﴿تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ﴾
اين آيه معرف مؤمنين است از نظر اعمالشان، هم چنان كه آيه قبلى معرف ايشان بود از نظر اوصاف.
و بنا بر اين جمله(تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ)، با در نظر گرفتن اينكه تجافى به معناى اجتناب و دورى است، و جنوب جمع جنب به معنى پهلو است و مضاجع جمع مضجع به معناى رختخواب و محل استراحت است، كنايه مىشود از اينكه مؤمنين خواب خود را ترك مىكنند، و به عبادت خدا مىپردازند.
(يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً) اين جمله حال از ضمير در جنوبهم است، و مراد اين است كه از بستر دورى مىكنند، در حالى كه مشغول به دعاى پروردگارشانند، در دل شب، آن هنگامى كه چشم ها به خواب و بدن ها بى حركت افتاده، خدا را مىخوانند، اما نه تنها از خوف، تا نوميدى از رحمت خدا بر آنان مسلط شود، و نه تنها به طمع رحمت، تا از غضب و مكر خدا ايمن باشند، بلكه هم از ترس و هم به طمع، او را مىخوانند، و در دعاى خود ادب عبوديت را بيشتر رعايت مىكنند، تا در خواست آن حوائجى كه هدايت براى آدمى پديد مىآورد، و اين تجافى از بستر و دعا، با نوافل شبانه و نماز شب، منطبق است.
(وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) اين جمله يك عمل ديگرى از مؤمنين واقعى را يادآور شده، و آن اين است كه براى خدا و در راه او انفاق مىكنند.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۶، صفحهٔ۳۹۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
اين آيه معرف مؤمنين است از نظر اعمالشان، هم چنان كه آيه قبلى معرف ايشان بود از نظر اوصاف.
و بنا بر اين جمله(تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ)، با در نظر گرفتن اينكه تجافى به معناى اجتناب و دورى است، و جنوب جمع جنب به معنى پهلو است و مضاجع جمع مضجع به معناى رختخواب و محل استراحت است، كنايه مىشود از اينكه مؤمنين خواب خود را ترك مىكنند، و به عبادت خدا مىپردازند.
(يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً) اين جمله حال از ضمير در جنوبهم است، و مراد اين است كه از بستر دورى مىكنند، در حالى كه مشغول به دعاى پروردگارشانند، در دل شب، آن هنگامى كه چشم ها به خواب و بدن ها بى حركت افتاده، خدا را مىخوانند، اما نه تنها از خوف، تا نوميدى از رحمت خدا بر آنان مسلط شود، و نه تنها به طمع رحمت، تا از غضب و مكر خدا ايمن باشند، بلكه هم از ترس و هم به طمع، او را مىخوانند، و در دعاى خود ادب عبوديت را بيشتر رعايت مىكنند، تا در خواست آن حوائجى كه هدايت براى آدمى پديد مىآورد، و اين تجافى از بستر و دعا، با نوافل شبانه و نماز شب، منطبق است.
(وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) اين جمله يك عمل ديگرى از مؤمنين واقعى را يادآور شده، و آن اين است كه براى خدا و در راه او انفاق مىكنند.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۶، صفحهٔ۳۹۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
كلمه "رجاء"
به معناى انتظار خيرى است كه احتمال وقوعش در دل زياد باشد
📓ترجمه #تفسير_الميزان، جلد۱۵، ص۲۷۴
به معناى انتظار خيرى است كه احتمال وقوعش در دل زياد باشد
📓ترجمه #تفسير_الميزان، جلد۱۵، ص۲۷۴
سوال: منظور از «حال» که اهل حال و معرفت میگویند، چیست؟
جواب: همان که شما و امثال شما دارید؛ حال، کشش عشق است.
📓 درمحضر علامه، ص۳۸۱
©️ @AlmizanMedia
جواب: همان که شما و امثال شما دارید؛ حال، کشش عشق است.
📓 درمحضر علامه، ص۳۸۱
©️ @AlmizanMedia
﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾
و اگر فرمود: كسی كه از ذكر من اعراض كند" معيشتی ضنك" يعنی تنگ دارد، برای اين است كه كسی كه خدا را فراموش كند، و با او قطع رابطه نمايد، ديگر چيزی غير دنيا نمیماند كه وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب يگانه خود قرار دهد، در نتيجه همه كوششهای خود را منحصر در آن كند، و فقط به اصلاح زندگی دنيايش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بيشتری داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و اين معيشت، او را آرام نمیكند، چه كم باشد و چه زياد، برای اينكه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود، و دائما چشم به اضافهتر از آن میدوزد، بدون اينكه اين حرص و تشنگیش به جايی منتهی شود، پس چنين كسی دائما در فقر و تنگی بسر میبرد، و هميشه دلش علاقهمند به چيزی است كه ندارد، صرف نظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسی كه از نزول آفات و روی آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ و بيماری دارد، و صرف نظر از اضطرابی كه از شر حسودان و كيد دشمنان دارد، پس او علی الدوام در ميان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر میبرد.
در حالی كه اگر مقام پروردگار خود را میشناخت و به ياد او بود و او را فراموش نمیكرد، يقين میكرد كه نزد پروردگار خود حياتی دارد كه آميخته با مرگ نيست، و ملكی دارد كه زوال پذير نيست، و عزتی دارد كه مشوب با ذلت نيست، و فرح و سرور و رفعت و كرامتی دارد كه هيچ مقياسی نتواند اندازهاش را تعيين كند و يا سر آمدی آن را به آخر برساند، و نيز يقين میكند كه دنيا دار مجاز است و حيات و زندگی دنيا در مقابل آخرت پشيزی بيش نيست، اگر او اين را بشناسد دلش به آنچه خدا تقديرش كرده قانع میشود، و معيشتش هر چه باشد برايش فراخ گشته، ديگر روی تنگی و ضنك را نمیبيند.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۴، صفحه۳۱۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
و اگر فرمود: كسی كه از ذكر من اعراض كند" معيشتی ضنك" يعنی تنگ دارد، برای اين است كه كسی كه خدا را فراموش كند، و با او قطع رابطه نمايد، ديگر چيزی غير دنيا نمیماند كه وی به آن دل ببندد، و آن را مطلوب يگانه خود قرار دهد، در نتيجه همه كوششهای خود را منحصر در آن كند، و فقط به اصلاح زندگی دنيايش بپردازد، و روز به روز آن را توسعه بيشتری داده، به تمتع از آن سرگرم شود، و اين معيشت، او را آرام نمیكند، چه كم باشد و چه زياد، برای اينكه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمیشود، و دائما چشم به اضافهتر از آن میدوزد، بدون اينكه اين حرص و تشنگیش به جايی منتهی شود، پس چنين كسی دائما در فقر و تنگی بسر میبرد، و هميشه دلش علاقهمند به چيزی است كه ندارد، صرف نظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسی كه از نزول آفات و روی آوردن ناملايمات و فرا رسيدن مرگ و بيماری دارد، و صرف نظر از اضطرابی كه از شر حسودان و كيد دشمنان دارد، پس او علی الدوام در ميان آرزوهای بر آورده نشده، و ترس از فراق آنچه بر آورده شده به سر میبرد.
در حالی كه اگر مقام پروردگار خود را میشناخت و به ياد او بود و او را فراموش نمیكرد، يقين میكرد كه نزد پروردگار خود حياتی دارد كه آميخته با مرگ نيست، و ملكی دارد كه زوال پذير نيست، و عزتی دارد كه مشوب با ذلت نيست، و فرح و سرور و رفعت و كرامتی دارد كه هيچ مقياسی نتواند اندازهاش را تعيين كند و يا سر آمدی آن را به آخر برساند، و نيز يقين میكند كه دنيا دار مجاز است و حيات و زندگی دنيا در مقابل آخرت پشيزی بيش نيست، اگر او اين را بشناسد دلش به آنچه خدا تقديرش كرده قانع میشود، و معيشتش هر چه باشد برايش فراخ گشته، ديگر روی تنگی و ضنك را نمیبيند.
📚ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۱۴، صفحه۳۱۵
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
تمنای توفیق مراقبه و وصول به مقام ولایت
تلمیذ: سؤال شد از معنای غزل ذیل:
زان می صاف کز او پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است، بیاور جامی
استاد(علامهطباطبایی): میصاف، همان مراقبه است که خامان را پخته میسازد. می گویـد گـرچـه مـاه رمضان است و نمیتوان افطار نمود ولی از آن شرابی بیاور که ما را پخته میکند و خامان را از نرسیدگی بیرون میآورد و در حضور حضرت دوست به ضیافت حقیقی مینگرند.
عرض شد: منظور از مراقبه که فرمودید چیست؟
فرمودند: همان مرتبه اعلای مراقبه است که دیدن فنای خویش باشد و در حقیقت دارا شدن مقام ولایت است که بشر خود را فراموش کرده و خدا را جای خود ببیند و کارهای خدایی از او صادر شود آن چیزی هم که در قیامت از آن سؤال می شود، بنابر نص آیهی شریفه به ضمیمه روایتی در ذیل آیه شریفهی ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ همين ولایت است نه خوردنیها و نوشیدنی ها.
عرض شد: در آن روایتی هم که میفرمایند:
«وَلَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَمُوَالاَتُنَا يَسْأَلُ اللهُ عَنْهُ عِبَادَهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَالنُّبُوَّةِ» آیا منظور از حبّ و موالات همان ولایت است؟
فرمودند: بله مرجع دوستی به همان معنا است اگر چه همه نفهمند؛ زیرا دوستی ایشان به گزاف نیست، بلکه به حساب داشتن مقام ولایت است، آن مقام هم از ولایت کلیه جدا نیست. پس اگر بگوییم از ولایت کلیه سؤال میشود عیب ندارد و اگر بگوییم از ولایت و یا محبت اهلبیت سؤال میشود باز هم عیب ندارد این که علی علیه السلام را میزان عمل و صراط گفتهاند به همین معنا است که دارای ولایت کلیه و کمال اتم است. اعمال عباد با آن مقام و کمالات و ولایت کلیه ایشان سنجیده میشود و هرکسی را به اندازهای که عمل و رفتارش با کمال تام مطابقت دارد جزا میدهند صراط هم بر همین معنا تطبیق میشود که هر کس به تمام معنا اعمالش با وی تطبیق کند، زود خواهد گذشت و به هر اندازه نقص داشته باشد به همان اندازه معطل است.
سؤال شد: چرا رسول الله را میزان و یا صراط نگفتهاند؟
فرمودند: نه آن که ایشان نیست بلکه منظور این است که مردم را با کسی که بالوراثه از او ارث برده و اوّل تربیت شده او است موازنه خواهند کرد.
📚ثمراتحیات، جلد۴، صفحه۲۸۷
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
تلمیذ: سؤال شد از معنای غزل ذیل:
زان می صاف کز او پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است، بیاور جامی
استاد(علامهطباطبایی): میصاف، همان مراقبه است که خامان را پخته میسازد. می گویـد گـرچـه مـاه رمضان است و نمیتوان افطار نمود ولی از آن شرابی بیاور که ما را پخته میکند و خامان را از نرسیدگی بیرون میآورد و در حضور حضرت دوست به ضیافت حقیقی مینگرند.
عرض شد: منظور از مراقبه که فرمودید چیست؟
فرمودند: همان مرتبه اعلای مراقبه است که دیدن فنای خویش باشد و در حقیقت دارا شدن مقام ولایت است که بشر خود را فراموش کرده و خدا را جای خود ببیند و کارهای خدایی از او صادر شود آن چیزی هم که در قیامت از آن سؤال می شود، بنابر نص آیهی شریفه به ضمیمه روایتی در ذیل آیه شریفهی ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ همين ولایت است نه خوردنیها و نوشیدنی ها.
عرض شد: در آن روایتی هم که میفرمایند:
«وَلَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَمُوَالاَتُنَا يَسْأَلُ اللهُ عَنْهُ عِبَادَهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَالنُّبُوَّةِ» آیا منظور از حبّ و موالات همان ولایت است؟
فرمودند: بله مرجع دوستی به همان معنا است اگر چه همه نفهمند؛ زیرا دوستی ایشان به گزاف نیست، بلکه به حساب داشتن مقام ولایت است، آن مقام هم از ولایت کلیه جدا نیست. پس اگر بگوییم از ولایت کلیه سؤال میشود عیب ندارد و اگر بگوییم از ولایت و یا محبت اهلبیت سؤال میشود باز هم عیب ندارد این که علی علیه السلام را میزان عمل و صراط گفتهاند به همین معنا است که دارای ولایت کلیه و کمال اتم است. اعمال عباد با آن مقام و کمالات و ولایت کلیه ایشان سنجیده میشود و هرکسی را به اندازهای که عمل و رفتارش با کمال تام مطابقت دارد جزا میدهند صراط هم بر همین معنا تطبیق میشود که هر کس به تمام معنا اعمالش با وی تطبیق کند، زود خواهد گذشت و به هر اندازه نقص داشته باشد به همان اندازه معطل است.
سؤال شد: چرا رسول الله را میزان و یا صراط نگفتهاند؟
فرمودند: نه آن که ایشان نیست بلکه منظور این است که مردم را با کسی که بالوراثه از او ارث برده و اوّل تربیت شده او است موازنه خواهند کرد.
📚ثمراتحیات، جلد۴، صفحه۲۸۷
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
شـــرفاســـلام
شرف اسلام اجازه نمىدهد كه هيچیک از اين اعمال را درباره دشمن روا بدارند، چنانچه ديديم در هيچیک از معركههاى جنگ (هر قدر هم كه سخت و هولانگيز بود) اجازه ارتكاب به چنين اعمالى را نداد ولى مردمى كه امروز خود را متمدن مىدانند به همه اين جنايات دست مىزنند، هولانگيزترين و وحشتزاترين رفتار را با دشمن خود مىكنند، آنهم در روزگارى كه خودشان "عصر نور" مىنامند.
آرى عصر نور كشتن زنان و اطفال و پير مردان و بيماران و شبيخون زدن و بمباران كردن شهرها و مردم بى سلاح و قتل عام دشمن را مباح كرده است.
📚ترجمه #تفسير_الميزان، ج۴، ص۲۶۲
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
شرف اسلام اجازه نمىدهد كه هيچیک از اين اعمال را درباره دشمن روا بدارند، چنانچه ديديم در هيچیک از معركههاى جنگ (هر قدر هم كه سخت و هولانگيز بود) اجازه ارتكاب به چنين اعمالى را نداد ولى مردمى كه امروز خود را متمدن مىدانند به همه اين جنايات دست مىزنند، هولانگيزترين و وحشتزاترين رفتار را با دشمن خود مىكنند، آنهم در روزگارى كه خودشان "عصر نور" مىنامند.
آرى عصر نور كشتن زنان و اطفال و پير مردان و بيماران و شبيخون زدن و بمباران كردن شهرها و مردم بى سلاح و قتل عام دشمن را مباح كرده است.
📚ترجمه #تفسير_الميزان، ج۴، ص۲۶۲
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
عهد بسته بود هر روز قرآن بخواند.
چهل سال تمام به این عهد و پیمان وفادار ماند «من عهد دارم هر روز یک جزء قرآن را بخوانم چهل سال است این کار را میکنم. هر ماه یک ختم قرآن تمام میشود و باز از ابتدای آن شروع میکنم و هر بار میبینم که انگار اصلا این قرآن آن قرآن پیشین نیست از بس مطالب تازه ای از آن می فهمم.»
هیچگاه از خواندن قرآن سیر نمی شد. میفرمود: «از خدا می خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم نمیدانید من چه اندازه از قرآن لذت میبرم و استفاده میکنم.»
به قرآن کریم بسیار تواضع و فروتنی داشتند. آیات قرانیه را کم و بیش حفظ بودند و یک نوع عشق بازی با آیات در اثر ممارست و مزاولت پیدا کرده و در یک عالمی از بهجت و مسرت به تماشای این جنات قرآنی فرو می رفتند.
📚اقیانوس ِآرام، صفحهٔ۱۷۱
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
چهل سال تمام به این عهد و پیمان وفادار ماند «من عهد دارم هر روز یک جزء قرآن را بخوانم چهل سال است این کار را میکنم. هر ماه یک ختم قرآن تمام میشود و باز از ابتدای آن شروع میکنم و هر بار میبینم که انگار اصلا این قرآن آن قرآن پیشین نیست از بس مطالب تازه ای از آن می فهمم.»
هیچگاه از خواندن قرآن سیر نمی شد. میفرمود: «از خدا می خواهم به بنده عمر بسیاری دهد تا بسیار قرآن بخوانم و از لطایف آن بهره ببرم نمیدانید من چه اندازه از قرآن لذت میبرم و استفاده میکنم.»
به قرآن کریم بسیار تواضع و فروتنی داشتند. آیات قرانیه را کم و بیش حفظ بودند و یک نوع عشق بازی با آیات در اثر ممارست و مزاولت پیدا کرده و در یک عالمی از بهجت و مسرت به تماشای این جنات قرآنی فرو می رفتند.
📚اقیانوس ِآرام، صفحهٔ۱۷۱
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
امام حسن عليهالسلام روزى كه بعد از شهادت پدرش منبر رفت فرمود:
ما حزب غالب خدا و عترت رسول اكرم و اهل بيت پاك و پاكيزه او هستيم. پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله دو امانت سنگين ميان امت به وديعه گذارد: اول كتاب خدا، دوم ما اهل بيت، پس ما در تفسير قرآن مرجع امت هستيم، ماييم كه حقايق قرآن را از روى علم بيان مىكنيم، پس اوامر ما را اطاعت كنيد! زيرا اطاعت ما بر شما واجب است، چونكه به طاعت خدا و رسولش مقرون است.
📚شيعه، صفحه۲۶۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
ما حزب غالب خدا و عترت رسول اكرم و اهل بيت پاك و پاكيزه او هستيم. پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله دو امانت سنگين ميان امت به وديعه گذارد: اول كتاب خدا، دوم ما اهل بيت، پس ما در تفسير قرآن مرجع امت هستيم، ماييم كه حقايق قرآن را از روى علم بيان مىكنيم، پس اوامر ما را اطاعت كنيد! زيرا اطاعت ما بر شما واجب است، چونكه به طاعت خدا و رسولش مقرون است.
📚شيعه، صفحه۲۶۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
برای تلاوت قرآن آداب خاصی داشت.
برای تلاوت قرآن آداب خاصی داشت. اغلب حوالی غروب آفتاب شروع میکرد به تلاوت قرآن. میپرسیدند آقا چرا این وقت روز قرآن میخوانید، هوا تاریک است و چشمهایتان خسته میشود. میفرمود:«قرائت قرآن نور چشم زیاد را زیاد میکند. همانگونه که بر بصیرت دل میافزاید.»
بسیاری از اوقات بدین آیه مترنم میشدند:«وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» و در گرفتاریها و شدائد میفرمودند:«وَاللهُ المُستَعَانُ»
📚اقیانوسِآرام، صفحهٔ۱۷۲
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
برای تلاوت قرآن آداب خاصی داشت. اغلب حوالی غروب آفتاب شروع میکرد به تلاوت قرآن. میپرسیدند آقا چرا این وقت روز قرآن میخوانید، هوا تاریک است و چشمهایتان خسته میشود. میفرمود:«قرائت قرآن نور چشم زیاد را زیاد میکند. همانگونه که بر بصیرت دل میافزاید.»
بسیاری از اوقات بدین آیه مترنم میشدند:«وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى» و در گرفتاریها و شدائد میفرمودند:«وَاللهُ المُستَعَانُ»
📚اقیانوسِآرام، صفحهٔ۱۷۲
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
رسانهالمیزان|AlmizanMedia
صدایعلامه؛ قرائتسورةمریم
بهگوشجانبسپارید.
📻 قرائت ترتیل سورة مریم با صدای علامه سیدمحمدحسین طباطبایی‹ره›
رسانه المیزان
©️ @AlmizanMedia
📻 قرائت ترتیل سورة مریم با صدای علامه سیدمحمدحسین طباطبایی‹ره›
رسانه المیزان
©️ @AlmizanMedia
علی‹ع› آیةالله است...
رسول اللَّه ‹ص› فرمود: در شب معراج وقتى مرا بهطرف آسمان هفتم سير دادند از زير عرش ندايى بگوشم آمد كه مىگفت:
«راستى! على ‹ع› آيت خدا است و دوست مؤمنين، على را به مردم معرفى كن.»
وقتى رسول اللَّه (ص) از معراج فرود آمد آن ندا را فراموش كرد، لذا آيه ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ﴾ براى يادآوريش نازل شد.
📓 ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۶، صفحه۸۷
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
رسول اللَّه ‹ص› فرمود: در شب معراج وقتى مرا بهطرف آسمان هفتم سير دادند از زير عرش ندايى بگوشم آمد كه مىگفت:
«راستى! على ‹ع› آيت خدا است و دوست مؤمنين، على را به مردم معرفى كن.»
وقتى رسول اللَّه (ص) از معراج فرود آمد آن ندا را فراموش كرد، لذا آيه ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ﴾ براى يادآوريش نازل شد.
📓 ترجمه #تفسیر_المیزان، جلد۶، صفحه۸۷
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
•
از مرحوم علامه طباطبایی‹ره› پرسیدند: امیرالمومنین‹ع› در میان ائمه ‹ع› چه خصوصیتی داشتند که آن بزرگوار را به عنوان میزان اعمال معرفی نمودهاند؟ پاسخ دادند: «از همه مظلومتر بود.»
📓در محضر علامه، ص۱۶۳
🖌️ تابلو «چاهِآه»؛ اثر حسن روح الامین
•
از مرحوم علامه طباطبایی‹ره› پرسیدند: امیرالمومنین‹ع› در میان ائمه ‹ع› چه خصوصیتی داشتند که آن بزرگوار را به عنوان میزان اعمال معرفی نمودهاند؟ پاسخ دادند: «از همه مظلومتر بود.»
📓در محضر علامه، ص۱۶۳
🖌️ تابلو «چاهِآه»؛ اثر حسن روح الامین
•
#طرح/
#علامه_طباطبایی_ره
• شروع این تفسیر (المیزان) در حدود سنه ۱۳۷۴ و ختم آن در شب قدر (۲۳ رمضان) از سنه ۱۳۹۲ هجری قمری بوده است.
مهرتابان،ص۶۳
©️ @AlmizanMedia
#علامه_طباطبایی_ره
• شروع این تفسیر (المیزان) در حدود سنه ۱۳۷۴ و ختم آن در شب قدر (۲۳ رمضان) از سنه ۱۳۹۲ هجری قمری بوده است.
مهرتابان،ص۶۳
©️ @AlmizanMedia
وجه تسميه شب قدر، تقدير و احكام امور يك سال در شب قدر
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازهگيرى است، پس شب قدر شب اندازهگيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىكند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مىسازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد: «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ»،چون «فرق»، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعهاى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازهگيرى مشخص سازند.
...
پس حاصل اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مىشود، البته منظورمان «احكام» از جهت اندازهگيرى است، خواهيد گفت پس هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمىشود؟
در پاسخ مىگوييم: نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، هم چنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، هم چنان كه در قرآن كريم آمده:«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»
📓ترجمه #تفسير_الميزان، جلد ۲۰، صفحه ۵۶۲
@AlmizanMedia
•
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازهگيرى است، پس شب قدر شب اندازهگيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىكند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مىسازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد: «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ»،چون «فرق»، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعهاى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازهگيرى مشخص سازند.
...
پس حاصل اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مىشود، البته منظورمان «احكام» از جهت اندازهگيرى است، خواهيد گفت پس هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمىشود؟
در پاسخ مىگوييم: نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، هم چنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، هم چنان كه در قرآن كريم آمده:«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»
📓ترجمه #تفسير_الميزان، جلد ۲۰، صفحه ۵۶۲
@AlmizanMedia
•
کلام معجزهآسای امیرالمؤمنین علیهالسلام
استاد(علامهطباطبایی): برای حضرت رسول، دوازده هزار صحابه بر شمردهاند. از یکی از آنها کلامی ذکر نشده که به یکی از کلمات امام علی علیهالسلام شبیه باشد چه رسد به این که برای آن حضرت یازده هزار و هفتصد کلام قصار ذکر شده و هر کدام در پر مغزی یکتا و مفتاح علوم کثیره است.
عرض شد: آن کلمات که میفرمایید لابد درر و غرر است؟
فرمودند: بله وقتی حساب و شماره کردیم چنین بود
عرض شد: در آن کلمات جملات ادعیه نیست؟
فرمودند: خیر اگر اینها را هم جمع کنند یازده هزار دیگر میشود.
📚ثمراتحیات، جلد۴، صفحهٔ۲۸۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
استاد(علامهطباطبایی): برای حضرت رسول، دوازده هزار صحابه بر شمردهاند. از یکی از آنها کلامی ذکر نشده که به یکی از کلمات امام علی علیهالسلام شبیه باشد چه رسد به این که برای آن حضرت یازده هزار و هفتصد کلام قصار ذکر شده و هر کدام در پر مغزی یکتا و مفتاح علوم کثیره است.
عرض شد: آن کلمات که میفرمایید لابد درر و غرر است؟
فرمودند: بله وقتی حساب و شماره کردیم چنین بود
عرض شد: در آن کلمات جملات ادعیه نیست؟
فرمودند: خیر اگر اینها را هم جمع کنند یازده هزار دیگر میشود.
📚ثمراتحیات، جلد۴، صفحهٔ۲۸۶
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
﴿وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ، لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ﴾
كلمه" لهو"، به معنای هر چيز و هر كار بيهودهای است كه انسان را از كار مهم و مفيدش باز بدارد، و به خود مشغول سازد، بنا بر اين يكی از مصاديق لهو، زندگی مادی دنياست، برای اينكه آدمی را با زرق و برق خود و آرايش فانی و فريبنده خود از زندگی باقی و دائمی بازمیدارد، و به خود مشغول و سرگرم میكند.
و كلمه" لعب"، به معنای كار و يا كارهای منظمی است با نظم خيالی و برای غرض خيالی مثل بازيهای بچهها، زندگی دنيا همان طور كه به اعتباری لهو است، همين طور لعب نيز هست، برای اينكه فانی و زودگذر است، هم چنان كه بازيها اين طورند، عدهای بچه با حرص و شور و هيجان عجيبی يك بازی را شروع میكنند، و خيلی زود از آن سير شده و از هم جدا میشوند.
و نيز همان طور كه بچهها بر سر بازی داد و فرياد راه میاندازند، و پنجه بر روی هم میكشند، با اينكه آنچه بر سر آن نزاع میكنند جز وهم و خيال چيزی نيست، مردم نيز بر سر امور دنيوی با يكديگر میجنگند، با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن تكالب میكنند، از قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويتها، خدمتگزاران، ياران، و امثال آن چيزی جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابی هستند كه از دور آب به نظر میرسد، و انسان منافع مذكور را مالك نمیشود، مگر در ظرف وهم و خيال.
به خلاف زندگی آخرت، كه انسان در آن عالم با كمالات واقعی كه خود از راه ايمان و عمل صالح كسب كرده زندگی میكند، و مهمی است كه اشتغال به آن آدمی را از منافعی بازنمیدارد، چون غير از آن كمالات واقعی واقعيت ديگری نيست، و جدی است، كه لعب و لهو و تاثيم در آن راه ندارد، بقايی است كه فنايی با آن نيست، لذتی است كه با الم آميخته نيست، سعادتی است كه شقاوتی در پی ندارد، پس آخرت حياتی است واقعی، و به حقيقت معنای كلمه، و اين است معنای اينكه خدای تعالی میفرمايد:﴿ وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ ﴾
ترجمه #تفسير_الميزان، جلد۱۶، صفحهٔ۲۲۴
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia
كلمه" لهو"، به معنای هر چيز و هر كار بيهودهای است كه انسان را از كار مهم و مفيدش باز بدارد، و به خود مشغول سازد، بنا بر اين يكی از مصاديق لهو، زندگی مادی دنياست، برای اينكه آدمی را با زرق و برق خود و آرايش فانی و فريبنده خود از زندگی باقی و دائمی بازمیدارد، و به خود مشغول و سرگرم میكند.
و كلمه" لعب"، به معنای كار و يا كارهای منظمی است با نظم خيالی و برای غرض خيالی مثل بازيهای بچهها، زندگی دنيا همان طور كه به اعتباری لهو است، همين طور لعب نيز هست، برای اينكه فانی و زودگذر است، هم چنان كه بازيها اين طورند، عدهای بچه با حرص و شور و هيجان عجيبی يك بازی را شروع میكنند، و خيلی زود از آن سير شده و از هم جدا میشوند.
و نيز همان طور كه بچهها بر سر بازی داد و فرياد راه میاندازند، و پنجه بر روی هم میكشند، با اينكه آنچه بر سر آن نزاع میكنند جز وهم و خيال چيزی نيست، مردم نيز بر سر امور دنيوی با يكديگر میجنگند، با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن تكالب میكنند، از قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويتها، خدمتگزاران، ياران، و امثال آن چيزی جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابی هستند كه از دور آب به نظر میرسد، و انسان منافع مذكور را مالك نمیشود، مگر در ظرف وهم و خيال.
به خلاف زندگی آخرت، كه انسان در آن عالم با كمالات واقعی كه خود از راه ايمان و عمل صالح كسب كرده زندگی میكند، و مهمی است كه اشتغال به آن آدمی را از منافعی بازنمیدارد، چون غير از آن كمالات واقعی واقعيت ديگری نيست، و جدی است، كه لعب و لهو و تاثيم در آن راه ندارد، بقايی است كه فنايی با آن نيست، لذتی است كه با الم آميخته نيست، سعادتی است كه شقاوتی در پی ندارد، پس آخرت حياتی است واقعی، و به حقيقت معنای كلمه، و اين است معنای اينكه خدای تعالی میفرمايد:﴿ وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ ﴾
ترجمه #تفسير_الميزان، جلد۱۶، صفحهٔ۲۲۴
رسانه المیزان؛
رسانهٔاختصاصینشرافکارعلامهطباطبایی‹ره›
©️ @AlmizanMedia