🪔تازگیها مد شده که حاکمان نظام جمهوری اسلامی هر عمل زشت و فاشیستی ای را که مرتکب میشوند بلافاصله پشتبندش مدعی میشوند که در آمریکا هم همینطور است.تظاهرات اعتراضی را به خاک و خون میکشند و بعد مدعی میشوند در آمریکا و اروپا هم اغتشاشگران را سرکوب میکنندو......آخرین مورد از این ادعاهای دروغ و مردمفریبانه را مدیر مسئول روزنامه کیهان در خصوص اخراج اساتید دگراندیش از دانشگاههای کشور کرده است.ایشان در روزنامه اش نوشته که« در آمریکا هم اساتید مخالف حکومت را از دانشگاهها اخراج میکنند.»
لازم دیدم در این باره یک مختصر روشنگریای بکنم تا دروغگویی این آقا روشن شود،هر چند که مردم ایران آگاه تر از آن هستند که چنین خزعبلاتی را باور کنند.
🚩📕اخیرا کتابی منتشر شده به نام«مارکسیسم آمریکایی» که با سند و مدرک ثابت کرده است که بیش از نود درصد اساتید دانشگاههای ایالات متحده آمریکا مارکسیست و کمونیست هستند.کتاب دیگری منتشر شده از دیوید هاروویتز به نام «صد و یک خطرناکترین اساتید در آمریکا» که شامل اسامی و مشخصات کامل معروفترین اساتید کمونیست در دانشگاه های آمریکا است (در اسلایدها،بخشی از فهرست اسامی این اساتید دیده میشود).تعدادی از این اساتید نامهایشان برای ما ایرانیها آشناست،از جمله:
نوام چامسکی،جان بلامی فاستر(سردبیر مجله کمونیستی مانتلی ریویو)،حامد الگار،حمید دباشی و هاوارد زین.
🔋جهت اطلاع هیچ یک از این پروفسورهای سرخ از مناصب دانشگاهی و آکادمیک خود اخراج نشدهاند و همچنان با نهایت آزادی در کنار کار دانشگاهی خود فعالیت سیاسی هم میکنند در حد رهبری احزاب و دستجات سیاسی.
اخراج اساتید دگراندیش عملی است که فقط در ذیل نظامهای مستبد عالم رخ میدهد و هیچ جوری توجیهپذیر نیست
✉️بیژن اشتری
@cafe_andishe95
لازم دیدم در این باره یک مختصر روشنگریای بکنم تا دروغگویی این آقا روشن شود،هر چند که مردم ایران آگاه تر از آن هستند که چنین خزعبلاتی را باور کنند.
🚩📕اخیرا کتابی منتشر شده به نام«مارکسیسم آمریکایی» که با سند و مدرک ثابت کرده است که بیش از نود درصد اساتید دانشگاههای ایالات متحده آمریکا مارکسیست و کمونیست هستند.کتاب دیگری منتشر شده از دیوید هاروویتز به نام «صد و یک خطرناکترین اساتید در آمریکا» که شامل اسامی و مشخصات کامل معروفترین اساتید کمونیست در دانشگاه های آمریکا است (در اسلایدها،بخشی از فهرست اسامی این اساتید دیده میشود).تعدادی از این اساتید نامهایشان برای ما ایرانیها آشناست،از جمله:
نوام چامسکی،جان بلامی فاستر(سردبیر مجله کمونیستی مانتلی ریویو)،حامد الگار،حمید دباشی و هاوارد زین.
🔋جهت اطلاع هیچ یک از این پروفسورهای سرخ از مناصب دانشگاهی و آکادمیک خود اخراج نشدهاند و همچنان با نهایت آزادی در کنار کار دانشگاهی خود فعالیت سیاسی هم میکنند در حد رهبری احزاب و دستجات سیاسی.
اخراج اساتید دگراندیش عملی است که فقط در ذیل نظامهای مستبد عالم رخ میدهد و هیچ جوری توجیهپذیر نیست
✉️بیژن اشتری
@cafe_andishe95
☠️☭پل پوت؛ دیوانهای که کامبوج را آزمایشگاه کمونیسم کرد
🇰🇭
شانس یکبار دیگر به سراغ پل پوت آمد و او توانست بورس تحصیلی بگیرد و به یک کالج در پاریس برود برای تحصیل در رشتۀ الکتریسیتۀ رادیویی. اما پل پوت در این کالج هم نتوانست درست درس بخواند و امتحاناتش را با موفقیت پشت سر بگذارد. این شد که در سال 1954 از کالج فرانسوی اخراجش کردند و ناچار شد به کامبوج برگردد.
🏫ناکامی در درسخواندن در چند مدرسه، ظاهرا تاثیر منفی عمیقی بر پل پوت گذاشت و علتی شد برای نفرت او از تحصیلکردگان. اینکه در کامبوج تحت حاکمیت پل پوت، بسیاری از تحصیلکردگان اعدام شدند، بیدلیل نبود. پل پوت در مدرسه و کالج تحقیر شده بود و از افراد موفق در مراکز تحصیلی بیزار بود. تاوان ناکامی پل پوت در مدارس کامبوج و کالج فرانسوی را، بعدها دکترها و سایر فارغالتحصیلان پرداختند.
🔴اما بیسوادی پل پوت در ترقی سیاسی او موثر بود. او در فرانسه به تشکیلات مخفی کمیتۀ کمونیستی فرانسوی پیوست و از آنجا که این کمیته عقلانیتستیز بود، روستاییان بیسواد و کلاً مردمان کمسواد را به عنوان اعضای یک تشکیلات کمونیستی، خوشتر میداشت.
کامبوج در 1953 به استقلال رسید. در صد سال قبل از آن، مستعمرۀ فرانسه بود. پس از استقلال کامبوج، جنگ داخلی در این کشور آغاز شد. دولت راستگرای این کشور، کمونیستها را سرکوب کرد و کمونیستها فهمیدند از طریق انتخابات نمیتوانند به قدرت برسند. این شد که رفتند سراغ انقلاب.
ژنرال لون نول در 1969 وزیر دفاع کامبوج بود و همین جایگاه به او امکان کودتا علیه شاهزاده سیهانوک را در زمان غیبت سیهانوک در کشور، عطا کرد. لون نول مدافع اتحاد با واشنگتن بود. خمرهای سرخ به رهبری پل پوت، تا پیش از کودتا، تبلیغاتشان علیه پادشاه بود ولی از آن پس برای تضعیف ژنرال لون نول، تبلیغات سیاسیشان ضد امپریالیستی شد.
تقابل خمرهای سرخ با حکومت برآمده از کودتا، موجب محبوبیت خمرها در دهۀ 1970 شد. حدود پنج سال جنگ داخلی، با برتری خمرها پیش رفت و در سال 1975 که پل پوت با حکومت کودتا وارد مذاکره شد، دوسوم خاک کامبوج در اختیار خمرهای سرخ بود. نیمی از مردم کامبوج هم طرفدار خمرهای سرخ بودند. 🔻چین نیز در نیمۀ اول دهۀ 1970 سالی 5 میلیون دلار به پل پوت کمک میکرد.
خمرهای سرخ پیش از آنکه قدرت را کاملا به دست آورند، دستور تخلیۀ شهرهای مناطق تحت تصرفشان را داده بودند. پس از فتح پایتخت نیز پنوم پن سریعا تخلیه شد. دو و نیم میلیون نفر، مجبور شدند شهر را خالی کنند و هر چه پزشک و معلم و مهندس و متخصص و تحصیلکرده در پنوم پن بود، همگی کار خود را از دست دادند.
💀بسیاری از آنها اعدام شدند و بسیاری نیز راهی مزارع اشتراکی شدند تا کمونیسم محقق شود. اعدامها پس از فتح پایتخت، در واقع موج دوم کشتار بود. موج اول پیش از فتح پایتخت آغاز شده بود و به پایان رسیده بود.
در دوران حکومت خمرهای سرخ جمعیت کامبوج حدود هشت و نیم میلیون نفر بود و تقریبا 2 میلیون نفر از مردم این کشور به دست خمرهای سرخ اعدام شدند. تعداد اعدامشدهها در کمترین حالت یکونیم میلیون نفر بود.
کسانی که اعدام میشدند، ابتدا دستهجمعی گور خود را میکندند و گاهی با گلوله و گاهی هم با پتک و چکش کشته میشدند. گاهی نیز زندهبهگور میشدند.
◼️در چهار دهۀ اخیر، مارکسیستهای زیادی تلاش کردهاند ننگ پول پوت را از دامن مارکسیسم و کمونیسم بزدایند؛ ولی قطعا تجربۀ رژیم پل پوت، تجربهای کمونیستی هم بود. اینکه ایدئولوگهای حکومت پل پوت میگفتند برای کار در مزارع اشتراکی فقط یک تا دو میلیون نفر لازم است و باقی مردم اضافیاند، دلیلش این بود که جامعۀ کمونیستی ذاتا نمیتواند جامعهای پرجمعیت باشد.
▪️جامعهای که در آن دولت وجود ندارد، همه چیز اشتراکی است و چیزی به نام "نمایندگی سیاسی" نیز مقبول نیست و "دموکراسی مستقیم" باید محقق شود، قاعدتا نمیتواند جامعهای پرجمعیت باشد. دموکراسی مستقیم در دولت-شهرهای کوچک قابل تحقق است. با جمعیت انبوه، نمایندگی سیاسی گریزناپذیر میشود.
🔚مسئولیت فجایع کامبوج قطعا با جان لاک و جان استوارت میل نیست. کم و بیش با مارکس و انگلس و همۀ کسانی است که رویای کمونیسم را پیش روی بشر نهادند و رؤیاباوران را به سوی این رؤیا سوق دادند. بنابراین وقتی که میگوییم پل پوت دیوانه بود، نباید فراموش کنیم که دیوانگی او علل ایدئولوژیک هم داشت!
فرارو
@cafe_andishe95
🇰🇭
شانس یکبار دیگر به سراغ پل پوت آمد و او توانست بورس تحصیلی بگیرد و به یک کالج در پاریس برود برای تحصیل در رشتۀ الکتریسیتۀ رادیویی. اما پل پوت در این کالج هم نتوانست درست درس بخواند و امتحاناتش را با موفقیت پشت سر بگذارد. این شد که در سال 1954 از کالج فرانسوی اخراجش کردند و ناچار شد به کامبوج برگردد.
🏫ناکامی در درسخواندن در چند مدرسه، ظاهرا تاثیر منفی عمیقی بر پل پوت گذاشت و علتی شد برای نفرت او از تحصیلکردگان. اینکه در کامبوج تحت حاکمیت پل پوت، بسیاری از تحصیلکردگان اعدام شدند، بیدلیل نبود. پل پوت در مدرسه و کالج تحقیر شده بود و از افراد موفق در مراکز تحصیلی بیزار بود. تاوان ناکامی پل پوت در مدارس کامبوج و کالج فرانسوی را، بعدها دکترها و سایر فارغالتحصیلان پرداختند.
🔴اما بیسوادی پل پوت در ترقی سیاسی او موثر بود. او در فرانسه به تشکیلات مخفی کمیتۀ کمونیستی فرانسوی پیوست و از آنجا که این کمیته عقلانیتستیز بود، روستاییان بیسواد و کلاً مردمان کمسواد را به عنوان اعضای یک تشکیلات کمونیستی، خوشتر میداشت.
کامبوج در 1953 به استقلال رسید. در صد سال قبل از آن، مستعمرۀ فرانسه بود. پس از استقلال کامبوج، جنگ داخلی در این کشور آغاز شد. دولت راستگرای این کشور، کمونیستها را سرکوب کرد و کمونیستها فهمیدند از طریق انتخابات نمیتوانند به قدرت برسند. این شد که رفتند سراغ انقلاب.
ژنرال لون نول در 1969 وزیر دفاع کامبوج بود و همین جایگاه به او امکان کودتا علیه شاهزاده سیهانوک را در زمان غیبت سیهانوک در کشور، عطا کرد. لون نول مدافع اتحاد با واشنگتن بود. خمرهای سرخ به رهبری پل پوت، تا پیش از کودتا، تبلیغاتشان علیه پادشاه بود ولی از آن پس برای تضعیف ژنرال لون نول، تبلیغات سیاسیشان ضد امپریالیستی شد.
تقابل خمرهای سرخ با حکومت برآمده از کودتا، موجب محبوبیت خمرها در دهۀ 1970 شد. حدود پنج سال جنگ داخلی، با برتری خمرها پیش رفت و در سال 1975 که پل پوت با حکومت کودتا وارد مذاکره شد، دوسوم خاک کامبوج در اختیار خمرهای سرخ بود. نیمی از مردم کامبوج هم طرفدار خمرهای سرخ بودند. 🔻چین نیز در نیمۀ اول دهۀ 1970 سالی 5 میلیون دلار به پل پوت کمک میکرد.
خمرهای سرخ پیش از آنکه قدرت را کاملا به دست آورند، دستور تخلیۀ شهرهای مناطق تحت تصرفشان را داده بودند. پس از فتح پایتخت نیز پنوم پن سریعا تخلیه شد. دو و نیم میلیون نفر، مجبور شدند شهر را خالی کنند و هر چه پزشک و معلم و مهندس و متخصص و تحصیلکرده در پنوم پن بود، همگی کار خود را از دست دادند.
💀بسیاری از آنها اعدام شدند و بسیاری نیز راهی مزارع اشتراکی شدند تا کمونیسم محقق شود. اعدامها پس از فتح پایتخت، در واقع موج دوم کشتار بود. موج اول پیش از فتح پایتخت آغاز شده بود و به پایان رسیده بود.
در دوران حکومت خمرهای سرخ جمعیت کامبوج حدود هشت و نیم میلیون نفر بود و تقریبا 2 میلیون نفر از مردم این کشور به دست خمرهای سرخ اعدام شدند. تعداد اعدامشدهها در کمترین حالت یکونیم میلیون نفر بود.
کسانی که اعدام میشدند، ابتدا دستهجمعی گور خود را میکندند و گاهی با گلوله و گاهی هم با پتک و چکش کشته میشدند. گاهی نیز زندهبهگور میشدند.
◼️در چهار دهۀ اخیر، مارکسیستهای زیادی تلاش کردهاند ننگ پول پوت را از دامن مارکسیسم و کمونیسم بزدایند؛ ولی قطعا تجربۀ رژیم پل پوت، تجربهای کمونیستی هم بود. اینکه ایدئولوگهای حکومت پل پوت میگفتند برای کار در مزارع اشتراکی فقط یک تا دو میلیون نفر لازم است و باقی مردم اضافیاند، دلیلش این بود که جامعۀ کمونیستی ذاتا نمیتواند جامعهای پرجمعیت باشد.
▪️جامعهای که در آن دولت وجود ندارد، همه چیز اشتراکی است و چیزی به نام "نمایندگی سیاسی" نیز مقبول نیست و "دموکراسی مستقیم" باید محقق شود، قاعدتا نمیتواند جامعهای پرجمعیت باشد. دموکراسی مستقیم در دولت-شهرهای کوچک قابل تحقق است. با جمعیت انبوه، نمایندگی سیاسی گریزناپذیر میشود.
🔚مسئولیت فجایع کامبوج قطعا با جان لاک و جان استوارت میل نیست. کم و بیش با مارکس و انگلس و همۀ کسانی است که رویای کمونیسم را پیش روی بشر نهادند و رؤیاباوران را به سوی این رؤیا سوق دادند. بنابراین وقتی که میگوییم پل پوت دیوانه بود، نباید فراموش کنیم که دیوانگی او علل ایدئولوژیک هم داشت!
فرارو
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🎯 روشنفکر خیلی راحت دستخوش این وسوسه است که خود را یک «روح لطیف، یک جان پاک» ببیند و تعریف کند. او میداند که احتمال کمی هست که این ادعا تکذیب و او رسوا شود. مخالفان احتمالی او در این خصوص زبان بسته خواهند ماند، چرا که این خطر تهدیدشان میکند که احساسات پاک…
🔹بسیاری از مردم طی سالهای متمادی روشنفکران را به نداشتن درک و عقلانیت متهم کردهاند. اما احتمالاً توقع بسیار زیادی است که انتظار داشته باشیم بیشتر روشنفکران درک و عقلانیت از خود به خرج دهند، وقتی بیشترِ نقششان در زندگی بر اساس نامتعارف بودنشان تعریف شده است، یعنی گفتن چیزهایی که از چیزهایی که هر شخص دیگری ممکن است بگوید متفاوت باشد. در حالی که در هر فردی میزان مشخصی از خاص بودن وجود دارد.
🔘نکته اینجاست که نامتعارف بودن میتواند از زاویهای دیگر به این معنا باشد که روشنفکران از انجام رفتارهای عجیبوغریب و بیفایدهی خود و حتی از مسخره کردن و شوکه کردن دیگران لذت میبرند. وقتی پای این رفتار به سیاست باز میشود به این معنی است که روشنفکران در برابر مشکلات و مسائل، به جای پیدا کردن راه حلهای سنجیده، به دنبال راه حلهای ایدئولوژیکی که از هیجان نشأت گرفته هستند. نه تنها جنبشهای کمونیست، بلکه جنبشهای فاشیست و نازی هم تمایل خاصی به روشنفکران داشته اند.
📚📖روشنفکران و جامعه؛ آنجا که روشنفکران خطا میکنند، توماس سوئل ترجمه شروین صولتی و شایان صولتی
@cafe_andishe95
🔘نکته اینجاست که نامتعارف بودن میتواند از زاویهای دیگر به این معنا باشد که روشنفکران از انجام رفتارهای عجیبوغریب و بیفایدهی خود و حتی از مسخره کردن و شوکه کردن دیگران لذت میبرند. وقتی پای این رفتار به سیاست باز میشود به این معنی است که روشنفکران در برابر مشکلات و مسائل، به جای پیدا کردن راه حلهای سنجیده، به دنبال راه حلهای ایدئولوژیکی که از هیجان نشأت گرفته هستند. نه تنها جنبشهای کمونیست، بلکه جنبشهای فاشیست و نازی هم تمایل خاصی به روشنفکران داشته اند.
📚📖روشنفکران و جامعه؛ آنجا که روشنفکران خطا میکنند، توماس سوئل ترجمه شروین صولتی و شایان صولتی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔶فیلسوفان فاشیسم هیتلری🔶 دکتر ایوون شِرات، نویسنده ی فیلسوفان هیتلر معتقد است که هیتلر از داروین و مفسّر آراء او، ارنست هِکِل که بزرگ ترین مدافع داروینیسم اجتماعی شمرده می شد هم تأثیر بسیاری گرفته است. هِکِل، جانورشناس و فیلسوف مشهوری است که فصل تمایز انسان…
🔺اینکه اشمیت هرگز تصمیمش بر جانبداری از نازیها را بیش از یک اشتباه تاکتیکی نشمرد نیز کاملا با الهیات سیاسی او سازگار است. کار او در زیبا جلوه دادن نهادهای کاتولیک، ستایش موسولینی، کوششهایش برای بیرون کشیدن مشروعیت دموکراتیک از دل قانونگرایی جمهوری وایمار و خدماتش به هیتلر، اگرچه با هم سازگار نیستند، بیانگر خواست او برای بسیج همهی قوای ممکن بر ضد عصر لیبرال سکولار است.
▪️او کراراً خود را یک کاتخون (katechon) میخواند؛ اصطلاحی یونانی که پولس رسول به کار برده، آنجا که از نیرویی سخن میگوید که تا آمدن دوبارهی مسیح جلو دجال را میگیرد (دوم تسالونیکان، باب 2، آیهی 6: «و حالا آنچه را مانع است میدانید، تا او در زمان خود ظاهر شود»). همچنین است نظرورزیهایش دربارهی «ناموس» جدید زمین که جز آرزوهای منجیانهی پیرمردی آخرالزمانی اندیش بر هیچ چیز دیگری دلالت نمیکند.
📚📖 روشنفکران و سیاست، مارک لیلا ترجمه محسن قائم مقامی
@cafe_andishe95
▪️او کراراً خود را یک کاتخون (katechon) میخواند؛ اصطلاحی یونانی که پولس رسول به کار برده، آنجا که از نیرویی سخن میگوید که تا آمدن دوبارهی مسیح جلو دجال را میگیرد (دوم تسالونیکان، باب 2، آیهی 6: «و حالا آنچه را مانع است میدانید، تا او در زمان خود ظاهر شود»). همچنین است نظرورزیهایش دربارهی «ناموس» جدید زمین که جز آرزوهای منجیانهی پیرمردی آخرالزمانی اندیش بر هیچ چیز دیگری دلالت نمیکند.
📚📖 روشنفکران و سیاست، مارک لیلا ترجمه محسن قائم مقامی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🗽آزادیگرایی، یک فلسفه سیاسی است نه یک قانون کاملاً اخلاقی. آن قوانین حداقل مشخصی را برای زندگی با یکدیگر در صلح و آرامش، جامعهای فعال، مالکیت، قرارداد و آزادی مقرر میسازد و آموزشهای بیشتر را به جامعه مدنی واگذار میکند. 📚📖 مقدمهای بر آزادیگرایی، دیوید…
⚜️ آنچه لیبرالهای کلاسیک آزاد ساختن انسان از بند دین و سنت میدیدند، در چشم محافظه کاران کاتولیک به معنای تحلیل رفتن اخلاق و انکار ارزشهای «مطلقی» بود که اخلاق بر آنها استوار است. ...
البته باید به یاد داشت بازار آزاد رُجحانها را به وجود نمیآورد، بلکه در آن افراد آزادند که سلیقه شان را هر چه که باشد بنمایانند و افشا کنند.
📌فیلسوفان محافظهکار [کاتولیک] که علیه مجاز بودن آزادی انتخاب فردی در سیستم سرمایهداری بحث و استدلال میکنند، باید سمتوسوی نقد خود را متوجه نظام آموزشی، کلیسا، خانواده و رسانهها کنند؛ زیرا آنها رُجحانهای افراد را شکل میدهند، نه بازار آزاد که فقط به رُجحانها اجازه ظهور و نمایش میدهد.
🖊اسوِتُزار پژویچ
📚📖مبانی فلسفی و اقتصادی سرمایهداری، مجموعه نویسندگان ویراستار اِسوِتُزار پژویچ ترجمه امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
البته باید به یاد داشت بازار آزاد رُجحانها را به وجود نمیآورد، بلکه در آن افراد آزادند که سلیقه شان را هر چه که باشد بنمایانند و افشا کنند.
📌فیلسوفان محافظهکار [کاتولیک] که علیه مجاز بودن آزادی انتخاب فردی در سیستم سرمایهداری بحث و استدلال میکنند، باید سمتوسوی نقد خود را متوجه نظام آموزشی، کلیسا، خانواده و رسانهها کنند؛ زیرا آنها رُجحانهای افراد را شکل میدهند، نه بازار آزاد که فقط به رُجحانها اجازه ظهور و نمایش میدهد.
🖊اسوِتُزار پژویچ
📚📖مبانی فلسفی و اقتصادی سرمایهداری، مجموعه نویسندگان ویراستار اِسوِتُزار پژویچ ترجمه امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📍[برخلاف نظر برخی خاماندیشان] تفاوت عقاید در دین امر مفیدی است. فرقههای مختلف همدیگر را کنترل میکنند. آیا یکسان سازی امری قابل دسترسی است؟ میلیونها مرد، زن و کودک بیگناه از آغاز مسیحیت تا به حال سوزانده، شکنجه، جریمه نقدی و زندانی شدهاند؛ اما با این…
⚠️شر خفی و عظیم دیگری که برای جامعه بسیار خطرناک است وضعیتی است که انسانها امتیازات ویژهای برای خود و همفرقه ای هاشان قائل باشند و این امتیازاتِ نابجا را در لوای ظاهر دروغین الفظا فریبنده پنهان کنند. و حال آنکه در واقع این امتیازاتِ نابهجا با حقوق مدنیِ اجتماع در تعارض است. ... اما کسانی را مییابیم که همین امور [شیطانی] را به الفاظ دیگری بیان میکنند. آنهایی که تعلیم میدهند «با مرتدان نمیبایست صادق بود»، منظورشان چه چیز دیگری میتواند باشد. در واقع مقصود آنان این است که فقط آناناند که حق شکستن عهد و پیمان را دارند. زیرا آنها همه کسانی را که عضو فرقه آنان نیستند مرتد میخوانند و یا لااقل هرگاه مناسب بدانند چنین اتهامی را اظهار میکنند.
📚📖 نامه ای در باب تساهل (1689)، جان لاک ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم
@cafe_andishe95
📚📖 نامه ای در باب تساهل (1689)، جان لاک ترجمه شیرزاد گلشاهی کریم
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔸تقریباً کلیه مفاهیم مهم توتالیتاریسم امروزی مستقیماً از هگل به ارث رسیده است که، به قول زیمرن، «زرادخانهای از جنگ افزارهای فراخور نهضتهای استبدادی» فراهم آورد و حفظ کرد. 📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزتالله فولادوند @cafe_andishe95
☑️نظام توتالیتری با نوید بهبود بخشیدن به جامعه و زندگی شهروندانش به قدرت میرسد. و با ویران کردن شیوهی سازمان یافتن جامعه قدرتش را از دست میدهد، و بنابراین زندگی اکثر مردم را بدتر میکند. پایان رژیمهای توتالیتری، چه چپ چه راست، به شیوههای گوناگون پیش میآید، گاه خونین، گاه به نحو شگفتی سریع و صلحآمیز.
آنها گاه در یک قیام مردمی جارو میشوند؛ و در مواقع دیگر، پایان کارشان حاصل کار اصلاحطلبانی است که از درون نظام در دورهای سر برمیآورند؛ رژیم دیگر آشکارا همهی ابزارهای لازم برای برقرار نگاه داشتن نظم اجتماعی را حتی در پایهایترین سطوح از دست داده است.
حتی یک نظام توتالیتری نمیتوان یافت که روح و نشاط واقعی داشته باشد و شهروندانش را محکوم به سختیهای جسمی و روحی بیشتری از جوامع دموکراتیک نکرده باشد.
◼️ توتالیتاریسم با سپردن حاکمیتی نامحدود و بیتزلزل به شخصی واحد (که غالباً هم از لحاظ اخلاقی و روحی عنانگسیخته است) مصیبتی میشود نه فقط برای آنهایی که تحت حکومتش هستند، بلکه برای کُل بشریت.
📚📖روح پراگ، ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی
@cafe_andishe95
آنها گاه در یک قیام مردمی جارو میشوند؛ و در مواقع دیگر، پایان کارشان حاصل کار اصلاحطلبانی است که از درون نظام در دورهای سر برمیآورند؛ رژیم دیگر آشکارا همهی ابزارهای لازم برای برقرار نگاه داشتن نظم اجتماعی را حتی در پایهایترین سطوح از دست داده است.
حتی یک نظام توتالیتری نمیتوان یافت که روح و نشاط واقعی داشته باشد و شهروندانش را محکوم به سختیهای جسمی و روحی بیشتری از جوامع دموکراتیک نکرده باشد.
◼️ توتالیتاریسم با سپردن حاکمیتی نامحدود و بیتزلزل به شخصی واحد (که غالباً هم از لحاظ اخلاقی و روحی عنانگسیخته است) مصیبتی میشود نه فقط برای آنهایی که تحت حکومتش هستند، بلکه برای کُل بشریت.
📚📖روح پراگ، ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی
@cafe_andishe95
☑️جان لاک برخلاف هابز وضع طبیعي پیش از تشکیل جامعه سیاسي را نه وضعیت جنگ همه علیه همه، بلکه وضع صلح ميداند.
🏛 از نظر او هدف از تشکیل جامعه سیاسی،تضمین بیشتری برای آزاديها و مالکیت موجود قبل از تشکیل جامعه سیاسی است و كاركرد دولت را نیز صیانت از مالکیت و آزادی افراد ميداند.
پس هر نوع از تجاوز به مالکیت افراد و حقوق آنها بعد از تشکیل جامعه سیاسی با اهداف تشکیل اين نوع خاص از جامعه انسانی ناسازگار بوده و ما را به مرحله قبل از تشکیل جامعه سیاسی برمی گرداند.
🔥لاک، اثرگذارترین مدافع انقلاب شکوهمند انگلیس در سال 1688 بوده است.
انقلابی که در نتیجه منازعات مذهبی و سیاسی میان پارلمان انگلیس و پادشاه انگلستان، شاه جیمز دوم که یک فرد کاتولیک بود، رخ داد و نتیجه این انقلاب،
افزایش قدرت پارلمان،
استقلال بیشتر کلونیهای آمریکایی و سلطه پروتستانها بر ایرلند شد.
در نتیجه این انقلاب، مری، دختر شاه جیمز دوم که یک فرد پروتستان بود و همسر هلندیاش ویلیام سوم، به قدرت سلطنتی رسیدند.
@cafe_andishe95
🏛 از نظر او هدف از تشکیل جامعه سیاسی،تضمین بیشتری برای آزاديها و مالکیت موجود قبل از تشکیل جامعه سیاسی است و كاركرد دولت را نیز صیانت از مالکیت و آزادی افراد ميداند.
پس هر نوع از تجاوز به مالکیت افراد و حقوق آنها بعد از تشکیل جامعه سیاسی با اهداف تشکیل اين نوع خاص از جامعه انسانی ناسازگار بوده و ما را به مرحله قبل از تشکیل جامعه سیاسی برمی گرداند.
🔥لاک، اثرگذارترین مدافع انقلاب شکوهمند انگلیس در سال 1688 بوده است.
انقلابی که در نتیجه منازعات مذهبی و سیاسی میان پارلمان انگلیس و پادشاه انگلستان، شاه جیمز دوم که یک فرد کاتولیک بود، رخ داد و نتیجه این انقلاب،
افزایش قدرت پارلمان،
استقلال بیشتر کلونیهای آمریکایی و سلطه پروتستانها بر ایرلند شد.
در نتیجه این انقلاب، مری، دختر شاه جیمز دوم که یک فرد پروتستان بود و همسر هلندیاش ویلیام سوم، به قدرت سلطنتی رسیدند.
@cafe_andishe95
🔻«تعصبهای قلابی»
میخواهم با مثالی به نکتهای اشاره کنم. مسئلهام تاریخ گفتن نیست، بلکه قصدم صرفاً همان نکته است.
🔥اول مهر ۱۳۳۲ یک آتشسوزی عمدی در فرودگاه نظامی قلعهمرغی رخ داد. این خرابکاری فقط از افسران نفوذی برمیآمد. با توجه به اهمیت مسئله، دادستانی ارتش باید بهترین افسر خود را برای پیگیری مسئله مأمور میکرد. به همین منظور افسری ممتاز به نام سرهنگ مبشری را به این کار گماشت و چیزی نگذشت که خرابکاران شناسایی و محاکمه شدند.
پس از برگزاری دادگاه روزی سرهنگ مبشری ــ همان افسر ممتاز و کوشا ــ پیش دادستان ارتش رفت و با نهایت عصبانیت به کوتاهی دادگاه نظامی اعتراض کرد. از این ناراحت و خشمگین بود که چرا دادگاه به متهم «حبس ابد» داده است، در حالی که چنین خائنی باید «اعدام» میشد! این افسر ممتاز چنین روحیه و جدیتی در کار داشت. دادستان ارتش هم او را دلداری داد و گفت هنوز دادگاه تجدیدنظر مانده است...
چند ماه بعد، به طور تصادفی در پی بازداشت یک افسر ــ سروان عباسی ــ یک سازمان مخفی از افسران نفوذی حزب توده در ارتش شناسایی شد. این افسران نفوذی بازداشت شدند. در میان سردستهٔ بازداشتشدگان یک نام برای شما آشنا خواهد بود: سرهنگ محمدعلی مبشری؛ همان افسر ممتاز که امنیتیترین پروندهها به او سپرده میشد و سخت عصبانی بود چرا یک عنصر خرابکار اعدام نشده!
در این ماجرا تأمل کنید. آنچه در اینجا دیدیم ما را با «روانشناسی نفوذ» آشنا میکند. به طور کلی عناصر نفوذی ــ در هر جا، در هر سازمان و حزب و جنبش و رژیمی ــ در ظاهر سختگیرترین، متعصبترین و تندروترین عناصرند. عنصر نفوذی جوری عمل میکند که معتقدترین و بیمماشاتترین به نظر رسد. خود را دلسوزترین و کوشاترین عنصر نشان میدهد و در تندروی اول صف است. این خوشخدمتی و غیرتورزی باعث میشود کسی به او شک نکند و از آن مهمتر، مدارج را بهتر بالا بیاید و در جایگاه بهتری قرار بگیرد.
🔘نفوذیها با همین روش خود را به سر صف میرسانند. اگر قرار به دستبوسی باشد، دستبوسترینند؛ اگر قرار به فریاد زدن باشد، بلندتر از دیگران فریاد میزنند، اگر قرار به تندروی باشد، مرزهای تندروی را جابجا میکنند؛ اگر قرار بر رادیکالیسم باشد، از همه رادیکالترند. این قاعده در هر نوع نفوذ در هر جا صدق میکند. هیچ بعید نیست دزد کسی باشد که بلندتر از همه فریاد میزند «دزد را بگیرید».
پینوشت:
در ویدئوی دادگاه هم «مبشری» (افسر نفوذی) و «آزموده» (دادستان ارتش) را میبینید و هم از سرنوشت افسران تودهای مطلع میشوید.
✍️ مهدی تدینی
@cafe_andishe95
میخواهم با مثالی به نکتهای اشاره کنم. مسئلهام تاریخ گفتن نیست، بلکه قصدم صرفاً همان نکته است.
🔥اول مهر ۱۳۳۲ یک آتشسوزی عمدی در فرودگاه نظامی قلعهمرغی رخ داد. این خرابکاری فقط از افسران نفوذی برمیآمد. با توجه به اهمیت مسئله، دادستانی ارتش باید بهترین افسر خود را برای پیگیری مسئله مأمور میکرد. به همین منظور افسری ممتاز به نام سرهنگ مبشری را به این کار گماشت و چیزی نگذشت که خرابکاران شناسایی و محاکمه شدند.
پس از برگزاری دادگاه روزی سرهنگ مبشری ــ همان افسر ممتاز و کوشا ــ پیش دادستان ارتش رفت و با نهایت عصبانیت به کوتاهی دادگاه نظامی اعتراض کرد. از این ناراحت و خشمگین بود که چرا دادگاه به متهم «حبس ابد» داده است، در حالی که چنین خائنی باید «اعدام» میشد! این افسر ممتاز چنین روحیه و جدیتی در کار داشت. دادستان ارتش هم او را دلداری داد و گفت هنوز دادگاه تجدیدنظر مانده است...
چند ماه بعد، به طور تصادفی در پی بازداشت یک افسر ــ سروان عباسی ــ یک سازمان مخفی از افسران نفوذی حزب توده در ارتش شناسایی شد. این افسران نفوذی بازداشت شدند. در میان سردستهٔ بازداشتشدگان یک نام برای شما آشنا خواهد بود: سرهنگ محمدعلی مبشری؛ همان افسر ممتاز که امنیتیترین پروندهها به او سپرده میشد و سخت عصبانی بود چرا یک عنصر خرابکار اعدام نشده!
در این ماجرا تأمل کنید. آنچه در اینجا دیدیم ما را با «روانشناسی نفوذ» آشنا میکند. به طور کلی عناصر نفوذی ــ در هر جا، در هر سازمان و حزب و جنبش و رژیمی ــ در ظاهر سختگیرترین، متعصبترین و تندروترین عناصرند. عنصر نفوذی جوری عمل میکند که معتقدترین و بیمماشاتترین به نظر رسد. خود را دلسوزترین و کوشاترین عنصر نشان میدهد و در تندروی اول صف است. این خوشخدمتی و غیرتورزی باعث میشود کسی به او شک نکند و از آن مهمتر، مدارج را بهتر بالا بیاید و در جایگاه بهتری قرار بگیرد.
🔘نفوذیها با همین روش خود را به سر صف میرسانند. اگر قرار به دستبوسی باشد، دستبوسترینند؛ اگر قرار به فریاد زدن باشد، بلندتر از دیگران فریاد میزنند، اگر قرار به تندروی باشد، مرزهای تندروی را جابجا میکنند؛ اگر قرار بر رادیکالیسم باشد، از همه رادیکالترند. این قاعده در هر نوع نفوذ در هر جا صدق میکند. هیچ بعید نیست دزد کسی باشد که بلندتر از همه فریاد میزند «دزد را بگیرید».
پینوشت:
در ویدئوی دادگاه هم «مبشری» (افسر نفوذی) و «آزموده» (دادستان ارتش) را میبینید و هم از سرنوشت افسران تودهای مطلع میشوید.
✍️ مهدی تدینی
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
لیبراسیون/لیبرالیسم
🌀ایدئولوژی که تفسیر ساختار قدرت از واقعیت است، همیشه در نهایت تحتالشعاع منافع ساختار قرار میگیرد. بنابراین، در دل ایدئولوژی گرایشی طبیعی برای جدا کردن خودش از واقعیت و خلق جهانی از ظواهر و تبدیل شدن به یک آیین وجود دارد. در جوامعی که رقابتی عمومی برای کسب…
💢ایدئولوژی برای همه نوع پرسشی یک جواب حاضر و آماده در آستین دارد؛ بعید است بشود نصفه و نیمه به آن رو آورد و از طرفی هم روآوردن به آن عواقبی جدی برای زندگی انسان دارد. در زمانهای که قطعیتهای متافیزیکی و وجودی در وضعی بحرانی هستند و انسانها با آوارگی و بیگانگی دستوپنجه نرم میکنند و معنی دنیا کمکم در نظرشان رنگ میبازد، این ایدئولوژی قطعاً جذابیت افسون کنندهای پیدا میکند، چرا که به انسان آواره مأمنی را عرضه میکند که سهل و سریع و آسان به دست میآید: کافی است دل به آن بسپاری تا ناگهان همه چیز برایت روشن شود، زندگی معنای تازهای به خودش بگیرد، و همه رمز و رازها و پرسشهای بیپاسخ و اضطراب و تنهایی از میان برخیزد. البته این مأمن موقتیِ تقریبا مفت و مجانی، بهای گزافی هم دارد: بابتش باید از عقل و وجدان و مسئولیت شخصی دست کشید، چون یکی از جنبههای ضروری و اصلی این ایدئولوژی وانهادن عقل و وجدان خویش به مقام و مرجعی بالاتر است. اصل اساسی در اینجا این است که صاحب قدرت صاحب حقیقت هم هست.
📚📖 قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول ترجمه احسان کیانیخواه
@cafe_andishe95
📚📖 قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول ترجمه احسان کیانیخواه
@cafe_andishe95
Forwarded from مرتضی مردیها
🖌 یادداشت استاد دربارۀ
بنیان اصلی فکر پنجاهوهفتی
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور نخبگانی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حایری یزدی تأسیس کرد و مشاهیری چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند. چنانکه بزرگی از آنان از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد و دیگری در خطابههای خود از علی شریعتی، با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ»، نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از اینموارد اینکه، اقلیت مزبور، اغلب، درسهای حوزه را خوانده و نخوانده از آن فاصله گرفته و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مساهمت میکردند؛ سوسیالیسمی که تلاش میشد از اسطورههای آیینی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی، کمتر کسی، ابتدا به ساکن، در ادبیات آیینی، به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً، ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده و سپس، بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری، سیاسیِ ملبسشده) قرار دهد، که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم، خصوصاً جوانان، اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبود، به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شد. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی درنیامد و کموبیش حاشیهنشین شد، ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید درپی تکرار آن توضیح نیستم که دو روایت از آیین هست، یکی بد و دیگری خوب. مطلقاً. آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت، ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند، و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که از چنین نهادی، انقلاب و حکومت آیینی بیرون نمیآمد.
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت که چهل سال ما اسبی را زین کردیم ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند. راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ معتدلانی چون او بود. زینکننده اصلی چپهایی بودند که دایم او را از جهت بهقدر کافی انقلابی نبودن طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی، که برای جلو زدن در چپیّت، از چپهای لامذهب، سفارت امریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است. در تهران دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد، ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع بزرگ شیعی که گفتیم در تهران نیست.
این موارد گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
@mardihamorteza
بنیان اصلی فکر پنجاهوهفتی
از حدود دو قرن پیش که حوزۀ علمیۀ نجف (در شکل جدیدش) با ظهور نخبگانی چون شیخ مرتضی انصاری و آخوند خراسانی به راه افتاد، و از حدود یک قرن پیش که حوزۀ علمیۀ قم را شیخ عبدالکریم حایری یزدی تأسیس کرد و مشاهیری چون آیتالله حسین بروجردی در آن به تربیت عالمان دینی پرداختند، در میان دهها آیتالله صاحبرساله، حتی یک نفر هم معتقد به فعالیتهای انقلابی و برقراری حکومت نبود و نشد.
اقلیت جوان و میانسالی از این قوم که به این ایدهها رو کردند، بخش مهمی از عقاید و انگیزههای خود را از محافل روشنفکری چپگرا اخذ و اقتباس کرده بودند. چنانکه بزرگی از آنان از ماجرای دیدار خود با آلاحمد و خواندن کتاب غربزدگی خبر داد و دیگری در خطابههای خود از علی شریعتی، با عنوان «بهقول آن محقق بزرگ»، نقل قول میآورد. نیز اینان با محافلی چون کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و حتی با گروههایی چون مجاهدین ارتباط داشتند.
مهمتر و کلیتر از اینموارد اینکه، اقلیت مزبور، اغلب، درسهای حوزه را خوانده و نخوانده از آن فاصله گرفته و با آموزههای انقلابی در سطح منطقه و حتی جهان و فکر و فضای سیاسی مسلط آن دوره انس گرفته و در فرایند تولید نوعی سوسیالیسم مساهمت میکردند؛ سوسیالیسمی که تلاش میشد از اسطورههای آیینی، زیر نامهای عدالتخواهی، ظلمستیزی، درافتادن با طاغوت و استکبار و نظایر اینها، پشتوانههایی برای آن دستوپا شود. بهعبارتی، کمتر کسی، ابتدا به ساکن، در ادبیات آیینی، به برابری و مبارزه و انقلاب و ... برخورده بود. عموماً، ابتدا در فرهنگ سیاسی مارکسیستی زمانه با این مفاهیم آشنا شده و سپس، بسا به دلایل تاکتیکی، به تطبیق آن با آیین رو کردند.
روحانیت سنتی علاقهای نداشت که دم و دستگاه مسجد و محراب و منبر خود را همچون یک شبکۀ سازمانی در اختیار اقلیت آخوند سیاسی (یا بهتعبیری، سیاسیِ ملبسشده) قرار دهد، که هر کدام دیگری را خارج از صراط مستقیم میدانست. ولی با گسترش ناگهانی عقاید انقلابی در میان مردم، خصوصاً جوانان، اینان پشتوانهای پیدا کردند و روحانیتِ سنتیِ نامعتقد به انقلاب و انقلابیگری را، تقریباً به زور، از مساجد بیرون راندند یا ساکت کردند و خود بر امور مسلط شدند. مساجد، مرکز انقلاب نبود، به وسیله جوانان انقلابی و اقلیت کوچک طلاب سیاسی تسخیر شد. بخش مهمی از روحانیت سنتی، حتی پس از ۵۷ هم با آن چندان از در آشتی درنیامد و کموبیش حاشیهنشین شد، ولی بخشی هم این روایت جدید از آیین را همچون یک واقعیت پذیرفت و حتی کوشید از نمد آن کلاهی هم برای سر خود بسازد.
اشتباه نکنید درپی تکرار آن توضیح نیستم که دو روایت از آیین هست، یکی بد و دیگری خوب. مطلقاً. آیین هرچه بود، بود؛ اما نسبتی با انقلابيگری، تشکیل حکومت، ضدیت با امپریالیسم، و وحدت با روسیه و چین نداشت.
شیخ مرتضی انصاری ولایت سیاسی را انکار کرد. آخوند خراسانی وجود فقها در مجلس شورا را پذیرفت، ولی دادن حق وتو به آنان را ناروا دانست. سید ابوالحسن اصفهانی (رییس حوزۀ نجف) دستور داد نواب صفوی را از عراق سوار ماشین کرده و در مرز ایران پیاده کنند. شیخ عبدالکریم حائری در خصوص رفتار تند رضاشاه در قم (در برخورد با یک معمم) فتوا داد حرام است کسی کلمهای راجع به آن صحبت کند. سید حسین بروجردی امر کرد نواب و یارانش را به زخم چوب از فیضیه بیرون انداختند، و با دربار ارتباطی مسالمتآمیز داشت. سید ابوالقاسم خویی (مرجع شیعه) برای شاه انگشتر متبرک فرستاد. با توجه به اینموارد، به گمانم سخت نیست پذیرفتن این که از چنین نهادی، انقلاب و حکومت آیینی بیرون نمیآمد.
مهدی بازرگان پس از برکناری گفت که چهل سال ما اسبی را زین کردیم ولی فلان و فلان نرسيده، پریدند روی آن و تاختند. راست میگفت؛ الا اینکه زین و یراق کردن آن اسب، کمتر بر عهدۀ معتدلانی چون او بود. زینکننده اصلی چپهایی بودند که دایم او را از جهت بهقدر کافی انقلابی نبودن طعن و لعن میکردند؛ از جمله دانشجویان چپ مذهبی، که برای جلو زدن در چپیّت، از چپهای لامذهب، سفارت امریکا را اشغال کردند.
مهمترین دانشگاه فنی ایران به نام یک چریک چپگرای مذهبی است. در تهران دو اتوبان به نام نواب صفوی و فداییان اسلام وجود دارد و حتی خیابانهایی به نام پاتریس لومومبا (مبارز چپگرای افریقایی) و سیمون بولیوار (انقلابی ضداستعمار امریکای جنوبی) وجود دارد، ولی خیابانی به نام هیچیک از مراجع بزرگ شیعی که گفتیم در تهران نیست.
این موارد گویای چیزی در خصوص ماهیت اصالتاً چپ ۵۷ نیست؟
@mardihamorteza
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔺مومنان متوهم ☠️☭ کمونیستهایی نیز که با آرامش خاطر ادعای ملحد بودن دارند، سرشار از ایمانند: آنان تنها در پی سازماندهی عاقلانه بهرهبرداری از منابع طبیعی و زندگی مشترک نیستند، بلکه سودای تسلط بر نیروهای کیهانی و جوامع را دارند تا به حل معمای تاریخ نایل آیند…
🔻کینهتوزان نادان
🧨چپ اروپایی عمدتاً به این خاطر از ایالات متحده کینه دارند که موفقیتهای این کشور را ناشی از کاربرد وسایلی میداند که در برنامههای انقلابی ذکری از آن وسایل به میان نیامده است.
♻️ شکوفایی و قدرت و گرایش به همسانی شرایط اقتصادی، دستاوردهایی است که نتیجه ابتکارات فردی و رقابت و نه مداخلات دولت است. به زبان ساده، اینها دستاوردهای نظام سرمایهداری است، یعنی چیزهایی که به هر روشنفکر خوبِ پرورشیافته ای آموخته شده که از آنها تنفر داشته باشد.
🔷جامعه آمریکایی که تجربهای موفق است، تجسمبخش ایده تاریخی نیست. عقاید ساده و معمولی که جامعه مزبور همچنان به ترویج آنها ادامه میدهد، در قاره کهن از سکه افتاده است. ایالات متحده همچنان بر طبق ایدههای رایج سرنوشت بشر باور دارد؛ به قدرتی که فساد میآورد بیاعتماد است؛ همچنان اساساً دشمن مراجع قدرت و ادعاهای معدود افرادی است که معتقدند تمام پاسخها را بهتر از افراد عادی میدانند.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
🧨چپ اروپایی عمدتاً به این خاطر از ایالات متحده کینه دارند که موفقیتهای این کشور را ناشی از کاربرد وسایلی میداند که در برنامههای انقلابی ذکری از آن وسایل به میان نیامده است.
♻️ شکوفایی و قدرت و گرایش به همسانی شرایط اقتصادی، دستاوردهایی است که نتیجه ابتکارات فردی و رقابت و نه مداخلات دولت است. به زبان ساده، اینها دستاوردهای نظام سرمایهداری است، یعنی چیزهایی که به هر روشنفکر خوبِ پرورشیافته ای آموخته شده که از آنها تنفر داشته باشد.
🔷جامعه آمریکایی که تجربهای موفق است، تجسمبخش ایده تاریخی نیست. عقاید ساده و معمولی که جامعه مزبور همچنان به ترویج آنها ادامه میدهد، در قاره کهن از سکه افتاده است. ایالات متحده همچنان بر طبق ایدههای رایج سرنوشت بشر باور دارد؛ به قدرتی که فساد میآورد بیاعتماد است؛ همچنان اساساً دشمن مراجع قدرت و ادعاهای معدود افرادی است که معتقدند تمام پاسخها را بهتر از افراد عادی میدانند.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🗽قلمرو آزادی فردی همچنین قلمرو مسئولیت فردی است، اما این بدان معنا نیست که در برابر هیچ شخص خاصی در قبال اعمال خویش پاسخگو باشیم. ممکن است خویشتن را در معرض تقبیح دیگران قرار دهیم زیرا کاری که میکنیم خوشایند آنان نیست. ولی عُمده دلیلی که باید مسئولیت کامل…
🏷 آن کس که اجازه میدهد جهان یا قسمتی از جهان نقشهی زندگی او را طرح کند، نیازی به هیچ یک از استعدادهای آدمی ندارد و برای او استعداد تقلید میمونوار کافی است. آن کس که نقشهی زندگی خود را خود برمیگزیند، همهی استعدادهای خود را به کار میاندازد. این شخص باید استعداد مشاهدهی خود را به کار اندازد تا ببیند، خرد و تشخیص را به کار اندازد تا پیشبینی کند، فعالیت خود را به کار اندازد تا مواردی را که برای گرفتن تصمیم لازم است، جمعآوری کند، حس تمیز را به کار برد تا تصمیم بگیرد و وقتی که تصمیم گرفت استواری و استیلای بر نفس را به کار برد تا در تصمیم خود پایدار بماند. هرچه دایرهی اعمالی که او بر طبق تشخیص و احساس خود انجام میدهد وسیعتر باشد، به این استعدادها نیاز بیشتری دارد و فرصت بیشتری دارد که آنها را بپرواند.
📚📖دربارهی آزادی، جان استوارت میل ترجمه محمود صناعی
@cafe_andishe95
📚📖دربارهی آزادی، جان استوارت میل ترجمه محمود صناعی
@cafe_andishe95
🌍 چرا ملتها شكست می خورند ؟
🌒 چرا ملتها شکست می خورند عنوان كتابی است به نويسندگی دو استاد بزرگ اقتصاد و علوم سیاسی ، عجم اوغلو و رابينسون . هدف نويسندگان از نگارش كتاب كه 15 سال صرف نوشتن آن كرده اند پاسخ به اين سوال است ، چرا بعضی ملتها فقیر و بعضی ثروتمند هستند ؟ شخصيتهای مهم اقتصادی از جمله چند نَفَر از برندگان نوبل اقتصاد با تعابيریي خاص از كتاب تقدیر كرده اند.
اعتراف مي كنم تا بحال هيچ كتابی در باب اقتصاد و سیاست اينچنین بنده را تحت تأثير قرار نداده است ، بسيار بعيد است تغیيری هرچند كوچک با خواندن كتاب در نگرش خواننده ايجاد نشود.
كتاب با بردن خواننده به عمق تاريخ با تجزيه و تحليل دقيق وقايع تاريخی به زبان ساده دلائل فقير و ثروتمند بودن ملتها را توضيح می دهد. نويسندگان اثبات می كنند آنچه باعث ثروتمند شدن ملتها میشود ، منطقه جغرافیایی ، فرهنگ ، نژاد، زبان ، منابع طبيعی، غفلت (ناآگاهی مسئولان)، ... آنها نيست، آنچه ملتها را به توسعه و ثروت ميرساند ساختار و كاركرد نهادهای اقتصادی و سياسی آن كشور است.
🇰🇷🇰🇵
🌟بعنوان نمونه های ملموس کتاب كشورهای كره جنوبی و شمالی را مثال ميزند كه دارای جغرافيا ، تاريخ ، زبان و فرهنگ مشترک هستند اما كره جنوبی در زمره كشورهای صنعتی و توسعه يافته و كره شمالی يكی از فقيرترين كشورهاي دنياست كه محتاج كمكهاي غذائي بين المللي است . يا دو شهر در مرز آمريكا و مكزيك را مثال ميزند، كه بجز در نهادهای سياسی و اقتصادی در بقيه موارد تقريبا به هم شبيه اند حتي شهر آمريكايي قبلا جزئی از خاک مكزيک بوده با این حال شهر آمريكايی مرفه و توسعه يافته و شهر مكزيكی فقیر ، عقب مانده با جرم و جنايت بالاست.
💰🏣نويسندگان نهادهای اقتصادی و سياسی هر كشور را به نهادهای فراگیر كه موجب توسعه و ثروتمند شدن و یا نهادهاي استثماري كه موجب فقر و عقب ماندگي مي شود تقسيم بندي مي كنند. نهادهاي فراگير سياسي موجبات مشاركت مردم در اداره كشور را فراهم و تسهيل كننده ارتقاء جامعه مدني ميشوند نهادهای فراگير اقتصادی موجبات مشاركت بدون تبعيض برای فعالان اقتصادي و فضاي مناسب كسب و كار را فراهم مي كنند. برعكس نهادهای استثماري سياسي مشاركت مردم در سياست را حتي المقدور محدود مي كنند بجاي كاركرد حقيقی كاركردي نمايشي دارند. مثلا در كره جنوبی نهادهای اقتصادی به شدت در جهت بهبود فضاي كسب و كار ، مشاركت همگانی و ايجاد فضای رقابتی قدم برمي دارند و كيفيت كاركرد نهادهاي سياسي به گونه اي است كه رئيس جمهور كه پدرش يكي از بنيانگذاران كره جديد است به اتهام دريافت رشوه توسط يكي از دوستانش براي كار چاق كني عزل و زنداني ميشود و مديرعامل سامسونگ كه ٢٠٪ توليد ملي كشور از فعاليت آن حاصل ميشود ، پرونده و دستبند به دست جلوی صدها دوربين به اتهام پرداخت رشوه وارد دادگاه ميشود ، بالعكس در كره شمالي نهادهاي اقتصادی بشدت در مقابل ايجاد فضای مناسب كسب و كار و رقابت عمل میكنند و بجز بازار سياه هيچ فضائی برای مشاركت مستقل از دولت براي همگان وجود ندارد و تنها حزب موجود حزب كارگران بعنوان مهمترين نهاد سياسی تابع محض رهبر ٣٧ ساله است كه حكومت را از پدر و پدر بزرگ خود به إرث برده و حکومت به ظاهر جمهوری عملاً به سلطنت كمونيستی تبديل شده و مردم كوچكترين مشاركتی در سياست ندارند.
💸بنابراين اگر ملتی فقیر يا ثروتمند است دليل فقر و ثروت را نه در اشخاص ، منابع ، جغرافيا، نژاد ، زبان، غفلت،...دانست ، بلكه بايد به كيفيت و كاركرد نهادهاي سياسی و اقتصادي آن نگريست، نهادهای فراگير يا استثماری ؟ خواندن كتاب را به همه خوانندگان محترم اكيداً توصيه مي كنم
✍🏼 غلامرضا مصدق
@cafe_andishe95
🌒 چرا ملتها شکست می خورند عنوان كتابی است به نويسندگی دو استاد بزرگ اقتصاد و علوم سیاسی ، عجم اوغلو و رابينسون . هدف نويسندگان از نگارش كتاب كه 15 سال صرف نوشتن آن كرده اند پاسخ به اين سوال است ، چرا بعضی ملتها فقیر و بعضی ثروتمند هستند ؟ شخصيتهای مهم اقتصادی از جمله چند نَفَر از برندگان نوبل اقتصاد با تعابيریي خاص از كتاب تقدیر كرده اند.
اعتراف مي كنم تا بحال هيچ كتابی در باب اقتصاد و سیاست اينچنین بنده را تحت تأثير قرار نداده است ، بسيار بعيد است تغیيری هرچند كوچک با خواندن كتاب در نگرش خواننده ايجاد نشود.
كتاب با بردن خواننده به عمق تاريخ با تجزيه و تحليل دقيق وقايع تاريخی به زبان ساده دلائل فقير و ثروتمند بودن ملتها را توضيح می دهد. نويسندگان اثبات می كنند آنچه باعث ثروتمند شدن ملتها میشود ، منطقه جغرافیایی ، فرهنگ ، نژاد، زبان ، منابع طبيعی، غفلت (ناآگاهی مسئولان)، ... آنها نيست، آنچه ملتها را به توسعه و ثروت ميرساند ساختار و كاركرد نهادهای اقتصادی و سياسی آن كشور است.
🇰🇷🇰🇵
🌟بعنوان نمونه های ملموس کتاب كشورهای كره جنوبی و شمالی را مثال ميزند كه دارای جغرافيا ، تاريخ ، زبان و فرهنگ مشترک هستند اما كره جنوبی در زمره كشورهای صنعتی و توسعه يافته و كره شمالی يكی از فقيرترين كشورهاي دنياست كه محتاج كمكهاي غذائي بين المللي است . يا دو شهر در مرز آمريكا و مكزيك را مثال ميزند، كه بجز در نهادهای سياسی و اقتصادی در بقيه موارد تقريبا به هم شبيه اند حتي شهر آمريكايي قبلا جزئی از خاک مكزيک بوده با این حال شهر آمريكايی مرفه و توسعه يافته و شهر مكزيكی فقیر ، عقب مانده با جرم و جنايت بالاست.
💰🏣نويسندگان نهادهای اقتصادی و سياسی هر كشور را به نهادهای فراگیر كه موجب توسعه و ثروتمند شدن و یا نهادهاي استثماري كه موجب فقر و عقب ماندگي مي شود تقسيم بندي مي كنند. نهادهاي فراگير سياسي موجبات مشاركت مردم در اداره كشور را فراهم و تسهيل كننده ارتقاء جامعه مدني ميشوند نهادهای فراگير اقتصادی موجبات مشاركت بدون تبعيض برای فعالان اقتصادي و فضاي مناسب كسب و كار را فراهم مي كنند. برعكس نهادهای استثماري سياسي مشاركت مردم در سياست را حتي المقدور محدود مي كنند بجاي كاركرد حقيقی كاركردي نمايشي دارند. مثلا در كره جنوبی نهادهای اقتصادی به شدت در جهت بهبود فضاي كسب و كار ، مشاركت همگانی و ايجاد فضای رقابتی قدم برمي دارند و كيفيت كاركرد نهادهاي سياسي به گونه اي است كه رئيس جمهور كه پدرش يكي از بنيانگذاران كره جديد است به اتهام دريافت رشوه توسط يكي از دوستانش براي كار چاق كني عزل و زنداني ميشود و مديرعامل سامسونگ كه ٢٠٪ توليد ملي كشور از فعاليت آن حاصل ميشود ، پرونده و دستبند به دست جلوی صدها دوربين به اتهام پرداخت رشوه وارد دادگاه ميشود ، بالعكس در كره شمالي نهادهاي اقتصادی بشدت در مقابل ايجاد فضای مناسب كسب و كار و رقابت عمل میكنند و بجز بازار سياه هيچ فضائی برای مشاركت مستقل از دولت براي همگان وجود ندارد و تنها حزب موجود حزب كارگران بعنوان مهمترين نهاد سياسی تابع محض رهبر ٣٧ ساله است كه حكومت را از پدر و پدر بزرگ خود به إرث برده و حکومت به ظاهر جمهوری عملاً به سلطنت كمونيستی تبديل شده و مردم كوچكترين مشاركتی در سياست ندارند.
💸بنابراين اگر ملتی فقیر يا ثروتمند است دليل فقر و ثروت را نه در اشخاص ، منابع ، جغرافيا، نژاد ، زبان، غفلت،...دانست ، بلكه بايد به كيفيت و كاركرد نهادهاي سياسی و اقتصادي آن نگريست، نهادهای فراگير يا استثماری ؟ خواندن كتاب را به همه خوانندگان محترم اكيداً توصيه مي كنم
✍🏼 غلامرضا مصدق
@cafe_andishe95
👤ابرانسان نیچه🧠
ابرانسان نیچه هیچ ربطی به آن چهره شنل پوش کتابهای کمدی (سوپرمن) که در آسمان پرواز میکند،ندارد. بهتر بود قهرمان نیچه کمی ارزشهای کمیک هم اسمش را میپذیرفت که حداقل اصول اخلاقی ساده ای دارد که تلاش میکند تا آنها را بر جهان سرهم بندی شده خوبیها و بدیها تحمیل کند.
ابرانسان نیچه هیچگونه محدودیت اخلاقی ندارد. تنها «اصول اخلاقی» او میل به قدرت ،است.
عجیب این که توصیفهای نیچه از ابرانسان نشان میدهد که او ساکن جهانی است پر از ساده انگاریهای کمیک. نمونه چنین ابرانسانی زرتشت است شخصیتی ساخته و پرداخته ذهن او( که ارتباطی به زرتشت پیامبر )ندارد که در رفتارش نشانه های بیمارگونه روانی خطرناکی دیده می شود .
➕باید اذعان کرد که داستان زرتشت یک حکایت است. اما چگونه حکایتی؟ حکایت رفتار و سلوک حکایتهای مسیح بر بالای کوه شاید ساده و حتی بچگانه به نظر برسند اما اگر در آنها تأمل شود نه بچگانه اند و نه ساده عمیق اند حکایت زرتشت ساده و بچگانه است و بعد از تأمل چنین می.ماند اثر کمر همت به براندازی ارزشهای مسیحیت میبندد تا در دنیایی بدون خدا هر فردی مسئول رفتار و کردارهای خود باشد او انسان را ترغیب میکند تا باورها و ارزشهای خود را در آزادی بی محدودیت بنا کند. اعمال انسان تجویز الهی یا غیر الهی ندارد بدین گونه است که نیچه از شرایط قرن بیستم خبر میدهد متأسفانه او پا از این فراتر گذاشته و درباره سلوکی که باید در این عصر داشته باشیم نیز توصیه هایی میکند کسانی که از رهنمودهای او و مسخرگی کسل کننده زرتشت پیروی میکردند ابرانسان می شدند.
👁🗨افسوس ابرانسان نیچه بیش از یک چهره کمیک که سزاوار آن بود شد. نیچه در چنین گفت زرتشت از زبان قهرمانش میگوید: میمون از نگاه انسان چیست؟ چهره ای مسخره یا نگران کننده انسان نیز از نگاه ابرانسان چنین در تبارشناسی اخلاق ادعا میکند هدف بشریت همانا بالاترین نمونه های انسان هستند نیچه در این زمینه به شکل سطحی و حتی گمراه کننده ای نظریه ابرانسان را با مفاهیمی چون اصالت نژادی" و "خون مربوط میسازد البته باید اذعان داشت که منظور او از اصالت" چیزی سوای باورهای اشرافی و نژادی بوده است. وی ادامه ، میدهد «زمانی که من در مورد افلاطون، پاسکال، اسپینوزا و گوته صحبت میکنم حس میکنم که خونشان در رگهای من جریان دارد یعنی یک ،یونانی یک فرانسوی یک یهودی ،پرتقالی و یک آلمانی همگی نیاکان خونی ابرانسان شمرده شده اند.
📕آشنایی با نیچه-استراترن
@cafe_andishe95
ابرانسان نیچه هیچ ربطی به آن چهره شنل پوش کتابهای کمدی (سوپرمن) که در آسمان پرواز میکند،ندارد. بهتر بود قهرمان نیچه کمی ارزشهای کمیک هم اسمش را میپذیرفت که حداقل اصول اخلاقی ساده ای دارد که تلاش میکند تا آنها را بر جهان سرهم بندی شده خوبیها و بدیها تحمیل کند.
ابرانسان نیچه هیچگونه محدودیت اخلاقی ندارد. تنها «اصول اخلاقی» او میل به قدرت ،است.
عجیب این که توصیفهای نیچه از ابرانسان نشان میدهد که او ساکن جهانی است پر از ساده انگاریهای کمیک. نمونه چنین ابرانسانی زرتشت است شخصیتی ساخته و پرداخته ذهن او( که ارتباطی به زرتشت پیامبر )ندارد که در رفتارش نشانه های بیمارگونه روانی خطرناکی دیده می شود .
➕باید اذعان کرد که داستان زرتشت یک حکایت است. اما چگونه حکایتی؟ حکایت رفتار و سلوک حکایتهای مسیح بر بالای کوه شاید ساده و حتی بچگانه به نظر برسند اما اگر در آنها تأمل شود نه بچگانه اند و نه ساده عمیق اند حکایت زرتشت ساده و بچگانه است و بعد از تأمل چنین می.ماند اثر کمر همت به براندازی ارزشهای مسیحیت میبندد تا در دنیایی بدون خدا هر فردی مسئول رفتار و کردارهای خود باشد او انسان را ترغیب میکند تا باورها و ارزشهای خود را در آزادی بی محدودیت بنا کند. اعمال انسان تجویز الهی یا غیر الهی ندارد بدین گونه است که نیچه از شرایط قرن بیستم خبر میدهد متأسفانه او پا از این فراتر گذاشته و درباره سلوکی که باید در این عصر داشته باشیم نیز توصیه هایی میکند کسانی که از رهنمودهای او و مسخرگی کسل کننده زرتشت پیروی میکردند ابرانسان می شدند.
👁🗨افسوس ابرانسان نیچه بیش از یک چهره کمیک که سزاوار آن بود شد. نیچه در چنین گفت زرتشت از زبان قهرمانش میگوید: میمون از نگاه انسان چیست؟ چهره ای مسخره یا نگران کننده انسان نیز از نگاه ابرانسان چنین در تبارشناسی اخلاق ادعا میکند هدف بشریت همانا بالاترین نمونه های انسان هستند نیچه در این زمینه به شکل سطحی و حتی گمراه کننده ای نظریه ابرانسان را با مفاهیمی چون اصالت نژادی" و "خون مربوط میسازد البته باید اذعان داشت که منظور او از اصالت" چیزی سوای باورهای اشرافی و نژادی بوده است. وی ادامه ، میدهد «زمانی که من در مورد افلاطون، پاسکال، اسپینوزا و گوته صحبت میکنم حس میکنم که خونشان در رگهای من جریان دارد یعنی یک ،یونانی یک فرانسوی یک یهودی ،پرتقالی و یک آلمانی همگی نیاکان خونی ابرانسان شمرده شده اند.
📕آشنایی با نیچه-استراترن
@cafe_andishe95
🗽فایده گرایی میل🗝
جان استوارت میل میکوشد نشان دهد اصالت فایده(فایده گرایی که به غلط سودجویی تفسیر میشود) سودجویی و خودخواهی نیست.
1️⃣از آن رو خودخواهی نیست که در سیاق اخلاقی تامین بیشترین خوشی عامل(مباشر فعل)نیست،بلکه بیشترین میزان از خوشی به طور کلی است.
2️⃣سودجویی هم که نقطه مقابل حق جویی هست عبارت است از خدمت به منافع فرد بدون در نظر داشتن منافع و مصالح عام«مثل اینکه در مَثل یک وزیر برای حفظ مقام خود منافع کشور را فدا کند»
چنین رفتاری صراحتا با اصل بیشترین خوشی ناسازگار است.
🔎📙تاریخ فلسفه-فردریک چارلز کاپلستون
@cafe_andishe95
جان استوارت میل میکوشد نشان دهد اصالت فایده(فایده گرایی که به غلط سودجویی تفسیر میشود) سودجویی و خودخواهی نیست.
1️⃣از آن رو خودخواهی نیست که در سیاق اخلاقی تامین بیشترین خوشی عامل(مباشر فعل)نیست،بلکه بیشترین میزان از خوشی به طور کلی است.
2️⃣سودجویی هم که نقطه مقابل حق جویی هست عبارت است از خدمت به منافع فرد بدون در نظر داشتن منافع و مصالح عام«مثل اینکه در مَثل یک وزیر برای حفظ مقام خود منافع کشور را فدا کند»
چنین رفتاری صراحتا با اصل بیشترین خوشی ناسازگار است.
🔎📙تاریخ فلسفه-فردریک چارلز کاپلستون
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
تصورش خیلی دشوار است که یک ایرانی این آمار مربوط به سرانه مصرف گوشت در خاورمیانه در سال گذشته را ببیند و بر خود نلرزد، پشتش خم نشود، خرد نشود. تصور سقوط وحشتناکی که از دهه نود شمسی آغاز و از سال نود و هفت سرعتش بیشتر شد، آسان نیست. دهه نود برای جامعه و اقتصاد…
🔸این جدول بزرگترین و سودآورترین شرکتهای موجود در جهان را به ترتیب نشان میدهد. شرکت نفتی آرامکو عربستان با اختلاف نسبت به اپل و میکروسافت در صدر ایستاده است. آرامکو چند سالی است که ارزشمندترین دارایی موجود در جهان به شمار رفته و سود خالص سال گذشته آن به صد و شصت میلیارد دلار میرسد.
🛢شرکت آرامکو در حقیقت همان شرکت آمریکایی است که سالها انحصار استخراج و فروش نفت عربستان را در انحصار خود داشت و معادل همان شرکت نفت ایران و انگلیس است که مصدق و فاطمی آن را مصادره و منحل کردند بدون آنکه کوچکترین امکان و توانی برای راهاندازی مجدد و بهرهمندی از آن داشتهباشند.
▪️سعودیها راه مصدق، قذافی و عبدالکریم قاسم را نرفتند و بر سر نفت جنبش تودهای غرب ستیز به راه نینداختند. آنها به جای سرگردنه بازیهای خانمان براندازی نظیر ملی کردن و مصادره، راهبرد سودمند و حساب شدهای در پیش گرفتند و به تدریج و در چند مرحله با خریدن سهام آرامکو در اواسط دهه هشتاد میلادی به طور کامل صاحب آن شدند. این راهبرد تدریجی و براساس تغییر شرایط و موازنه قوا و افزایش قدرت چانهزنی آنها در طول زمان بود.
➰در این راهبرد سعودیها به شدت مراقب بودند تا جریان انتقال دانش فنی، سرمایهگذاری و بازاریابی از سمت طرف آمریکایی قطع نشده و پرسنل فنی زبده آمریکایی از آرامکو خارج نشوند. آنها با شتابزدگی و توهم مرغ تخم طلا را سر نبریدند. اگر امروز آرامکو به چنین سرمایه عظیمی تبدیل شده که جایگاه سیاسی و قدرت چانهزنی عربستان در جهان را شکلی حیرتانگیز ارتقا داده، به سبب همان ملاحظات بودهاست.
شرط موفقیت راهبرد سعودیها، یک سیاست خارجی میانهرو، متواضع و صلحجویانه و حفظ رابطه ممتاز و استراتژیک با ایالاتمتحده و بلوک غرب بود. سعودیها از این طریق امنیت کشور کم جمعیت، ثروتمند و از لحاظ جغرافیایی آسیبپذیر خود را هم به خوبی تامین نموده و برخلاف ایران، عراق، مصر و لیبی درگیر جنگهای خانمانبرانداز نشدند.
🔘سعودیها به دنبال سودهای هنگفت کوتاه مدتی نبودند که در پی خود، بی ثباتی و به هم خوردن تعادل امنیتی منطقه و اقتصاد ملی را به دنبال داشته باشد. برای تحقق راهبرد افزایش قدرت ملی تدریجی و مطمئن، آنها ابایی نداشتند تا برای سالها نقش میانجی برای متعادل کردن و گاه کاهش قیمت نفت به سود طرفهای غربی را بازی کنند. حتی زمانی که ریگان در دهه هشتاد میلادی به آنها گفت که برای شکست نهایی شوروی، نیاز به کاهش قیمت نفت دارد، سعودیها با درنظر گرفتن مزایای بلند مدت و پایدار به جای منافع کوتاه مدت، با ریگان همراهی کرده و نقش قابل توجهی در فروپاشی شوروی و بلوک کمونیسم ایفا کردند.
⚜️ امروز که توهمات مصیبتبار دوران جنگ سرد کنار رفتهاند، همین جدولی که اینجا میبینید، به خوبی ثابت میکند که مسیر واقعی دستیابی به خوشبختی و قدرت ملی کدام بودهاست. فقط کافی است بپرسیم امروز آرامکو کجاست و میراث قذافی، مصدق، عبدالناصر، عبدالکریم قاسم و پنجاه و هفتیهای ایران کدام بودهاست؟
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
🛢شرکت آرامکو در حقیقت همان شرکت آمریکایی است که سالها انحصار استخراج و فروش نفت عربستان را در انحصار خود داشت و معادل همان شرکت نفت ایران و انگلیس است که مصدق و فاطمی آن را مصادره و منحل کردند بدون آنکه کوچکترین امکان و توانی برای راهاندازی مجدد و بهرهمندی از آن داشتهباشند.
▪️سعودیها راه مصدق، قذافی و عبدالکریم قاسم را نرفتند و بر سر نفت جنبش تودهای غرب ستیز به راه نینداختند. آنها به جای سرگردنه بازیهای خانمان براندازی نظیر ملی کردن و مصادره، راهبرد سودمند و حساب شدهای در پیش گرفتند و به تدریج و در چند مرحله با خریدن سهام آرامکو در اواسط دهه هشتاد میلادی به طور کامل صاحب آن شدند. این راهبرد تدریجی و براساس تغییر شرایط و موازنه قوا و افزایش قدرت چانهزنی آنها در طول زمان بود.
➰در این راهبرد سعودیها به شدت مراقب بودند تا جریان انتقال دانش فنی، سرمایهگذاری و بازاریابی از سمت طرف آمریکایی قطع نشده و پرسنل فنی زبده آمریکایی از آرامکو خارج نشوند. آنها با شتابزدگی و توهم مرغ تخم طلا را سر نبریدند. اگر امروز آرامکو به چنین سرمایه عظیمی تبدیل شده که جایگاه سیاسی و قدرت چانهزنی عربستان در جهان را شکلی حیرتانگیز ارتقا داده، به سبب همان ملاحظات بودهاست.
شرط موفقیت راهبرد سعودیها، یک سیاست خارجی میانهرو، متواضع و صلحجویانه و حفظ رابطه ممتاز و استراتژیک با ایالاتمتحده و بلوک غرب بود. سعودیها از این طریق امنیت کشور کم جمعیت، ثروتمند و از لحاظ جغرافیایی آسیبپذیر خود را هم به خوبی تامین نموده و برخلاف ایران، عراق، مصر و لیبی درگیر جنگهای خانمانبرانداز نشدند.
🔘سعودیها به دنبال سودهای هنگفت کوتاه مدتی نبودند که در پی خود، بی ثباتی و به هم خوردن تعادل امنیتی منطقه و اقتصاد ملی را به دنبال داشته باشد. برای تحقق راهبرد افزایش قدرت ملی تدریجی و مطمئن، آنها ابایی نداشتند تا برای سالها نقش میانجی برای متعادل کردن و گاه کاهش قیمت نفت به سود طرفهای غربی را بازی کنند. حتی زمانی که ریگان در دهه هشتاد میلادی به آنها گفت که برای شکست نهایی شوروی، نیاز به کاهش قیمت نفت دارد، سعودیها با درنظر گرفتن مزایای بلند مدت و پایدار به جای منافع کوتاه مدت، با ریگان همراهی کرده و نقش قابل توجهی در فروپاشی شوروی و بلوک کمونیسم ایفا کردند.
⚜️ امروز که توهمات مصیبتبار دوران جنگ سرد کنار رفتهاند، همین جدولی که اینجا میبینید، به خوبی ثابت میکند که مسیر واقعی دستیابی به خوشبختی و قدرت ملی کدام بودهاست. فقط کافی است بپرسیم امروز آرامکو کجاست و میراث قذافی، مصدق، عبدالناصر، عبدالکریم قاسم و پنجاه و هفتیهای ایران کدام بودهاست؟
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔮ایمان غده بدخیمی است که هیچ سیستمی نمیتواند از آسیب آن در امان باشد و کسی که به آن تن در دهد دقیقاً در همان مسائلی که نیازمند بیشترین تعقل است به ایمان متوسل میشود. هنگامی که آدمی از تعقل رو به سوی ایمان میآورد، هنگامی که اعتقاد به مطلق بودن واقعیت را…
💠 تنها یک واقعیت وجود دارد، واقعیتی که با تعقل میتوان آن را شناخت. و اگر آدمی تصمیم بگیرد که آن را درک نکند، هیچچیز دیگری نمیماند که بخواهد آن را درک کند. اگر آدمی از این جهان آگاه نباشد، آنگاه به کلی فاقد خودآگاهی خواهد بود.
تنها نتیجه این نگاه صوفیانه به واقعیت «دیگر» (یعنی جهان پس از مرگ) این است که انسان را از نظر روانشناختی از درک واقعیت این جهان ناتوان میسازد.
☑️ چیزی که آدمی را قادر ساخت که از غار بیرون آید و جهان مادی را به گونهای تبدیل کند که زمین جای قابل سکونتی برای او باشد اندیشیدن به جهان فراسو و فناشدنی و تعریفناشدنی نبود، اندیشیدن به عدم و نیستی نبود. اگر تعطیلکردن ذهن یک فضیلت باشد ولی به کارگیری آن گناه؛ اگر ویران کردن زمین فضیلت باشد ولی قابل سکونت کردن آن گناه؛ اگر پست دانستن زندگی فضیلت باشد ولی حفظ و لذت بردن از آن گناه؛ آنگاه دستیابی به عزت نفس یا تسلط یا سودمندی برای آدمی ناممکن خواهد بود و هیچ کاری برای او میسر نیست جز احساس گناه و هراس همچون درماندهای که در جهان تاریک و هراسناک گرفتار آمده است؛ جهانی که ساخته دست یک مُشت سادیست (فرد دگرآزار) متافیزیکی است که آدمی را در راهی پر پیچ و خم گرفتار آوردهاند که دروازه «فضیلت» آن به خود ویرانگری میانجامد و دروازه «سودمندی» آن به خود بیزاری.
✍️ناتانیل براندن
📚📖 فضیلت خودخواهی برداشتی تازه از مفهوم خودخواهی، آین رند (بههمراه چندمقاله از ناتانیل براندن) ترجمه پارسا بامشادی
@cafe_andishe95
تنها نتیجه این نگاه صوفیانه به واقعیت «دیگر» (یعنی جهان پس از مرگ) این است که انسان را از نظر روانشناختی از درک واقعیت این جهان ناتوان میسازد.
☑️ چیزی که آدمی را قادر ساخت که از غار بیرون آید و جهان مادی را به گونهای تبدیل کند که زمین جای قابل سکونتی برای او باشد اندیشیدن به جهان فراسو و فناشدنی و تعریفناشدنی نبود، اندیشیدن به عدم و نیستی نبود. اگر تعطیلکردن ذهن یک فضیلت باشد ولی به کارگیری آن گناه؛ اگر ویران کردن زمین فضیلت باشد ولی قابل سکونت کردن آن گناه؛ اگر پست دانستن زندگی فضیلت باشد ولی حفظ و لذت بردن از آن گناه؛ آنگاه دستیابی به عزت نفس یا تسلط یا سودمندی برای آدمی ناممکن خواهد بود و هیچ کاری برای او میسر نیست جز احساس گناه و هراس همچون درماندهای که در جهان تاریک و هراسناک گرفتار آمده است؛ جهانی که ساخته دست یک مُشت سادیست (فرد دگرآزار) متافیزیکی است که آدمی را در راهی پر پیچ و خم گرفتار آوردهاند که دروازه «فضیلت» آن به خود ویرانگری میانجامد و دروازه «سودمندی» آن به خود بیزاری.
✍️ناتانیل براندن
📚📖 فضیلت خودخواهی برداشتی تازه از مفهوم خودخواهی، آین رند (بههمراه چندمقاله از ناتانیل براندن) ترجمه پارسا بامشادی
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔖 در یک اقتصاد آزاد، دولت وظیفه حفاظت از زندگی، سلامتی و امنیت مایملک شهروندان را دارد. دولت با قدرت خود به اجرای روند اقتصاد آزاد و آزادی انسانها کمک میکند. با اینحال، تا زمانی که چنین اقداماتی شامل استفاده از زور یا کلاهبرداری علیه جان، سلامت، ایمنی یا…
💠 هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
📓رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
📚📖 اسپینوزا، راجر اسکروتن ترجمه علی سعادت
@cafe_andishe95
📓رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
📚📖 اسپینوزا، راجر اسکروتن ترجمه علی سعادت
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هممیهنان،
آزادی و آبادی کشورمان ایران زمانی به دست میآید که جمعیتی آگاه، مصمم، فداکار و متحد از ایرانیان به درک درد و درمان مشترک برسند.
تو کارگری که ماههاست حقوق دریافت نکردهای؛
تو کارمند و بازنشستهای که حقوقت کفاف خرجت را نمیدهد؛
تو دانشجو و استاد دانشگاهی که از دانشگاه اخراج و زندانی میشوی؛
تو نظامی میهندوستی که تضعیف جایگاه نیروی دفاعی کشور به دست سران آلوده، فاسد و جنایتکار، آزارت میدهد؛
تو نیروی پلیسی که جمهوری اسلامی لباست را به لباس سرکوب بدل کرده؛
تو کنشگر و حافظ محیط زیست که فرسایش هرروزهی ایران، نابودی جنگلها، و خشکشدن دریاچهها و تالابهایش را به چشم میبینی و رنج میبری؛
تو نویسنده و هنرمندی که آزادی و فعالیت بدون سانسور برایت تبدیل به یک رویا شده؛
تو ورزشکاری که از دخالت و فشار نهادهای نظامی و امنیتی، و تبعیض و تحقیر به ستوه آمدهای؛
تو دینداری که دینت دستمایه کسب قدرت و اندوختن ثروت توسط مشتی دینفروش شده، و یا تبعیض مذهبی به صورت مضاعف آزارت میدهد؛
و تکتک شما شهروندان ایران که وطن برایتان تبدیل به زندان شده است؛
راه رهایی و آسایش شما، برچیدهشدن بساط این رژیم اهریمنی از ایران عزیزمان است. درد ایران ابعاد ملی دارد، و درمان آن نیز ملی است.
سالگرد قتل دختر ایران، جاویدنام مهسا امینی، فرصت مهمیست تا شما، میلیونها ایرانی دغدغهمند از هر قشر و گروه، متحد با هم، موج نوینی از انقلاب ملی ما را کلید بزنید.
به دستگاه سرکوب هشدار میدهم که مسئولیت هر گونه خشونت علیه ملت ایران با شما و آمران شماست. به ساعت عدالت بیندیشید و از عواقب سرکوب ملت رنجدیده بهراسید. ملت ایران، ملتیست متمدن و صلحجو. اما دفاع مشروع و حفاظت از جان و امنیت خود و دیگران در برابر رژیمی که چون گرگ درنده به جان مردم میافتد، حق بدیهی و مسلم شهروندان است.
ملت سرفراز ایران!
با همبستگی شکوهمند ملی و نمایش آن در درون و بیرون کشور است که میتوان این رژیم ضحاکی را به زیر کشید. بدانید که نیروی سرکوب زمانی آمران خود را تنها میگذارد که شما ملت را در جمعیتی بزرگ و در بالاترین سطح همبستگی ببیند. تفرقهانگیزان را از خود دور کنید و یکصدا ندا سر دهید:
«ما ملت کبیریم/ایران رو پس میگیریم!»
@OfficialRezaPahlavi
آزادی و آبادی کشورمان ایران زمانی به دست میآید که جمعیتی آگاه، مصمم، فداکار و متحد از ایرانیان به درک درد و درمان مشترک برسند.
تو کارگری که ماههاست حقوق دریافت نکردهای؛
تو کارمند و بازنشستهای که حقوقت کفاف خرجت را نمیدهد؛
تو دانشجو و استاد دانشگاهی که از دانشگاه اخراج و زندانی میشوی؛
تو نظامی میهندوستی که تضعیف جایگاه نیروی دفاعی کشور به دست سران آلوده، فاسد و جنایتکار، آزارت میدهد؛
تو نیروی پلیسی که جمهوری اسلامی لباست را به لباس سرکوب بدل کرده؛
تو کنشگر و حافظ محیط زیست که فرسایش هرروزهی ایران، نابودی جنگلها، و خشکشدن دریاچهها و تالابهایش را به چشم میبینی و رنج میبری؛
تو نویسنده و هنرمندی که آزادی و فعالیت بدون سانسور برایت تبدیل به یک رویا شده؛
تو ورزشکاری که از دخالت و فشار نهادهای نظامی و امنیتی، و تبعیض و تحقیر به ستوه آمدهای؛
تو دینداری که دینت دستمایه کسب قدرت و اندوختن ثروت توسط مشتی دینفروش شده، و یا تبعیض مذهبی به صورت مضاعف آزارت میدهد؛
و تکتک شما شهروندان ایران که وطن برایتان تبدیل به زندان شده است؛
راه رهایی و آسایش شما، برچیدهشدن بساط این رژیم اهریمنی از ایران عزیزمان است. درد ایران ابعاد ملی دارد، و درمان آن نیز ملی است.
سالگرد قتل دختر ایران، جاویدنام مهسا امینی، فرصت مهمیست تا شما، میلیونها ایرانی دغدغهمند از هر قشر و گروه، متحد با هم، موج نوینی از انقلاب ملی ما را کلید بزنید.
به دستگاه سرکوب هشدار میدهم که مسئولیت هر گونه خشونت علیه ملت ایران با شما و آمران شماست. به ساعت عدالت بیندیشید و از عواقب سرکوب ملت رنجدیده بهراسید. ملت ایران، ملتیست متمدن و صلحجو. اما دفاع مشروع و حفاظت از جان و امنیت خود و دیگران در برابر رژیمی که چون گرگ درنده به جان مردم میافتد، حق بدیهی و مسلم شهروندان است.
ملت سرفراز ایران!
با همبستگی شکوهمند ملی و نمایش آن در درون و بیرون کشور است که میتوان این رژیم ضحاکی را به زیر کشید. بدانید که نیروی سرکوب زمانی آمران خود را تنها میگذارد که شما ملت را در جمعیتی بزرگ و در بالاترین سطح همبستگی ببیند. تفرقهانگیزان را از خود دور کنید و یکصدا ندا سر دهید:
«ما ملت کبیریم/ایران رو پس میگیریم!»
@OfficialRezaPahlavi