Telegram Web Link
نگه کن که دانای ایران چه گفت
بدان‌گه که بگشاد راز از نهفت

که دشمن که دانا بوَد به ز دوست
اَبا دشمن و دوستْ دانش نکوست

براَندیشد آن‌کس که دانا بوَد
به کاری که بَر وِی توانا بوَد

ز چیزی که باشد بر او ناتوان
به جُستَنْش رنجه ندارد روان
#فردوسی

باشد که هر بامداد:
به خورشیدِ تابان برآیدْت نام


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🕊🌳 دختر بلوت
#فرزاد_ع_کدخدایی

آهای ای دختر بلوت (بلوط)
ای سبزه‌ی دلربای کوهستان
هیچ می‌دانی که
از دودمان
دوغدو و ماندانا و مشیانایی

ای یادگار ماد
روز مرگم
بجای خراش گونه‌های نازنینت
شخم بزن
کینه را

بجای اشک
ببار
خنده را
بر این دشت عبوس دود اندود
و درو کن
خوشه‌های زرین
عشق را

با نوای چمری  پُرسه‌ام
مچرخان دست
دیدگانت را بچرخان
آسمان به نماز است
با چرخیدن

زاری مکن
بخند بر هیچستان
بر عشق‌های دروغ
و پندارهای پوچ
عبرانیان

ای
مهر سپنتا
هیچ می‌دانی
چشم‌های خمارت قبله‌گاه
کمان ابروانت خانقاه
لبخندهای نازت آتش‌گاه
من بی‌ایمان است

دل مبند به سبزه‌ی نوروز
که فریبی بیش نیست
می‌رویاندت
تا درو شوی

چشم به‌راه باش
پس از مرگ
بر خواهم گشت
در پنجه‌ی نوروزی
فر ایزدی به دست
در هیئت گل‌های زیبای گرین والوندو
بیستون و البرز

اشک مریز
گوش بسپار
به نوای سرنا
و
دل بلرزان
به لرزه‌های دهل

خوب بنگر
آن زن و مرد
دستمال به دست رقصان را
گویی
برای
گریز از خاک
پای کوبان‌اند

بر تن بی‌جانم
بخند
بخند گلاره
و به باد بسپار
گیسوان بلند بافتە‌ات را
چرا که
پس از مرگ
برخواهم گشت
سوار بر گاو آفریدون
همراه با چشمان اسپندیار...

🌳🕊

📋 پی‌نوشت:
دهل: نماد زمین است
سرنا: نماد آسمان
چمر: نوای حزن‌انگیز
پُرسه: مراسم ختم
شیون: نماد شخم زدن
اشک ریختن نماد باران
پنجه: پنج روز پایانی سال که به باور پیشینیان روح مرده‌ها برمی‌گردد
سبزه نوروز: نماد رویش دوباره

🌳🕊 @AdabSar
بِدان مردِ بدگویْ گریان شدم
ز دردِ دلِ شاهْ بریان شدم

کنون آن‌چه دی بود بر ما گذشت
گذشته همه نزدِ ما باد گشت

همی‌گفتم آن دیوِ بَد را به بند
بیابیم و گیتی شود بی‌گزند

کنون چون گشاده شد آن دیوْزاد
به جنگ‌ست ما را غم و سردْباد
#فردوسی

و در این هفته امید آن که:
تو را باد شادان دل و نیک بخت

گزینش: #جعفر_جعفرزاده
نگارگر: آیدین سلسبیلی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌴
🌲🌴
🌿🌲🌴
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمرات= شماره‌ها، ترازها‌، اَرزِه‌ها 🔻ریز نمرات= ریز اَرزِه‌ها، ترازنامه نمونه: 🔺نمرات تحصیلی اش عالی بودند اَرزِه‌های آموزشی‌اش والا بودند 🔺ریز نمراتش را از مدرسه گرفت ریزِ اَرزِه‌هایش را از آموزشگاه گرفت ترازنامه‌اش…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نمره انداختن= شماره انداختن

🔻نمره برداشتن= شماره برداشتن، نوشتنِ شماره

نمونه:
🔺و کنتور همینطور نمره می انداخت=
و شمارنده همین‌جور شماره می‌انداخت

🔺نمره ماشینش را برداشت=
شماره‌ی خودرواَش را برداشت/نوشت


🚩 دنباله دارد


پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌های «نمره انداختن» و «نمره برداشتن» و یا نمونه‌ی پیشنهادی‌تان را بفرستید تا در ادبسار همرسانی شود.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
تو ایدر شب و روز بیدار باش
سپه را ز دشمن نگهدار باش

تن آن‌گه شود بی‌گُمان ارجْمند
سزاوار شاهی و تختِ بلند

کز انبوهِ دشمن نترسد به جنگ
به کوه از پلنگ و به آب از نهنگ

به جایی فِریب و به جایی نِهیب
گهی بر فراز و گهی در نِشیب
#فردوسی

و در این هفته امید آن:
که روز و شَبان بر تو فرخنده باد
همهْ مهتران پیشِ تو بنده باد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویس: رسول مرادی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌸
🌸🌸
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅"گذار" یا "گزار"؟


🔺"گذار" از ریشه‌ی واژه‌ی "گذاشتن" است و زمانی کاربرد دارد که کاری انجام می‌گیرد. "گذار" بیشتر کارواژه(فعل) است و به چَمِ(معنی) برنهادن(وضع‌کردن)، نهادن، گذاشتن یا گذاردن است.
نمونه:
ارج‌گذار، ارج‌گذاری
ارزش‌گذاری
اَژدَرگذاری(مین‌گذاری)
برنامه‌گذار، برنامه‌گذاری
بامب‌گذار(بمب‌گذار)، بامب‌گذاری(بمب‌گذاری)
بنیادگذار، بنیادگذاری
پایه‌گذار، پایه‌گذاری(تأسیس)
پیش‌گذاردن(ارائه)، پیش‌گذاری
تاج‌گذاری
تخم‌گذار، تخم‌گذاری
داتگذار(قانون‌گذار)، دات‌گذاری(قانونگذاری)
رهگذار، رهگذر(عابر)
سپرده‌گذار، سپرده‌گذاری
سرمایه‌گذار، سرمایه‌گذاری
شماره‌گذاری
سِداگذار(صداگذار)، سِداگذاری
فروگذار(اهمال‌کار)، فروگذاری(قصور)
کلاه‌گذار، کلاه‌گذاری
کنارگذاری(اخراج،تخصیص)
گُذارش(عبور)
لوله‌گذاری
نام‌گذاری
نرخ‌گذاری
نشان‌گذاری، نشانه‌گذاری
واگذار، واگذاری

🔺"گزار" از ریشه "گزاردن" است و به چمار(معنی) "به‌جاآوردن" یا "انجام‌دادن" می‌باشد.
"گزاردن" همچنین برای "برگردان از زبانی به زبان دیگر یا از گفتاری به گفتار دیگر"(تعبیرکردن، شرح دادن، ترجمه، مترجم) کاربرد دارد(خواب‌گزاری=تعبیر خواب).
نمونه:
باج‌گزار، باژگزار(باج‌دهنده)
برگزار، برگزاری(اجرا)
بیمه‌گزار
پیام‌گزار(پیامبر، پیام‌رسان)، پیغام‌گزار
خواب‌گزار(تعبیرکننده‌ی خواب،معبّر)، خواب‌گزاری(تعبیر خواب)
سپاسگزار، سپاسگزاری، سپاس‌گزاردن
داتگزار(قانون‌گزار،اجراکننده‌ی قانون)
دادگـُزار(وکیل)، دادگزاری(وکالت)
کارگزار، کارگزاری
گزاردن(تفسیر،بیان،شرح،اداکردن)، گزارنده(مُفَسِر،شارح،اداکننده)
گزارش، گزارشگر(خبرگزار،مُعَبِر)، گزارشگری(خبرگزاری)، گزارش‌نامه(بولتَن)
گشت‌گزاری(آژانس مسافرتی)
گِلِه‌گزاری
نمازگزار
وام‌گزار(پس‌دهنده‌ی وام و بدهی)

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#گزار #گزاردن #گذار #گذاردن #گذاشتن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
دختری روسری انداخت سرش را بردند
مُشت یک مرد گِره شد جگرش را بردند

نوجوانی وسط معرکه افتاد به خاک
نیمه شب چند سیاهی پدرش را بردند

مادری در غم همسایه عزاداری کرد
در سحرگاه همان شب پسرش را بردند

شاعری درددلی کرد و دو خط شعر نوشت
دست و پا بسته خودش با اثرش را بردند

فکر پرواز گذشت از سرِ مرغی در بند
پاسبانان قفس بال و پرش را بردند

بت شکن بر سرِ آن بود که کاری بکند
بت پرستان به تغیُّر تبرش را بردند

آه از این خاک ستمدیده که در طول زمان
آبرو داشت ولی بیشترش را بردند


#مصطفی_علوی
#زن_زندگی_آزادی

👩🏻‍🦱🌱🕊 @AdabSar
شبانگاهان که شیدایی شکوفان می‌کند گل را
به جیغش جغد جادوگر پریشان می‌کند گل را

سیاهی بر نمی‌تابد به جایی ره نمی‌یابد
شباهنگام و تنهایی هراسان می‌کند گل را

شباویزی به کوکویش شباهنگی به سوسویش
به افشان کردن بویش شتابان می‌کند گل را

چه بی‌سامان سری دارد هوای دلبری دارد
پگاهان سهره با چَه‌چَه بسامان می‌کند گل را

به شبنم چهره می‌شوید کنارش غنچه می‌روید
رخ آرایی به زیبایی نمایان می‌کند گل را

پرستو پونه می‌بوید چکاوک چامه می‌گوید
سرودی سهره می‌خواند که خندان می‌کند گل را...

#م_ح_هریس
#چکامه_پارسی

🌹🕊 @AdabSar
☀️پارسی سروده‌های #فرخی_سیستانی

بر گرفته از دیوان «فرخی سیستانی»
به کوشش «محمد دبیرسیاقی»
گردآوری و گزینش: #بلال_ریگی

☀️🪻

با لب شیرین با من سخنان گوید تلخ
سخن تلخ نداند که نه اندر خور اوست
نه به اندازه کند کار و نگویم که مکن؛
چه کنم بس که مرا جان و جهان در بر اوست!

☀️🍃

با تو خو کردم و خو باز همی باید کرد
از تو ای تندخوی سنگدل تنگ‌دهان!

☀️🦋

نوبهار آمد و بشکفت به یک‌بار جهان
بر سر افکند زمین هرچه گُهر داشت نهان
تا ز خواب خوش بگشاد گل سوری چشم
لاله‌ی سرخ ببندد همی از خنده دهان؛
خیز تا بر گل نو کوزگکی باده خوریم
پیش تا از گل ما کوزه کند دستِ زمان!

☀️🪺

تو ندانی که مرا کارد گذشته‌ست ز گوشت
تو ندانی که مرا کار رسیده‌ست به جان
تا همی گفتم باشد که نکو گردد کار
کار من بر بتری بود و دل من به گمان!

#چکامه_پارسی
☀️ @AdabSar
ادب‌سار
💊 چند واژه‌ی برگزیده‌ی فرهنگستان زبان و ادب پارسی در شاخه‌ی داروشناسی: #applicator = داروگذار #recall #product_recall = پس‌خوانی #cosmeceutical = آرادارو #nutraceutical = غذادارو* #vasodilator #vasodilative = رگ‌گشا #vial #phial = پیال(برگرفته از پیاله)…
🧪 چند واژه‌ی برگزیده‌ی فرهنگستان زبان و ادب پارسی در شاخه‌ی داروسازی:

#release : رهش
فرایند آزاد شدن دارو از یک سامانه‌ی دارورسانی.

#delayed_release : دیر رهش
ویژگی برخی داروها که دیر در تن آدم آزاد می‌شوند.

#sustained_release (SR) : پیوسته رهش
#slow_release : آهسته رهش
این دو واژه ویژگی برخی داروهاست که آهسته در تن آزاد می‌شوند.

#controlled_release (CR4) : واپاییده رهش
ویژگی برخی داروها که با شتاب واپاییده در تن آزاد می‌شوند.

#modified_release (MR) : دگر رهش
ویژگی برخی داروها که شتاب یا جای آزاد شدن آن‌ها در تن واپایش شده است.


*واپایش: کنترل / بیشتر بخوانید:
www.tg-me.com/AdabSar/17248

🧪 @AdabSar
🐓🌾 بشنو آوای زنگوله‌ی دام‌هایت را؛
پگاه که از ده بیرون می‌روند و شامگاه که به ده باز می‌گردند.
آه! بشنو این آوا را...
که آوای زنگوله‌ی دام‌های تو از آوای همه‌ی زنگوله‌ها و همه‌ی آواها دلنشین‌تر و دل‌انگیزتر است.
بشنو آوای زنگوله‌ی دام‌هایت را،
پگاه که از ده بیرون می‌روند و شامگاه که به ده باز می‌گردند.

و تو را مژده می‌دهم، مژده‌ای جان‌بخش و شیرین.
گاو ماده زرد رنگ زیبای تو زاییده است،
یک گوساله‌ی زیبای درشت و رنگارنگ،
زرد و سپید
و در پیشانی‌اش یک سپیدی بزرگ، آنچه تو می‌خواستی...
گاو تو گوساله‌اش را با مهر می‌لیسد و می‌نوازد.
گوساله سر به پستان مادر می‌کوبد و می‌مکد و مادر آن‌را با مهر می‌نوازد.
مرغ‌های کرچ تو نیز از روی تخم برخاسته و جوجه‌ها درآمده‌اند.
و اینک جوجه‌های کوچک زرد رنگ به دنبال مادر و در جست‌وجوی دانه می‌دوند. رنگ زرد جوجه‌ها با رنگ گل‌ها، باغ را رنگین‌تر و دل‌انگیزتر کرده است.
میش تو نیز همین دیشب زایید!
یک بره‌ی زیبای سپید. میش با مهر و نوازش بره‌اش را می‌لیسد و بره، پستان مادر را می‌مکد.

و یک مژده بزرگ دیگر، بسیار بزرگ و شیرین:
دیروز، نیم‌روز، ناگهان کسانی شاد و سرآسیمه از باغ آمدند و تازه آوردند که "مه‌مام مگس انگبینی" (ملکه زنبور عسل) با انبوهی "مگس انگبین" به باغ آمده و بالای درخت سپیدار نشسته است!
می‌دانی که آمدن مه‌مام مگس انگبین به جایی، نشانه‌ی آمدِ کار و پرباری سال و مایه‌ی بسی شادمانی است؟
و نشانه‌ی این‌که همه‌ی دام‌ها می‌زایند و گوسپندها و بزها همایند (دوقلو) می‌زایند!


از نبیک (کتاب) پارسی #آوای_زنگوله_ها
نویسنده #حسین_وحیدی

🌾 @AdabSar 🐎
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمره انداختن= شماره انداختن 🔻نمره برداشتن= شماره برداشتن، نوشتنِ شماره نمونه: 🔺و کنتور همینطور نمره می انداخت= و شمارنده همین‌جور شماره می‌انداخت 🔺نمره ماشینش را برداشت= شماره‌ی خودرواَش را برداشت/نوشت 🚩 دنباله دارد…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻نمره دادن= شماره دادن، اَرزِه دادن، ارزیابیدن، ارزیابی کردن

🔻نمره گرفتن= شماره گرفتن، اَرزِه گرفتن

نمونه:
🔺برای ورود باید نمره می گرفت=
برای درون‌شد باید شماره می‌گرفت


🔺بالاخره از معلم نمره آن درس را گرفت=
سرانجام از آموزگار اَرزِه‌ی آن آموزه را گرفت

🔺به کسانی که در صف بودند نمره می داد=
به کسانی که در رَدِه بودند شماره می‌داد

🔺اوراق امتحان را تصحیح کرد و نمره داد=
برگه‌های آزمون را بررسی کرد و اَرزِه داد/ارزیابی کرد/ارزیابید


🚩 دنباله دارد


پیشنهاد خود را برای جایگزین واژه‌های «نمره دادن» و «نمره گرفتن» و یا نمونه‌ی پیشنهادی‌تان را بفرستید تا در ادبسار همرسانی شود.


#مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
بگویش که هرکس که گردد بلند
جهاندار و از هر بدی بی‌گزند

چو باشد گراینده‌ی نیکُوی
بپرهیزد از آز و از بدخُوی

بیفزایدش کامگاری و گنج
بوَد شادمان در سرای سپنج

بد و نیک بر ما همی‌بگذرد
چنین داند آن‌کس که دارد خرَد

هر آن بر که کاری همان بدرَوی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
#فردوسی

امیدم این‌که:
جَهان را به مِهر تو بادا نیاز

گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌺🌺
ادب‌سار
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری» 🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی            «بخش نخست»            گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی #ابتدا_بساکن : نخست ایستا، نخست‌جا #ابتر : فشرده، کوته‌واره، کوتا شده #اجزای_فرعی…
پویایی هر زبان زمانی آغاز می‌شود که از ایستایی دوری گزیند. «ضیاالدین هاجری»


🖋📋 واژه‌های بیگانه در دستور زبان پارسی
           «بخش دوم»
           گردآورنده: #بزرگمهر_صالحی


#اسم_فاعل : کارورز نام، کنانام، پوینده‌نام
#اسم_مرکب : آمیزه‌نام، آمیخته‌نام
#اسم_مصدر : کنش‌نام، پویه‌نام، نام‌کنش
#اسم_معرفه : شناخته‌نام، شناس‌نام
#اسم_معنی : تاوَرنام، مانیک‌نام
#اسم_مفرد : تک‌نام، تکین‌نام
#اسم_مفعول : پوییده‌نام، پذیرانام
#اسم_مکان : نام‌جا، جانام، گِواک‌نام
#اسم_نکره : ناشناخته‌نام، ناشناس‌نام
#اسم : نام
#اشتغال : کارآفرینی، پردازش، کارگیری
#اشتقاق : برگیری، واژه‌گیری، جُدامَد
#اشخاص : کسان
#اشیا : چیزها، پَرموته‌ها
#اصوات : آواها، بانگ‌ها
#اضافات_دستوری : فزودهای دستوری
#اضافات : فزوده‌ها، افزودگان
#اضافه : افزوده، فزایش، فزوده
#اضافه_استعاری : افزوده‌ی ایرمانیک، فزایش ایرمانیک
#اضافه_اقترانی : افزوده‌ی فرایی، فزایش فرایی
#اضافه_انتسابی (اضافه بُنوّت) : فزایش وابستگی
#اضافه_بیانی : فزایش گونه‌نمایی، فزوده‌ی گوییک


دنباله دارد
#پارسی_پاک


🖋📋 برجسته‌ترین بازخن‌ها (منابع):
۱- پیوست‌های فرهنگ ساختاری زبان پارسی، دکترهاجری
۲- فرهنگ نظام با ریشه‌شناسی، محمدعلی داعی‌الاسلام
۳- فرهنگ ریشه شناختی زبان پارسی، دکتر محمد حسن‌دوست

📋🖋 @AdabSar
ادب‌سار
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی سُدَّر = از پارسی سه دَر، ابزار بازی که با آن قمار کنند سِدر = از پارسی سدر، درخت سدر سَدَق = از پارسی سده، نام یکی از جشن‌های ایرانیان، از سد اوستایی (Sata) سِدِلی = از پارسی سه دِیرک (سه گَتَک، سه اتاقه)، سه گُنبد سُذرِه =…
✦ واژه‌های پارسی در زبان تازی

سَربند = از پارسی سربند  sar: زیبا + بند، وند/ونت: دارای زیبایی، واژه‌ای در خنیا(موسیقی)
سرج = از پارسی سرج، زین اسب، سَرجن، سرجین، سرقین برگرفته از سرگین، تپاله
سَرجِه = از پارسی سرچاه
سُرخاب = از پارسی سرخ surx، گلگون، یکی از رنگ‌ها، از واژه‌ی اوستایی suxra، پرنده‌ی سرخ پَر

سرخس = از پارسی سرخس، داروی سیاه رنگ، چوبکی سیاه در کنار دریای کاسپی
سَرد = از پارسی sard در پهلوی  sart، در تازی صَرد
سِرداب = از پارسی سَرداب (آب سرد) زیر زمینی
سَردار = از پارسی سردار، سرکرده، فرمانده‌ی سپاه
سرداق = از پارسی سراپرده

سردی = از پارسی سردی، کم مهری
سَرسام = از پارسی سَرسام، بیماری پوشش مغز و مهره‌های پشت (مننژیت)
سرسری = در گویش عراقی ولگرد، از پارسی سرسری به مانیک زیبای زیبا
سُرسور = از پارسی سیرسور، در تازی دانای بزرگ، دانشمند
سَرطان = از پارسی کژدم آب، خرچنگ، بیماری بد خیم، چَنگار

سَرغنَد = از پارسی سرغند، از گیاهان خوشبو
سَرَفسار = از پارسی سرافسار، زیور سر اسب
سُرق = از پارسی سرخ، از درختچه‌های سرخ‌رنگ دستوار چوپان (عصا)
سَرَق = از پارسی سَردَه، ابریشم سپید
سَرَقُِع = از پارسی سرکه، می ترش‌مزه

@AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- وام‌واژه‌ها در زبان عربی، شهاب‌الدین احمد خفاجی مصری، ترجمه حمید طبیبیان
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

@AdabSar
🪩 زبان و فرزانگی
#بهزاد_زارعی

پیش‌تر که زبان در گهواره‌اش فرزانه می‌پرورانید، اکنون خود فرزانه گشته و در جای‌جای سرزمین‌های پیشرفته، می‌پرورد و همچون کودکی، پیشگام، می‌خزد تا در دوردست‌ها، مادری مهربان او را در آغوش گیرد و به گهواره بگمارد.
او با سدا(صدا)ی گرم و کودکانه‌اش پیشاهنگ این سرود است: «سقف من زبان من است»(۱).

امروز زبان یک افزار ساده و شیوا است که با بهره‌گیری از آن، فرهنگ‌های گوناگون از یکدیگر پیشی گرفته و در راه پیشبرد اندیشه‌های خویش می‌کوشند.
کاری که از دهه‌ها پیش در این مرز و بوم آغاز شده، پیشامد آن اکنون نویسش اندیشمندانی است که درفش زبان باز و پاک را با دست‌های پرتوان خویش می‌فشرند و آن را در جان و روان جوانان این سرزمین برافراشته می‌کنند. افزاری که نه از آن کینه می‌خیزد و نه پیشتاز جنگ است. چون که تنها کارش نوآوری است.

برخی، سامان دادن به زبان مادری و کهن این سرزمین را دشمنی با دیگر زبان‌ها می‌پندارند. آیا جز این است که یک نوآموز زبان پارسی، برای یادگیری آن با دشواری‌هایی روبروست؟
آیا ما نیز خود به سختی آن را در نمی‌یابیم؟
زبانی که بار اندیشه‌ی ایرانشهری را به دوش کشیده، اکنون چه آشفته است!

اگر امروز خواهان گسترش زبان‌مان باشیم، باید آن را زنده و پویا نگاه‌داریم و در راه ساده کردن و به سامان درآوردن آن تلاش کنیم تا افزون بر خود، نوآموزان هم زبان ما را به‌آسانی فرا بگیرند.

اگر گفته می‌شود که به‌جای واژگان بیگانه، برابرهای آن را به‌کار گیرید، از این‌رو است که هر واژه بیگانه تنها خود نیست که در زبان‌مان رخنه می‌کند. ونکه(بلکه) چندین واژه‌ی دیگر را نیز با خود می‌آورد و واژگان برابر کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شوند.

بر هر جوان ایرانی است که از یادگار کهن نیاکان خویش پاسداری کرده و در راه پویایی آن بکوشد تا این اندیشه چندهزار ساله به خواستگاه خویش برسد.

چنان‌چه ما در اندیشه‌ی به‌سامان درآوردن زبان‌مان نباشیم، مانند این است که کودک فرزانه‌مان را رها کرده و به آغوش بیگانگان می‌سپاریم.
آنان که با تازش زبانی، سال‌های نه‌چندان دور، پس از آن، خود را به درون مرزهایمان می‌آورند و جوانان ما را انگار از همان کودکی، آنان بزرگ کرده و می‌پرورده‌اند.
باید بیم آن داشت که ما با این تازش زبانی، خود، دشمن زبان و فرهنگ‌مان باشیم.
گویی که زبان و فرهنگ کهن‌مان را سوداگران می‌نویسند و به آن دستورزبانی می‌بخشند و ما از آن‌ها به گران و به بهای جان‌مان می‌خریم.

آری! دستاورد تازش زبانی چیزی جز این نیست که جوانان سرزمین‌های دوردست را رام کرده و به بند می‌کشد!

مرزی که برای زبان برمی‌گزینیم، پایانی را در بر نمی‌گیرد. به پهنای دستان یک فرزانه فراخ شده و خود را به‌سان سرگذشتی بی‌چون و چرا درآورده و به‌مانند سرنوشتی دستخوش دگرگونی می‌شود.
گویا که در آن، چیزی جز واژگان سخنورانه نهفته و شاید دستان فرزانه‌ای را کنار زده و به سخن‌وری کنایه‌آمیز بسنده نمی‌کند و اینک از پای خویش بند را رهانده و به ریسمان کِلک(قلم) تن در نمی‌دهد.

نباید آن را به بند کشید، کنون که راز فرزانگی در آزادی اوست و باید از سخنوری پرهیز کرد چرا که روان او را می‌آزارد.
جامه‌ای زیبا، بسی ساده باید به وی پوشانید، چرا که هر تن‌پوشی باید به او خوش آید زیرا که این‌بار زبان، فرزانگی می‌کند، نه این‌که فرزانه، زبانگری.

اکنون شما را با یکی از ویژگی‌های زبان‌مان که به آن شیوایی و پویایی بخشیده، آشنا می‌کنم.
واژه‌ی نوشتن را بپندارید.
من به شما می‌گویم: "بنویس"
و شما پس از انجام آن، پاسخ می‌دهید: "نوشتم"
پس ما اگر "بنویس" دستوری را مایه(ماده) خام بیانگاریم و نوشتن را فرآورده آن، به‌زیبایی و سادگی می‌توان واژگانی مانند دستگاه "کپی" و "کپی کردن" را دور ریخت و واژگان زیبای "رونویس" و "رونوشت" را به‌کار برد.

و بر همین سیاگ (روش)(۲):

انگار←انگاشت
رو←رفت
ساز←ساخت
بین←دید


پی‌نوشت۱: برای واژه‌ی تازی "سقف"، آسمانه، آسمان و بام پیشنهاد شده است. این گزاره(جمله) از ویتگنشتاین است. برگرداننده‌ی این نویسش(پیام) براین باور است که برای این گزاره، واژه‌ی "سقف" دیدگاه بهتری را می‌رساند.

پی‌نوشت۲: واژگان پایانی دگردیسی کارواژه(فعل) را در زبان پارسی نشان می‌دهد.
به دیگر سخن، رو، انجام دادن کار و رفت کار انجام شده است.

#پیام_پارسی
@AdabSar
📚📖📝
📖 با چند واژه‌ی خواندنی و کاربرد آن‌ها در #شاهنامه_فردوسی آشنا شویم:


▫️آبچین: جامه یا کرباسی که تن را با آن خشک می‌کردند، #هوله یا #حوله

▪️روزبان: دربانی که روز پاسبانی می‌کرد

▫️ریچال: #مربا

▪️زبان دادن: #قول_دادن

▫️شبگیر: پایان شب و آغاز بامداد

▪️شوردست: شوم و نامیمون، #نحس

▫️کم‌روز: کنایه از ناآزموده و نورس، #بی‌تجربه یا #کم‌تجربه

▪️کوپال/گوپال: گرز (کوب از کوبیدن+پسوند «ال» همانندی)

▫️گواژه: سرزنش و #طعنه_زدن

▪️گوهران: آخشیج‌ها یا #عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد و آتش)

▫️نابودنی: #ناممکن یا #غیرممکن و #محال

▪️نشانی: نامدار و انگشت‌نما، #مشهور و #معروف

▫️نشست: جای نشستن، سرا، خانه

▪️همکام: دارای آرزو و #ایده‌آل بودن

▫️یارمند: دوست، #معاون و کمک

▪️یخچه: ژاله، تگرگ


📖 به کوشش:
- صادق رضازاده شفق: فرهنگ شاهنامه
- عبدالحسین نوشین، فرهنگ واژه‌های دشوار شاهنامه


◽️برگرفته از تارنمای فرهنگستان زبان و ادب پارسی
◾️ @AdabSar
به فرزندانمان بیاموزیم که به زبان، بوم، همبودگاه و پوشاک میهنی خود دل بسپارند؛ ولی بدانند که هیچ یک مایه‌ی برتری و برتری‌جویی نیست.

🤝 @AdabSar
ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸 @AdabSar 🔅پالایش زبان پارسی 🔻نمره دادن= شماره دادن، اَرزِه دادن، ارزیابیدن، ارزیابی کردن 🔻نمره گرفتن= شماره گرفتن، اَرزِه گرفتن نمونه: 🔺برای ورود باید نمره می گرفت= برای درون‌شد باید شماره می‌گرفت 🔺بالاخره از معلم نمره آن درس را گرفت= سرانجام از…
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی

🔻نمره= (Numerus)، شماره، شمار، تراز، اَرزِه(شماره‌ای که برای ارزش‌گذاری به‌کار گرفته می‌شود)، مَر، مَرَک
🔻نمرات= شماره‌ها، ترازها‌ اَرزِه‌ها
🔻ریز نمرات= ریز اَرزِه‌ها، ترازنامه
🔻نمره انداختن= شماره انداختن
🔻نمره انضباط= اَرزُه‌ی به‌سامانی/سامانداری/آراستگی
🔻نمره برداشتن= شماره برداشتن، نوشتنِ شماره
🔻نمره دادن= شماره دادن، اَرزِه دادن، ارزیابیدن، ارزیابی کردن
🔻نمره زنی= شماره‌زنی، شماره‌گذاری، ابزار شماره‌زدن
🔻نمره گذاری= شماره‌گذاری
🔻نمره گرفتن= شماره گرفتن، اَرزِه گرفتن
🔻نمره گیر= شماره‌گیر
🔻نمره عینک= شماره‌ی آیینک

نمونه:
🔺نمره ماشینش را حفظ کردم
شماره‌ی خودرواَش را به‌یاد سپردم

🔺نمرات تحصیلی اش عالی بودند
اَرزِه‌های آموزشی‌اش والا بودند

🔺ریز نمراتش را از مدرسه گرفت
ریزِ اَرزِه‌هایش را از آموزشگاه گرفت
ترازنامه‌اش را از دبستان/دبیرستان گرفت

🔺و کنتور همینطور نمره می انداخت=
و شمارنده همین‌جور/همچنان شماره می‌انداخت

🔺نمره ماشینش را برداشت=
شماره‌ی خودرواَش را برداشت/نوشت

🔺برای ورود باید نمره می گرفت=
برای درون‌شد باید شماره می‌گرفت


🔺بالاخره از معلم نمره آن درس را گرفت=
سرانجام از آموزگار اَرزِه‌ی آن آموزه را گرفت

🔺به کسانی که در صف بودند نمره می داد=
به کسانی که در رَدِه بودند شماره می‌داد

🔺اوراق امتحان را تصحیح کرد و نمره داد=
برگه‌های آزمون را بررسی کرد و اَرزِه داد/ارزیابی کرد/ارزیابید


#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نمره #نمرات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
📜 آگهیِ درگذشتی که خودِ درگذشته با بیشترین واژه‌های پارسی آن را نوشت و چه زیبا هم نوشت! 👏👏👏

فرستنده #ناصر_کرامت
#ترحیم #تسلیت #تشکر
@AdabSar
2024/10/02 20:29:58
Back to Top
HTML Embed Code: