Telegram Web Link
من به تو مربوطم؛
طوری ‌که اندوه به شب،
طوری ‌که صدایِ بنان به حاشیه ی غروب،
طوری‌ که آن قناریِ زردِ غمگین به شاملو،
بی‌ آنکه هیچ‌ کدام دلیل
قانع ‌کننده‌ ای داشته باشیم.

#لیلا_کردبچه
آه  !
چرا می‌باید ؟
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن ،
همه چیزی
عادی می‌نماید؟
وگرنه تو عادی‌ترین موسمی
که باید به چار موسم افزود
و چشمان تو
راحت‌ترین روزی که می‌توان برای زیستن تصمیم گرفت . . .

#بیژن_الهی
گفتم :
سلام !
آمده‌ام تا دوباره بنویسمت
و هیزم کلمه ریختم آن جا
گفتم: می‌خواهم بدانم نون نامت
چگونه بر تنور حس امروزم می‌چسبد ؟
و‌ امروز نبضم
چه انفجاری خواهد داشت
وقتی بگویم :
دوستت دارم‌  . . .

#منوچهرآتشی
همّت ز دَمِ تیشه‌ی فرهاد طلب کن
مجنون مشو و مردن دشوار میاموز

#غالب_دهلوی
دارد از پشت نی‌زار این دامنه
صدای کسی می‌آید
کسی دارد مرا به اسم کوچک خودم می‌خواند
آشناست این هوای سفر
آشناست این آواز آدمی
آشناست این وزیدن باد
خنکای هوا
عطر برهنه‌ی بید ...

سوسن‌ها، سنجدها، باران‌های بی‌سبب
و پرندگانِ سحرخیز دره‌ی انار
که خوشه‌های شبِ رفته را
به نور بوسه می‌چیدند
و من چقدر بوسه بدهکارم

به این همه رود، راه، آدمی...!

#سيدعلى_صالحى
هر آنچه را که به سختی
در دست هایت نگاه داشته ای،
هر آنچه را که به سختی
به آن عشق می ورزی،
هر آنچه را که اکنون به سختی
از آنِ توست...

رها کن، ای مونسِ من
تا به راستی از آن تو باشد !!!

#یانیس_ریتسوس
ملال پنجره را
آسمان به باران شست
چهارچشم غبارینش
از غباران شست
از این دو پنجره اما
از این دو دیده‌ی من
مگر ملال تو را می‌شود
به باران شست؟


#حسین_منزوی
گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
هرچه کردم هر چه آه انگار آرامم نکرد

روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد
خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد

سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس
دستمال تب‌بر نم‌دار آرامم نکرد

ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد


#نجمه_زارع
فروتنی است دلیل رسیدگان کمال
که چون سوار به منزل رسد پیاده شود

به نقش کم ز بساط زمانه قانع باش
که نقش بیش چو شد، چشم بد زیاده شود

#صائب_تبریزی
2024/09/22 23:20:43
Back to Top
HTML Embed Code: