Forwarded from اتچ بات
🔗 #عمل_چيست؟
نویسنده: #لويى_آلتوسر
مترجم: نيماعيسىپور
🔗 #پیشنهاد_خوانش
............................................................
کلمهي «عمل» (practice) ... مبيّن رابطهاي فعّال با امر واقعي است. بنابراين فرد زماني يک ابزار را «خيلي عملي» توصيف ميکند که خاصه با يک کارِ (labor) معيّن بر يک مادهي معيّن مطابقت داشته باشد، و نتايجي قابل انتظار بهبار آورد. بدين ترتيب، وقتي از شخصي سخن ميگوييم که «تسلط خوبي» [bonne pratique] بر زبان انگليسي دارد منظور شخصي است که با اين زبان تماس مستقيم دارد و ميتواند آن را «بهکار گيرد»، يعني ميتواند از اين زبان بهگونهاي مؤثر استفاده کند. بدين اعتبار، وقتي ميگوييم فلان شخص در ارتباط با ماشينآلات کشاورزي «هيچ تجربهاي» ندارد، منظور اين است که وى تنها از طريق کتابها چيزهايى دربارهى آنها ميداند، آنهم بدون اينکه از نحوهي بهکارانداختنشان چيزي بداند.
ازاينرو، ايدهي عمل واجدِ مفهوم عامل انسانى (يا سوژه) است. و از آنجا که سوژه يا عامل انسانى، برخلاف حيوانات، موجودي است که ميتواند «در ذهن خود طرح يک کنش را پى ريزد»، ميتوان با اين عقيده، حداقل بهطور کلي، موافق بود که اختصاص کلمهي «عمل» براي اطلاق به تماس فعال با امر واقعي خصلت انسان است. بنابراين، باوجود کارهاي اعجابآوري که زنبور ميتواند انجام دهد، کسي از «عمل زنبورها» سخن نميگويد، اما از عمل نجار، مکانيک، معمار، مهندس، پزشک، حقوقدان، سياستمدار و غيره ميشود حرف زد.
ليکن بلافاصله متوجه ميشويم، از آنجاييکه عمل به انسان نسبت داده ميشود، و انسان حيواني است که از موهبت داشتن «آگاهى» برخوردار است، يعني قابليت تمييزدادن و جداساختن چيزهاي بيروني از بازنماييشان، تا روي اين بازنمايي کار کند، و در ذهناش طرح يک کنش را پي ريزد ـ بهسرعت درمييابيم که اين ايده از عمل بهگونهاي به ايدهي نظريه پاسخ ميدهد، که عمل پژواکي است از ايدهي نظريه.
نبايد اين را پذيرفت که نظريه مختص «نظريهپردازان» است. نظريهي آنان (منظور دانشمندان و فلاسفه است) تنها انتزاعيترين، نابترين و مفصلترين شکل از قابليتيست که ويژگي جملگي انسانها است. کلمهي “theory” از کلمهاي يوناني ميآيد که بهمعناي «ديدن و تأملکردن» است ـ تلويحاً بدين معنا که: فرد بدون اينکه چيزها را در دست بگيرد، بدينقرار، آنها را بهحال خود رها ميکند. آن دستي که «ميگيراند» و کار ميکند، مقابل چشمي قرار ميگيرد که از فاصلهي دور، آنهم بدون اينکه ابژهاش را لمس کند يا تغيير دهد، ميبيند. بنابراين، کلمهي «تئورى» در خود واجد انگارهاي از فاصله است که با نظر به واقعيت بيواسطه گرفته و حفظ ميشود: در کل نظريه مبيّن همان چيزيست که معمولاً آگاهي مينامنداش، به بيان ديگر، همان قابليت دريافت و حفظ ادراکات مربوط به امر واقعي، و بههمان اندازه، تأييد اين عقبنشستن و فاصلهگرفتن، و اينکه آگاهى جايى براي تأثير متقابل مي گذارد تا ادراکات را بههم پيوند داده و حتي از آنها پيشي بگيرد. بدين تعبير، انسانها همه نظريهپرداز هستند. دهقاني که روز خود را روي تراکتورش آغاز ميکند از پيش در ذهن خود برنامهاي براي اين روز ريخته است، و بهخوبي فراتر از صرفِ همان روز را در نظر ميآورد، يا اينکه ياراي ساماندادن به استفاده و بهرهبرداريش از کار را نخواهد داشت.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
دريافت فايل PDF 👇
نویسنده: #لويى_آلتوسر
مترجم: نيماعيسىپور
🔗 #پیشنهاد_خوانش
............................................................
کلمهي «عمل» (practice) ... مبيّن رابطهاي فعّال با امر واقعي است. بنابراين فرد زماني يک ابزار را «خيلي عملي» توصيف ميکند که خاصه با يک کارِ (labor) معيّن بر يک مادهي معيّن مطابقت داشته باشد، و نتايجي قابل انتظار بهبار آورد. بدين ترتيب، وقتي از شخصي سخن ميگوييم که «تسلط خوبي» [bonne pratique] بر زبان انگليسي دارد منظور شخصي است که با اين زبان تماس مستقيم دارد و ميتواند آن را «بهکار گيرد»، يعني ميتواند از اين زبان بهگونهاي مؤثر استفاده کند. بدين اعتبار، وقتي ميگوييم فلان شخص در ارتباط با ماشينآلات کشاورزي «هيچ تجربهاي» ندارد، منظور اين است که وى تنها از طريق کتابها چيزهايى دربارهى آنها ميداند، آنهم بدون اينکه از نحوهي بهکارانداختنشان چيزي بداند.
ازاينرو، ايدهي عمل واجدِ مفهوم عامل انسانى (يا سوژه) است. و از آنجا که سوژه يا عامل انسانى، برخلاف حيوانات، موجودي است که ميتواند «در ذهن خود طرح يک کنش را پى ريزد»، ميتوان با اين عقيده، حداقل بهطور کلي، موافق بود که اختصاص کلمهي «عمل» براي اطلاق به تماس فعال با امر واقعي خصلت انسان است. بنابراين، باوجود کارهاي اعجابآوري که زنبور ميتواند انجام دهد، کسي از «عمل زنبورها» سخن نميگويد، اما از عمل نجار، مکانيک، معمار، مهندس، پزشک، حقوقدان، سياستمدار و غيره ميشود حرف زد.
ليکن بلافاصله متوجه ميشويم، از آنجاييکه عمل به انسان نسبت داده ميشود، و انسان حيواني است که از موهبت داشتن «آگاهى» برخوردار است، يعني قابليت تمييزدادن و جداساختن چيزهاي بيروني از بازنماييشان، تا روي اين بازنمايي کار کند، و در ذهناش طرح يک کنش را پي ريزد ـ بهسرعت درمييابيم که اين ايده از عمل بهگونهاي به ايدهي نظريه پاسخ ميدهد، که عمل پژواکي است از ايدهي نظريه.
نبايد اين را پذيرفت که نظريه مختص «نظريهپردازان» است. نظريهي آنان (منظور دانشمندان و فلاسفه است) تنها انتزاعيترين، نابترين و مفصلترين شکل از قابليتيست که ويژگي جملگي انسانها است. کلمهي “theory” از کلمهاي يوناني ميآيد که بهمعناي «ديدن و تأملکردن» است ـ تلويحاً بدين معنا که: فرد بدون اينکه چيزها را در دست بگيرد، بدينقرار، آنها را بهحال خود رها ميکند. آن دستي که «ميگيراند» و کار ميکند، مقابل چشمي قرار ميگيرد که از فاصلهي دور، آنهم بدون اينکه ابژهاش را لمس کند يا تغيير دهد، ميبيند. بنابراين، کلمهي «تئورى» در خود واجد انگارهاي از فاصله است که با نظر به واقعيت بيواسطه گرفته و حفظ ميشود: در کل نظريه مبيّن همان چيزيست که معمولاً آگاهي مينامنداش، به بيان ديگر، همان قابليت دريافت و حفظ ادراکات مربوط به امر واقعي، و بههمان اندازه، تأييد اين عقبنشستن و فاصلهگرفتن، و اينکه آگاهى جايى براي تأثير متقابل مي گذارد تا ادراکات را بههم پيوند داده و حتي از آنها پيشي بگيرد. بدين تعبير، انسانها همه نظريهپرداز هستند. دهقاني که روز خود را روي تراکتورش آغاز ميکند از پيش در ذهن خود برنامهاي براي اين روز ريخته است، و بهخوبي فراتر از صرفِ همان روز را در نظر ميآورد، يا اينکه ياراي ساماندادن به استفاده و بهرهبرداريش از کار را نخواهد داشت.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
دريافت فايل PDF 👇
Telegram
attach 📎
🔗 #فلسفه_هنر
🔗 #تعریف_هنر
🔗 #در_باب_آراء_ویتگنشتاین
.............................................................
🔶 #هنر یک فعالیت انسانی است،بدین معنی که مشخص ،عالمانه و با استفاده از برخی نشانه های خارجی ،احساساتی را که تجربه کرده است به دیگران سرایت میدهد ،و این دیگر مبتلای این احساسات می شوند و خود آنها را تجربه می کنند .رهیافت دیگر به مسله تعریف ،این نظریه بوده است که اصلا جست و جوی هر تعریفی برای هنر به گمراهی می انجامد . این رهیافت حاصل ظهور فلسفه ی متاخر ویتگنشتاین از سال 1953 به بعد است.ویتگنشتاین مستقلا به مسله تعریف هنر نمی پردازد ،بلکه نوعی فلسفه ی فراخ دامنه ی زبان را مطرح می کند که موضوع تعریف ،در وجه کلی و از جمله مفاهیم مندرج در آن است .وی به مقابله با این فرض کلی بر می خیزد که واژهای مورد استفاده ما باید بر مبنای شرط لازم و کافی قابل تعریف باشند ،و ادعا می کند که یک واژه می تواند نقش خود را به خوبی ایفا می کند بدون آنکه چنین تعریفی از آن ارایه شده باشد .ویتگنشتاین در بحث های خود از مفهوم هنر استفاده نمی کند ،ولی مثال هایی مختلفی می آورد که یکی از آنها عدد است اگر به اعدادی مانند صفر ،اعداد منفی ،اعداد اصم توجه کنیم خواهیم دید که مفهوم ما از عدد ،نتیجه ی سیر تکاملی آن در جریان تاریخ است .از جمله دید گاههای که با هیچ تعریفی از هنر میانه خوبی ندارند خود هنر مندان آفرینش گر هستند که می خواهئد آفرینش گری خود را با فرا رفتن از مرز های هر معیار و ضابطه پذیرفته شده ای اعمال کنند. #وایتس می گوید درست همان سرشت بالنده و حادثه ی جوی هنر ،دگر گونی های همیشگی و خلاقیت های بدیع آن ،مطلقا اجازه نمی دهد که با هر مجموعه ای از صفات تعریف کننده جور در آید. #کلاویو_بل در کتابش به نام هنر که در سال 1914 انتشار یافته است اشاره می کند ،که هنر را فرم معنا دار تعریف کرده است. می گوید این تعریف به ما کمک نمی کند که چیستی هنر را در یابیم ولی در زمانی عنوان می شود که نوع جدیدی از نقاشی
(انتزاعی یا باز نمایی)برای نخستین بار در عرصه هنر پدیدار می گردد که خواص فرمی در آن اهمیت جدیدی پیدا می کند. منشاء اثر هنری در رویکردی که #هایدگر بدان می پردازد، هنر است نه هنرمند.
https://ibb.co/g8tBd8
#یوسف_محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #تعریف_هنر
🔗 #در_باب_آراء_ویتگنشتاین
.............................................................
🔶 #هنر یک فعالیت انسانی است،بدین معنی که مشخص ،عالمانه و با استفاده از برخی نشانه های خارجی ،احساساتی را که تجربه کرده است به دیگران سرایت میدهد ،و این دیگر مبتلای این احساسات می شوند و خود آنها را تجربه می کنند .رهیافت دیگر به مسله تعریف ،این نظریه بوده است که اصلا جست و جوی هر تعریفی برای هنر به گمراهی می انجامد . این رهیافت حاصل ظهور فلسفه ی متاخر ویتگنشتاین از سال 1953 به بعد است.ویتگنشتاین مستقلا به مسله تعریف هنر نمی پردازد ،بلکه نوعی فلسفه ی فراخ دامنه ی زبان را مطرح می کند که موضوع تعریف ،در وجه کلی و از جمله مفاهیم مندرج در آن است .وی به مقابله با این فرض کلی بر می خیزد که واژهای مورد استفاده ما باید بر مبنای شرط لازم و کافی قابل تعریف باشند ،و ادعا می کند که یک واژه می تواند نقش خود را به خوبی ایفا می کند بدون آنکه چنین تعریفی از آن ارایه شده باشد .ویتگنشتاین در بحث های خود از مفهوم هنر استفاده نمی کند ،ولی مثال هایی مختلفی می آورد که یکی از آنها عدد است اگر به اعدادی مانند صفر ،اعداد منفی ،اعداد اصم توجه کنیم خواهیم دید که مفهوم ما از عدد ،نتیجه ی سیر تکاملی آن در جریان تاریخ است .از جمله دید گاههای که با هیچ تعریفی از هنر میانه خوبی ندارند خود هنر مندان آفرینش گر هستند که می خواهئد آفرینش گری خود را با فرا رفتن از مرز های هر معیار و ضابطه پذیرفته شده ای اعمال کنند. #وایتس می گوید درست همان سرشت بالنده و حادثه ی جوی هنر ،دگر گونی های همیشگی و خلاقیت های بدیع آن ،مطلقا اجازه نمی دهد که با هر مجموعه ای از صفات تعریف کننده جور در آید. #کلاویو_بل در کتابش به نام هنر که در سال 1914 انتشار یافته است اشاره می کند ،که هنر را فرم معنا دار تعریف کرده است. می گوید این تعریف به ما کمک نمی کند که چیستی هنر را در یابیم ولی در زمانی عنوان می شود که نوع جدیدی از نقاشی
(انتزاعی یا باز نمایی)برای نخستین بار در عرصه هنر پدیدار می گردد که خواص فرمی در آن اهمیت جدیدی پیدا می کند. منشاء اثر هنری در رویکردی که #هایدگر بدان می پردازد، هنر است نه هنرمند.
https://ibb.co/g8tBd8
#یوسف_محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
IMG 20180526 163600 513
Image IMG 20180526 163600 513 hosted in imgbb.com
🔗 #در_باب_فرهنگ
فرهنگ، داشتن ذهنی مملو از دانستهها نيست، بلكه توانايی ذهن ماست در درك زندگی، شناخت موقعيتی كه در آن قرار داريم و فهم روابطی كه با انسانهای ديگر داريم. كسی دارای فرهنگ است كه به خودآگاهی دست يافته و قادر به برقراری روابطی پايدار با تمام موجودات ديگر باشد. فرهنگ و فلسفه چيزهای يكسانی هستند. هر انسانی كم و بيش يك فيلسوف است: هرچه انسانيت بيشتری داشته باشد، فيلسوفتر خواهد بود. فرهنگ، فلسفه و انسانيت، همگی گزارههايی قابل ارجاع به يكديگر هستند. بطوريكه هركه بخواهد، مي تواند فيلسوف و بافرهنگ باشد؛ فقط كافيست با انسانها زندگی كند، به عبارتی، در پی تفسير كنشهای خود و ديگران در ذهن خويش باشد. چشمهايش را هميشه باز نگه دارد، و نسبت به همه چيز و همه كس كنجكاو باشد؛ برای فهم هرچه بيشتر ارگانيسمی كه به آن تعلق دارد، تقلا كند؛ با تمام نيروی آگاهی، شورمندی و ارادهی خود، بر زندگی تاثير بگذارد؛ هرگز سستی و كاهلی به خود راه ندهد، برای زندگی ارزشی واقعی قائل باشد، و با آمادگی كامل، هرجا كه نياز بود از زندگی دفاع و حتی آن را فدا كند. فرهنگ معنای ديگری ندارد.
https://ibb.co/cJTOt8
یادداشتی از #آنتونیو_گرامشی ١٩١٦
ترجمه ی ماریا عباسیان
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
فرهنگ، داشتن ذهنی مملو از دانستهها نيست، بلكه توانايی ذهن ماست در درك زندگی، شناخت موقعيتی كه در آن قرار داريم و فهم روابطی كه با انسانهای ديگر داريم. كسی دارای فرهنگ است كه به خودآگاهی دست يافته و قادر به برقراری روابطی پايدار با تمام موجودات ديگر باشد. فرهنگ و فلسفه چيزهای يكسانی هستند. هر انسانی كم و بيش يك فيلسوف است: هرچه انسانيت بيشتری داشته باشد، فيلسوفتر خواهد بود. فرهنگ، فلسفه و انسانيت، همگی گزارههايی قابل ارجاع به يكديگر هستند. بطوريكه هركه بخواهد، مي تواند فيلسوف و بافرهنگ باشد؛ فقط كافيست با انسانها زندگی كند، به عبارتی، در پی تفسير كنشهای خود و ديگران در ذهن خويش باشد. چشمهايش را هميشه باز نگه دارد، و نسبت به همه چيز و همه كس كنجكاو باشد؛ برای فهم هرچه بيشتر ارگانيسمی كه به آن تعلق دارد، تقلا كند؛ با تمام نيروی آگاهی، شورمندی و ارادهی خود، بر زندگی تاثير بگذارد؛ هرگز سستی و كاهلی به خود راه ندهد، برای زندگی ارزشی واقعی قائل باشد، و با آمادگی كامل، هرجا كه نياز بود از زندگی دفاع و حتی آن را فدا كند. فرهنگ معنای ديگری ندارد.
https://ibb.co/cJTOt8
یادداشتی از #آنتونیو_گرامشی ١٩١٦
ترجمه ی ماریا عباسیان
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #فلسفه_هنر
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #هنر
🔗 #هنر_پدر_سالارانه
🔶«هنگامی که کسی میپرسد فلسفه به چه کار میآید، پاسخ باید ستیزه جویانه باشد، چرا که پرسش کنایه آمیز و نیشدار است.
فلسفه نه به دولت خدمت میکند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغههای دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوهی مستقری در نمیآید. کار فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
کار فلسفه آزردنِ حماقت است، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستیهای اندیشه در تمامی اَشکالش.
آیا جز فلسفه رشتهای هست که به نقدِ تمامیِ رازآمیزگریها، هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟»
حال اگر کسی گوید هنر به چه کار آید چه باید گفت؟ آیا می توان برای هنر چنین کارکردی در نظر گرفت؟ هنرمند می بایست خواب های آرام را ناآرام کند؟ هنر چند وقتی است که در تعارض با خود است، نه هنر در معنای ماهوی خودش، بلکه برساخت شدن آن به وسیله قدرت و دانش که هنر را به نظر متکثر اما در واقع محصور، هنجارین، و منفعل و از سویی دیگر خموده و تعدیل آن به نمایشی چند پاره تبدیل کرده است. در این میان سخن از هنر ناب گزافهگویی است ما فقط می توانیم منتقد ساختاری باشیم که شکلی از استیلا را در ردای هنر بر ما تحمیل می کند. همچون نظام پدر سالارانه که شکلی از سلطه را در ردای امنیت و حفاظت اجرا می کند به مثابه همان هنرمند کارکردی یکسان دارند. واسازی چنین امری خود منجر به شکلی از هنر می شود که گرچه در محدوده ی قدرت است اما در خود مقاومت را جاری ساخته است.
یوسف.م.
https://ibb.co/cJ74GT
نقاشی زیر از Harrison_Pedigo# با نام فلسفه من است.
✳️خطوط داخل گیومه از کتاب نیچه و فلسفه نوشته ی ژیل دلوز است.
📖 #نیچه_و_فلسفه
✏️ #ژیل_دلوز
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #مطالعات_فرهنگی
🔗 #هنر
🔗 #هنر_پدر_سالارانه
🔶«هنگامی که کسی میپرسد فلسفه به چه کار میآید، پاسخ باید ستیزه جویانه باشد، چرا که پرسش کنایه آمیز و نیشدار است.
فلسفه نه به دولت خدمت میکند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغههای دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوهی مستقری در نمیآید. کار فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست.
کار فلسفه آزردنِ حماقت است، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستیهای اندیشه در تمامی اَشکالش.
آیا جز فلسفه رشتهای هست که به نقدِ تمامیِ رازآمیزگریها، هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟»
حال اگر کسی گوید هنر به چه کار آید چه باید گفت؟ آیا می توان برای هنر چنین کارکردی در نظر گرفت؟ هنرمند می بایست خواب های آرام را ناآرام کند؟ هنر چند وقتی است که در تعارض با خود است، نه هنر در معنای ماهوی خودش، بلکه برساخت شدن آن به وسیله قدرت و دانش که هنر را به نظر متکثر اما در واقع محصور، هنجارین، و منفعل و از سویی دیگر خموده و تعدیل آن به نمایشی چند پاره تبدیل کرده است. در این میان سخن از هنر ناب گزافهگویی است ما فقط می توانیم منتقد ساختاری باشیم که شکلی از استیلا را در ردای هنر بر ما تحمیل می کند. همچون نظام پدر سالارانه که شکلی از سلطه را در ردای امنیت و حفاظت اجرا می کند به مثابه همان هنرمند کارکردی یکسان دارند. واسازی چنین امری خود منجر به شکلی از هنر می شود که گرچه در محدوده ی قدرت است اما در خود مقاومت را جاری ساخته است.
یوسف.م.
https://ibb.co/cJ74GT
نقاشی زیر از Harrison_Pedigo# با نام فلسفه من است.
✳️خطوط داخل گیومه از کتاب نیچه و فلسفه نوشته ی ژیل دلوز است.
📖 #نیچه_و_فلسفه
✏️ #ژیل_دلوز
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
philosophy harrison pedigo
Image philosophy harrison pedigo hosted in imgbb.com
🔗 #خطوط
🔗 #تامل
ترجمه: #رسانه_ورای_موسیقی
.............................................................
ما چه افراد باشیم چه گروها، از خطوط ساخته شده ایم و این خطوط ماهیتاً بسیار متنوع اند. اولین نوع خط که ما را شکل می دهد خط منقطع است. خانواده،شغل،مدرسه و ارتش و بعد کارخانه و بعد بازنشستگی و هر بار در گذر از هر قطعه ی این خط به قطعه ای دیگر، آن ها با ما حرف می زنند، می گویند:
«تو دیگر بچه نیستی و در مدرسه تو دیگر در خانه نیستی و در ارتش تو دیگر در مدرسه نیستی....» خلاصه، تمام این بندهای خطوط، که به وضوح تعریف شده اند در تمامی جهات، که ما را به تمام معانی کلمه تکه تکه کرده اند. بسته هایی از خطوط منقطع اند.
https://ibb.co/nfZkay
🔗 #ژیل_دلوز
📝 #Giles_Deleuze
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #تامل
ترجمه: #رسانه_ورای_موسیقی
.............................................................
ما چه افراد باشیم چه گروها، از خطوط ساخته شده ایم و این خطوط ماهیتاً بسیار متنوع اند. اولین نوع خط که ما را شکل می دهد خط منقطع است. خانواده،شغل،مدرسه و ارتش و بعد کارخانه و بعد بازنشستگی و هر بار در گذر از هر قطعه ی این خط به قطعه ای دیگر، آن ها با ما حرف می زنند، می گویند:
«تو دیگر بچه نیستی و در مدرسه تو دیگر در خانه نیستی و در ارتش تو دیگر در مدرسه نیستی....» خلاصه، تمام این بندهای خطوط، که به وضوح تعریف شده اند در تمامی جهات، که ما را به تمام معانی کلمه تکه تکه کرده اند. بسته هایی از خطوط منقطع اند.
https://ibb.co/nfZkay
🔗 #ژیل_دلوز
📝 #Giles_Deleuze
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
IMG 20180527 195005 495
Image IMG 20180527 195005 495 hosted in imgbb.com
🔗 #لوتیان_هرگز_نمی میرند.
🔗 #اختصاصی
🔗 #مطالعات_فرهنگی
.............................................................
سینمای قبل از انقلاب بدعت گذار شخصیت هایی بود که قرابت نزدیکی با زندگی حال مردم داشته اند. سینمایی که قهرمانانش از میان زندگی مردم برآمده بودند، نه مدخلی برای کنش در جهت بدست آوردن شهرت مصنوعی وجود داشت و نه آنکه قهرمانان موقعیت فرادست را در حوزه عمومی اشغال کرده بودند. این پیوستگی در سینمای آن روزهای ایران در حوزه عمومی نمود در خور شایانی داشت. همذات پنداری همگانی با قهرمان فیلم، در خود کشیدن آنها و ارجاع به شخصیت آنها کم کم مفهوم خاصی را در جامعه پدیدار کرد. مفهوم لوتی، لوتی کیست؟ در وهله اول او متعلق به مردم است، نه می توان آن را برای مقاصدی مصادره نمود و نه آنکه از پشت به مردم خنجر زده اند، گرچه در فیلم هایشان به کرات از پشت خنجر خورده اند. لوطی آینه تمام نمای منش و رفتاری است که مردم در ذهن خود آن را ارج می نهادند ودر واقعیت آنها را دنبال می کردند. لوطی نه نقش روشنفکر خانه نشین را داشت نه ادبیات آکادمیک دور از مردم، او در میان مردم بود، به عبارت دگر لوتی مفهومی بود که مردم حول یک شخصیت گرد می آورد. لوطی خودش بود. او گرچه در فیلم نقش آفرینی می کرد، اما پیش از آن نقش او در پرده نقره ای جامعه به دور از هرگونه وابستگی به عمل می نشست. از همین رو شخصیت فیلم دگر متعلق به فیلم ساز و داستان نبود، بلکه شخصیت از آن مردم بود. مردم جزیی از خود را به کلیت شخصیت پیوند زده بودند و دگر مهم نبود فیلم چیست و یا چه داستانی دارد، بلکه مهم این بود که دوباره قهرمان آنها فضای عمومی را تصرف کرده و آنها به تاسی از همین کنش راهی سینماها می شدند، برای او دست می زدند، گریه می کردند و گاه با او می مردند. به یک صحنه اشاره می کنم، همان سکانس معروف فیلم #قیصر که #ناصر_ملک_مطیعی در نقش فرمان با ناجوانمردی کشته می شود. این تنها یک سکانس سینمایی نبود، تمام زندگی بود. بارها بارها این سکانس از سوی مردم تقلید شد و آنها این سکانس را در زندگی بازی کردند. بر سر نقش فرمان بودن جنگ بود، کسی که گرچه نقش کوتاهی داشت، اما روحش به بلندای یک تاریخ در ذهن مردم رخنه کرده بود. مهم نقش نبود، بلکه نقشی بود که پیشتر مردم آن را اذعان خود کرده بودند. امروز بعد از گذشت پنجاه سال همچنان مردم قهرمانشان را دنبال کردند، دگر مهم نبود چهل سال خاموشی، او روشنی ابدی را در درون و زندگی مردم از گذشته تا امروز حک کرده بود. لوطی این بود و غیر از این هیچ چیز نبود. اما بگذارید مقایسه ای کنم گرچه مناسبات امروز را داخل پرانتز قرار دهم. اگر یکی از ستاره های امروز این سینما تنها چند سال از پرده عریض سینما به دور بی افتد آیا به یاد آورده خواهند شد.؟ فکر می کنم تنها شمایی از آنها می ماند که کمرنگ کمرنگ تر می شود. چرا که از مردم و برای مردم نیستند، آنها از ساختار موجود و برای ساختار هستند. تا وقتی که پولشان برسد ، دگر چیزی مهم نیست. آنها بازی می کنند و در ذهن سرمایه را از کف دست مردم لیس می زنند. (البته این برای همه صدق نمی کند رفع ابهام) آنها به بدنه ای پوچ چسبیده اند که گرچه برایشان منفعتی دارد، اما آیا خوانده خواهند شد. پاک کن مردم ناخوانا ها را پاک می کند. و خواناها هیچ وقت پاک نمی شوند مثل جوهری غنی،چسبیده به قلب مردم هستند.
https://ibb.co/h85yvy
#یوسف_محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #اختصاصی
🔗 #مطالعات_فرهنگی
.............................................................
سینمای قبل از انقلاب بدعت گذار شخصیت هایی بود که قرابت نزدیکی با زندگی حال مردم داشته اند. سینمایی که قهرمانانش از میان زندگی مردم برآمده بودند، نه مدخلی برای کنش در جهت بدست آوردن شهرت مصنوعی وجود داشت و نه آنکه قهرمانان موقعیت فرادست را در حوزه عمومی اشغال کرده بودند. این پیوستگی در سینمای آن روزهای ایران در حوزه عمومی نمود در خور شایانی داشت. همذات پنداری همگانی با قهرمان فیلم، در خود کشیدن آنها و ارجاع به شخصیت آنها کم کم مفهوم خاصی را در جامعه پدیدار کرد. مفهوم لوتی، لوتی کیست؟ در وهله اول او متعلق به مردم است، نه می توان آن را برای مقاصدی مصادره نمود و نه آنکه از پشت به مردم خنجر زده اند، گرچه در فیلم هایشان به کرات از پشت خنجر خورده اند. لوطی آینه تمام نمای منش و رفتاری است که مردم در ذهن خود آن را ارج می نهادند ودر واقعیت آنها را دنبال می کردند. لوطی نه نقش روشنفکر خانه نشین را داشت نه ادبیات آکادمیک دور از مردم، او در میان مردم بود، به عبارت دگر لوتی مفهومی بود که مردم حول یک شخصیت گرد می آورد. لوطی خودش بود. او گرچه در فیلم نقش آفرینی می کرد، اما پیش از آن نقش او در پرده نقره ای جامعه به دور از هرگونه وابستگی به عمل می نشست. از همین رو شخصیت فیلم دگر متعلق به فیلم ساز و داستان نبود، بلکه شخصیت از آن مردم بود. مردم جزیی از خود را به کلیت شخصیت پیوند زده بودند و دگر مهم نبود فیلم چیست و یا چه داستانی دارد، بلکه مهم این بود که دوباره قهرمان آنها فضای عمومی را تصرف کرده و آنها به تاسی از همین کنش راهی سینماها می شدند، برای او دست می زدند، گریه می کردند و گاه با او می مردند. به یک صحنه اشاره می کنم، همان سکانس معروف فیلم #قیصر که #ناصر_ملک_مطیعی در نقش فرمان با ناجوانمردی کشته می شود. این تنها یک سکانس سینمایی نبود، تمام زندگی بود. بارها بارها این سکانس از سوی مردم تقلید شد و آنها این سکانس را در زندگی بازی کردند. بر سر نقش فرمان بودن جنگ بود، کسی که گرچه نقش کوتاهی داشت، اما روحش به بلندای یک تاریخ در ذهن مردم رخنه کرده بود. مهم نقش نبود، بلکه نقشی بود که پیشتر مردم آن را اذعان خود کرده بودند. امروز بعد از گذشت پنجاه سال همچنان مردم قهرمانشان را دنبال کردند، دگر مهم نبود چهل سال خاموشی، او روشنی ابدی را در درون و زندگی مردم از گذشته تا امروز حک کرده بود. لوطی این بود و غیر از این هیچ چیز نبود. اما بگذارید مقایسه ای کنم گرچه مناسبات امروز را داخل پرانتز قرار دهم. اگر یکی از ستاره های امروز این سینما تنها چند سال از پرده عریض سینما به دور بی افتد آیا به یاد آورده خواهند شد.؟ فکر می کنم تنها شمایی از آنها می ماند که کمرنگ کمرنگ تر می شود. چرا که از مردم و برای مردم نیستند، آنها از ساختار موجود و برای ساختار هستند. تا وقتی که پولشان برسد ، دگر چیزی مهم نیست. آنها بازی می کنند و در ذهن سرمایه را از کف دست مردم لیس می زنند. (البته این برای همه صدق نمی کند رفع ابهام) آنها به بدنه ای پوچ چسبیده اند که گرچه برایشان منفعتی دارد، اما آیا خوانده خواهند شد. پاک کن مردم ناخوانا ها را پاک می کند. و خواناها هیچ وقت پاک نمی شوند مثل جوهری غنی،چسبیده به قلب مردم هستند.
https://ibb.co/h85yvy
#یوسف_محمدی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
ImgBB
IMG 20180528 001008
Image IMG 20180528 001008 hosted in ImgBB
🔗 #پیشنهاد_خوانش
دوره دورهی عوامالناسه آقای معلم! جماعت دلبههمزنی که هیچوقت، تو هیچ دورهای، اینهمه توهم راجعبه خودش نداشته! تصوراتی که اینا تو این قرن از خودشون دارن به حد تهوعآوری نفرتانگیزه!
📝 #فرنتس_شانتا
📖 #مهر_پنجم
🔗 #Ference_Santa
https://ibb.co/c9hc7d
🔗 #درباره_کتاب
رمانِ مُهر پنجم نوشتهی فرنتس شانتا، از برترین آثارِ تاریخِ ادبیات مجارستان است در قرنِ بیستم. فرنتس شانتا (2008 _ 1927) در خود و برای خویشان بود که بارها به خاطرِ ایدههای سیاسیاش از سوی دولتِ مجارستان تحت فشار قرار گرفت.
🔴 وی درکنار نویسندگی ،فیلم نامه نویسی را هم در مرکز فعالیت های خود قرار داد و برنده جوایز معتبری شد برای هیچ کدام وقعی قائل نبود.
🔴 وی در جوانی به اندیشه ی سوسیالیستی نزدیک شد، اما خیلی زود راهِ خود را از بولشوویسمِ شوروی جدا کرد.
🔴رمانِ مُهر پنجم که بر اساس آن فیلمی به کارگردانی #زُلتان_فابری کارگردان مجاری و صاحب اندیشه ساخته شده است. فیلم مقبولیت در خوری در میان منتقدان یافت. #شانتا این رمان را در سال 1963 نوشت. رمانی که چهار شخصیت مرکزی دارد که در یک بار کنار هم نشستهاند و در فضای دیکتاتور زده ی مجارستان دربارهی یک ماجرا صحبت میکنند، ماجرایی حول انتخابِ روشنفکرانِ و تفکر آنان در این زمان و... ماجرایی که در نهایت برای هر کدام از آنها یک انتخاب باقی میگذارد؛ در همین حین پنجمین نفر وارد میشود...
این چهار مرد باید تصمیمی مهم بگیرند، تصمیمی که در آن انتخاب و قضاوت ( ر.ک. به فیلم #ارتش_سایه ها) تعیینکنندهای وجود دارد. #شانتا در این رمان فضای انسانِ تک ساحتی دوران استبداد را به تصویر کشیده و روحهایی که فاسد شدهاند... شانتا آخرین رمانش را سالِ 1966 نوشت و تا هنگام مرگ دگر دست به قلم نبرد. نزدیک به چهل و دوسال، هیچ کس درباره ی امتناع او از نوشتن چیزی نمی داند. تصمیمی که در نهایت، او را در یک کسوف فکری طولانی فرو برد.
🔴 این کتاب را کمال ظاهری ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
دوره دورهی عوامالناسه آقای معلم! جماعت دلبههمزنی که هیچوقت، تو هیچ دورهای، اینهمه توهم راجعبه خودش نداشته! تصوراتی که اینا تو این قرن از خودشون دارن به حد تهوعآوری نفرتانگیزه!
📝 #فرنتس_شانتا
📖 #مهر_پنجم
🔗 #Ference_Santa
https://ibb.co/c9hc7d
🔗 #درباره_کتاب
رمانِ مُهر پنجم نوشتهی فرنتس شانتا، از برترین آثارِ تاریخِ ادبیات مجارستان است در قرنِ بیستم. فرنتس شانتا (2008 _ 1927) در خود و برای خویشان بود که بارها به خاطرِ ایدههای سیاسیاش از سوی دولتِ مجارستان تحت فشار قرار گرفت.
🔴 وی درکنار نویسندگی ،فیلم نامه نویسی را هم در مرکز فعالیت های خود قرار داد و برنده جوایز معتبری شد برای هیچ کدام وقعی قائل نبود.
🔴 وی در جوانی به اندیشه ی سوسیالیستی نزدیک شد، اما خیلی زود راهِ خود را از بولشوویسمِ شوروی جدا کرد.
🔴رمانِ مُهر پنجم که بر اساس آن فیلمی به کارگردانی #زُلتان_فابری کارگردان مجاری و صاحب اندیشه ساخته شده است. فیلم مقبولیت در خوری در میان منتقدان یافت. #شانتا این رمان را در سال 1963 نوشت. رمانی که چهار شخصیت مرکزی دارد که در یک بار کنار هم نشستهاند و در فضای دیکتاتور زده ی مجارستان دربارهی یک ماجرا صحبت میکنند، ماجرایی حول انتخابِ روشنفکرانِ و تفکر آنان در این زمان و... ماجرایی که در نهایت برای هر کدام از آنها یک انتخاب باقی میگذارد؛ در همین حین پنجمین نفر وارد میشود...
این چهار مرد باید تصمیمی مهم بگیرند، تصمیمی که در آن انتخاب و قضاوت ( ر.ک. به فیلم #ارتش_سایه ها) تعیینکنندهای وجود دارد. #شانتا در این رمان فضای انسانِ تک ساحتی دوران استبداد را به تصویر کشیده و روحهایی که فاسد شدهاند... شانتا آخرین رمانش را سالِ 1966 نوشت و تا هنگام مرگ دگر دست به قلم نبرد. نزدیک به چهل و دوسال، هیچ کس درباره ی امتناع او از نوشتن چیزی نمی داند. تصمیمی که در نهایت، او را در یک کسوف فکری طولانی فرو برد.
🔴 این کتاب را کمال ظاهری ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
IMG 20180528 151533 781
Image IMG 20180528 151533 781 hosted in imgbb.com
Forwarded from اتچ بات
پدیده ی دعانویسی در جهت شفای بیماری و رفع مشکلات، دارای سابقه ای طولانی تر و گسترده تر از آن چیزی است که تصورش را می کنیم.
این شیوه از شفایابی بیش از هر چیز گره خورده است با فرهنگ عامه و آنچه که حائز اهمیت است این است که امروزه، علارغم تسلط علم پزشکی و به حاشیه راندن این پدیده و چه بسا تقبیح آن، دعا نویسی کماکان به صورت غیر رسمی تا به امروز به حیات خود ادامه داده و طرفداران خاص خود را دارد. مقاله ی پژوهشی زیر، حاصل یک کار میدانی در باب این پدیده می باشد.
@Beyondthemusic
این شیوه از شفایابی بیش از هر چیز گره خورده است با فرهنگ عامه و آنچه که حائز اهمیت است این است که امروزه، علارغم تسلط علم پزشکی و به حاشیه راندن این پدیده و چه بسا تقبیح آن، دعا نویسی کماکان به صورت غیر رسمی تا به امروز به حیات خود ادامه داده و طرفداران خاص خود را دارد. مقاله ی پژوهشی زیر، حاصل یک کار میدانی در باب این پدیده می باشد.
@Beyondthemusic
Telegram
attach 📎
🔗 #فلسفه_هنر
🔗 #جامعه_شناسی
🔗 #پیشنهادی
...........................................................
برای لحظهای تلاش کنید به هر چیزی که گفته یا انجام میشود علاقهمند شوید، در خیالتان همراه کسانی شوید که عملی انجام میدهند و آنچه احساس میکنند را حس کنید؛ به عبارتی، سعی کنید همدردیتان را تا آنجا که ممکن است گسترش بدهید، به مانند اینکه معجزهوار، جزییترین چیزهایی را که مهم تلقی میشوند میبینید و آنگاه سایهای غمگین همهچیز را فرا میگیرد. حالا کنار بایستید و به زندگی از نگاه یک ناظر بیطرف بنگرید: بسیاری از نمایشهای جدی زندگی به کمدی تبدیل میشوند.
https://ibb.co/jtPjoJ
پارگرافی از کتاب
📖 #فلسفه_طنز (بررسی طنز از منظر دانش، هنر و اخلاق)
📝 #جان_موریل
🔗 #John_Morreall
🔄 ترجمهی: م،فرجامی و د،جعفری
🔗 #جامعه_شناسی
🔗 #پیشنهادی
...........................................................
برای لحظهای تلاش کنید به هر چیزی که گفته یا انجام میشود علاقهمند شوید، در خیالتان همراه کسانی شوید که عملی انجام میدهند و آنچه احساس میکنند را حس کنید؛ به عبارتی، سعی کنید همدردیتان را تا آنجا که ممکن است گسترش بدهید، به مانند اینکه معجزهوار، جزییترین چیزهایی را که مهم تلقی میشوند میبینید و آنگاه سایهای غمگین همهچیز را فرا میگیرد. حالا کنار بایستید و به زندگی از نگاه یک ناظر بیطرف بنگرید: بسیاری از نمایشهای جدی زندگی به کمدی تبدیل میشوند.
https://ibb.co/jtPjoJ
پارگرافی از کتاب
📖 #فلسفه_طنز (بررسی طنز از منظر دانش، هنر و اخلاق)
📝 #جان_موریل
🔗 #John_Morreall
🔄 ترجمهی: م،فرجامی و د،جعفری
imgbb.com
IMG 20180529 105614
Image IMG 20180529 105614 hosted in imgbb.com
🔗 #گزیده
🔗 #عزیمت_از_فروید_به_لکان
🔗 #زبان_در_ناخودآگاه
.............................................................
«وجودِ» زبان امری است که به طور عادی نظر ما را به خود جلب نکرده و بدان آگاهی پیدا نمیکنیم. زبان تنها وجود خود را در مواردی نادر نمایان میسازد مثلاً هنگامی که ناگهان در حین بیان یک مطلب از بازیافتن یک کلمه ظاهراً بیاهمیت ناتوان میمانیم یا اسمی را فراموش میکنیم. در این لحظات است که زبان تکلم با ایجاد خلاء وجود اصلی خود را از حجاب بیرون آورده ذات غالب و مسلط خود را نمایان میسازد. هم از این روست که روانکاوی در کشف علت وجودی کلماتِ فراموش شده سعی به عمل میآورد و آنها را جایگاه اصلی آرزومندی ما میداند.
فراموشی یکی از دیگر مواردی است که فرد را در مقابل انقسام یا برزخ وجود خود به نحوی که بدان اشاره رفت قرار داده عاملیت محض غیر را بدو مینمایاند. فروید برای نشاندادن نوع کارگزاری زبان، قالبی از موم را تصور میکند که با برگی از کاغذ پوشیده شده باشد. آنچه بر روی کاغذ نوشته میشود اثری بر آن باقی نمیگذارد و بلافاصله محو و نابود میشود. در حالی که اگر برگ کاغذ را کنار بزنیم خواهیم دید که تمام مطالب نوشته شده، بر روی قالب مومی حک شدهاند. این قالب حکم ضمیر باطن و ناخودآگاه و کاغذ موجود حالتی چون ذهن آگاه ما دارد.
ر.ک. به #کتاب
📖 #مبانی_روانکاوی_فروید_لکان
نوشته: #کرامت_مُوللی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #عزیمت_از_فروید_به_لکان
🔗 #زبان_در_ناخودآگاه
.............................................................
«وجودِ» زبان امری است که به طور عادی نظر ما را به خود جلب نکرده و بدان آگاهی پیدا نمیکنیم. زبان تنها وجود خود را در مواردی نادر نمایان میسازد مثلاً هنگامی که ناگهان در حین بیان یک مطلب از بازیافتن یک کلمه ظاهراً بیاهمیت ناتوان میمانیم یا اسمی را فراموش میکنیم. در این لحظات است که زبان تکلم با ایجاد خلاء وجود اصلی خود را از حجاب بیرون آورده ذات غالب و مسلط خود را نمایان میسازد. هم از این روست که روانکاوی در کشف علت وجودی کلماتِ فراموش شده سعی به عمل میآورد و آنها را جایگاه اصلی آرزومندی ما میداند.
فراموشی یکی از دیگر مواردی است که فرد را در مقابل انقسام یا برزخ وجود خود به نحوی که بدان اشاره رفت قرار داده عاملیت محض غیر را بدو مینمایاند. فروید برای نشاندادن نوع کارگزاری زبان، قالبی از موم را تصور میکند که با برگی از کاغذ پوشیده شده باشد. آنچه بر روی کاغذ نوشته میشود اثری بر آن باقی نمیگذارد و بلافاصله محو و نابود میشود. در حالی که اگر برگ کاغذ را کنار بزنیم خواهیم دید که تمام مطالب نوشته شده، بر روی قالب مومی حک شدهاند. این قالب حکم ضمیر باطن و ناخودآگاه و کاغذ موجود حالتی چون ذهن آگاه ما دارد.
ر.ک. به #کتاب
📖 #مبانی_روانکاوی_فروید_لکان
نوشته: #کرامت_مُوللی
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #معرفی_كتاب
«#مجوس_شمال (یوهان گئورگ هامان و خاستگاه های عقل ناباوری جدید)»
نویسنده: #آیزیا_برلین
ترجمه: رضا رضایی
نشر: ماهی
#حمیده_محمدزاده(معرفی و مرور)
..........................................................
کتاب حاضر دربارهی آرا و اندیشه های متفکر آلمانی، گئورگ هامان (۱۷۳۰- ۱۷۸۸) نخستین روشنگر نهضت رمانتیسم است. نویسنده ضمن تأکید بر اهمیت اندیشههای هامان، وی را پرشورترین، پیگیرترین، افراطیترین و سازشناپذیرترین دشمن روشنگری و صورتهای عقلباوریمیداند که تاثیر مستقیم و غیرمستقیم او بر طغیان رمانتیک ها علیه کل گرایی و علیه روش علمی و هر لفاف و ظاهر آن، بسیار زیاد و شاید هم تعیین کننده بود.برلین می گوید توجه من به هامان به این نکته بر می گردد که او نخستین هماورد تمام عیار نهضت روشنگری فرانسه در زمانه خود بود. در مقایسه با منتقدان بعدی، حمله های او به نهضت روشنگری بسیار سازش ناپذیر و از جهاتی کوبنده تر بود و نقص های این نهضت را بسیار واضح تر نشان می داد. هامان به شدت جانبدار است، پیشداوری دارد و یکطرفه به قاضی می رود؛ اما عمیقا هم صادق، جدی و اصیل است. او بنیانگذار واقعی سنت جدلی عقل ستیزانه ای است که با گذشت زمان، چه خوب و چه بد سهم بزرگی در شکل گیری اندیشه، هنر و احساس در غرب داشته است. او (برلین) می گوید هامان سزاوار بررسی است» او یکی از معدود نقادان کاملاً اصیل عصر جدید است. هامان بی آنکه وام آشکاری به کسی داشته باشد به کل ارتدوکسی غالب حمله می کند و برای این کار سلاح هایی به دست می گیرد که بعضی منسوخ و بعضی دیگر بی اثر یا نابّرا هستند، اما این سلاح ها آنقدر قدرت دارند که مانع پیشروی دشمن شوند، متحدانی را به زیر بیرق ارتجاعی او بکشانند، و مقاومتی این جهانی را در برابر پیشروی روشنگری و عقل قرن هجدهمی آغاز کنند، مقاومتی که در نهایت به به رمانتیسم، ابهام باوری و ارتجاع سیاسی ختم شد. امان پیشاهنگ عقل ستیزی در همه ی حوزه هاست. روسو و برک را که معاصر او بوددند نمی توانیم پیشاهنگ این راه بخوانیم، زیرا اندیشه های صراحتاً سیاسی روسو به لحاظ عقلانیت شان کلاسیک اند، و برک نیز هر چند نظریه های مبتنی بر مجردات را نفی می کند باز به مذاق آرام و سلیم انسان های متأمل خوش می آید. هامان هیچکدام این ویژگی ها را نداشت: اژدهای هفت سر عقل و نظریه و تعمیم؛ هرجا که سر هیولاوار خود را بلند می کرد، هامان به آن ضربه می زد. هامان زادخانه ای فراهم آورد که رمانتیک های معتدل تر مانند هردر، حتی صاحبان اذهان سردتری چون گوته ی جوانو حتی هگل که نقد مطوّل و نه چندان دوستانه ای بر آثار او نوشت، و حتی هومبولت متین و منطقی و لیبرال های همتای او که بعضی از کاری ترین سلاح های خود را از آن برداشتند. هامان سرچشمه ی فراموش شده ی نهضتی است که سرانجام کل فرهنگ اروپا را فرا گرفت.
🔵 این نوشته پیش از این در سایت انسان شناسی قرار گرفته است گرچه نویسنده به طور اختصاصی برای ما ارسال کرده است، اما ایجاب می نمود به ارجاع اولیه اشاره شود.
https://ibb.co/dg5VXd
☯ #رسانه_ورای_موسیقی (بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
«#مجوس_شمال (یوهان گئورگ هامان و خاستگاه های عقل ناباوری جدید)»
نویسنده: #آیزیا_برلین
ترجمه: رضا رضایی
نشر: ماهی
#حمیده_محمدزاده(معرفی و مرور)
..........................................................
کتاب حاضر دربارهی آرا و اندیشه های متفکر آلمانی، گئورگ هامان (۱۷۳۰- ۱۷۸۸) نخستین روشنگر نهضت رمانتیسم است. نویسنده ضمن تأکید بر اهمیت اندیشههای هامان، وی را پرشورترین، پیگیرترین، افراطیترین و سازشناپذیرترین دشمن روشنگری و صورتهای عقلباوریمیداند که تاثیر مستقیم و غیرمستقیم او بر طغیان رمانتیک ها علیه کل گرایی و علیه روش علمی و هر لفاف و ظاهر آن، بسیار زیاد و شاید هم تعیین کننده بود.برلین می گوید توجه من به هامان به این نکته بر می گردد که او نخستین هماورد تمام عیار نهضت روشنگری فرانسه در زمانه خود بود. در مقایسه با منتقدان بعدی، حمله های او به نهضت روشنگری بسیار سازش ناپذیر و از جهاتی کوبنده تر بود و نقص های این نهضت را بسیار واضح تر نشان می داد. هامان به شدت جانبدار است، پیشداوری دارد و یکطرفه به قاضی می رود؛ اما عمیقا هم صادق، جدی و اصیل است. او بنیانگذار واقعی سنت جدلی عقل ستیزانه ای است که با گذشت زمان، چه خوب و چه بد سهم بزرگی در شکل گیری اندیشه، هنر و احساس در غرب داشته است. او (برلین) می گوید هامان سزاوار بررسی است» او یکی از معدود نقادان کاملاً اصیل عصر جدید است. هامان بی آنکه وام آشکاری به کسی داشته باشد به کل ارتدوکسی غالب حمله می کند و برای این کار سلاح هایی به دست می گیرد که بعضی منسوخ و بعضی دیگر بی اثر یا نابّرا هستند، اما این سلاح ها آنقدر قدرت دارند که مانع پیشروی دشمن شوند، متحدانی را به زیر بیرق ارتجاعی او بکشانند، و مقاومتی این جهانی را در برابر پیشروی روشنگری و عقل قرن هجدهمی آغاز کنند، مقاومتی که در نهایت به به رمانتیسم، ابهام باوری و ارتجاع سیاسی ختم شد. امان پیشاهنگ عقل ستیزی در همه ی حوزه هاست. روسو و برک را که معاصر او بوددند نمی توانیم پیشاهنگ این راه بخوانیم، زیرا اندیشه های صراحتاً سیاسی روسو به لحاظ عقلانیت شان کلاسیک اند، و برک نیز هر چند نظریه های مبتنی بر مجردات را نفی می کند باز به مذاق آرام و سلیم انسان های متأمل خوش می آید. هامان هیچکدام این ویژگی ها را نداشت: اژدهای هفت سر عقل و نظریه و تعمیم؛ هرجا که سر هیولاوار خود را بلند می کرد، هامان به آن ضربه می زد. هامان زادخانه ای فراهم آورد که رمانتیک های معتدل تر مانند هردر، حتی صاحبان اذهان سردتری چون گوته ی جوانو حتی هگل که نقد مطوّل و نه چندان دوستانه ای بر آثار او نوشت، و حتی هومبولت متین و منطقی و لیبرال های همتای او که بعضی از کاری ترین سلاح های خود را از آن برداشتند. هامان سرچشمه ی فراموش شده ی نهضتی است که سرانجام کل فرهنگ اروپا را فرا گرفت.
🔵 این نوشته پیش از این در سایت انسان شناسی قرار گرفته است گرچه نویسنده به طور اختصاصی برای ما ارسال کرده است، اما ایجاب می نمود به ارجاع اولیه اشاره شود.
https://ibb.co/dg5VXd
☯ #رسانه_ورای_موسیقی (بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
b2ap3 thumbnail t63 02
Image b2ap3 thumbnail t63 02 hosted in imgbb.com
🔗#روشنفکران_و_حکومت
🔗 #بازی_اشتباه
🔗 #پیشنهاد
.............................................................
برای روشنفکر چه وظایفی میشناسیم: از قول ادوارد سعید وظیفهی او را نقد نهادهای قدرت میدانیم. از قول مهرزاد بروجردی چنین میخوانیم: ” روشنفکران در دل طبقه متوسط شکل میگیرند و خدمت شان از یکسو چالش با سنتهای فکری و اجتماعی و از سوی دیگر پیشتازی در دگرگونیهای اجتماعی است. بگواهی تجربه تاریخی روشنفکران همواره با تهدید و فشار دولتها دست به گریبانند چنانکه در کم خشونت ترین حالتها از سوی دولتها به رسمیت شناخته نمیشوند.” (پایان روشنفکر-قهرمان، مهرنامه، فروردین ۱۳۹۱) مصطفی ملکیان بر این باور است که: ” مسئلهشناسی و تفکیک مسئله از مسئلهنما اولوظیفه یک روشنفکر است. اینکه اول بفهمم مسائل جامعه من چه چیزهایی هستند و به همانها بپردازم.” (تکصدایی، پذیرفتنی نیست) و به نقل از امبرتواکو : ” ویتورینی در ۱۹۴۷ گفته بود: «روشنفکر نباید در نی سحرآمیز انقلاب بدمد.»” خالد شیخی در مقالهی روشنفکر و رسالت روشنفکری میپرسد: ” آیا دانشجو، استاد، معلم، روزنامه نگار، نویسنده، خبرنگار، گوینده، محقق ، انتشاراتی ، مترجم ، سیاستمدار، جامعه شناس و … را می توان روشنفکر به حساب آورد؟” جلال آلاحمد بر این است که: “روشنفکر کسی است که فارغ از تعبد و تعصب و دور از فرمانبرداری اغلب نوعی کار فکر می کند نه کار بدنی. و حاصل کارش را که در اختیار جماعت میگذارد کمتر به قصد جلب نفع مادی میگذارد” (در خدمت و خیانت روشنفکران: ۳۷)
هر متنی را نگاه کنیم که سعی در روشن کردن معنای روشنفکر دارد با محدودهای از مفاهیم روبه رو میشویم: خرد، عقلانیت، شناخت، انتقاد، بر قدرت بودن و… به این معنا روشنفکر همیشه چون چشم بینا و بیخوابیست که دست بر نادرستیها میگذارد. هر جا و هر کس به هر شکل که بخواهد حقیقت را بپوشاند و ناحقیقت را بهجایش بنشاند روشنفکر باید ماجرا را برملا کند و حقیقت را آشکار سازد. حقیقتی که پنهان شدنش به ضرر اکثریت و جامعه است و آشکار شدنش خیر کثیر است.
در این میان بیشترین مواجههاش پس با نهادهای دارای قدرت است. قدرت هم که لزومن سیاسی نیست. بهطور نمادین کمکم روشنفکر در جایگاهی میایستد که همیشه نمیهی خالی لیوان را میبیند بهخصوص در جوامعی که توسعه نیافتهاند و صاحبان قدرت عادت به شفافیت ندارند. این جایگاه نمادین در برابر اهل قدرتی که مدام میخواهند نیمهی پر لیوان را در معرض نمایش بگذارند. نا خواسته حقیقت و میدان بازی را دوپاره و دوگانه میکند. در سویی صاحبان قدرت که حقیقتی را پنهان و جعل میکنند: سویهی شر، و در سمتی دیگر روشنفکران که “وجدان بیدار” و چشم بینای جمع و جامعهاند که دروغ و فریبهای قادران را برملا میکنند.
اما این میدان دوگانه و دوپاره خودبهخود در خود غلطی را حمل میکند. غلطی که قدرت روشنفکران را ناسپاسانی میداند که آب به آسیاب دشمن میریزند و هیچ از پیشرفت و نکات مثبت قدرت آنها نمیدانند و نمیبینند و نمیگویند.
و روشنفکران صاحبان قدرت را مردمانی دروغگو و کلاش که برای منافع خود و حفط قدرت در اختیار خود دست به نمایشهای پوشالی میزنند.
واقعیت این است که نه تاریک خالص است و نه روشنی. با تأسی به سهروردی می توان گفت تاریکی حد روشنی است یا هیئت روشنی را تاریکی آشکار میکند. بارها از دوستانم پرسیدهام که آیا هر حکومت فاسدی به تمامی تاریکی است. ظلمت و غواسق است. هیچ نقطهی روشنی در آن نیست؟ میبینیم روشنفکرانی را که زمانی علیه حکومت پهلوی مشت گره کرده بودند بعدها در بازنگری بر اعمال و رفتار خود از نقاط مثبت آن یاد میکنند و اعمال خود را اغراقآمیز میدانند.
نمایش قدرت حاکمان حقیقتطلبی روشنفکران را به اشتباه میاندازد و حقیقتطلبی روشنفکران حاکمان را به خطا میبرد. و اگر جامعهای در این دوسویه بماند و گیر بیفتد مدام در چرخهی کوفتن و برساختن خواهد افتاد.
و در جوامع در حال توسعه زحمت روشنفکر بیشتر است که در بازی قدرت به اشتباه نیفتد که به خاطر نقد هیچ نقطهی روشنی در حکومت نبیند.
وضعیتی که امروز بر ما حاکم است شدیدترین حالت این دوگانه است. منتقدان حکومت را نمایندهی تمام پلیدیها میدانند و حکومت منتقدان را به ناپسندترین نامها خطاب میکنند و این خود اوج افول است.
میشود حد و آستانهای تعریف کرد. حد و آستانه ای که هر حکومتی تا آن حد هنوز مشروعیت داشته باشد و بعد از آن هر چه که در درونش روشنی هم باشد باز حد و آستانهی مشروعیت را ندارد. به زبانی دیگر اینکه با پذیرفتن نکات مثبت احتمالیاش روشنفکر خود را به خطای تمام بد دیدن نمی اندازد اما این را هم اضافه میکند که با همه ی اینها این حکومت دیگر مشروعیت بر سرکار بودن را ندارد.
🔗 #فریاد_ناصری
☯ #رسانه_ورای_موسیقی(بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #بازی_اشتباه
🔗 #پیشنهاد
.............................................................
برای روشنفکر چه وظایفی میشناسیم: از قول ادوارد سعید وظیفهی او را نقد نهادهای قدرت میدانیم. از قول مهرزاد بروجردی چنین میخوانیم: ” روشنفکران در دل طبقه متوسط شکل میگیرند و خدمت شان از یکسو چالش با سنتهای فکری و اجتماعی و از سوی دیگر پیشتازی در دگرگونیهای اجتماعی است. بگواهی تجربه تاریخی روشنفکران همواره با تهدید و فشار دولتها دست به گریبانند چنانکه در کم خشونت ترین حالتها از سوی دولتها به رسمیت شناخته نمیشوند.” (پایان روشنفکر-قهرمان، مهرنامه، فروردین ۱۳۹۱) مصطفی ملکیان بر این باور است که: ” مسئلهشناسی و تفکیک مسئله از مسئلهنما اولوظیفه یک روشنفکر است. اینکه اول بفهمم مسائل جامعه من چه چیزهایی هستند و به همانها بپردازم.” (تکصدایی، پذیرفتنی نیست) و به نقل از امبرتواکو : ” ویتورینی در ۱۹۴۷ گفته بود: «روشنفکر نباید در نی سحرآمیز انقلاب بدمد.»” خالد شیخی در مقالهی روشنفکر و رسالت روشنفکری میپرسد: ” آیا دانشجو، استاد، معلم، روزنامه نگار، نویسنده، خبرنگار، گوینده، محقق ، انتشاراتی ، مترجم ، سیاستمدار، جامعه شناس و … را می توان روشنفکر به حساب آورد؟” جلال آلاحمد بر این است که: “روشنفکر کسی است که فارغ از تعبد و تعصب و دور از فرمانبرداری اغلب نوعی کار فکر می کند نه کار بدنی. و حاصل کارش را که در اختیار جماعت میگذارد کمتر به قصد جلب نفع مادی میگذارد” (در خدمت و خیانت روشنفکران: ۳۷)
هر متنی را نگاه کنیم که سعی در روشن کردن معنای روشنفکر دارد با محدودهای از مفاهیم روبه رو میشویم: خرد، عقلانیت، شناخت، انتقاد، بر قدرت بودن و… به این معنا روشنفکر همیشه چون چشم بینا و بیخوابیست که دست بر نادرستیها میگذارد. هر جا و هر کس به هر شکل که بخواهد حقیقت را بپوشاند و ناحقیقت را بهجایش بنشاند روشنفکر باید ماجرا را برملا کند و حقیقت را آشکار سازد. حقیقتی که پنهان شدنش به ضرر اکثریت و جامعه است و آشکار شدنش خیر کثیر است.
در این میان بیشترین مواجههاش پس با نهادهای دارای قدرت است. قدرت هم که لزومن سیاسی نیست. بهطور نمادین کمکم روشنفکر در جایگاهی میایستد که همیشه نمیهی خالی لیوان را میبیند بهخصوص در جوامعی که توسعه نیافتهاند و صاحبان قدرت عادت به شفافیت ندارند. این جایگاه نمادین در برابر اهل قدرتی که مدام میخواهند نیمهی پر لیوان را در معرض نمایش بگذارند. نا خواسته حقیقت و میدان بازی را دوپاره و دوگانه میکند. در سویی صاحبان قدرت که حقیقتی را پنهان و جعل میکنند: سویهی شر، و در سمتی دیگر روشنفکران که “وجدان بیدار” و چشم بینای جمع و جامعهاند که دروغ و فریبهای قادران را برملا میکنند.
اما این میدان دوگانه و دوپاره خودبهخود در خود غلطی را حمل میکند. غلطی که قدرت روشنفکران را ناسپاسانی میداند که آب به آسیاب دشمن میریزند و هیچ از پیشرفت و نکات مثبت قدرت آنها نمیدانند و نمیبینند و نمیگویند.
و روشنفکران صاحبان قدرت را مردمانی دروغگو و کلاش که برای منافع خود و حفط قدرت در اختیار خود دست به نمایشهای پوشالی میزنند.
واقعیت این است که نه تاریک خالص است و نه روشنی. با تأسی به سهروردی می توان گفت تاریکی حد روشنی است یا هیئت روشنی را تاریکی آشکار میکند. بارها از دوستانم پرسیدهام که آیا هر حکومت فاسدی به تمامی تاریکی است. ظلمت و غواسق است. هیچ نقطهی روشنی در آن نیست؟ میبینیم روشنفکرانی را که زمانی علیه حکومت پهلوی مشت گره کرده بودند بعدها در بازنگری بر اعمال و رفتار خود از نقاط مثبت آن یاد میکنند و اعمال خود را اغراقآمیز میدانند.
نمایش قدرت حاکمان حقیقتطلبی روشنفکران را به اشتباه میاندازد و حقیقتطلبی روشنفکران حاکمان را به خطا میبرد. و اگر جامعهای در این دوسویه بماند و گیر بیفتد مدام در چرخهی کوفتن و برساختن خواهد افتاد.
و در جوامع در حال توسعه زحمت روشنفکر بیشتر است که در بازی قدرت به اشتباه نیفتد که به خاطر نقد هیچ نقطهی روشنی در حکومت نبیند.
وضعیتی که امروز بر ما حاکم است شدیدترین حالت این دوگانه است. منتقدان حکومت را نمایندهی تمام پلیدیها میدانند و حکومت منتقدان را به ناپسندترین نامها خطاب میکنند و این خود اوج افول است.
میشود حد و آستانهای تعریف کرد. حد و آستانه ای که هر حکومتی تا آن حد هنوز مشروعیت داشته باشد و بعد از آن هر چه که در درونش روشنی هم باشد باز حد و آستانهی مشروعیت را ندارد. به زبانی دیگر اینکه با پذیرفتن نکات مثبت احتمالیاش روشنفکر خود را به خطای تمام بد دیدن نمی اندازد اما این را هم اضافه میکند که با همه ی اینها این حکومت دیگر مشروعیت بر سرکار بودن را ندارد.
🔗 #فریاد_ناصری
☯ #رسانه_ورای_موسیقی(بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #اختصاصی
🔗 #دانلود_کتاب_جنبش_خستگان
این کتاب اجازه انتشار در ایران نیافته است. نویسنده کتاب از خوانندگان محترم درخواست میکند در صورت دانلود کتاب و مطالعه آن، کارمزد نویسنده را (سه یورو) اگر در خارج از ایران ساکن هستند به حساب پیپال (PayPal) او [email protected] و اگر ساکن ایران هستند (مبلغ ده هزار تومان) به شماره حساب: 5892101180119774 بانک سپه، به نام عارفه بزرگیان پرداخت نمایند. پرداخت اختیاری حقالزحمه توسط خوانندگان، برای نویسنده حائز اهمیت است.
با احترام
امین بزرگیان.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://aminbozorgian.wordpress.com/2018/05/28/کتاب-جنبش-خستگان/
🔗 #دانلود_کتاب_جنبش_خستگان
این کتاب اجازه انتشار در ایران نیافته است. نویسنده کتاب از خوانندگان محترم درخواست میکند در صورت دانلود کتاب و مطالعه آن، کارمزد نویسنده را (سه یورو) اگر در خارج از ایران ساکن هستند به حساب پیپال (PayPal) او [email protected] و اگر ساکن ایران هستند (مبلغ ده هزار تومان) به شماره حساب: 5892101180119774 بانک سپه، به نام عارفه بزرگیان پرداخت نمایند. پرداخت اختیاری حقالزحمه توسط خوانندگان، برای نویسنده حائز اهمیت است.
با احترام
امین بزرگیان.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
@Beyondthemusic
https://aminbozorgian.wordpress.com/2018/05/28/کتاب-جنبش-خستگان/
Wordpress
کتاب جنبش خستگان
این کتاب اجازه انتشار در ایران نیافته است. نویسنده کتاب از خوانندگان محترم درخواست میکند در صورت دانلود کتاب و مطالعه آن، کارمزد نویسنده را (سه یورو) اگر در خارج از ایران ساکن هستند به حساب پیپال…
Jonbeshe Khastegan.pdf
3.2 MB
لطفا برای فوروارد نوشتار فوق هم ضمیمه شود. (باهم فوروارد شوند).
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
☯ #رسانه_ورای_موسیقی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
دوستانی که علاقمندند نوشته هایشان در موضوعات مندرجه در بیو کانال نشر داده شود، می توانند از طریق آیدی مندرجه با ما در ارتباط باشند.
ی. محمدی.
ی. محمدی.
ميزگرد «اعتماد» درباره #فساد با حضور داود حسيني و حسن محدثي.
🔗 #پیشنهاد_خوانش
♦️پاشنه آشيلي به نام «فساد»
يكي از روايتها به اين صورت بود: كارمندي در بخش مجلات يكي از مهمترين و معتبرترين دانشگاههاي كشور متوجه يك فساد شبكهاي و گسترده ميشود. يك مجله علمي -پژوهشي به دليل اينكه سردبيرش پُست مديريتي درجايي ديگر غير از سردبيري داشته، مقالاتش اساسا داوري نميشده، روايتشده بود كه مقالات با توجه به روابط، براي چاپ ارسال ميشدند. باز در همان گزارش آمده بود كه يكي از كارمندان مجله، اسم خودش را هم به نويسندگان برخي از مقالات تحميل ميكرد. آن فرد براي ما روايت كرده بود كه من اين فساد را گزارش كردم، نهايتا سردبير درجاي خود باقي ماند (آب از آب تكان نخورد!)، كارمند خاطي به يك پُست نسبتا بهتر منتقل شد. اما اضافهكار روايتگر فساد، قطع ميشود، نمره ارزيابياش كمترين نمره ميشود و فشارهاي ديگري به او وارد ميشود. نكته تاسفبرانگيز اينجاست كه گزارش مورد اشاره از طريق نهادهاي نظارتي كه بايد حافظ و تامينكننده امنيت گزارشگر باشند، در اختيار افرادي كه فساد كرده بودند قرار گرفته بود. درصورتي كه در قانون حفاظت از شهود و مخبرين (اگر اشتباه نكنم ماده ١٠ يا ١٧ قانون ارتقاي سلامت اداري و مقابله با فساد) ميگويد؛ بايد از فردي كه فسادي را گزارش ميكند حفاظت بشود و هيچگونه آسيبي به او نرسد. اما در نهادهاي نظارتي ما، چه اتفاقي ميافتد؟ اين نهاد نظارتي گزارش را به افرادي كه بهنوعي در فساد دخيل بودهاند ارايه ميكند و نام فردي كه بايد موردحفاظت قرار بگيرد افشا ميشود، درنهايت گزارشكننده فساد تحت انواعفشار و محروميت قرار ميگيرد. شما مقايسه كنيد وضعيت مبارزه با فساد در جمهوري اسلامي را با حكومت اميرالمومنين. نقل است امام علي (ع) در زمان حكومتش افرادي را به نقاط مختلف ميفرستادند و از آنها ميخواستند كه موارد فساد را كشف و گزارش كنند. حال در كشور ما افراد بيمزد و منت اين كار را ميكنند و چه بلاها كه بر سرشان نميآورند.
(متن کامل این گفتوگو را میتوانید در لینکهای زیر ببینید و بخوانید.)
http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=997&pageno=14
http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=997&pageno=7
☯ #رسانه_ورای_موسیقی(بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #پیشنهاد_خوانش
♦️پاشنه آشيلي به نام «فساد»
يكي از روايتها به اين صورت بود: كارمندي در بخش مجلات يكي از مهمترين و معتبرترين دانشگاههاي كشور متوجه يك فساد شبكهاي و گسترده ميشود. يك مجله علمي -پژوهشي به دليل اينكه سردبيرش پُست مديريتي درجايي ديگر غير از سردبيري داشته، مقالاتش اساسا داوري نميشده، روايتشده بود كه مقالات با توجه به روابط، براي چاپ ارسال ميشدند. باز در همان گزارش آمده بود كه يكي از كارمندان مجله، اسم خودش را هم به نويسندگان برخي از مقالات تحميل ميكرد. آن فرد براي ما روايت كرده بود كه من اين فساد را گزارش كردم، نهايتا سردبير درجاي خود باقي ماند (آب از آب تكان نخورد!)، كارمند خاطي به يك پُست نسبتا بهتر منتقل شد. اما اضافهكار روايتگر فساد، قطع ميشود، نمره ارزيابياش كمترين نمره ميشود و فشارهاي ديگري به او وارد ميشود. نكته تاسفبرانگيز اينجاست كه گزارش مورد اشاره از طريق نهادهاي نظارتي كه بايد حافظ و تامينكننده امنيت گزارشگر باشند، در اختيار افرادي كه فساد كرده بودند قرار گرفته بود. درصورتي كه در قانون حفاظت از شهود و مخبرين (اگر اشتباه نكنم ماده ١٠ يا ١٧ قانون ارتقاي سلامت اداري و مقابله با فساد) ميگويد؛ بايد از فردي كه فسادي را گزارش ميكند حفاظت بشود و هيچگونه آسيبي به او نرسد. اما در نهادهاي نظارتي ما، چه اتفاقي ميافتد؟ اين نهاد نظارتي گزارش را به افرادي كه بهنوعي در فساد دخيل بودهاند ارايه ميكند و نام فردي كه بايد موردحفاظت قرار بگيرد افشا ميشود، درنهايت گزارشكننده فساد تحت انواعفشار و محروميت قرار ميگيرد. شما مقايسه كنيد وضعيت مبارزه با فساد در جمهوري اسلامي را با حكومت اميرالمومنين. نقل است امام علي (ع) در زمان حكومتش افرادي را به نقاط مختلف ميفرستادند و از آنها ميخواستند كه موارد فساد را كشف و گزارش كنند. حال در كشور ما افراد بيمزد و منت اين كار را ميكنند و چه بلاها كه بر سرشان نميآورند.
(متن کامل این گفتوگو را میتوانید در لینکهای زیر ببینید و بخوانید.)
http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=997&pageno=14
http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=997&pageno=7
☯ #رسانه_ورای_موسیقی(بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
🔗 #کمدی_الهی_مجازاتها
«فوکو هرگز نوشتن را هدف و غایت نگرفت. و همین است که از او نویسندهای بزرگ میسازد و نوشتههایش را از شادی فزاینده و خندهای بیش از پیش آشکار آکنده میکند. کمدی الهیِ مجازاتها: این حقِ پایهای ماست که در برابر آن همه ابداعات منحرف، آن همه گفتارهای کلبیمسلکانه، و آن همه هراسهای ریزبینانه، مسحور شویم و از خنده ریسه رویم. از دستگاههای ضداستمناء برای کودکان تا سازوکارهای زندان برای بزرگسالان، زنجیرهای کامل باز میشود که خندههایی ناگهانی را برمیانگیزد، چندان که رسوایی، درد یا مرگ آن را ساکت نمیکند.»
🔵دوره ای که دلوز اشاره می کند، عصر ویکتوریایی در انگلستان است. در کتاب #اراده_به_دانستن فوکو شرح مفصلی از به گفتمان در آوردن سکسوالیته ارائه می دهد. رابطه میان دانش و قدرت حقیقت را در باب سکسوالیته تولید نمود. خود این حقیقت سامانه معرفتی عصر حاضر شد (اپیستمه) و گفتمان پزشکی و روانپزشکی و دیگر نهادها حول سکسوالیته شکل گرفت. در گفتمان سوژه ساخت پیدا کرد (برای مثا استمنا نوجوانان در مدرسه) و بر سر آن انواع گزاره های پزشکی و تنبیهات به کار گرفته شد.
https://ibb.co/nnFvYJ
(تصویر تنبیه دانش آموزان در دوران ویکتوریایی)
خطوط داخل گیومه برگرفته از 👇
🔗 #فوکو
نویسنده: #ژیل_دلوز
ترجمه: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی (بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
«فوکو هرگز نوشتن را هدف و غایت نگرفت. و همین است که از او نویسندهای بزرگ میسازد و نوشتههایش را از شادی فزاینده و خندهای بیش از پیش آشکار آکنده میکند. کمدی الهیِ مجازاتها: این حقِ پایهای ماست که در برابر آن همه ابداعات منحرف، آن همه گفتارهای کلبیمسلکانه، و آن همه هراسهای ریزبینانه، مسحور شویم و از خنده ریسه رویم. از دستگاههای ضداستمناء برای کودکان تا سازوکارهای زندان برای بزرگسالان، زنجیرهای کامل باز میشود که خندههایی ناگهانی را برمیانگیزد، چندان که رسوایی، درد یا مرگ آن را ساکت نمیکند.»
🔵دوره ای که دلوز اشاره می کند، عصر ویکتوریایی در انگلستان است. در کتاب #اراده_به_دانستن فوکو شرح مفصلی از به گفتمان در آوردن سکسوالیته ارائه می دهد. رابطه میان دانش و قدرت حقیقت را در باب سکسوالیته تولید نمود. خود این حقیقت سامانه معرفتی عصر حاضر شد (اپیستمه) و گفتمان پزشکی و روانپزشکی و دیگر نهادها حول سکسوالیته شکل گرفت. در گفتمان سوژه ساخت پیدا کرد (برای مثا استمنا نوجوانان در مدرسه) و بر سر آن انواع گزاره های پزشکی و تنبیهات به کار گرفته شد.
https://ibb.co/nnFvYJ
(تصویر تنبیه دانش آموزان در دوران ویکتوریایی)
خطوط داخل گیومه برگرفته از 👇
🔗 #فوکو
نویسنده: #ژیل_دلوز
ترجمه: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده.
☯ #رسانه_ورای_موسیقی (بپیوندید)
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
imgbb.com
IMG 20180531 113248
Image IMG 20180531 113248 hosted in imgbb.com