خدا از جنس زور زدن نیست.
🔗 #فلسفه_انتقادی
🖌 یوسف محمدی
هر چیز غنی و عمیق بدون زور زدن حاصل می شود. «خدا از جنس زور زدن نیست» و ایضا همه چی. هر روز دیده ایم و خب می بینیم که برای رسیدن به یک جای والا در هنر، اندیشه و برداشتن قدم هایی برای زندگی بهتر ، زندگی بهتر نه به معنای آنچه باید باشد، بلکه آنچه می خواهیم باید زور بزنیم، زمخت باشی، دستانت از فرط این فشار درد بیاید،. این شیوه استیلا امری خشک شده و بی انعطاف بر میل تر و انعطاف پذیر انسان است. آیا #داستایوفسکی برای نوشتن زور میزد؟ به مغزش فشار وارد می کرد، که اگر چنین بود بدون اثری تنها در همین فشار از دست می رفت؛ هم او بود که تنها در جمله ای پایه ای از فلسفه #اگزیستانسیالیست را بنا نهاد « بدون اعتقاد به وجدان (خدا) همه چیز مجاز است» اما در هنر #آدورنو وقتی که از صنعت فرهنگ سخن می گوید آن را از جنس زور زدنِ می داند ، الگوهایی که زور می زنند تا به یک روند عقلانی و آزاد تعبیر شوند. در موسیقی چطور؟ می شنوم که می گویند #پاگانینی آن فرزند شیطان با آن شکل نوازندگی سالها زور زد. این را که می گوید؟ همان کس که می خواهد زور زدن به میل و غریزه انسان وصل کند. او نوازنده ای بود که جنون همان عنصر از دست رفته امروز را بر روی ساز آورد در این چه زور زدنی است.! در جنون تنها رهایی و سبک بالی است. اما مذهب ، مذهب سالها و قرن ها تلاش کرده که آدمیان زور زن بار بیاورد، برای نزدیکی به خدا باید رنج بکشی ، سختی بکشی، خود را نادیده بگیری. به این انسان مذهب زده نگاه کنید هیچ اثری از میل، شادی، غریزه خویشتن دیده نمی شود. او یک اسیر و زندانی در دست کسانی است که تا آخر عمر به او می گویند« برای گناهانت استغفار کن، گریه کن، زور بزن» اما چه کسی است که امروز بگوید انسان ،هنر ، هستی و قلم از جنس رقص است. « تنها به آن خدایی اعتقاد دارم که رقص بداند» یا بگذارید بهتر بگم« بی رقص هیچ صدایی از ملکوت شنیده نمی شود.
https://ibb.co/iNYtaL
تصویر اثر:
#Nicolas_poussin
1638
Title:
🔗 Dance to the music and time
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔗 #فلسفه_انتقادی
🖌 یوسف محمدی
هر چیز غنی و عمیق بدون زور زدن حاصل می شود. «خدا از جنس زور زدن نیست» و ایضا همه چی. هر روز دیده ایم و خب می بینیم که برای رسیدن به یک جای والا در هنر، اندیشه و برداشتن قدم هایی برای زندگی بهتر ، زندگی بهتر نه به معنای آنچه باید باشد، بلکه آنچه می خواهیم باید زور بزنیم، زمخت باشی، دستانت از فرط این فشار درد بیاید،. این شیوه استیلا امری خشک شده و بی انعطاف بر میل تر و انعطاف پذیر انسان است. آیا #داستایوفسکی برای نوشتن زور میزد؟ به مغزش فشار وارد می کرد، که اگر چنین بود بدون اثری تنها در همین فشار از دست می رفت؛ هم او بود که تنها در جمله ای پایه ای از فلسفه #اگزیستانسیالیست را بنا نهاد « بدون اعتقاد به وجدان (خدا) همه چیز مجاز است» اما در هنر #آدورنو وقتی که از صنعت فرهنگ سخن می گوید آن را از جنس زور زدنِ می داند ، الگوهایی که زور می زنند تا به یک روند عقلانی و آزاد تعبیر شوند. در موسیقی چطور؟ می شنوم که می گویند #پاگانینی آن فرزند شیطان با آن شکل نوازندگی سالها زور زد. این را که می گوید؟ همان کس که می خواهد زور زدن به میل و غریزه انسان وصل کند. او نوازنده ای بود که جنون همان عنصر از دست رفته امروز را بر روی ساز آورد در این چه زور زدنی است.! در جنون تنها رهایی و سبک بالی است. اما مذهب ، مذهب سالها و قرن ها تلاش کرده که آدمیان زور زن بار بیاورد، برای نزدیکی به خدا باید رنج بکشی ، سختی بکشی، خود را نادیده بگیری. به این انسان مذهب زده نگاه کنید هیچ اثری از میل، شادی، غریزه خویشتن دیده نمی شود. او یک اسیر و زندانی در دست کسانی است که تا آخر عمر به او می گویند« برای گناهانت استغفار کن، گریه کن، زور بزن» اما چه کسی است که امروز بگوید انسان ،هنر ، هستی و قلم از جنس رقص است. « تنها به آن خدایی اعتقاد دارم که رقص بداند» یا بگذارید بهتر بگم« بی رقص هیچ صدایی از ملکوت شنیده نمی شود.
https://ibb.co/iNYtaL
تصویر اثر:
#Nicolas_poussin
1638
Title:
🔗 Dance to the music and time
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
dance-to-the-music-of-time-300px
Image dance-to-the-music-of-time-300px hosted in ImgBB
پیشنهاد کتاب
مَنگی
🔗 #دپارتمان_ادبیات
منگی درباره شخصیتی بی نام است. این شخصیت که راوی داستان هم هست، همچون اکثر آدمهای دورو برش در یک کشتارگاه کار می کند. کاری که دوستش ندارد و به امید اینکه روزی بتواند کشتارگاه و محل زندگی اش را ترک کند، روزها را می گذراند. اما او فقط حرف می زند. عملی در کار نیست. دریغ از یک گام به جلو. او حتی تلاش نمی کند تا لااقل شکست بخورد. او اسير محیط کار و جامعه اش مانده و تنها آرزوی رهایی از این موقعیت را دارد. عنوان رمان - منگی۔ اشاره به همین وضعیت دارد. او منگ است. می داند، وضعیتی که دارد وضعیت مناسبی نیست اما وضعیت مناسب را هم نمی شناسد. آدمها از چیزی که نمی شناسند، می ترسند و راوی هم از این وضعیت مستثنا نیست. او می ترسد و هیچ گامی به جلو برنمی دارد. در نتیجه هیچگاه از جایش تکان نمی خورد. این حکایت، حکایتی مکرر در جهان معاصر است. جهان معاصر، انسانها را در وضعیتی مشابه وضعیت راوی «منگی» قرار داده است. وضعیتی که از آن به «اختگی» هم می توان تعبير
کرد.
برشی از کتاب:
همیشه، یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعت های دیگه ست. جوری که بهش شک نمی کنیم. بعد، واردش میشیم و توش گیر می افتیم. ساحل اون طرفی رو می بینیم، ولی خیال می کنیم هیچ وقت اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر میشیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفشهامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان و میرن، فصل ها جای هم رو میگیرن و ما اینجا
فراموش شدیم.
https://ibb.co/dXyLSA
🖌 نویسنده: #ژوئل_اگلوف
🔄 ترجمه: اصغر نوری
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
مَنگی
🔗 #دپارتمان_ادبیات
منگی درباره شخصیتی بی نام است. این شخصیت که راوی داستان هم هست، همچون اکثر آدمهای دورو برش در یک کشتارگاه کار می کند. کاری که دوستش ندارد و به امید اینکه روزی بتواند کشتارگاه و محل زندگی اش را ترک کند، روزها را می گذراند. اما او فقط حرف می زند. عملی در کار نیست. دریغ از یک گام به جلو. او حتی تلاش نمی کند تا لااقل شکست بخورد. او اسير محیط کار و جامعه اش مانده و تنها آرزوی رهایی از این موقعیت را دارد. عنوان رمان - منگی۔ اشاره به همین وضعیت دارد. او منگ است. می داند، وضعیتی که دارد وضعیت مناسبی نیست اما وضعیت مناسب را هم نمی شناسد. آدمها از چیزی که نمی شناسند، می ترسند و راوی هم از این وضعیت مستثنا نیست. او می ترسد و هیچ گامی به جلو برنمی دارد. در نتیجه هیچگاه از جایش تکان نمی خورد. این حکایت، حکایتی مکرر در جهان معاصر است. جهان معاصر، انسانها را در وضعیتی مشابه وضعیت راوی «منگی» قرار داده است. وضعیتی که از آن به «اختگی» هم می توان تعبير
کرد.
برشی از کتاب:
همیشه، یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعت های دیگه ست. جوری که بهش شک نمی کنیم. بعد، واردش میشیم و توش گیر می افتیم. ساحل اون طرفی رو می بینیم، ولی خیال می کنیم هیچ وقت اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر میشیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفشهامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان و میرن، فصل ها جای هم رو میگیرن و ما اینجا
فراموش شدیم.
https://ibb.co/dXyLSA
🖌 نویسنده: #ژوئل_اگلوف
🔄 ترجمه: اصغر نوری
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
aghalliat-com-mangi
Image aghalliat-com-mangi hosted in imgbb.com
#تاملات
همه ی چیزهای با ارزش در زندگی از طریق فائق آمدن به تجربه ی منفی مرتبط با آن به دست می آید. هر تلاشی برای فرار از چیزهای منفی، اجتناب، سرکوب یا ساکت کردن آنها فقط نتیجه ی معکوس می دهد. اجتناب از رنج، خود یک نوع رنج است. اجتناب از درگیری، خود یک نوع درگیری است. انکار شکست، خود یک نوع شکست است. پنهان کردن چیزهای شرم آور، خود مایه ی شرم
است.
https://ibb.co/iHXUqV
از کتاب
هنر ظریف بی خیالی(دایورت کردن)
نوشته: #مارک_منسن
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
همه ی چیزهای با ارزش در زندگی از طریق فائق آمدن به تجربه ی منفی مرتبط با آن به دست می آید. هر تلاشی برای فرار از چیزهای منفی، اجتناب، سرکوب یا ساکت کردن آنها فقط نتیجه ی معکوس می دهد. اجتناب از رنج، خود یک نوع رنج است. اجتناب از درگیری، خود یک نوع درگیری است. انکار شکست، خود یک نوع شکست است. پنهان کردن چیزهای شرم آور، خود مایه ی شرم
است.
https://ibb.co/iHXUqV
از کتاب
هنر ظریف بی خیالی(دایورت کردن)
نوشته: #مارک_منسن
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
artworks-000243236755-0jkmlh-t500x500
Image artworks-000243236755-0jkmlh-t500x500 hosted in ImgBB
«تنها اموری که تاریخ ندارند تعریف پذیر هستند.»
نیچه: تبار شناسی اخلاق ر.ک. ص ۱۱۳.
کوتاه نوشت درباره گزاره فوق
🖌یوسف محمدی
گزاره مهمی است که در این صفحه آمده است. مراد نیچه از این جمله چیست؟ او می خواهد به ما بگوید، (البته با شدتی کمتر از آنچه در غروب بت ها شاهد هستیم، پُتک نیست.) که هر چه تاریخ دارد در قالب یک تعریف واحد قرار نمی گیرد. در واقع، هر آنچه هست برساخت شده است و حقیقت استعلایی وجود ندارد. در غروب بت ها هم باز به همین نکته اشاره می کند
«تاریخ دروغ می گوید، فریب میدهد، هر آنچه (تاریخ) به گواهی حس ها بی انجامد ، دروغ است. در واقع حس ها دروغ نمی گویند آن چیزی که در آنها قرار می دهیم به عنوان حقیقت دروغ است.»
این رویکرد درسی است که #نیچه از اسپینوزا گرفته است. #اسپینوزا هم به تاریخ و عهد عتیق باور نداشت و آن را ساخت و پرداخته کنیسه می دانست، در واقع، کار آخر اسپینوزا بر روی تبار شناسی داستان های عهد عتیق بود که مرگ امان نداد تا این کار شگرف را به انجام برساند.
بعد ها نیچه به سبب اینکه پیوند نزدیکی در عنفوان جوانی و نوجوانی با مذهب داشته است به اندیشه اسپینوزا راه می برد، در خدمت در ارتش این موضوع بیشتر ذهن او را درگیر می کند. البته سوی دیگر نیچه #دومونتنی و #اپیکور را هم تنها به سبب آری گفتن به زندگی و حال و نقد یک حقیقت حک شده، چیزی که پیشتر و پیشترها بوده است، و تنها همین بودن، کفایتِ شدنْ می کند، مورد ستایش قرار می دهد. کسانی که( دو مونتنی و اپیکور) ساده و بی آلایش به دنبال این بودند که عمیق ترین درجه خِرد از احترام به غرایز و شورها بدست می آید.
پ.ن.
در اندیشمندان معاصر #میشل_فوکو شارحِ با اطمینانی برای بسط رویکرد نیچه است، او از همان نخست، به نقش گفتمان و بعد ها قدرت در سامانه مندی حقیقت و ایجاد آن پی برد. از درون این منظومه، بزنگاه های تاریخی که منجر به عمل اجتماعی شدند، اهمیت یافت.
در نتیجه پر بیراه نیست اگراسپینوزا، نیچه و فوکو را در یک سوی قرار دهیم تبار شناسانی که تاریخ را پس زدند و از سوی دیگر آن را پیش کشیدند.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی
Protest songs have helped shape history proving that when people come together and raise their voices extraordinary things can happen.
موسیقی اعتراضی در طول تاریخ اثبات کرده ، وقتی مردم با هم متحد شوند و یکصدا فریاد زنند ، اتفاقات فوق العاده ای روی خواهد داد .
@homusic
موسیقی اعتراضی در طول تاریخ اثبات کرده ، وقتی مردم با هم متحد شوند و یکصدا فریاد زنند ، اتفاقات فوق العاده ای روی خواهد داد .
@homusic
پست بالا👆👆👆 را از کانال تلگرام آقای همایون خش اندیش نوشتار هایی درباره موسیقی ارسال کردیم، از ایشان پیش از این چند نوشتار درخور توجه درباره موسیقی در کانال قرار داده ایم.
یادداشت هایی در باب حقیقت
مقدمه(۱)
🔗 #دپارتمان_فلسفه
🖌 یوسف محمدی
چند سال پیش در ایتالیا قانونی تصویب شد که نباید ماهی های قرمز در تنگ ها نگهداری شوند. چرا که این تنگ ها تصویر تحریف شده ای از واقعیت ارائه می دهد که مصداق بارز ظلم به ماهی های قرمز است. بعد از چندی مطالعه ای انجام شد که نتیجه آن چنین بود: آن چیزی که ماهی قرمز میبیند درست است که تصویر تحریف شده از واقعیت است، اما بعد از مدتی ماهی خود را با این تصویر وفق می دهد و الگوهایی می سازد که به واسطه آنها جریان بیرون از تنگ را به درستی تشخیص می دهد. پس جای نگرانی نیست و ظلمی به ماهی های قرمز نمی شود. حال فرض کنیم ما در چنین تنگی هستیم و تصویر تحریف شده ای از واقعیت بیرون می بینیم. حال مگر مهم است که تصویر تحریف شده ای از واقعیت را می بینیم، نه! مهم اینست که ما هم الگوهای خاصی را در ذهن ساخته و پرداخته می کنیم که روال زندگی را تنظیم می کند. تمام زندگی،برخوردها، روابط، شکست ها، در اوج و حضیض قرار گرفتن ها و... برای ما فهمیدنی می شوند. یعنی می توانیم پیش بینی کنیم که اگر در این لحظه به فردی دروغ بگوییم، او با ما می ماند، همان طور که ماهی قرمز از شکست نور به شیوه های متعدد متوجه می شد که کسی از خانه آمده که آب تنگ را با آب تازه جایگزین کند.
اما مسأله را می بایست به نحو دیگری دنبال کرد....
https://ibb.co/NSrC1MM
تصویر اثر #رنه_مگریت با عنوان زندگی در تنگ ماهی است.
#Rene_Magritte
Life in fish bowl
ادامه یادداشت هایی در باب حقیقت در مطالب بعدی بارگذاری خواهد شد.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
مقدمه(۱)
🔗 #دپارتمان_فلسفه
🖌 یوسف محمدی
چند سال پیش در ایتالیا قانونی تصویب شد که نباید ماهی های قرمز در تنگ ها نگهداری شوند. چرا که این تنگ ها تصویر تحریف شده ای از واقعیت ارائه می دهد که مصداق بارز ظلم به ماهی های قرمز است. بعد از چندی مطالعه ای انجام شد که نتیجه آن چنین بود: آن چیزی که ماهی قرمز میبیند درست است که تصویر تحریف شده از واقعیت است، اما بعد از مدتی ماهی خود را با این تصویر وفق می دهد و الگوهایی می سازد که به واسطه آنها جریان بیرون از تنگ را به درستی تشخیص می دهد. پس جای نگرانی نیست و ظلمی به ماهی های قرمز نمی شود. حال فرض کنیم ما در چنین تنگی هستیم و تصویر تحریف شده ای از واقعیت بیرون می بینیم. حال مگر مهم است که تصویر تحریف شده ای از واقعیت را می بینیم، نه! مهم اینست که ما هم الگوهای خاصی را در ذهن ساخته و پرداخته می کنیم که روال زندگی را تنظیم می کند. تمام زندگی،برخوردها، روابط، شکست ها، در اوج و حضیض قرار گرفتن ها و... برای ما فهمیدنی می شوند. یعنی می توانیم پیش بینی کنیم که اگر در این لحظه به فردی دروغ بگوییم، او با ما می ماند، همان طور که ماهی قرمز از شکست نور به شیوه های متعدد متوجه می شد که کسی از خانه آمده که آب تنگ را با آب تازه جایگزین کند.
اما مسأله را می بایست به نحو دیگری دنبال کرد....
https://ibb.co/NSrC1MM
تصویر اثر #رنه_مگریت با عنوان زندگی در تنگ ماهی است.
#Rene_Magritte
Life in fish bowl
ادامه یادداشت هایی در باب حقیقت در مطالب بعدی بارگذاری خواهد شد.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
7f08c5518e4031d571e56133b565ba75
Image 7f08c5518e4031d571e56133b565ba75 hosted in imgbb.com
🔗 #جملات_نابهنگام
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند!
شبیه پلنگ یا خرس هم نساخته اند!
به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند مترسک سازها!
🔗 #توماس_هابز
«انسان گرگ انسان است.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند!
شبیه پلنگ یا خرس هم نساخته اند!
به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند مترسک سازها!
🔗 #توماس_هابز
«انسان گرگ انسان است.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔗 #تاملات
همهٔ چیزهایِ عظیم و مهمی که میشناسیم کار عَصبیهاست.
همهٔ مکتبها را آنها بنیان گذاشتهاند و همه ی شاهکارها را آنها ساختهاند و نه کسان دیگر. بشریت هرگز نخواهد فهمید که چقدر به آنها مدیون است و بخصوص آنها برای ارائهٔ این همه چیز به بشریت چقدر رنج کشیدهاند.
ما از شنیدن موسیقی خوب، از دیدن نقاشی زیبا لذت میبریم، اما نمیدانیم که برای سازندگانشان به چه بهایی تمام شدهاند، به قیمت چه بیخوابیها، چه گریهها، چه خندههای عصبی، چه کهیرها، چه آسمها، چه صرعها، و چه مقدار اضطراب مرگ که از همهٔ آنهایِ دیگر بدتر است.
https://ibb.co/6vg5DV2
📕در جستجوی زمان از دست رفته
🔗 #مارسل_پروست
#Marcel_Proust
In Search of A Lost Time
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
همهٔ چیزهایِ عظیم و مهمی که میشناسیم کار عَصبیهاست.
همهٔ مکتبها را آنها بنیان گذاشتهاند و همه ی شاهکارها را آنها ساختهاند و نه کسان دیگر. بشریت هرگز نخواهد فهمید که چقدر به آنها مدیون است و بخصوص آنها برای ارائهٔ این همه چیز به بشریت چقدر رنج کشیدهاند.
ما از شنیدن موسیقی خوب، از دیدن نقاشی زیبا لذت میبریم، اما نمیدانیم که برای سازندگانشان به چه بهایی تمام شدهاند، به قیمت چه بیخوابیها، چه گریهها، چه خندههای عصبی، چه کهیرها، چه آسمها، چه صرعها، و چه مقدار اضطراب مرگ که از همهٔ آنهایِ دیگر بدتر است.
https://ibb.co/6vg5DV2
📕در جستجوی زمان از دست رفته
🔗 #مارسل_پروست
#Marcel_Proust
In Search of A Lost Time
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
IMG-20181127-131653 hosted at ImgBB
Image IMG-20181127-131653 hosted in ImgBB
#نقاشی
📚 #هادی_عزیزی
"مادر هرزگی شادمانی نیست
بلکه ناشادمانی است."(نیچه)
تابلوی دوشیزگان آوینیون اثر پابلو پیکاسو، این اثر پنج زن جوان را در فاحشه خانهای در خیابان آوینیون در شهر بارسلونای اسپانیا نشان میدهد.
رسانهی ورای موسیقی
☯ @beyondthemusic
📚 #هادی_عزیزی
"مادر هرزگی شادمانی نیست
بلکه ناشادمانی است."(نیچه)
تابلوی دوشیزگان آوینیون اثر پابلو پیکاسو، این اثر پنج زن جوان را در فاحشه خانهای در خیابان آوینیون در شهر بارسلونای اسپانیا نشان میدهد.
رسانهی ورای موسیقی
☯ @beyondthemusic
چرا آثار نازل در موسیقی طرفدار دارند؟
🔗 #دپارتمان_موسیقی
🖌همایون خَشْ اندیش (نوازنده و منتقد)
وقتی به محتوای آثار موسیقی پاپ در ایران دقت کنیم متوجه سطحی نگری در این ژانر از موسیقی می شویم، البته نوعی سطحی نگری به طور کلی در موسیقی پاپ در تمام دنیا وجود دارد، اما با بالا رفتن سلیقه عمومی در سطح جامعه توقعات نیز از این نوع موسیقی بیشتر می شود و غنای بیشتری را طلب می کند. به طوری که در عرصه جهانی اگر کار ضعیفی به بازار اینگونه موسیقی ها وارد شود از استقبال کمی برخوردار است. متاسفانه در کشور ما به گونه ای هنرمندان در این عرصه عمل کردهاند که نه تنها این سطح سلیقه عمومی تغییری نکرده، بلکه دچار یک نوع پست رفت در بالا بردن توقعات عمومی ازموسیقی پاپ در سطح جامعه هستیم.
از استثناها که بگذریم این آثار اغلب به گونه ای کاملا مصرفی درآمده و از لحاظ هنری نقطه قابل اتکایی ندارد.، بیشتر آثار موسیقی پاپ به گونه ای بیشتر شبیه تبلیغات تلویزیونی است که بعد از یک بار دیدن یا شنیدن به گوشه ای می روند و فراموش می شوند.
عوامل زیادی در این جریان نقش دارند که جدا از بحث هایی که در عرصه سیاست گذاری ها و بحث های اقتصادی و اجتماعی وجود دارد، بحث عدم موفقیت آهنگسازان خود می تواند بحثی موسیقیایی و انتقادی از عملکرد این هنرمندان باشد و لزوما تمام تقصیرها را نمی توان به گردن مسوولان انداخت.
در این حوزه شاید یکی از مهمترین عوامل استفاده بی رویه از نرم افزارهای موسیقی و ضبط دیجیتال است. اکثر آهنگسازان که در این عرصه فعال هستند نگاهی نرم افزاری به موسیقی پاپ دارند، تنها با یک رایانه شخصی و چند برنامه ضبط و میکس یک آلبوم موسیقی را به طور کامل به اصطلاح «جمع» می کنند؛ البته استفاده از نرم افزارهای موسیقی امری غیر قابل اجتناب است اما در شرایطی که این ابزار نقش ابزاری خود را از دست ندهند و به جای هنر موسیقی، هنرنمایی نکنند.
در ایران ترانه و شعر دارای غنای خاصی است که می تواند بسیار قابل توجه موسیقیدانان این ژانر باشد. چنانچه که بعضی از هنرمندان به خوبی از این مساله استفاده کرده اند، اما عموما ما با یک چالش بسیار عجیبی روبه رو هستیم؛ اشعاری که در موسیقی پاپ استفاده می شود یا مضامین سنگین و موسیقی ضعیف دارند یا موسیقی و کلام هر دو خود نازل و رواج دهنده سطحی نگری هستند.
خوانندگان با استفاده از ترفندهای نرم افزاری سعی می کنند عدم صلاحیت در خوانندگی خود را جبران کنند و صدا ناکوک وقتی با مفاهیم کوچه بازاری بیامیزد نتیجه جزء یک طنز موسیقیایی برای یک شنونده حرفه ای موسیقی نخواهد داشت.
دیگر موضوع که می توان آن را از دلایل ضعف موسیقی پاپ در کشور دانست استفاده نکردن از صدای سازهای واقعی است. البته نبود استودیوهای مناسب و کادر فنی با تجربه که علم لازم این موضوع را داشته باشند و هزینه زیاد ضبط و بقیه مراحل مثل میکس و مسترینگ، خود باعث استفاده نکردن از سازهای واقعی شده است. البته «سینتی سایزرها» و «سمپلرها» تا حدودی این ضعف را جبران می کنند، اما حتی بهترین آنها از تولید صدایی واقعی و گیرا عاجز هستند.
البته در یک یادداشت کوتاه نمی توان نواقص آثار کم کیفیت موسیقی پاپ ایران را بررسی کرد هدف از این نگارش این است که چرا با توجه به این مسئله و نواقص جدی باز هم از همین آثار نازل استقبال می شود؟کاهش سطح سلیقه عمومی در عرصه موسیقی شاید مهم ترین و البته کلی ترین جوابی است که می توان به این سئوال داد.
اصل نوشتار 👇
http://www.jdart.ir/isna/details/61681
@homusic
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔗 #دپارتمان_موسیقی
🖌همایون خَشْ اندیش (نوازنده و منتقد)
وقتی به محتوای آثار موسیقی پاپ در ایران دقت کنیم متوجه سطحی نگری در این ژانر از موسیقی می شویم، البته نوعی سطحی نگری به طور کلی در موسیقی پاپ در تمام دنیا وجود دارد، اما با بالا رفتن سلیقه عمومی در سطح جامعه توقعات نیز از این نوع موسیقی بیشتر می شود و غنای بیشتری را طلب می کند. به طوری که در عرصه جهانی اگر کار ضعیفی به بازار اینگونه موسیقی ها وارد شود از استقبال کمی برخوردار است. متاسفانه در کشور ما به گونه ای هنرمندان در این عرصه عمل کردهاند که نه تنها این سطح سلیقه عمومی تغییری نکرده، بلکه دچار یک نوع پست رفت در بالا بردن توقعات عمومی ازموسیقی پاپ در سطح جامعه هستیم.
از استثناها که بگذریم این آثار اغلب به گونه ای کاملا مصرفی درآمده و از لحاظ هنری نقطه قابل اتکایی ندارد.، بیشتر آثار موسیقی پاپ به گونه ای بیشتر شبیه تبلیغات تلویزیونی است که بعد از یک بار دیدن یا شنیدن به گوشه ای می روند و فراموش می شوند.
عوامل زیادی در این جریان نقش دارند که جدا از بحث هایی که در عرصه سیاست گذاری ها و بحث های اقتصادی و اجتماعی وجود دارد، بحث عدم موفقیت آهنگسازان خود می تواند بحثی موسیقیایی و انتقادی از عملکرد این هنرمندان باشد و لزوما تمام تقصیرها را نمی توان به گردن مسوولان انداخت.
در این حوزه شاید یکی از مهمترین عوامل استفاده بی رویه از نرم افزارهای موسیقی و ضبط دیجیتال است. اکثر آهنگسازان که در این عرصه فعال هستند نگاهی نرم افزاری به موسیقی پاپ دارند، تنها با یک رایانه شخصی و چند برنامه ضبط و میکس یک آلبوم موسیقی را به طور کامل به اصطلاح «جمع» می کنند؛ البته استفاده از نرم افزارهای موسیقی امری غیر قابل اجتناب است اما در شرایطی که این ابزار نقش ابزاری خود را از دست ندهند و به جای هنر موسیقی، هنرنمایی نکنند.
در ایران ترانه و شعر دارای غنای خاصی است که می تواند بسیار قابل توجه موسیقیدانان این ژانر باشد. چنانچه که بعضی از هنرمندان به خوبی از این مساله استفاده کرده اند، اما عموما ما با یک چالش بسیار عجیبی روبه رو هستیم؛ اشعاری که در موسیقی پاپ استفاده می شود یا مضامین سنگین و موسیقی ضعیف دارند یا موسیقی و کلام هر دو خود نازل و رواج دهنده سطحی نگری هستند.
خوانندگان با استفاده از ترفندهای نرم افزاری سعی می کنند عدم صلاحیت در خوانندگی خود را جبران کنند و صدا ناکوک وقتی با مفاهیم کوچه بازاری بیامیزد نتیجه جزء یک طنز موسیقیایی برای یک شنونده حرفه ای موسیقی نخواهد داشت.
دیگر موضوع که می توان آن را از دلایل ضعف موسیقی پاپ در کشور دانست استفاده نکردن از صدای سازهای واقعی است. البته نبود استودیوهای مناسب و کادر فنی با تجربه که علم لازم این موضوع را داشته باشند و هزینه زیاد ضبط و بقیه مراحل مثل میکس و مسترینگ، خود باعث استفاده نکردن از سازهای واقعی شده است. البته «سینتی سایزرها» و «سمپلرها» تا حدودی این ضعف را جبران می کنند، اما حتی بهترین آنها از تولید صدایی واقعی و گیرا عاجز هستند.
البته در یک یادداشت کوتاه نمی توان نواقص آثار کم کیفیت موسیقی پاپ ایران را بررسی کرد هدف از این نگارش این است که چرا با توجه به این مسئله و نواقص جدی باز هم از همین آثار نازل استقبال می شود؟کاهش سطح سلیقه عمومی در عرصه موسیقی شاید مهم ترین و البته کلی ترین جوابی است که می توان به این سئوال داد.
اصل نوشتار 👇
http://www.jdart.ir/isna/details/61681
@homusic
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
#پيشنهاد_فيلم
📝 #حديث_م
🔗 #دپارتمان_سینما
Wild (2014)
Director: Jean-Marc Vallee
آنچه مرا نکشد نیرومندترم می کند. “نیچه”
زن تنها کوله پشتی سنگینی که تقریبا با قد و وزن خودش برابری می کرد را برداشت، چندین بار تلو تلو خورد و به زمین افتاد...گویی سنگینی این کوله بار بیش از آنکه ناشی از وسائل مورد نیاز طبیعت گردی باشد، ناشی از مشکلات خانوادگی و شخصی ای بود که سال ها با آن ها دست به گریبان بود و حال، تصمیم گرفته بود که برای هضم ناملایمات و پیدا کردن خودش مسافت قابل توجهی را در طبیعت پیاده طی کند.
چالش ها و سختی های طبیعت گردی-که در فیلم به عنوان فعالیتی مردانه بازنمایی شده است- به خوبی با مرور خاطرات تلخ گذشته اش در حین پیاده روی هم ارز شده بود، طوری که گاه مخاطب صدد مقایسه برمی آید که کدام وضعیت طاقت فرساتر است؟ حال یا گذشته؟ که در نهایت به نظر می رسد او تصمیم گرفته بود تا دردهایش را با درد دیگری مرهم کند تا قدرت و آستانه ی تحمل فراخ خود را به اثبات تکتک جنبندگان برساند.
این زن با پیادروی سکوتش را شکست و داستان زندگی شخصی اش را گام به گام با طبیعت تقسیم نمود. اين فيلم شاید نمونه ی خوبی برای نشان دادن این واقعیت باشد که راه های مقاومت و خود ابرازی می توانند به غایت متنوع باشند.
https://ibb.co/RyQVL6N
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
📝 #حديث_م
🔗 #دپارتمان_سینما
Wild (2014)
Director: Jean-Marc Vallee
آنچه مرا نکشد نیرومندترم می کند. “نیچه”
زن تنها کوله پشتی سنگینی که تقریبا با قد و وزن خودش برابری می کرد را برداشت، چندین بار تلو تلو خورد و به زمین افتاد...گویی سنگینی این کوله بار بیش از آنکه ناشی از وسائل مورد نیاز طبیعت گردی باشد، ناشی از مشکلات خانوادگی و شخصی ای بود که سال ها با آن ها دست به گریبان بود و حال، تصمیم گرفته بود که برای هضم ناملایمات و پیدا کردن خودش مسافت قابل توجهی را در طبیعت پیاده طی کند.
چالش ها و سختی های طبیعت گردی-که در فیلم به عنوان فعالیتی مردانه بازنمایی شده است- به خوبی با مرور خاطرات تلخ گذشته اش در حین پیاده روی هم ارز شده بود، طوری که گاه مخاطب صدد مقایسه برمی آید که کدام وضعیت طاقت فرساتر است؟ حال یا گذشته؟ که در نهایت به نظر می رسد او تصمیم گرفته بود تا دردهایش را با درد دیگری مرهم کند تا قدرت و آستانه ی تحمل فراخ خود را به اثبات تکتک جنبندگان برساند.
این زن با پیادروی سکوتش را شکست و داستان زندگی شخصی اش را گام به گام با طبیعت تقسیم نمود. اين فيلم شاید نمونه ی خوبی برای نشان دادن این واقعیت باشد که راه های مقاومت و خود ابرازی می توانند به غایت متنوع باشند.
https://ibb.co/RyQVL6N
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
IMG-20181129-201206-228
Image IMG-20181129-201206-228 hosted in imgbb.com
اندیشه سیاسی در هنر
🔴توضیح: جان لاک #هنر را جز مواهب دنیایی می دانست.
🔗 #جان_لاک
🔗 #نامه_ای_در_باب_تساهل
🔶 نه اشخاص، نه کلیساها و نه حتی دولت، به بهانهی دین، حق تجاوز به حقوق مدنی و مواهب دنیوی دیگران را ندارند. کسانی که نظر دیگری دارند اگر با خود تأمل کنند بهخوبی درخواهند یافت که کاشتن بذر نفاق و جنگ چقدر زیانبار است و دشمنیهای بیپایان و غارت و کشتارهایی که از این طریق برای بشر به ارمغان میآورند چقدر مخرب و خطرناک است. تا این اعتقاد، حاکم باشد که حکومت موهبتی الهی است و دین میبایست به زور اسلحه بسط یابد، هیچ صلح و امنیتی و هیچ دوستی و مساعدت عمومی در میان آدمیان پا نمیگیرد و دوام نمییابد.
https://ibb.co/jJg71B4
📝 #John_Locke
📖 #A_Letter_Concerning_Toleration
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔴توضیح: جان لاک #هنر را جز مواهب دنیایی می دانست.
🔗 #جان_لاک
🔗 #نامه_ای_در_باب_تساهل
🔶 نه اشخاص، نه کلیساها و نه حتی دولت، به بهانهی دین، حق تجاوز به حقوق مدنی و مواهب دنیوی دیگران را ندارند. کسانی که نظر دیگری دارند اگر با خود تأمل کنند بهخوبی درخواهند یافت که کاشتن بذر نفاق و جنگ چقدر زیانبار است و دشمنیهای بیپایان و غارت و کشتارهایی که از این طریق برای بشر به ارمغان میآورند چقدر مخرب و خطرناک است. تا این اعتقاد، حاکم باشد که حکومت موهبتی الهی است و دین میبایست به زور اسلحه بسط یابد، هیچ صلح و امنیتی و هیچ دوستی و مساعدت عمومی در میان آدمیان پا نمیگیرد و دوام نمییابد.
https://ibb.co/jJg71B4
📝 #John_Locke
📖 #A_Letter_Concerning_Toleration
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
IMG-20181130-104334-162
Image IMG-20181130-104334-162 hosted in imgbb.com
یادداشت هایی درباره حقیقت
بخش ۲
کانت در تاریکی
🔗 #دپارتمان_فلسفه
🖌 یوسف محمدی
فرض کنیم در عمق هشت کیلومتری اقیانوس آرام هستیم و اطراف ما پرشده از تاریکی مطلق. بی شک ما چیزی درباره نور و روشنایی نمی دانیم و اینکه ممکن است دنیای دیگری روی آب باشد که متفاوت از دنیای زیر آب است. در این موقعیت در تاریکی ما نور را در ذات تاریکی محض برای پیشروی به سبک و سیاق متفاوت تشخیص می دهیم. سعی می کنیم در همان عمق پیش رویم جاهای تازه را پیدا کنیم و از زیبایی های موجوداتی که تنها ما میبینیم لذت ببریم. اگر کانت برای مثال در این عمق بود می گفت: خب این تاریکی و تاریک دیدن همه چیز گرچه واقعیت است، اما حقیقت نیست، حقیقت جایی خارج از این پهنه تاریک است. یا اگر هیوم بود می گفت: خب این تاریکی را نباید کاوید برای آنکه علت اینکه چرا این پایین تاریک است راه به جایی نمی برد، تنها باید آن را بدون هیچ سوالی قبول کرد و در خود تاریکی جواب را بدست آورد، اینکه به واسطه همین تاریکی می توانیم به معرفت برسیم. نوع رویکرد ،اینکه ما می خواهیم حقیقت را کجا جستجو کنیم امری نسبی است. بنا براین جست و جوی آن از یک بی نهایت (تاریکی) به یک بی نهایت دیگر می رسد. حال نوع دیگر، فردی که در فضای بیکران معلق است اگر با سرعت نور حرکت کند. بیشتر زمان تاریکی می بیند تا به یک کهکشان دیگر می رسد. کهکشان دیگر نه رسیدن به حقیقت بلکه لحظاتی است که تاریکی محو می شود و دوباره ظاهر می شود. فرد مزبور کلافه می شود و به خود می گوید ، کجاست آن حقیقت ناب؟ تا چشم کار می کند تاریکی است و تاریکی، بعد از میلیاردها سال نوری این فرد جهان را پشت سر می گذارد و حال منتظر است که خارج از این هستی حقیقت ظاهر شود، بالواقع فرض درستی دارد. وارد جهان دیگر می شود اما این تاریکی دگر بار ظاهر می شود. به طور خلاصه هرچه به عدم تاریکی فکر کند تاریکی بیشتری ظاهر می شود. کانت این را فهمیده بود، اما نمی توانست توضیحی برای آن ارائه کند. پیشتر اسپینوزا راه حلی برای آن ارائه داده بود، اما راه حل اسپینوزا کمکی خواهد کرد؟
ادامه دارد.....
https://ibb.co/vY4hp4Q
Kant in darkness
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
بخش ۲
کانت در تاریکی
🔗 #دپارتمان_فلسفه
🖌 یوسف محمدی
فرض کنیم در عمق هشت کیلومتری اقیانوس آرام هستیم و اطراف ما پرشده از تاریکی مطلق. بی شک ما چیزی درباره نور و روشنایی نمی دانیم و اینکه ممکن است دنیای دیگری روی آب باشد که متفاوت از دنیای زیر آب است. در این موقعیت در تاریکی ما نور را در ذات تاریکی محض برای پیشروی به سبک و سیاق متفاوت تشخیص می دهیم. سعی می کنیم در همان عمق پیش رویم جاهای تازه را پیدا کنیم و از زیبایی های موجوداتی که تنها ما میبینیم لذت ببریم. اگر کانت برای مثال در این عمق بود می گفت: خب این تاریکی و تاریک دیدن همه چیز گرچه واقعیت است، اما حقیقت نیست، حقیقت جایی خارج از این پهنه تاریک است. یا اگر هیوم بود می گفت: خب این تاریکی را نباید کاوید برای آنکه علت اینکه چرا این پایین تاریک است راه به جایی نمی برد، تنها باید آن را بدون هیچ سوالی قبول کرد و در خود تاریکی جواب را بدست آورد، اینکه به واسطه همین تاریکی می توانیم به معرفت برسیم. نوع رویکرد ،اینکه ما می خواهیم حقیقت را کجا جستجو کنیم امری نسبی است. بنا براین جست و جوی آن از یک بی نهایت (تاریکی) به یک بی نهایت دیگر می رسد. حال نوع دیگر، فردی که در فضای بیکران معلق است اگر با سرعت نور حرکت کند. بیشتر زمان تاریکی می بیند تا به یک کهکشان دیگر می رسد. کهکشان دیگر نه رسیدن به حقیقت بلکه لحظاتی است که تاریکی محو می شود و دوباره ظاهر می شود. فرد مزبور کلافه می شود و به خود می گوید ، کجاست آن حقیقت ناب؟ تا چشم کار می کند تاریکی است و تاریکی، بعد از میلیاردها سال نوری این فرد جهان را پشت سر می گذارد و حال منتظر است که خارج از این هستی حقیقت ظاهر شود، بالواقع فرض درستی دارد. وارد جهان دیگر می شود اما این تاریکی دگر بار ظاهر می شود. به طور خلاصه هرچه به عدم تاریکی فکر کند تاریکی بیشتری ظاهر می شود. کانت این را فهمیده بود، اما نمی توانست توضیحی برای آن ارائه کند. پیشتر اسپینوزا راه حلی برای آن ارائه داده بود، اما راه حل اسپینوزا کمکی خواهد کرد؟
ادامه دارد.....
https://ibb.co/vY4hp4Q
Kant in darkness
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
p33-Cottingham
Image p33-Cottingham hosted in ImgBB
تاملات_ نابهنگام_من
یکم
🖌 یوسف محمدی
زمان نمی گذرد، بلکه ما می گذریم.
«این را یک فیزیکدان در گوشم زمزمه کرد، بعد از نگاه کردن در چشمان دختری زیبا روی.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
یکم
🖌 یوسف محمدی
زمان نمی گذرد، بلکه ما می گذریم.
«این را یک فیزیکدان در گوشم زمزمه کرد، بعد از نگاه کردن در چشمان دختری زیبا روی.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
🔗 #خطوط_برجسته
بخوانید
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید!
https://ibb.co/WshXTkh
📚ژان کریستف
🖌 #رومن_رولان
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
بخوانید
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید!
https://ibb.co/WshXTkh
📚ژان کریستف
🖌 #رومن_رولان
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
IMG-20181202-162544
Image IMG-20181202-162544 hosted in ImgBB
🔗 #تاملات
حماقت، خودخواهی و سلامتی سه شرط خوشبختی اند، اما اگر حماقت نباشد آن دو تای دیگر به هیچ دردی نمی خورند.
کتاب طوطی فلوبر.
نوشته: جولین بارنز
کتاب درباره شخصیت گوستاو فلوبر است؛ یکی از بهترین نویسندگان مدرن فرانسه.
آثاری همچون تربیت احساسات و مادام بوواری از وی پیش از این ترجمه شده است.
https://ibb.co/SP18fkF
پرتره فلوبر موجود در سایت magnoliabox
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
حماقت، خودخواهی و سلامتی سه شرط خوشبختی اند، اما اگر حماقت نباشد آن دو تای دیگر به هیچ دردی نمی خورند.
کتاب طوطی فلوبر.
نوشته: جولین بارنز
کتاب درباره شخصیت گوستاو فلوبر است؛ یکی از بهترین نویسندگان مدرن فرانسه.
آثاری همچون تربیت احساسات و مادام بوواری از وی پیش از این ترجمه شده است.
https://ibb.co/SP18fkF
پرتره فلوبر موجود در سایت magnoliabox
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
sb001721-1024x1024
Image sb001721-1024x1024 hosted in imgbb.com
از جنس زندگی
#دپارتمان_فلسفه_هنر
🖌 یوسف محمدی
زندگی خود عرضه است. اگر کسی گمان کند که زندگی باید چیزی غیر از خودش برای عرضه داشته باشد، ملول می شود. چه کسانی گفتند که زندگی چیزی برای عرضه ندارد و باید آن را بالنده کرد. از درون زندگی باید گوهر ناب را بیرون کشید. بله، مذهبیان، آنها گفتند: زندگی به خودی خود خالی است باید از آن دست کشید و کارهایی کرد تا زندگی واقعی همان زندگی اخروی دروغین پدیدار شود. آنها بشر را از زندگی تهی کردند. به گوشه ای انداختنش و بر این بودند که بشر را ضد زندگی بار بیاورند. خرد گرایان و تجربه گرایان هم همین را می خواستند ، آنها هم از جنس زندگی نبودند و به دنبال گوهر ناب می گشتند و بعد با ناامیدی از زندگی دور شدند. آنها هم زنده بودند اما زنده گی نه. من هر روز افرادی را میبینم که از فلسفه زندگی حرف می زنند.
این فلسفه زندگی چیست؟ جز یک فرار رو به جلو برای آنکه زندگی را پس بزنیم و آنگاه خود را قانع کنیم که خردمند شدیم. می فهمیم. همان فیلسوف ضد زندگی ، شوپنهاور ، در آخر زندگی اش از جنس زندگی شد، اما چه دیر، چه نابهنگام ، وقتی عاشق دختری جوان شد به این فکر می کرد که: زندگی بشر اشتباهی بیش نیست. اما در آخر عمر فهمید که اشتباه انسان زندگی نابهنگام است.
تصویر اثر ادوارد مونک نقاش نروژی است عمده شهرت او به واسطه کارهایش در سبک اکسپرسیونیم مدرن و ترکیب آن با تمام وجوه زندگی است.
🔗 #Edvard_Munch
https://ibb.co/NLspj9w
The Dance of Life, 1899 by Edvard Munch.
«هنر من یک اعتراف داوطلبانه است و تلاش برای نشان دادن خودم و رابطهام با زندگی.»
«من در هنرم تلاش میکنم تا زندگی و معنایش را شرح دهم.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
#دپارتمان_فلسفه_هنر
🖌 یوسف محمدی
زندگی خود عرضه است. اگر کسی گمان کند که زندگی باید چیزی غیر از خودش برای عرضه داشته باشد، ملول می شود. چه کسانی گفتند که زندگی چیزی برای عرضه ندارد و باید آن را بالنده کرد. از درون زندگی باید گوهر ناب را بیرون کشید. بله، مذهبیان، آنها گفتند: زندگی به خودی خود خالی است باید از آن دست کشید و کارهایی کرد تا زندگی واقعی همان زندگی اخروی دروغین پدیدار شود. آنها بشر را از زندگی تهی کردند. به گوشه ای انداختنش و بر این بودند که بشر را ضد زندگی بار بیاورند. خرد گرایان و تجربه گرایان هم همین را می خواستند ، آنها هم از جنس زندگی نبودند و به دنبال گوهر ناب می گشتند و بعد با ناامیدی از زندگی دور شدند. آنها هم زنده بودند اما زنده گی نه. من هر روز افرادی را میبینم که از فلسفه زندگی حرف می زنند.
این فلسفه زندگی چیست؟ جز یک فرار رو به جلو برای آنکه زندگی را پس بزنیم و آنگاه خود را قانع کنیم که خردمند شدیم. می فهمیم. همان فیلسوف ضد زندگی ، شوپنهاور ، در آخر زندگی اش از جنس زندگی شد، اما چه دیر، چه نابهنگام ، وقتی عاشق دختری جوان شد به این فکر می کرد که: زندگی بشر اشتباهی بیش نیست. اما در آخر عمر فهمید که اشتباه انسان زندگی نابهنگام است.
تصویر اثر ادوارد مونک نقاش نروژی است عمده شهرت او به واسطه کارهایش در سبک اکسپرسیونیم مدرن و ترکیب آن با تمام وجوه زندگی است.
🔗 #Edvard_Munch
https://ibb.co/NLspj9w
The Dance of Life, 1899 by Edvard Munch.
«هنر من یک اعتراف داوطلبانه است و تلاش برای نشان دادن خودم و رابطهام با زندگی.»
«من در هنرم تلاش میکنم تا زندگی و معنایش را شرح دهم.»
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
imgbb.com
the-dance-of-life
Image the-dance-of-life hosted in imgbb.com
نگاهی به سلبریتیزه شدن فرهنگ ایرانی؛
بحرانِ کنش، جولانِ نمایش
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🖌 سید حمید میرهادی
بخش اول (در دو بخش بارگذاری خواهد شد.)
پیشنهاد خوانش
فرهنگ سلبریتی، همآغوش امر محتومِ واقع و مُهر تأییدی بر زوال ایماژهای فرهنگی در بستر لغزان تجربۀ زیسته است؛ تجربۀ داغ و گداختهای که زیر فشار واقعیت، هستیِ فروزانش به تاراج رفته است. در این میان میشود به مدد فانتزیِ سلبریتیوار، چراغی برافروخت که شعاع نورش حتی «تا هفت خانه آنورتر» هم نمیرود، در قالب تعریف یک پروژۀ فرهنگی غلطانداز با کلی آبوتاب و شناسنامۀ عریض و طویل که بوی سنتگرایی و مادرانگی و غذاهای خانگی بدهد.
فرهنگ سلبریتی، نوعی احضار فانتزی گمشده به زیستجهان ایرانی است، بازگشت روح به جهانی بیروح، نوعی وعدۀ رهایی که با گشایش هرچه بیشتر فضای مجازی، فربهتر و پرزورتر میشود و هر لحظه در حال شعبده و «رونمایی» تازهای در این فضای ساکن و تختِ واقعیت است؛ یک فانتزی فریبنده که کمکم خود لباس واقعیت میپوشد تا بلکه جانشین فضای خالی و امر غایب روزمره شود. ویژگی و کارکرد اصلی این جانشینی، مصادرۀ بود به نمود و کنش به نمایش است، با ابزار مهمی به نام محفل. فرهنگ سلبریتی، فرهنگ نمایش و محفل است، یا آنچه بهخوبی در واژه و مفهوم «دورهمی» خلاصه شده است؛ این دورهمی بیش از همه، حضور میطلبد برای تماشا و روابطی خالی از معنا و بیهوده. فرهنگ سلبریتی، فرهنگ بیهودگی است که جولانگاه اصلیاش فضای غایب جامعه و فرهنگی است که صحنهاش خالی از کنش و کنشگران اصلی شده است.
داریوش شایگان در آخرین کتابش، «فانوس جادویی زمان» که به دنیای نویسندۀ بزرگ فرانسه، مارسل پروست و اثر جاودانش، «در جستوجوی زمان ازدسترفته» میپردازد، در بخشی از فصل «هنر و جوهر» برگرفته از آرای ژیل دلوز دربارۀ نشانههای جستوجو به واکاوی محافل مورد اشارۀ پروست در این اثر میپردازد، محافلی اشرافی که البته بیشباهت به محافل سلبریتیهای امروزی هم نیست. او از اداها و حالات نمایشی و فقدان فعل و فکر یاد میکند و مینویسد: «وجه ممیزه و نقطۀ اشتراک نشانههای محفلی عبارت از این است که در دنیای محافل اشرافی، نشانه، جایگزین فعلی و فکر میشود؛ در این محافل نه کسی فکر میکند و نه فعلی انجام میدهد، فقط نشانهساز است؛ بنابراین اگر محافل را از نظر فعل داوری کنیم، مأیوسکنندهاند و اگر با محک فکر عیارسنجیاش کنیم، ابلهانهاند.» در جایی دیگر ادامه میدهد: «نشانۀ محفلی به هیچ منظور خاصی معطوف نیست، فقط رخ میدهد و اگرچه داعیۀ حمایت از فعل و فکر دارد، هم دافع فکر است و هم فاقد فعل... نشانههای محفلی توخالیاند، ولی این خلأ به آنها کمال آیینی میبخشد... بخش اعظم طنزپردازی پروست در توصیف اداواطوار مضحک رایج در محافل آمده و از آنجا که اساس طنز پروستی، بیهودگی و پوچی دنیاست، این طنز بر پسزمینۀ دنیای تصنعی و پوچ محافل، جلوهای درخشان مییابد.»*
به نظر میرسد این طنز پروستیِ دنیای نمایش و محفل به روزگار ما که فرهنگ سلبریتی آن را احاطه کرده است نیز تسری پیدا کرده است.
فرهنگ سلبریتی، همآغوش امر محتومِ واقع و مُهر تأییدی بر زوال ایماژهای فرهنگی در بستر لغزان تجربۀ زیسته است؛ تجربۀ داغ و گداختهای که زیر فشار واقعیت، هستیِ فروزانش به تاراج رفته است. در این میان میشود به مدد فانتزیِ سلبریتیوار، چراغی برافروخت که شعاع نورش حتی «تا هفت خانه آنورتر» هم نمیرود، در قالب تعریف یک پروژۀ فرهنگی غلطانداز با کلی آبوتاب و شناسنامۀ عریض و طویل که بوی سنتگرایی و مادرانگی و غذاهای خانگی بدهد. میشود روح سهراب سپهریِ از همهجا بیخبر را هم احضار کرد و از رولان بارت و اصحاب مطالعات فرهنگی و جامعهشناسی هم مدد گرفت تا بلکه این غذای نپخته در این کورۀ آماده، اندکی قابل عرضه شود. این شاید همۀ چیزی است که بر پیشخوان شهر کتابهای تهران خودنمایی میکند؛ کتابی شبهنفیس با عنوان «تا هفت خانه آنورتر» که نام «صابر ابر»، بازیگر سینما بر روی آن نقش بسته است، کتابی قطور با جلد گالینگور، تمامگلاسه و بالطبع بسیار سنگین و البته بسیار گران.
https://ibb.co/vxv9H8K
تصویر ضمیمه متن اصلی بوده است .
✅این نوشتار در شماره جدید مجله فرهنگی «فرهنگ امروز» آمده است. به صورت اختصاصی توسط نویسنده، (از دوستان)برای درج در کانال فرستاده شده است.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
IMG-20181204-175455-195
Image IMG-20181204-175455-195 hosted in ImgBB
نگاهی به سلبریتیزه شدن فرهنگ ایرانی؛
بحرانِ کنش، جولانِ نمایش ۲
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🖌 سید حمید میرهادی
بخش آخر
پیشنهاد خوانش
قدیمترها میگفتند «سنگ بزرگ علامت نزدن است» که البته کنایه داشتند به فکرهای آرمانی و عجیبوغریب که هیچ نسخۀ عملیای از آن بیرون نمیآید. حالا انگار باید همین مَثَل قدیمی را ذیل فرهنگ سلبریتی رایج این دهه و روزگار جور دیگری خوانش کرد؛ به این معنا که این فرهنگ و جریان پر از سنگهای بزرگی است که علیرغم ظاهر غلطاندازشان، هیچ هدف مشخص فرهنگی و هنری را نشانه نمیروند. محل تولید و مصرفشان ناکجاآبادی است سرگردان میان معرکۀ واقعیت مجازی دوران که لحظهبهلحظه در حال فراموشی و ابداع چیزی است برای بقای لحظاتی بیشتر. وقتی همۀ این جریان در قالب امر مهمی به نام «کتاب» تجلی پیدا میکند، عرصۀ دیگری برای تحلیل ایجاد میشود، چراکه تمام ظرفیت فرهنگ سلبریتی حالا در قامت یک امر موجه، صورت رسمیتر و مشروعتری برای استحکام پایههای لرزان خود پیدا کرده است، آن هم وقتی متوسل به گفتمان مطالعات فرهنگی و امر روزمره میشود؛ اما این فقط صورتکی خوشآرایش بر چهرهای سرد و افسرده است و نه بیشتر؛ چهرۀ غایب حوزۀ عمومی و هرآنچه جدی و تأثیرگذار است.
همهچیز از یک ایده آغاز شده است: مادربزرگهای سرزمین مادری و غذاهای خانگی خوشمزهشان که بوی سنت و نوستالژی فرهنگ ایرانی از آن بلند است. صد مادربزرگ از نقاط مختلف کشور انتخاب شدهاند، تیم تهیه با چهرۀ اصلیِ صابر ابر به خانههایشان رفتهاند، آنها غذا پختهاند، دوستان عکس گرفتهاند و چندخطی راجع به آن غذا و آن خانه نوشتهاند و تمام؛ اما نه عکسها و نه همان مطالب کوتاه، هیچ احساس فرهنگی در ما برنمیانگیزند، چراکه در بستر فرهنگ سلبریتی تولید شدهاند؛ یعنی نمایش و محفل. قطعاً هر ایدهای میتواند در جایگاه خود صاحب ارزش و اعتبار باشد، اما نحوۀ پرداخت و نگاه به آن ایده و نوع نسبت و پیوندش با امر روزمرۀ زیستۀ ما در زمینهای مستدل از تاریخ فرهنگی است که به آن معنا میبخشد؛ غیر از این میشود به مدد انواع مختلفی از سرمایه اعم از ثروت، شهرت، قدرت و ... هر ایدهای را با سروصدا و رنگ و لعاب فراوان بر کرسیِ اقناع نشاند؛ راهحلهای خوبی هم در فضای عینی و مجازی پیدا کرده است که بهعنوان یک راهنمای کاربردی، شما را بسته به میزان بهرهمندیتان از سرمایههای موجود، به بالاترین نقطۀ نمایشگری میرساند: با مهمانیهای چای و شیرینیِ رونمایی و جشنهای امضا و عکس یادگاری. آنچه در این میان غایب اصلی است، کنش است و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، همانها که زندگی میسازند و شور و معنا.
*اشارات متن از کتاب «فانوس جادویی زمان؛ نگاهی به رمان در جستوجوی زمان ازدسترفته اثر مارسل پروست»، داریوش شایگان، نشر فرهنگ معاصر، 1396، صفحات 356 و 357.
https://ibb.co/vxv9H8K
تصویر ضمیمه متن اصلی بوده است .
✅این نوشتار در شماره جدید مجله فرهنگی «فرهنگ امروز» آمده است. به صورت اختصاصی توسط نویسنده، (از دوستان)برای درج در کانال فرستاده شده است.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
بحرانِ کنش، جولانِ نمایش ۲
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🖌 سید حمید میرهادی
بخش آخر
پیشنهاد خوانش
قدیمترها میگفتند «سنگ بزرگ علامت نزدن است» که البته کنایه داشتند به فکرهای آرمانی و عجیبوغریب که هیچ نسخۀ عملیای از آن بیرون نمیآید. حالا انگار باید همین مَثَل قدیمی را ذیل فرهنگ سلبریتی رایج این دهه و روزگار جور دیگری خوانش کرد؛ به این معنا که این فرهنگ و جریان پر از سنگهای بزرگی است که علیرغم ظاهر غلطاندازشان، هیچ هدف مشخص فرهنگی و هنری را نشانه نمیروند. محل تولید و مصرفشان ناکجاآبادی است سرگردان میان معرکۀ واقعیت مجازی دوران که لحظهبهلحظه در حال فراموشی و ابداع چیزی است برای بقای لحظاتی بیشتر. وقتی همۀ این جریان در قالب امر مهمی به نام «کتاب» تجلی پیدا میکند، عرصۀ دیگری برای تحلیل ایجاد میشود، چراکه تمام ظرفیت فرهنگ سلبریتی حالا در قامت یک امر موجه، صورت رسمیتر و مشروعتری برای استحکام پایههای لرزان خود پیدا کرده است، آن هم وقتی متوسل به گفتمان مطالعات فرهنگی و امر روزمره میشود؛ اما این فقط صورتکی خوشآرایش بر چهرهای سرد و افسرده است و نه بیشتر؛ چهرۀ غایب حوزۀ عمومی و هرآنچه جدی و تأثیرگذار است.
همهچیز از یک ایده آغاز شده است: مادربزرگهای سرزمین مادری و غذاهای خانگی خوشمزهشان که بوی سنت و نوستالژی فرهنگ ایرانی از آن بلند است. صد مادربزرگ از نقاط مختلف کشور انتخاب شدهاند، تیم تهیه با چهرۀ اصلیِ صابر ابر به خانههایشان رفتهاند، آنها غذا پختهاند، دوستان عکس گرفتهاند و چندخطی راجع به آن غذا و آن خانه نوشتهاند و تمام؛ اما نه عکسها و نه همان مطالب کوتاه، هیچ احساس فرهنگی در ما برنمیانگیزند، چراکه در بستر فرهنگ سلبریتی تولید شدهاند؛ یعنی نمایش و محفل. قطعاً هر ایدهای میتواند در جایگاه خود صاحب ارزش و اعتبار باشد، اما نحوۀ پرداخت و نگاه به آن ایده و نوع نسبت و پیوندش با امر روزمرۀ زیستۀ ما در زمینهای مستدل از تاریخ فرهنگی است که به آن معنا میبخشد؛ غیر از این میشود به مدد انواع مختلفی از سرمایه اعم از ثروت، شهرت، قدرت و ... هر ایدهای را با سروصدا و رنگ و لعاب فراوان بر کرسیِ اقناع نشاند؛ راهحلهای خوبی هم در فضای عینی و مجازی پیدا کرده است که بهعنوان یک راهنمای کاربردی، شما را بسته به میزان بهرهمندیتان از سرمایههای موجود، به بالاترین نقطۀ نمایشگری میرساند: با مهمانیهای چای و شیرینیِ رونمایی و جشنهای امضا و عکس یادگاری. آنچه در این میان غایب اصلی است، کنش است و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، همانها که زندگی میسازند و شور و معنا.
*اشارات متن از کتاب «فانوس جادویی زمان؛ نگاهی به رمان در جستوجوی زمان ازدسترفته اثر مارسل پروست»، داریوش شایگان، نشر فرهنگ معاصر، 1396، صفحات 356 و 357.
https://ibb.co/vxv9H8K
تصویر ضمیمه متن اصلی بوده است .
✅این نوشتار در شماره جدید مجله فرهنگی «فرهنگ امروز» آمده است. به صورت اختصاصی توسط نویسنده، (از دوستان)برای درج در کانال فرستاده شده است.
رسانه ورای موسیقی
☯ @Beyondthemusic
ImgBB
IMG-20181204-175455-195
Image IMG-20181204-175455-195 hosted in ImgBB