Telegram Web Link
مهمترین سوالی که راه فیلسوف را روشن می کند.
و موسیقی

🖌 یوسف محمدی
یک فیلسوف از برای تمدن مردمش چه می کند؟

نیچه در ضمیمه های کتاب «فلسفه در عصر تراژیک یونانیان» سه امکان پاسخ به این پرسش را برانداز می کند. نخست، یک تنهای بی تفاوت. دوم، استاد صد هشیاری و خردمندی از معنوی ترین و مجرد ترین نوع و یا در نهایت دشمن و ویرانگر تمدن ملی.
اما کدام یک رسالت فیلسوف است.؟
نیچه تصریح می کند: در حالت دوم او تنها به صورت غیر مستقیم عمل می کند، اما همچون حالت آخر عمل می کند. حالت اول شخصی ترین حالت فیلسوف است چگونه؟ یک تنهای بی تفاوت، تنها می ماند اما اثرش برای روزگار آینده ذخیره می شود، تنها سوال اینست که آیا برای زمان خویش ضروری بود. فیلسوفی که تمام ارتباط زمان خود را می گسلد برای آنکه ارتباط او در آینده قرار است شکل گیرد. او زندگی خود را در لحظه حال می پذیرد برای آنکه در آینده زندگی اش او را پذیرا باشد. تنها به سبب رابطه دو طرفه وی با زندگی است که از زندگی می تواند رها شود و در تاریخ زندگی کند.
منظر اجتماعی فیلسوف حالت آخر دشمن و ویرانگر تمدن ملی، در واقع به سخن نیچه او نمی تواند یک تمدن بیافریند، اما می تواند آن را با کنار زدن پاره ای موانع تدارک ببیند آن را تعدیل کند و آنرا از این رهگذر حفظ نماید یا ویران سازد.ص ۱۵۹.
اما چکش نیچه در خطوط بعدی سنگین تر می خورد ضرباتی که بعدها در نحوه تفکر افرادی مانند فوکو، دلوز و فیلسوفان مدرن متبلور گشت.
یک فیلسوف مردم را با نظر گاه ایجابی خویش به دنبال خود نکشیده است. گرایش او در قبال هرآنچه در تمدن و مذهب مثبت است ، منحل کننده و ویرانگر است.
گرایش به واسازی چیزها برای ویرانی چیزهایی که به نظر می رسیده غیر قابل ویران به نظر می رسیدند. هر تمدن و واقعیت تاریخی در نظر دارد هر چه که بوی ویرانی دارد از جمله فیلسوف را بی ثمر سازد.
منزوی کردن فیلسوف یا انسان اهل اندیشه ویژگی همیشگی تاریخ تمدن است. زین رو برای اینکه از انزوا فرار کنیم باید از واقعیت دیده شده تا حدی به سمت روح رفت. بی شک موسیقی در این میان نقش اساسی برای جستجو در روح وقتی جامعه به هر دلیلی به دنبال اینست که فیلسوف را نادیده انگارد، ایفا می کند. او با موسیقی در پس صلابت تمدن دنیای بیرون شکاف های ویرانی را می بیند.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #موسیقی
🔗 #فلسفه_هنر
🔗 #نقل_قول
🎷#Charlie_Parker


🔶#موسیقی تجربه توست، افکار تو، خرد تو. اگر اینطور نباشه، تو هیچ وقت نمی توانی چیزی خلق کنی و به اوج رضایت از نوازندگی برسی. آنها به تو چارچوب ها و مرزها در موسیقی رو یاد می دهند، اما، دوست من، هیچ مرز و چارچوبی در هنر وجود ندارد.
چارلی پارکر

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#تاملات
نابالغی.. نه به کم سن و سالی که به وابستگی و پیروی از دیگری اشاره دارد. بلوغ یعنی به اجتهاد و نظر خود رسیدن.. صدای داوری ضمیر و ذهن خویش را شنیدن و از دنباله روی کورکورانه از عرف.. سنت.. مرجعیت های فکری و دینی و اقتدارهای سیاسی و اجتماعی باز ایستادن...

امانوئل کانت
تصویر اثر جیمز براون با عنوان موج های بالندگی است.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا تغییر در کشورهای خاورمیانه باید از بالا باشد، یعنی یا با دخالت آمریکا یا با جنگ و یا کودتا؟

▫️آصف بیات، جامعه‌شناس و متفکر، معتقد است مردم خاورمیانه با مبارزه خود دولتمردان را مجبور به گرفتن تصمیماتی می‌کنند که ضرورتاً به آن تمایلی ندارند.

📓او در گفتگوی اختصاصی با میدان به بهانه انتشار کتاب «انقلاب بدون انقلابیون» از تجربه‌های شخصی و نگاهش به جوامع در خاورمیانه می‌گوید.

🎙گفت‌وگوی فیروزه فروردین و نادر طالبی با آصف بیات را اینجا بخوانید:

📌 http://medn.me/7Y

☯️ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
آن روز صبح وقتی از ماشین پیاده شدم و ــ تا اطلاع ثانوی ــ صحیح و سالم وارد خانه شدم، نمی‌دانستم این آخرین باری است که تا چندین روز دیگر می‌توانم خانه را ترک کنم... و همان لحظه که در را پشت سرم می‌بندم، دارم آن را به روی زندگی و امید می‌بندم... و زندانیِ کابوسی طولانی می‌شوم ــ سخت طولانی.
با برادرم به خانه برگشته‌ام تا با هم نقش زندانیان را بازی کنیم... اگر می‌دانستیم، در راه بازگشت چیزی برای خوردن می‌گرفتیم... اگر می‌دانستیم شاید برنمی‌گشتیم... و اگر... و اگر... و «اگر» را در خاک پشیمانی کاشتیم و «ای کاش» درو کردیم!...
کجا زندگی می‌کنم؟ این سؤال یادآور واقعیتی وحشتناک بود. وسط میدان جنگ زندگی می‌کنم، بی هیچ سلاحی و بی‌آن‌که کاری از دستم برآید، جز همین کشیدن قلم بر کاغذ و به جا گذاشتن سطرهایی لرزان مانند رد خونین مجروحی که در پنبه‌زار سپید سینه‌خیز می‌رود...

📚«کابوس‌های بیروت»
🖌غادة السمان

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
‌‌‌

‌‌‌‌«آه، این گیسوان کنده به بسیار سوگ را پریشان می‌کنیم
و بر طره‌های افشان‌مان خاکستر سوزان میهن می‌پاشیم
پیرهن از شانه‌هامان فرو می‌افتد
و سینه‌هامان به خود می‌خواند دست‌های کوبنده را
هان و هان ای اندوه، همه نیروی خود بنما
باشد که زمین بشنود و به خود آید
باشد که دریا و آسمان اندوه ما را بر سینه بنگارند.»‌‌
‌‌
📚‌‌«زنان تروا و توئستس»‌‌
🖌‌‌سنکا‌‌

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
‌‌
#تاملات
اگر حکومتی خردمندانه عمل کند، این فقر و فلاکت است که شرم‌آور خواهد بود. اما اگر حکومتی بی‌خِرَدی کند، این ثروتمندان و اشراف‌اند که وجودشان شرم‌آور است.

از کتاب نافرمانی مدنی
اثر «هنری دیوید ثورو»

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻رسانه‌ها چگونه به ماشین پروپاگانداسازی تبدیل شده‌اند؟

🔹در این ویدئو ببینید رسانه‌ها چگونه اخبار و مطالبی را به ما می‌گویند که صاحبان قدرت نیاز دارند به ما گفته شود.

🔹۵ فیلتر رسانه‌ای که حاکمان از طریق آن افکار عمومی را به خدمت می‌گیرند.

#اسکان_نیوز

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
اگر ستون اصلی نظام زندگی کردن با دروغ باشد، پس عجیب نیست که تهدید اساسی برای نظام زندگی کردن با حقیقت باشد.

🔗 #تیموتی_اسنایدر


🔵 این عبارت برگرفته از کتاب درباره ی استبداد (بیست درس از قرن بیستم)که با عنوان «در برابر استبداد» ترجمه و منتشر شده است، انتخاب گردیده است. ص۷۷
جمله نقل از واتسلاو هاول است


📖 #On_Tyranny

ورای موسیقی

@Beyondthemusic
لوگان زیلمر یک عکاس هنری موفق با تخیل زنده و یک چشم مشتاق برای ثبت جزئیات است.
او علاقه مند به عکاسی مفهومی سورئالیستی است او در مجلات و در وبلاگ ها در سراسر جهان برجسته شده است.

در سال 2014 او در وبسایت Tumblr در نقد و بررسی عنوان اول را به دست آورد.

#عکاسی
لوگان زیلمر

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
❄️فلسفه به وقت سختی؛ امید هیچ معجزی ز فلسفه نیست
✍️ #یاسر_میردامادی

🔅در روزگاری که «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد» فلسفه آیا به کار تسکین این همه رنج بی‌ «مجالِ آه» می‌آید؟ من در بخش اول و دوم این نوشته استدلال می‌کنم که پاسخ سرراستی به این پرسش وجود ندارد؛ به این معنا که نمی‌توان بی هیچ قیدی یکسره بدان پاسخ مثبت یا منفی داد.

🔅با این حال، استدلال من در بخش سوم و چهارم نوشته این خواهد بود که فلسفه به معنایی کاملاً خاصّ می‌تواند در سختی‌ها کمک‌کار باشد، با این حال فلسفه در آن معنای کاملاً خاصّ که کمک‌کار تواند بود آن‌چنان نخبه‌گرایانه است که اگر بگوییم از فلسفه به وقت بحران برای عموم آدمیان چندان آبی گرم نمی‌شود دور از آبادی سخن نگفته‌ایم انگار.

🔅نومیدکننده بود؟ در عوض عصاره کلام را همان ابتدا گفتم که اگر به دنبال امید سرپایی از جنس «موفقیت در کسر ‌ثانیه» می‌گردید و حوصله خواندن مقاله‌ای تا حدودی نا‌دل‌خوش‌کن ‌و ثقیل را ندارید از زحمت خواندن‌اش زود رها شوید...

🌐 متن کامل این نوشتار
❄️فلسفه به وقت سختی؛ امید هیچ معجزی ز فلسفه نیست
✍️ #یاسر_میردامادی

🔅در روزگاری که «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد» فلسفه آیا به کار تسکین این همه رنج بی‌ «مجالِ آه» می‌آید؟ من در بخش اول و دوم این نوشته استدلال می‌کنم که پاسخ سرراستی به این پرسش وجود ندارد؛ به این معنا که نمی‌توان بی هیچ قیدی یکسره بدان پاسخ مثبت یا منفی داد.

🔅با این حال، استدلال من در بخش سوم و چهارم نوشته این خواهد بود که فلسفه به معنایی کاملاً خاصّ می‌تواند در سختی‌ها کمک‌کار باشد، با این حال فلسفه در آن معنای کاملاً خاصّ که کمک‌کار تواند بود آن‌چنان نخبه‌گرایانه است که اگر بگوییم از فلسفه به وقت بحران برای عموم آدمیان چندان آبی گرم نمی‌شود دور از آبادی سخن نگفته‌ایم انگار.

🔅نومیدکننده بود؟ در عوض عصاره کلام را همان ابتدا گفتم که اگر به دنبال امید سرپایی از جنس «موفقیت در کسر ‌ثانیه» می‌گردید و حوصله خواندن مقاله‌ای تا حدودی نا‌دل‌خوش‌کن ‌و ثقیل را ندارید از زحمت خواندن‌اش زود رها شوید...

🌐 متن کامل این نوشتار
https://3danet.ir/philosophy-in-hard-times/

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی (Homayoon Khashandish)
اخلاق در قعر/واقعا بنیاد رودکی متولی فرهنگ و هنر است؟
همایون خشندیش : اتفاقات روز پنجشنبه در تالار وحدت را از هر زاویه ای نگاه کنیم، فاجعه ای اخلاقی برای متولیان فرهنگ و هنر کشور است. این حد از سقوط اخلاقی را در جایی و در میان افرادی نظاره می کنیم که دایعه فرهنگشان گوش هنر جهانیان را کر کرده و ادعای تخصص آنها روی موتزارت را به زمین زده است. لجن پراکنی، تهمت، ناسزاگویی، وقاحت و انواع رذایل اخلاقی گویی در مجموعه ای گرد هم آمده اند. این هنر قرار بود پیام صلح و دوستی برای جهانیان باشد؟ با این وضعیت ظاهرا رقابت برای چوب دستی رهبر ارکستری پیام دیگری به مخاطب می رساند. مدیریت بنیاد رودکی اینجا چه نقشی دارد؟ در واقع تنها مدیر یک مجموعه باید پاسخگو عملکرد سایر عوامل خود باشد، واکنش بنیاد رودکی به این بداخلاقی های که دیگر کار را به صحنه و اجرا رسانده چی هست؟ چطور مدیریت نتوانسته این مسائل را قبل این آبروریزی ها مدیریت کند؟
سخن آخر با آن دسته از آقایانی که به زعم عده ای استاد هستند مبارکشان باشد اما، ادب مرد به ز دولت اوست.
@homusic
🔻در راستای پیشنهاد موضوعاتی برای نوشتن در سمپوزیوم:

3⃣مطالعات فرهنگی در ایران


🔸یک دهه پیش از این، مطالعات فرهنگی، در نوک پیکان مجادلات علوم اجتماعی ایران قرار داشت. نیرویی همچنان جوان و رادیکال بود که به لحاظ نظری و روشی، علوم اجتماعی مستقر را به چالش میکشید. نقدهای آن به علوم اجتماعی موجود حتی گاه کسانی که سنخیت یا همدلی‌ای با مطالعات فرهنگی نداشتند را نیز وسوسه میکرد که با طرح دوگانه‌ی «مرگ جامعه‌شناسی / تولد مطالعات فرهنگی» به این مناقشات دامن بزنند. اما اینک، یک دهه از آن مجادلات گذشته است. از سویی، اینگونه به نظر میرسد که دیگر مطالعات فرهنگی آن نیروی رادیکال و انتقادی را در علوم اجتماعی ایران نمایندگی نمیکند و اتفاقا از سوی بخشهای دیگری از علوم اجتماعی ایران به محافظه‌کاری و تن دادن به وضعیت موجود متهم شده است و از سوی دیگر بیش از گذشته در اشکالی از نظم نهادی قرار گرفته و گویی صرفا به یک رشته‌ی دانشگاهی همچون رشته‌های دیگر تبدیل شده است. برخی نیز در واکنش به این انتقادات معتقدند که مطالعات فرهنگی نه به عنوان رادیکال‌ترین پاسخ به وضعیت علوم اجتماعی ایران، بلکه به عنوان شکافی در نظم موجود و تغییر برخی از تصلبات روشی و نظری آن موفق بوده است و نباید بار تمامیت علوم اجتماعی انتقادی در ایران را بر دوش مطالعات فرهنگی گذاشت.

🔸اما فارغ از اینکه به کدام یک از این برداشتها و روایتها باور داشته باشیم، مساله اینجاست که مدتهاست به «مطالعات فرهنگی» همچون یک پروبلماتیک معرفتی و سیاسی نگریسته نشده است. از آخرین مباحثات جدی درباره مطالعات فرهنگی دستکم 5 سال میگذرد و بازاندیشی درباره امروز مطالعات فرهنگی ضرورتی انکارناپذیر به نظر میرسد؛ به ویژه اگر این‌بار محوریت بازاندیشی نه با  استادان و نسل اول مطالعات فرهنگی ایران، بلکه با دانشجویان و فارغ‌التحصیلان اخیر آن باشد. آنچه نمیتوان از آن گریخت این است که نهادی شدن مفرط مطالعات فرهنگی، میتواند به عنوان مانعی در برابر بازاندیشانه بودن و سیالیت آن سر بر آورد و این چیزی نیست که بتوان از برابرش با مماشات عبور کرد.

🔸ما در این محور پیشنهادی، پرسش‌هایی را (به عنوان نمونه) در میان میگذاریم و از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان مطالعات فرهنگی در ایران، و نیز دیگر دانشجویان علوم اجتماعی ایران که مواجههای خواه انتقادی یا همدلانه با مطالعات فرهنگی امروز ایران دارند تقاضا میکنیم جستارها و تأملاتشان را با ما در میان گذارند. بدیهی است که خود شما هم میتوانید پرسشهای دیگری را محور نوشتار خود قرار دهید. اما پرسش‌های پیشنهادی ما بدینشرحاند:

🔸مطالعات فرهنگی در نظم کنونی دانش اجتماعی در ایران کجا ایستاده است؟

🔸مطالعات فرهنگی در ایران چه پاسخ‌های احتمالی به نقدهایی که طی یک دهه اخیر متوجه آن شده است (از جمله نقدهای اقتصاد سیاسی) میتواند بدهد؟

🔸برنامه دپارتمان‌های مطالعات فرهنگی در ایران، چه سنخیتی با اهداف میانرشتهای، انتقادی و مداخله‌گر مطالعات فرهنگی دارند؟

🔸چه امکان‌ها و ظرفیت‌هایی خارج از مناسبات نهادی-دانشگاهی برای مطالعات فرهنگی در ایران میتوان متصور بود؟

🔸آیا طرح مساله «مطالعات فرودستان» در مطالعات فرهنگی ایران، میتواند دستورکاری انتقادی برای آن در لحظه‌ی حاضر فراهم کند؟ 

🔸پروبلماتیک‌های بدیل برای مطالعات فرهنگی ایران در لحظه حاضر چه میتواند باشد؟

🔹نویسنده: هادی آقاجان‌زاده
🔹ملهت ارسال آثار: ۳۰ بهمن‌ماه

#سمپوزیوم_کشوری
#سومین_سمپوزیوم
#اتحادیه_علوم_اجتماعی_کشور
@Socialsymp
نگاهی کوتاه به جامعه شناختی موسیقی راک؛ "عصیان"
🖌 همایون خشندیش:
وقتی صحبت از نگاه و تحلیل جامعه شناختی می شود ناچار هستیم برای یک تحلیل درست از موضوع چندین مسئله را مد نظر قرار دهیم. جامعه شناسی موسیقی راک نیاز به رویکرد تاریخی در سلسله جرایانات و اتفاقات سیاسی و اجتماعی دنیای غرب دارد. غرب در قرن بیستم تحت تاثیر آرا و نظرات فلاسفه مختلف از نیچه گرفته تا مارکس و حتی جلوتر از آن افرادی مانند ژان پل سارتر، کامو و... همه و همه در غربی که امروز شاهد آن هستیم نقش داشتند. در قرن بیستم و نوزدهم تابوهای جوامع غربی یکی بعد از دیگری شکست. کلیسا و شاه و امپراتورهای آنها یکی پس از دیگری قدرت خود را از دست دادند. وقتی نظام های خودکامه سلطنتی در اروپا سقوط کرد، کلیسا که همیشه در کنار آنها دارای نفوذ بود نیز رفته رفته تاثیرش در جوامع غربی کم شد. خدا جایش را به قوانین داد شاید همان صحبت معروف نیچه که "خدا مرده است" پیش بینی درستی از تحولات آینده اروپا بود.آلبر کامو در کتاب انسانی طاغی نگاهی ژرف به تحولات اجتماعی و سیاسی اروپا و نیست انگاری آن انداخته است. اتفاقاتی که موجب دو جنگ جهانی و ظهور افرادی مانند هیتلر شد که در با توهم "ابرمرد" 20 میلیون کشته برجا گذاشت. آرمانگرایی کمونیست اروپای شرقی و روسیه را در نوردید و نتیجه این آرمانشهر ایده آلیستی چیزی نبود جزء اینکه محکوم به شکست و فروپاشی شوروی شد.بررسی نکته به نکته تحولات اجتماعی و سیاسی غرب در حوصله این نوشتار نیست چرا که خود در حد یک کتاب جامع قابل بررسی است و البته که کتب زیادی نیز در این حوزه به چاپ رسیده و علاقه مندان می توانند آنها را مطالعه کنند.
اما موسیقی راک؛ برای بررسی هر نوع و سبک در موسیقی و دیگر هنرها باز هم باید نگاهی به تاریخ آن بیاندازیم. همانطور که در حوزه سیاسی و اجتماعی اروپا طغیان کرد در حوزه موسیقی نیز این طغیان جریان داشت. ارزش های زیباشناختی از اصول حکمی به امری انتزاعی رسیدند، موسیقی کلاسیک در حین اینکه ارزش های خود را دارا بود اما تاب انتقادات تند و تیز منتقدین عصر معاصر را نیاورد و خود به یک رویکردی طغیان زده روی آورد. اروپا آماده شکستن تمام تابوهایی نخ نما بود که مانند زنجیری به پای مردمی بسته شده بود، که سال ها کلیسا و شاهزادگان و ... قفل آن را زده بودند.اینجا اگر این حرف مارکس را که گفته بود"دین افیون توده هاست" را به کار ببندیم شاید متوجه این موضوع شویم که چه اتفاقاتی توانسته در اروپا به وجود بیاید. مارکس با این جمله به نقد فلسفه هگل پرداخت اما شاید روحش هم خبر نداشت عمق نفوذ این جمله تا کجا می تواند ادامه داشته باشد.مردم اروپا که از همه چیز دیگر از جمله جنگ، اخلاق، دین، کلمات قلبمه و سلبمه و... دل زده شده، می خواهد به زندگی باز گردد. موسیقی راک در همان ابتدا شروع به ساختار شکنی کرد، ساختار شکنی که مردم غرب خواهان آن بودند. موسیقی راک در ابتدا (راک اندرول) به شکستن تابوهای جنسی در موسیقی پرداخت. رقص، بوسه، هیجان نسل جوان، الکل و... چیزی بود که راک اندرول به جوانان می داد. اما موسیقی راک آرام آرام راه خود را پیدا کرد. نوک تیز انتقادات اجتماعی در موسیقی راک متبلور شد. جنبش های ضد جنگ، حقوق بشر، آزادی دین و عقاید، برابری جنسیتی، اعتراضات سیاسی و... تابوهای اعتراضی جامعه اروپا را شکست. دیگر برای اعتراض کردن، تظاهرات و... نیازی به ملاحظه کاری و ترس از دولت یا پلیس نبود در یک سالن کنسرت انفجاری از هیجان و تخلیه انرژی صورت می گرفت.اوج موسیقی راک در دهه هفتاد میلادی مخصوصا در زمان جنگ ویتنام، اعتراضات می 68 پاریس، جنبش های ضد نژاد پرستی و فعالین فمنیسم نمایان بود.
روح موسیقی راک با اعتراض و عصیبان همیشه همراه بود البته این به معنای این نیست که در موسیبقی راک مباحث دیگری مطرح نشده باشد. می توانیم بسیاری اشعار عاشقانه، مسائل مربوط به نوجوانان، سکس، مواد مخدر و ... را ببینیم. از وقتی که شرکت های تولید موسیقی برای جذب مخاطب و همچنین تغییر زمانه و دغدغه های آن تصمیم گرفتند سوژه های جدیدی وارد بازار موسیقی راک کنند که البته موفق هم بودند.
@homusic

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
مرگ زندگی و همه چیزهای دیگر
🖌مصطفی مهرآیین

۱.هرمان ملویل داستانی دارد به نام "ترجیح میدهم که نه".این داستان که حتما باید آن را خواند داستان فردی ست به نام بارتلبی که برای پذیرفتن کار وارد یک دفتر حقوقی می شود و در آنجا مشغول به کار می شود.بارتلبی در ابتدا به خوبی کارهایش را انجام می دهد،اما پس از مدتی در برابر هر درخواست دیگران پاسخی ثابت می دهد:"ترجیح می دهم که نکنم".وضعیت بارتلبی همین گونه ادامه می یابد تا انتهای داستان که او را ساکت در یک مجموعه نگهداری افراد می بینیم.بارتلبی در آنجا در سکوت مطلقی که پیشه خود کرده است می میرد.
۲.در مورد این داستان شرح های بسیاری نوشته شده است.اما،یک مضمون مشترک در بیشتر این تفسیرهای انتقادی آن است که "بارتلبی با اتخاذ رویکرد ترجیح می دهم که نه هم زندگی را برای خودش منتفی ساخته است و هم زندگی را برای دیگرانی که با او روبرو می شوند".بارتلبی عملا با اعلام مرگ خودش به اعلام مرگ دیگران نیز می پردازد.در چنین وضعیتی افرادی که با بارتلبی روبرو می شوند واقعا نمی دانند که برای نجات او باید چه کنند که بارتلبی اصولا کمک نمی خواهد.
۳.وضعیت امروز جامعه ما همچون وضعیت افرادی است که با بارتلبی روبرو هستند.جمهوری اسلامی در مقام یک بارتلبی ترجیح می دهد هیچ کاری نکند.هیچ پند و اندرزی را نمی پذیرد،هیچ تحلیلی را بر نمی تابد،هیچ مبانی نظری را جدی نمی گیرد،تصمیم و اراده ای برای انجام هیچ راه تازه ای ندارد و در مقابل هر گونه رویکرد تازه تنها می گوید ترجیح اش نه است.پیامد این موقعیت هم مرگ جمهوری اسلامی است و هم مرگ و ناتوانی همه کسانی که سعی در ایجاد ترک یا تغییری در این سیستم دارند.همه نیروهای اجتماعی عملا سست و ناتوانند چون آنچه در پی تغییر آن هستند پیشاپیش مرده است.

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
2024/09/30 05:19:47
Back to Top
HTML Embed Code: