نگهبانِ شبِ کارخانهای ورشکستهام
گاهی آرزو میکنم دزدی بیاید
بهجای دست و دهانم
چشمهایم را ببندد.
#لیلا_کردبچه
@Booef
گاهی آرزو میکنم دزدی بیاید
بهجای دست و دهانم
چشمهایم را ببندد.
#لیلا_کردبچه
@Booef
سلام
خداحافظ!
چیز تازه ای اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بلکه باز شود این در گم شده بر دیوار.
#حسین_پناهی
@Booef
خداحافظ!
چیز تازه ای اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بلکه باز شود این در گم شده بر دیوار.
#حسین_پناهی
@Booef
لیلی!
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق طلب میکند
من آبروی حرمت عشقم
هشدار...
تا به خاک نریزی
لیلی!
پر کن پیاله را
آرامتر بخوان
آواز فاصلههای نگاه را
در باغ کوچههای فرصت میعاد!
بگشای بند موی، بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله، اما
نه با عتاب
رمز شبان درد
شعر من است!
گفتی:
_ گل در میان دستت میپژمرد
گفتم که:
_ خواب
در چشمهایمان به شهادت رسیدهاست
گفتی که:
_خوبترینی
آری، خوبم
شعر تَرَم
تاج سه ترک عرفانم
درویشم
خاکم...
#نصرترحمانی
@Booef
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق طلب میکند
من آبروی حرمت عشقم
هشدار...
تا به خاک نریزی
لیلی!
پر کن پیاله را
آرامتر بخوان
آواز فاصلههای نگاه را
در باغ کوچههای فرصت میعاد!
بگشای بند موی، بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله، اما
نه با عتاب
رمز شبان درد
شعر من است!
گفتی:
_ گل در میان دستت میپژمرد
گفتم که:
_ خواب
در چشمهایمان به شهادت رسیدهاست
گفتی که:
_خوبترینی
آری، خوبم
شعر تَرَم
تاج سه ترک عرفانم
درویشم
خاکم...
#نصرترحمانی
@Booef
مرا پیکریست
تا چشم انتظارِ تو باشم
تا از دروازههای صبح
تا دروازههای شب در پى تو بشتابم
مرا پيكرىست
بهر آنكه عمرم را با عشق تو سر كنم
#پلالوار
#ترجمهاحمدشاملو
@Booef
تا چشم انتظارِ تو باشم
تا از دروازههای صبح
تا دروازههای شب در پى تو بشتابم
مرا پيكرىست
بهر آنكه عمرم را با عشق تو سر كنم
#پلالوار
#ترجمهاحمدشاملو
@Booef
ديگر سراغت را
از نارنجِ رها شده
درپيالهی آب نخواهم گرفت
ديگر سراغت را
از ماه، ماهِ درشت
و گلگون نخواهم گرفت
من، همين منِ ساده
باور کن
برای يکبار برخاستن
هزارهزار بار فروافتادهام..
#سيد_على_صالحى
@Booef
از نارنجِ رها شده
درپيالهی آب نخواهم گرفت
ديگر سراغت را
از ماه، ماهِ درشت
و گلگون نخواهم گرفت
من، همين منِ ساده
باور کن
برای يکبار برخاستن
هزارهزار بار فروافتادهام..
#سيد_على_صالحى
@Booef
دلم مجلس عیاشی است
بیا بنشین قمار کنیم
میخواهم به تو ببازم
همهچیز از تخیل بیرون بریزد
دنیا از خواب خدا بیرون بریزد
کلمات گنگ شوند
شعر فروبریزد
بعد به قتلعام باغ بیایی
یقۀ درختان را بگیري
و دستت آلوده به خونِ انارها شود،
باد بیهوا وزیدن بگیرد،
ما را مثل تکهای کاغذ از خواب بلند کند
و هیچکس به خاطر نیاورد
سرنوشت بادبادکی که فرار کرد چه شد.
#جواد_گنجعلی
@Booef
بیا بنشین قمار کنیم
میخواهم به تو ببازم
همهچیز از تخیل بیرون بریزد
دنیا از خواب خدا بیرون بریزد
کلمات گنگ شوند
شعر فروبریزد
بعد به قتلعام باغ بیایی
یقۀ درختان را بگیري
و دستت آلوده به خونِ انارها شود،
باد بیهوا وزیدن بگیرد،
ما را مثل تکهای کاغذ از خواب بلند کند
و هیچکس به خاطر نیاورد
سرنوشت بادبادکی که فرار کرد چه شد.
#جواد_گنجعلی
@Booef
عشق
کودتاییست
در کيميای تن
و شورشيست شجاع
بر نظم اشياء
و شوق تو
عادت خطرناکیست
که نمیدانم چگونه از دست آن
نجات پيدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگیست
که آرزو میکنم
هيچ گاه "بخشيده " نشود
#سعاد_الصباح
@Booef
کودتاییست
در کيميای تن
و شورشيست شجاع
بر نظم اشياء
و شوق تو
عادت خطرناکیست
که نمیدانم چگونه از دست آن
نجات پيدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگیست
که آرزو میکنم
هيچ گاه "بخشيده " نشود
#سعاد_الصباح
@Booef
گفتی غمی در عمق چشمانم میبینی
سنگی درون چاه انداختم
صدایی نشنیدم
واقعاً عمق چشمها
کجای چشمها میتواند باشد؟
روزی در خیابان
زنی جوان به من خیره شد سلام کرد
با من عکس گرفت
و عمق چشمانم را
با عکس خود به شهرستان برد
پس چرا آن غم در من هنوز ادامه دارد؟
همچنان که همان زن
در شهرستان
سنگی را درون چاه میاندازد
و
صدایی نمیشنود
#حسین_صفا
@Booef
سنگی درون چاه انداختم
صدایی نشنیدم
واقعاً عمق چشمها
کجای چشمها میتواند باشد؟
روزی در خیابان
زنی جوان به من خیره شد سلام کرد
با من عکس گرفت
و عمق چشمانم را
با عکس خود به شهرستان برد
پس چرا آن غم در من هنوز ادامه دارد؟
همچنان که همان زن
در شهرستان
سنگی را درون چاه میاندازد
و
صدایی نمیشنود
#حسین_صفا
@Booef
بهترین مونس تنهایی چی میتونه باشه؟
Final Results
9%
شعر
21%
کتاب
22%
موسیقی
19%
دوست خوب
28%
خود تنهایی
بوف هم پرنده است
بهترین مونس تنهایی چی میتونه باشه؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای اونا که تنهاییشون رو با تنهایی پر میکنن
از میان تمام واژههای دنیا
تنها نام تو را دوست دارم؛
واژهای که مرا به گریه میاندازد
واژهای که مرا به خنده میاندازد
واژهای که طرز ادای حروفش را دوست دارم
با چشمهای خودت ببینی
تا خاطرهای بردارم از حیرت آشکارت
من
خاطرات زیادی از تو ندارم امّا
زیاد به تو فکر میکنم
و از هر خیابانی که میگذرم،
قبلاً درحالِ فکر کردن به تو از آن گذشتهام
درحال فکر کردن به تو راه میروم، آواز میخوانم
درحال فکر کردن به تو میخوابم، بیدار میشوم
درحال فکر کردن به تو زندگی میکنم
درحال فکر کردن به تو
یک آن یادم میافتد که دیگر
چیز زیادی برای تجربه کردن نمانده است
چیزی
برای تجربه کردن نمانده است،
آنقدر با تو زیستهام بیتو
که فکر میکنم دیگر
میتوانم بمیرم.
#لیلا_کردبچه
🌷 سالروز تولد 🌷
@Booef
تنها نام تو را دوست دارم؛
واژهای که مرا به گریه میاندازد
واژهای که مرا به خنده میاندازد
واژهای که طرز ادای حروفش را دوست دارم
با چشمهای خودت ببینی
تا خاطرهای بردارم از حیرت آشکارت
من
خاطرات زیادی از تو ندارم امّا
زیاد به تو فکر میکنم
و از هر خیابانی که میگذرم،
قبلاً درحالِ فکر کردن به تو از آن گذشتهام
درحال فکر کردن به تو راه میروم، آواز میخوانم
درحال فکر کردن به تو میخوابم، بیدار میشوم
درحال فکر کردن به تو زندگی میکنم
درحال فکر کردن به تو
یک آن یادم میافتد که دیگر
چیز زیادی برای تجربه کردن نمانده است
چیزی
برای تجربه کردن نمانده است،
آنقدر با تو زیستهام بیتو
که فکر میکنم دیگر
میتوانم بمیرم.
#لیلا_کردبچه
🌷 سالروز تولد 🌷
@Booef
عندما تحبُك المرأةُ :
فهي تستطيعُ أن تأتيك من ”باريس” لتلبي دعوتك على فنجانِ قهوةٍ في الشام
و حين تنصرفُ بقلبها عنك، فهي أكثرُ كسلاً من أن تناولك “علبة السُكّر
اگر زنی دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزار_قبانی
@Booef
فهي تستطيعُ أن تأتيك من ”باريس” لتلبي دعوتك على فنجانِ قهوةٍ في الشام
و حين تنصرفُ بقلبها عنك، فهي أكثرُ كسلاً من أن تناولك “علبة السُكّر
اگر زنی دوستت داشته باشد،
می تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید؛
و اگر قلبش را به روی تو ببندد،
خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزار_قبانی
@Booef
اگر از نوشتنِ این مرثیه
فارغ شوم
برای تو خواهم گفت
من سرانجام
به کجای این جهان خواهم گریخت .
#احمدرضا_احمدی
@Booef
فارغ شوم
برای تو خواهم گفت
من سرانجام
به کجای این جهان خواهم گریخت .
#احمدرضا_احمدی
@Booef
📷
فروغ فرخزاد، دربند ۱۳۴۴
عکاس: ابراهیم گلستان
آن کلاغی که پرید از فراز سرما
و فرو رفت، در اندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی
پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر...
#فروغ_فرخزاد
@Booef
فروغ فرخزاد، دربند ۱۳۴۴
عکاس: ابراهیم گلستان
آن کلاغی که پرید از فراز سرما
و فرو رفت، در اندیشه آشفته ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزه کوتاهی
پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر...
#فروغ_فرخزاد
@Booef
شاید تعجب کنی از حرف من، اما به عقیده من بیشتر مردم، بیشتر وقت ها دروغ می گویند. نه بیشتر مردم، که همه مردم همه وقت ها دروغ میگویند! فقط وقتهایی که تنها هستند، ممکن است راست هم بگویند. اما به ندرت! چون آدمی وقتی هم که تنها میشود، تنهاییش پر است از دروغهایی که در میان جماعت و با دیگران گفته بوده. حق هم دارد که دروغ بگوید. چون که حقیقت آدم را دیوانه میکند!
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
@Booef
#محمود_دولت_آبادی
#کلیدر
@Booef
لا يزال التحديق في عينيك
يشبه متعة إحصاء النجوم في ليلة صحراوية
ولا يزال اسمك
الاسم الوحيد «الممنوع من الصرف» في حياتي
لا تزال في خاطري
نهراً نهراً
وكهفاً كهفاً
وجرحاً جرحاً
وأذكر جيداً رائحة كفك..
خشب الأبنوس والبهارات العربية الغامضة
تفوح في ليل السفن المبحرة إلى المجهول
لو لم تكن حنجرتي مغارة جليد،
لقلت لك شيئاً عذباً
يشبه كلمة «أحبك»
همچنان خیره شدن به چشمانت
شبیه لذتِ شمارش ستارگان
در شبی کویری است
و همچنان نامت
در زندگیام تنها نامی است که
«ممنوع از تجزیه» و بحث و گفتوگوست
در یادِ منی همچنان
رود رود
و غار غار
و زخم زخم
و خوب به یاد میآورم
عطر دستانت را
چوبهای آبنوس
و ادویه های عربی مبهم
پراکنده در شبِ کشتیهای سفر کرده به نامعلومها
اگر حنجرهام غاری کولاک شده نبود،
به تو میگفتم سخنی شیرین و گوارا
شبیه به جمله «دوستت دارم»
#غادة_السمان
@Booef
يشبه متعة إحصاء النجوم في ليلة صحراوية
ولا يزال اسمك
الاسم الوحيد «الممنوع من الصرف» في حياتي
لا تزال في خاطري
نهراً نهراً
وكهفاً كهفاً
وجرحاً جرحاً
وأذكر جيداً رائحة كفك..
خشب الأبنوس والبهارات العربية الغامضة
تفوح في ليل السفن المبحرة إلى المجهول
لو لم تكن حنجرتي مغارة جليد،
لقلت لك شيئاً عذباً
يشبه كلمة «أحبك»
همچنان خیره شدن به چشمانت
شبیه لذتِ شمارش ستارگان
در شبی کویری است
و همچنان نامت
در زندگیام تنها نامی است که
«ممنوع از تجزیه» و بحث و گفتوگوست
در یادِ منی همچنان
رود رود
و غار غار
و زخم زخم
و خوب به یاد میآورم
عطر دستانت را
چوبهای آبنوس
و ادویه های عربی مبهم
پراکنده در شبِ کشتیهای سفر کرده به نامعلومها
اگر حنجرهام غاری کولاک شده نبود،
به تو میگفتم سخنی شیرین و گوارا
شبیه به جمله «دوستت دارم»
#غادة_السمان
@Booef