درباب اثر هنری
تجربه ی اثر هنری تجربه ای است که "امکان دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیر ممکن بودن ندیدن است".
موریس بلانشو
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
تجربه ی اثر هنری تجربه ای است که "امکان دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیر ممکن بودن ندیدن است".
موریس بلانشو
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
درباره فیلم
من از فیلمهایی که تلاش میکنند تماشاگر را مجاب کنند اتفاقی در شرف وقوع است، متنفرم.
در حقیقت اتفاقی نمیافتد، ما فقط از یک وضعیت به وضعیت دیگر میرویم و همهچیز در زمان غرق میشود. تنها چیز حقیقی زمان است؛ سالها، روزها، ساعتها، دقایق و ثانیهها...
بلاتار
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
من از فیلمهایی که تلاش میکنند تماشاگر را مجاب کنند اتفاقی در شرف وقوع است، متنفرم.
در حقیقت اتفاقی نمیافتد، ما فقط از یک وضعیت به وضعیت دیگر میرویم و همهچیز در زمان غرق میشود. تنها چیز حقیقی زمان است؛ سالها، روزها، ساعتها، دقایق و ثانیهها...
بلاتار
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from جشنواره موسیقی صبا
Jadval.pdf
1.8 MB
درباره ی هنر امروز
🖌 یوسف محمدی
درباره ی هنر این روزها سخن زیاد است، دیگر اطناب در عمل که روزی هنرمندان را آبدیده می کرد و آنها را در عین سرخوردگی به راه خویش باش را نوید می داد، امروزه جای خود را به لفاظی داده است. انگار می بایست حرف بزنی تا در صف هنر دانان قرار گیری، این حرف زدن نقطه مقابل سکوت هم نیست. روزگاری حرف ارزش داشت، گوینده از فوران درونی خویش به بیرون را با کلمات ادا می کرد، مانند روزگار یونان باستان یا دوران عقل گرایی، جایی که سکوت دیگر برازنده نبود، امروز اما سکوت در بین افراد قلیلی برازنده است، اگر سکوت کنی تو را به یک فرد بی تفاوت به هنر تعبیر می کنند. فردی میان مایه، و در سوی دیگر اگر لفاظ باشی در تمام برنامه هایی که یک پای آن یا تمام آن هنر است تو را چیز دانِ همه چیز دان خطاب می کنند، مرشد همه چیز دان، یک بزرگتر، شاید یک عمو...
اما این لفاظی پیامد است نه علت. آنکه علت آن چیست؟
پیامد یک ندیدن بزرگ، پیامد یک عدم انتقاد به خود، پیامد بها به صداهای بی موزون، آیا وقت آن نرسیده که هنر را از کلام خارج کنیم، از پرگویی، یاوه گویی، مبالغه و در انتها از دست هاله مقدسِ متعفن.
این لفاظی امروز به گونه ای دیگر کارکرد دارد، پشت عمل خود را همچون فرصت طلبی پنهان می کند و به موقع بیرون می آید. در واقع افراد کار هنری می کنند که درباره ی آن حرف بزنند و حرف زده شود. این عمل نه سوی دیگر لفاظی است، بلکه مقدمه ای برای لفاظی های بزرگ است. عمل هنری در نقد امروز از جنس سکوت است. از جنس دمِ طبیعت که در سکوت می آید و می رود. امروز عمل آمیخته با سکوت، سکوتی که در بطن آن نقد و معنا را در هم می آمیزد را می بایست به هر صورتی وارد میدان بازی این روزهای هنر دانان و هنر نمایان کنیم.
https://ibb.co/T1PGVsx
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🖌 یوسف محمدی
درباره ی هنر این روزها سخن زیاد است، دیگر اطناب در عمل که روزی هنرمندان را آبدیده می کرد و آنها را در عین سرخوردگی به راه خویش باش را نوید می داد، امروزه جای خود را به لفاظی داده است. انگار می بایست حرف بزنی تا در صف هنر دانان قرار گیری، این حرف زدن نقطه مقابل سکوت هم نیست. روزگاری حرف ارزش داشت، گوینده از فوران درونی خویش به بیرون را با کلمات ادا می کرد، مانند روزگار یونان باستان یا دوران عقل گرایی، جایی که سکوت دیگر برازنده نبود، امروز اما سکوت در بین افراد قلیلی برازنده است، اگر سکوت کنی تو را به یک فرد بی تفاوت به هنر تعبیر می کنند. فردی میان مایه، و در سوی دیگر اگر لفاظ باشی در تمام برنامه هایی که یک پای آن یا تمام آن هنر است تو را چیز دانِ همه چیز دان خطاب می کنند، مرشد همه چیز دان، یک بزرگتر، شاید یک عمو...
اما این لفاظی پیامد است نه علت. آنکه علت آن چیست؟
پیامد یک ندیدن بزرگ، پیامد یک عدم انتقاد به خود، پیامد بها به صداهای بی موزون، آیا وقت آن نرسیده که هنر را از کلام خارج کنیم، از پرگویی، یاوه گویی، مبالغه و در انتها از دست هاله مقدسِ متعفن.
این لفاظی امروز به گونه ای دیگر کارکرد دارد، پشت عمل خود را همچون فرصت طلبی پنهان می کند و به موقع بیرون می آید. در واقع افراد کار هنری می کنند که درباره ی آن حرف بزنند و حرف زده شود. این عمل نه سوی دیگر لفاظی است، بلکه مقدمه ای برای لفاظی های بزرگ است. عمل هنری در نقد امروز از جنس سکوت است. از جنس دمِ طبیعت که در سکوت می آید و می رود. امروز عمل آمیخته با سکوت، سکوتی که در بطن آن نقد و معنا را در هم می آمیزد را می بایست به هر صورتی وارد میدان بازی این روزهای هنر دانان و هنر نمایان کنیم.
https://ibb.co/T1PGVsx
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ImgBB
hendrik2-o
Image hendrik2-o hosted in ImgBB
#خطوط_برجسته
این نوع زندگی که ما امروزه داریم، زندگی نیست، رکود است. مرگ در حال زندگی است. به تمام این خانه های لعنتی نگاه کن و همین طور به افراد بی هدف داخل خانه ها! گاهی اوقات فکر می کنم ما همه جسد هستیم، فقط فرقمان با جسد این است که درحالی که ایستاده ایم، درحالی پوسیدنیم.
🔵 کم نیستند نویسندگانِ ایرانی که بدین نحو آرایش نگارشی شأن را در مواجهه با وضعیت امروز سروشکل دادند، اما جای ارجاع خالی است.
📖 #همه_جا_پای_پول_در_میان_است
📝#جورج_اورول
🔗 #George_Orwell
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
این نوع زندگی که ما امروزه داریم، زندگی نیست، رکود است. مرگ در حال زندگی است. به تمام این خانه های لعنتی نگاه کن و همین طور به افراد بی هدف داخل خانه ها! گاهی اوقات فکر می کنم ما همه جسد هستیم، فقط فرقمان با جسد این است که درحالی که ایستاده ایم، درحالی پوسیدنیم.
🔵 کم نیستند نویسندگانِ ایرانی که بدین نحو آرایش نگارشی شأن را در مواجهه با وضعیت امروز سروشکل دادند، اما جای ارجاع خالی است.
📖 #همه_جا_پای_پول_در_میان_است
📝#جورج_اورول
🔗 #George_Orwell
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
اگر بستن ذهن مردم به همان آسانی بستن زبانشان میبود، آنگاه هر حاکمی در یک امنیت کامل حکمرانی میکرد و حکومتِ سرکوبگری هم وجود نمیداشت ...
چون آنگاه جملهی آدمیان مطابق اذهان کسانی که حکمرانی میکنند به سر میکردند و تنها به صلاحدید آنان درست را از نادرست، یا خوب را از بد ، تمییز میدادند. اما غیر ممکن است که ضمیر کسی مطلقاً به فرمان کسی دیگر درآید. زیرا هیچکس نمیتواند حق یا توانایی طبیعی خویش برای آزادانه اندیشیدن و قضاوت دربارهی نیک و بد را به دیگری واگذارد، و نمیتوان کسی را به این کار واداشت. از این رو است که دولتی که بخواهد ضمایر مردم را تحت تحکم خویش درآورد، ستمگر دانسته میشود.
📖 رساله الهی- سیاسی
🖌باروخ اسپینوزا
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
اگر بستن ذهن مردم به همان آسانی بستن زبانشان میبود، آنگاه هر حاکمی در یک امنیت کامل حکمرانی میکرد و حکومتِ سرکوبگری هم وجود نمیداشت ...
چون آنگاه جملهی آدمیان مطابق اذهان کسانی که حکمرانی میکنند به سر میکردند و تنها به صلاحدید آنان درست را از نادرست، یا خوب را از بد ، تمییز میدادند. اما غیر ممکن است که ضمیر کسی مطلقاً به فرمان کسی دیگر درآید. زیرا هیچکس نمیتواند حق یا توانایی طبیعی خویش برای آزادانه اندیشیدن و قضاوت دربارهی نیک و بد را به دیگری واگذارد، و نمیتوان کسی را به این کار واداشت. از این رو است که دولتی که بخواهد ضمایر مردم را تحت تحکم خویش درآورد، ستمگر دانسته میشود.
📖 رساله الهی- سیاسی
🖌باروخ اسپینوزا
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
خطوط ذیل برگرفته از کتاب خیلی کم تقریبا هیچ نوشته سایمون کریچلی را بخوانید
در ناامیدی سیاسی، احساس فقدان یا شکست از اینجا میآید که درمییابیم در جهانی بهشدت ناعادلانه زندگی میکنیم، جهانی که دهشتِ جنگ آن را تعریف میکند؛ جهانی که در آن، به قول داستایفسکی، خون به سرخوشانهترین راه ریخته میشود، انگار که شرابی است.
📖 خیلی کم... تقریباً هیچ
🖌 سایمون کریچلی
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
در ناامیدی سیاسی، احساس فقدان یا شکست از اینجا میآید که درمییابیم در جهانی بهشدت ناعادلانه زندگی میکنیم، جهانی که دهشتِ جنگ آن را تعریف میکند؛ جهانی که در آن، به قول داستایفسکی، خون به سرخوشانهترین راه ریخته میشود، انگار که شرابی است.
📖 خیلی کم... تقریباً هیچ
🖌 سایمون کریچلی
☯رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
نامیدن تعلیق: برنامهای پژوهشی برای جامعه شناسی تاریخی انتقادی در ایران
كتاب ناميدن تعليق اثری است به كوشش دکتر ابراهيم توفيق و جمعی از پژوهشگران. كتاب پيش رو به مطالعهی مفهوم و موقعيت تاريخ انتقادی در ايران كنونی میپردازد، موضوعاتی را كه تاريخ انتقادی بايد در دورهی گذار از سنت به مدرنيته، به آن ها بپردازد، مطرح میکند و چگونگی نگارش تاريخ اين كشور را به دور از نگاه شرق شناسانه مورد بررسی قرار میدهد.
گزیده ای از کتاب:
چاكراباتی معتقد است برای پرهيز از افتادن به دام تاريخ غياب بايد به «تاريخ نگاری فرودستان» پرداخت. بازگويی صداهای طرد شده از تاريخ مسلط. برای اين كار به شكلی ديگرگونه از مفهوم پردازی نياز است كه بتواند زبانی برای طردشدگان باشد. چاكراباتی میپرسد: «در فضايی كه نخبگان ملی اغلب تلاش میكنند تا طبقات فرودست را ذيل تئوریهای مرحلهمند تاريخ براساس ايدههای اروپايی مدرنيته توضيح دهند، چگونه میتوان مسائل تاريخی و سياسی را در چارچوبی كه فرودستان و رعايا بخشی از آن هستند، مفهوم سازی كرد؟»
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
كتاب ناميدن تعليق اثری است به كوشش دکتر ابراهيم توفيق و جمعی از پژوهشگران. كتاب پيش رو به مطالعهی مفهوم و موقعيت تاريخ انتقادی در ايران كنونی میپردازد، موضوعاتی را كه تاريخ انتقادی بايد در دورهی گذار از سنت به مدرنيته، به آن ها بپردازد، مطرح میکند و چگونگی نگارش تاريخ اين كشور را به دور از نگاه شرق شناسانه مورد بررسی قرار میدهد.
گزیده ای از کتاب:
چاكراباتی معتقد است برای پرهيز از افتادن به دام تاريخ غياب بايد به «تاريخ نگاری فرودستان» پرداخت. بازگويی صداهای طرد شده از تاريخ مسلط. برای اين كار به شكلی ديگرگونه از مفهوم پردازی نياز است كه بتواند زبانی برای طردشدگان باشد. چاكراباتی میپرسد: «در فضايی كه نخبگان ملی اغلب تلاش میكنند تا طبقات فرودست را ذيل تئوریهای مرحلهمند تاريخ براساس ايدههای اروپايی مدرنيته توضيح دهند، چگونه میتوان مسائل تاريخی و سياسی را در چارچوبی كه فرودستان و رعايا بخشی از آن هستند، مفهوم سازی كرد؟»
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
▪️مطالعهی فلسفه برای نوآموزان
▫️با امیرحسین پوررستمی
(با تکیه بر دو کتاب الفبای فلسفه و آثار کلاسیک فلسفه به همراه دو کتاب انتخابی دیگر)
📌قصد کلاس این خواهد بود که موانع مفهومی در مسیر مطالعه ی فلسفی برداشته شود، تا مطالعات آینده ی افراد روشمند صورت گیرد.
شرکت در این کلاس توصیه می شود به کسانی که در ابتدای مطالعه ی فلسفه هستند و یا قصد دسته بندی مطالعات قبلی را دارند یا برای نگاشتن مقاله و یا پایان نامه نیاز به آشنایی با اندیشه های فلسفی دارند.
▪️ده جلسه، هر جلسه سه ساعت
🔻سهشنبهها ساعت پنج عصر
🔻شروع دوره سهشنبه نوزدهم آذر ماه
▫️برای ثبت نام با تلفن ۰۹۹۰۹۲۹۰۰۹۲ تماس بگیرید و یا به واتساپ و تلگرام @pardstudio پیام بفرستید.
▪️آموزشگاه پارد: خیابان زرتشت غربی - بین ولیعصر و فلسطین - پلاک چهارده - طبقهی اول
@pard_studio
▫️با امیرحسین پوررستمی
(با تکیه بر دو کتاب الفبای فلسفه و آثار کلاسیک فلسفه به همراه دو کتاب انتخابی دیگر)
📌قصد کلاس این خواهد بود که موانع مفهومی در مسیر مطالعه ی فلسفی برداشته شود، تا مطالعات آینده ی افراد روشمند صورت گیرد.
شرکت در این کلاس توصیه می شود به کسانی که در ابتدای مطالعه ی فلسفه هستند و یا قصد دسته بندی مطالعات قبلی را دارند یا برای نگاشتن مقاله و یا پایان نامه نیاز به آشنایی با اندیشه های فلسفی دارند.
▪️ده جلسه، هر جلسه سه ساعت
🔻سهشنبهها ساعت پنج عصر
🔻شروع دوره سهشنبه نوزدهم آذر ماه
▫️برای ثبت نام با تلفن ۰۹۹۰۹۲۹۰۰۹۲ تماس بگیرید و یا به واتساپ و تلگرام @pardstudio پیام بفرستید.
▪️آموزشگاه پارد: خیابان زرتشت غربی - بین ولیعصر و فلسطین - پلاک چهارده - طبقهی اول
@pard_studio
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آن که گفت آری...
ویدئو پیشنهادی برای دوستداران و دنبال کنندگان فلسفه آکادمیک و تجربی
عشق به سرنوشت در اندیشه نیچه
ترجمه و صدا: ایمان فانی
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ویدئو پیشنهادی برای دوستداران و دنبال کنندگان فلسفه آکادمیک و تجربی
عشق به سرنوشت در اندیشه نیچه
ترجمه و صدا: ایمان فانی
☯ رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
چرا انسانها شورش می کنند؟
✍️ کیوان فقیه
✅یکی از تحقیقات مفصلی که درباره علل رخداد انقلاب ها و خشونت های جمعی انجام شده، کتاب "تد رابرت گر" است با عنوان "چرا انسانها شورش می کنند" (why men rebel)که درسال ۱۹۷۰ به نگارش درآمده است.
✅رابرت گر با رویکردی روانشناسانه و تا حدی فردگرایانه به مبحث خشونت جمعی و سیاسی، سعی می کند علل بروز خشونت ها را تبیین کند. دراین نظریه، خشونت سیاسی به عنوان تمامی حملات فراگیری که درون یک جامعه سیاسی علیه رژیم سیاسی، بازیگران آن یا سیاست های آن انجام می شود تعریف شده است.
✅نظریه رابرت گر ازجمله نظریه های تجربی و سیستماتیک در حوزه علوم سیاسی است؛ به این معنا که:
۱. این نظریه تا آنجا که ممکن است روشن و به دور از ابهام است،
۲. از تناقض های منطقی یا محال احتراز می کند، و
۳. میزان هماهنگی و انطباق آن واقعیت های تجربی معین و قابل تشخیص است.
✅رابرت گر برخلاف نظریه هایی که با دیدگاه اقتصادی محض به این مسائل نگاه می کنند و نیز صرفا به شرایط عینی و واقعی جوامع توجه می کنند، انتظارات فزاینده انسانها را عامل مهم بروز خشونت ها می داند؛ یعنی فاصله ای که مردم با ارزش ها و شرایط مطلوبی که درپی دستیابی به آنها هستند، احساس می کنند. این ارزشها به سه صورت ارزش های رفاهی(رفاه مادی و فرصت های موجود برای استفاده از توانایی های ذهنی و مادی)، ارزشهای قدرتی(میزان توانایی انسانها برای تاثیرگذاری بر دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته در زندگی و اعمال و رفتار آنها) و ارزشهای بین الاشخاصی(رضایت های روانی به دست آمده در تعاملات اجتماعی) تقسیم بندی می شوند.
✅البته می توان در چارچوب این نظریه، متناسب با شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف، خواسته ها و ارزش های مختلف را در این چارچوب تحلیلی وارد کرد و یا به صورت های دیگری آنها را دسته بندی و تعریف کرد.
✅بنابراین فارغ از چیستی این ارزش ها، هرچه شکاف میان "انتظارات ارزشی کنشگران" و رسیدن آنها به این خواسته ها یا به عبارتی "توانایی های ارزشی" بیشتر باشد، احتمال بروز خشونت و وقوع اتفاقاتی نظیر آشوب های مردمی و درنتیجه انقلاب بیشتر است.
انتظارات ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را به گونه ای توجیه پذیر مستحق آن می دانند و توانایی های ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را احتمالا توانا در دستیابی به آنها می دانند.
✅ازجمله نقاط قوت نظریه رابرت گر این است که سعی می کند دریابد در ذهن کنشگران چه می گذرد و خود را به آنچه در واقعیت اتفاق می افتد محدود نمی کند. به عبارتی، علاوه براینکه از دیدگاه صرف اقتصادی فراتر می رود و عوامل دیگر را نیز در مدل خود وارد می کند، فقط آنچه در درون جامعه درحال اجراست را درنظر نمیگیرد و از "انتظارات ارزشی" حرف می زند که در ذهن مردم نقش بسته اند. ازدیگرسو، صرفا پتانسیل و توانایی های بنیادین برای رسیدن به این خواسته ها را ملاک قرار نمی دهد؛ بلکه با یک نگاه جامع تر، تصور ذهنی کنشگران یا برداشت کنشگران در امکان رسیدن به خواسته هایشان را به عنوان یک متغیر مهم وارد مدل خود می کند.
https://ibb.co/MMzrtKr
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
✍️ کیوان فقیه
✅یکی از تحقیقات مفصلی که درباره علل رخداد انقلاب ها و خشونت های جمعی انجام شده، کتاب "تد رابرت گر" است با عنوان "چرا انسانها شورش می کنند" (why men rebel)که درسال ۱۹۷۰ به نگارش درآمده است.
✅رابرت گر با رویکردی روانشناسانه و تا حدی فردگرایانه به مبحث خشونت جمعی و سیاسی، سعی می کند علل بروز خشونت ها را تبیین کند. دراین نظریه، خشونت سیاسی به عنوان تمامی حملات فراگیری که درون یک جامعه سیاسی علیه رژیم سیاسی، بازیگران آن یا سیاست های آن انجام می شود تعریف شده است.
✅نظریه رابرت گر ازجمله نظریه های تجربی و سیستماتیک در حوزه علوم سیاسی است؛ به این معنا که:
۱. این نظریه تا آنجا که ممکن است روشن و به دور از ابهام است،
۲. از تناقض های منطقی یا محال احتراز می کند، و
۳. میزان هماهنگی و انطباق آن واقعیت های تجربی معین و قابل تشخیص است.
✅رابرت گر برخلاف نظریه هایی که با دیدگاه اقتصادی محض به این مسائل نگاه می کنند و نیز صرفا به شرایط عینی و واقعی جوامع توجه می کنند، انتظارات فزاینده انسانها را عامل مهم بروز خشونت ها می داند؛ یعنی فاصله ای که مردم با ارزش ها و شرایط مطلوبی که درپی دستیابی به آنها هستند، احساس می کنند. این ارزشها به سه صورت ارزش های رفاهی(رفاه مادی و فرصت های موجود برای استفاده از توانایی های ذهنی و مادی)، ارزشهای قدرتی(میزان توانایی انسانها برای تاثیرگذاری بر دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته در زندگی و اعمال و رفتار آنها) و ارزشهای بین الاشخاصی(رضایت های روانی به دست آمده در تعاملات اجتماعی) تقسیم بندی می شوند.
✅البته می توان در چارچوب این نظریه، متناسب با شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف، خواسته ها و ارزش های مختلف را در این چارچوب تحلیلی وارد کرد و یا به صورت های دیگری آنها را دسته بندی و تعریف کرد.
✅بنابراین فارغ از چیستی این ارزش ها، هرچه شکاف میان "انتظارات ارزشی کنشگران" و رسیدن آنها به این خواسته ها یا به عبارتی "توانایی های ارزشی" بیشتر باشد، احتمال بروز خشونت و وقوع اتفاقاتی نظیر آشوب های مردمی و درنتیجه انقلاب بیشتر است.
انتظارات ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را به گونه ای توجیه پذیر مستحق آن می دانند و توانایی های ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را احتمالا توانا در دستیابی به آنها می دانند.
✅ازجمله نقاط قوت نظریه رابرت گر این است که سعی می کند دریابد در ذهن کنشگران چه می گذرد و خود را به آنچه در واقعیت اتفاق می افتد محدود نمی کند. به عبارتی، علاوه براینکه از دیدگاه صرف اقتصادی فراتر می رود و عوامل دیگر را نیز در مدل خود وارد می کند، فقط آنچه در درون جامعه درحال اجراست را درنظر نمیگیرد و از "انتظارات ارزشی" حرف می زند که در ذهن مردم نقش بسته اند. ازدیگرسو، صرفا پتانسیل و توانایی های بنیادین برای رسیدن به این خواسته ها را ملاک قرار نمی دهد؛ بلکه با یک نگاه جامع تر، تصور ذهنی کنشگران یا برداشت کنشگران در امکان رسیدن به خواسته هایشان را به عنوان یک متغیر مهم وارد مدل خود می کند.
https://ibb.co/MMzrtKr
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ImgBB
IMG-20191129-172709-254
Image IMG-20191129-172709-254 hosted in ImgBB
#تاملات
تصور می کنم همه باید بر این مسئله متفق شویم که روی زمین گسترده ی ما ، احمق ها در اکثریتی به شدت هول انگیز قرار دارند.
حق هیچوقت با اکثریت نیست
.
📖دشمن مردم
🖌 هنریک ایبسِن
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
تصور می کنم همه باید بر این مسئله متفق شویم که روی زمین گسترده ی ما ، احمق ها در اکثریتی به شدت هول انگیز قرار دارند.
حق هیچوقت با اکثریت نیست
.
📖دشمن مردم
🖌 هنریک ایبسِن
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
مغازهی کلاهفروشی را میبینم. میبینم گلوله همهی کلاهها را سوراخ کرده، در هر کلاهی دهها سوراخ.. جای دیگر، میبینم سرهایی را که لابد باید این کلاهها را بخرند و بپوشند و زندگی را در جاهای دور و کاملاً متفاوت پی گیرند... میبینم گلولهها آنها را هم سوراخ کردهاند... هر گلوله همانجایی از سر را شکافته که کلاه مقدر برای آن سر را هم سوراخ کرده بود!
📚 کابوسهای بیروت
🖌 غاده السمان
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
مغازهی کلاهفروشی را میبینم. میبینم گلوله همهی کلاهها را سوراخ کرده، در هر کلاهی دهها سوراخ.. جای دیگر، میبینم سرهایی را که لابد باید این کلاهها را بخرند و بپوشند و زندگی را در جاهای دور و کاملاً متفاوت پی گیرند... میبینم گلولهها آنها را هم سوراخ کردهاند... هر گلوله همانجایی از سر را شکافته که کلاه مقدر برای آن سر را هم سوراخ کرده بود!
📚 کابوسهای بیروت
🖌 غاده السمان
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻مستند تهیدستان جدید
🔹آیا جامعه ایران فقیرتر شده است؟
اسکان نیوز: در این مستند به دنبال این سوال بودیم که فقر در جامعه ایران چه ابعادی دارد و آیا در سالهای اخیر فقر چند بعدی در جامعه افزایش پیدا کرده است؟ برای پاسخ به این سوالات با سعید مدنی جامعهشناس و حسین راغفر اقتصاددان گفتگو کردیم.
🔹به اعتقاد سعید مدنی "نابرابری بسیار ماندگارتر از فقر در جامعه ایران بوده است و مقاومت در برابر کاهش نابرابری توانسته وضعیت جامعه ایران را نامطلوب کند."
🔹حسین راغفر نیز میگوید: تا زمانیکه مجلس، دولت و دستگاه قضایی به تسخیر صاحبان سرمایه درآمده و بنابراین همه تصمیمات برای تامین منافع آنها اتخاذ میشود و نه منافع عموم مردم، شاهد رشد نابرابریها و فقر کمرشکن در بین گروههای مختلفی از جامعه هستیم.
لینک مستند:
www.eskannews.com/video/24255/
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔹آیا جامعه ایران فقیرتر شده است؟
اسکان نیوز: در این مستند به دنبال این سوال بودیم که فقر در جامعه ایران چه ابعادی دارد و آیا در سالهای اخیر فقر چند بعدی در جامعه افزایش پیدا کرده است؟ برای پاسخ به این سوالات با سعید مدنی جامعهشناس و حسین راغفر اقتصاددان گفتگو کردیم.
🔹به اعتقاد سعید مدنی "نابرابری بسیار ماندگارتر از فقر در جامعه ایران بوده است و مقاومت در برابر کاهش نابرابری توانسته وضعیت جامعه ایران را نامطلوب کند."
🔹حسین راغفر نیز میگوید: تا زمانیکه مجلس، دولت و دستگاه قضایی به تسخیر صاحبان سرمایه درآمده و بنابراین همه تصمیمات برای تامین منافع آنها اتخاذ میشود و نه منافع عموم مردم، شاهد رشد نابرابریها و فقر کمرشکن در بین گروههای مختلفی از جامعه هستیم.
لینک مستند:
www.eskannews.com/video/24255/
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#تاملات
دلیر باش در بهکارگرفتن فهم خویش! این است شعار روشننگری... نابالغی آسودگیست.
کانت
برگرفته از کتاب «از مدرنیسم تا پستمدرنیسم»
ویراستار: لارنس کهون
✅ نقاشی از کامرون لیمبریک با عنوان «روشنگری»
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
دلیر باش در بهکارگرفتن فهم خویش! این است شعار روشننگری... نابالغی آسودگیست.
کانت
برگرفته از کتاب «از مدرنیسم تا پستمدرنیسم»
ویراستار: لارنس کهون
✅ نقاشی از کامرون لیمبریک با عنوان «روشنگری»
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
علیه "افسردگی ملی
🖌 مصطفی مهرآیین"
۱.همه جا سخن از بنزین و گرانی و سخت شدن زندگی است.این را می توان پذیرفت.اما نباید فقط در همین سطح باقی ماند و همچون افراد بیسوادی چون سعید لیلاز و محسن رضایی و حسام الدین آشنا و عطاالله مهاجرانی و مسعود بهنود و .....حرکت مردم را صرفا ناشی از فقر و بی پولی و ....دانست و آنها را دعوت به مقاومت و پیروی از نظام کرد.
۲.به تاسی از آنچه کریستوا درباره جنبش می ۶۸ فرانسه می گوید،جنبش مردم ایران را جنبشی علیه "افسردگی ملی" می دانم.جنبش مردم ایران تلاشی ساده است برای به پرسش کشیدن قوانین و ارزش ها و هنجارهای موجود که لحظه ای حیاتی در زندگی روانی افراد و جوامع است.جنبش مردم ایران جنبش "سرپیچی" است که بدون سرپیچی انسان نمی تواند حتی با خود سخن بگوید و با خود به گفتگو بنشیند.جنبش ایران جنبش علیه فقر که در پیوند با معاش و مدیریت و برنامه و یارانه و کمک و ....باشد،نیست.جنبش ما یعنی جنبش سرپیچی انتخابی بنیادین در "حیات" یک جامعه( و نه صرفا معاش) است که "شادمانی" را ممکن می کند.شادمانی تنها به معنای خلاص شدن از دست فقر نیست،بلکه دست یافتن به "هنر زیستن" است.جنبش جامعه ایران جنبش خواست شادی است که تنها با سرپیچی ممکن می شود.
۳.جامعه ما افسرده است.جامعه ما آنقدر که از گریه و لباس سیاه و ریش و بد اخلاقی و تحکم و هشدار و نصیحت و پند و جملات کلیشه ای و .....آسیب دیده است و سعی در گریختن از آنها دارد از فقر و بی پولی ناراحت نیست.خواست شادی خواست سعادت اقتصادی و نان نیست،بلکه خواست آزادی معنوی و زبانی و رفتاری و عاشقانگی است.خواست شادی خواست زندگی است.این زندگی است که در نتیجه سوگواری و عزاداری دایم مرده است.آتش زدن نشان از مرگ ندارد.آتش نشان از سرپیچی از وحشت ایدئولوژیک حاکم بر زندگی ما دارد.
۴.به انسان ایرانی بسته معیشتی ندهید،بسته شادی و فرصت زندگی و عشق بدهید تا روان افسرده اش درمان شود و گرنه خشم انسان افسرده از هیچ لشکر و سلاحی نمی ترسد.
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🖌 مصطفی مهرآیین"
۱.همه جا سخن از بنزین و گرانی و سخت شدن زندگی است.این را می توان پذیرفت.اما نباید فقط در همین سطح باقی ماند و همچون افراد بیسوادی چون سعید لیلاز و محسن رضایی و حسام الدین آشنا و عطاالله مهاجرانی و مسعود بهنود و .....حرکت مردم را صرفا ناشی از فقر و بی پولی و ....دانست و آنها را دعوت به مقاومت و پیروی از نظام کرد.
۲.به تاسی از آنچه کریستوا درباره جنبش می ۶۸ فرانسه می گوید،جنبش مردم ایران را جنبشی علیه "افسردگی ملی" می دانم.جنبش مردم ایران تلاشی ساده است برای به پرسش کشیدن قوانین و ارزش ها و هنجارهای موجود که لحظه ای حیاتی در زندگی روانی افراد و جوامع است.جنبش مردم ایران جنبش "سرپیچی" است که بدون سرپیچی انسان نمی تواند حتی با خود سخن بگوید و با خود به گفتگو بنشیند.جنبش ایران جنبش علیه فقر که در پیوند با معاش و مدیریت و برنامه و یارانه و کمک و ....باشد،نیست.جنبش ما یعنی جنبش سرپیچی انتخابی بنیادین در "حیات" یک جامعه( و نه صرفا معاش) است که "شادمانی" را ممکن می کند.شادمانی تنها به معنای خلاص شدن از دست فقر نیست،بلکه دست یافتن به "هنر زیستن" است.جنبش جامعه ایران جنبش خواست شادی است که تنها با سرپیچی ممکن می شود.
۳.جامعه ما افسرده است.جامعه ما آنقدر که از گریه و لباس سیاه و ریش و بد اخلاقی و تحکم و هشدار و نصیحت و پند و جملات کلیشه ای و .....آسیب دیده است و سعی در گریختن از آنها دارد از فقر و بی پولی ناراحت نیست.خواست شادی خواست سعادت اقتصادی و نان نیست،بلکه خواست آزادی معنوی و زبانی و رفتاری و عاشقانگی است.خواست شادی خواست زندگی است.این زندگی است که در نتیجه سوگواری و عزاداری دایم مرده است.آتش زدن نشان از مرگ ندارد.آتش نشان از سرپیچی از وحشت ایدئولوژیک حاکم بر زندگی ما دارد.
۴.به انسان ایرانی بسته معیشتی ندهید،بسته شادی و فرصت زندگی و عشق بدهید تا روان افسرده اش درمان شود و گرنه خشم انسان افسرده از هیچ لشکر و سلاحی نمی ترسد.
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آوردهاید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رساندهاید فقط برای این است که "بریدن سر از همه کار آسانتر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر".
شما تنبلید!
پرچم شما کهنه پارچهای بیش نیست...
نماد ناتوانی.
📕 تسخیر شدگان
✍فئودور داستایوفسکی
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آوردهاید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رساندهاید فقط برای این است که "بریدن سر از همه کار آسانتر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر".
شما تنبلید!
پرچم شما کهنه پارچهای بیش نیست...
نماد ناتوانی.
📕 تسخیر شدگان
✍فئودور داستایوفسکی
☯ ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
ما بردگانیم، محروم از تمام حقوق ممکن، برهنه در برابر هر اهانت، محکوم به مرگی مسلّم. اما هنوز یک چیز داریم، و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست: مقاومت در برابر وادادگی. پس باید حتماً، حتی اگر شده بدون صابون و در آن آب کثیف، صورتمان را بشوییم و آن را با ژاکتمان خشک کنیم. باید کفشهایمان را واکس بزنیم، نه از اینرو که قواعد اردوگاه ایجاب میکند، بلکه صرفاً به سبب بزرگی و برازندگی. باید شق و رق راه برویم نه پاکِشان، نه برای ادای احترام به نظم پروسی، که برای زندهماندن، یا به عبارت بهتر برای آغازنکردن مرگ.
از کتاب «اگر این نیز انسان است»،
صفحهی ۵۹
نوشتهی پریمو لوی
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
ما بردگانیم، محروم از تمام حقوق ممکن، برهنه در برابر هر اهانت، محکوم به مرگی مسلّم. اما هنوز یک چیز داریم، و باید با تمام قوا آن یک چیز را حفظ کنیم، چرا که آخرین دارایی ماست: مقاومت در برابر وادادگی. پس باید حتماً، حتی اگر شده بدون صابون و در آن آب کثیف، صورتمان را بشوییم و آن را با ژاکتمان خشک کنیم. باید کفشهایمان را واکس بزنیم، نه از اینرو که قواعد اردوگاه ایجاب میکند، بلکه صرفاً به سبب بزرگی و برازندگی. باید شق و رق راه برویم نه پاکِشان، نه برای ادای احترام به نظم پروسی، که برای زندهماندن، یا به عبارت بهتر برای آغازنکردن مرگ.
از کتاب «اگر این نیز انسان است»،
صفحهی ۵۹
نوشتهی پریمو لوی
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
📝حاشیه برابر با متن است
✍ عباس کاظمی
آنچه امروز شورش حاشیه علیه متن نام گرفته است باید از نو بازخوانی شود. دو گانه حاشیه و متن عمدتا به گونهای فهم میشود که گویا "اینجا" و "آنجا" دو عرصه کاملا مجزا از هم هستند. "آنها" نه "آنجا " دور از ما، و نه بسیا متفاوت از ما هستند. این افراد بیش از آنچه که فکر میکنیم به ما نزدیکاند. کافی است در ادارهای که کار میکنید به آبدارچی یا به خدماتیها بیشترتوجه کنید، کافی است به زنان خدمتکاری که به خانههایتان میآیند، به سرایدار مجتمعها، به پیکهایی که اشیا دوست داشتنیتان را ردو بدل میکنند یا غذای گرمی که سفارش دادید برایتان می آورند، به دستفروشانی که پشت چراغهای قرمز به انواع کارها مشغولاند، به واکسیهای سر چهار راه، به کارگرانی که در کارواشها ماشین شما را جلا میدهند و به رانندگان تاکسیهای اینترنتی نگاهی بیندازید. آنها همه جا هستند و هیچ وقت دور از ما نبودند فقط ما آنها را از پیش نمیدیدیم. شورشها تنها آنان را به حاشیهای دیدنی و تحلیلکردنی تبدیل کردهاند.
___
🔸میخواهم صرفا یکی از هزاران روایتی را که شما روزانه با آن روبرویید بیان کنم. در یکی از دانشگاههایی که تدریس میکنم، فردی به عنوان آبدارچی تا چندی پیش مشغول بکار بود، در یکی از روزهای گرم تابستان متوجه شدم کتابی شعر و یک رمان روی میز اوست، روز دیگری کتابی علمی در باب زیست شناسی. برایم جالب شد و با او به گفت و گو نشستم و بعدا بیشتر با هم حرف زدیم، فرد مجردی بود که به خاطر نیاز مالی خانواده دست از دانشگاه کشیده بود و اکنون چای میآورد، طبقات را طی میکشید و دستشوییها را میشست. اولین نکتهای که به چشمم آمد فاصله منزلتی و احساس ناکامی بود که مدام درون خود احساس میکرد.
اما او که بود؟ از کجا آمده بود؟ به چه چیزهایی فکر میکرد و چه آرزوهایی در سر داشت؟ هیچکس حتی در دانشگاهی که کار میکرد از احوال او خبر نداشت. این همان وضعیتی است که کل جامعه را فراگرفته است و ما نسبت بدان غافلیم، پدیدهای که بنظرم با مفهوم بیعاطفگی اجتماعی باید توضیح داده شود. در میان همه مسائلی که مردم با آنها روبرو هستند، مانند فقر، بیکاری، بیخانمانی، بنظرم این مفهوم که ذیل احساس تنهایی و بیپناهی و بیکسی درک میشود باید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
دانشگاه و استادانی که کارشان مطالعه مسائل اجتماعی و روانی و مسائلی از این دست است به کل به این جزئیات علاقهای نداشتند. اکنون او مدتی است که کارش را به دلایلی از دست داده است. من مشترکاتی بین او و مردمی که به خیابان آمدند پیدا کردهام.
🔸یکم، مهاجرت: به تازگی از یکی از شهرستان های غرب ایران آمده است،از خانوادهاش جدا شده است تا برای آنها معاشی فراهم سازد.
دوم، بی مکانی: جایی مناسب و با ثبات برای اقامت ندارد و به طور موقت در منزل یکی از اقوامش مستقر است.
سوم، حاشیه تهران: از هشتگرد هر روز به تهران میآید. گرچه در حاشیه میخوابد اما در تهران زندگی میکند.
چهارم، بیکاری یا کار بی ثبات: او اکنون بیکار است، وقتی هم که کار داشت ذیل شرکتهای استعماگری فعالیت میکرد که هر لحظه امکان از دست دادن شغلش را انتظار میکشید.
پنجم، اگرچه مدرک بالایی ندارد اما کم سواد نیست. او تحصیلات دانشگاهیاش را ناتمام رها کرده است به دلیل مشکلاتی که داشته است اما به لحاظ روحی خود را فردی تحصیلکرده میداند.
ششم، احساسی مبهم همراه با اضطراب، سرگشتگی و ناامیدی او را فرا گرفته است. شرایط او به حدی سخت است که به خودکشی نیز فکرکرده است.
هفتم سن: سن او در رنج سنی 20 تا 28 سال و مجرد است.
همه این مولفههایی که از این فرد ذکر شد با خصوصیاتی که از معترضین آبان ماه عمدتا روایت میشود نوعی شباهت خویشاوندی وجود دارد. من در همان دانشگاه سه نمونه دیگر دارم یکی در کسوت استاد حق التدریسی، دوم در موقعیت دانشجویی و سوم در شغل خدماتی که در بسیاری از ویژگیهای ذکر شده با هم اشتراکاتی دارند و شاید همین اشتراکات است که نامیدن این جماعت عظیم ناراضی را دشوار کرده باشد. همه این جماعت در سردرگمی، پادرهوایی و بلاتکلیفی ( شغل، مسکن، منزلت و...) با هم اشتراک دارند.
🔸اغلب تصاویر و بازنمائیهایی که از شورش آبان ماه ارائه شده است مبتنی بر خواست طبقات برتر و آلوده به دیدگاههای فرادستانه است. برای ما گفتهاند که آنها با ابزار خشونت خواست خود را بیان می کنند، اینکه بر خلاف طبقه متوسط گفت و گو پذیر نیستند، اینکه دست به تخریب بیت المال میزنند و دچار بیماری اجتماعی وندالیستی هستند، اینکه ابزار دست قدرتهای خارجی هستند، اینکه نوعی بی عاطفگی و بیرحمی در اعتراضاتشان نهفته است. این عبارتها تنها از زبان یک فرادست بیان میشوند حتی اگر روشنفکر یا استاد دانشگاه یا خود از وضع موجود ناراضی باشد.
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic
✍ عباس کاظمی
آنچه امروز شورش حاشیه علیه متن نام گرفته است باید از نو بازخوانی شود. دو گانه حاشیه و متن عمدتا به گونهای فهم میشود که گویا "اینجا" و "آنجا" دو عرصه کاملا مجزا از هم هستند. "آنها" نه "آنجا " دور از ما، و نه بسیا متفاوت از ما هستند. این افراد بیش از آنچه که فکر میکنیم به ما نزدیکاند. کافی است در ادارهای که کار میکنید به آبدارچی یا به خدماتیها بیشترتوجه کنید، کافی است به زنان خدمتکاری که به خانههایتان میآیند، به سرایدار مجتمعها، به پیکهایی که اشیا دوست داشتنیتان را ردو بدل میکنند یا غذای گرمی که سفارش دادید برایتان می آورند، به دستفروشانی که پشت چراغهای قرمز به انواع کارها مشغولاند، به واکسیهای سر چهار راه، به کارگرانی که در کارواشها ماشین شما را جلا میدهند و به رانندگان تاکسیهای اینترنتی نگاهی بیندازید. آنها همه جا هستند و هیچ وقت دور از ما نبودند فقط ما آنها را از پیش نمیدیدیم. شورشها تنها آنان را به حاشیهای دیدنی و تحلیلکردنی تبدیل کردهاند.
___
🔸میخواهم صرفا یکی از هزاران روایتی را که شما روزانه با آن روبرویید بیان کنم. در یکی از دانشگاههایی که تدریس میکنم، فردی به عنوان آبدارچی تا چندی پیش مشغول بکار بود، در یکی از روزهای گرم تابستان متوجه شدم کتابی شعر و یک رمان روی میز اوست، روز دیگری کتابی علمی در باب زیست شناسی. برایم جالب شد و با او به گفت و گو نشستم و بعدا بیشتر با هم حرف زدیم، فرد مجردی بود که به خاطر نیاز مالی خانواده دست از دانشگاه کشیده بود و اکنون چای میآورد، طبقات را طی میکشید و دستشوییها را میشست. اولین نکتهای که به چشمم آمد فاصله منزلتی و احساس ناکامی بود که مدام درون خود احساس میکرد.
اما او که بود؟ از کجا آمده بود؟ به چه چیزهایی فکر میکرد و چه آرزوهایی در سر داشت؟ هیچکس حتی در دانشگاهی که کار میکرد از احوال او خبر نداشت. این همان وضعیتی است که کل جامعه را فراگرفته است و ما نسبت بدان غافلیم، پدیدهای که بنظرم با مفهوم بیعاطفگی اجتماعی باید توضیح داده شود. در میان همه مسائلی که مردم با آنها روبرو هستند، مانند فقر، بیکاری، بیخانمانی، بنظرم این مفهوم که ذیل احساس تنهایی و بیپناهی و بیکسی درک میشود باید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
دانشگاه و استادانی که کارشان مطالعه مسائل اجتماعی و روانی و مسائلی از این دست است به کل به این جزئیات علاقهای نداشتند. اکنون او مدتی است که کارش را به دلایلی از دست داده است. من مشترکاتی بین او و مردمی که به خیابان آمدند پیدا کردهام.
🔸یکم، مهاجرت: به تازگی از یکی از شهرستان های غرب ایران آمده است،از خانوادهاش جدا شده است تا برای آنها معاشی فراهم سازد.
دوم، بی مکانی: جایی مناسب و با ثبات برای اقامت ندارد و به طور موقت در منزل یکی از اقوامش مستقر است.
سوم، حاشیه تهران: از هشتگرد هر روز به تهران میآید. گرچه در حاشیه میخوابد اما در تهران زندگی میکند.
چهارم، بیکاری یا کار بی ثبات: او اکنون بیکار است، وقتی هم که کار داشت ذیل شرکتهای استعماگری فعالیت میکرد که هر لحظه امکان از دست دادن شغلش را انتظار میکشید.
پنجم، اگرچه مدرک بالایی ندارد اما کم سواد نیست. او تحصیلات دانشگاهیاش را ناتمام رها کرده است به دلیل مشکلاتی که داشته است اما به لحاظ روحی خود را فردی تحصیلکرده میداند.
ششم، احساسی مبهم همراه با اضطراب، سرگشتگی و ناامیدی او را فرا گرفته است. شرایط او به حدی سخت است که به خودکشی نیز فکرکرده است.
هفتم سن: سن او در رنج سنی 20 تا 28 سال و مجرد است.
همه این مولفههایی که از این فرد ذکر شد با خصوصیاتی که از معترضین آبان ماه عمدتا روایت میشود نوعی شباهت خویشاوندی وجود دارد. من در همان دانشگاه سه نمونه دیگر دارم یکی در کسوت استاد حق التدریسی، دوم در موقعیت دانشجویی و سوم در شغل خدماتی که در بسیاری از ویژگیهای ذکر شده با هم اشتراکاتی دارند و شاید همین اشتراکات است که نامیدن این جماعت عظیم ناراضی را دشوار کرده باشد. همه این جماعت در سردرگمی، پادرهوایی و بلاتکلیفی ( شغل، مسکن، منزلت و...) با هم اشتراک دارند.
🔸اغلب تصاویر و بازنمائیهایی که از شورش آبان ماه ارائه شده است مبتنی بر خواست طبقات برتر و آلوده به دیدگاههای فرادستانه است. برای ما گفتهاند که آنها با ابزار خشونت خواست خود را بیان می کنند، اینکه بر خلاف طبقه متوسط گفت و گو پذیر نیستند، اینکه دست به تخریب بیت المال میزنند و دچار بیماری اجتماعی وندالیستی هستند، اینکه ابزار دست قدرتهای خارجی هستند، اینکه نوعی بی عاطفگی و بیرحمی در اعتراضاتشان نهفته است. این عبارتها تنها از زبان یک فرادست بیان میشوند حتی اگر روشنفکر یا استاد دانشگاه یا خود از وضع موجود ناراضی باشد.
☯ورای موسیقی
@Beyondthemusic