فهمیده بود نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد تا اتفاقا جلو یکپارچه شدن و یکدست شدن قدرت سیاسی را بگیرد.اصل تفکیک قوا تضمینی است بر اینکه حکومت در دست یک فرد یا یک گروه خاص متمرکز نشود.یکدستی حکومت نه تنها موجب پاسخگو کردن حکومت نمی شود بلکه آن را پاسخگوگریزتر و فاسدتر می کند.
آنچه حکومت را پاسخگو و سالم میکند وجود رسانه های آزاد، وجود نهادهای مدنی و نظارتی مستقل است. دموکراسی مبتنی بر نظام "چک اند بالانس" یا "نظارت کردن و توازن بخشی" است. به این معنا که هر قوهای از حکومت باید قوه دیگر را نظارت و قدرت آن را متوازن کند تا هیچکدام نتواند به استبداد و فساد رو آورد.این به معنی جنگ قوا با یکدیگر نیست بلکه به معنی اعمال نظارت بر یکدیگر و برقراری توازن در جهت بهبود عملکرد ماشین حکومت است و بهترین ضامن برای جلوگیری از انواع مفاسد.قدرت سیاسی اگر به آفت تمرکز و انحصار آلوده شود فساد و تباهیاش افزون تر میشود.
تنها با اجرای اصل تفکیک قوا و پیاده کردن نظام "نظارت و توازن "است که میتوان قدرت سیاسی را از فاسد شدن، عدم شفافیت و گرایش به استبداد باز داشت.من معتقدم جمهوری اسلامی تقریبا از بدو تولدش حکومتی یکدست بوده است اما در دو سال اخیر تلاش کرده که خلوص یکدستی اش را بیشتر کند و حالا به تدریج نتایجش را میبیند (فساد فاحش چای دبش) و هر چه بگذرد این فسادها بیشتر هم خواهد شد. ناگفته نماند که نظام نظارت و توازن را فقط در یک کشور آزاد و دموکرات میتوان پیاده کرد.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
فساد سه میلیارد و هفتصد میلیون دلاری اخیر درسهای عبرتانگیزی دارد. دو سال و چند ماه پیش که آقای رییسی رییس جمهور شد برخی چهرههای اصلاحطلب (از جمله جناب زیدآبادی) تحلیل کردند "اینک قوای سه گانه به کنترل اصولگرایان درآمده است و آنها اگر صورت مسئله را به درستی درک و اراده ای برای حل آن پیدا کنند، قدرت و امکانات لازم را برای برون رفت از این شرایط در اختیار دارند...حل این بحران به دست همین جناح امکان پذیر است. "و یا یکی دیگر (جناب ابطحی) نوشت " آقای رئیسی شانس بزرگی دارید که همه قوا و رهبری حامیتان هستند و با این پشتوانه کاری کنید که لبخند امید و زندگی جاری شود".من همان موقع نوشتم این تصور «یکدستی چیز خوبیست» تصور کاملا نادرستی است.این بزرگواران ظاهرا فراموش کرده بودند که "قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق می آورد."
در پس ذهن ما ایرانیها همیشه این تصور وجود داشته و دارد که یکدستی در حاکمیت چیز مثبتی است در حالی که واقعیتش این است که یکدستی برای هیچ حاکمیتی خوب نیست . مونتسکیو که خیلی خوب این را فهمیده بود نظریه تفکیک قوا را مطرح کرد تا اتفاقا جلو یکپارچه شدن و یکدست شدن قدرت سیاسی را بگیرد.اصل تفکیک قوا تضمینی است بر اینکه حکومت در دست یک فرد یا یک گروه خاص متمرکز نشود.یکدستی حکومت نه تنها موجب پاسخگو کردن حکومت نمی شود بلکه آن را پاسخگوگریزتر و فاسدتر می کند.
آنچه حکومت را پاسخگو و سالم میکند وجود رسانه های آزاد، وجود نهادهای مدنی و نظارتی مستقل است. دموکراسی مبتنی بر نظام "چک اند بالانس" یا "نظارت کردن و توازن بخشی" است. به این معنا که هر قوهای از حکومت باید قوه دیگر را نظارت و قدرت آن را متوازن کند تا هیچکدام نتواند به استبداد و فساد رو آورد.این به معنی جنگ قوا با یکدیگر نیست بلکه به معنی اعمال نظارت بر یکدیگر و برقراری توازن در جهت بهبود عملکرد ماشین حکومت است و بهترین ضامن برای جلوگیری از انواع مفاسد.قدرت سیاسی اگر به آفت تمرکز و انحصار آلوده شود فساد و تباهیاش افزون تر میشود.
تنها با اجرای اصل تفکیک قوا و پیاده کردن نظام "نظارت و توازن "است که میتوان قدرت سیاسی را از فاسد شدن، عدم شفافیت و گرایش به استبداد باز داشت.من معتقدم جمهوری اسلامی تقریبا از بدو تولدش حکومتی یکدست بوده است اما در دو سال اخیر تلاش کرده که خلوص یکدستی اش را بیشتر کند و حالا به تدریج نتایجش را میبیند (فساد فاحش چای دبش) و هر چه بگذرد این فسادها بیشتر هم خواهد شد. ناگفته نماند که نظام نظارت و توازن را فقط در یک کشور آزاد و دموکرات میتوان پیاده کرد.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
💡 پاکسازی فساد، مثل نظافت پلههاست از بالا باید شرو ع کرد.
🎙گاندی رهبر فقید هند
پینوشت:در مثل ایرانی :ماهی از سَر گَنده گردد نی زِ دُم
@cafe_andishe95
🎙گاندی رهبر فقید هند
پینوشت:در مثل ایرانی :ماهی از سَر گَنده گردد نی زِ دُم
@cafe_andishe95
🗽اگر می خواهیم از توهین اجتناب کنیم، باید بتوانیم آن را دفع کنیم. اگر می خواهیم صلح را که یکی از قوی ترین ابزارهای رفاه ما است، تضمین کنیم، باید بدانیم که ما همیشه آماده جنگ هستیم.
جرج واشنگتن
@cafe_andishe95
جرج واشنگتن
@cafe_andishe95
◻️هزینه جنگ در زمان جنگ پرداخت نمی شود، بلکه صورتحساب آن بعد ها می آید.
بنجامین فرانکلین
@cafe_andishe95
بنجامین فرانکلین
@cafe_andishe95
🏦به عقیده من شرکت های بزرگ تجارتی حتی با کشور های دموکراسی نیز موافق نیست.
زیرا اگر در این کشور ها معاملات خیلی بزرگ صورت بگیرد و تجارت طوری باشد که سرمایه های فردی نتواند از عهده برآیند، بهتر آن است که شرکت های بزرگ تجارتی ایجاد نکنند.
تا آزادی تجارت از بین نبرند و رقبای بزرگ تجار را حذف نکنند.
📗منتسکیو -جامعه شناس لیبرال
روحالقوانین صفحه ۵۰۹
@cafe_andishe95
زیرا اگر در این کشور ها معاملات خیلی بزرگ صورت بگیرد و تجارت طوری باشد که سرمایه های فردی نتواند از عهده برآیند، بهتر آن است که شرکت های بزرگ تجارتی ایجاد نکنند.
تا آزادی تجارت از بین نبرند و رقبای بزرگ تجار را حذف نکنند.
📗منتسکیو -جامعه شناس لیبرال
روحالقوانین صفحه ۵۰۹
@cafe_andishe95
💎توسعه اقتصادی و دموکراسی💰
درباره همبستگی توسعه اقتصادی و حضور نهادهای دموکراتیک سخن فراوان رفته است.
آلکسی دو توکویل اشرافزاده ،فرانسوی که مشاهداتش دربارۀ جامعۀ آمریکا در میانه سدهٔ نوزدهم امروزه هم نقل زبانهاست، معتقد بود که 💡احترام به افراد صرف نظر از وضعیت اقتصادی ،آنها نقش مؤثری در دموکراسی دارد.
بعداً، بسیاری از نظریه پردازان ،سیاسی از جمله دانشمندانی چون ماکس وبر و یوزف شومپتر، رابطه میان اقتصاد بازار آزاد و دموکراسی را نشان دادند شومپتر عقیده داشت که
📍دموکراسی جدید محصول سرمایه داری است.
📌چرا؟ بازار آزاد با دموکراسی تسهیل میشود و برعکس.
توسعه بسیاری از دموکراسیهای قدیمی اروپای شمالی و آمریکای شمالی نیز بر طبق چنین الگویی بوده است. حقوق سیاسی در این جوامع در نخستین مراحل توسعهٔ سرمایه داری و زیر فشار طبقات محروم جامعه گسترش یافت با افزایش توسعه اقتصادی و رفاه جوامع طبقۀ متوسط مستقلی پیدا شد.
این طبقه متوسط ، با پشتگرمی به قدرت اقتصادی ،خود جامعه ای مدنی به وجود آورد که نهادهای نیرومندی چون انجمنها حزبها، و انواع و اقسام گروههای ذی نفع داشت که قدرت دولت را تضعیف می کردند.
🖍وجود جنبش اتحادیه کارگری ،مستقل به ایجاد و تقویت نهادهای مستقل و آزاد کمک کرد کاهش قدرت دولت موجب افزایش احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون ،شد که دو اصل ضروری حکومت دموکراتیکند.
◻️مختصر این که افزایش قدرت اقتصادی شهروندان قدرت سیاسی حکومت را مهار کرد و به حاکمیت دموکراتیک انجامید.
📎اما در یک کشور در حال توسعه جدید قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی معمولاً در اختیار یک طبقه از مردم قرار دارد اگر طبقات کارگر و متوسط بسیار ضعیف باشند یا زیر بار زور حکومتی قدرتمدار بشدت سرکوب شوند، مسیر طبیعی رسیدن به حکومت دموکراتیک همانا مدار کوتاه است. ساختار درآمد مردم در یک کشور در حال توسعه معمولاً بسیار ناقص و غیرعادی است و ثروت کشور در انحصار اقلیت کوچکی از مردم است که صاحب قدرت سیاسی نیز هستند دولت معمولاً مهمترین منبع سرمایه، درآمد، قدرت و منزلت است. در چنین کشوری اگر فرد یا هیأت حاکم به دنبال یک دوره از انتخابات کنار رود رفتاری
شگفت انگیز تلقی می.شود در این کشورها برگه ها را روی هم میچینند تا علیه دموکراسی رو کنند.
تخصیص منابع و امکانات به دست دولت موجب میشود که فساد یکی از مشکلات اصلی حکومت شود مشکلی که جزء ذاتی اجتماع سیاسی استوار بر فقر همگانی است در چنین نظامهایی که وصف حال بسیاری از کشورهای واقع در مسیر انتقال به دموکراسی در بیست سال اخیر هستند، از بین بردن شبکه روابط شخصی و خصوصی
( که ممکن است اسباب فساد شود )برای توزیع منابعی که در چنگ یا زیر نفوذ دولت قرار دارند کم و بیش محال است تدوین قوانینی که استفاده از موازین غیر شخصی و عام را بر پایهٔ شایستگی افراد الزام آور کنند قوانینی که تأثیر شبکه های خصوصی بین افراد را کم میکنند امری است مطلوب.
اما نهادینه ساختن نظامی بر بنیاد شایستگی در جایی که سابقه ای از آن وجود نداشته باشد کار دشواری است.
@cafe_andishe95
درباره همبستگی توسعه اقتصادی و حضور نهادهای دموکراتیک سخن فراوان رفته است.
آلکسی دو توکویل اشرافزاده ،فرانسوی که مشاهداتش دربارۀ جامعۀ آمریکا در میانه سدهٔ نوزدهم امروزه هم نقل زبانهاست، معتقد بود که 💡احترام به افراد صرف نظر از وضعیت اقتصادی ،آنها نقش مؤثری در دموکراسی دارد.
بعداً، بسیاری از نظریه پردازان ،سیاسی از جمله دانشمندانی چون ماکس وبر و یوزف شومپتر، رابطه میان اقتصاد بازار آزاد و دموکراسی را نشان دادند شومپتر عقیده داشت که
📍دموکراسی جدید محصول سرمایه داری است.
📌چرا؟ بازار آزاد با دموکراسی تسهیل میشود و برعکس.
توسعه بسیاری از دموکراسیهای قدیمی اروپای شمالی و آمریکای شمالی نیز بر طبق چنین الگویی بوده است. حقوق سیاسی در این جوامع در نخستین مراحل توسعهٔ سرمایه داری و زیر فشار طبقات محروم جامعه گسترش یافت با افزایش توسعه اقتصادی و رفاه جوامع طبقۀ متوسط مستقلی پیدا شد.
این طبقه متوسط ، با پشتگرمی به قدرت اقتصادی ،خود جامعه ای مدنی به وجود آورد که نهادهای نیرومندی چون انجمنها حزبها، و انواع و اقسام گروههای ذی نفع داشت که قدرت دولت را تضعیف می کردند.
🖍وجود جنبش اتحادیه کارگری ،مستقل به ایجاد و تقویت نهادهای مستقل و آزاد کمک کرد کاهش قدرت دولت موجب افزایش احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون ،شد که دو اصل ضروری حکومت دموکراتیکند.
◻️مختصر این که افزایش قدرت اقتصادی شهروندان قدرت سیاسی حکومت را مهار کرد و به حاکمیت دموکراتیک انجامید.
📎اما در یک کشور در حال توسعه جدید قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی معمولاً در اختیار یک طبقه از مردم قرار دارد اگر طبقات کارگر و متوسط بسیار ضعیف باشند یا زیر بار زور حکومتی قدرتمدار بشدت سرکوب شوند، مسیر طبیعی رسیدن به حکومت دموکراتیک همانا مدار کوتاه است. ساختار درآمد مردم در یک کشور در حال توسعه معمولاً بسیار ناقص و غیرعادی است و ثروت کشور در انحصار اقلیت کوچکی از مردم است که صاحب قدرت سیاسی نیز هستند دولت معمولاً مهمترین منبع سرمایه، درآمد، قدرت و منزلت است. در چنین کشوری اگر فرد یا هیأت حاکم به دنبال یک دوره از انتخابات کنار رود رفتاری
شگفت انگیز تلقی می.شود در این کشورها برگه ها را روی هم میچینند تا علیه دموکراسی رو کنند.
تخصیص منابع و امکانات به دست دولت موجب میشود که فساد یکی از مشکلات اصلی حکومت شود مشکلی که جزء ذاتی اجتماع سیاسی استوار بر فقر همگانی است در چنین نظامهایی که وصف حال بسیاری از کشورهای واقع در مسیر انتقال به دموکراسی در بیست سال اخیر هستند، از بین بردن شبکه روابط شخصی و خصوصی
( که ممکن است اسباب فساد شود )برای توزیع منابعی که در چنگ یا زیر نفوذ دولت قرار دارند کم و بیش محال است تدوین قوانینی که استفاده از موازین غیر شخصی و عام را بر پایهٔ شایستگی افراد الزام آور کنند قوانینی که تأثیر شبکه های خصوصی بین افراد را کم میکنند امری است مطلوب.
اما نهادینه ساختن نظامی بر بنیاد شایستگی در جایی که سابقه ای از آن وجود نداشته باشد کار دشواری است.
@cafe_andishe95
🔝ادامه)
در فرهنگ سیاسی دموکراتیک توزیع عادلانه و منصفانه منابعی که منحصراً در اختیار دولتند امری است الزامی در دولتهای جدید و فقیر پس از ترسیم حد و مرز رسمی و قانونی نقش دولت، باید موازینی هم برای عرف اخلاقی مسؤولان وضع کرد و برای تخصیص منابع باید از معیارهای عینی بهره گرفت. البته برقراری این شرایط لازم به دست بخش دولتی کارآمدی عملی میشود که براساس معیارهای مبتنی بر شایستگی انتخاب شده باشد. دهها سال طول کشید که اصلاحات اداری در انگلستان ایالات متحد، و کشورهای مختلف اروپا به ثمر .رسند.
تغییر قواعد و هنجارها در کشورهای فقیر عصر حاضر و نهادینه کردن ساز و کارهای جدید توزیع منابع خاصه در یک مقطع زمانی کوتاه، کار آسانی نیست.
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
در فرهنگ سیاسی دموکراتیک توزیع عادلانه و منصفانه منابعی که منحصراً در اختیار دولتند امری است الزامی در دولتهای جدید و فقیر پس از ترسیم حد و مرز رسمی و قانونی نقش دولت، باید موازینی هم برای عرف اخلاقی مسؤولان وضع کرد و برای تخصیص منابع باید از معیارهای عینی بهره گرفت. البته برقراری این شرایط لازم به دست بخش دولتی کارآمدی عملی میشود که براساس معیارهای مبتنی بر شایستگی انتخاب شده باشد. دهها سال طول کشید که اصلاحات اداری در انگلستان ایالات متحد، و کشورهای مختلف اروپا به ثمر .رسند.
تغییر قواعد و هنجارها در کشورهای فقیر عصر حاضر و نهادینه کردن ساز و کارهای جدید توزیع منابع خاصه در یک مقطع زمانی کوتاه، کار آسانی نیست.
📖🖌دایره المعارف دموکراسی -زیر نظر سایمون مارتین لیپست
@cafe_andishe95
🧯اصلاحطلبان کمونیست و نقش و کارکرد آن ها
بنده را ببخشید که خیلی بی مقدمه سراغ برخی موضوع ها میروم.این اندیشه های نا به هنگام گهگاه موقع مطالعه یا ترجمه به سراغم میآید و من هم به خودم اجازه میدهم که آنها را با شما شریک شوم.امروز به قضیه اصلاحطالبان کمونیست برخوردم.سرنوشت این افراد واقعا جالب است.تا زمانی که نظامهای کمونیستی برقرار بودند اصلاحطلبان کمونیست هم ارج و قرب زیادی بین مردم داشتند.کسانی مثل دوبچک و ایمره ناگی، حتی تا حد قهرمانان ملی بالا رفتند و چند تایی از آنها نیز طعم زندان و گلوله داغ را چشیدند.
🔧اصلاحطلبان کمونیست تقریبا جملگی بر این باور بودند که باید به« دهه طلایی لنین» یا به «آموزههای ناب مارکسیستی» برگشت.آنها انحراف از آموزه های لنین و مارکس را عامل و منشاء اصلی مصیبتهای جوامع کمونیستیشان میدانستند.اما جالب اینکه موقعی که کمونیسم در شوروی و کشورهای اروپای شرقی فروپاشید تقریبا هیچ یک از این اصلاحطلبان کمونیست نتوانستند نقشی در حکومتهای پساکمونیستی کشورهایشان بازی کنند.
دوبچک به رغم آن محبوبیت عظیمی که از رهبری جنبش بهار پراگ کسب کرده بود ،پس از سقوط نظام کمونیستی مجبور به خانه نشینی شد.شعار "سوسیالیسم با چهره انسانی" دوبچک و دیگر اصلاحطلبان کمونیست دیگر هیچ خریداری نزد مردمی که چهل سال حکومت کمونیستی پدرشان را درآورده بود ، نداشت.زدنک میلیار،از دیگر چهره های اصلاح طلب بهار پراگ،نیز فقط یک روز پس از سرنگونی کمونیسم در کشورش فهمید هیچ جایگاهی در عالم سیاست کشورش ندارد.
گورباچف اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری دوران پساکمونیستی در روسیه فقط نیم درصد آرای مردم را کسب کرد. واقعیت قضیه این بود که مردم اصلاحطلبان کمونیست را شریک جرم رژیم سابق کمونیستیشان می دانستند.به این ترتیب تنها نقش تاریخی اصلاحطلبان کمونیست تضعیف رژیمهای کمونیستی و باز کردن راه براندازی این رژیمها بود، هر چند هیچکدام آنها قلبا خواهان براندازی حکومت کمونیستی نبودند.به این ترتیب پساکمونیسم نه فقط خود کمونیسم بلکه کمونیسم اصلاحطلب را هم نفی کرد.اصلاحطلبان فقط در متن رژیمی که به شکل گیری و تداومش کمک کرده بودند امکان حیات سیاسی داشتند.آنها سپس، در زمانی که نسلهای تازهی آزادیخواهان از راه رسیدند و نبرد مردم علیه دیکتاتوری آغاز شد، صرفا به ابزاری بدل شدند برای براندازی رژیم کمونیستی؛ ابزاری مفید اما یکبار مصرف در دست مردم برای به زیر کشیدن دیکتاتور.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
بنده را ببخشید که خیلی بی مقدمه سراغ برخی موضوع ها میروم.این اندیشه های نا به هنگام گهگاه موقع مطالعه یا ترجمه به سراغم میآید و من هم به خودم اجازه میدهم که آنها را با شما شریک شوم.امروز به قضیه اصلاحطالبان کمونیست برخوردم.سرنوشت این افراد واقعا جالب است.تا زمانی که نظامهای کمونیستی برقرار بودند اصلاحطلبان کمونیست هم ارج و قرب زیادی بین مردم داشتند.کسانی مثل دوبچک و ایمره ناگی، حتی تا حد قهرمانان ملی بالا رفتند و چند تایی از آنها نیز طعم زندان و گلوله داغ را چشیدند.
🔧اصلاحطلبان کمونیست تقریبا جملگی بر این باور بودند که باید به« دهه طلایی لنین» یا به «آموزههای ناب مارکسیستی» برگشت.آنها انحراف از آموزه های لنین و مارکس را عامل و منشاء اصلی مصیبتهای جوامع کمونیستیشان میدانستند.اما جالب اینکه موقعی که کمونیسم در شوروی و کشورهای اروپای شرقی فروپاشید تقریبا هیچ یک از این اصلاحطلبان کمونیست نتوانستند نقشی در حکومتهای پساکمونیستی کشورهایشان بازی کنند.
دوبچک به رغم آن محبوبیت عظیمی که از رهبری جنبش بهار پراگ کسب کرده بود ،پس از سقوط نظام کمونیستی مجبور به خانه نشینی شد.شعار "سوسیالیسم با چهره انسانی" دوبچک و دیگر اصلاحطلبان کمونیست دیگر هیچ خریداری نزد مردمی که چهل سال حکومت کمونیستی پدرشان را درآورده بود ، نداشت.زدنک میلیار،از دیگر چهره های اصلاح طلب بهار پراگ،نیز فقط یک روز پس از سرنگونی کمونیسم در کشورش فهمید هیچ جایگاهی در عالم سیاست کشورش ندارد.
گورباچف اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری دوران پساکمونیستی در روسیه فقط نیم درصد آرای مردم را کسب کرد. واقعیت قضیه این بود که مردم اصلاحطلبان کمونیست را شریک جرم رژیم سابق کمونیستیشان می دانستند.به این ترتیب تنها نقش تاریخی اصلاحطلبان کمونیست تضعیف رژیمهای کمونیستی و باز کردن راه براندازی این رژیمها بود، هر چند هیچکدام آنها قلبا خواهان براندازی حکومت کمونیستی نبودند.به این ترتیب پساکمونیسم نه فقط خود کمونیسم بلکه کمونیسم اصلاحطلب را هم نفی کرد.اصلاحطلبان فقط در متن رژیمی که به شکل گیری و تداومش کمک کرده بودند امکان حیات سیاسی داشتند.آنها سپس، در زمانی که نسلهای تازهی آزادیخواهان از راه رسیدند و نبرد مردم علیه دیکتاتوری آغاز شد، صرفا به ابزاری بدل شدند برای براندازی رژیم کمونیستی؛ ابزاری مفید اما یکبار مصرف در دست مردم برای به زیر کشیدن دیکتاتور.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🗞●اشپیگل: جناب پوپر وقتی از روشنگری می گویید، آیا عمدتا به فراخوان «کانت» برای یک قانون مدنی عادلانه و بسط و گسترش آن به سراسر جهان به مثابه بالاترین وظیفه ی انسانی در نظر دارید؟ و آیا «هگل» از نظر شما سرمدار رمانتیسیسم بود؟
●پوپر: کاملا درست است. بدیل رمانتیک کمابیش برآن بود که هیچ چیز بدون جنگ و خشونت پیش نمی رود. هگل بدین ترتیب تجربه خود را از تاریخ به کار گرفت. اما اگر شما به طور مداوم تجربیات گذشته ی حاکی از تعارضات نظامی را برای آینده به کار گیرد، آنگاه به واقع هیچ امیدی برای آینده باقی نمی ماند. زیرا سلاح های ما اکنون می توانند ما را نابود کنند. حمام همه کش تشعشعات اتمی جای حمام خون فولاد را که ظاهرا نیاکان رمانتیک ما را نگران ساخته بود، گرفته است.
📚زندگی سراسر حل مسئله است. صص ۱۵۵_ ۱۵۶
✍️کارل پوپر-
آرسین
@cafe_andishe95
●پوپر: کاملا درست است. بدیل رمانتیک کمابیش برآن بود که هیچ چیز بدون جنگ و خشونت پیش نمی رود. هگل بدین ترتیب تجربه خود را از تاریخ به کار گرفت. اما اگر شما به طور مداوم تجربیات گذشته ی حاکی از تعارضات نظامی را برای آینده به کار گیرد، آنگاه به واقع هیچ امیدی برای آینده باقی نمی ماند. زیرا سلاح های ما اکنون می توانند ما را نابود کنند. حمام همه کش تشعشعات اتمی جای حمام خون فولاد را که ظاهرا نیاکان رمانتیک ما را نگران ساخته بود، گرفته است.
📚زندگی سراسر حل مسئله است. صص ۱۵۵_ ۱۵۶
✍️کارل پوپر-
آرسین
@cafe_andishe95
❌سانسور نیچه برای سفید شویی عقاید ضد بشری او
کانالی با گرایش کمونیستی نیچه ای مطلبی از کتاب دجال نیچه منتشر کرده اما به صورت ناقص و گزینش شده و نظرش در مورد ناتوانان و ناتندرستان را در متن سانسور کرده اند:
"نیک چیست؟
هرآنچه حسِ قدرت، خواستِ قدرت و خودِ قدرت را در انسان فزونی بخشد.
بد چیست؟
هرآنچه از سرِ ضعف باشد...
نیکبختی نه رضایت و صلح، بلکه قدرتِ فزونتر و جنگ است. نه فضیلت، بلکه بازدهی: فضیلت به سبکِ رنسانس، فضیلتِ ناب، فضیلتی رها از زهرِ اخلاقیات."
(فریدریش نیچه -دجال)
🔺حال ادامه متن را در عکس بالا نظاره میکنید که بیانگر عقیده ای ضد بشری و فاسد است که نیچه از مجرای قدرت درباره دیگر انسانهای مریض یا ناتوان دارد!
(جالب آنکه نیچه خود از نظر جسمی فردی مریض احوال و رنجور و ناتوان بود و به خاطر همین در دوره سربازی مورد تمسخر قرار گرفت)
@cafe_andishe95
کانالی با گرایش کمونیستی نیچه ای مطلبی از کتاب دجال نیچه منتشر کرده اما به صورت ناقص و گزینش شده و نظرش در مورد ناتوانان و ناتندرستان را در متن سانسور کرده اند:
"نیک چیست؟
هرآنچه حسِ قدرت، خواستِ قدرت و خودِ قدرت را در انسان فزونی بخشد.
بد چیست؟
هرآنچه از سرِ ضعف باشد...
نیکبختی نه رضایت و صلح، بلکه قدرتِ فزونتر و جنگ است. نه فضیلت، بلکه بازدهی: فضیلت به سبکِ رنسانس، فضیلتِ ناب، فضیلتی رها از زهرِ اخلاقیات."
(فریدریش نیچه -دجال)
🔺حال ادامه متن را در عکس بالا نظاره میکنید که بیانگر عقیده ای ضد بشری و فاسد است که نیچه از مجرای قدرت درباره دیگر انسانهای مریض یا ناتوان دارد!
(جالب آنکه نیچه خود از نظر جسمی فردی مریض احوال و رنجور و ناتوان بود و به خاطر همین در دوره سربازی مورد تمسخر قرار گرفت)
@cafe_andishe95
🚩سخن راست را از جوادی بشنوید‼️
آنچه علی جوادی در گفتوگوی اتاق خبر تلویزیون منوتو گفت تقریباً خط به خط مطابق سخنان مارکس و انگلس در «مانیفست» بود.
در «مانیفست» مارکس و انگلس مینویسند:
«انقيادِ مدرنِ زير يوغ سرمايه - که در انگلستان و فرانسه و آمريکا و آلمان يکسان است – خصلت ملی را از پرولتاريا زدوده است. قوانين، اخلاق و مذهب، برای او چيزی جز تعصباتی بورژوائی نيستند که منافع بورژوازی را در پسِ خود پنهان میکنند.»
کمی بعدتر مؤلفان «مانیفست» مینویسند:
«مبارزه پرولتاريا عليه بورژوازی، هرچند نه در محتوا، اما به لحاظ شکل، ملی است. پرولتاريای هر کشوری البته بايد ابتدا کار را با بورژوازی خودی يکسره کند.» بر این اساس کمونیستها باید نخست در هر کشوری کار بورژوازی (بخوانید دولت ملی) کشور خودشان را یکسره کنند. این به آن معنا است که میدانِ جنگِ احزاب کمونیست، ملی است اما اهدافشان ضدملی است. کمونیسم ایدئولوژیای ذاتاً ضدِ ملی است و این میراث به بخش بزرگی از چپهای غیرکمونیستی نیز منتقل شده است. امروز چپ پستمدرن نیز در ادامه چپ کلاسیک همین خصلت ضدملی را به ارث برده است.
⚠️تخریب دولت – ملت و نهادها و مفاهیم همراه با آن یکی از اهداف اصلی این نوع چپ است. بنابرین ضدیت با مفهوم ملت ایران در نزد اینان اصلاً اتفاقی نیست. تفاوت علی جوادی با مابقی چپهای تزئینشدهٔ ترگلورگل این است که او به اصلِ جنس وفادار است و مستقیماً از «مانیفست» الهام میگیرد. چپهای جدید همین حرفها را در جارگونهایی سورئالیستی میپیچند ولی اصل همان است که جوادی گفت:
ملت و دولت ملی بیمعنا است؛ یعنی برای اینان «ایران» بیمعنا است.
بابک مینا
@cafe_andishe95
آنچه علی جوادی در گفتوگوی اتاق خبر تلویزیون منوتو گفت تقریباً خط به خط مطابق سخنان مارکس و انگلس در «مانیفست» بود.
در «مانیفست» مارکس و انگلس مینویسند:
«انقيادِ مدرنِ زير يوغ سرمايه - که در انگلستان و فرانسه و آمريکا و آلمان يکسان است – خصلت ملی را از پرولتاريا زدوده است. قوانين، اخلاق و مذهب، برای او چيزی جز تعصباتی بورژوائی نيستند که منافع بورژوازی را در پسِ خود پنهان میکنند.»
کمی بعدتر مؤلفان «مانیفست» مینویسند:
«مبارزه پرولتاريا عليه بورژوازی، هرچند نه در محتوا، اما به لحاظ شکل، ملی است. پرولتاريای هر کشوری البته بايد ابتدا کار را با بورژوازی خودی يکسره کند.» بر این اساس کمونیستها باید نخست در هر کشوری کار بورژوازی (بخوانید دولت ملی) کشور خودشان را یکسره کنند. این به آن معنا است که میدانِ جنگِ احزاب کمونیست، ملی است اما اهدافشان ضدملی است. کمونیسم ایدئولوژیای ذاتاً ضدِ ملی است و این میراث به بخش بزرگی از چپهای غیرکمونیستی نیز منتقل شده است. امروز چپ پستمدرن نیز در ادامه چپ کلاسیک همین خصلت ضدملی را به ارث برده است.
⚠️تخریب دولت – ملت و نهادها و مفاهیم همراه با آن یکی از اهداف اصلی این نوع چپ است. بنابرین ضدیت با مفهوم ملت ایران در نزد اینان اصلاً اتفاقی نیست. تفاوت علی جوادی با مابقی چپهای تزئینشدهٔ ترگلورگل این است که او به اصلِ جنس وفادار است و مستقیماً از «مانیفست» الهام میگیرد. چپهای جدید همین حرفها را در جارگونهایی سورئالیستی میپیچند ولی اصل همان است که جوادی گفت:
ملت و دولت ملی بیمعنا است؛ یعنی برای اینان «ایران» بیمعنا است.
بابک مینا
@cafe_andishe95
۲۱ آذر سالروز نجات آذربایجان از چنگ اهریمن گرامی
❤️🤍💚
۲۱ آذر ۱۳۲۵ روز نجات آذربایجان، روزی بود که یگانهای ارتش ایران در میان شور و هیجان و فریادهای شادی مردم وارد تبریز و رضاییه شد و استانهای شمالی ایران را از چنگ استالین و مزدورانش بیرون آورد. ۲۱ آذر روز عید ملی اعلام شد و از سال ۱۳۲۵ همه ساله در آن روز به یاد نجات آذربایجان و اعاده حق حاکمیت ایران بر آن خطه جشن گرفته شد. نه تنها ایرانیان باید پیوسته به یاد این روز باشند بلکه تمام ملل آزاده جهان نیز بایستی این واقعه تاریخی را به خاطر سپرده و فراموش ننمایند
@cafe_andishe95
❤️🤍💚
۲۱ آذر ۱۳۲۵ روز نجات آذربایجان، روزی بود که یگانهای ارتش ایران در میان شور و هیجان و فریادهای شادی مردم وارد تبریز و رضاییه شد و استانهای شمالی ایران را از چنگ استالین و مزدورانش بیرون آورد. ۲۱ آذر روز عید ملی اعلام شد و از سال ۱۳۲۵ همه ساله در آن روز به یاد نجات آذربایجان و اعاده حق حاکمیت ایران بر آن خطه جشن گرفته شد. نه تنها ایرانیان باید پیوسته به یاد این روز باشند بلکه تمام ملل آزاده جهان نیز بایستی این واقعه تاریخی را به خاطر سپرده و فراموش ننمایند
@cafe_andishe95
Forwarded from مسیرِ آگاهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
64 MB
#آریا_فرپوری در گفتگو با #وحید_بهمن
⚜️ حقایق و دروغ های ناگفته آزادسازی آذربایجان
🔶 @shak_gerayi
#آریا_فرپوری در گفتگو با #وحید_بهمن
⚜️ حقایق و دروغ های ناگفته آزادسازی آذربایجان
🔶 @shak_gerayi
Forwarded from کانال فرهنگ ایرانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM