هر صبح و شام
قافلهای از دعای خیر
در صُحبتِ شمال و صبا میفرستمت
ای غایب از نظر
که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت...
#حافظ
قافلهای از دعای خیر
در صُحبتِ شمال و صبا میفرستمت
ای غایب از نظر
که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت...
#حافظ
گفتم اسرار غمت هرچه بود گویم فاش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
جز به زلف تو ندارد دل عاشق میلی
آه از این دل که به صد بند نمیگیرد پند
#حافظ
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
جز به زلف تو ندارد دل عاشق میلی
آه از این دل که به صد بند نمیگیرد پند
#حافظ
نقشِ ما در خاطر یاران دُژَم صورت گرفت
بس که رو در هم کشید آیینه از تمثال ما
ما همای گرم پروازیم فیض از ما مجوی
سایه همچون دود، بالا میرود از بال ما!
"میرزا اسد الله غالب دهلوی"
نقشِ ما در خاطر یاران دُژَم صورت گرفت
بس که رو در هم کشید آیینه از تمثال ما
ما همای گرم پروازیم فیض از ما مجوی
سایه همچون دود، بالا میرود از بال ما!
"میرزا اسد الله غالب دهلوی"
بس که لبریزست ز اندوه تو سر تا پای من
ناله میروید چو خار ماهی از اعضای من!!
"میرزا اسد الله غالب دهلوی"
ناله میروید چو خار ماهی از اعضای من!!
"میرزا اسد الله غالب دهلوی"