Telegram Web Link
دعا ميكنم هيچوقت دوباره به اون مكانهاى تاريكى كه براى رهايى ازشون جنگیدی،
برنگردی.
نوشته بود:
امیدوارم خیری که در غمت پنهان شده، به زودی عیان شود🤍
گمان میکردیم
عشق نجاتمان خواهد داد
اما زخمی تر از قبل، رهایمان کرد...❤️‍🩹
بالأخره خوب می‌شه، قشنگ می‌شه، می‌رسیم، می‌بینیم، می‌خندیم چون سپردیم به خدا...
و همین که بهش سپردیم
یعنی باور داریم که ته این مسیر روشنیه. زندگی گاهی صبوری می‌خواد!
همین که هنوز ادامه می‌دیم یعنی امیدمون زنده‌ست.
و همین کافیه برای اینکه بدونیم معجزه‌ها همیشه یه قدم جلوتر از ما هستن!
بدترین لحظه؟
اونجایی که آدمِ موردعلاقه‌ات نه تنها تلاشی برایِ نگه داشتنت نمیکنه، بلکه قلبت رو هم میشکنه.
اکنون بنظر می رسد صبور تر شده ام؛ اما چراغی در وجودم خاموش شده است که دوست داشتم تا ابد روشن بماند.
‏بچه‌ها من فهمیدم بزرگسالی اونجاس ک اجازه میدیم؛ "درد از ما عبور کنه و در نهایت خودمونو تو مسیر جریان رودخونه رها میکنیم، و دیگه واسه هیچکس و هیچ چیز بی‌قراری نمیکنیم. تنهایی رو با همه وجود بغل میکنیم و ب این نتیجه میرسیم ک خواستن رنجه، انتظار رنجه، مقاومت و حتی فرار هم رنجه".
دیدی بعضی وقتا یه آدم اینقد برات قشنگه که انگار وقتی خدا داشت می‌آفریدش، تو هم نشستی کنارش نظر دادی؟ تو دقیقا واسم همون آدمی.
سه سال پیش یکی از دوستام یه چیزی بهم گفت که خیلی کاربردی بود؛
"ارتباط با مردها خیلی ساده است. اگه ازت خوششون بیاد می‌فهمی و اگه حس خاصی نسبت بهت نداشته باشن گیج می‌شی."
با دخترای معلم وارد رابطه شین...
چون هم صبورن؛ هم مهربونن؛ هم درکشون بالاست.

|kaktus|
آدم
خوبایِ
روزایِ
بد،
آدم
خوبایِ
همه
عمرند..!
‏من شیفته body contact های ریز و لطیفم.
مثل بوسیدن پشت پلک
نوازش آروم پوست
بوییدن مو
بوسیدن سر انگشتای دست
نوازش سر
خوابیدن رو پای یار
اگه بدن میشدم، قلبم بودی؛
درخت میشدم، ریشه‌م بودی؛
رنگ میشدم، قلمم بودی؛
شب میشدم، ماهَم بودی؛
ساز میشدم، آهنگم بودی؛
فصل میشدم، بهارم بودی؛
حس میشدم، امیدم بودی.
تو ‌همونی هستی که همیشه به بودنم معنا میدی.
‏بچه‌ها من فهمیدم بزرگسالی اونجاس ک اجازه میدیم؛ "درد از ما عبور کنه و در نهایت خودمونو تو مسیر جریان رودخونه رها میکنیم، و دیگه واسه هیچکس و هیچ چیز بی‌قراری نمیکنیم. تنهایی رو با همه وجود بغل میکنیم و ب این نتیجه میرسیم که خواستن رنجه، انتظار رنجه، مقاومت و حتی فرار هم رنجه".
می‌خواستم به تو بگویم که به جز تو
از همه ناامید گشته‌ام و می‌ترسم از همه.
اما پیش از آنکه به تو بگویم تو نیز ناامیدم کرده‌ای...
به خودتون شانس دیدن آدمای جدید رو بدید
گوربابای آدمی که شانس با تو بودن رو داشته اما قدر ندونسته!
یه جایی آخرین بغل، آخرین بوسه، آخرین دوست دارم، آخرین خداحافظی اتفاق می‌افته و تو روحتم ازش خبردار نمی‌شه.
یکی از بزرگترین بدی هایی که در حق خودم کردم این بود که توانایی «زود ناراحت شدن و بر خوردن» رو از خودم ‌گرفتم.
سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند؛ نخوانده دانستند و نبوسیده دوست داشتند.
متاسفانه روانم دیگه یاری نمی‌کنه صبوری کنم، تذکر بدم، یادآوری کنم یا قهر کنم که باهام درست رفتار بشه، فقط حذف می‌کنم.
2025/04/07 12:54:18
Back to Top
HTML Embed Code: