لیبراسیون/لیبرالیسم
📍فردباوری روش شناسانه هم اصطلاحی است که برای تعریف جایگاه فرد در جامعه آزاد به کار گرفته میشود. فرد باوری روش شناسانه به معنای رد سنت و اخلاق نیست. سنت و هنجارهای اخلاقی از آزمون زمان سربلند بیرون آمده اند و ویژگی بقا را دارند. سنت برای بقای انسان همان نقش…
🗽قلمرو آزادی فردی همچنین قلمرو مسئولیت فردی است، اما این بدان معنا نیست که در برابر هیچ شخص خاصی در قبال اعمال خویش پاسخگو باشیم. ممکن است خویشتن را در معرض تقبیح دیگران قرار دهیم زیرا کاری که میکنیم خوشایند آنان نیست. ولی عُمده دلیلی که باید مسئولیت کامل تصمیماتمان را بر عهده بگیریم این است که بدین ترتیب توجهمان به آنگونه علل و رویدادها جلب میشود که به اعمال ما بستگی دارد. بزرگترین نقش اعتقاد به مسئولیت فردی، واداشتن ما به استفاده کامل از شناختها و ظرفیتهایمان برای رسیدن به اهدافمان است.
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
📄برخی اقدامهای تاریخی محمد مصدق📥
چند اقدام تاریخی محمد مصدق که کمتر به آنها اشاره شده را در زیر مینویسم. تلاش کردم کوتاه و مختصر در چند سطر اقدامات تاریخی مصدق را بیان کرده تا خوانندگان با تمام ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر آشنا شوند
۱_ واقعه سی تیر را با کمک جبهه ملی به راه انداخت، آن را قیام ملی خواند و قربانیان این روز را شهدای ملی یا وطن نامید
۲_ تلاش کرد که حق رای را از بیسوادان سلب کند
۳_ خواهر شاه را وادار به ترک کشور کرد و از روزنامههای تودهای که دربار را خانهی جاسوسی و خیانت مینامیدند، حمایت کرد
۴_ از مجلس اختیارات فوقالعاده ۶ ماهه گرفت تا هر قانونی را که شخصا ضروری میداند، وضع کند. پس از پایان شش ماه، دوباره درخواست کرد اما مجلس مخالفت نمود و مصدق مجلس را منحل کرد
۵_ فروش مشروبات الکلی را ممنوع اعلام کرد
۶_ بر پیروان احمد کسروی شورید
۷_ قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم ماندند
۸_حضور روحانیون در شورای نظارت بر انتخابات را محکم کرد
۹_ ۲۸ تن از اعضای فدائیان اسلام را از زندان آزاد کرد
۱۰_ قاتل رزم آرا، نخست وزیر پیشین را از زندان آزاد کرد
۱۱_ نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، ۱۵ درصد از بودجه نظامی را کاهش داد و اعلام کرد که دولت در آینده فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید
۱۲_ انتقال ۱۵۰۰۰ تن از ارتش به ژاندارمری و اخراج ۱۵ ژنرال از ارتش.
۱۳_ گماردن افسران مورد اعتماد خود به پستهای مهم نظامی و ایجاد حکومت نظامی علیه مخالفان سیاسی خود.
۱۴_ قرار دادن صندوقهای رای مثبت و منفی در مکانهای گوناگون برای اطمینان از پیروزی خود در همه پرسی.
امید فراغت
@cafe_andishe95
چند اقدام تاریخی محمد مصدق که کمتر به آنها اشاره شده را در زیر مینویسم. تلاش کردم کوتاه و مختصر در چند سطر اقدامات تاریخی مصدق را بیان کرده تا خوانندگان با تمام ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر آشنا شوند
۱_ واقعه سی تیر را با کمک جبهه ملی به راه انداخت، آن را قیام ملی خواند و قربانیان این روز را شهدای ملی یا وطن نامید
۲_ تلاش کرد که حق رای را از بیسوادان سلب کند
۳_ خواهر شاه را وادار به ترک کشور کرد و از روزنامههای تودهای که دربار را خانهی جاسوسی و خیانت مینامیدند، حمایت کرد
۴_ از مجلس اختیارات فوقالعاده ۶ ماهه گرفت تا هر قانونی را که شخصا ضروری میداند، وضع کند. پس از پایان شش ماه، دوباره درخواست کرد اما مجلس مخالفت نمود و مصدق مجلس را منحل کرد
۵_ فروش مشروبات الکلی را ممنوع اعلام کرد
۶_ بر پیروان احمد کسروی شورید
۷_ قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم ماندند
۸_حضور روحانیون در شورای نظارت بر انتخابات را محکم کرد
۹_ ۲۸ تن از اعضای فدائیان اسلام را از زندان آزاد کرد
۱۰_ قاتل رزم آرا، نخست وزیر پیشین را از زندان آزاد کرد
۱۱_ نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، ۱۵ درصد از بودجه نظامی را کاهش داد و اعلام کرد که دولت در آینده فقط تجهیزات دفاعی خواهد خرید
۱۲_ انتقال ۱۵۰۰۰ تن از ارتش به ژاندارمری و اخراج ۱۵ ژنرال از ارتش.
۱۳_ گماردن افسران مورد اعتماد خود به پستهای مهم نظامی و ایجاد حکومت نظامی علیه مخالفان سیاسی خود.
۱۴_ قرار دادن صندوقهای رای مثبت و منفی در مکانهای گوناگون برای اطمینان از پیروزی خود در همه پرسی.
امید فراغت
@cafe_andishe95
☑️اندیشه مدرن، به جای نسبت و رابطه ی انسان و خدا، بیشتر به رابطه ی انسان با انسان، یعنی روابط اجتماعی پرداخته است، مسئله آزادی فرد در برابر جمع را مطرح کرده و رو یا رویی فرد با دولت و جامعه و نسبتهای آنها با یکدیگر، یکی از جهات عمده ی فکر در دو - سه قرن اخیر بوده است.
در اروپا، به دنبال جنبش اندیشه سیاسی از رُنسانس به این سو، از آزادی تعریفهای بسیار کرده اند. برخی دنبال معنای آشنای کلمه را گرفته اند و برخی دیگر از آن جدا شده اند، و از جمله، «آزادی» را وجود شرایط و فرصت هایی دانسته اند که برای گسترشِ تواناییهای فرد اهمیت اساسی دارد.
🔒هواداران رژیمهای «فراگیر» (توتالیتر) که با مفاهیم جاری آزادی در دموکراسیها مخالفند، بیشتر به این تعریف از آزادی می چسبند و مدعی آنند که برای آزادی بُعدی بیش از بُعد سیاسی آن قایلند. اما متفکرانی مانند تامس هابز و جان استوارت میل آزادی را به معنای متعارف آن تعریف کرده اند. چنانکه هابس می گوید: «انسان آزاد کسی است که چون بخواهد کارهایی را انجام دهد که در توان و استعداد او هست با مانعی روبرو نشود.» (رساله ی لویاتان).
از سوی دیگر، در سنت تفکر غربی، آزادی را شیوه ی زندگیِ همساز با قانون اخلاقی و خِرد شمرده اند، چنانکه اپیکتتوس، فیلسوف رواقی رومی می گوید: «هیچ انسانِ بدکار آزاد نیست»، و کارلایل، فیلسوف انگلیسی می گوید:
«آزادیِ حقیقیِ انسان در یافتن راهِ درست و گام زدن در آن راه است،» و میلتون، شاعر انگلیسی، نیز همین معنا را در سر دارد که می گوید:
«چون فریاد آزادی بر می دارند مرادشان خود سری است. زیرا کسی که خواهان آزادی است باید نیک و خردمند باشد.»
و اما در کارهای تامس هیل گرین و هگل مفهوم آزادی بخشی از یک فلسفه سیاسیِ پیچیده می شود. گرین می گوید:
«آزادی اخلاقی آن است که خِرد راهبرِ اراده باشد»؛ و آزادی برای فرد همانا «تحقق کمال در او به دست اوست.»
✖️ اما هگل از این فراتر می رود و بر آن است که معیار نیکی و خرد را - که در نظر داشتن آن عینِ آزادی است - در «دولت» باید جست، زیرا دولت به خودی خود و از راه خود همانا تمامیتِ اخلاقی و تحقق آزادی است.»
(فلسفه حق).
✖️✖️بر این مبنا استدلال کرده اند از آنجا که فرد حقیقتِ ذاتِ خود را در خدمت دولت می یابد،
اگر سرپیچی کند می توان اورا واداشت که «آزاد» بماند. این استدلال بعدها مبنای فلسفه ی دولت در رژیمهای فاشیست و نازیست قرار گرفت.
بطور کلی، در روزگار جدید، آزادی سیاسی، رکن دمکراسی شناخته شده و پایمال کردن آزادیهای اساسی، که در قانون اساسی آشکارا به مردم داده شده، پایمال کردن اصلِ حاکمیتِ مردم و جنایتی علیه حاکمیت قانون به شمار می آید. اما آزادیهای تعریف شده ی قانونی همواره حد آزادی هر فرد را همانا حدود آزادی دیگران می داند. بنابراین، آزادی با آنکه کلمه ای ست که بسیار با هیجان بر زبان می آید، به خودی خود پسندیده نیست، بلکه همواره باید در نظر داشت که آزادی از چه و برای چه خواسته می شود.
📕دانشنامهٔ سیاسی، داریوش آشوری
@cafe_andishe95
در اروپا، به دنبال جنبش اندیشه سیاسی از رُنسانس به این سو، از آزادی تعریفهای بسیار کرده اند. برخی دنبال معنای آشنای کلمه را گرفته اند و برخی دیگر از آن جدا شده اند، و از جمله، «آزادی» را وجود شرایط و فرصت هایی دانسته اند که برای گسترشِ تواناییهای فرد اهمیت اساسی دارد.
🔒هواداران رژیمهای «فراگیر» (توتالیتر) که با مفاهیم جاری آزادی در دموکراسیها مخالفند، بیشتر به این تعریف از آزادی می چسبند و مدعی آنند که برای آزادی بُعدی بیش از بُعد سیاسی آن قایلند. اما متفکرانی مانند تامس هابز و جان استوارت میل آزادی را به معنای متعارف آن تعریف کرده اند. چنانکه هابس می گوید: «انسان آزاد کسی است که چون بخواهد کارهایی را انجام دهد که در توان و استعداد او هست با مانعی روبرو نشود.» (رساله ی لویاتان).
از سوی دیگر، در سنت تفکر غربی، آزادی را شیوه ی زندگیِ همساز با قانون اخلاقی و خِرد شمرده اند، چنانکه اپیکتتوس، فیلسوف رواقی رومی می گوید: «هیچ انسانِ بدکار آزاد نیست»، و کارلایل، فیلسوف انگلیسی می گوید:
«آزادیِ حقیقیِ انسان در یافتن راهِ درست و گام زدن در آن راه است،» و میلتون، شاعر انگلیسی، نیز همین معنا را در سر دارد که می گوید:
«چون فریاد آزادی بر می دارند مرادشان خود سری است. زیرا کسی که خواهان آزادی است باید نیک و خردمند باشد.»
و اما در کارهای تامس هیل گرین و هگل مفهوم آزادی بخشی از یک فلسفه سیاسیِ پیچیده می شود. گرین می گوید:
«آزادی اخلاقی آن است که خِرد راهبرِ اراده باشد»؛ و آزادی برای فرد همانا «تحقق کمال در او به دست اوست.»
✖️ اما هگل از این فراتر می رود و بر آن است که معیار نیکی و خرد را - که در نظر داشتن آن عینِ آزادی است - در «دولت» باید جست، زیرا دولت به خودی خود و از راه خود همانا تمامیتِ اخلاقی و تحقق آزادی است.»
(فلسفه حق).
✖️✖️بر این مبنا استدلال کرده اند از آنجا که فرد حقیقتِ ذاتِ خود را در خدمت دولت می یابد،
اگر سرپیچی کند می توان اورا واداشت که «آزاد» بماند. این استدلال بعدها مبنای فلسفه ی دولت در رژیمهای فاشیست و نازیست قرار گرفت.
بطور کلی، در روزگار جدید، آزادی سیاسی، رکن دمکراسی شناخته شده و پایمال کردن آزادیهای اساسی، که در قانون اساسی آشکارا به مردم داده شده، پایمال کردن اصلِ حاکمیتِ مردم و جنایتی علیه حاکمیت قانون به شمار می آید. اما آزادیهای تعریف شده ی قانونی همواره حد آزادی هر فرد را همانا حدود آزادی دیگران می داند. بنابراین، آزادی با آنکه کلمه ای ست که بسیار با هیجان بر زبان می آید، به خودی خود پسندیده نیست، بلکه همواره باید در نظر داشت که آزادی از چه و برای چه خواسته می شود.
📕دانشنامهٔ سیاسی، داریوش آشوری
@cafe_andishe95
🚦ایدئولوژی مانند عینکی است که انسان دنیای واقعی را به رنگ دیگر می بیند و برآن اساس عمل می کند. واقعیت در برابر پیش فرضهای ایدئولوژی رنگ می بازد. در این حالت، انسان ناراستی را راستی و خطاهای خود را توجیه می کند.
ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود. در حوزه ی مذهب و سیاست نیز انسان می تواند برده ی ایدئولوژی خود شود.یعنی به جای تصمیم براساس اصول، علم، خرد و اخلاق، تابع پیشفرضهایی سیستماتیک و مکتبها و ایسم های ساخته شده برای سنجش درستی و نادرستی ارزشها و هنجارها بشود، براساس آن به دیگران و خود آسیب برساند، بی آن که در خطاکاریهایِ خود دچار عذابِ وجدان گردد.ایدئولوژی زدگی برابر با آگاهی انسان نیست، برعکس بازتابی از ناآگاهی انسان و تعصب او است.
در فرایندِ اجتماعی شدن و درونی کردن ارزشهای محیط و هنجارهای فرهنگی، ذهن انسان به ساختاری بدل میشود که رفتار انسان را تنظیم و قاعده مند می کند. در این فرایند، بخشی از نبایدهای اجتماعی نیز در کنار بایدها در انسان درونی می گردد.
اما اگر ایدئولوژی بر ساختار ذهنی انسان غلبه یابد، رفتار انسان از باید و نبایدهای هنجارهای فرهنگی و اخلاقی فاصله می گیرد؛ در نتیجه، رفتار انسان را ایدئولوژی هدایت می کند نه واقعیت.
اینگونه است که ایدئولوژی در شکل رفتار جمعی ممکن است تا حد جنون آمیز خودآزاری ودگرآزاری پیش برود. در رفتار جمعی، اراده و استقلال فکر از کنترل فرد خارج شده تابع فضای ایجاد شدۀ جمعی می شود. یک خطا در مراوده جمعی حتی می تواند به یک ارزش بدل شود، و نه تنها رفتار و فکر نادرست انسان را توجیه، بلکه او را متعهد و موظف کند.
🕌بنیادگرایی دینی و عملیات انتحاری نیز موارد جنون آمیز بیماری ایدئولوژی، و اوج ناآگاهی و عمق تعصب و پیش فرض های برساخته ی انسان است. آن چه توسط فاشیستها، انقلاب فرهنگی چین، و خمرهای سرخ در کامبوج رخ داد نیز نمونه هایی از بیماری و جنون ایدئولوژی سیاسی است که میلیونها انسان بی گناه قربانی آن شدند.
🌌این نوع ایدئولوژی، اغلب مکمل یک مکتب سیاسی مانند لنینیسم یا فاندامنتالیسم(بنیادگرایی) است. در این نوع تعبیر از ایدئولوژی، ایدئولوگ نیز پیدا می شود که نقش هدایت گر دیگران را دارد.
داوری براساس ایدئولوژی می کوشد که به جای شناخت واقعیت ها، واقعیتها را مطابق میل و پنداشت های مطلق گرایانه ی خود ببیند و نظم بدهد و با آن زندگی کند. این گونه است که ایدئولوژی با نادیده گرفتن فاکت ها، و در تقابل با واقعی تها سرآخر به تمامتخواهی و توتالیتاریسم می انجامد. افزون بر معنی و تعریف ایدئولوژی، موضوع ایدئولوژی هم بسیار مهم است. معمولاً انقلابها نیاز به ایدئولوژی دارند. زیرا ایدئولوژی کنش انسانی را تئوریزه می کند. نگاه به سیاست از دریچۀ ایده آلها نخست تولیدگر هرگونه کنش در انسان میشود و دوم همانند چسبی افراد مختلف را در کنار هم قرار می دهد و به هم متصل می کند. در این صورت می تواند، همفکری جمعی ) Group Thinking ( و خطای جمعی رخ دهد. افرادی که یکدیگر را نمیشناسند طوری نسبت به هم اعتماد می کنند که گویی در تمام عمر همدیگر را میشناختند.
⚠️ایدئولوژی عامل بسیج و تخریب
تجربه نشان داده است که ایدئولوژی، از جمله ایدئولوژی مارکسیسم برای بسیج، سازماندهی، مبارزه، فداکاری تا حد جان فشانی، انقلاب و پیروزی برقدرت حاکم، اهرمی مؤثر و حتا لازم است. در عین حال به مبارزات، حق اهلیت و مشروعیت عطا می کند و به مبارزان، شوق از خودگذشتگی می بخشد. 🔻اینگونه هدف وسیله را توجیه میکند.
در چنین شرایطی عقلانیت انسان تابع هیجانات اجتماعی میشود. در چنین فضایی طبعاً نمی توان از رفتار هیجا نزده و احساسی نتایج درستی انتظار داشت.در این فرایند، ایدئولوژی نه تنها به عنوان عامل پیوند دهنده ی افراد در تشکیلات سیاسی و دینی به کار گرفته م یشود؛ بلکه تداومِ آن در چارچوب اندیشه ی ایدئولوژیکِ دولتی نیز می تواند هم توجیه گر تمامی تخواهی گردد و هم توجیه گرِ کشتارِ مردم.
@cafe_andishe95
ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود. در حوزه ی مذهب و سیاست نیز انسان می تواند برده ی ایدئولوژی خود شود.یعنی به جای تصمیم براساس اصول، علم، خرد و اخلاق، تابع پیشفرضهایی سیستماتیک و مکتبها و ایسم های ساخته شده برای سنجش درستی و نادرستی ارزشها و هنجارها بشود، براساس آن به دیگران و خود آسیب برساند، بی آن که در خطاکاریهایِ خود دچار عذابِ وجدان گردد.ایدئولوژی زدگی برابر با آگاهی انسان نیست، برعکس بازتابی از ناآگاهی انسان و تعصب او است.
در فرایندِ اجتماعی شدن و درونی کردن ارزشهای محیط و هنجارهای فرهنگی، ذهن انسان به ساختاری بدل میشود که رفتار انسان را تنظیم و قاعده مند می کند. در این فرایند، بخشی از نبایدهای اجتماعی نیز در کنار بایدها در انسان درونی می گردد.
اما اگر ایدئولوژی بر ساختار ذهنی انسان غلبه یابد، رفتار انسان از باید و نبایدهای هنجارهای فرهنگی و اخلاقی فاصله می گیرد؛ در نتیجه، رفتار انسان را ایدئولوژی هدایت می کند نه واقعیت.
اینگونه است که ایدئولوژی در شکل رفتار جمعی ممکن است تا حد جنون آمیز خودآزاری ودگرآزاری پیش برود. در رفتار جمعی، اراده و استقلال فکر از کنترل فرد خارج شده تابع فضای ایجاد شدۀ جمعی می شود. یک خطا در مراوده جمعی حتی می تواند به یک ارزش بدل شود، و نه تنها رفتار و فکر نادرست انسان را توجیه، بلکه او را متعهد و موظف کند.
🕌بنیادگرایی دینی و عملیات انتحاری نیز موارد جنون آمیز بیماری ایدئولوژی، و اوج ناآگاهی و عمق تعصب و پیش فرض های برساخته ی انسان است. آن چه توسط فاشیستها، انقلاب فرهنگی چین، و خمرهای سرخ در کامبوج رخ داد نیز نمونه هایی از بیماری و جنون ایدئولوژی سیاسی است که میلیونها انسان بی گناه قربانی آن شدند.
🌌این نوع ایدئولوژی، اغلب مکمل یک مکتب سیاسی مانند لنینیسم یا فاندامنتالیسم(بنیادگرایی) است. در این نوع تعبیر از ایدئولوژی، ایدئولوگ نیز پیدا می شود که نقش هدایت گر دیگران را دارد.
داوری براساس ایدئولوژی می کوشد که به جای شناخت واقعیت ها، واقعیتها را مطابق میل و پنداشت های مطلق گرایانه ی خود ببیند و نظم بدهد و با آن زندگی کند. این گونه است که ایدئولوژی با نادیده گرفتن فاکت ها، و در تقابل با واقعی تها سرآخر به تمامتخواهی و توتالیتاریسم می انجامد. افزون بر معنی و تعریف ایدئولوژی، موضوع ایدئولوژی هم بسیار مهم است. معمولاً انقلابها نیاز به ایدئولوژی دارند. زیرا ایدئولوژی کنش انسانی را تئوریزه می کند. نگاه به سیاست از دریچۀ ایده آلها نخست تولیدگر هرگونه کنش در انسان میشود و دوم همانند چسبی افراد مختلف را در کنار هم قرار می دهد و به هم متصل می کند. در این صورت می تواند، همفکری جمعی ) Group Thinking ( و خطای جمعی رخ دهد. افرادی که یکدیگر را نمیشناسند طوری نسبت به هم اعتماد می کنند که گویی در تمام عمر همدیگر را میشناختند.
⚠️ایدئولوژی عامل بسیج و تخریب
تجربه نشان داده است که ایدئولوژی، از جمله ایدئولوژی مارکسیسم برای بسیج، سازماندهی، مبارزه، فداکاری تا حد جان فشانی، انقلاب و پیروزی برقدرت حاکم، اهرمی مؤثر و حتا لازم است. در عین حال به مبارزات، حق اهلیت و مشروعیت عطا می کند و به مبارزان، شوق از خودگذشتگی می بخشد. 🔻اینگونه هدف وسیله را توجیه میکند.
در چنین شرایطی عقلانیت انسان تابع هیجانات اجتماعی میشود. در چنین فضایی طبعاً نمی توان از رفتار هیجا نزده و احساسی نتایج درستی انتظار داشت.در این فرایند، ایدئولوژی نه تنها به عنوان عامل پیوند دهنده ی افراد در تشکیلات سیاسی و دینی به کار گرفته م یشود؛ بلکه تداومِ آن در چارچوب اندیشه ی ایدئولوژیکِ دولتی نیز می تواند هم توجیه گر تمامی تخواهی گردد و هم توجیه گرِ کشتارِ مردم.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🏷 چرا تجربه شکست رژیمهای رژیم های سوسیالیست گذشته سوسیالیستهای امروز را بر حذر نمیکند؟ چهچیزی برایشان سوسیالیسم را زنده نگه میدارد؟ پاسخ روشن است: رویای سوسیالیست. 🔖 بله رویای سوسیالیستی هم مثل رویای آمریکایی وجود دارد. نه بحثهای علمی و نه بحثهای اقتصادی…
🛑 روشنفکران یا مُهملگویان رژیم های توتالیتر و جنایتکار
📍داشتن باور غلط هیچ هزینهای ندارد. به استثنای مالکوم کالدول*، یافتن نمونهای از زائران غربی که به خاطر داشتن باور غلط از عواقب بدی رنج بردهباشد سخت است. زائران مجبور نبودهاند تحت [سلطه] سیستمهای که از دور تحسین میکردند زندگی کنند. وقتی که کمبود غذا را انکار میکردند یا برایش عذر و بهانه میآوردند، گرسنه نمیشدند. آنها مجبور نبودهاند در اردوگاههای کار اجباری که آرمانگرایانه یا منطقی جلوهاش میدادهاند، کار کنند. آنها حتی از عواقبی در راستای شهرتشان در کشور خود هم رنج نبردهاند.
🔺بئاتریس وب، سیدنی وب و جورج برنارد شاو تا به امروز هم چهرههای برجستهای در نظر گرفته میشوند. نوآم چامسکی هنوز یک «روشنفکر راک استار» است در حالی که کسانی که درباره کامبوج درست میگفتند تا حد زیادی فراموش شدهاند. گونار میردال که از مائو تسهتونگ، انور خوجه و پُل پوت بت ساخته بود، دست کم در کشور خودش سوئد، همچنان یک نماد ضد سرمایه داری اس. لوییز رینزر، پس از نوشتن کتابی در ستایش کره شمالی، هنوز میتوانست نامزد ریاست جمهوری آلمان غربی شود. ماریا آنتونیا ماکیوچی، پس از ستایش انقلاب فرهنگی مائو، به عنوان یک نماینده پارلمان، هم در کشور خودش ایتالیا و هم در سطح اتحادیه اروپا، مسیر شغلی موفقی را طی کرد. بعد از سقوط ونزوئلا، برخی مشتاقترین طرفداران چاوز در بریتانیا به برجستهترین چهرههای سیاسی کشور تبدیل شدند. با توجه به این موضوع، این سوال که «چطور بسیاری از افراد تحصیلکرده میتوانند این طور مداوم و کاملا در اشتباه باشند؟» کمی بیربط میشود. چرا در فانتزیهای محبوبشان غرق لذت نشوند، وقتی که هیچ انگیزهای برای [معتقد به باور] درست بودن وجود ندارد؟
*️⃣
(*مالکوم کالدول روشنفکر چپگرای بریتانیایی، استاد دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقا در لندن و احتمالاً بزرگترین تحسینکننده پُل پوت در غرب است. یکی از مضامین اصلی کالدول، انکار، دست کم گرفتن یا بهانه آوردن برای اعدامهای دسته جمعی در کامبوج بود. به گفته کالدول «فقط جنایتکاران حاد اعدام میشدند. این اتفاق برای «وطن فروشان» نیز میافتاد که به خوبی میدانستند اگر در کشور بمانند چه بلایی سرشان خواهد آمد.»
▪️وقتی کالدول این کلمات را نوشت، نمیدانست خود به زودی در رده این «جنایتکاران حاد» و «وطن فروشان» قرار میگرفت. در سال 1987، او قربانی یکی از همین اعدامهایی شد که به ادعای خودش اصلاً نمیافتادند.
▪️کالدول به کامبوج سفر کرد و آنجا توانست با پُل پوت (پال پات) ملاقات کند. بر اساس گفته یک روزنامهنگار آمریکایی که بلافاصله بعد از ملاقات کالدول را دیده بود، او به شدت تحت تاثیر این دیکتاتور قرار گرفته بود اما ظاهراً این احساس متقابل نبوده است. چند ساعت بعد، افراد مسلح وارد هتل او شدند و کالدول را به ضرب گلوله به قتل رساندند. دلیل دقیقی برای این کار مشخص نشده اما به گفته بعضی، به نظر آنها این کار یک اعدام آنی با انگیزههای سیاسی بوده است.)
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
📍داشتن باور غلط هیچ هزینهای ندارد. به استثنای مالکوم کالدول*، یافتن نمونهای از زائران غربی که به خاطر داشتن باور غلط از عواقب بدی رنج بردهباشد سخت است. زائران مجبور نبودهاند تحت [سلطه] سیستمهای که از دور تحسین میکردند زندگی کنند. وقتی که کمبود غذا را انکار میکردند یا برایش عذر و بهانه میآوردند، گرسنه نمیشدند. آنها مجبور نبودهاند در اردوگاههای کار اجباری که آرمانگرایانه یا منطقی جلوهاش میدادهاند، کار کنند. آنها حتی از عواقبی در راستای شهرتشان در کشور خود هم رنج نبردهاند.
🔺بئاتریس وب، سیدنی وب و جورج برنارد شاو تا به امروز هم چهرههای برجستهای در نظر گرفته میشوند. نوآم چامسکی هنوز یک «روشنفکر راک استار» است در حالی که کسانی که درباره کامبوج درست میگفتند تا حد زیادی فراموش شدهاند. گونار میردال که از مائو تسهتونگ، انور خوجه و پُل پوت بت ساخته بود، دست کم در کشور خودش سوئد، همچنان یک نماد ضد سرمایه داری اس. لوییز رینزر، پس از نوشتن کتابی در ستایش کره شمالی، هنوز میتوانست نامزد ریاست جمهوری آلمان غربی شود. ماریا آنتونیا ماکیوچی، پس از ستایش انقلاب فرهنگی مائو، به عنوان یک نماینده پارلمان، هم در کشور خودش ایتالیا و هم در سطح اتحادیه اروپا، مسیر شغلی موفقی را طی کرد. بعد از سقوط ونزوئلا، برخی مشتاقترین طرفداران چاوز در بریتانیا به برجستهترین چهرههای سیاسی کشور تبدیل شدند. با توجه به این موضوع، این سوال که «چطور بسیاری از افراد تحصیلکرده میتوانند این طور مداوم و کاملا در اشتباه باشند؟» کمی بیربط میشود. چرا در فانتزیهای محبوبشان غرق لذت نشوند، وقتی که هیچ انگیزهای برای [معتقد به باور] درست بودن وجود ندارد؟
*️⃣
(*مالکوم کالدول روشنفکر چپگرای بریتانیایی، استاد دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقا در لندن و احتمالاً بزرگترین تحسینکننده پُل پوت در غرب است. یکی از مضامین اصلی کالدول، انکار، دست کم گرفتن یا بهانه آوردن برای اعدامهای دسته جمعی در کامبوج بود. به گفته کالدول «فقط جنایتکاران حاد اعدام میشدند. این اتفاق برای «وطن فروشان» نیز میافتاد که به خوبی میدانستند اگر در کشور بمانند چه بلایی سرشان خواهد آمد.»
▪️وقتی کالدول این کلمات را نوشت، نمیدانست خود به زودی در رده این «جنایتکاران حاد» و «وطن فروشان» قرار میگرفت. در سال 1987، او قربانی یکی از همین اعدامهایی شد که به ادعای خودش اصلاً نمیافتادند.
▪️کالدول به کامبوج سفر کرد و آنجا توانست با پُل پوت (پال پات) ملاقات کند. بر اساس گفته یک روزنامهنگار آمریکایی که بلافاصله بعد از ملاقات کالدول را دیده بود، او به شدت تحت تاثیر این دیکتاتور قرار گرفته بود اما ظاهراً این احساس متقابل نبوده است. چند ساعت بعد، افراد مسلح وارد هتل او شدند و کالدول را به ضرب گلوله به قتل رساندند. دلیل دقیقی برای این کار مشخص نشده اما به گفته بعضی، به نظر آنها این کار یک اعدام آنی با انگیزههای سیاسی بوده است.)
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔹به لحاظ متافیزیکی، پُست مدرنیسم ضدواقعگراست، و بر آن است که سخن گفتن معنادار درباره واقعیتی که وجود مستقل دارد غیرممکن است. به جای آن، پُست مدرنیسم نوعی برداشت اجتماعی-زبانی و برساختگرایانه از واقعیت را مینشاند. 🔺به لحاظ شناختشناسی، پُست مدرنیسم با رد…
❎ پُست مدرنیسم راهبرد شناختشناسانه چپ افراطی دانشگاهی است در واکنش به بحرانی که معلول ناکامیهای سوسیالیسم در نظر و عمل است.
📚📖 تبیین پُستمدرنیسم: شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر
@cafe_andishe95
📚📖 تبیین پُستمدرنیسم: شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر
@cafe_andishe95
📌عرفان در تحول تاریخی خود، به ویژه با یورش مغولان، که آغاز دورهای در انحطاط اندیشه عرفانی بود، از سویی، در ترکیب شرعی- یاسای مغولی وارد و، از سوی دیگر، به مبنایی برای اخلاق فردی و جمعی تبدیل شد. این وجه از عرفان «اجتماعی»، یعنی عرفانی که در اجتماع گریزی بنیادین آن، حضوری اجتماعی پیدا کرده بود، در تحول آتی به مبنایی برای خیال اندیشی مزمن ایرانیان تبدیل شد و آنان را از واقعیت مناسبات اجتماعی به خیالی از آن مناسبات سوق داد. هنوز پیآمدهای این خیال اندیشی، که تاکنون به صورتهای گوناگونی ادامه پیدا کرده، برای تحولات تاریخی ایران مورد بررسی قرار نگرفته است و، از این رو، این شیفتگی نسبت به عرفان و به ویژه به وجوه مبتذل و منحط آن همچنان ادامه دارد.
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨 هر مذهبی مدعی یقین مطلق است، اما هیچ فرقهای روش مسالمت جویانهای در دست ندارد که سبب شود دگراندیشان بیاستثنا و داوطلبانه از خطا برگردند و به مرام حقیقی بگروند. اگر مومنان به ادیان و مذاهب و مختلف به منظور مذاکره دوستانه درباره اختلافات خود انجمن میکردند،…
📍در هر صورت ارجاع به کلیسا گمراهکننده است. آن امپراتوری مسیحیت که پاپها و اسقفها ادارهاش میکنند، مشمول هیچ تغییر و تحولی نیست و بر پایه آموزههایی جاودان و تغییرناپذیر ساخته شده است. قبض و بسط ایمان تا ابد مشخص است. تکامل و پیشرفتی در آن وجود ندارد. تنها گزینهای که در برابر قانون و جزمیات وجود دارد، اطاعت است.
⛪️ معیار گزینشی که کلیسای کاتولیک بر اساس آن سران آتی خود را تعیین میکند، وفاداری تزلزل ناپذیر به ایمان دینی و جزمیات آن است. کلیسای کاتولیک نه دنبال نوآوران و اصلاحگران میگردد، و نه در پی پیشگامان ایدههای نوینی است که با ایدههای قدیمی تضاد رادیکالی داشته باشد.
📚📖 بوروکراسی، لودویگ فون میزس ترجمه مهدی تدینی
@cafe_andishe95
⛪️ معیار گزینشی که کلیسای کاتولیک بر اساس آن سران آتی خود را تعیین میکند، وفاداری تزلزل ناپذیر به ایمان دینی و جزمیات آن است. کلیسای کاتولیک نه دنبال نوآوران و اصلاحگران میگردد، و نه در پی پیشگامان ایدههای نوینی است که با ایدههای قدیمی تضاد رادیکالی داشته باشد.
📚📖 بوروکراسی، لودویگ فون میزس ترجمه مهدی تدینی
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞سرچشمه. اثری از کینگ ویدور. فیلمنامه از آین رند (لیبرتارین عینیتگرا) بر مبنای رمانی از خودش به همین نام.
The Fountainhead 1949
🎥فیلم ویدور ستایشی از فردگرایی و مخالفت با جمعگرایی و همزمان محکومیت جناح های چپگرایی است که طرفدار همشکلی و زندگی جمعی هستند و روراک قهرمان فردگرا و سازشناپذیر داستان، نمایندۀ این تلقی به شمار می آید که نباید خلاقیت آزادانۀ شخصی را فدای مصالح اجتماعی کرد.شخصیت او آشکارا با نگاهی به فرانک لوید رایت (معمار بزرگ مدرن آمریکایی) پرداخته شده و ویدور می خواست خود رایت طراحی های رورک را انجام دهد اما در نهایت مجبور شد به تقلید از سبک او اکتفا کند. فیلمبرداری و فضاسازی متاثر از فیلم نوآر و صحنه نمادین پایانی که نیل سوار بر آسانسور روباز به سوی کوپر می رود که بر بام آسمانخراش با افتخار ایستاده، شکوهمند است.
@cafe_andishe95
The Fountainhead 1949
🎥فیلم ویدور ستایشی از فردگرایی و مخالفت با جمعگرایی و همزمان محکومیت جناح های چپگرایی است که طرفدار همشکلی و زندگی جمعی هستند و روراک قهرمان فردگرا و سازشناپذیر داستان، نمایندۀ این تلقی به شمار می آید که نباید خلاقیت آزادانۀ شخصی را فدای مصالح اجتماعی کرد.شخصیت او آشکارا با نگاهی به فرانک لوید رایت (معمار بزرگ مدرن آمریکایی) پرداخته شده و ویدور می خواست خود رایت طراحی های رورک را انجام دهد اما در نهایت مجبور شد به تقلید از سبک او اکتفا کند. فیلمبرداری و فضاسازی متاثر از فیلم نوآر و صحنه نمادین پایانی که نیل سوار بر آسانسور روباز به سوی کوپر می رود که بر بام آسمانخراش با افتخار ایستاده، شکوهمند است.
@cafe_andishe95
📸آی ویوی هنرمند و کنشگر سیاسی و اجتماعی چینی به خاطر عکسهای «حرمتشکنانه»اش منفور حکومت کمونیستی چین است و به همین خاطر بارها زندانی شده است.توضیحاتش را درباره دو عکس معروف و محبوبش بخوانید (اسلاید های یک و دو):🔺
🇨🇳🖕🏼
من این نوع عکس گرفتنها را (اسلاید یک)دوست دارم چون به خودم ثابت میکند که به رغم خواست حکومت میتوانم آزاد باشم.اگر نتوانم در کشوری که زور در آن حاکم است انگشت میانی خودم را نشان بدهم احساس شرمساری میکنم و حس بدی به من دست میدهد.مبادا فکر کنید آدم بیادبی هستم.باور کنید هرگز در کل زندگیام به کسی فحش ندادهام.اما بگذارید داستان این عکس را برایتان بگویم.تازه از آمریکا به چین برگشته بودم و پنج سال از قتلعام میدان تیانانمن گذشته بود و همچنان دیکتاتوری برقرار بود و هیچ تغییر محسوسی رخ نداده بود.حس بدی داشتم.با این انگشت میانیام توانستم حس خودم را به رییس مائو و نظام مزخرفش نشان بدهم.هر جا که زور حاکم است،فساد و انحراف هم وجود دارد.این انگشت، نماد کوچک من است،این انگشت احساس مرا به دیکتاتوری نشان میدهد.این انگشت میانی من حالا خیلی معروف شده است.
🪞من شیفتگی خاصی به این عکس سیاه و سفید دارم(اسلاید دو).از دوستم لو شینگ،که بعدها همسرم شد،خواستم با من به میدان تیانانمن بیاید.پنج سال از قتل عام دموکراسی خواهان چینی در این میدان گذشته بود و میخواستم احساس نفرت خودم را از دیکتاتوری و نمادهایش نشان دهم.من و لو موفق شدیم از صف ماموران پلیس و امنیهچیها بگذریم و به وسط میدان درست مقابل تصویر بزرگ مائو برسیم.لو ژستی گرفت شبیه ژست معروف مریلین مونرو و من در یک لحظه عکس را گرفتم.خودم این عکس را گرفتم و این مثل یک مانیفست سیاسی و هنری است.در آن زمان این تنها کاری بود که میتوانستم بکنم.«کنش »کلمه محبوب من است و خلاقیت یعنی قدرت کنش.این کاری که کردم «کنشگری »است و گاهی یک کنش کوچک به قدر یک میلیون ایده ارزش دارد.کنشهای شما در قبال محیط اطرافتان به شما میگوید که شما چگونه آدمی هستید ، چه کارهاید و دوست دارید چه نوع جامعهای داشته باشید.کنشگری چیز خوبی است.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🇨🇳🖕🏼
من این نوع عکس گرفتنها را (اسلاید یک)دوست دارم چون به خودم ثابت میکند که به رغم خواست حکومت میتوانم آزاد باشم.اگر نتوانم در کشوری که زور در آن حاکم است انگشت میانی خودم را نشان بدهم احساس شرمساری میکنم و حس بدی به من دست میدهد.مبادا فکر کنید آدم بیادبی هستم.باور کنید هرگز در کل زندگیام به کسی فحش ندادهام.اما بگذارید داستان این عکس را برایتان بگویم.تازه از آمریکا به چین برگشته بودم و پنج سال از قتلعام میدان تیانانمن گذشته بود و همچنان دیکتاتوری برقرار بود و هیچ تغییر محسوسی رخ نداده بود.حس بدی داشتم.با این انگشت میانیام توانستم حس خودم را به رییس مائو و نظام مزخرفش نشان بدهم.هر جا که زور حاکم است،فساد و انحراف هم وجود دارد.این انگشت، نماد کوچک من است،این انگشت احساس مرا به دیکتاتوری نشان میدهد.این انگشت میانی من حالا خیلی معروف شده است.
🪞من شیفتگی خاصی به این عکس سیاه و سفید دارم(اسلاید دو).از دوستم لو شینگ،که بعدها همسرم شد،خواستم با من به میدان تیانانمن بیاید.پنج سال از قتل عام دموکراسی خواهان چینی در این میدان گذشته بود و میخواستم احساس نفرت خودم را از دیکتاتوری و نمادهایش نشان دهم.من و لو موفق شدیم از صف ماموران پلیس و امنیهچیها بگذریم و به وسط میدان درست مقابل تصویر بزرگ مائو برسیم.لو ژستی گرفت شبیه ژست معروف مریلین مونرو و من در یک لحظه عکس را گرفتم.خودم این عکس را گرفتم و این مثل یک مانیفست سیاسی و هنری است.در آن زمان این تنها کاری بود که میتوانستم بکنم.«کنش »کلمه محبوب من است و خلاقیت یعنی قدرت کنش.این کاری که کردم «کنشگری »است و گاهی یک کنش کوچک به قدر یک میلیون ایده ارزش دارد.کنشهای شما در قبال محیط اطرافتان به شما میگوید که شما چگونه آدمی هستید ، چه کارهاید و دوست دارید چه نوع جامعهای داشته باشید.کنشگری چیز خوبی است.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
✂️سانسور دولت شوروی✂️
🔖آندری تاركوفسكی در يكی از يادداشتهای روزانهاش ليستی پنجاه موردی آورده از پرسشها و اصلاحيههايی كه دايره فرهنگی يا همان اداره سانسورِ دولت شوروی، برای اكران شدن فيلم «سولاريس» دستور اعمال آنها را صادر كرده بود. تعدادی از آن پنجاه مورد اينهاست:
١- كاراكتر كريس كلوين به كدام جبهه تعلق دارد؟ سوسياليسم، كمونيسم يا كاپيتاليسم؟
۲- دكتر اسناوت نبايد درباره بیمعنايی تفتيش كائنات حرفی بزند.
٣- درباره مفهموم خدا در فيلم بحثی نشود.
٤- درباره مفهوم مسيحيت در فيلم بحثی نشود.
٥- برای فصل نهايی اين تغييرات بايد ايجاد شود:
الف) كريس بايد به خانه پدری باز گردد.
ب) فيلم نبايد در انتها چنين تأثيری را به وجود بياورد كه كريس شخصيتی نااميد و شكست خورده دارد.
٦- انگيزه خودكشی كاباريان بايد چنين به نظر برسد كه او خود را در راه دوستان و همكارانش قربانی كرده.
٧- صحنهی بستر حذف شود.
٨- صحنههايی كه در آنها كريس شلوار به پا ندارد حذف شود.
٩- صحنههای مشاوره علمی كه شبيه به محكمه اجرا شده حذف شود.
١٠- چرا اسناوت و سارتوريوس از كريس هراس دارند؟
١١- زمينههای علمی فيلم بايد اين حس را ايجاد كنند كه ما نمیتوانيم جهان را بشناسيم و درک نظام هستی ناممكن است.
١٢- اساسا سولاريس چيست و مهمانها كه هستند؟
١٣- شخصيتها بايد بر بحران چيره شوند.
١٤- (مورد نهايی و پنجاهم) فيلم ارزشی برای انسانيت قائل نيست.
📄تاركوفسكی در ادامه يادداشت روزانهاش مینويسد: به شرافتم سوگند كه میخواهند نابودم كنند. اين كارشان نوعی تحريک است. از جان من چه میخواهند؟ كه اين اصلاحيهها را نپذيرم و بعد به كل نابودم كنند؟ يا اينها را قبول كنم و به دست خودم فيلمم را نابود كنم؟... درک نمیكنم كه با اين فهرست میخواهند چه بگويند. نمیتوانم قبول كنم. فيلم منهدم خواهد شد. حق ندارم افسرده شوم؟ همهی اين كارها يک تحريک است، نمیدانم تحريک به چی… خدای من، انسان بايد چقدر بدوی و ابله باشد كه دست به چنين شكاری بزند و به يک فيلم چنين ايرادهايی بگيرد…
محمدرضا شیروان
@cafe_andishe95
🔖آندری تاركوفسكی در يكی از يادداشتهای روزانهاش ليستی پنجاه موردی آورده از پرسشها و اصلاحيههايی كه دايره فرهنگی يا همان اداره سانسورِ دولت شوروی، برای اكران شدن فيلم «سولاريس» دستور اعمال آنها را صادر كرده بود. تعدادی از آن پنجاه مورد اينهاست:
١- كاراكتر كريس كلوين به كدام جبهه تعلق دارد؟ سوسياليسم، كمونيسم يا كاپيتاليسم؟
۲- دكتر اسناوت نبايد درباره بیمعنايی تفتيش كائنات حرفی بزند.
٣- درباره مفهموم خدا در فيلم بحثی نشود.
٤- درباره مفهوم مسيحيت در فيلم بحثی نشود.
٥- برای فصل نهايی اين تغييرات بايد ايجاد شود:
الف) كريس بايد به خانه پدری باز گردد.
ب) فيلم نبايد در انتها چنين تأثيری را به وجود بياورد كه كريس شخصيتی نااميد و شكست خورده دارد.
٦- انگيزه خودكشی كاباريان بايد چنين به نظر برسد كه او خود را در راه دوستان و همكارانش قربانی كرده.
٧- صحنهی بستر حذف شود.
٨- صحنههايی كه در آنها كريس شلوار به پا ندارد حذف شود.
٩- صحنههای مشاوره علمی كه شبيه به محكمه اجرا شده حذف شود.
١٠- چرا اسناوت و سارتوريوس از كريس هراس دارند؟
١١- زمينههای علمی فيلم بايد اين حس را ايجاد كنند كه ما نمیتوانيم جهان را بشناسيم و درک نظام هستی ناممكن است.
١٢- اساسا سولاريس چيست و مهمانها كه هستند؟
١٣- شخصيتها بايد بر بحران چيره شوند.
١٤- (مورد نهايی و پنجاهم) فيلم ارزشی برای انسانيت قائل نيست.
📄تاركوفسكی در ادامه يادداشت روزانهاش مینويسد: به شرافتم سوگند كه میخواهند نابودم كنند. اين كارشان نوعی تحريک است. از جان من چه میخواهند؟ كه اين اصلاحيهها را نپذيرم و بعد به كل نابودم كنند؟ يا اينها را قبول كنم و به دست خودم فيلمم را نابود كنم؟... درک نمیكنم كه با اين فهرست میخواهند چه بگويند. نمیتوانم قبول كنم. فيلم منهدم خواهد شد. حق ندارم افسرده شوم؟ همهی اين كارها يک تحريک است، نمیدانم تحريک به چی… خدای من، انسان بايد چقدر بدوی و ابله باشد كه دست به چنين شكاری بزند و به يک فيلم چنين ايرادهايی بگيرد…
محمدرضا شیروان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💢 هرجا میبینیم دولت کنترل فعالیتهای اقتصادی شهروندان خویش را تا سطح جزئیات در دست گرفته است و حتی جزئیات اقتصادش هم از مرکز برنامهریزی میشود، این را هم میبینیم که شهروندان عادی به زنجیر سیاسی کشیده شدهاند و سطح زندگیشان بسیار پایین است و مردم اختیار…
💠 فضیلت لیبرال
🎲 مدارا دستکم به دو دلیل توصیه میشود. اول آنکه، به خوشبختی فردی منجر میشود. فردی که آزادی دارد «تا صلاح خویش را به روش خودش دنبال کند» میتواند آن سبکی از زندگی را انتخاب کند که بیشتر با طبیعت او جور باشد. در غیاب این آزادی او مجبور میبود ویژگیهای منحصر به فرد خویش را چنان بفرساید که با روشهای سنتی زندگی جور شود. آدمی با داشتن یک زندگی که برای منش او مناسبترین است، میتواند امیدوار باشد که به تکمیل نفس و خوشبختی دست یابد.
🔖 دوم آنکه، مُدارا منجر به پیشرفت اجتماعی میشود. این کار را با ترویج فردیت میکند. افرادی که میتوانند طبیعت خود را به بهترین شکل شکوفا کنند میتوانند بیشتر از دیگران به رفاه اجتماعی که در آن زندگی میکنند بیفزایند. فردی که استعدادهای منحصر به فرد خود را کشف کرده و آنها را تا حد کمال توسعه داده است میتواند بیشترین کمک را به جامعه را بکند. از سوی دیگر، فردی که زندگیاش مطابق معیارهای خانواده، اجتماع و جامعه بریده و دوخته شده باشد، در بهترین حالت خوشبختیاش هم معادل یک آدموارهی ماشینی خواهد بود.
📚📖 مدارا، بیژن شاهین ترجمه محمد ماشینچیان
@cafe_andishe95
🎲 مدارا دستکم به دو دلیل توصیه میشود. اول آنکه، به خوشبختی فردی منجر میشود. فردی که آزادی دارد «تا صلاح خویش را به روش خودش دنبال کند» میتواند آن سبکی از زندگی را انتخاب کند که بیشتر با طبیعت او جور باشد. در غیاب این آزادی او مجبور میبود ویژگیهای منحصر به فرد خویش را چنان بفرساید که با روشهای سنتی زندگی جور شود. آدمی با داشتن یک زندگی که برای منش او مناسبترین است، میتواند امیدوار باشد که به تکمیل نفس و خوشبختی دست یابد.
🔖 دوم آنکه، مُدارا منجر به پیشرفت اجتماعی میشود. این کار را با ترویج فردیت میکند. افرادی که میتوانند طبیعت خود را به بهترین شکل شکوفا کنند میتوانند بیشتر از دیگران به رفاه اجتماعی که در آن زندگی میکنند بیفزایند. فردی که استعدادهای منحصر به فرد خود را کشف کرده و آنها را تا حد کمال توسعه داده است میتواند بیشترین کمک را به جامعه را بکند. از سوی دیگر، فردی که زندگیاش مطابق معیارهای خانواده، اجتماع و جامعه بریده و دوخته شده باشد، در بهترین حالت خوشبختیاش هم معادل یک آدموارهی ماشینی خواهد بود.
📚📖 مدارا، بیژن شاهین ترجمه محمد ماشینچیان
@cafe_andishe95
🏢در قلب دولت، اجبار است
▫️دولت یک اجتماع انسانی است که (با موفقیت) مدعی انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در یک قلمرو معین است. ماکس وبر
🔺درحالیکه دولت اغلب به عنوان یک موجودیت خوشخیم یا خیرخواه دیده میشود، تقریباً مثل یک عمو یا یکی از والدین، ما باید به یاد داشته باشیم که در قلب دولت، خشونت وجود دارد. دولت، انحصار خشونت را بدست میآورد. دولتها شرایطی را ایجاد میکنند که در آن هیچکس مجاز به خشونت نیست، اما دولت قادر به اِعمال خشونت است. دولتها از تهدید خشونت استفاده میکنند تا تبعیت از مالیات و رفتار مد نظرشان حاصل شود.
▫️فرد روح دارد، اما دولت ماشینی بیروح است. دولت هرگز نمیتواند خشونتی را که وجودش مدیون آن است، کنار بگذارد. ماهاتما گاندی
🔺تمام فعالیتهای دولتی به دو دسته تقسیم میشوند. در حالت اول، دولت میتواند از زور برای اصلاح رفتار استفاده کند. قانونی میتواند وضع شود که فعالیت خاصی (مانند قتل یا افترا یا فتنه) را ممنوع میکند و متخلفان را به مجازاتهایی از مجازاتهای مالی تا حبس تا اعدام تهدید میکند. در حالت دوم، دولت، درآمدهای مالیاتی را بدست میآورد و این پول را به روشهای خاصی خرج میکند. اما کسب درآمدهای مالیاتی خود از طریق تهدید خشونت انجام میشود. دولت از ساکنان میخواهد مالیاتهای خاصی را بپردازند و ما را با مجازاتهای پولی یا حتی زندان در صورت عدم رعایت این خواستهها تهدید میکند.
⚜️ایده بزرگ لیبرال دموکراسی این است که خشونت دولتی را به شکلی کنترل شده، قابلپیشبینی و عادلانه محدود کند. در یک دموکراسی ایدهآل، ما با یک رژیم اخلاقی اجبار موافقت میکنیم. وقتی کنترلها و موازنهها در اطراف دولت ناقص باشد، خشونت دولتی میتواند به روشهای ناعادلانه اِعمال شود.
هر اقدام دولتی به قیمت اجبار افراد خصوصی است. این محدودیتها آزادی فردی را محدود میکند که به خودی خود رفاه انسان را کاهش میدهد. وقتی مالیات Re 1 را بر شخصی تحمیل میکنیم، آزادی او را برای خرج کردن Re 1 از بین میبریم.
✍️محمدرضا فرهادی پور
@cafe_andishe95
▫️دولت یک اجتماع انسانی است که (با موفقیت) مدعی انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در یک قلمرو معین است. ماکس وبر
🔺درحالیکه دولت اغلب به عنوان یک موجودیت خوشخیم یا خیرخواه دیده میشود، تقریباً مثل یک عمو یا یکی از والدین، ما باید به یاد داشته باشیم که در قلب دولت، خشونت وجود دارد. دولت، انحصار خشونت را بدست میآورد. دولتها شرایطی را ایجاد میکنند که در آن هیچکس مجاز به خشونت نیست، اما دولت قادر به اِعمال خشونت است. دولتها از تهدید خشونت استفاده میکنند تا تبعیت از مالیات و رفتار مد نظرشان حاصل شود.
▫️فرد روح دارد، اما دولت ماشینی بیروح است. دولت هرگز نمیتواند خشونتی را که وجودش مدیون آن است، کنار بگذارد. ماهاتما گاندی
🔺تمام فعالیتهای دولتی به دو دسته تقسیم میشوند. در حالت اول، دولت میتواند از زور برای اصلاح رفتار استفاده کند. قانونی میتواند وضع شود که فعالیت خاصی (مانند قتل یا افترا یا فتنه) را ممنوع میکند و متخلفان را به مجازاتهایی از مجازاتهای مالی تا حبس تا اعدام تهدید میکند. در حالت دوم، دولت، درآمدهای مالیاتی را بدست میآورد و این پول را به روشهای خاصی خرج میکند. اما کسب درآمدهای مالیاتی خود از طریق تهدید خشونت انجام میشود. دولت از ساکنان میخواهد مالیاتهای خاصی را بپردازند و ما را با مجازاتهای پولی یا حتی زندان در صورت عدم رعایت این خواستهها تهدید میکند.
⚜️ایده بزرگ لیبرال دموکراسی این است که خشونت دولتی را به شکلی کنترل شده، قابلپیشبینی و عادلانه محدود کند. در یک دموکراسی ایدهآل، ما با یک رژیم اخلاقی اجبار موافقت میکنیم. وقتی کنترلها و موازنهها در اطراف دولت ناقص باشد، خشونت دولتی میتواند به روشهای ناعادلانه اِعمال شود.
هر اقدام دولتی به قیمت اجبار افراد خصوصی است. این محدودیتها آزادی فردی را محدود میکند که به خودی خود رفاه انسان را کاهش میدهد. وقتی مالیات Re 1 را بر شخصی تحمیل میکنیم، آزادی او را برای خرج کردن Re 1 از بین میبریم.
✍️محمدرضا فرهادی پور
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔖 در موضوع انحصارها، مانند بسیاری از موضوعات دیگر، کاپیتالیسم معمولا برای آن چیزی سرزنش میشود که تخریبگَرانش مرتکب شدهاند: این تجارت آزاد در بازار آزاد نیست که انحصار میآفریند، بلکه قانونگذاری دولتی، عمل دولتی، و کنترل های دولتی است. اگر مردم نگران شرهای…
📌 هر جا بازارها محدود هستند، قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی وابسته است. در کشورهایی که آزادی اقتصادی ندارند فرادستان سیاسی لزوماً فرادستان اقتصادی هستند و برعکس. به نظر فریدمن بزرگترین محافظ در برابر زورگویی سیاسی، آزادی اقتصادی است که قدرت اقتصادی قدرت سیاسی را به چالش میکشد.
📚📖 آیا بازار، اخلاق ما را فاسد میکند؟، ویرجیل هنری استور و جینی سئونگ چوی ترجمه جعفر خیرخواهان
@cafe_andishe95
📚📖 آیا بازار، اخلاق ما را فاسد میکند؟، ویرجیل هنری استور و جینی سئونگ چوی ترجمه جعفر خیرخواهان
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
❎ پُست مدرنیسم راهبرد شناختشناسانه چپ افراطی دانشگاهی است در واکنش به بحرانی که معلول ناکامیهای سوسیالیسم در نظر و عمل است. 📚📖 تبیین پُستمدرنیسم: شکگرایی و سوسیالیسم از روسو تا فوکو، استیون آر. سی هیکس ترجمه حسن پور سفیر @cafe_andishe95
🏮یکی از شیوههای شبه علم و ضد علم مبهمگویی و کلیگویی است. نظریات و مفاهیم آنان چنان پیچیده، متناقض و مغشوش است که از این شیوه برای پنهان نگه داشتن و مخفی کردن این موضوع استفاده میکنند.
🔸از آنجا که پُست مدرنیسم به نقد مدرنیته میپردازد و فایده خردگرایی را، با توجه به و در متن جوامع غربی مورد سوال قرار میدهد، در جوامعی مانند جامعه ما که بیش از هزارسال است که در آن خردگرایی و تعبیر و تفسیر عقلانی جهان منع و نهی شده است، به سرعت جا باز میکند و طرفدار مییابد.
🔹بعضیها فکر میکنند که سبک نامفهوم و پُر از ابهام، نثر مغلق و پیچیده پرگویی و زبانبازی، عبارات نارسا، گنگ و عجیب و غریب و تعابیر دور از ذهن نویسندگان پُست مدرنیسم، تبلیغات غیرواقعی و خصمانه مخالفان آنها است. اما استفن کاتس نشان میدهد برای اینکه خود را یک متفکر و اندیشمند پُست مدرن نشان دهید باید چنان پیچیده و گنگ و نامفهوم بنویسید تا کسی نتواند آن را بفهمد و یا از آن چیزی سر در بیاورد (شیوه شبه دانشورزان).
💢در نتیجه کسی نمیفهمد که حرفی برای گفتن ندارید. علاوه بر آن، به علت پیچیدگی و مبهم بودن مطالب، افراد فکر میکنند که نکات مهم و ژرفی در آن نهفته است که ورای فهم آنهاست، بنابراین در حالی که احترام زیادی به شما میگذارند، سوالاتی نمیکنند که نتوانید پاسخ دهید.
📚📖 جهان فراطبیعی: علم، شبه علم، و ضد علم در دوران پُست مدرن، محمدرضا توکلی صابری
@cafe_andishe95
🔸از آنجا که پُست مدرنیسم به نقد مدرنیته میپردازد و فایده خردگرایی را، با توجه به و در متن جوامع غربی مورد سوال قرار میدهد، در جوامعی مانند جامعه ما که بیش از هزارسال است که در آن خردگرایی و تعبیر و تفسیر عقلانی جهان منع و نهی شده است، به سرعت جا باز میکند و طرفدار مییابد.
🔹بعضیها فکر میکنند که سبک نامفهوم و پُر از ابهام، نثر مغلق و پیچیده پرگویی و زبانبازی، عبارات نارسا، گنگ و عجیب و غریب و تعابیر دور از ذهن نویسندگان پُست مدرنیسم، تبلیغات غیرواقعی و خصمانه مخالفان آنها است. اما استفن کاتس نشان میدهد برای اینکه خود را یک متفکر و اندیشمند پُست مدرن نشان دهید باید چنان پیچیده و گنگ و نامفهوم بنویسید تا کسی نتواند آن را بفهمد و یا از آن چیزی سر در بیاورد (شیوه شبه دانشورزان).
💢در نتیجه کسی نمیفهمد که حرفی برای گفتن ندارید. علاوه بر آن، به علت پیچیدگی و مبهم بودن مطالب، افراد فکر میکنند که نکات مهم و ژرفی در آن نهفته است که ورای فهم آنهاست، بنابراین در حالی که احترام زیادی به شما میگذارند، سوالاتی نمیکنند که نتوانید پاسخ دهید.
📚📖 جهان فراطبیعی: علم، شبه علم، و ضد علم در دوران پُست مدرن، محمدرضا توکلی صابری
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
ادامه قتل و کشتار جوانان دلیر و آزادیخواه در ایذه، دستگیری و آزار و اذیت خانوادههای قهرمانان جاویدنام وطن در سراسر ایران، بازداشت دوباره بسیاری از فعالان و مبارزان ایراندوست و صدور احکام سنگین زندان برای آنها، فشار بر رهبران مذهبی اهل سنت در سیستان و بلوچستان، همه و همه حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی به شدت از شروع فاز دیگری از انقلاب ملی ایران در سالگرد مهسا و روزهای پس از آن ترسیده است.
عزم ملت متحد ایران برای رسیدن به آزادی و رفاهی که لیاقتش را دارند، قدرتمندتر از آن است که با کشتار و سرکوب و بگیر و ببند متوقف شود. وقتی قدرت خود را باور و اتحادمان را افزونتر کنیم، پیروز خواهیم شد.
@OfficialRezaPahlavi
عزم ملت متحد ایران برای رسیدن به آزادی و رفاهی که لیاقتش را دارند، قدرتمندتر از آن است که با کشتار و سرکوب و بگیر و ببند متوقف شود. وقتی قدرت خود را باور و اتحادمان را افزونتر کنیم، پیروز خواهیم شد.
@OfficialRezaPahlavi