🐜«لانۀ موران».
لانۀ مورچگان استعارۀ محبوب داستایفسکی از سوسیالیسم بود.
👤آدمبودن، در تضاد با مورچهبودن، نهفقط به محصول بلکه به فرایند هم نیاز دارد. تلاش فقط هنگامی ارزشمند است که امکان شکست باشد، گو اینکه انتخابها فقط وقتی اهمیت دارند که جهان آسیبپذیر باشد و تاحدودی وابسته به اینکه ما، بهجای این کار، آن کار دیگر را انجام دهیم. مورچهها انتخابی نمیکنند.
«نسل آبرومند مورچهها از لانۀ موران آغاز و احتمالاً به همان ختم خواهد شد و این والاترین ستایشها را بابت پایداری و جدیتشان بر میانگیزد. اما انسان مخلوقی است بازیگوش و شاید، همچو یک شطرنجباز، تنها به جریان بازی عشق میورزد، نه نتیجۀ آن».
📑 مقاله فئودور داستایوفسکی فیلسوف آزادی- گَری سال مورسن
@cafe_andishe95
لانۀ مورچگان استعارۀ محبوب داستایفسکی از سوسیالیسم بود.
👤آدمبودن، در تضاد با مورچهبودن، نهفقط به محصول بلکه به فرایند هم نیاز دارد. تلاش فقط هنگامی ارزشمند است که امکان شکست باشد، گو اینکه انتخابها فقط وقتی اهمیت دارند که جهان آسیبپذیر باشد و تاحدودی وابسته به اینکه ما، بهجای این کار، آن کار دیگر را انجام دهیم. مورچهها انتخابی نمیکنند.
«نسل آبرومند مورچهها از لانۀ موران آغاز و احتمالاً به همان ختم خواهد شد و این والاترین ستایشها را بابت پایداری و جدیتشان بر میانگیزد. اما انسان مخلوقی است بازیگوش و شاید، همچو یک شطرنجباز، تنها به جریان بازی عشق میورزد، نه نتیجۀ آن».
📑 مقاله فئودور داستایوفسکی فیلسوف آزادی- گَری سال مورسن
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
☑️ کاملا منطبق با روح توتالیتاریسم است که هر فعالیتی که به خاطر خود آن صورت پذیرد و هدف دیگری از آن منظور نباشد، محکوم و تقبیح گردد. نازیها و روشنفکران سوسیالیست و کمونیستها همه یکسان از علم به خاطر علم و هنر به خاطر هنر متنفرند. هر فعالیتی باید بر پایه…
👁🗨تمایز قائل شدن میان آیین عقیدتی خاص کسانی که مشرّف به کیش جنبش توتالیتر شدهاند و تبلیغ ویژهٔ نوآموزان خارجی جنبش ، در زمان پیش از به قدرت رسیدن جنبش صورت می گیرد .
رابطهٔ میان تبلیغات و تلقین ، از یک سوی به حجم جنبش بستگی دارد و از سوی دیگر به فشار خارجی . هرچه که جنبش کوچکتر باشد ، انرژی بیشتری صرف تبلیغات خواهد شد ؛ و هرچه که از جهان خارج فشار بیشتری بر رژیمهای توتالیتر وارد شود ، دیکتاتورهای توتالیتر فعالانه تر تبلیغ خواهند کرد.
◾️نکته اصلی این است که ضرورتهای تبلیغات غالباً از جهان خارج تحمیل می شوند و خود این جنبش ها درواقع نه تبلیغ بلکه تلقین مینمایند .
اما تلقین که بناگزیر با ارعاب همراه است ، بموازات تواناتر شدن جنبش ها یا منزوی گشتن حکومت های توتالیتر و کسب تامین در برابر دخالت خارجی ، افزایش می یابد .
باید گفت تبلیغات بخشی از جنگ روانی بحساب می آید اما ارعاب ، حتی پس از آنکه رژیم های توتالیتر به اهداف روانشناختی شان دست مییابند ، همچنان بکار گرفته میشود:
🪩
وحشت واقعی ارعاب در این است که بر مردمی یکسره مطیع حاکم می شود .
در جاییکه فرمانروایی ارعاب به کمال خویش میرسد ، تبلیغات یکسره ناپدید میشود.
به سخن دیگر تبلیغات یکی از مهمترین ابزارهای توتالیتاریسم در معامله با جهان غیر توتالیتر است ؛ حال آنکه ارعاب ، گوهر راستین اینگونه حکومت بشمار میآید .
📚📖 توتالیتاریسم، هانا آرنت
@cafe_andishe95
رابطهٔ میان تبلیغات و تلقین ، از یک سوی به حجم جنبش بستگی دارد و از سوی دیگر به فشار خارجی . هرچه که جنبش کوچکتر باشد ، انرژی بیشتری صرف تبلیغات خواهد شد ؛ و هرچه که از جهان خارج فشار بیشتری بر رژیمهای توتالیتر وارد شود ، دیکتاتورهای توتالیتر فعالانه تر تبلیغ خواهند کرد.
◾️نکته اصلی این است که ضرورتهای تبلیغات غالباً از جهان خارج تحمیل می شوند و خود این جنبش ها درواقع نه تبلیغ بلکه تلقین مینمایند .
اما تلقین که بناگزیر با ارعاب همراه است ، بموازات تواناتر شدن جنبش ها یا منزوی گشتن حکومت های توتالیتر و کسب تامین در برابر دخالت خارجی ، افزایش می یابد .
باید گفت تبلیغات بخشی از جنگ روانی بحساب می آید اما ارعاب ، حتی پس از آنکه رژیم های توتالیتر به اهداف روانشناختی شان دست مییابند ، همچنان بکار گرفته میشود:
🪩
وحشت واقعی ارعاب در این است که بر مردمی یکسره مطیع حاکم می شود .
در جاییکه فرمانروایی ارعاب به کمال خویش میرسد ، تبلیغات یکسره ناپدید میشود.
به سخن دیگر تبلیغات یکی از مهمترین ابزارهای توتالیتاریسم در معامله با جهان غیر توتالیتر است ؛ حال آنکه ارعاب ، گوهر راستین اینگونه حکومت بشمار میآید .
📚📖 توتالیتاریسم، هانا آرنت
@cafe_andishe95
💡آموزه های سترگ از مونتسکیو:
🔑«آزادی عبارت است از حق انجام هرکاری که قوانین اجازه میدهد و انجام ندادن آنچه قانون منع کردهاست.»
🗝«آزادی عبارت است از دستزدن بههرکاری که بهوسیله قوانین موضوعهٔ حکومتی که تفکیک قوا در آن بهحقیقت پیوسته است، منع نشده باشد. حکومتی که در آن قانون را هیئت مقننه تدوین، قوه مجریه بصورت مجزا اجرا و قوه قضاییهٔ مستقلی آن را قضاوت میکند.»
🔑«اگر قدرت قضاوت از قدرت قانونگذاری و اجرایی جدا نباشد، بازهم از آزادی نشانی نخواهد بود.»
🗝«فقط قدرت است که میتواند جلوی قدرت را بگیرد.»
📚 روحالقوانین
@cafe_andishe95
🔑«آزادی عبارت است از حق انجام هرکاری که قوانین اجازه میدهد و انجام ندادن آنچه قانون منع کردهاست.»
🗝«آزادی عبارت است از دستزدن بههرکاری که بهوسیله قوانین موضوعهٔ حکومتی که تفکیک قوا در آن بهحقیقت پیوسته است، منع نشده باشد. حکومتی که در آن قانون را هیئت مقننه تدوین، قوه مجریه بصورت مجزا اجرا و قوه قضاییهٔ مستقلی آن را قضاوت میکند.»
🔑«اگر قدرت قضاوت از قدرت قانونگذاری و اجرایی جدا نباشد، بازهم از آزادی نشانی نخواهد بود.»
🗝«فقط قدرت است که میتواند جلوی قدرت را بگیرد.»
📚 روحالقوانین
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚦ایدئولوژی مانند عینکی است که انسان دنیای واقعی را به رنگ دیگر می بیند و برآن اساس عمل می کند. واقعیت در برابر پیش فرضهای ایدئولوژی رنگ می بازد. در این حالت، انسان ناراستی را راستی و خطاهای خود را توجیه می کند. ایدئولوژی زدگی مانع از استقلال فکری می شود.…
🌀ایدئولوژی که تفسیر ساختار قدرت از واقعیت است، همیشه در نهایت تحتالشعاع منافع ساختار قرار میگیرد. بنابراین، در دل ایدئولوژی گرایشی طبیعی برای جدا کردن خودش از واقعیت و خلق جهانی از ظواهر و تبدیل شدن به یک آیین وجود دارد. در جوامعی که رقابتی عمومی برای کسب قدرت وجود دارد و در نتیجه آن قدرت تحت نظارت عمومی است، طبیعتاً نحوه مشروعیت بخشیدن ایدئولوژیک قدرت به خودش هم تحت نظارت عمومی قرار میگیرد. بنابراین، در چنین شرایطی همیشه عوامل تصحیح کننده معینی وجود دارند که به نحو مؤثری نمیگذارند ایدئولوژی به کلی دست از واقعیت بشوید.
🔴 اما در نظامهای توتالیتر خبری از این عوامل تصحیحکننده نیست، و در نتیجه چیزی نیست که بتواند جلودار هرچه دورترشدن ایدئولوژی از واقعیت و تبدیلشدن تدریجیاش به آن چیزی شود که در نظامهای پساتوتالیتر میبینیم: جهانی از ظواهر، آیین صرف، زبانی صوری و تشریفاتی که هیچ ربط معنایی به واقعیت ندارد و بدل به مجموعهای از علائم آیینی شده است که شبهواقعیت را به جای واقعیت مینشاند.
📚📖 قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول ترجمه احسان کیانیخواه
@cafe_andishe95
🔴 اما در نظامهای توتالیتر خبری از این عوامل تصحیحکننده نیست، و در نتیجه چیزی نیست که بتواند جلودار هرچه دورترشدن ایدئولوژی از واقعیت و تبدیلشدن تدریجیاش به آن چیزی شود که در نظامهای پساتوتالیتر میبینیم: جهانی از ظواهر، آیین صرف، زبانی صوری و تشریفاتی که هیچ ربط معنایی به واقعیت ندارد و بدل به مجموعهای از علائم آیینی شده است که شبهواقعیت را به جای واقعیت مینشاند.
📚📖 قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول ترجمه احسان کیانیخواه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌 هر جا بازارها محدود هستند، قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی وابسته است. در کشورهایی که آزادی اقتصادی ندارند فرادستان سیاسی لزوماً فرادستان اقتصادی هستند و برعکس. به نظر فریدمن بزرگترین محافظ در برابر زورگویی سیاسی، آزادی اقتصادی است که قدرت اقتصادی قدرت سیاسی…
✅ بخش عمومی همیشه، و بدون استثنا بزرگترین مُسرف [اسرافکننده] و تلفکننده پول جامعه است. اگر این بخش نسبت به هزینههایی که انجام میدهند بیشتر دقیق باشد، میتواند مطمئن باشد که بخش خصوصی در مخارج خود صرفهجو هست. اگر ولخرجی دولت جامعه را به تباهی و ورشکستگی سوق ندهد، ولخرجی افراد ملت هرگز این کار را نخواهد کرد.
📚📖 ثروت ملل، آدام اسمیت ترجمه سیروس ابراهیمزاده
@cafe_andishe95
📚📖 ثروت ملل، آدام اسمیت ترجمه سیروس ابراهیمزاده
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💲علم اقتصاد علمی نظری است و در چنین مقامی هیچ حرفی در این باره نمیزند که یک انسان چه ارزشهایی دارد و در پی چه اهدافی باید باشد. علم اقتصاد اهداف نهایی را مشخص نمیکند. تعیین اهداف نهایی نه وظیفه انسان اندیشنده، بلکه وظیفه انسان کنشکننده است. علم محصول اندیشه…
💵 اقتصاد علم خاص جوامع متشکل از افراد مستقل و مختار است که در آن سازمان تولیدی جامعه تابعی از نیازها و خواستههای نامحدود افراد مستقل و آزاد است، جامعهای که در آن تخصیص منابع به صورت مساله مربوط به تعدد وسایل و منابع محدود و هدفهای متعدد و نامحدود مطرح میشود. در نظام کمونیستی یا اقتصاد دستوری از آنجا که وظیفه تخصیص منابع به عهده یک مرجع گذاشته میشود (برنامه دولتی)، علم اقتصاد جایی ندارد. در این جوامع، چون تعدد هدفهای جایگزین و رقیب وجود ندارد، مشکل اقتصادی به صورت تعدد وسایل و وحدت هدفها جلوه میکند و بدین ترتیب، مساله بیشتر جنبه فنی به خود میگیرد تا اقتصادی.
📚📖گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد، موسی غنی نژاد
@cafe_andishe95
📚📖گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد، موسی غنی نژاد
@cafe_andishe95
✨اشتباهی بزرگتر از این وجود ندارد که تصور کنیم خوشبختیِ آدمی در واقعیت و در نفسِ امور است؛
نه، خوشبختی در تصوری است که ما از این امور داریم
📗در ستایش دیوانگی-اراسموس
«در ستایش دیوانگی» نخستین اثری است که پس از قرون وسطی استبداد مقامات مسیحی را با زبان طنز و شوخی مورد انتقاد قرار داد. متن کتاب به زبان لاتین که زبان علمی آن دوره بود نوشته شدهاست. ایده این اثر طی مسافرتی از ایتالیا به انگلیس به ذهن اراسموس خطور کرد و آن را در منزل تامس مور، صدراعظم آینده انگلستان نگاشت.
@cafe_andishe95
نه، خوشبختی در تصوری است که ما از این امور داریم
📗در ستایش دیوانگی-اراسموس
«در ستایش دیوانگی» نخستین اثری است که پس از قرون وسطی استبداد مقامات مسیحی را با زبان طنز و شوخی مورد انتقاد قرار داد. متن کتاب به زبان لاتین که زبان علمی آن دوره بود نوشته شدهاست. ایده این اثر طی مسافرتی از ایتالیا به انگلیس به ذهن اراسموس خطور کرد و آن را در منزل تامس مور، صدراعظم آینده انگلستان نگاشت.
@cafe_andishe95
📐لب استدلال اصلی تامس نیگل، به تاسی از سقراط، این است که به هر حال نفی و یا انکار نهاد عقل توسط خود عقل آشکارا نقض غرض است؛ مادامی که از تمهیدات و لوازم عقلی همچون استدلال قیاسی، استقرا، استنتاج به بهترین تبیین، برهان خلف، استناد به شواهد تجربی و… برای به پرسش کشیدن عقل و دستاوردهای نظری آن استفاده می کنید، همچنان خواسته یا ناخواسته در چنبره ی اقتدار فراگیر عقل هستید:
« تشخیص استدلال های منطقی به عنوان [ استدلال های] مستقلا معتبر پیش شرط پذیرش روایتی تکاملی درباره ی خاستگاه این [قدرت] تشخیص است…اگر کسی در [ساحت] منطق می اندیشد، نمی تواند در همان حین این اندیشه ها را صرفاً [بازتاب] طبایع روانشناختی بپندارد، هر چه قدر هم که [این طبایع] موجَب (caused) بوده و یا ریشه در زیست شناسی داشته باشند»
📎استدلال نیگل در عین سادگی بسیار قدرتمند و گویاست:
چگونه است که نیچه و دیگر نسبی گرایان و چشم اندازباوران برای اثبات نسبی گرایی خود از استدلال های معتبر و دیگر قوانین عقلی استفاده می کنند ولی در نهایت عقل و لوازم آن را «افسانه» می پندارند؟! اگر عقل در بن و بنیاد خود (اصول موضوعه ی منطق) «افسانه» و دروغی بیش نیست، آیا نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که احتجاجات و روایات نیچه در باره ی خاستگاه منطق نیز ،که ضرورتاً مبتنی برهمین اصول است، افسانه ای از نوعی دیگر و پیچیده تر است؟
🖇از دیگر سو، نیگل بر این باور است که چنین شک آوری هایی در باب منطق و عقلانیت، علاوه بر اینکه آشکارا خود-ابطال گرند، فرساینده ی کل نظام معرفت ما خواهند بود، به گونه ای که در نهایت وادار خواهیم شد تا اذعان کنیم که در حقیقت چیزی نمی دانیم و یا هر آنچه می دانیم به طرزی محلی و گونه-شمول (Species-bound) و نه جهان شمول تنها برای ما نه «صادق» که سودمند است. نیگل این نگرانی را به نقل از الوین پلانتینگا طی پانوشتی این چنین بیان می کند که «او [پلانتینگا] استدلال می کند که پذیرش معرفت شناسی تکاملی [ آنچه که نیچه بدان باور دارد و از آن دفاع می کند] ناعقلانی است، زیرا در صورت صادق بودن آن هیچ دلیلی برای اتکا به روش هایی که با استفاده از آنها به این نظریه [معرفت شناسی تکاملی] و یا هر نظریه ی دیگری نائل شده ایم نخواهیم داشت»
📑از مقاله نیچه علیه منطق
نویسنده: بعثت علمی
@cafe_andishe95
« تشخیص استدلال های منطقی به عنوان [ استدلال های] مستقلا معتبر پیش شرط پذیرش روایتی تکاملی درباره ی خاستگاه این [قدرت] تشخیص است…اگر کسی در [ساحت] منطق می اندیشد، نمی تواند در همان حین این اندیشه ها را صرفاً [بازتاب] طبایع روانشناختی بپندارد، هر چه قدر هم که [این طبایع] موجَب (caused) بوده و یا ریشه در زیست شناسی داشته باشند»
📎استدلال نیگل در عین سادگی بسیار قدرتمند و گویاست:
چگونه است که نیچه و دیگر نسبی گرایان و چشم اندازباوران برای اثبات نسبی گرایی خود از استدلال های معتبر و دیگر قوانین عقلی استفاده می کنند ولی در نهایت عقل و لوازم آن را «افسانه» می پندارند؟! اگر عقل در بن و بنیاد خود (اصول موضوعه ی منطق) «افسانه» و دروغی بیش نیست، آیا نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که احتجاجات و روایات نیچه در باره ی خاستگاه منطق نیز ،که ضرورتاً مبتنی برهمین اصول است، افسانه ای از نوعی دیگر و پیچیده تر است؟
🖇از دیگر سو، نیگل بر این باور است که چنین شک آوری هایی در باب منطق و عقلانیت، علاوه بر اینکه آشکارا خود-ابطال گرند، فرساینده ی کل نظام معرفت ما خواهند بود، به گونه ای که در نهایت وادار خواهیم شد تا اذعان کنیم که در حقیقت چیزی نمی دانیم و یا هر آنچه می دانیم به طرزی محلی و گونه-شمول (Species-bound) و نه جهان شمول تنها برای ما نه «صادق» که سودمند است. نیگل این نگرانی را به نقل از الوین پلانتینگا طی پانوشتی این چنین بیان می کند که «او [پلانتینگا] استدلال می کند که پذیرش معرفت شناسی تکاملی [ آنچه که نیچه بدان باور دارد و از آن دفاع می کند] ناعقلانی است، زیرا در صورت صادق بودن آن هیچ دلیلی برای اتکا به روش هایی که با استفاده از آنها به این نظریه [معرفت شناسی تکاملی] و یا هر نظریه ی دیگری نائل شده ایم نخواهیم داشت»
📑از مقاله نیچه علیه منطق
نویسنده: بعثت علمی
@cafe_andishe95
🪙از یارگیری خاکستری تا پرچم دروغین 🏴
🔘احتمالا شنیده باشید که افراد بی تفاوت یا همان خاکستری ها که تعداد آنها هم کم نیست چگونه می توانند در تحولات سیاسی و اجتماعی نقش آفرینی کنند. در ساده ترین تعریف از خاکستری ها به افرادی گفته میشود که در مراحل اولیه تحولات سیاسی و اجتماعی در جامعه واکنشی از خود نشان نمی دهند اما بمرور که اعتراضات عمومی شکل می گیرد، اهمیت حضور این قشر در همراهی یا عدم همراهی آنان با اعتراضات مورد توجه قرار میگیرد. هنگامیکه در چکسلواکی در بهار پراگ اعتراضات علیه سیاستهای شوروی آغاز شد بخش عمده مردم در موضع بیطرفی بودند آن ها اگر چه علاقمند سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی نبودند اما انگیزهای هم برای بیان اعتراضات علنی و حضور در راهپیماییها نداشتند، چون معتقد بودند اگر چه شوروی دیکتاتور است اما آینده چکسلواکی بی شوروی هم گنگ است. بهار پراگ را بیشتر جوانان و دانشجویان با شیوههای مدنی پیش میبردند، راهپیمایهای سکوت، ایستادن در معابر عمومی، تجمع در میدانها و … اما جمعیت عظیم همچنان در مقابل این اعتراضها سکوت کرده بودند...
🚩این بخش خاکستری جامعه بیمناک آینده بودند. کا گ ب سرویساطلاعاتی و امنیتی شوروی در حزب کمونیست مورد سؤال قرار گرفت و لئونید برژنف رهبر شوروی به کا گ ب دستور داد تا از هر راهی که میتواند نه با نیروی پلیسی و امنیتی بلکه با ایجاد یک جو روانی قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه را علیه معترضین بشوراند. کا گ ب پیشنهاد داد تا نیروهایی از پلیس و وفاداران لباس شخصی حزب به اموال عمومی و همچنین خانههای مردم و فروشگاهها حمله ببرند و به غارت و تخریب مشغول بشوند، آنها به ایستگاههای اتوبوس ماشینهای مردم و فروشگاهها و خانهها حمله میکردند و اینگونه القا کردند معترضین غارتگرو دشمن مردم هستند رفته رفته قشر خاکستری جامعه که از این آشوبها و غارت و تخریب خسته شده بودند به حمایت از حزب و حکومت پرداختند و از آنها خواستند تا جلوی این آشوبها گرفته شود کار به جایی رسید که اعتراضات عمومی رنگ عوض کرد حالا همان قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه بود که به خیابانها ریخته بودند و علیه معترضین شعار میدادند و خواستار برقراری آرامش بودند! این عمل بعدها به دکترین سیناترا نیز مشهور شد.
اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق از این شیوه خرسند شدند و بعدها در پس هر اعتراضی نسبت به آن اقدام میکردند. سازمانهای امنیتی این دکترین را بهعنوان بخشی از مهندسی عملیات روانی در جامعه بکار گرفتند و در دورههای آموزشی خود همواره نسبت به تربیت تیمهای ضربت باهدف یارگیری خاکستری اختصاص میدادند.
🏴☠️پرچم دروغین | False Flag اولین بار وقتی استفاده شد که کشتیهای دزدان دریایی پرچم کشورهای دیگر را بالا می بردند تا کشتیهای تجاری به اشتباه خیال کنند با کشتی دوست مواجهاند. در گذر زمان این اصطلاح درباره هر عملیات پنهانی که اجراکننده اش قصد داشت طرفِ دیگر را مقصر جلوه دهد؛ به کار برده شد. این اصطلاح درباره فعالیت هایی که افراد یا دولت ها برای مقابله با رقبای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... انجام میدهند به کار برده می شود. در متون قانونی، عملیات پرچم دروغین را عموما مقصرسازی ظاهری و یا صحنه سازی توصیف میکنند. مشهورترین عملیات پرچم دروغین همان بود که آلمان نازی در واقعه معروف به گلیویتز | Gleiwitz اجرا کرد. در سال ۱۹۳۹ آدولف هیتلر به برخی افسرانش دستور داد به شکل سربازان لهستانی درآیند تا حملهای ساختگی به ایستگاهی رادیویی آن کشور (آلمان) ترتیب دهند. این حرکت به حمایت بخشی از مردم آلمان از حمله به لهستان منجر شد و در نهایت، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت. هیتلر در سخنرانیاش که حالا مشهور شده است، درست پیش از این حمله گفت: « مهم نیست باورش کنند یا نه، از پیروز میدان نخواهند پرسید راست گفته است یا دروغ. »
🖥اما امروزه با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی پیاده سازی این گونه اقدامات و عملیات کار آسانی به نظر نمی رسد، ضمن اینکه بکارگیری این روشها نزد افکار عمومی و بخصوص جمعیت خاکستری کاملا نخ نما شده است. گرچه اکنون هم نباید از اهمیت هر نوع اقدامی از این دست غافل بود که هر گونه اعتراض مدنی توسط صاحبان قدرت به آشوب و اغتشاش کشیده شود، اما مهمتر از آن اینست که حاکمیت ها معترضان را به رسمیت بشناسند و صدای آنها را بشنوند و در صدد اصلاح امور برایند، چرا که در قرن حاضر سرکوب و عدم توجه به خواست مردم نتیجه جز بی ثباتی و فروپاشی و از بین رفتن سرمایه های مادی و معنوی یک کشور را در پی نخواهد داشت.
✍🏼جواد میرعرب
@cafe_andishe95
🔘احتمالا شنیده باشید که افراد بی تفاوت یا همان خاکستری ها که تعداد آنها هم کم نیست چگونه می توانند در تحولات سیاسی و اجتماعی نقش آفرینی کنند. در ساده ترین تعریف از خاکستری ها به افرادی گفته میشود که در مراحل اولیه تحولات سیاسی و اجتماعی در جامعه واکنشی از خود نشان نمی دهند اما بمرور که اعتراضات عمومی شکل می گیرد، اهمیت حضور این قشر در همراهی یا عدم همراهی آنان با اعتراضات مورد توجه قرار میگیرد. هنگامیکه در چکسلواکی در بهار پراگ اعتراضات علیه سیاستهای شوروی آغاز شد بخش عمده مردم در موضع بیطرفی بودند آن ها اگر چه علاقمند سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی نبودند اما انگیزهای هم برای بیان اعتراضات علنی و حضور در راهپیماییها نداشتند، چون معتقد بودند اگر چه شوروی دیکتاتور است اما آینده چکسلواکی بی شوروی هم گنگ است. بهار پراگ را بیشتر جوانان و دانشجویان با شیوههای مدنی پیش میبردند، راهپیمایهای سکوت، ایستادن در معابر عمومی، تجمع در میدانها و … اما جمعیت عظیم همچنان در مقابل این اعتراضها سکوت کرده بودند...
🚩این بخش خاکستری جامعه بیمناک آینده بودند. کا گ ب سرویساطلاعاتی و امنیتی شوروی در حزب کمونیست مورد سؤال قرار گرفت و لئونید برژنف رهبر شوروی به کا گ ب دستور داد تا از هر راهی که میتواند نه با نیروی پلیسی و امنیتی بلکه با ایجاد یک جو روانی قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه را علیه معترضین بشوراند. کا گ ب پیشنهاد داد تا نیروهایی از پلیس و وفاداران لباس شخصی حزب به اموال عمومی و همچنین خانههای مردم و فروشگاهها حمله ببرند و به غارت و تخریب مشغول بشوند، آنها به ایستگاههای اتوبوس ماشینهای مردم و فروشگاهها و خانهها حمله میکردند و اینگونه القا کردند معترضین غارتگرو دشمن مردم هستند رفته رفته قشر خاکستری جامعه که از این آشوبها و غارت و تخریب خسته شده بودند به حمایت از حزب و حکومت پرداختند و از آنها خواستند تا جلوی این آشوبها گرفته شود کار به جایی رسید که اعتراضات عمومی رنگ عوض کرد حالا همان قشر خاکستری و بیتفاوت جامعه بود که به خیابانها ریخته بودند و علیه معترضین شعار میدادند و خواستار برقراری آرامش بودند! این عمل بعدها به دکترین سیناترا نیز مشهور شد.
اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق از این شیوه خرسند شدند و بعدها در پس هر اعتراضی نسبت به آن اقدام میکردند. سازمانهای امنیتی این دکترین را بهعنوان بخشی از مهندسی عملیات روانی در جامعه بکار گرفتند و در دورههای آموزشی خود همواره نسبت به تربیت تیمهای ضربت باهدف یارگیری خاکستری اختصاص میدادند.
🏴☠️پرچم دروغین | False Flag اولین بار وقتی استفاده شد که کشتیهای دزدان دریایی پرچم کشورهای دیگر را بالا می بردند تا کشتیهای تجاری به اشتباه خیال کنند با کشتی دوست مواجهاند. در گذر زمان این اصطلاح درباره هر عملیات پنهانی که اجراکننده اش قصد داشت طرفِ دیگر را مقصر جلوه دهد؛ به کار برده شد. این اصطلاح درباره فعالیت هایی که افراد یا دولت ها برای مقابله با رقبای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... انجام میدهند به کار برده می شود. در متون قانونی، عملیات پرچم دروغین را عموما مقصرسازی ظاهری و یا صحنه سازی توصیف میکنند. مشهورترین عملیات پرچم دروغین همان بود که آلمان نازی در واقعه معروف به گلیویتز | Gleiwitz اجرا کرد. در سال ۱۹۳۹ آدولف هیتلر به برخی افسرانش دستور داد به شکل سربازان لهستانی درآیند تا حملهای ساختگی به ایستگاهی رادیویی آن کشور (آلمان) ترتیب دهند. این حرکت به حمایت بخشی از مردم آلمان از حمله به لهستان منجر شد و در نهایت، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت. هیتلر در سخنرانیاش که حالا مشهور شده است، درست پیش از این حمله گفت: « مهم نیست باورش کنند یا نه، از پیروز میدان نخواهند پرسید راست گفته است یا دروغ. »
🖥اما امروزه با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی پیاده سازی این گونه اقدامات و عملیات کار آسانی به نظر نمی رسد، ضمن اینکه بکارگیری این روشها نزد افکار عمومی و بخصوص جمعیت خاکستری کاملا نخ نما شده است. گرچه اکنون هم نباید از اهمیت هر نوع اقدامی از این دست غافل بود که هر گونه اعتراض مدنی توسط صاحبان قدرت به آشوب و اغتشاش کشیده شود، اما مهمتر از آن اینست که حاکمیت ها معترضان را به رسمیت بشناسند و صدای آنها را بشنوند و در صدد اصلاح امور برایند، چرا که در قرن حاضر سرکوب و عدم توجه به خواست مردم نتیجه جز بی ثباتی و فروپاشی و از بین رفتن سرمایه های مادی و معنوی یک کشور را در پی نخواهد داشت.
✍🏼جواد میرعرب
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
ما هرگز نمیتوانیم به معصومیت و زیباییِ ادعایی جامعه بسته بازگردیم ... به مجرد اینکه احساس کنیم باید عهدهدار مسئولیتهای شخصی شویم ... دیگر نخواهیم توانست به وضعی بازگردیم که در آن بیچون و چرا در برابر جادوی قبیله سر بنهیم ... 🔷 هرچه بیشتر برای بازگشت…
🔱 ریشهی ایدئولوژیک دولتگرایی (یا جمعگرایی) مقدمهی قبیلهای وحشیانی است که، عاجز از درک حقوق فردی، معتقد بودند قبیله حاکم برتر و قادر مطلق است و مالک زندگی اعضای خود است و هرگاه بخواهد میتواند آنها را فدای هر آن چیزی کند که «خیر» خود میپندارد.
🔒 آنها عاجز از درک هر اصل اجتماعی غیر از حکومت زور وحشیانه، معتقد بودند فقط قدرت طبیعی خواستههای قبیله را محدود میسازد و قبیلههای دیگر شکارهای طبیعی آنها هستند که باید فتح شوند، غارت شوند، به بردگی کشیده شوند یا نابود گردند. تاریخ تمام مردمان بدوی زنجیرهای است از جنگهای قبیلهای و قتلعام های درون قبیلهای.
📚📖 کاپیتالیسم: آرمان ناشناخته، آین رند ترجمه ابوالفضل حقیری
@cafe_andishe95
🔒 آنها عاجز از درک هر اصل اجتماعی غیر از حکومت زور وحشیانه، معتقد بودند فقط قدرت طبیعی خواستههای قبیله را محدود میسازد و قبیلههای دیگر شکارهای طبیعی آنها هستند که باید فتح شوند، غارت شوند، به بردگی کشیده شوند یا نابود گردند. تاریخ تمام مردمان بدوی زنجیرهای است از جنگهای قبیلهای و قتلعام های درون قبیلهای.
📚📖 کاپیتالیسم: آرمان ناشناخته، آین رند ترجمه ابوالفضل حقیری
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌عرفان در تحول تاریخی خود، به ویژه با یورش مغولان، که آغاز دورهای در انحطاط اندیشه عرفانی بود، از سویی، در ترکیب شرعی- یاسای مغولی وارد و، از سوی دیگر، به مبنایی برای اخلاق فردی و جمعی تبدیل شد. این وجه از عرفان «اجتماعی»، یعنی عرفانی که در اجتماع گریزی بنیادین…
🔗 تاکنون، تاریخ تجربه عرفانی در ایران، و دورههای آن، که، در واقع، یکی از صورتهای عمده تاریخ آگاهیگریزی و حتی آگاهی ستیزی وجدان نگونبخت ایرانی است، نانوشته مانده است. نزدیک به یک هزاره، سایه بلند و سنگین عرفان بر پیکر آگاهییابی ایرانیان گسترده بوده است و به لحاظ فرهنگی هیچ نمودی را در تاریخ ایران نمیشناسیم که به اندازه عرفان سدههای متأخر سهمی در تکوین وجدان نگونبخت ایرانی داشته باشد. نقش دوگانه اندیشه عرفانی، در آغاز دوره اسلامی، در سدههای متأخر، بویژه با نقادی حافظ، که به نوعی پایان اندیشه عرفانی را اعلام میکرد، به اخلاق بیاخلاقی و دنیاداری دنیا گریزانه تقلیل پیدا کرد و با سیطره آن همه راههای آگاهییابی بسته شد.
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
📚📖تاریخ اندیشه سیاسی در ایران ملاحظاتی در مبانی نظری، جواد طباطبایی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
☠️خرافهای کُشنده ♦️نه مارکسیسم علمی است که در احوال کارگران شوربخت و نه کمونیسم فلسفه ذاتی پرولتاریاست بلکه نمودی از فلسفه روشنفکری است که بخشهایی از پرولتاریا را اغوا کرده است و کمونیسم نیز از این شبهعلم برای چنگ زدن به هدفش یعنی قبضه قدرت استفاده میکند.…
🔺مومنان متوهم
☠️☭ کمونیستهایی نیز که با آرامش خاطر ادعای ملحد بودن دارند، سرشار از ایمانند: آنان تنها در پی سازماندهی عاقلانه بهرهبرداری از منابع طبیعی و زندگی مشترک نیستند، بلکه سودای تسلط بر نیروهای کیهانی و جوامع را دارند تا به حل معمای تاریخ نایل آیند و نیز میکوشند ذهن و زبان آدمی را از افتادن در مسیری دور کنند که به رضایت از خود منتهی میشود.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
☠️☭ کمونیستهایی نیز که با آرامش خاطر ادعای ملحد بودن دارند، سرشار از ایمانند: آنان تنها در پی سازماندهی عاقلانه بهرهبرداری از منابع طبیعی و زندگی مشترک نیستند، بلکه سودای تسلط بر نیروهای کیهانی و جوامع را دارند تا به حل معمای تاریخ نایل آیند و نیز میکوشند ذهن و زبان آدمی را از افتادن در مسیری دور کنند که به رضایت از خود منتهی میشود.
📚📖 افیون روشنفکران، رمون آرون ترجمه پیروز ایزدی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
👁🗨تمایز قائل شدن میان آیین عقیدتی خاص کسانی که مشرّف به کیش جنبش توتالیتر شدهاند و تبلیغ ویژهٔ نوآموزان خارجی جنبش ، در زمان پیش از به قدرت رسیدن جنبش صورت می گیرد . رابطهٔ میان تبلیغات و تلقین ، از یک سوی به حجم جنبش بستگی دارد و از سوی دیگر به فشار خارجی…
🔸تقریباً کلیه مفاهیم مهم توتالیتاریسم امروزی مستقیماً از هگل به ارث رسیده است که، به قول زیمرن، «زرادخانهای از جنگ افزارهای فراخور نهضتهای استبدادی» فراهم آورد و حفظ کرد.
📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزتالله فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖جامعه باز و دشمنان آن، کارل پوپر ترجمه عزتالله فولادوند
@cafe_andishe95
⭕️پوتین و استالین، پریگوژین و گورکی: لعنت به فضای مجازی!
برادرگرانقدر ولادیمیر پوتین بعد از ساقط کردن هواپیمای «پریگوژین» به دیدار خانواده او رفت و آنها را دلداری داد. از شاگرد دبستان رفیق «ژوزف استالین» توقعی جز این نمیرود و البته در آیندهی نزدیک، وقتی عدهای را به جرم کشتن پریگوژین دستگیر و اعدام کرد و به این بهانه، از شر آنها هم راحت شد، معلوم خواهد شد که درسش را چقدر خوب آموخته است!
🗓حکایت، حکایتی قدیمی است. استالین از این آموزهها زیاد دارد و رفتار او با «ماکسیم گورکی» نویسندهی بزرگ شوروی از این دست است.
🚩گورکی هجدهم ژوئن ۱۹۳۶ مرد. پزشکان علت مرگ را ذاتالریه و سکته قلبی اعلام کردند. در تشییع، استالین با بازوبند سیاه پیشاپیش عزاداران حرکت می کرد. بیستماه بعد پزشکان، منشی و حتی جاسوس حزب در منزل گورکی، متهم به کشتن او شدند و همگی به جنایت خود اعتراف کردند؛ همگی اعدام شدند بجز یک پزشک که به ۲۵ سال حبس محکوم شد. دوازده سال بعد پزشک زندانی این جرات را پیدا کرد که به همبند خود بگوید که استالین، خودش گورکی را کشت و ما پزشکان سکوت کردیم. ۲۷ سال بعد، سال ۱۹۶۳ ، ده سال بعد از مرگ استالین، همسر گورکی هم جرات کرد واقعیت را بگوید: استالین با شیرینی مسموم گورکی را کشت.
📚(برگرفته از کتاب «یکی درباره دیگری»/ کریگ براون - ترجمه حسن کامشاد )
برادر پوتین میخواهد راه رفیق استالین را برود؛ فقط افسوس که دنیای امروز رسانههایی دارد که این کار را غیرممکن میکند. پوتین هم مثل خیلیهای دیگر روز و شب فضای مجازی را نفرین میکند!
محمدحسین روانبخش
@cafe_andishe95
برادرگرانقدر ولادیمیر پوتین بعد از ساقط کردن هواپیمای «پریگوژین» به دیدار خانواده او رفت و آنها را دلداری داد. از شاگرد دبستان رفیق «ژوزف استالین» توقعی جز این نمیرود و البته در آیندهی نزدیک، وقتی عدهای را به جرم کشتن پریگوژین دستگیر و اعدام کرد و به این بهانه، از شر آنها هم راحت شد، معلوم خواهد شد که درسش را چقدر خوب آموخته است!
🗓حکایت، حکایتی قدیمی است. استالین از این آموزهها زیاد دارد و رفتار او با «ماکسیم گورکی» نویسندهی بزرگ شوروی از این دست است.
🚩گورکی هجدهم ژوئن ۱۹۳۶ مرد. پزشکان علت مرگ را ذاتالریه و سکته قلبی اعلام کردند. در تشییع، استالین با بازوبند سیاه پیشاپیش عزاداران حرکت می کرد. بیستماه بعد پزشکان، منشی و حتی جاسوس حزب در منزل گورکی، متهم به کشتن او شدند و همگی به جنایت خود اعتراف کردند؛ همگی اعدام شدند بجز یک پزشک که به ۲۵ سال حبس محکوم شد. دوازده سال بعد پزشک زندانی این جرات را پیدا کرد که به همبند خود بگوید که استالین، خودش گورکی را کشت و ما پزشکان سکوت کردیم. ۲۷ سال بعد، سال ۱۹۶۳ ، ده سال بعد از مرگ استالین، همسر گورکی هم جرات کرد واقعیت را بگوید: استالین با شیرینی مسموم گورکی را کشت.
📚(برگرفته از کتاب «یکی درباره دیگری»/ کریگ براون - ترجمه حسن کامشاد )
برادر پوتین میخواهد راه رفیق استالین را برود؛ فقط افسوس که دنیای امروز رسانههایی دارد که این کار را غیرممکن میکند. پوتین هم مثل خیلیهای دیگر روز و شب فضای مجازی را نفرین میکند!
محمدحسین روانبخش
@cafe_andishe95
✉️«پریشان نمودنِ اوضاع، مستلزم هوشمندی نیست، اما ایجاد نظم و تعادل بهنیروی عقل وابسته است.»
📚 Meine Gedanken
مونتسکیو
@cafe_andishe95
📚 Meine Gedanken
مونتسکیو
@cafe_andishe95
📩«وقتی ثروتهای بزرگ به دست افراد مردم میافتد در پرتو آن نیرومند میشوند و در سایهٔ نیرومندی و ثروت خیال میکنند که میتوانند در خارج از وطن خود زندگی نمایند و خوشبخت و سرافراز باشند ولی به زودی میفهمند که اشتباه کردهاند و عظمت هر ملتی بر روی خرابههای وطن خودش میباشد و بس.»
📚 نامههای ایرانی-مونتسکیو
@cafe_andishe95
📚 نامههای ایرانی-مونتسکیو
@cafe_andishe95
✉️«هنگامیکه در یک شخص یا یک دستگاه حاکم، قدرت تقنین با قدرت اجرایی جمع گردد، دیگر از آزادی اثری نیست، زیرا بیم آن است که همان شهریار یا همان سنا، قوانین خود کامهای وضع کنند و با خودکامگی بهموقع اجرا گذارند.»
📚 روحالقوانین -مونتسکیو
@cafe_andishe95
📚 روحالقوانین -مونتسکیو
@cafe_andishe95
📩«باید آزادی را موقتاً از دست داد تا بتوان برای همیشه آن را حفظ نمود.»
حتماً برای عده ای آزادی عبارت از این است که حق داشته باشند مسلح شوند و به مردم زور بگویند.
📗مونتسکیو
@cafe_andishe95
حتماً برای عده ای آزادی عبارت از این است که حق داشته باشند مسلح شوند و به مردم زور بگویند.
📗مونتسکیو
@cafe_andishe95