Telegram Web Link
#تاملات

برگمان، مرگ و موسیقی

برگمان:
اگر به سینما علاقه دارید، تمرین کاراکتر سازی کنید، چرا که نه؟ میتوانید مأمور/فرشته مرگ/عزرائیل خود را در ذهن بسازید، پر و بالش دهید، بنویسید، طراحی کنید، به جزئیات فکر کنید، تا آرام بگیرید، خرسند شوید و بگویید، این همان است که باید باشد، همان که میخواهم. شاید فرض کنیم یك مأمور مرگ، موسیقی گوش دهد، چالش بدی نیست که از خود بپرسیم که یك مأمور مرگ/عزرائیل، در خلوت خود چه گوش میدهد؟!

تصویر: برگمان در پشت صحنه فیلم مهر هفتم.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
لزوم ساختار شکنی در دنیای موسیقی

🖌 همایون خشندیش

ساختار شکنی در هنر و موسیقی لازمه پیشرفت است. البته شکست چهارچوب ها می تواند در زمینه های مختلفی کاربرد داشته باشد اما معمولا ساختار شکنی و زیر پا گذاشتن قوانین و چهارچوب ها عرفی یا قراردادی در دنیای خارج از هنر با مشکلات زیادی همراه است. اما در دنیای هنر هرچند خشکه مقدسه هایی همیشه در مقابل تغییر و نوآوری مقاومت کرده اند اما بالاخره مجبور به قبول آن شدند. در دنیای امروز هنر ساختار شکنی یکی از لازمه های پیشرفت است.

برای مطالعه کامل یادداشت بر روی لینک زیر کلیک کنید:
http://jdart.ir/isna/details/61848
@homusic

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
آیا سراسر به تمنا نیستیم.

#بخش_اول

🖌 یوسف محمدی

می بینیم که در هر کاری، حال کار هنری یا کار روشنفکرانه، تمنا اصلی ترین هدف است. نه تنها هدف، بلکه بنیان آن کار است. تمنای چیزی ورای آن کار، برای مثال فردی موسیقی می‌زند، نقاشی می کند و فیلم می سازد، چه چیز در این کار نهفته است؟ چیزی ورای آن، موسیقی می نوازد، اما تمنای موسیقی ندارد، نمی خواهد موسیقی شود، تنها به دنبال آن است که کار غیر موسیقیایی کند. او تمام عواطف را خرج موسیقی نمی کند، عواطف اصلی در واقع بی مفهوم هستند و نمی توان آنها را به واسطه چیزی بیان کرد. آیا برای مثال بتهوون عواطف را به نمایش می گذاشت، آنجا که به او گفتند با موسیقی اش جادو می کند، تنها به پوزخندی کفایت کرد و به خود خوری پرداخت و گفت : «چه نگاه سترون بی رمقی» او خوب می دانست عواطف در موسیقی اش جایی ندارد، تمنای رسیدن به لحظه ناب چیزی بود که در او می دیدند، اما او خود دریافته بود بی تمنا هم می شود تمنا خلق کرد.

https://ibb.co/t8hNF5g

ورود به ساحل تمناها

اثر جان اُولسن ۱۹۶۴

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic

متن زیر نامه ای است از تارکوفسکی به پاراجانف، در تاریخ ۱۸ اکتبر ۱۹۷۴.

🔗 #سینما_تاریخ

«سريوژای عزیز، حق با توست، مرگ واسیا (واسیلی شوکشین در ۲ اکتبر ۱۹۷۴)، عامل و حلقه ای بود برای اتحاد و اتصال ما با یکدیگر. اینجا ما همه فقدان تو را احساس می کنیم، عشق و علاقه بسیار به تو ما را در انتظار تو نگه داشته است. سلامتی ات چطور است؟ آیا می توانی کتابی بخوانی؟ به کتاب دسترسی داری؟
هر آن چه را که می توانم برایت انجام دهم، بنویس. اینجا در مسکو همه چیز مثل سابق است. فیلم «آینه» من تا نیم سال دیگر در توقیف است. اکنون امیدوارم که امروز یا فردا آنها آزادش کنند، من دیگر بی نهایت از این روند و سیستم بوروکراتیک پیرامونم خسته شده ام. من در حال گذراندن زمستان در کنار رودخانه «آکا» هستم. تو را در آغوشم می فشارم دوست عزیز، لاریسا سلام می رساند و گالاشيبانووا بهترین ها را برایت آرزو می کند. در زمان نوشتن این نامه پاراجانف به دلایلی واهی مثل تلاش برای خودکشی و دادوستد غیرقانونی ارز به پنج سال زندان محکوم شده بود..
https://ibb.co/fn6vNBK

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
آیا سراسر به تمنا نیستیم
#بخش_دوم

🖌 یوسف محمدی

مفهوم تمنا هنگامی که با عصر مدرن عجین شد جای خود را به یک ناباوری داد، ناباوری از لحظه زیست، صدای زیستن؛ این صدای زیستن در هنر ما قبل دوران مدرن در قرون ۱۶ تا ۱۸ به آثار در خوری در هر عرصه ای انجامید. هنرمند در تمنا چیزی یا کسی نبود، او تنها با خود بود و میل داشت صدای زیستن خود را انعکاس دهد، ریشه شکل گیری اولیه موسیقی جز و بلوز هم همین بوده است، اما با گذشت زمان ساختار جامعه مدرن آغاز به صنعت تمنا سازی کرد. هنرمند زیستش مهم نبود و یا هر کسی، بلکه تمنای به صدای دیگری ، مثل دیگری شدن هدف واقع شد. در واقع سوژه های یکسانی که همه در پی رسیدن به یک نفر بودند، آن که بود؟ یک انسان دست نیافتنی، دست نیافتنی از چه لحاظ؟ از این لحاظ که زندگی فرد در خودی خود از معنا تهی شد و تنها یک زندگی ، یک صدا و رسیدن برای مثال به یک سبک هنری، و نه رسیدن بلکه می بایست در سرآغاز آن سبک بنشینی در جایگاه اول ، از همین رو بهترین ها ظهور کردند ، بهترین هنرمند ، بهترین بازیگر ، بهترین نوازنده ، و... این بهترین چیست؟ بدترین روش برای آنکه کسی به یک جایگاه برسه، و به او بگویند تو بهترینی ، می بینی دیگر کسی بالاتر از تو نیست. این رقابت سراسر نتیجه همان مضمحل شدن و از خود بیگانه شدن است که آدورنو خوب فهمید آن را، چرا که خود او هم در کارزار هنر درگیر همین نگاه شد و از آن به این مسأله پی برد. این زیست سترون شده امروزی نتیجه رویکردی است که با یک سوال آغاز شد، چطور تمنا را همگانی نماییم؟

https://ibb.co/b1v7xdW

تصویر: اثر اندی وارهول با نام ابژهای صنعتی شده تمنا

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

«شما خودتان را محدود می کنید ؟
این زمان است که محدود است.»

نقل از ماهنامه ی « کلک » ( مهر 1391 ): گفتگو با کریستف کیشلوفسکی.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
عشق مدرن، عشق سنتی

🖌 علیرضا پیروزان

تفاوت عشق دوران مدرن با عشاق سنتی در این است که عشق دوران مدرن محصول یک رخداد کوتاه و احتمالا آنی، بدون هدف و انگیزهی پیشینی است. در عشق ورزی مدرن، انسان در موقعیت سوبژکتیو یا ابژکتیو محض قرار نمی گیرد، بلکه این عشق ماحصل تعامل دیالکتیک مداومی بین تنهایی و همگرایی، و بین عقل و روح در جذبه و کشاکشی دوسویه است که به صورت پنهانی در لابیرنتهای پیچیدهی عین و ذهن هر دو طرف عشق رخ می دهد. بنابراین، معشوق سنتی کنار می رود و جای خود را به مفهومی می دهد که اگر بنا باشد واژه ای برای آن انتخاب کنیم «متعاشق» است. آنچه در وهله ی نخست ظاهر خود را نشان می دهد، الزاما عین واقعیت بیرونی نیست، اما دلایلی به قدر کافی هست که شما را متقاعد کند «عشق» در طرف مقابل یافت شده است. این مفهوم امکان رویداد عشق است که از ماهیت سیال و البته جوهر ثابت آن نشأت گرفته است. چنین عشقی معمولا بلافاصله احساس امنیت متقابل را به هر دو سوی عشق القاء می کند: این که با «او» مشکلی پیش نخواهد آمد. در واقع، چهره ای از چهره ی خود را می بینید که به هیأت دیگری درآمده است. و در نتیجه، بی درنگ احساس غم و اندوه ناپدید می شود و جای خود را به تجربه ی شادی زایدالوصفی می دهد. این اساسا ماهیت پویای زندگی مدرن است که امکان آفرینش عشق از تماس های چشمی و کلامی کوتاه با یک غریبه را می دهد، بر خلاف عشق سنتی که میان آشنایان، خانواده و همسایه و دوستان و آنها که مدتها همنشین بوده اند، رخ می دهد. بنابراین عشق دوران مدرن همواره جالب، و ناشی از احساس قدرت، امنیت و عاطفهی بی حدوحصر با چاشنی طنز در طرف مقابل است. و این راهکار زندگی مدرن است. در این معنا، عشق مدرن ممكن است که اساسا یا تماما کمیک به نظر برسد، بر خلاف عشق سنتی که تراژیک است. اما در هر صورت خارق العاده است. یک برخورد در کافه یا خیابان، یک نگاه مختصر، یک گفتگوی کوتاه حضوری یا تلفنی، و سپس عشق با کیفیاتی که وصف شد از موقعیتی ناشناس یا نابهنگام آغاز می شود. اما در حقیقت از دال مرکزی متغیری برخوردار است که تصورات عاشقانه ی ما از چرخش در اطراف آن شکل می گیرد. و این ماهیت شناخت عشق دوران مدرن است: تعامل دیالکتیک شناخت محدود، موانع بیرونی کشف بیشتر و امید بی پایان. تنها با چند «نشانه»، سال های شادی را پیش بینی می کنید که با همدردی عمیق متقابل شما را به پیش می راند.

https://ibb.co/NmzFrF7

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
امتحان درس فلسفه مقدماتی غرب
مقطع کارشناسی، دانشگاه هنر
۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۷.

دکتر محمد مهدی اردبیلی دوست بزرگوار، همینکه چنین موقعیتی برای رها شدن و پرتاب اندیشه ایجاد کردی ،در حد بضاعت جای سپاس دارد. این کوچکترین وظیفه انسان فضیلت مند است و چون شما مصداقی بر این.
-یوسف محمدی

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
🔗 #تاملات
درباره خندیدن نگران نباش، دهن من تا به حال لبخند به خودش ندیده، اما به این معنی نیست که توی ذهنم لبخند نمی زنم!

🔗 #مری_و_مکس
کارگردان : آدام اِلیوت

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
نیمی از عمرم به کارمندی گذشت
و نیمی دیگر
به گریستن برای شخصیت های
فیلمهای ویتوریو دسیکا
روبرتو روسلینی
اتوره اسکولا
ویسکونتی
فدریکو فلینی
آنتونیونی
همه آن کودکان بی پناه
در فیلم های سیاه و سفید
در حادثه و مصیبت
غرق شدند...
✏️احمدرضا احمدی. 🎬 تصویر: انزو استایولا در نمایی از دزد دوچرخه، ویتوریو دسیکا، 1948

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #مطالعات_فرهنگی

فرهنگ_باوری
موسیقی مردم پسند

🔗#آنتونیو_گرامشی



تنظیم: 📝یوسف محمدی

............................................................

منظر فرهنگ باورانه بر سر فرهنگ مردمی به این مطلب می پردازد که رسانه بین ساختار های جامعه ،اقتصاد و سیاست که منافع مسلط را در جامعه نگه می دارد چگونه توافق بر قرار می کنند.کسانی که در این زمینه کار کرده اند به صورت قابل توجهی تحت تاثیر عقاید نظریه پرداز بزرگ مارکسیسم ایتالیایی آنتونی گرامشی قرار دارند ،به ویژه درک سیطره ی ایدولوژیک که توسط او مطرح شد .او توضیح می دهد که چگونه طبقه ی حاکم چگونه از طریق کسب رضایت اکثریت با بنیادهای گوناگون جامعه ،منجمله مدارس ،رسانه های جمعی،قانون ،مذهب و فرهنگ مردمی تسلط خود را بر جامعه تحمیل می کند .به این ترتیب سلطه ی ایدولوژیک نمایانگر سازو کار هم نظری است روندی که با تهدید ،زور گویی و خشونت حکومتی بنیادش مستحکم شده است .یکی از جنبه های مهم سلطه ،مرموز جلوه دادن قدرت در هم پوشی ارتباطات سلطه با نظم و ترتیب موجود در جامعه است.ایده ها و قوانین خاصی به عنوان قوانین طبیعی و جهانی عقل سلیم وضع می شوند و رسانه های مردمی نقش هدایت گر را در این بازی دارند در هر حال سلطه هرگز مطلق نیست بلکه مدام در حال چرخش و تعریف دوباره است.در بررسی متون مرتبط با موسیقی مردم پسند فرهنگ باوری را می توان به بهترین شکل در مطالعه مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام در دهه ی 1970 پیرامون موسیقی و خرده فرهنگ های جوانان (توسط هبدیگر1979،ویلیس1978، و هال و جفرسون 1976)مشاهده کرد این کار حجیم روی نقش فردیت در تعیین معنای فرهنگ تاکید دارد برای مثال مضمون گفته های چمبر تاثیر متقابل و دایمی بین عوامل تجاری و تجربه ی زنده را نشان می دهد:
با وجود قدرت تجاری شرکت های بزرگ ضبط ،توضیح و تفسیر رادیو ها و توصیه های جراید موسیقی ،و به رغم شرایط از پیش تعیین شده در تولید که قابلیت گسترده ای در موسیقی مردم پسند دارند ،در نهایت کسانی که آهنگ ها را می خرند و با ریتم ان می رقصند تعیین کنند خواهند بود (چمبر1985).

🎼 #Popular_music
📝 #Antonio_Gramesci

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic


https://ibb.co/k2Jcgo
نقش عوامل ادراکی و شناختی در ادراک مکان و پیوستگی ذهن هنرمندانه

🖌 یوسف محمدی


.............................................................
حس مکان ترکیبی است پیچیده از معانی، نمادها و کیفیت‌هایی که شخص یا گروه به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از فضا یا منطقه‌ای خاص ادراک می‌کنند. (Dingenmans in Shamai, 1991) معانی و مفاهیمی که پس از ادراک مکان توسط فرد رمزگشایی می‌شود از عوامل ایجاد حس مکان هستند. در این صورت حس مکان تنها به معنای یک حس یا عاطفه یا هرگونه رابطه با مکانی خاص نیست، بلکه نظام و ساختاری شناختی است که فرد با آن به موضوعات، اشخاص، اشیاء و مفاهیم یک مکان احساس تعلق پیدا می‌کند. از این رو افراد بدون حس مکان قادر به زندگی در محیطی خاص نیستند، چرا که حس مکان توانمندی فضا یا مکان در ایجاد حسی خاص نسبت به کلیت مکان است و با این حس، مکان رابطه فرد با تمامی مفاهیم، اشخاص و سایر موضوعات موجود در آن مکان را تأمین می‌کند. در این مفهوم، حس به معنای احساس مرحله قبل از ادراک نیست بلکه به معنای عاطفه یعنی مرحله پس از شناخت است. به این ترتیب مکان‌ها در افراد مختلف حس‌های متفاوتی ایجاد می‌کنند و نقش شخصیت و تجارب گذشته انسان ها در دریافت این حس مؤثر است. فضایی که در فرد حس مکان و تعلق ایجاد می‌کند دیگر برای او فضا نیست و تبدیل به یک مکان می‌شود. در این صورت مکان کلیتی می‌شود که مردم تمام فعالیت ها و اتفاقات را با آن می‌شناسند، مثلاً مردم وقتی که به مسجدی وارد می‌شوند با مکان مسجد مواجه می‌شوند نه با اشکال مجرد، مردم، تنماز و فضا و همین توانمندی مکان است که در ورای اجزا و فعالیت ها موجب احساس تعلق به مکان مسجد می‌شود.
تعلق به اجتماع نیز از عوامل مؤثر در ایجاد حس مکان است چنان که هیومن حس مکان را شامل تعلق به اجتماع و حس محلی تعریف کرده است. از نظر او حس مکان ادراک فردی مردم از محیط خود و احساسات کم و زیاد آگاهانه آن‌ها از آن محیط است. حس مکان شخص را به گونه‌ای با محیط پیوند می‌دهد که فهم و احساس انسان با زمینه معنایی محیط به یکپارچگی می‌رسد (Hummon, 1992). فریتز استیل معتقد است حس مکان هر محیط بستگی به نحوه ارتباط انسان با آن محیط دارد.(Steele, 1981).

1. رابطه انسان و مکان تعاملی است، یعنی انسان ها چیزهای مثبت یا منفی را به محیط می‌دهند و سپس از آن می‌گیرند. بنابراین چگونگی فعالیت‌های مردم در کیفیت تأثیر محیط بر آن‌ها اثرگذار است.
2. تصور مکان نه فقط کالبدی، بلکه روانی یا تعاملی است و حس مکان به عنوان یک تجربه از ترکیب یک مکان- رفتار و آن چه انسان به آن می دهد، به وجود می آید، به بیان دیگر برخی از چیزهایی که انسان در مکان ایجاد می‌کند، بدون او و مستقل از او به وجود نمی آیند.

3. برخی از فضاها آن چنان روح مکان قویی دارند که بر انسان های مختلف تأثیرات مشابه می‌گذارند.
بنابراین انسان به مکانی که در آن زندگی می‌کند، از پیش، مجموعه‌ای از مفاهیم فرهنگی می‌دهد و این پیش مفهوم‌ها راهی که انسان با مکان مواجه می‌شود را شکل می‌دهد. همچنین قرارگاه‌های رفتاری بر انسان تأثیر می‌گذارند و برای این تأثیرات الگوهایی وجود دارد و مردم نیز با کیفیت طراحی کالبدی و مراقبت مکان‌ها بر قرارگاه‌های رفتاری تأثیر می‌گذارند. این تأثیرات می‌تواند کوتاه، بلند مدت، مثبت یا منفی باشد.

https://ibb.co/mdmVOy

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
معیشت هنرمندان و اقتصاد هنر؛ مصرف کالای هنری در جامعه
مشکل در معیشت هنرمندان یکی از دغدغه های مهم متولیان فرهنگ است. اشتغال صرف به یک هنر نمی تواند به خودی خود درآمد‌زا باشد. البته همیشه استثناهایی وجود دارند مثلا بازیگران معروف و یا سلبریتی‌ها که حساب آنها با توجه به کمیت این قشر هنری، جداگانه است. اما در کل قشر هنرمند در کشور از نقاشان و مجسمه سازان تا هنرمندان عرصه موسیقی و تئاتر و حتی هنرهای کاربردی مانند صنایع دستی و غیره را تشکیل می دهند.جمعیتی که امرار معاش برای آنها یک اولویت مهم به حساب می آید.
http://www.jdart.ir/isna/details/61938
@isnahonar
🔗 #تاملات

مبارزه با گروه سیاسی با مبارزه با مافیا فرق دارد. تروریست علیه دولت است بنابراین دولت هم علیه تروریست، اما مافیا در دولت است و دولت هم علیه خودش کاری نمیکند... (صد روز در پالرمو، جوزپه فررا، 1984 )

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
فلسفه هنر
🖌علیرضا پیروزان

درباره یک اثر

وضعیت انسان در جهان امروز به بهترین نحو در اثر سال ۱۹۲۷ رنه مگریت، قاتل تهدیدشده، بازنمایی شده است. انسان، با زیستن خود مرتکب جنایتی شده است که از دید کارگزاران نظم و قانون نادیده گرفته نمی شود. مرد خوش پوشی که در میانه ی این صحنه ی جنایت ایستاده، قاتلی است که چون دست به جنایتی فجیع زده است، و مرتكب آمیزش و زایش انسانی دیگر شده است، جنایت در حق انسانی دیگر، مورد هجمه ی مأمورین قرار خواهد گرفت. سه سر انسان در پشت سر، جنایت او را دیده و ثبت و ضبط کرده است؛ کنایه از آن که حتی اندرونی ترین رفتارهای انسانی از چشم ناظرین و آنها که قضاوت می کنند پنهان نمی ماند. مرد اما بی خیال از این همه نگاه ناظر، و بی توجه به عقوبت جنایتی که مرتکب شده، با آرامش تمام (که وجه سادیستی اثر است) سرگرم گوش دادن به موسیقی از گرامافون است. کت آویخته بر پشتی صندلی، کلاه، و کیف بر زمین، او را آماده ی ترک محل جنایت نشان می دهد: او در حال بازگشت به صحنه ی زندگی است. ظاهر مرد نیز تفاوتی با کارگزاران نظم و قانون در عصر مدرن ندارد. او خود آنهاست و آنها خود او هستند. اما از آنجا که ضابطین قانون، پشت درهای باز، با چماق و تور منتظر به دام انداختن او بابت این رفتار انسانی اش هستند، وجه ورود انسان به عصر مدرنیته به بهترین شکل ممکن بازنمایی می شود؛ چرا که مرد باید پاسخگوی جنایتی که مرتکب شده است، باشد. مرد به دام افتاده و از پس و پیش راه گریزی ندارد.

https://ibb.co/cxTJ8cW

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
دکتری که خواننده شد یا خواننده ای که دکتر شد مسأله این نیست.
🖌 یوسف محمدی
هر روز می بینیم که هجمه انتقادات علیه دکتری که خواننده شده است روز به روز فزونی می یابد. انگار عملی شنیع در جامعه اتفاق افتاده است و باید دیر یا زود آن را حذف کرد و هر گزاره ای در این مورد را در سر آغاز اخته کرد. آیا غیر از اینست که جامعه ما سالهاست با کلاژهای مفهومی نامتقارن رو به رو بوده است، برای مثال بازیگری که نوازنده شد (یک شب ِ) نوازنده ای که در صحنه تئاتر پدیدار شد. (به یکباره) فوتبالیستی که بازیگر شد و ...اما نگاهی به صنعت محصول سازی در سطوح آموزش عالی و هنر چندان این پدیده را غریب نمی نماید. مگر نه آنکه سطح دانشگاههای ما امروز پر از ابتذال است، ابتذال در تمام سطوح تمام بخش ها و مگر نه آنکه در هنر هم این ابتذال با روکشی دیگر که اسم آن را هنر آزاد می گذارند هر روز گسترده می شود. در دانشگاه های ما امروزه دکتر یک مفهوم است یک موقعیت برای بسط قدرت غیر علمی است. در هنر هم اوضاع دست کمی از این ندارد، امروزه یک حوزه دیگر هم بدان اضافه شده است، ادبیات، این ادبیات بی ریشه و اصل و نسب که با عنوان های بی سر و ته به دنبال آن هستند که قابی ایجاد کنند برای مخاطب که تنها از دیدن عنوان سرخوشانه آن را تهیه می کند.
حال در این مسأله شأن دکتر زیر سوال رفته است یا خواننده ، وقتی در تمام این سالها از تمام چیزها شأن زدایی شده است. به تمام احوال جامعه تاوان چیزی را نمی دهد، قدرت هم نمی دهد ، در واقع قدرت جامعه را آنالیز می کند، مفاهیم را در بین آنها می اندازد، اینکه چه چیزی درست است، یعنی ضد تمام این بساط، چرا که چیز درست امروز چیزی است مدفون، خاک شده که از هیچ دمی زنده نمی شود. کار ما چیست؟ چیز مدفون را اگر از خاک بیرون آوردیم دوباره به خاک برگردانیم چیز درست سالهاست در زیر خاک حیات دارد.

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗#تاملات

چه خنده دار مگر آدم عاقل زالو را می پرستد؟ -ببین گاو پرستی تو همان قدر برای دیگران خنده دار است که زالو پرستی دیگران برای تو. اینها تفاوتی ندارد. چه گاو بپرستی، چه زالو و یا نمیدانم خرگوش یا هر چیز دیگری، آن وقت گروهی کاهن پیدا می شوند که بدتر از زالو از جان و وجود دیگران تغذیه کنند.

📚 مکالمه با یک گاو پرست

🖌 ناصر نوروزی فرد

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from اتچ بات
The Consequences of Feminism💃🏼
فیلم کوتاه "عواقب فمینیسم" ساختۀ یکی از اولین فیلمسازان زن تاریخ سینما با نام Alice Guy-Blaché در سال 1906 ساخته شده است.
این حقیقت که این اثر هجوآمیز با چنین نامی در سال 1906 در ابتدای پیدایش سینما ساخته شده غیرقابل باوره، کاری که فیلمساز کرده اخلال در نظم نمادین هست، انگار از همۀ تحولات فکری و اجتماعی جهان که در میانۀ قرن بیستم قراره اتفاق بیفته باخبر بوده!!🤥
Initial release: 1906 (France)
Director: Alice Guy-Blaché
Production company: Gaumont
#shortfilm
@dissolvefilmstudio
🔗 #پژوهش_هنر


پزشک اثر برجسته لوک فیلدز که آن را در سال ۱۸۹۱ کشید، پزشکی مربوط به دوره ویکتوریا را ترسیم می کند که بر سر بالین کودک خانواده ای از طبقه کارگر نشسته است. کودک روی تخت خوابی موقت ساخته شده از کنارهم گذاشتن دو صندلی متفاوت خوابیده است. فضای کلبه فضایی از تواضع و سادگی مربوط به طبقه کارگر را با خود دارد. شخصیت محوری نقاشی پزشک با احساسی است که به دقت به بیمارش و وضعیت سلامتی او نگاه می کند. آن طرف تر پدر کودک با یاس و نگرانی دستش را روی شانه همسر گریانش گذاشته است. توانایی و مهارت فیلدز در نورپردازی و پرسپکتیو را می توان در چهره پزشکی بیمار و ارتباط تصویری آن دو به خوبی مشاهده کرد...

https://ibb.co/vhz8b52

رسانه ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #تاملات

ما زمانی از دوست داشتن به جانب عشق ورزیدن رهسپار می شویم که شباهتی عمیق میان خویشتن پنهان خود و خویشتن پنهان دیگری می بینیم یااستشمام می کنیم.

📚 شرایط عشق
فلسفه صمیمیت

🖌 جان آرمسترانگ

Conditions of Love: The Philosophy of Intimacy

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
2024/11/05 23:14:40
Back to Top
HTML Embed Code: