Telegram Web Link
دیکتاتوری رژیمی است که در آن، مردم به جای فکرکردن نقل‌قول می‌کنند و همه هم از یک کتاب نقل‌قول می‌کنند.

از کتاب «مکتب دیکتاتورها» صفحه‌ی ۳۵

نوشته‌ی اینیاتسیو سیلونه
تصویر: نقاشی با عنوان دیکتاتور از برگیر رافن فردریکسون

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی (Homayoon Khashandish)
واژه هایی نخ نما؛ موسیقی فاخر و مبتذل

همایون خشندیش: بحث موسیقی فاخر و مبتذل آنگونه که در ایران مطرح است خواستگاهی دولتی حاصل از نظارت بر اساس دغدغه های اعتقادی و اخلاقی در قالبی ایدئولوژیک دارد. صفت فاخر در بعد از انقلاب در مقابل آثاری که در قبل از سال 57 در حوزه موسیقی تولید شده اطلاق می گردد. بنابراین این صفت هیچ جایگاهی از نظر فنی در حوزه موسیقی ندارد.

در واقع در دنیای موسیقی هیچ اثری حتی کلاسیک و غیره نه می تواند مبتذل باشد و نه فاخر چرا که محل ارزش گذاری اثار موسیقی از نظر فنی از نگاه منتقدین گذاره های اخلاقی، اعتقادی و یا ایدئولوژیک نیست. این در حالی است که در ایران امروز منبع ارزش گذاری گاهی حتی اسامی آثار است. مثلا اثر دفاع مقدس از چاکناواریان خواه و ناخواه در حوزه اثر فاخر قرار می گیرد بدون اینکه مورد نقد فنی قرار گرفته باشد و حتی اگر در حوزه نقد فنی از نگاه منتقدین یک اثر مورد قبول باشد نیز باز از واژه هایی نظیر فاخر و مبتذل برای آن استفاده نمی شود.

واژه هایی نظیر فاخر بیشتر از محل هایی برخاسته که مسئولین و ناظران کیفی تولید در حوزه دولتی از قبیل وزارت ارشاد، حوزه هنری و ... حضور دارند و نه در حوزه های آکادمیک موسیقی. اما ناظران دولتی تمام تلاش خود را برای کنترل آثار و در واقع ممیزی آثار موسیقی با واژه هایی مبهم و گاه مردم فریبانه انجام داده اند.به عنوان مثال در انتخاب اشعار مورد استفاده در موسیقی ممیزی هایی قائل شدند. ولی این طیف شعر را با عنوان " ساحت شعر و طیف دیگر را با عنوان ساحت موسیقی بیان کردند.

نهله های فکری واژه های نظیر موسیقی فاخر زمانی که محمد خاتمی رئیس جمهور اصطلاحات در دولت آقای هاشمی وزیر ارشاد بود گذاشته شد و زمانی که آقای خاتمی شخصا رئیس جمهور شد در وزارت ارشاد ایشان این واژه دستاویزی برای صدور و عدم صدور مجوز برای فعالین حوزه موسیقی شد. بسیاری از موسیقی دان های آن زمان هم به دلایل بسیار همراه این تئوری پردازی شدند، در حالی که می دانستند این واژه سازی ها بار فنی ندارد و قطعا بهتر از هر کسی می دانستند با این واژه ها به راحتی می توانند رقبای خود را  برای همیشه حذف کنند.

کافی است نگاهی به اسامی برخی از اساتید مشهور دهه  هفتاد بیاندازیم و آلبوم هایی که پشت سر هم با ارکستری که ناگهان ملی شد بیرون آمد.جزئیات خارج از حوصله این نوشتار است.اما همین قدر کافی است که بدانیم واژه هایی از قبیل فاخر و مبتذل چه به روز موسیقی ایران آوردند.

@homusic

 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خزندگان

اثر مارکوس مگنوسون

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
نوشته ای از پیرسانسو

بوطیقای شهر

🔄 برگردان ناصر فکوهی و زهره دودانگه

ما می‌توانیم لذت و شادمانی‌ای که این تظاهرات به آنها می‌داد را درک کنیم: اینکه از خیابان قوی‌تر باشند، یعنی از جامعه قوی‌تر باشند، اینکه در کاری شرکت کنند که بزرگ و تأثیرگذار باشد، اینکه واقعاً و کاملاً خودشان باشند و در میان کسانی قرار بگیرند که سرنوشت آنها را به دوستان همکارشان تبدیل کرده و حالا همه تصمیم گرفته‌اند با هم زندگی کنند...
ادامه مطلب در لینک زیر:
https://b2n.ir/345449

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
رسانه‌ها، چه بخواهند و چه نخواهند، همیشه برای گزارشی که می‌دهند، تبلیغ هم می‌کنند.
ترورِ تصاویر اگر کسی را به تروریست تبدیل نکند، به تماشاگر ترور تبدیل می‌کند. هر یک از ما بدین معنا پیوسته در معرض اخاذی است؛ زیرا کسی که شاهد عینی شده در ضمن درخور این سرزنش است که چرا برای توقف جنایاتی که شاهد آن بوده، کاری صورت نمی‌دهد؟

از کتاب «در ستایش بی‌سوادی»، صفحه‌ی ۱۲۲،
نوشته‌ی «هانس ماگنوس انسنس‌برگر»

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
درباره یک کارتون
🖌 یوسف محمدی

تصویر بالا کارتونی از موردیو کارتونیست نام آشنا و فقید آرژانتینی است؛ کارتونی که به طرز جالبی متفاوت اندیشیدن و سرکوب مقاومت و بازسازی راه های قدیمی و منسوخ برای آزادی در یک حکومت دیکتاتوری را به تصویر کشیده است. در کارتون بالا مردی را می‌بینیم که سقف خانه اش را براساس رویکرد شخصی متفاوت از سقف تمام خانه های شهر رنگ کرده است و به محض اتمام کار نیروی سرکوب از راه رسیده و او را با ضرب و شتم به داخل ماشین حمل زندانیان می‌برد. اما اگر قدری عمیق تر به کارتون موردیو بنگریم نظام سراسر بینی فوکویی در این کارتون به خوبی مشهود است. همه زیر نظر یک چشم بزرگ که همان قدرت است قرار دارند و کوچکترین خللی در نظم و هارمونی قدرت با سرکوب مواجه می شود. در کارتون مردی که در برابر این نظام سراسر بین مقاومت کرده است و بنحوی سعی در روشنگری ای داشته که هر خانه می تواند رنگ مختص به خود و طراحی خود را (اندیشه) داشته باشد. وی کار خود را برای تکان دادن قدرت و همچنین اذهان مردم انجام داده است، اما در کارتون سطل رنگ نیمه خالی است که نشان دهنده اینست که مرد در نظر داشته تمام خانه خود را با رنگ های متفاوت رنگ کند. تا کوچکترین شباهتی با دیگر خانه ها را از بین ببرد(به چالش کشیدن تمامیت قدرت) که نیروی سرکوب سرمی‌رسد. نیروی سرکوب و کنترل همان پلیس است که دستورات را اجرا می کند و در واقع پلیس هم حامل قدرت و هم دستیار قدرت است.
همسان سازی همگانی و آنکه همه در شرایطی مساوی یک دستورالعمل را بپذیرند و با آن کنار بیایند از شکل خانه های کارتون موردیو به خوبی مشخص است. وی ضد آرمان شهری را به تصویر کشیده است که روز به روز مردم خود را در تمام سطوح به زیر می کشد.

https://ibb.co/vdDXpwz

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
انسان می‌تواند سبک‌مغزی‌های مردم را ببیند، می‌تواند به آن‌ها بخندد یا بر آن‌ها دل بسوزاند، اما باید آن‌ها را در راهشان آزاد بگذارد.

📚 از داستان دوست من: کنولپ

🖌نوشته ی هرمان هسه

داستان مرد رندی است آزاده و نترس

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
♦️چرا ما توانستیم ۴۸ ساعته اعتراضات را جمع کنیم؛ اما فرانسوی‌ها شش ماهه نتوانستند؟

بخوانید👇👇👇

🔸پاسخ از هانا آرنت:
قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است.

هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید. خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.

قدرت هیچگاه مال فرد نیست؛ به گروه تعلق دارد و فقط تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه گردهم بماند. وقتی از شخصی که در قدرت است سخن می‌گوییم در واقع به این اشاره می‌کنیم که گروهی از مردم به او قدرت داده‌اند تا به نام‌شان عمل کند. لحظه‌ای که صدای تفنگ‌ها بلند شود سیمای گروه، که خاستگاه قدرت است، محو می‌شود.

خلاصه کنم: قدرت و خشونت اضدادند؛ جایی که یکی از آنها ظاهر می‌شود، دیگری ناپدید می‌شود. خشونت زمانی ظاهر می‌شود که قدرت در مخاطره است، اما هرچه خشونت جلوتر بیاید قدرت عقب‌تر می‌رود.

"در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی هست."

🖌دکتر نظام بهرامی کمیل

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#خطوط_برجسته
آدمی مبتلا به مرضی دردناک یا چندش‌آور، آدمی که بار سنگینی است به دوش آدم‌هایی که به‌شان علاقه دارد، آدمی که جنون تهدیدش می‌کند، آدمی بی‌ هیچ مال و منال، بی هیچ شغلی یا امیدی، آدمی که خودش را بی‌آبرو کرده، دائم‌الخمری که هیچ‌چیز چاره‌اش نمی‌کند! چرا ما از یک سرباز شجاع یا یک مأمور آتش‌نشانی قدردانی می‌کنیم و از آدمی که به جا و به‌موقع خودکشی کرده نه؟

📚 گرینگوی پیر
صفحه‌ی ۷۵

🖌نوشته‌ی کارلوس فوئنتس

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
موسیقی دراویش

🖌 همایون خَش اندیش

خانگاه ها و موسیقی دراویش در بعد از حمله اعراب و حرام شدن موسیقی مخصوصا از دوره صفویه که موزیسین ها در صف اجتماعی دلقک ها قرار داشتند تا اواخر دوره قاجاری که ملیجک ها با اشعاری جنسیت زده و سخیف نبض حیات موسیقی بودند، تنها حوزه ای بود که موسیقی در آن حیات جدی خود را ادامه داد. خانگاه ها و دراویش از موسیقی به عنوان قسمتی از آیین عرفانی خود استفاده می کردند و به آنچه شریعت حکم می کرد کمتر اعتنا می کردند. اهل تصوف در کردستان و کرمانشاه گرفته تا تبریز و تهران سعی می کردند موسیقی را به صورت شفاهی و راز گونه به عنوان کلید اسرار سلوک آمیخته با اشعار بزرگان از گزند بزرگان شریعت محفوظ دارند. رقص سماع و سایر اسامی که شنیده می شود از این همین خانگاه ها در آمده اند. موسیقی ایران ادای دین زیادی به دراویش دارد. هنوز هم موسیقی به نوعی حیات خود را مدیون دراویش است. متاسفانه در این حوزه مطالعات آکادمیک زیادی صورت نگرفته اما شواهد زیادی وجود دارد. در موسیقی دراویش کردستان همچنان نشانه های موسیقی باستانی و اصیل ایرانی را در خود دارد. ساز تنبور و دف شالوده ترکیبند و ساز بندی را تشکیل می دهند البته به مرور سازهای دیگری مانند نی، سه تار و تار هم به موسیقی دراویش اضافه شده است.وزن و تکرار شالوده موسیقی دراویش را شکل می دهد. تکرار فاکتوری که مینیمال گونه شما را از دنیا مادی با ذکر پیر خارج می کند.
@homusic

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی (Homayoon Khashandish)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم تنبور نوازی دالاهوی کرمانشان
@homusic
🔗 #نقل_قول

🔗 #تغییر_نگرش
.............................................................
آدمی در اتاقی که درش قفل است و به درون باز می شود ، "زندانی"
خواهد ماند ؛ تا وقتی که به فکرش نرسد که در را به جای آن که
فشارش دهد ، بکشد .

📝 لودویگ ویتگنشتاین



ورای موسیقی
@Beyondthemusic
Forwarded from نوشتارهایی درباره موسیقی (Homayoon Khashandish)
تاثیر مارکی دوساد در موسیقی
همایون خشندیش: ماركي دو ساد اشراف زاده اي فرانسوي قرن هجدهم در مرحله اول يك نويسنده و دوم يك فيلسوف و شاید در نهایت یک روانپریشی است كه كلمه ساديسم با پشتوانه فلسفی از او گرفته شده ، البته بايد اين نكته را ذكر كرد ساديسم به عنوان یک اختلال شخصیتی هميشه وجود داشته و دارد اما نوعي از آن كه با پشتوانه فكری و فلسفی ادامه حیات داده ماركي دوساد بنيان گذار آن بوده است.
فلسفه دوساد در روابط جنسي كاملا آزاد و ميل شديد به آزار جنسی بنا شده؛ یعنی عملی که بر ضد اخلاق باشد به عنوان انقلابی علیه کلیسای قرن هفدهم، ساد از متحول كنندگان فلسفه در قرن 17 و 18 ميلادي در فرانسه است. او پايه گذار يك سبك ادبياتي در فرانسه هست كه طبق گفته آلبر كامو به ادبيات سياه چال مشهور است.چرا كه بسياري از نوشته هاي او در سياه چال و يا زندان نوشته شده و فضاي تاريك و بسته زندان نيز بر آثار او كاملا مشهود است . افکار و فلسفه مارکی دو ساد در عین حال بسیار پیچیده به نظر می رسد به عبارت دیگر فلسفه او گونه ای از پوچ گرایی است که در آن هیچ گونه تعهد اجتماعی به چشم نمی خورد و انسانیت و اخلاقیات و حتی تعهدات اجتماعی سراسر یاوه شمرده می شود. شاید بتوان نهایت تفکرات او بااین جمله مشهورش بیان کرد :«تقوا و شرارت در گور يكي هستن ».در افکار مارکی دوساد به زیر پای نهادن اخلاقیات بسنده نمی شود بلکه برای رسیدن به خواسته های جنون آمیز تمام قواعد اجتماعی از بین می رود .مارکی دوساد این طغیان را نوعی انقلاب برای بشریت به شمار می آورد .به گونه ای که دیگر خودکشی برای رهایی از پوچی معنا و مفهومی ندارد بلکه باید به دیگر کشی و آزار و همچنین ارضاء هوس ها پرداخت.
انقلابی که مارکی دوساد در فلسفه و ادبیات پایه گذاری کرد بیشتر شبیه به شورشی علیه تمام ارزش ها و اخلاقیات و حتی حدود اجتماعی و شاید فلسفی بود به گونه ای که جامعه را دشمن بزرگ خود می بیند.
ولي در حوزه موسيقي اين افكار كجا و چرا جاي پيدا كردند ؟ در سبكهاي مختلف پس از سالهاي 1950 افكار اعتراضي نسبت به جامعه غرب در موسيقي شدت گرفت و با لحني كاملا اعتراضي بيان مي شد.هر روز لبه شمشير اين افكار تند تر مي شد و اين افكار اعتراضي در موسيقي نيز تبلور پيدا مي كرد . دامنه اين اعتراضات به تمام مسائل روز جامعه كشيده مي شد از جمله مسائل سياسي ،اجتماعي و اقتصادي و....
اين روند به گونه اي ادامه پيدا كرد و به حدي رسيد كه بعضا افكار فلسفي را نيز در خود جاي مي داد ؛ اشعار موسيقي بعضي از گروهاي متال در دهه 90 نيز مي توان اين ادعا را ثابت كرد. نفوذ افكار فلسفي به حدي بود كه در سبكهاي خاصي" brutal "death metalمي توان آن را به وضوح ديد . اين شكل گيري ها همانطور كه مي توانست مفيد واقع شود در بعضي از مواقع مخرب و بسيار خطرناك بود . البته اين تعداد در مقايسه با بقيه گروها و كساني كه در حوزه موسيقي متال فعاليت مي كنند اندك هستند.
شايد يكي از دلايل اين گونه افكار جنبه تبليغاتي داشته باشد؛ به گونه اي كه آنها فقط به جذب مخاطب فكر مي كنند نه به نوع و كيفيت كاري كه عرضه مي كنند اما وقتي به موسيقي آنها به چشم يك آهنگساز نگاه مي كنيم نوعي حركت موسيقيايي در موسيقي آنها به چشم مي خورد مثل بافت پولي فونيك و يا تم واریاسیون های مداوم و پشت سرهم و استفاده گسترده از تكنولوژي صدا سازي براي انعكاس افكار بين مخاطبين خود. اما با تمام اين مزيت ها، به گونه اي اين نوع موسيقي به مقابله با مدرنيسم با استفاده از ابزاري كه خود بر آمده از مدرنيته هستند مي پردازد. در اینجا با جوانانی در غرب سروکار داریم که تمام قد در مقابل اجتماع خود ایستاده و از هر تفکری حتی به صورت سطحی برای خود استفاده می کند.
برخورد با افكار ساديسمي و ديوانه وار ماركي دوساد ،البته در حوزه موسيقي چيز جديدي نيست چرا كه اين فيلسوف در اين دوره زندگي نمي كرده او در طول عمر خود و حتي بعد از آن بسيار تاثير گزار بوده به شكلي كه كليسا وقتي استقبال مردم فرانسه آن هم مردم كوچه و بازار را به آثار او مي بيند تمام آثار او را ممنوع اعلام مي كند .به اعتقاد كليسا آثار او كفر آميز ،مستهجن و خلاف دين و عناد با خداوند است .در دوران كنوني هم بسياري از كشورها غربي نوشته هاي او را چاپ نمي كنند اما سانسور مانع آن نشد كه در زمان فعلي از آثار او و اعتقادات او چيزي برجا نما ند كه اين مسئله هم در موسيقي كاملا به چشم می خورد.
@homusic
جامعه ایران گرفتار در حدود دو پدیده غایب:شاه و توسعه

🖌 مصطفی مهرآیین

۱.جورجو آگامبن،فیلسوف برجسته ایتالیایی، معتقد بود یکی از مهمترین پرسش های فلسفه سیاسی آن است که بپرسیم در چه زمانی پیوند میان زندگی و سیاست گسسته می شود و چه مکانیسم هایی باعث بوجود آمدن این گسست می شوند و زندگی را بی پناه در مقابل قدرت سیاسی رها می سازند.آگامبن معتقد بود این شخص حاکم است که بنا به دستور خود سیاست و قانون را معلق می سازد و با اعلام وضعیت استثنایی و وضعیت اضطراری یا حکومت نظامی زمینه ساز شکل گیری "حیات برهنه" در جامعه می شود و شهروندان را تبدیل به "هومو ساکر" یا انسان های "قابل قربانی شدن " می سازد.به باور آگامبن،حاکم کسی که می گوید استثنا و دشمن چیست.
۲.در جامعه ایران عصر مدرن ما با دو پدیده روبرو هستیم که به دلایل متفاوت به طور دایم به خلق وضعیت استثنایی و اضطراری در جامعه ما می پردازند و با تعلیق سیاست و قانون از مردم ایران مردمانی بی پناه و قربانی ساخته اند.این دو پدیده چیزی نیستند جز شخص شاه یا شخص حاکم و پدیده توسعه.
۳.ما در صد و اندی سال گذشته تاکنون یا بنا به خواست شاهان یا به بهانه لزوم توسعه با فرآیند تعلیق قانون و شکل گیری پدیده "حذف ادغامی" روبرو هستیم.حذف ادغامی یعنی حاکمان به ما می گویند شما بنا به قانون شهروند ایرانید اما ما هر وقت بخواهیم قادر به کشتن شماییم و هیچ قانونی وجود ندارد که بخواهد مانع از کشتن شما به دست ما شود.حاکمان یا بدلایل سیاسی و یا به به بهانه توسعه و ضروریات آن دایم از ما قربانیان بی پناه ساخته اند.ما محیط زیست را به بهانه ضرورت توسعه،ما خانواده را به بهانه توسعه،ما روستاها و شهرها را به بهانه توسعه قربانی ساخته ایم و هیچ کس در این میان قادر به دفاع از ما در مقابل قدرت نیست.توسعه البته یک قربانی بزرگ دیگر نیز ساخته است و آن تهیدستان شهری اند که بنا به ضرورت توسعه هر روز به جمعیت آنها اضافه می شود.
۴.آنچه امروز در جامعه ما می گذرد حاصل تدابیر و رویه هایی است که انسان را در مقابل قدرت بی پناه ساخته است.ما به جای مدیریت زندگی مردم به مدیریت مرگ مردم مشغولیم.ما هر دفعه به بهانه ای به تعلیق سیاست و قانون اقدام کرده ایم و از مردم قربانی ساخته ایم.امروز،اما، این قربانیان که به بی ارزشی زندگی خود در چنین نظم و نظامی پی برده اند جان خود را به دست گرفته در پی یافتن قاتل یا قاتلان خود برآمده اند.وحشت آنجاست که آدمیان در این فرآیند به آسانی در جایگاه قربانی و قاتل قرار می گیرند و به نابودی زندگی و جامعه خود می پردازند.


ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #فلسفه

🔗 #نقل_قول

🔗 #در_باب_حقیقت
🔗 #پدیدار_شناسی
🔗 #اصالت_وجود
.............................................................

"حقیقت مثل تله می ماند، پا در آن بگذاریم خودمان گیر افتاده ایم. نمی توان حقیقت را به دام انداخت، بلکه این حقیقت است که ما را به دام خود می اندازد."

📝 #سورن_کرکیگارد


ورای موسیقی
@Beyondthemusic
🔗 #هنر
🔗 #نقاشی
🔗 #نقل_قول
🎨 #Gottfried_Helnwein
🔗 #Hyper_realist
.............................................................

🔶 وقتی نقاشی رو آغاز می کنم، بچه ها را به تصویر می کشم، برای اینکه احساس می کنم که می تونم درکشون کنم. چیزی که همیشه من را ناراحت می کنه این است که بچه ها به راحتی مورد آزار قرار می گیرند، برای اینکه آنها ضعیف تر و توانایی کمی برای دفاع از خودشان دارند، اینکه مورد تجاوز قرار می گیرند، زور می شنوند و کشته می شوند.
هرگز نفهمیدم چطور می شود که بعضی مردم از آزار رساندن به کوچکتر از خودشان لذت می برند.

رسانه ورای موسیقی

@Beyondthemusic
درباره یک اثر

خانه
(زیستن در مدرنیته)

🖌علیرضا پیروزان

تجربه ی مواجهه و سپس زیستن با مدرنیته، تجربه ای متناقض و بسیار پیچیده بوده است. این تجربه، بر خلاف آنچه تصور می شود، نه تنها برای انسان شرقی یا مای ایرانی سرشار از بحران و کشاکش، بلکه برای خود مردم غرب نیز چنین بوده است. تنها تفاوتش آنجاست که این روند برای ما بسیار دیرتر، به گونه ای دیگر، و در تاریخی دیگر در حال رخ دادن است. کافیست به خیل عظیم آثار فلسفی، ادبی و هنری اروپا و سپس آمریکا در دو سده ی اخیر مراجعه کنید تا نحوه ی رویارویی با این تجربه و چالش های آن را به عيان لمس کنید. اما مهم ترین برایند این تجربه تا به امروز، نفی درونی آن از سوی خویشتن حاملان مدرنیته بوده است، پس بعید و دور از ذهن نیست اگر هابرماس، واپسین فرزند فرانکفورتر، مدرنیته را «پروژهای ناتمام» داوری می کند. این اثر از دنیس هارپر با عنوان «خانه»، چنین مواجهه ای را به خوبی ترسیم می کند. مردی حامل بوروکراسی دوران مدرن، از سر کار به خانه بازگشته است. نحوه ی لباس پوشیدن او (یک یقه سفید)، و محل زندگی اش که یک آپارتمان است، از او شمایل یک حامل مدرنیته ساخته است. اما او در برابر آن، و در برابر آنچه مدرنیته به او بخشیده است، به غایت پریشان و سردرگم می نماید. کافیست در جزئیات چهره اش دقيق شوید تا آثار چنین حالاتی از تشویش و نگرانی را دریابید. رخسار مرد، رنگ پریده می نماید و نگاهش به شدت متزلزل و بی ایمان است. و برای همین، امید و آرامش درون خود را درون خانه ی خود، و در هیئت مردی شرقی، یک رمال، می یابد که به سبک مردمان مشرق زمین کف خانه اش نشسته و با چهره ای عبوس، سرگرم نوشتن اورادی از کتابی بر دفتری است. چهره ی عبوس و خشمگین مرد رمال، از کینه و دشمنی درازمدت او با مدرنیته خبر می دهد. در مغز او، چیزی جز آنچه در تصویر می بینید وجود ندارد؛ دنیایی از عقاب و عقرب و مار، از ارواح و اشرار تا طلسم و خرافات. اما با همه ی این ها، مردی که به خانه ی خود پا گذاشته است، خسته و دلزده از جهان خارج، كيف کار خود را گوشه ای نهاده است و مرد رمال را چونان استادی عظیم می پندارد که دوای دردها و آرامش روح نا آرام و تشویش های وجدان معذب اوست. جسچر مرد، او را در آستانه ی زانو زدن برابر مرد شرقی - مرد رمال قرار می دهد؛ کنایه ای از آنچه با نام عرفان آپارتمانی در غرب و حتی در سال های اخیر در کشور خود ما رواج یافته است. بیشتر که دقت کنیم، حتی مرد را مسخر و تسلیم اوامر مرد رمال هم می بینیم.به قاب نقاشی بر دیوار خانه ی مرد نگاه کنید. او آرامش باطن خود را نه در آپارتمانش،که در خانه ای دورافتاده و روستایی وار می یابد. پس دور از ذهن نیست اگر تا لحظاتی دیگر بر زمین زانو بزند و تسلیم مقدرات مرد رمال شود. این همان تجربه ی مواجهه با مدرنیته است؛ مدرنیته ی ناتمام و ادامه دار،چنان که هابرماس می گوید.

https://ibb.co/SvWgRsg
ورای موسیقی
@Beyondthemusic
#‌‌خطوط_برجسته

‌‌«برشت در چکامه‌ی معروف خودش که در سال ۱۹۵۳ در آلمان‌ شرقی سروده است، از قول یکی از هم‌عصرانش نقل می‌کند که دولت اعتماد خودش را به مردم از دست داده است. برشت به‌شکل معنی‌داری می‌پرسد: بنابراین، آیا آسان‌تر نیست که مردم را منحل کنیم تا دولت، مردم دیگری را انتخاب کند؟»

🖌‌‌‌‌اسلاوی ژیژک
📚‌‌‌‌«خشونت»
(پنج نگاه زیرچشمی)

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
‌‌
🔗 #موسیقی
🔗 #نقل_قول

🔶 کلمات و تئوری زاده ی منطق اند، لذا قادر به وصف موسیقی جز نیستند.
نمی توان با کلام، عواطف را به زبان آورد چرا که واژه از جنس حس نیست. به این خاطر از سعی مردم و موزیسین ها برای تحلیل موسیقی جز به مثابه یک تئوری عقلانی، همواره می رنجم؛ جز تئوری نیست، حس است.

🔗 #بیل_اوانس
🎹 #Bill_Evans
🎺 #Jazz_music
🎼 #Jazz_Pianist

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
گئورگ زیمل خاطر نشان می کند که انزوا خود رابطه ای اجتماعی است، رابطه ای با مردم دیگر است. انزوا لزوماً مسئله ی تنها بودن نیست -آدمی هیچ گاه منزوی تر از وقتی نیست که در انبوهی از افراد بیگانه حضور دارد.

🖌یان کرایب
📚«نظریه اجتماعی کلاسیک»

ورای موسیقی
@Beyondthemusic
2024/09/30 03:38:19
Back to Top
HTML Embed Code: