Telegram Web Link
Forwarded from اتچ بات
🔗 #موسیقی

🔗 #مختصر_درباره_موسیقی_بیکلام

🔴 Repost from archives

آیا موسیقی بی کلام ، کلام را در خود نهفته دارد ؟ راستی چرا امروزه مرزی بین موسیقی کلام دار و بی کلام قایل هستیم ، و برای تفاوت آن سطحی ترین اختلاف را میبینیم "کلام " صنعت موسیقی امروزه بر استیلای موسیقی با کلام بر بی کلام توجیه و ضرورتی می ورزد که اغلب مخاطب امروزی، موسیقی را خار ج از کلام حس نمی کند؛ بنا بر این سعی در پوشش کلام و طرد موسیقی در خویشتن خویش موسیقی را وارد چالش جدی نموده است. از طرفی نسبیت آثار موسیقیایی بحث استعلا بودگی کلام و یا موسیقی را زیر سوال می برد. گاهی موسیقی با کلام می تواند دال تهی بر پیکره معنا ، و گاه موسیقی بی کلام می تواند دال محوری اندیشه ای شگرف شود .
همه چیز نسبی است.

🔵 در زیر قطعاتی بی کلام را می شنویم که موسیقی گویا در بر گیرنده ی باری از معنا و کلام نهفته را در کریستالی ترین لحظه خلق را دارا است .

#رسانه_ورای_موسیقی

@Beyondthemusic

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
Forwarded from اتچ بات
Le dejeuner sur l’herbe (The luncheon on the grass)

By Édouard Monet-1863
🖋حدیث م.

ادوارد مانه (١٨٨٣-١٨٣٢)، نقاش فرانسوی، چهره ای است که نقش کلیدی ای را در گذار از رئاليسم به امپرسيونيسم ایفا کرد و در زمانه ی خود باب جدیدی را در هنر نقاشی گشود و بنابر بسیاری از گفته ها، اثر “ناهار در چمنزار” او نخستین نقاشی مدرن به حساب می آید.
نقاشی “ناهار در چمنزار” در زمانه ی خود اثری بوده است به غایت انقلابی که از قضا جنجال های زیادی را هم به پا کرد و دلیل انقلابی بودن این اثر هم در شیوه ی اجرا و هم در موضوع و محتوای آن هویداست.
پیشینیان مانه، همه بر اصل پرسپکتیو و نمايش سه بعدی کار پای می فشردند و آن را با دقت تمام اجرا می کردند و همچنین آشکار بودن حرکات و ضربات قلم بر روی بوم در آثار نقاشان آن زمانه به هیچ عنوان مرسوم نبود. اما مانه به گونه ای متفاوت عمل کرد و خود را آگاهانه از این قیود و سنت ها رها کرد و درست در همین لحظات بود که طنین صدای مکتب امپرسیونیسم به گوش می رسید.
و اما مانه نه تنها در تکنیک، بلکه در موضوع و محتوا هم سنت شکنی کرد که منجر به انگشت نمايی او شد. در وهله ی اول، اثر “ناهار در چمنزار” برشی از صحنه ی زندگی روزمره را نشان می دهد، زندگی روزمره... مقوله ای که در آثار پیشینیان مانه تقریبا هیچ جایگاهی نداشت و اساسا هنرمند خود را موظف می دانست که راوی رخدادها و لحظات خاص، باشکوه، تکرارناپذیر و معنوی باشد. بنابراین، ظاهرا این هنرمند یک صحنه ی “عادی” و به ظاهر پیش پا افتاده را به تصویر کشیده است، اما در خلال همین امر عادی و پیش پا افتاده سعی داشت یک تغییر و چرخش اساسی را در ارزش ها و دیدگاه ها نوید دهد.
در این اثر ،دو مرد در حال مکالمه با یکدیگر هستند و زن برهنه به مخاطب مستقیم نگاه می کند و در پس زمینه زنی با کوزه در حال برداشتن آب از رودخانه است. بنا بر گفته ی یکی از اساتید، در اینجاست که نقاش در نقش یک پیشگوی اجتماعی ظاهر شده است و این جابه جایی و انقلاب در ارزش ها را در آینده ای بس نزدیک گوشزد می کند. زن برهنه ای که محکم و مستقیم به مخاطب نگاه می کند نشان از غلبه دارد، غلبه بر زنی که در پس زمینه در حال آبگیری است و به نظر می رسد که این زن کوزه به دست نشانه ی پاکدامنی و بکارت است، ارزشی که در حال عقب نشینی و محو شدن بود و بجایش ارزش ها و نگرش های جدیدی قرار است منصه ظهور برسند و مسلط شوند.
مانه از هر جهت انقلابی بود، نه صرفا بخاطر تکنیک بدیعش و یا پیشگویی صریحش در باب چنین مسئله ای، بلکه او به وضوح نشان می دهد که تغییرات اساسی و بنیادین از رهگذر همین زندگی روزمره ای که بدیهی و بی اهمیت پنداشته شده است مدام در حال اتفاق افتادن هستند و پیوسته امکانات جدیدی را ایجاد می کنند و بنابراین، احتمالا دورانی که فرض می شد تغییرات و چرخش های بزرگ حتما از خلال یک واقعه ی عظیم و چه بسا بغرنج لحظه ای ممکن می شدند به انتها رسیده است.
پ.ن: این متن جمع بندی خودم از تحلیل هایی است که از این نقاشی خوانده و شنیده ام.

@Beyondthemusic
Forwarded from 27 club
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Tom Jones and Janis Joplin - Raise your hand (1969)
@club27rock
Forwarded from اتچ بات
#روشنفکران_واقعی

در نزد #آناتول_فرانس «روشنفکران آن گروه از فرهیختگان جامعه‌اند که بی‌آن‌که تکلیفی سیاسی ــ ورای فعالیتی در محدوده‌ی حرفه‌‌ی ایشان ــ به آن‌ها واگذار شده باشد، در اموری نیز دخالت می‌کنند و نسبت به آن‌ها واکنش نشان می‌دهند که به منافع و مصالح عمومی جامعه بستگی دارد.

تصویر: آناتول فرانس

#نقش_روشنفکر
#ادوارد_سعید

#رسانه_ورای_موسیقی

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAD_IfxatW0Y6NFcitQ
Forwarded from اتچ بات
جان استوارت میل: فرهنگ و خوك راضی/ بهتر است انسان ناراضی باشیم تا خوک راضی
جان استوارت میل یکی از مهم ترین فیلسوفان مکتب فایده گرایی (پیامد گرایی) بود. دیدگاه های او در حوزه فلسفه لیبرالیسم نقطه مقابل کانت و فیلسوفان قائل به وظیفه گرایی است.در حوزه هنر و فرهنگ اثار منتشر شده ی زیادی از جان استوارت میل دست کم به زبان فارسی وجود ندارد. این مقاله بر اساس نقدی بر کتاب منفعت گرایی(فایده گرایی) از جان استوارت میل است؛ که در فصل دوم خود بیشترین اشاره را به حوزه فرهنگ و هنر دارد.
این مقاله ، به قلم دکتر جورن کی. برامان استاد ممتاز بازنشسته و مربی نیمه وقت گروه فلسفه دانشگاه ایالتی فراستبورگ است. مطالعه این مقاله نیاز به مطالعات مقدماتی در حوزه فلسفه و همچنین مطالعات فلسفی در مکتب لیبرالیسم و مطالعه در حوزه زیباشناسی دارد.
در این مقاله مکاتب کلبیون، اپیکوریسم، کانت و... مورد توجه قرار گرفته است.در فایل این مقاله منبع فارسی این مقاله به همراه لینک جهت مطالعه منبع انگلیسی نیز آورده شده است.
در مقدمه این مقاله امده است:
بیشتر دانشکده هاي هنر آزاداندیش و لیبرال، دانشجویان شان را ملزم به گذراندن درس هایی در زمینۀ تاریخ، ادبیات، فلسفه و هنرهاي زیبا می کنند، حتی اگر انتخاب ارجح دانشجویان این باشد که صرفاً ورزشکار، مدیر تجاري، یا دکتر و وکیل باشند. و بیشتر جوامعی که به قدر کفایت دولتمند هستند، تعهد دارند که به هر شیوه ممکن از هنر و بشریت حمایت کنند، حتی اگر اکثریت شهروندان آنها علاقه ای به واقع میانه به تحصیلات در سطح بالا یا فرهنگ ”والا“ داشته باشند، البته اگر چنین فرهنگی در آن جامعه وجود داشته باشد.
پس از چه روست این تعهد به ایده فرهنگ و آموزشی که به وضوح وراي نیازهاي زندگی هر روزه و علایق بی واسطه تر بیشتر مردم است؟ آیا توجه دولتی و رسمی به این گونه موارد صرفاً یک سنت بدون-تفکر است؟ آیا این نوعی خودنمایی است؟ آیا این گرایش، جانبداري متکبرانه اي از یک طبقۀ اجتماعی به خصوص است که خود را نماینده باقی جامعه هم می داند؟ به هرحال، واقعا این امکان وجود دارد که بدون خواندن حتی یک کتاب مهم، و بدون بذل کوچکترین توجهی به زندگی فرهنگی یک کشور زندگی کرد. در حقیقت، ”عامی ها“ي فرهنگی (کسانی که کمترین توجه و بهره مندي از فرهنگ را دارند) اغلب بسیار بهتر از کسانی به نظر می رسند که زمانی آنها را ”جوجه روشنفکر“ می نامیدند، کسانی که وقت خود را صرف دلواپسی و نگرانی در مورد پرسش هایی می کنند که ظاهراً عاري از کمترین اهمیت کاربردي هستند.
مدت هاي مدیدي است که با این جمله که ”فلسفه براي آدم نان و آب نمی شود“ آشنا هستیم. پس چرا خود را نگران فرهنگ ”والا“ کنیم وقتی پولی از آن درنمی آید، و اجرایی کردن آن مستلزم صرف وقت و تلاش زیادي است؟ آیا نمی توان تمامیت آمال و رویاهاي فرهنگی را بار اضافی اي در نظر گرفت که بهتر است توسط افرادي که آرزویشان داشتن یک زندگی بی وزن و سرخوشانه است، دور ریخته شود؟ رادیکال ها در جناح راست سیاسی و همچنین چپی هاي تندرو هر از گاهی این اظهارنظر را کرده اند که موضوع فرهنگ والا به کلی و به عنوان تغییرشکل موذیانه و خائنانۀ زندگی واقعی، یا به عنوان نوعی گزافه گویی متکبرانۀ بورژوازي، صرفاً برانداخته شود. یکی از شخصیت هاي یک نمایشنامۀ نازي این جمله را می گوید: ”هر زمان واژة ”فرهنگ“ را می شنوم، ناخودآگاه دستم به سمت هفت تیرم می رود.“
جهت مطالعه این مقاله بلند فایل PDF را دانلود کنید.
@homusic
Forwarded from جامعه‌شناسی
فرق ما با ديوانه ها در اين است که ما در اکثريت هستيم.

#ميشل_فوکو

🌐 جامعه‌شناسی👇
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADusPvd55HU6gKBynA
2024/10/04 01:32:12
Back to Top
HTML Embed Code: