در عیب و هنر اجتهاد شورایی
چند روز پیش طه برایم چند فتوا فرستاد، از مجموعهای به نام مرکز جهانی اجتهاد شورایی ICCI. فتواها برایم تازگی نداشت. آراء فقهی غیرمشهوری بود که فقیهان تکافتاده میترسند به زبان بیاورند و شبح شهرت، از مقام فقاهت خلعشان کند. فتواها دربارهی این چیزها بودند:
- دست دادن با جنس مخالف در جامعهای که دست دادن را نشان احترام میداند، طبیعتا بدون قصد لذت
- صدقه دادن پول برای نیازهای ضروریتر، به جای قربانی حج
- پاکی سگ خانگی و روایی نگه داشتن آن و پلیدی سگهای وحشی، هار و ولگرد و لزوم پاکسازی آنها
-روایی خواندن نمازهای مستحبی به زبان مادری
- روایی محدود کردن روزه حداکثر به ۱۶ ساعت در مناطقی که طول روز در آنها بیش از این است
اما آنچه دل مرا روشن کرد، این فتواها نبودند و هیچ کدامش برایم تازگی نداشت. آنچه تازهتر از تازه است، خود اجتهاد شورایی است. اینکه فقیه موشکافی مانند مصطفی محقق داماد در کنار معرفتشناس زبردستی مانند ابوالقاسم فنایی در کنار تاریخ فقهدان و رجالی نادرهای مانند حیدر حب الله، به اجتهاد همچون یک پروژهی پژوهشی نگاه کنند، بینظیر است. من از فقه دل خوشی ندارم اما هیچگاه نتوانستم از کانال تلگرامی حیدر حب الله بیاندازه فروتن و دانا خارج شوم. او گاهی برای یک فتوا پیشینهی یک باب فقهی را از آغاز اسلام تا امروز در همهی مذاهب میکاود. هیچ کس را ندیدهام که به اندازهی حب الله سرش برای فقه درد کند. همانگونه که وقتی طلبهها و دانشجویان حقوق از من دربارهی واکاوی روششناسی فقه، منبع میخواستند میگفتم اگر حوصله کنید و «اخلاق دینشناسی» ابوالقاسم فنایی را بخوانید، چند سال از همهی همقطارانتان جلو میافتید. این کتاب مانند عکس ام.آر.آی فقه است. و همانگونه که همواره وقتی صحبت از فقه مقاصدی میشود، یاد نشستی در دانشکدهی حقوق دانشگاه بهشتی میافتم که فلان مدعی سرقفلی فقه مقاصدی در کنار مرحوم داود فیرحی و آیت الله محقق داماد نشسته بود و در جلسه محقق گاهی حتی از فیرحی نیز سبقت میگرفت تا چه رسد به آن شیخ. حالا این سه، که من بسیار به اخلاقمداری معرفتشناختیشان اعتماد دارم، در یک شورای پژوهشی برای بازپژوهیهای فقهی گرد هم آمدهاند و این دل را آرام میکند.
حالا بچههای از میهن رفته (بخوانید به دست پدران بیرونانداختهشده و با موشک بهخطا کشتهشده) میتوانند همچنان شیعه باشند اما برای دست دادن با جنس مخالف و کوتاه کردن روزه در شمال اروپا حس گناه نکنند. هویت اگر خانهای باشد، نباید آنچنان تنگ و سکونتناپذیر باشد که ساکنانش را وادار به آوارگی کند. اگر از فتواهای مندرآوردی و از سر ناچاری که بچهها برای خودشان صادر میکنند بگذریم، مراجع گمنام با فتواهای آزادتر، شاید میتوانستند حس گناه را از دل این بچهها سبک کنند اما هیچ کدام اینها نمیتوانند درد بیهویتی را چاره کنند. مرکز جهانی اجتهاد شورایی از این جهت یگانه است، نامآورانی که در این شورا هستند بهسادگی میتوانند در کنار آتوریتههای هویتی بزرگ، سرپناه باشند.
اینها همهاش شد هنر. عیب کجاست؟ عیب در نهادینهشدن دین است. شورایی شدن اجتهاد، شیعه را یک گام دیگر به کاتولیسیزم (و سپس آفتهای دین نهادینه) نزدیک میکند. گرچه این روزها این خانه آنچنان تنگ و خشک شده که هر گشایش و انعطافی، فرج است.
پس دو هنر گفتم و یک عیب. اول: پیشرفت نوبرانهای که این شورا با همافزایی دانشورزانش در روششناسی اجتهاد ایجاد کرده، دوم: چتر هویتی آبرومندی که بر سر نسل تازه گشوده و سوم که هشدار است: گام زدن ناگزیر این شوراست در زمین لغزان نهادینهسازی دین.
این هم آدرس پایگاهشان:
www.collectiveijtihad.org
#فقه #دین #هویت #کتاب #روزنوشت
چند روز پیش طه برایم چند فتوا فرستاد، از مجموعهای به نام مرکز جهانی اجتهاد شورایی ICCI. فتواها برایم تازگی نداشت. آراء فقهی غیرمشهوری بود که فقیهان تکافتاده میترسند به زبان بیاورند و شبح شهرت، از مقام فقاهت خلعشان کند. فتواها دربارهی این چیزها بودند:
- دست دادن با جنس مخالف در جامعهای که دست دادن را نشان احترام میداند، طبیعتا بدون قصد لذت
- صدقه دادن پول برای نیازهای ضروریتر، به جای قربانی حج
- پاکی سگ خانگی و روایی نگه داشتن آن و پلیدی سگهای وحشی، هار و ولگرد و لزوم پاکسازی آنها
-روایی خواندن نمازهای مستحبی به زبان مادری
- روایی محدود کردن روزه حداکثر به ۱۶ ساعت در مناطقی که طول روز در آنها بیش از این است
اما آنچه دل مرا روشن کرد، این فتواها نبودند و هیچ کدامش برایم تازگی نداشت. آنچه تازهتر از تازه است، خود اجتهاد شورایی است. اینکه فقیه موشکافی مانند مصطفی محقق داماد در کنار معرفتشناس زبردستی مانند ابوالقاسم فنایی در کنار تاریخ فقهدان و رجالی نادرهای مانند حیدر حب الله، به اجتهاد همچون یک پروژهی پژوهشی نگاه کنند، بینظیر است. من از فقه دل خوشی ندارم اما هیچگاه نتوانستم از کانال تلگرامی حیدر حب الله بیاندازه فروتن و دانا خارج شوم. او گاهی برای یک فتوا پیشینهی یک باب فقهی را از آغاز اسلام تا امروز در همهی مذاهب میکاود. هیچ کس را ندیدهام که به اندازهی حب الله سرش برای فقه درد کند. همانگونه که وقتی طلبهها و دانشجویان حقوق از من دربارهی واکاوی روششناسی فقه، منبع میخواستند میگفتم اگر حوصله کنید و «اخلاق دینشناسی» ابوالقاسم فنایی را بخوانید، چند سال از همهی همقطارانتان جلو میافتید. این کتاب مانند عکس ام.آر.آی فقه است. و همانگونه که همواره وقتی صحبت از فقه مقاصدی میشود، یاد نشستی در دانشکدهی حقوق دانشگاه بهشتی میافتم که فلان مدعی سرقفلی فقه مقاصدی در کنار مرحوم داود فیرحی و آیت الله محقق داماد نشسته بود و در جلسه محقق گاهی حتی از فیرحی نیز سبقت میگرفت تا چه رسد به آن شیخ. حالا این سه، که من بسیار به اخلاقمداری معرفتشناختیشان اعتماد دارم، در یک شورای پژوهشی برای بازپژوهیهای فقهی گرد هم آمدهاند و این دل را آرام میکند.
حالا بچههای از میهن رفته (بخوانید به دست پدران بیرونانداختهشده و با موشک بهخطا کشتهشده) میتوانند همچنان شیعه باشند اما برای دست دادن با جنس مخالف و کوتاه کردن روزه در شمال اروپا حس گناه نکنند. هویت اگر خانهای باشد، نباید آنچنان تنگ و سکونتناپذیر باشد که ساکنانش را وادار به آوارگی کند. اگر از فتواهای مندرآوردی و از سر ناچاری که بچهها برای خودشان صادر میکنند بگذریم، مراجع گمنام با فتواهای آزادتر، شاید میتوانستند حس گناه را از دل این بچهها سبک کنند اما هیچ کدام اینها نمیتوانند درد بیهویتی را چاره کنند. مرکز جهانی اجتهاد شورایی از این جهت یگانه است، نامآورانی که در این شورا هستند بهسادگی میتوانند در کنار آتوریتههای هویتی بزرگ، سرپناه باشند.
اینها همهاش شد هنر. عیب کجاست؟ عیب در نهادینهشدن دین است. شورایی شدن اجتهاد، شیعه را یک گام دیگر به کاتولیسیزم (و سپس آفتهای دین نهادینه) نزدیک میکند. گرچه این روزها این خانه آنچنان تنگ و خشک شده که هر گشایش و انعطافی، فرج است.
پس دو هنر گفتم و یک عیب. اول: پیشرفت نوبرانهای که این شورا با همافزایی دانشورزانش در روششناسی اجتهاد ایجاد کرده، دوم: چتر هویتی آبرومندی که بر سر نسل تازه گشوده و سوم که هشدار است: گام زدن ناگزیر این شوراست در زمین لغزان نهادینهسازی دین.
این هم آدرس پایگاهشان:
www.collectiveijtihad.org
#فقه #دین #هویت #کتاب #روزنوشت
دیشب در خیابان معلم تهران، که مسلما بالاشهر نیست، نزدیک نیمهشب، در حالی که کف خیابان پوشیده از گلبرگهای حجلهی حضرت قاسم(ع) بود، نزدیک صد خانوادهی عزادار را در گوشه و کنار هیئت دیدم که بیشتر زنانشان حجاب نداشتند. حتی یک خانم، که به وضوح از عزاداران و همزمان بیحجاب بود، سگی در آغوش داشت.
#خیابان_نگاری
#خیابان_نگاری
Forwarded from سید مسعود حسینی (سید مسعود حسینی)
اگر دولت فاسد باشد و مردم پرورشنیافته، اصلاح و بهبود را از کجا باید شروع کرد؟ شیلر معتقد است نه از راهِ نظریه، نه از راه عمل، بلکه از راه تربیت زیباییشناختی مردم (پس نهایتاً نه از دولت، که فاسد است، بلکه از بشر که هنوز پرورش نیافته است).
"دولت، آنگونه که اکنون تقوم یافته، موجب فساد شده است و دولت، آنگونه که عقل آن را به خودش میدهد، به جای اینکه بتواند بشریتِ نیکوتری را پایهگذاری کند خود نخست باید بر پایهی این بشریتِ نیکوتر تاسیس شود. [...] روزگار کنونی بهمراتب دور از آن است که آن صورتی از بشریت را به ما نشان دهد که شرط ضروری اصلاح دولت شناخته شده است [...] در نتیجه هر تلاشی برای این نوع دگرگون ساختن دولت، نابهنگام و هر امیدِ مبتنی بر آن، واهی است، تا مگر زمانی فرارسد که شقاق در انسانِ درون دوباره ملغا شود و طبیعت انسان بهوجهی چنان کامل پرورش یابد که خودش صانع باشد و واقعیتِ آفرینشِ سیاسیِ عقل را تضمین کند. [...] بنابراین، منشِ زمانه نخست باید از خفت و خواری عمیقاش رها شود و قامت راست کند، از یک سو خودش را از سلطهی کورِ طبیعت دور کند و از سوی دیگر به صفا، راستی و سرشاریِ خویش بازگردد، که نه کارِ یک قرن بلکه کارِ قرنهاست."
— فریدریش شیلر، نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان، نامهی هفتم.
پرسشِ مهم اما این است: "اگر دولت فاسد و مردم پرورشنیافتهاند، و اگر نخست باید مردم را پرورانید، آنگاه نخستین پروراننده کیست؟ نه دولت نه مردم. پس که یا چه؟
فیشته در بنیاد حق طبیعی به پاسخ نزدیک شده است، اما از پروراندن آن پا پس میکشد. او میگوید: این پرورش تنها بهدست موجودی روحانی (که ساکنِ ورای انسان و جهان انسان است) ممکن است آغاز شود.
کریستوف منکه این نکته را گرفته است و پرورانده است: "آغاز" از سنخ عمل یا نظر نیست، بلکه از سنخ استتیکی است، منتها نه به معنای "زیباییشناسی" بلکه به معنای تجربهی "مجذوبیت"، که نوعی انفعالِ استتیکی است.
"دولت، آنگونه که اکنون تقوم یافته، موجب فساد شده است و دولت، آنگونه که عقل آن را به خودش میدهد، به جای اینکه بتواند بشریتِ نیکوتری را پایهگذاری کند خود نخست باید بر پایهی این بشریتِ نیکوتر تاسیس شود. [...] روزگار کنونی بهمراتب دور از آن است که آن صورتی از بشریت را به ما نشان دهد که شرط ضروری اصلاح دولت شناخته شده است [...] در نتیجه هر تلاشی برای این نوع دگرگون ساختن دولت، نابهنگام و هر امیدِ مبتنی بر آن، واهی است، تا مگر زمانی فرارسد که شقاق در انسانِ درون دوباره ملغا شود و طبیعت انسان بهوجهی چنان کامل پرورش یابد که خودش صانع باشد و واقعیتِ آفرینشِ سیاسیِ عقل را تضمین کند. [...] بنابراین، منشِ زمانه نخست باید از خفت و خواری عمیقاش رها شود و قامت راست کند، از یک سو خودش را از سلطهی کورِ طبیعت دور کند و از سوی دیگر به صفا، راستی و سرشاریِ خویش بازگردد، که نه کارِ یک قرن بلکه کارِ قرنهاست."
— فریدریش شیلر، نامههایی در تربیت زیباییشناختی انسان، نامهی هفتم.
پرسشِ مهم اما این است: "اگر دولت فاسد و مردم پرورشنیافتهاند، و اگر نخست باید مردم را پرورانید، آنگاه نخستین پروراننده کیست؟ نه دولت نه مردم. پس که یا چه؟
فیشته در بنیاد حق طبیعی به پاسخ نزدیک شده است، اما از پروراندن آن پا پس میکشد. او میگوید: این پرورش تنها بهدست موجودی روحانی (که ساکنِ ورای انسان و جهان انسان است) ممکن است آغاز شود.
کریستوف منکه این نکته را گرفته است و پرورانده است: "آغاز" از سنخ عمل یا نظر نیست، بلکه از سنخ استتیکی است، منتها نه به معنای "زیباییشناسی" بلکه به معنای تجربهی "مجذوبیت"، که نوعی انفعالِ استتیکی است.
چند بریده از کتاب «اگزیستانسیالیم» کتاب ۱۵۳ از از مجموعه «درآمدی بسیار کوتاه» آکسفورد که امروز خواندنش را به پایان بردم:
جوامع از خودبیگانهای که ظلم و استثمار در آنها فراگیر است به خودفریبی دربارهی بیعدالتیهای ساختاری که اعمال ما حافظ آنها هستند پر و بال میدهند. (ص۱۰۳)
تجربهی جنگ جهانی دوم و پیامد آن برای یاسپرس نیز همچون سارتر سرنوشتساز بود. دغدغهی ثابت نسبت به اخلاق در تفکر اگزیستانسیالیستی، در توسل یاسپرس به امر اخلاقی بهعنوان محدودیتی برای امر سیاسی ظاهر شد. او هیچ مراودهای با «واقعگرایی» غیر اخلاقی و خشن ماکیاولی ندارد که مدعی است هدف وسیله را توجیه میکند. اگر یاسپرس هیچگاه این امر را زیر سؤال هم نمیبرد، تجربهی وی با نازیها این نکته را نشان میداد. اما ظهور بمب اتمی موجب افزایش فاحش این خطر شده بود. یاسپرس با لحنی همچون کیرکگور ولی با نظری به تغییر در نهادها خاطرنشان میکرد این کافی نیست که فقط نهادهای جدیدی بیابیم؛ بلکه باید خودمان، شخصیتهایمان و ارادههای اخلاقی - سیاسیمان را تغییر دهیم. آنچه در شخص منفرد مدت مدیدی حضور داشت، آنچه در گروههای کوچک مؤثر بود و در جامعه به سان یک کل، عاری از قدرت مانده بود، اینک به شرطی برای وجود مستمر نوع بشر تبدیل شده بود. (ص۱۲۶)
نمیتوان به طور مستقیم به آزادسازی ستمگر یا ستمدیده اقدام کرد بلکه تلاشهای ما باید به تغییر و تحول چیزی باشد که به گفتهی سارتر «پایهها و ساختارهای انتخاب» است. (ص۱۴۱)
نوشتهی توماس فلین با ترجمهی حسین کیانی از انتشارات بصیرت
بریدههای بیشتر را میتوانید اینجا بخوانید:
https://www.goodreads.com/review/show/1706599764
#کتاب
جوامع از خودبیگانهای که ظلم و استثمار در آنها فراگیر است به خودفریبی دربارهی بیعدالتیهای ساختاری که اعمال ما حافظ آنها هستند پر و بال میدهند. (ص۱۰۳)
تجربهی جنگ جهانی دوم و پیامد آن برای یاسپرس نیز همچون سارتر سرنوشتساز بود. دغدغهی ثابت نسبت به اخلاق در تفکر اگزیستانسیالیستی، در توسل یاسپرس به امر اخلاقی بهعنوان محدودیتی برای امر سیاسی ظاهر شد. او هیچ مراودهای با «واقعگرایی» غیر اخلاقی و خشن ماکیاولی ندارد که مدعی است هدف وسیله را توجیه میکند. اگر یاسپرس هیچگاه این امر را زیر سؤال هم نمیبرد، تجربهی وی با نازیها این نکته را نشان میداد. اما ظهور بمب اتمی موجب افزایش فاحش این خطر شده بود. یاسپرس با لحنی همچون کیرکگور ولی با نظری به تغییر در نهادها خاطرنشان میکرد این کافی نیست که فقط نهادهای جدیدی بیابیم؛ بلکه باید خودمان، شخصیتهایمان و ارادههای اخلاقی - سیاسیمان را تغییر دهیم. آنچه در شخص منفرد مدت مدیدی حضور داشت، آنچه در گروههای کوچک مؤثر بود و در جامعه به سان یک کل، عاری از قدرت مانده بود، اینک به شرطی برای وجود مستمر نوع بشر تبدیل شده بود. (ص۱۲۶)
نمیتوان به طور مستقیم به آزادسازی ستمگر یا ستمدیده اقدام کرد بلکه تلاشهای ما باید به تغییر و تحول چیزی باشد که به گفتهی سارتر «پایهها و ساختارهای انتخاب» است. (ص۱۴۱)
نوشتهی توماس فلین با ترجمهی حسین کیانی از انتشارات بصیرت
بریدههای بیشتر را میتوانید اینجا بخوانید:
https://www.goodreads.com/review/show/1706599764
#کتاب
Forwarded from اعتمادآنلاین
#اختصاصی
🔻#اعتمادآنلاین گزارش میدهد:
🔸لیبی| سازندگان مستند امام موسی صدر را هم ربودند
🔹سه روزنامهنگار که در لیبی در حال تولید مستندی درباره اختفای امام موسی صدر بودند، در این کشور ربوده شدند.
🔹روزنامه دیلیمیل اخیراً گزارش داد سه روزنامهنگار شاغل در بیبیسی که مشغول تهیه یک مستند در مورد امام موسی صدر بودند در لیبی ربوده و پنج روز در یک زندان که برای شکنجه ساخته شده زندانی شدند
🔹این روزنامه در خبری که چند روز پیش منتشر شد اعلام کرد، این سه فرد در مارس گذشته ربوده شدند اما با فشارهای اعمالشده از طرف وزارت خارجه بریتانیا، دولت سوئد و شبکه بیبیسی بعد از پنج روز آزاد شدند./اعتمادآنلاین
این مطلب را #اینجا_بخوانیم 👇
https://www.etemadonline.com/tiny/news-619442
#بینالملل
@EtemadOnline
🔻#اعتمادآنلاین گزارش میدهد:
🔸لیبی| سازندگان مستند امام موسی صدر را هم ربودند
🔹سه روزنامهنگار که در لیبی در حال تولید مستندی درباره اختفای امام موسی صدر بودند، در این کشور ربوده شدند.
🔹روزنامه دیلیمیل اخیراً گزارش داد سه روزنامهنگار شاغل در بیبیسی که مشغول تهیه یک مستند در مورد امام موسی صدر بودند در لیبی ربوده و پنج روز در یک زندان که برای شکنجه ساخته شده زندانی شدند
🔹این روزنامه در خبری که چند روز پیش منتشر شد اعلام کرد، این سه فرد در مارس گذشته ربوده شدند اما با فشارهای اعمالشده از طرف وزارت خارجه بریتانیا، دولت سوئد و شبکه بیبیسی بعد از پنج روز آزاد شدند./اعتمادآنلاین
این مطلب را #اینجا_بخوانیم 👇
https://www.etemadonline.com/tiny/news-619442
#بینالملل
@EtemadOnline
تنها یک بار، آن هم چند سال پیش، به این چایخانهی زیبا در خیابان ایرانزمین تهران سر زدهام و چیزی نوشیدهام. متراژ زمینش نباید بیشتر از ۳۰۰ متر باشد اما از ۹۹٪ قابهای عمومی که میتوانیم در تهران ببینیم چشمنوازتر است. زیبایی پیشکش میکند. زیبایی را به پیش چشم شما میکشد. امروز عکس این کتبیهی مذهبی مرا دوباره کشاند تا آنجا. تا جایی که زیبایی حرف اول را میزند. گمان من این است که حتی اگر هزار هزار بار دیوها بیرون روند و فرشتهها درآیند اما خود ما آفرینندگان زیبایی و یکپارچگی نباشیم و زیبایی را کنار خیابان به پیش چشمان یکدیگر نکشیم، زندگیهایمان همچنان خفه و بیمعنا خواهد ماند. شاید ناتوانی من است اما من نمیتوانم زیبایی را از هرگونه آزادی و معنا جدا کنم. بدون زیبایی، آزادی حتی اگر به دست بیاید به جای آزادی برای زندگی، آزادی برای مرگ خواهد بود. در شهری که ۹۹٪ چشماندازهای عمومیاش مرگآلوده و زشت و زننده و چندپارهاند، آزادی و زندگی جاناندیشانه شدنی نیست، نظام سیاسی هر چه که میخواهد باشد. نجات جنگل چیزی بیش از نجات تک تک درختانش نیست.
#روزنوشت #زیبایی_شناسی #آزادی
#روزنوشت #زیبایی_شناسی #آزادی
Forwarded from عرفان نظرآهاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🦋دوست داشتنت...
دوست داشتنت وظیفه ام که نبود، فریضه ام بود به جا آوردمش، تا پای جان؛ در هر مکان و در هر دقیقه ای.
دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود بدان مشرف شدم بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی.
دوست داشتنت نماز که نبود اما گزاردمش ، شبانروزی هزار رکعت به وقت صبح و ظهر و شام.
دوست داشتنت زکات که نداشت اما پرداختمش به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس.
دوست داشتنت دینی بود که مخفیانه به آن ایمان آوردم، دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت...
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🦋
دوست داشتنت وظیفه ام که نبود، فریضه ام بود به جا آوردمش، تا پای جان؛ در هر مکان و در هر دقیقه ای.
دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود بدان مشرف شدم بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی.
دوست داشتنت نماز که نبود اما گزاردمش ، شبانروزی هزار رکعت به وقت صبح و ظهر و شام.
دوست داشتنت زکات که نداشت اما پرداختمش به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس.
دوست داشتنت دینی بود که مخفیانه به آن ایمان آوردم، دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت...
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🦋
رهبر انقلاب برای نخستین بار در طول دوران مسئولیتشان به صورت عمومی به کنفرانس گوادلوپ اشاره کردهاند. من خودم تا وقتی درست دو سال پیش، به قدرت رسیدن طالبان را به صورت دفاکتو ندیده بودیم، نمیتوانستم بفهمم گوادلوپ یعنی چه. اگر از عکس هم پرسیده باشید، سوغات دوستی است از سفر مرداد امسالش به افغانستان.
#عکس_نوشت #انقلاب_اسلامی
#عکس_نوشت #انقلاب_اسلامی
قمار روی جهول
نیمنگاهی به کتاب سوارکاران از ژوزف کسل
گمان میکنم هر کس بخواهد دربارهی مردمان خراسان بزرگ (افغانستان و حتی مردمانی که امروز در مرزهای شرقی ایران زندگی میکنند، بهویژه مشهدیها که از درون میشناسمشان) چیزی بنویسد، باید از چیزی نزدیک به غرور یا سرسختی یا یکدندگی آغاز کند. ژوزف کسل، یار رومن گاری، این را دریافته و به تصویر کشیده است. این رمان سال ۱۳۴۶ خورشیدی نوشته شده و داستانش در نیمهی نخست همان سده میگذرد؛ زمانی که هنوز افغانستان به این آشوب و جنگ دهها ساله پا نگذاشته بود. اگر میخواهید بدانید این کتاب ارزش خواندن دارد یا نه، کافی است نیمنگاهی به امتیازهایش در همین گودریدز بیاندازید تا دلتان قرص شود.
اما آنچه این کتاب را برای من بیمانند کرد، یکی از شخصیتهای کتاب است که در سرتاسر داستان حضور دارد: اسبی نژاده و بیمانند به نام «جهول». نهتنها نام خودش جهول است بلکه نام همهی پدرانش نیز جهول بوده است. جهولها به دست خاندانی نگهداری میشوند که این اسبها نسلدرنسل میانشان به ارث میرسد. جایی در آغاز کتاب پیشکار صاحب جهول از او میپرسد مگر جهول به معنای دیوانه نیست؟ چرا به این اسب میگویند دیوانه؟ صاحب جهول میگوید «چون این اسب باهوشتر از آن است که در فهم مردم بگنجد». و میدانیم که «جهول» وصف انسان در قرآن ۳۳:۷۲ است: همان که حافظ نیز در «قرعهی فال به نام من دیوانه زدند» به دیوانه برش گردانده. داستان میگذرد تا آنجا که در میانهی کتاب صاحب جهول در وضعیتی بسیار هولناک که بیش از یک تار مو با مرگ فاصله ندارد، ناچار میشود روی جهول قمار کند؛ او چون هیچ چیز دیگری برایش نمانده، اسب دیوانهاش را ضمانت قمار میکند؛ در وضعیت ویژهای که اگر اسبش برود خودش هم حتما میمیرد. و از آنجا که هیچ کس را یارای پرداخت بهای آن اسب دیوانه نیست، همهی شهر از والیان تا رعایا پولهایشان را جمع میکنند و مقابل جهول شرط میبندند. شرطبندیای بیاندازه دردناک و به همان اندازه باشکوه؛ قماری چنان باشکوه که اگر در آن ببازد، باز هم چیزی از شکوه آن کم نمیشود.
داستان جهول برای من داستان قمار باشکوه و غرورآلود و بیاندازه دردناک خداوند است روی انسان، روی جهول؛ داستانی که ممکن است به قتل خودش منجر شود و دست کم چند باری در طول تاریخ شده است! البته برخی معتقدند بسیار بیشتر و شاید هر روز خداوند به دست انسان کشته میشود… قماری که ما پیشکاران او، خواسته یا ناخواسته در برد و باخت آن شریکیم. اگر بخواهم بیشتر دربارهی این قمار جنونآمیز صحبت کنم ناچارم گرههای اصلی داستان را لو بدهم پس شما را دعوت میکنم به خواندن داستانی شیرین و پرشور و شوکت و البته آشنا.
https://www.goodreads.com/review/show/5754690359
#کتاب #دین #قرآن
نیمنگاهی به کتاب سوارکاران از ژوزف کسل
گمان میکنم هر کس بخواهد دربارهی مردمان خراسان بزرگ (افغانستان و حتی مردمانی که امروز در مرزهای شرقی ایران زندگی میکنند، بهویژه مشهدیها که از درون میشناسمشان) چیزی بنویسد، باید از چیزی نزدیک به غرور یا سرسختی یا یکدندگی آغاز کند. ژوزف کسل، یار رومن گاری، این را دریافته و به تصویر کشیده است. این رمان سال ۱۳۴۶ خورشیدی نوشته شده و داستانش در نیمهی نخست همان سده میگذرد؛ زمانی که هنوز افغانستان به این آشوب و جنگ دهها ساله پا نگذاشته بود. اگر میخواهید بدانید این کتاب ارزش خواندن دارد یا نه، کافی است نیمنگاهی به امتیازهایش در همین گودریدز بیاندازید تا دلتان قرص شود.
اما آنچه این کتاب را برای من بیمانند کرد، یکی از شخصیتهای کتاب است که در سرتاسر داستان حضور دارد: اسبی نژاده و بیمانند به نام «جهول». نهتنها نام خودش جهول است بلکه نام همهی پدرانش نیز جهول بوده است. جهولها به دست خاندانی نگهداری میشوند که این اسبها نسلدرنسل میانشان به ارث میرسد. جایی در آغاز کتاب پیشکار صاحب جهول از او میپرسد مگر جهول به معنای دیوانه نیست؟ چرا به این اسب میگویند دیوانه؟ صاحب جهول میگوید «چون این اسب باهوشتر از آن است که در فهم مردم بگنجد». و میدانیم که «جهول» وصف انسان در قرآن ۳۳:۷۲ است: همان که حافظ نیز در «قرعهی فال به نام من دیوانه زدند» به دیوانه برش گردانده. داستان میگذرد تا آنجا که در میانهی کتاب صاحب جهول در وضعیتی بسیار هولناک که بیش از یک تار مو با مرگ فاصله ندارد، ناچار میشود روی جهول قمار کند؛ او چون هیچ چیز دیگری برایش نمانده، اسب دیوانهاش را ضمانت قمار میکند؛ در وضعیت ویژهای که اگر اسبش برود خودش هم حتما میمیرد. و از آنجا که هیچ کس را یارای پرداخت بهای آن اسب دیوانه نیست، همهی شهر از والیان تا رعایا پولهایشان را جمع میکنند و مقابل جهول شرط میبندند. شرطبندیای بیاندازه دردناک و به همان اندازه باشکوه؛ قماری چنان باشکوه که اگر در آن ببازد، باز هم چیزی از شکوه آن کم نمیشود.
داستان جهول برای من داستان قمار باشکوه و غرورآلود و بیاندازه دردناک خداوند است روی انسان، روی جهول؛ داستانی که ممکن است به قتل خودش منجر شود و دست کم چند باری در طول تاریخ شده است! البته برخی معتقدند بسیار بیشتر و شاید هر روز خداوند به دست انسان کشته میشود… قماری که ما پیشکاران او، خواسته یا ناخواسته در برد و باخت آن شریکیم. اگر بخواهم بیشتر دربارهی این قمار جنونآمیز صحبت کنم ناچارم گرههای اصلی داستان را لو بدهم پس شما را دعوت میکنم به خواندن داستانی شیرین و پرشور و شوکت و البته آشنا.
https://www.goodreads.com/review/show/5754690359
#کتاب #دین #قرآن
Goodreads
Sayyid Hossein Morakabi’s review of سوارکاران
گمان میکنم هر کس بخواهد دربارهی مردمان خراسان بزرگ (افغانستان و حتی مردمانی که امروز در مرزهای شرقی ایران زندگی میکنند، بهویژه مشهدیها که از درون میشناسمشان) چیزی بنویسد، باید از چیزی نزدیک به غرور یا سرسختی یا یکدندگی آغاز کند. ژوزف کسل، یار رومن…
Forwarded from عقل آبی | صدیق قطبی
خواهر ما، درخت!
«سالها عکاسی و پناه بردن به طبیعت به من چیزهای زیادی را در موردِ خودم و جهان آموخته است. وقتی به درختی در عکسی که گرفتهام نگاه میکنم، شاید غم یا شادی را در آن ببینم. گاه این حس به من دست میدهد که یک درخت چیزی در موردِ من درک کرده است که انسانها نتوانستهاند. ابن عربی میگوید که درخت خواهرِ انسان است(*). وقتی به عکسی نگاه میکنم که در طیِ سالهای متمادی از یک درخت گرفتهام، انگار عکسی رنگباخته از همکلاسیِ دورانِ مدرسه است... چه کسی قدرِ درختان را نمیداند؟ ارزشِ آنها قابلِ اندازهگیری نیست. راست ایستادهاند، درست در جایی که باید باشند، و تنهٔ تنومندِ آنها از ما نگهداری میکند. وقتی که آفتاب بیمحابا میتابد، در زیر سایه آنها آرام میگیریم. میوهای که هبه میکنند را مزه میکنیم و از چوبشان برای کارهای مختلف استفاده میکنیم. از هوایی که پاکیزه میکنند بهره میبریم و در کنار ریشه آنها بدنهامان را به خاک میسپاریم. درختان موجوداتی قابل تحسیناند. سهراب سپهری میگوید: «رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ»، اما سایهاش را به زمین نمیفروشد.»
▪️(سر کلاس با کیارستمی، پال کرونین، ترجمه سهراب مهدوی، نشر نظر، ص۱۶۴_۱۶۵)
*اشاره عباس کیارستمی به این سخنِ ابن عربی است:
«خداوند متعال چون آدم را که نخستین جسم انسانی بود که تکوّن و وجود مییافت آفرید و او را ریشه و اصلی برای وجود اجسام انسانی قرارش داد، از باقیماندهٔ خمیرهٔ طینت و گِل او بخشی را بر گرفت و درخت نخل خرما را آفرید، پس آن خواهر آدم است و عمّه ما، و در زبان شریعت به لفظ «عمه» آمده است و آن را به مومن شبیهش ساخت، لذا به دیگر نباتات دارای اسرار و رازهای عجیب و شگفتی میباشد.»(فتوحات مکیه، ٢/٣٨٤: ٨)
ابن عربی هم به روایاتی اشاره میکند که درختِ خرما را خواهرِ آدم دانستهاند:
«أَكْرِمُوا اَلنَّخْلَةَ فَإِنَّهَا عَمَّتُكُمْ»(بحار الأنوار، جلد۶۳، صفحه۱۴۲)
«إن أول شجرة استقرت على الأرض النخلة، فهي عمتكم أخت أبيكم»(ربيع الأبرار، ۱:۲۵۳)
@sedigh_63
«سالها عکاسی و پناه بردن به طبیعت به من چیزهای زیادی را در موردِ خودم و جهان آموخته است. وقتی به درختی در عکسی که گرفتهام نگاه میکنم، شاید غم یا شادی را در آن ببینم. گاه این حس به من دست میدهد که یک درخت چیزی در موردِ من درک کرده است که انسانها نتوانستهاند. ابن عربی میگوید که درخت خواهرِ انسان است(*). وقتی به عکسی نگاه میکنم که در طیِ سالهای متمادی از یک درخت گرفتهام، انگار عکسی رنگباخته از همکلاسیِ دورانِ مدرسه است... چه کسی قدرِ درختان را نمیداند؟ ارزشِ آنها قابلِ اندازهگیری نیست. راست ایستادهاند، درست در جایی که باید باشند، و تنهٔ تنومندِ آنها از ما نگهداری میکند. وقتی که آفتاب بیمحابا میتابد، در زیر سایه آنها آرام میگیریم. میوهای که هبه میکنند را مزه میکنیم و از چوبشان برای کارهای مختلف استفاده میکنیم. از هوایی که پاکیزه میکنند بهره میبریم و در کنار ریشه آنها بدنهامان را به خاک میسپاریم. درختان موجوداتی قابل تحسیناند. سهراب سپهری میگوید: «رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ»، اما سایهاش را به زمین نمیفروشد.»
▪️(سر کلاس با کیارستمی، پال کرونین، ترجمه سهراب مهدوی، نشر نظر، ص۱۶۴_۱۶۵)
*اشاره عباس کیارستمی به این سخنِ ابن عربی است:
«خداوند متعال چون آدم را که نخستین جسم انسانی بود که تکوّن و وجود مییافت آفرید و او را ریشه و اصلی برای وجود اجسام انسانی قرارش داد، از باقیماندهٔ خمیرهٔ طینت و گِل او بخشی را بر گرفت و درخت نخل خرما را آفرید، پس آن خواهر آدم است و عمّه ما، و در زبان شریعت به لفظ «عمه» آمده است و آن را به مومن شبیهش ساخت، لذا به دیگر نباتات دارای اسرار و رازهای عجیب و شگفتی میباشد.»(فتوحات مکیه، ٢/٣٨٤: ٨)
ابن عربی هم به روایاتی اشاره میکند که درختِ خرما را خواهرِ آدم دانستهاند:
«أَكْرِمُوا اَلنَّخْلَةَ فَإِنَّهَا عَمَّتُكُمْ»(بحار الأنوار، جلد۶۳، صفحه۱۴۲)
«إن أول شجرة استقرت على الأرض النخلة، فهي عمتكم أخت أبيكم»(ربيع الأبرار، ۱:۲۵۳)
@sedigh_63
نشست ار بر رخش گرد یتیمی تیره نتوان شد/ که عالم را ازین گرد یتیمی سرمهدان بینی
یتیم بیپدر، اما پدر مر جمله عالم را/عطوفت بسکه بر عالم ز خلقش رایگان بینی
پدر بر سر نه او را لیک لطف ایزدش بر سر/ پدر چهکند کسی کش لطف ایزد مهربان بینی
فلاطون عقل میلافد محمد عشق میبافد/ تو پشت کار این بنگر که روی کار آن بینی
ترا در عشق مردن به بود از زیستن در عقل/ که این زنگار دل یابی و آن پرداز جان بینی
ز عرفان تا به برهان فرق اگر خواهی چنان یابی/ که جانان در کنار، آنگه تو قاصد در میان بینی
#شعر #فیاض_لاهیجی #دین #عشق
یتیم بیپدر، اما پدر مر جمله عالم را/عطوفت بسکه بر عالم ز خلقش رایگان بینی
پدر بر سر نه او را لیک لطف ایزدش بر سر/ پدر چهکند کسی کش لطف ایزد مهربان بینی
فلاطون عقل میلافد محمد عشق میبافد/ تو پشت کار این بنگر که روی کار آن بینی
ترا در عشق مردن به بود از زیستن در عقل/ که این زنگار دل یابی و آن پرداز جان بینی
ز عرفان تا به برهان فرق اگر خواهی چنان یابی/ که جانان در کنار، آنگه تو قاصد در میان بینی
#شعر #فیاض_لاهیجی #دین #عشق
جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ به بهانهی اسیرگیری ۲ صهیونیست رخ داد. پیکر این ۲ صهیونیست سال ۲۰۰۸ با ۴ اسیر لبنانی مبادله شد. در عملیات امروز صبح، طبق تخمین رسانههای اسرائیلی ۳۵ و طبق آمار حماس ۵۳ صهیونیست اسیر شدهاند. این یعنی رخدادهای امروز ظرفیت یک تغییر بسیار بزرگ در خاورمیانه را در خود میپرورد. حدس من این است منظور از جملهی «به قلهها نزدیک شدهایم» وقایعی مانند رخدادهای امروز بوده است، وقایعی که از دههی ۴۰ که رهبر انقلاب از رادیو صوت العرب مصر به سخنرانیهای پرشور عبدالناصر، قذافی و… گوش میکردند، آرمان ایشان بوده است (ر.ک: سخنرانی ۱۳۹۱/۰۹/۲۱). این فقط حدس من است، چون آن عبارت نمیتوانست دربارهی وضع داخلی ایران باشد. امیدوارم نهتنها در فلسطین بلکه در سراسر خاورمیانه هر چه زودتر تبعیضهای دینپایه برچیده شود و حقوق شهروندی و حق حاکمیت به مردمان سرزمینها بازگردد و چندگانگی و تکثر پاس داشته شود و جان کسی برای دیگرگونه بودن ارزان شمرده نشود.
#فلسطین
#فلسطین
۱- اسرائیل در ۴۸ ساعت ۶ برابر جنگ ۳۳ روزه کشته و ۵۰ برابر آن اسیر داده است!
۲- این شکست نه در برابر لبنان، سوریه یا ایران بلکه در برابر نوار فسقلی غزه است که ۱۶ سال است از ۴ طرف محاصره است!
۳- اگر نگاهی به پیشینهی مبادلهی اسیران اسرائیلی بیاندازیم (که چند بار با نسبت ۱ به ۱۰۰۰ انجام شده) شاید با کمی تلاش، این تعداد اسیر اسرائیلی را بتوان با تمام جمعیت فلسطین مبادله کرد!
۴- گمانم تصمیم از امروز به بعد بر عهدهی امریکاست که آیا میخواهد جنگ جهانی سوم را آغاز کند؟ یا مرگ زودهنگام اسرائیل را میپذیرد؟
#روزنوشت
۲- این شکست نه در برابر لبنان، سوریه یا ایران بلکه در برابر نوار فسقلی غزه است که ۱۶ سال است از ۴ طرف محاصره است!
۳- اگر نگاهی به پیشینهی مبادلهی اسیران اسرائیلی بیاندازیم (که چند بار با نسبت ۱ به ۱۰۰۰ انجام شده) شاید با کمی تلاش، این تعداد اسیر اسرائیلی را بتوان با تمام جمعیت فلسطین مبادله کرد!
۴- گمانم تصمیم از امروز به بعد بر عهدهی امریکاست که آیا میخواهد جنگ جهانی سوم را آغاز کند؟ یا مرگ زودهنگام اسرائیل را میپذیرد؟
#روزنوشت
عدالت فقط با ارتکاب جنایت دوباره حاکم میشود.[*]
— فردریش دورنمات
تصاویری منتشر شده بود که اسرائیلیان در بیابان میدوند. امروز رسانهها میگویند این تصاویر برای حملهی حماس به جشنوارهی موسیقی رعیم بوده است که دست کم ۲۵۰ تن آنجا یکجا کشته شدهاند و هنوز شمار اسیران آن صحنه روشن نیست. بای بسم الله کشتن ۲۵۰ غیرنظامی یعنی یکونیم هواپیمای اکراینی. این هر دستآوردی را پوچ میکند. و پیشدرآمد هولناکی است از آنچه در آینده چشمبهراه فلسطین است. دورنمات، فیلسوف عدالتی که نقاب داستاننویسی دارد، به ما یادآور شده است: اگر تنها راه شستن جنایت کهن، جنایتی تازه باشد، این درست همان چیزی است که خواست عدالت را به پوچی absurdum بدل میسازد. اگر بناست فجر فلسطین با قتل شرکتکنندگان در کنسرت بدمد و فلسطین به دست قاتلان شرکتکنندگان در کنسرت بیافتد… من بهتر است لال شوم.
#روزنوشت #کتاب #عدالت
[*] Die Gerechtigkeit läßt sich nur noch durch ein Verbrechen wiederherstellen.
— Dürrenmatt, Friedrich. Justiz. Diogenes Verlag, Zürich 1985, S. 6.
همچنین به فارسی: دورنمات، فردریش. عدالت. نشر برج. محمود حسینیزاد (ترجمه). تهران ۱۴۰۲.
— فردریش دورنمات
تصاویری منتشر شده بود که اسرائیلیان در بیابان میدوند. امروز رسانهها میگویند این تصاویر برای حملهی حماس به جشنوارهی موسیقی رعیم بوده است که دست کم ۲۵۰ تن آنجا یکجا کشته شدهاند و هنوز شمار اسیران آن صحنه روشن نیست. بای بسم الله کشتن ۲۵۰ غیرنظامی یعنی یکونیم هواپیمای اکراینی. این هر دستآوردی را پوچ میکند. و پیشدرآمد هولناکی است از آنچه در آینده چشمبهراه فلسطین است. دورنمات، فیلسوف عدالتی که نقاب داستاننویسی دارد، به ما یادآور شده است: اگر تنها راه شستن جنایت کهن، جنایتی تازه باشد، این درست همان چیزی است که خواست عدالت را به پوچی absurdum بدل میسازد. اگر بناست فجر فلسطین با قتل شرکتکنندگان در کنسرت بدمد و فلسطین به دست قاتلان شرکتکنندگان در کنسرت بیافتد… من بهتر است لال شوم.
#روزنوشت #کتاب #عدالت
[*] Die Gerechtigkeit läßt sich nur noch durch ein Verbrechen wiederherstellen.
— Dürrenmatt, Friedrich. Justiz. Diogenes Verlag, Zürich 1985, S. 6.
همچنین به فارسی: دورنمات، فردریش. عدالت. نشر برج. محمود حسینیزاد (ترجمه). تهران ۱۴۰۲.
روزگار شوخیاش گرفته. دوستان حزب اللهیام دارند این فیلم را استوری میکنند. پدری که از دخترش میپرسد: موشک بود یا توپ؟ و از او میخواهد با صدای هر انفجار بلند بلند بخندد. دوستان حزب اللهی نمیدانند… نمیدانند این فیلم برای غزهی امروز نیست. برای سوریه است و بمبهایی که دیروز ما بر سر اهالی ادلب میریختیم.
https://www.bbc.com/arabic/media-51544993
روزگار شوخیاش گرفته. صفحهای را در اینستاگرام دنبال میکردم برای دختری اهل بیت المقدس که در روز دست کم یک وعده اذان مسجد الاقصی را استوری میکرد. خودش تازه تازه تصویر میگرفت. و گاهی کافهنشینی در پسکوچههای بافت کهن قدس را؛ آنجا که هر کوچه سه نام دارد: نامی عبری، نامی انگلیسی و نامی عربی و غریب آنکه این سه نام ترجمهی هم نیستند زیرا هر پسکوچهای در قلب قدس، در سنت هر یک از ادیان ابراهیمی معنا و تاریخی دیگر دارد. حالا دخترک در بیت المقدس عکس بچههای مرده را در آغوش پدر و مادرشان استوری کرده؛ اما نه کودکان تازهکشتهشده در غزه را، کودکان تازهکشتهشده در ادلب را! من از استوریهای دختر مقدسی میفهمم سوریه و روسیه از شنبه ۷ اکتبر شروع کردهاند به بمباران ادلب، دومین نقطهی پرتراکم جهان پس از غزه؛ که مخالفان مسلح حکومت را مثل تهماندهی خمیردندان آنجا لوله کردهاند و بمبارانشان میکنند. و به کودکانشان که بناست در آغوششان بمیرند میآموزند با صدای بمبها بلند بلند بخندند.
https://www.trt.net.tr/persian/mntqh/2023/10/10/hmlt-hwyy-w-zmyny-rtsh-swryh-w-rwsyh-bh-dlb-w-hlb-2048833
#خاورمیانه #روزنوشت
https://www.bbc.com/arabic/media-51544993
روزگار شوخیاش گرفته. صفحهای را در اینستاگرام دنبال میکردم برای دختری اهل بیت المقدس که در روز دست کم یک وعده اذان مسجد الاقصی را استوری میکرد. خودش تازه تازه تصویر میگرفت. و گاهی کافهنشینی در پسکوچههای بافت کهن قدس را؛ آنجا که هر کوچه سه نام دارد: نامی عبری، نامی انگلیسی و نامی عربی و غریب آنکه این سه نام ترجمهی هم نیستند زیرا هر پسکوچهای در قلب قدس، در سنت هر یک از ادیان ابراهیمی معنا و تاریخی دیگر دارد. حالا دخترک در بیت المقدس عکس بچههای مرده را در آغوش پدر و مادرشان استوری کرده؛ اما نه کودکان تازهکشتهشده در غزه را، کودکان تازهکشتهشده در ادلب را! من از استوریهای دختر مقدسی میفهمم سوریه و روسیه از شنبه ۷ اکتبر شروع کردهاند به بمباران ادلب، دومین نقطهی پرتراکم جهان پس از غزه؛ که مخالفان مسلح حکومت را مثل تهماندهی خمیردندان آنجا لوله کردهاند و بمبارانشان میکنند. و به کودکانشان که بناست در آغوششان بمیرند میآموزند با صدای بمبها بلند بلند بخندند.
https://www.trt.net.tr/persian/mntqh/2023/10/10/hmlt-hwyy-w-zmyny-rtsh-swryh-w-rwsyh-bh-dlb-w-hlb-2048833
#خاورمیانه #روزنوشت
BBC News عربي
"لعبة أب سوري وابنته" تلفت الأنظار من جديد لمعاناة أطفال إدلب
مقطع مصور لأب سوري وهو يحاول مساعدة طفلته على التكيف مع الغارات الجوية المتواصلة بتحويل الأمر إلى لعبة.
Forwarded from یادداشتهای قرآنی
نسخهی جستوجوپذیر فرهنگنامهی قرآنی
در این پایگاه میتوانید کهنترین برابرنهادههای واژگان قرآن را بیابید. بیش از ۱۹۰ هزار برابرنهاده در قرآنهای بهفارسیبرگشته در سدههای ۴ تا ۱۳ هجری برای واژگانی عربی از ۱۵۶۱ ریشه؛ این واژگان و برابرنهادههایشان از ۱۴۲ نسخهی خطی در کتابخانهی آستان قدس گرفته شده است. واژگان بیمانند و دلربایی در این فرهنگنامه هست که در هیچ فرهنگ واژگانی دیگری نیست:
matr.ir/farhangname/
#قرآن #ترجمه #فرهنگنامه_قرآنی #ریشه_ها #pragmatics #semantics #برگردان_های_کهن
تا کنون در چندین یادداشت از این فرهنگنامه بهره بردهام. میتوانید اینجا بخوانیدشان:
۱- آرامدهنده است آیینهی آرامدهنده
۲- دربارهی «مُهَیمن»
۳- دلشدگان، سخننیوشان و بهرهگیرندگان از هر دین
۴- بندگان و رهیدگان و پرستاران
۵- دربارهی زیبایی
۶- پیشنهادی سوم برای برگردان ولایت
۷- شکنجه یا درد؟
در این پایگاه میتوانید کهنترین برابرنهادههای واژگان قرآن را بیابید. بیش از ۱۹۰ هزار برابرنهاده در قرآنهای بهفارسیبرگشته در سدههای ۴ تا ۱۳ هجری برای واژگانی عربی از ۱۵۶۱ ریشه؛ این واژگان و برابرنهادههایشان از ۱۴۲ نسخهی خطی در کتابخانهی آستان قدس گرفته شده است. واژگان بیمانند و دلربایی در این فرهنگنامه هست که در هیچ فرهنگ واژگانی دیگری نیست:
matr.ir/farhangname/
#قرآن #ترجمه #فرهنگنامه_قرآنی #ریشه_ها #pragmatics #semantics #برگردان_های_کهن
تا کنون در چندین یادداشت از این فرهنگنامه بهره بردهام. میتوانید اینجا بخوانیدشان:
۱- آرامدهنده است آیینهی آرامدهنده
۲- دربارهی «مُهَیمن»
۳- دلشدگان، سخننیوشان و بهرهگیرندگان از هر دین
۴- بندگان و رهیدگان و پرستاران
۵- دربارهی زیبایی
۶- پیشنهادی سوم برای برگردان ولایت
۷- شکنجه یا درد؟
فراموشی
جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ به بهانهی اسیرگیری ۲ صهیونیست رخ داد. پیکر این ۲ صهیونیست سال ۲۰۰۸ با ۴ اسیر لبنانی مبادله شد. در عملیات امروز صبح، طبق تخمین رسانههای اسرائیلی ۳۵ و طبق آمار حماس ۵۳ صهیونیست اسیر شدهاند. این یعنی رخدادهای امروز ظرفیت یک تغییر بسیار…
هنگامی که همان روز نخست دست به قلم شدم، چیزی نزدیک به این تصویر در ذهنم بود. حالا نیویورکتایمز نمودارش کرده است.
آوریل امسال مقالهای منتشر شده است که نشان میدهد شیوهی عملکرد مدارهای عصبی مغز افراد یکزبانه در زبانهای آلمانی و عربی (هنگام خواندن یک نوشتهی نا آشنا در زبان خودشان) تا چه اندازه با هم متفاوت است. نمودار سمت راست، زبان عربی است و سمت چپ، زبان آلمانی. گرچه این آزمایش تنها دربارهی سازوکارهای زبانی بوده و دربارهی سازوکارهای غیر زبانی مغز سخنی ندارد، اما دروازههای این احتمال را به روی دانشمندان گشوده است که گویشوران زبانهای گوناگون به شیوههایی گوناگون جهان را در مییابند.
#زبان
#زبان
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
استعاره در زبان دین: مروری گذرا
با ارائه
سیدحسین مرکبی
پژوهشگر فلسفه دین و قرآنپژوه
پاییز و زمستان ۱۴۰۲
دوشنبهها | ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰
۴ جلسه | حضوری و آنلاین | ۲۵۰ هزار تومان
بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
▪️شرکت در جلسهی صفر برای عموم آزاد و رایگان است
برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
@bashgahandisheschools
📝دربارهی دوره
آیا گزارههای تجربهناپذیر دینی معنادارند؟ گزارههای الهیاتی و فرمانهای دینی را باید استعاری بفهمیم یا تحت اللفظی؟ نسبت استعاره و واقعیت چیست؟ آیا همهٔ استعارهها را میتوانیم به زبان غیراستعاری نیز بیان کنیم؟ چگونه میتوانیم آنچه را دربارهٔ خدا گفته میشود، بیازماییم؟ همراه با شما و همگام با کتاب «استعاره و زبان دین» اثر ژنت مارتین ساسکیس (استاد الهیات فلسفی و عضو کالج مسیحی در دانشگاه کیمبریج) به این پرسشها و بیش از آن خواهیم پرداخت.
#پاییز۱۴۰۲ #زمستان۱۴۰۲ #مطالعات_دین #استعاره #زبان_دین #زبان_دینی #مرکبی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
مدرسه مطالعات دین باشگاه اندیشه برگزار میکند:
استعاره در زبان دین: مروری گذرا
با ارائه
سیدحسین مرکبی
پژوهشگر فلسفه دین و قرآنپژوه
پاییز و زمستان ۱۴۰۲
دوشنبهها | ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰
۴ جلسه | حضوری و آنلاین | ۲۵۰ هزار تومان
بدون پیشنیاز | همراه با گواهی باشگاه اندیشه
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
▪️شرکت در جلسهی صفر برای عموم آزاد و رایگان است
برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
@bashgahandisheschools
📝دربارهی دوره
آیا گزارههای تجربهناپذیر دینی معنادارند؟ گزارههای الهیاتی و فرمانهای دینی را باید استعاری بفهمیم یا تحت اللفظی؟ نسبت استعاره و واقعیت چیست؟ آیا همهٔ استعارهها را میتوانیم به زبان غیراستعاری نیز بیان کنیم؟ چگونه میتوانیم آنچه را دربارهٔ خدا گفته میشود، بیازماییم؟ همراه با شما و همگام با کتاب «استعاره و زبان دین» اثر ژنت مارتین ساسکیس (استاد الهیات فلسفی و عضو کالج مسیحی در دانشگاه کیمبریج) به این پرسشها و بیش از آن خواهیم پرداخت.
#پاییز۱۴۰۲ #زمستان۱۴۰۲ #مطالعات_دین #استعاره #زبان_دین #زبان_دینی #مرکبی #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe