Forwarded from پژوهشکده تاریخی وهومن
🔴خویشاوندی قومی ایرانیان و اروپاییان
✍یونانیان و پارسیان در جهان باستان، و آلمانیها و روسها در عصر حاضر خویشاوندان قومی هستند. در مورد پارسها و روسها خویشاوندی زبانی بسیار بارز است. هنگامی که داریوش سخن از خدا به میان میآورد، او را بگه میخواند و روسها_اگر هنوز خدا را بشناسند_ بُگ.
📚منبع :داریوش و ایرانیان: تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، والتر هینتس، ترجمهٔ پرویز رجبی، نشر ماهی، صفحهٔ ۴۱۳.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @Institute_vohman |پژوهشکده تاریخی وهومن ✅
✍یونانیان و پارسیان در جهان باستان، و آلمانیها و روسها در عصر حاضر خویشاوندان قومی هستند. در مورد پارسها و روسها خویشاوندی زبانی بسیار بارز است. هنگامی که داریوش سخن از خدا به میان میآورد، او را بگه میخواند و روسها_اگر هنوز خدا را بشناسند_ بُگ.
📚منبع :داریوش و ایرانیان: تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، والتر هینتس، ترجمهٔ پرویز رجبی، نشر ماهی، صفحهٔ ۴۱۳.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @Institute_vohman |پژوهشکده تاریخی وهومن ✅
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ رشن ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
شنبه: ۱۲ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲مارس ۲۰۲۴ ترسایی
02.03.2024
🌷🌷🌷
🔹رَشن:
- هجدهمین روز هر ماه سی روزه در گاهشمار ویژه زرتشتیان «رشن» نام دارد.
- واژه «رشن» که در اوستا به ریخت «رَشنُو» آمده، به چمار(:معنی) دادگری است.
- رشن، ایزد درستی، دادگری و دادگستری است و نام يکی از ايزدان همکار اَمشاسپند اَمرداد، همراه با ایزدان مهر و سروش است.
- ایزد رشن در استوره ایرانی در برابر راهزنان و دزدان ایستادگی می کند.
- در ستایش رشن، پس از ستودن دادار اورمزد رایومند و فرهمند در ادبیات کهن اوستایی، اشاره به «رشنِ ترازو دار» نیز شده است.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ رشن ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
شنبه: ۱۲ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲مارس ۲۰۲۴ ترسایی
02.03.2024
🌷🌷🌷
🔹رَشن:
- هجدهمین روز هر ماه سی روزه در گاهشمار ویژه زرتشتیان «رشن» نام دارد.
- واژه «رشن» که در اوستا به ریخت «رَشنُو» آمده، به چمار(:معنی) دادگری است.
- رشن، ایزد درستی، دادگری و دادگستری است و نام يکی از ايزدان همکار اَمشاسپند اَمرداد، همراه با ایزدان مهر و سروش است.
- ایزد رشن در استوره ایرانی در برابر راهزنان و دزدان ایستادگی می کند.
- در ستایش رشن، پس از ستودن دادار اورمزد رایومند و فرهمند در ادبیات کهن اوستایی، اشاره به «رشنِ ترازو دار» نیز شده است.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from هما ارژنگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا رستم سهراب را کشت؟!
بخش پایانی چامه شاهکارِ (چرا رستم سهراب را کشت ) از جاوید نام # علیرضا شجاع پور،با آوایش ماندگارِ # هما ارژنگی، پیشکش به هر آنکس که مهر میهن در سینه دارد.
با سپاس فراوان از بانو # هایده وزیری که با مهر چامه و آوا را بهم پیوند زدند.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼
بخش پایانی چامه شاهکارِ (چرا رستم سهراب را کشت ) از جاوید نام # علیرضا شجاع پور،با آوایش ماندگارِ # هما ارژنگی، پیشکش به هر آنکس که مهر میهن در سینه دارد.
با سپاس فراوان از بانو # هایده وزیری که با مهر چامه و آوا را بهم پیوند زدند.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ فروردین ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
یکشنبه: ۱۳ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۳مارس ۲۰۲۴ ترسایی
03.03.2024
🌷🌷🌷
🔹فروردین:
- نوزدهمین روز هرماه در گاهشمار ترادادی(سنتی) زرتشتیان، «فروردین» نام دارد.
- فروردین بر گرفته از واژه فرَوَهَر fravahr است که در اوستا به ریخت فرَوَشی وفرَوَرتی آمده و به چمار (:معنی) پیش برنده و پیش کشنده است.
- در ایران باستان باور داشتند که ذرهای از این نور اهورایی(فروهر) در هر آفریدهای به صورت امانت گذاشته شده است، این ذره در آغاز پاک و بدون آلودگی بوده و همیشه نیز پاک خواهد ماند و هرگز هیچ آلودگی و ناپاکی را به خود نخواهد گرفت.
- پیشینیان بر این باور بودند که فروهر و روان درگذشتگان، چند روز پیش از نوروز هرسال، نزد خویشان وابسته خود به زمین باز می گردند.
- فرتوری نیز از دوران هخامنشی بر سنگ نگاره ها آمده است که اکنون آن را نیز "فروهر" می گویند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ فروردین ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
یکشنبه: ۱۳ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۳مارس ۲۰۲۴ ترسایی
03.03.2024
🌷🌷🌷
🔹فروردین:
- نوزدهمین روز هرماه در گاهشمار ترادادی(سنتی) زرتشتیان، «فروردین» نام دارد.
- فروردین بر گرفته از واژه فرَوَهَر fravahr است که در اوستا به ریخت فرَوَشی وفرَوَرتی آمده و به چمار (:معنی) پیش برنده و پیش کشنده است.
- در ایران باستان باور داشتند که ذرهای از این نور اهورایی(فروهر) در هر آفریدهای به صورت امانت گذاشته شده است، این ذره در آغاز پاک و بدون آلودگی بوده و همیشه نیز پاک خواهد ماند و هرگز هیچ آلودگی و ناپاکی را به خود نخواهد گرفت.
- پیشینیان بر این باور بودند که فروهر و روان درگذشتگان، چند روز پیش از نوروز هرسال، نزد خویشان وابسته خود به زمین باز می گردند.
- فرتوری نیز از دوران هخامنشی بر سنگ نگاره ها آمده است که اکنون آن را نیز "فروهر" می گویند.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from رادیو Zntv1 🌐
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from kourosh niknam
#ویژگی_آتش_در_اندیشه_نیاکان
✍ #موبد_نیکنام
آتش در نزد ایرانیان باستان به این شَوَند،(:دلیل) وَرجاوند وسِپند بوده که این ویژگی ها را به زنان ومردان این سرزمین یادآوری کرده است.
١- همانند آتش؛ پاک، فروغمند، نماد گرما و روشنایی باشیم.
٢- همانگونه که اخگرها(:شعلههای) آتش به سوی بالا، زبانه می کشند، ما نیایشگران روشنایی نیز، بایستی به سوی جایگاه مینویی، هویت نیک و به سوی پیشرفت و بالندگی حرکت کنیم.
٣- همانگونه که اخگرهای آتش، هرگز به سوی پایین گرایش ندارد، ما نیز کوشش کنیم تا وابستگی به خواهشهای پَستِ نفسانی نشویم و همیشه آرمانِ نیک مینوی را در گذر زندگی داشته باشیم.
۴- همانگونه که آتش، ناپاکیها را پاک می کند و خودش آلوده نمی گردد، ما نیز با بدی ها مبارزه کنیم ولی خودمان به پلیدی ها آلوده نگردیم.
۵- همانگونه که از اخگر می توان آتشی برافروخت با روان واندیشه خودمان، روانِ دیگران را نیز پاک و بی آلایش داریم.
۶- آتش با هرچه تماس بگیرد آنرا همانند خویش، نورانی و درخشان می کند. ما نیز بایستی پس از برخوردار شدن از فروغ دانش و بینش خردمندانه، دیگران را از نیز از فروغ نیکی و دانش بهرهمند سازیم
۷- همانگونه که آتش، کوشا و پُر توان است و تا پایان فروزشِ خویش از کوشش باز نمیایستد، ما نیز باید همانند آتش پیوسته کوشا بوده، آبادانی وسازندگی را فراموش نکنیم.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
✍ #موبد_نیکنام
آتش در نزد ایرانیان باستان به این شَوَند،(:دلیل) وَرجاوند وسِپند بوده که این ویژگی ها را به زنان ومردان این سرزمین یادآوری کرده است.
١- همانند آتش؛ پاک، فروغمند، نماد گرما و روشنایی باشیم.
٢- همانگونه که اخگرها(:شعلههای) آتش به سوی بالا، زبانه می کشند، ما نیایشگران روشنایی نیز، بایستی به سوی جایگاه مینویی، هویت نیک و به سوی پیشرفت و بالندگی حرکت کنیم.
٣- همانگونه که اخگرهای آتش، هرگز به سوی پایین گرایش ندارد، ما نیز کوشش کنیم تا وابستگی به خواهشهای پَستِ نفسانی نشویم و همیشه آرمانِ نیک مینوی را در گذر زندگی داشته باشیم.
۴- همانگونه که آتش، ناپاکیها را پاک می کند و خودش آلوده نمی گردد، ما نیز با بدی ها مبارزه کنیم ولی خودمان به پلیدی ها آلوده نگردیم.
۵- همانگونه که از اخگر می توان آتشی برافروخت با روان واندیشه خودمان، روانِ دیگران را نیز پاک و بی آلایش داریم.
۶- آتش با هرچه تماس بگیرد آنرا همانند خویش، نورانی و درخشان می کند. ما نیز بایستی پس از برخوردار شدن از فروغ دانش و بینش خردمندانه، دیگران را از نیز از فروغ نیکی و دانش بهرهمند سازیم
۷- همانگونه که آتش، کوشا و پُر توان است و تا پایان فروزشِ خویش از کوشش باز نمیایستد، ما نیز باید همانند آتش پیوسته کوشا بوده، آبادانی وسازندگی را فراموش نکنیم.
🔥🔥🔥🔥🔥
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
Forwarded from zahra abedi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا زرتشتیها اصیلترین ایرانیان هستند؟
واژهی اصالت که از اصل میآید بار معنایی خاصی دارد.وقتی میگویم زرتشتیها اصیلترین ایرانیها هستند،یعنی از سایر ایرانیان بیشتر به اصل خود وفادار ماندهاند. دین زرتشتی یک دین ملی بوده است مختص ایرانیان که در آن ایران یا ایرانشهر جایگاه والایی دارد.زرتشتیان امروزی نزدیک به سه هزار سال است که اصالت خود را حفظ کردهاند.آنها از آیین اصیل ایرانیان در طول سدههای طولانی تهاجم اقوام غیر ایرانی و غیر زرتشتی محافظت کردهاند.زرتشتیان برای فرزندان خود نامهای اصیل ایرانی برمیگزینند و فرزندان خود را با داستانها،اساطیر و قصههای ایرانی پرورش میدهند.علیرغم تمامی دشواریهایی که در طول سدههای پس از اسلام زرتشتیان متحمل شدهاند،اما به ایرانی بودن خود واقف هستند و عشق به ایران در این اقلیت همچنان به قوت دوران باستان پابرجاست.
واژهی اصالت که از اصل میآید بار معنایی خاصی دارد.وقتی میگویم زرتشتیها اصیلترین ایرانیها هستند،یعنی از سایر ایرانیان بیشتر به اصل خود وفادار ماندهاند. دین زرتشتی یک دین ملی بوده است مختص ایرانیان که در آن ایران یا ایرانشهر جایگاه والایی دارد.زرتشتیان امروزی نزدیک به سه هزار سال است که اصالت خود را حفظ کردهاند.آنها از آیین اصیل ایرانیان در طول سدههای طولانی تهاجم اقوام غیر ایرانی و غیر زرتشتی محافظت کردهاند.زرتشتیان برای فرزندان خود نامهای اصیل ایرانی برمیگزینند و فرزندان خود را با داستانها،اساطیر و قصههای ایرانی پرورش میدهند.علیرغم تمامی دشواریهایی که در طول سدههای پس از اسلام زرتشتیان متحمل شدهاند،اما به ایرانی بودن خود واقف هستند و عشق به ایران در این اقلیت همچنان به قوت دوران باستان پابرجاست.
Forwarded from بختیاری آسترکی بهرام (علی بهرامسری)
چگونگی مرگ کوروش بزرگ هخامنشی بنیانگذار شاهنشاهی ایران
✍علی بهرامسری بختیاری
بر بنیاد نوشته برخی از تاریخ نگاران و برابری سالنامه ها، کوروش بزرگ در چهارم مارس (برابر با 13 اسفند) سال 530 پ.م. جهان را بدرود گفت. برخی از نویسندگان باستان مانند کتزیاس، بروسوس و هرودوت بر این باور هستند که کوروش در واپسین لشکرکشی خود برای سرکوبی اقوام متجاوز به مرزهای خاوری شاهنشاهی ایران جان خود را از دست داد. کتزیاس واپسین نبرد وی را با قوم دربیک ها و بروسوس با قوم داهه اما هرودوت با قوم ماساگت (ماساژت) می دانند. شایسته به بیان است که هر سه قوم را ایرانی تبار بر شمرده اند.
روایت کتزیاس از مرگ کوروش به دست ما نرسیده است اما فوتیوس از زبان کتزیاس گزارش می دهد که کوروش در جنگ با دربیک ها بر اثر زخمی هایی که بر وی وارد شد، جان باخت. آن ها (دربیک ها) فیل هایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرد و کوروش افتاد. یکی از سربازان هندی هم پیمان با دربیک ها، با زوبینی به ران او زد. کوروش را به خیمه اش بردند و پس از سه روز بر اثر زخم درگذشت.
بنابر روایت بروس (بروسیوس) کوروش در جنگ با قبیله داهه از قبیله های کهن پارت کشته شد.
اما چکیده ای از روایت هرودوت: کوروش پس از چیرگی بر بابل، به اندیشه چیرگی بر ماساگت ها افتاد. (کتاب یک، بند 201). دو تا از علل اصلی او برای تسخیر ماساگت ها این بودند که نخست می پنداشت به علت چگونگی زادن و زنده ماندن خویش از همه مرتوگان (آدمیان) برتر است؛ و دیگری پیروزی های پیاپی ارتش او بود که تا کنون هیچ ملتی نتوانسته بود در برابر آن پایداری و ایستادگی کند. ( کتاب یک، بند 204).
کوروش نخست پیکی نزد ملکه ماساگت ها که بیوه بود، فرستاد و از وی خواستگاری کرد. (همان، بند 205).
این در حالی است که بیشتر پژوهشگران باورمندند که کوروش هنگام مرگ هفتاد سال سن داشته است و تا این زمان هیچ گونه ارتباط و هم صحبتی میان شاهنشاه ایران و ملکه ماساگت ها وجود نداشته است، چگونه می شود ندیده به آن ملکه دلبسته شده و در برابر رد پیشنهادش بنابه گفته هرودوت به کشورش تاخته است.
هرودوت می گوید کوروش می خواست با این ترفند کشور ملکه تومیرس را زیر فرمان آورد. (همان، بند 205).
برای یک شاهنشاه کارکشته و جنگ دیده که سرزمین های بزرگی در قلمرو داشت و خود هرودوت می گوید پیروزی های پیاپی ارتش کوروش که تا آن زمان هیچ ارتشی نتوانسته بود در برابر آن پایداری و ایستادگی کند، کاربرد ترفند خواستگاری بسیار ابلهانه به نگر می رسد.
جالب آنکه هرودوت پس از بازگو کردن داستان مرگ کوروش آشکارا می گوید:" درباره مرگ کوروش روایات گوناگونی شنیده ام."
همین گونه هرودوت درباره چگونگی به قدرت رسیدن کوروش در (بند 95) می گوید سه روایت مختلف شنیده ام، آن یکی را بازگو می کنم که می پندارم درست است.
بنابراین از روی گفته های خود هرودوت نیز می توان به گزینشی عمل کردن روایات پرداخته است که اعتماد به آن را خدشه دار می کند البته این بدان چمار نیست که همه روایات هرودوت را نپذیریم وانگهی بایستی بر بنیاد شرایط و مقتضیات زمان بررسی گردند.
دیودوروس، استرابو و ژوستینیوس به نقل از نوشته تروگوس پمپیوس روایتی همانند هرودوت بازگو کرده اند.
اما روایتی که گزنفون در کتاب کوروش نامه (سیروپدیا) آورده است با روایات پیشین تفاوت دارد و نشان می دهد که کوروش به مرگ طبیعی درگذشته است.
گزنفون گزارش می دهد که چون کوروش هفتمین بار پس از بنیادگذاری شاهنشاهی سرتاسر سرزمین های گسترده ایران (پارس) را سرکشی کرد، توان و نای جوانی دیگر از وی سلب شد و روزگار پیری اش آغاز گردید. او پس از بازگشت از هفتمین سفر خویش بنابر آیین پارسیان(ایرانیان) قربانی های زیادی در راه خدایان نثار کرد و به ستایش و نیایش پرداخت و به خوی همیشگی خود گروه زیادی از مردمانش را از خوان نعمت خویش بهره مند و شاد ساخت و به کسانی که استحقاق داشتند، پاداش های نیک ارزانی داشت. سپس به کاخ خویش وارد شد و چون در خلوتگاه به خواب رفت، در جهان پندار کسی را دید که به او گفت: " ای کوروش، خود را آماده کن، زیرا به زودی به ملکوت خدایان پرواز خواهی کرد. " کوروش از این ندا سراسیمه از خواب برخاست و خواب خود را چنین تعبیر کرد که به زودی به سرای جاویدان خواهد شتافت. سپس قربانی های زیادی فراهم کرد و به قله کوهی که نزد پارسیان(ایرانیان) سپنته است، رفت و روی نیاز به درگاه خدایان برد و گفت:"ای ایزدان این واپسین قربانی های مرا پس از یک عمر کوشش و مجاهدت از راه مهر و کرم بپذیرید. ... اینک یگانه درخواستم از درگاه شما این است که روزگار فرزندان، دوستان و میهنم را ارجمند و خوشبخت گردانید تا زندگانی ام را شرافتمندانه به پایان برسانم."
✍علی بهرامسری بختیاری
بر بنیاد نوشته برخی از تاریخ نگاران و برابری سالنامه ها، کوروش بزرگ در چهارم مارس (برابر با 13 اسفند) سال 530 پ.م. جهان را بدرود گفت. برخی از نویسندگان باستان مانند کتزیاس، بروسوس و هرودوت بر این باور هستند که کوروش در واپسین لشکرکشی خود برای سرکوبی اقوام متجاوز به مرزهای خاوری شاهنشاهی ایران جان خود را از دست داد. کتزیاس واپسین نبرد وی را با قوم دربیک ها و بروسوس با قوم داهه اما هرودوت با قوم ماساگت (ماساژت) می دانند. شایسته به بیان است که هر سه قوم را ایرانی تبار بر شمرده اند.
روایت کتزیاس از مرگ کوروش به دست ما نرسیده است اما فوتیوس از زبان کتزیاس گزارش می دهد که کوروش در جنگ با دربیک ها بر اثر زخمی هایی که بر وی وارد شد، جان باخت. آن ها (دربیک ها) فیل هایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرد و کوروش افتاد. یکی از سربازان هندی هم پیمان با دربیک ها، با زوبینی به ران او زد. کوروش را به خیمه اش بردند و پس از سه روز بر اثر زخم درگذشت.
بنابر روایت بروس (بروسیوس) کوروش در جنگ با قبیله داهه از قبیله های کهن پارت کشته شد.
اما چکیده ای از روایت هرودوت: کوروش پس از چیرگی بر بابل، به اندیشه چیرگی بر ماساگت ها افتاد. (کتاب یک، بند 201). دو تا از علل اصلی او برای تسخیر ماساگت ها این بودند که نخست می پنداشت به علت چگونگی زادن و زنده ماندن خویش از همه مرتوگان (آدمیان) برتر است؛ و دیگری پیروزی های پیاپی ارتش او بود که تا کنون هیچ ملتی نتوانسته بود در برابر آن پایداری و ایستادگی کند. ( کتاب یک، بند 204).
کوروش نخست پیکی نزد ملکه ماساگت ها که بیوه بود، فرستاد و از وی خواستگاری کرد. (همان، بند 205).
این در حالی است که بیشتر پژوهشگران باورمندند که کوروش هنگام مرگ هفتاد سال سن داشته است و تا این زمان هیچ گونه ارتباط و هم صحبتی میان شاهنشاه ایران و ملکه ماساگت ها وجود نداشته است، چگونه می شود ندیده به آن ملکه دلبسته شده و در برابر رد پیشنهادش بنابه گفته هرودوت به کشورش تاخته است.
هرودوت می گوید کوروش می خواست با این ترفند کشور ملکه تومیرس را زیر فرمان آورد. (همان، بند 205).
برای یک شاهنشاه کارکشته و جنگ دیده که سرزمین های بزرگی در قلمرو داشت و خود هرودوت می گوید پیروزی های پیاپی ارتش کوروش که تا آن زمان هیچ ارتشی نتوانسته بود در برابر آن پایداری و ایستادگی کند، کاربرد ترفند خواستگاری بسیار ابلهانه به نگر می رسد.
جالب آنکه هرودوت پس از بازگو کردن داستان مرگ کوروش آشکارا می گوید:" درباره مرگ کوروش روایات گوناگونی شنیده ام."
همین گونه هرودوت درباره چگونگی به قدرت رسیدن کوروش در (بند 95) می گوید سه روایت مختلف شنیده ام، آن یکی را بازگو می کنم که می پندارم درست است.
بنابراین از روی گفته های خود هرودوت نیز می توان به گزینشی عمل کردن روایات پرداخته است که اعتماد به آن را خدشه دار می کند البته این بدان چمار نیست که همه روایات هرودوت را نپذیریم وانگهی بایستی بر بنیاد شرایط و مقتضیات زمان بررسی گردند.
دیودوروس، استرابو و ژوستینیوس به نقل از نوشته تروگوس پمپیوس روایتی همانند هرودوت بازگو کرده اند.
اما روایتی که گزنفون در کتاب کوروش نامه (سیروپدیا) آورده است با روایات پیشین تفاوت دارد و نشان می دهد که کوروش به مرگ طبیعی درگذشته است.
گزنفون گزارش می دهد که چون کوروش هفتمین بار پس از بنیادگذاری شاهنشاهی سرتاسر سرزمین های گسترده ایران (پارس) را سرکشی کرد، توان و نای جوانی دیگر از وی سلب شد و روزگار پیری اش آغاز گردید. او پس از بازگشت از هفتمین سفر خویش بنابر آیین پارسیان(ایرانیان) قربانی های زیادی در راه خدایان نثار کرد و به ستایش و نیایش پرداخت و به خوی همیشگی خود گروه زیادی از مردمانش را از خوان نعمت خویش بهره مند و شاد ساخت و به کسانی که استحقاق داشتند، پاداش های نیک ارزانی داشت. سپس به کاخ خویش وارد شد و چون در خلوتگاه به خواب رفت، در جهان پندار کسی را دید که به او گفت: " ای کوروش، خود را آماده کن، زیرا به زودی به ملکوت خدایان پرواز خواهی کرد. " کوروش از این ندا سراسیمه از خواب برخاست و خواب خود را چنین تعبیر کرد که به زودی به سرای جاویدان خواهد شتافت. سپس قربانی های زیادی فراهم کرد و به قله کوهی که نزد پارسیان(ایرانیان) سپنته است، رفت و روی نیاز به درگاه خدایان برد و گفت:"ای ایزدان این واپسین قربانی های مرا پس از یک عمر کوشش و مجاهدت از راه مهر و کرم بپذیرید. ... اینک یگانه درخواستم از درگاه شما این است که روزگار فرزندان، دوستان و میهنم را ارجمند و خوشبخت گردانید تا زندگانی ام را شرافتمندانه به پایان برسانم."
Forwarded from بختیاری آسترکی بهرام (علی بهرامسری)
کوروش پس از راز و نیاز و قربانی های خود به کاخ خویش بازگشت و به مدت چند روز بجز آب چیزی نخورد تا اینکه پسران و دوستان و یاران و بزرگان کشور را بر بالین خود فراخواند و چون همه گرد بسترش جمع شدند به آنها گفت:"ای پسران من، و ای دوستان من، بدانید که زندگانی من به پایان رسیده است و نشانه های بسیاری هستی دارد که دیگر زمان زیادی در میان شما نخواهم بود. ... هر آرزوی داشتم برآورده شد و دست به هر کاری زدم پیروز شدم. .... پیش از من، میهنم سرزمین کوچک و گمنامی در آسیا بود و اینک در دم مرگ آن را بزرگترین و توانمندترین و شریف ترین کشور آسیا به دست شما می سپارم. .... اینک که واپسین روزهای زندگانی ام فرارسیده است، خود را بسی خوشبخت می بینم که فرزندانی که خداوند به من ارزانی داشته همه تندرست و خردمند اند، میهنم از همه زمینه توانمند و پر شکوه و یارانم شاد و محتشم اند. آیا با این همه کامیابی نمی توانم بدین امید چشم بر هم گذارم که یادگار جاودانی از خود به جا گذارده ام و آیندگان مرا شهریاری خوشبخت و کامیاب خواهند شمرد؟
سپس کوروش بزرگ جانشین خود را برگزید و اندرزهای فراوانی به فرزندان و بزرگان کشوری و لشکری بیان فرمودند و گفت: باز هم می خواهم واپسین سخنم را بار دیگر بیان کنم و بگویم بهترین ضربتی که به دشمنانتان وارد خواهد ساخت این است که با دوستان خود به بردباری و مهر رفتار نمایید.
پسران من، خدا نگهدار تان باشد. یاران من از همگی چه باشندگان و چه کسانی که نیستند بدرود می گویم. ...."
پس از بیان این جمله ها دست باشندگان را یک یک فشرد، آنگاه روی خود را پوشاند و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
روانش شاد.
✍علی بهرامسری بختیاری، آبانماه 1399؛ مسجدسلیمان.
بن مایه:
1.هرودوت، تاریخ هرودوت(تواریخ).
2. گزنفون، کوروش نامه.
3. ماریا برسیوس، شاهنشاهی هخامنشی
4. آملی کورت، هخامنشیان
سپس کوروش بزرگ جانشین خود را برگزید و اندرزهای فراوانی به فرزندان و بزرگان کشوری و لشکری بیان فرمودند و گفت: باز هم می خواهم واپسین سخنم را بار دیگر بیان کنم و بگویم بهترین ضربتی که به دشمنانتان وارد خواهد ساخت این است که با دوستان خود به بردباری و مهر رفتار نمایید.
پسران من، خدا نگهدار تان باشد. یاران من از همگی چه باشندگان و چه کسانی که نیستند بدرود می گویم. ...."
پس از بیان این جمله ها دست باشندگان را یک یک فشرد، آنگاه روی خود را پوشاند و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
روانش شاد.
✍علی بهرامسری بختیاری، آبانماه 1399؛ مسجدسلیمان.
بن مایه:
1.هرودوت، تاریخ هرودوت(تواریخ).
2. گزنفون، کوروش نامه.
3. ماریا برسیوس، شاهنشاهی هخامنشی
4. آملی کورت، هخامنشیان
Forwarded from zahra abedi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📻مستند
🎖سرگذشت تلاش بانوان برای تشکیل مدارس و نقش زرتشتیان در بوجود آمد مدارس مدرن دخترانه
🎙ورژینا بردبار پیشکش میدارد
🎖سرگذشت تلاش بانوان برای تشکیل مدارس و نقش زرتشتیان در بوجود آمد مدارس مدرن دخترانه
🎙ورژینا بردبار پیشکش میدارد
Forwarded from هما ارژنگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from برگی از تقویم تاریخ (حسن نیکبخت)
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۳ اسفند سالروز درگذشت كوروش بزرگ، بنيانگذار امپراطوری هخامنشی
او بزرگمردی بود كه عموم تاريخ نگاران او را «انديشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصيف کردهاند. در ۴ مارس سال ۵۳۰ پيش از ميلاد، ۹ سال پس اعلام امپراتوری ايران درگذشت. وی ۱۱ سال پس از ايجاد دولت واحدی از سه طايفه مهاجر قوم آرين - پارس، ماد و پارت، شهر بابل "در جنوب غربی بغداد امروز و پايتخت يک امپراتوری به همان نام" را تصرف و در آنجا در اكتبر سال ۵۳۹ پيش از ميلاد ايجاد امپراتوری مشتركالمنافع ايران را اعلام كرده بود.
امپراتوری ايران در زمان كوروش كه نام او در غرب با قلب تلفظ حروف يونانی، سيروس و سايرس، گفته میشود، از هند تا مرمره و از سيردريا "رود سیحون" تا دريای سرخ امتداد داشت که پسر او کامبیز "کامبوزيا = کامبوجیا = کمبوجیه" بر وسعت آن افزود و داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی و پسرش خشایارشا قلمرو ایران را گسترش بیشتری دادند که بیش از دوقرن بزرگترین قدرت و تنها ابرقدرت جهان بود، با فرهنگ و تمدنی درخشان و بیمانند.
كوروش برای اخراج طوايف آرال که از سیر دریا گذشته وارد سغدیانا و سرزمين پارسیان در فرارود "تاجيكستان امروز و ..." شده بودند به اين منطقه رفته بود تا بهسوی او كه سوار بر ارابه بود و سربازانش را در ميدان نبرد هدايت میكرد، زوبينی پرتاب شد و عمر وی پايان يافت. با وجود درگذشت كوروش، سربازان او جنگ را بردند و مهاجمان را به آن سوی سیر دریا عقب راندند. [سغد اینک یک ایالت تاجیکستان و فرماندارنشین آن، شهر باستانی خجند است].
برخی از مورخان درگذشت کوروش بزرگ را در منطقه فرارود نتيجه بيماری نوشتهاند، نه اصابت زوبين. آرالیها تمدنی عقب مانده و غيرقابل قبول برای ايرانيان داشتند و كوروش مايل به آلوده شدن ايرانيان به اين تمدن نبود. موسس و پدر كشور ايران كه مادرش ماد و پدرش پارس بود، در ميدانهای جنگ هميشه در ميان سربازان بود و از آنان جدا نمیشد و "اگر نوشته مورخان يونانی درست باشد" جان خود را بر سر همين روش گذارد. او بارها گفته بود كه نبايد سرباز جان بركف نهد و بجنگد و افتخار پيروزی نصيب شاه شود كه دور از ميدان جنگ در چادر خود در ميان نيروهای محافظ و اسبان آماده برای فرار میآساید.
پیکر كوروش همچنان كه وصيت كرده بود به پاسارگاد منتقل و مدفون شد و آرامگاه او تا به امروز باقی مانده و هموطنان پس از ۲۵ قرن همچنان برای ادای احترام نسبت به او به پاسارگاد میروند. كوروش در بابل و پس از صدور اعلامیهای که امروز نخستین منشور اتحاد ملل و حقوق بشر نامیده میشود، وصیت کرده بود صرفنظر از محل مرگ او، باید در پاسارگاد دفن شود. کوروش هنگام تعيين محل دفن خود از اين كه برای مدتی بسيار طولانی، جسد او قطعه زمينی را از ثمر دادن باز میدارد، از مردم ايران (قبلا) پوزش خواسته بود. مردم، نام آرامگاهش را براى جلوگيرى از تخريب به هنگام يورش اعراب، به مقبره مادر سليمان تغيير دادند كه هنوز هم به اين نام معروف است.
كوروش جهانی میاندیشید و همه ملتها را صاحب حقوق مساوی میدانست و مصمم به ايجاد يك دولت جهانی معتقد به اخلاقیات بود تا جنگها و خونريزیها پايان يابد و يک قانون واحد حاكم بر روابط ملتها باشد.
اعلاميه او پس از فتح بابل كه پادشاهش به آزار دادن ساير ملل و نيز اتباع خود شهرت داشت، نخستين منشور ملل متحد و اعلاميه حقوق بشر شناخته شده و نگهداری میشود. كوروش دين ايرانيان "آيين زرتشت" را به ملل ديگر تحميل نكرد. وی شورایی از سران ملل تابعه به رياست خود تشكيل داده بود و امپراتوری او در حقيقت يك جامعه مشتركالمنافع بود و شرط عضويت در اين جامعه دادن آزادی به مردم محل، برقراری حكومت قانون، منع بردگی و قطع ستم و تعدی بود. ارتش كوروش سربازان اسير را به بردگی نمیفروخت و اموال ملت مغلوب را مصادره و غارت نمیكرد. يهوديان در كتاب مقدس خود كوروش را «آزاديبخش» و او را يك مسيح خواندهاند. كوروش اسيران يهودی دولت بابل را آزاد كرد و به میهن خود بازگردانيد و با پول ايران شهرهايشان را كه بهدست پادشاه بابل ويران شده بود نوسازی كرد.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#کوروش، د
۱۳ اسفند سالروز درگذشت كوروش بزرگ، بنيانگذار امپراطوری هخامنشی
او بزرگمردی بود كه عموم تاريخ نگاران او را «انديشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصيف کردهاند. در ۴ مارس سال ۵۳۰ پيش از ميلاد، ۹ سال پس اعلام امپراتوری ايران درگذشت. وی ۱۱ سال پس از ايجاد دولت واحدی از سه طايفه مهاجر قوم آرين - پارس، ماد و پارت، شهر بابل "در جنوب غربی بغداد امروز و پايتخت يک امپراتوری به همان نام" را تصرف و در آنجا در اكتبر سال ۵۳۹ پيش از ميلاد ايجاد امپراتوری مشتركالمنافع ايران را اعلام كرده بود.
امپراتوری ايران در زمان كوروش كه نام او در غرب با قلب تلفظ حروف يونانی، سيروس و سايرس، گفته میشود، از هند تا مرمره و از سيردريا "رود سیحون" تا دريای سرخ امتداد داشت که پسر او کامبیز "کامبوزيا = کامبوجیا = کمبوجیه" بر وسعت آن افزود و داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی و پسرش خشایارشا قلمرو ایران را گسترش بیشتری دادند که بیش از دوقرن بزرگترین قدرت و تنها ابرقدرت جهان بود، با فرهنگ و تمدنی درخشان و بیمانند.
كوروش برای اخراج طوايف آرال که از سیر دریا گذشته وارد سغدیانا و سرزمين پارسیان در فرارود "تاجيكستان امروز و ..." شده بودند به اين منطقه رفته بود تا بهسوی او كه سوار بر ارابه بود و سربازانش را در ميدان نبرد هدايت میكرد، زوبينی پرتاب شد و عمر وی پايان يافت. با وجود درگذشت كوروش، سربازان او جنگ را بردند و مهاجمان را به آن سوی سیر دریا عقب راندند. [سغد اینک یک ایالت تاجیکستان و فرماندارنشین آن، شهر باستانی خجند است].
برخی از مورخان درگذشت کوروش بزرگ را در منطقه فرارود نتيجه بيماری نوشتهاند، نه اصابت زوبين. آرالیها تمدنی عقب مانده و غيرقابل قبول برای ايرانيان داشتند و كوروش مايل به آلوده شدن ايرانيان به اين تمدن نبود. موسس و پدر كشور ايران كه مادرش ماد و پدرش پارس بود، در ميدانهای جنگ هميشه در ميان سربازان بود و از آنان جدا نمیشد و "اگر نوشته مورخان يونانی درست باشد" جان خود را بر سر همين روش گذارد. او بارها گفته بود كه نبايد سرباز جان بركف نهد و بجنگد و افتخار پيروزی نصيب شاه شود كه دور از ميدان جنگ در چادر خود در ميان نيروهای محافظ و اسبان آماده برای فرار میآساید.
پیکر كوروش همچنان كه وصيت كرده بود به پاسارگاد منتقل و مدفون شد و آرامگاه او تا به امروز باقی مانده و هموطنان پس از ۲۵ قرن همچنان برای ادای احترام نسبت به او به پاسارگاد میروند. كوروش در بابل و پس از صدور اعلامیهای که امروز نخستین منشور اتحاد ملل و حقوق بشر نامیده میشود، وصیت کرده بود صرفنظر از محل مرگ او، باید در پاسارگاد دفن شود. کوروش هنگام تعيين محل دفن خود از اين كه برای مدتی بسيار طولانی، جسد او قطعه زمينی را از ثمر دادن باز میدارد، از مردم ايران (قبلا) پوزش خواسته بود. مردم، نام آرامگاهش را براى جلوگيرى از تخريب به هنگام يورش اعراب، به مقبره مادر سليمان تغيير دادند كه هنوز هم به اين نام معروف است.
كوروش جهانی میاندیشید و همه ملتها را صاحب حقوق مساوی میدانست و مصمم به ايجاد يك دولت جهانی معتقد به اخلاقیات بود تا جنگها و خونريزیها پايان يابد و يک قانون واحد حاكم بر روابط ملتها باشد.
اعلاميه او پس از فتح بابل كه پادشاهش به آزار دادن ساير ملل و نيز اتباع خود شهرت داشت، نخستين منشور ملل متحد و اعلاميه حقوق بشر شناخته شده و نگهداری میشود. كوروش دين ايرانيان "آيين زرتشت" را به ملل ديگر تحميل نكرد. وی شورایی از سران ملل تابعه به رياست خود تشكيل داده بود و امپراتوری او در حقيقت يك جامعه مشتركالمنافع بود و شرط عضويت در اين جامعه دادن آزادی به مردم محل، برقراری حكومت قانون، منع بردگی و قطع ستم و تعدی بود. ارتش كوروش سربازان اسير را به بردگی نمیفروخت و اموال ملت مغلوب را مصادره و غارت نمیكرد. يهوديان در كتاب مقدس خود كوروش را «آزاديبخش» و او را يك مسيح خواندهاند. كوروش اسيران يهودی دولت بابل را آزاد كرد و به میهن خود بازگردانيد و با پول ايران شهرهايشان را كه بهدست پادشاه بابل ويران شده بود نوسازی كرد.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#کوروش، د
Forwarded from زرتشت و مزدیسنان (kourosh niknam)
کتاب زرتشت و مزدیسنان
همراه با پرسش و پاسخهایی در شناخت دین زرتشت
نگارش: کورش نیکنام
نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده است:
در یک ضربالمثل آلمانی آمده: «پیامبران در زادگاه خویش غریباند» بیگمان برای پیامآور ایرانی چنین روی داده است. زرتشت در زادگاه خود، سرزمین ایران، غریب و ناآشنا مانده است... باید پذیرفت که زندگی و اندیشه زرتشت بیش از پیامبران دیگر از آغاز زاده شدن تا کنون مورد کنکاش و به چالش گرفته شده است...
نگارنده سالیانی پاسخگوی خواستارانی بوده که درباره زرتشت و مزدیسنان پرسش داشتهاند... پاسخها برداشتی ژرف از بینش زرتشت ساده، کوتاه و گویا بیان شده است.
در بخش آغازین به جایگاه زرتشت و مزدیسنان اشاره شده و بخش پایانی پاسخها آمده که یافتههای میدانی، برداشتهای درونی نگرش بر دیدهها و شنیدههای گوناگون است.»
کتاب به ۲۸۱پرسش کسانی که در پی آشنایی و پیوستن به فرهنگ نیاکان باشند،پاسخ داده است.
چنانچه مایل به دریافت آین کتاب باشید،
با تماس از "کتابسرای فروهر" به شماره:
0913 250 5770
و "خانه کسرا"
با شماره
0913 350 0487
از راه پُست دریافت کنید.
تا با آموزه های زرتشت و زندگی زرتشتیان بیشتر آشنا شوید.
همراه با پرسش و پاسخهایی در شناخت دین زرتشت
نگارش: کورش نیکنام
نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده است:
در یک ضربالمثل آلمانی آمده: «پیامبران در زادگاه خویش غریباند» بیگمان برای پیامآور ایرانی چنین روی داده است. زرتشت در زادگاه خود، سرزمین ایران، غریب و ناآشنا مانده است... باید پذیرفت که زندگی و اندیشه زرتشت بیش از پیامبران دیگر از آغاز زاده شدن تا کنون مورد کنکاش و به چالش گرفته شده است...
نگارنده سالیانی پاسخگوی خواستارانی بوده که درباره زرتشت و مزدیسنان پرسش داشتهاند... پاسخها برداشتی ژرف از بینش زرتشت ساده، کوتاه و گویا بیان شده است.
در بخش آغازین به جایگاه زرتشت و مزدیسنان اشاره شده و بخش پایانی پاسخها آمده که یافتههای میدانی، برداشتهای درونی نگرش بر دیدهها و شنیدههای گوناگون است.»
کتاب به ۲۸۱پرسش کسانی که در پی آشنایی و پیوستن به فرهنگ نیاکان باشند،پاسخ داده است.
چنانچه مایل به دریافت آین کتاب باشید،
با تماس از "کتابسرای فروهر" به شماره:
0913 250 5770
و "خانه کسرا"
با شماره
0913 350 0487
از راه پُست دریافت کنید.
تا با آموزه های زرتشت و زندگی زرتشتیان بیشتر آشنا شوید.
Forwarded from پرسش و پاسخ
کتاب گات ها، نغمه های ایران باستان
اثری از موبد کورش نیکنام
نگارش اوستایی وبرگردان پارسی
خوانش سرود با همراهی دوتار آرش شهریاری
گاتاها یا سرودهای اشو زرتشت، کهن ترین بخش اوستا است که به شوند(:دلیل) بیان گزینه های فلسفی و بینش ویژه خردمندی و راستی گستر در آن، ارزشمندتر از بخش های دیگر اوستا به شمار می رود. کتاب حاضر دربردارندۀ متن کامل گاتاها به زبان دین دبیره و برگردان روان فارسی است که به همراه چهار لوح فشردۀ صوتی(:CD)، برای نخستین بار سرودهای اشو زرتشت را همراه با موسیقی دلنشین به سرپرستی محمدرضا درویشی در اختیار خواستاران قرار داده است.
چنانچه مایل به دریافت آین کتاب باشید،
با تماس از "کتابسرای فروهر" به شماره:
0913 250 5770
و "خانه کسرا"
با شماره
0913 350 0487
از راه پُست دریافت کنید.
تا با آموزه های زرتشت بیشتر آشنا شوید.
اثری از موبد کورش نیکنام
نگارش اوستایی وبرگردان پارسی
خوانش سرود با همراهی دوتار آرش شهریاری
گاتاها یا سرودهای اشو زرتشت، کهن ترین بخش اوستا است که به شوند(:دلیل) بیان گزینه های فلسفی و بینش ویژه خردمندی و راستی گستر در آن، ارزشمندتر از بخش های دیگر اوستا به شمار می رود. کتاب حاضر دربردارندۀ متن کامل گاتاها به زبان دین دبیره و برگردان روان فارسی است که به همراه چهار لوح فشردۀ صوتی(:CD)، برای نخستین بار سرودهای اشو زرتشت را همراه با موسیقی دلنشین به سرپرستی محمدرضا درویشی در اختیار خواستاران قرار داده است.
چنانچه مایل به دریافت آین کتاب باشید،
با تماس از "کتابسرای فروهر" به شماره:
0913 250 5770
و "خانه کسرا"
با شماره
0913 350 0487
از راه پُست دریافت کنید.
تا با آموزه های زرتشت بیشتر آشنا شوید.
Forwarded from World Zoroastrian NEWS
کارگاه شعر در ایران باستان!
بیشتر ایرانیان با شعر فارسی و ادبیات کلاسیک ایران آشنایی دارند. آنچه در ایران پس از اسلام سروده شده در قالب شعرهای عربی ریخته شده است اما سنت شعر سرایی قدمتی بسیار کهنتر از حملهٔ عربها به ایران دارد. کهنترین سرودههای ایرانی که آنها را از زرتشت میدانند دستکم به هزارهٔ نخست پیش از میلاد باز میگردد.
در این کارگاه شعرهایی که قرنها نیاکان باستانی ما سینه به سینه نقل کردهاند را خواهیم شناخت و با متن، زبان و محتوای آنها آشنا خواهیم شد و خواهیم دید اگرچه شعر فارسی در قالبهای عربی شکوفا شد اما این شکوفایی در پی پیشنهٔ کهن شعر در ایران باستان بوده است.
مدرس این کارگاه دکتر مصطفوی کاشانی هستند که در فرهنگ و زبانهای باستانی ایران تخصص دارند.
برای نام نویسی و اطلاعات بیشتر به شمارهٔ زیر در تلگرام یا واتساپ پیام ارسال کنید:
(+98) 09154527564
@nimruz_ir
بیشتر ایرانیان با شعر فارسی و ادبیات کلاسیک ایران آشنایی دارند. آنچه در ایران پس از اسلام سروده شده در قالب شعرهای عربی ریخته شده است اما سنت شعر سرایی قدمتی بسیار کهنتر از حملهٔ عربها به ایران دارد. کهنترین سرودههای ایرانی که آنها را از زرتشت میدانند دستکم به هزارهٔ نخست پیش از میلاد باز میگردد.
در این کارگاه شعرهایی که قرنها نیاکان باستانی ما سینه به سینه نقل کردهاند را خواهیم شناخت و با متن، زبان و محتوای آنها آشنا خواهیم شد و خواهیم دید اگرچه شعر فارسی در قالبهای عربی شکوفا شد اما این شکوفایی در پی پیشنهٔ کهن شعر در ایران باستان بوده است.
مدرس این کارگاه دکتر مصطفوی کاشانی هستند که در فرهنگ و زبانهای باستانی ایران تخصص دارند.
برای نام نویسی و اطلاعات بیشتر به شمارهٔ زیر در تلگرام یا واتساپ پیام ارسال کنید:
(+98) 09154527564
@nimruz_ir
Forwarded from دیدبانان ایران
پای غارتگران دوباره به شهر باستانی «دارابگرد» باز شد!
تارنمای مهرگان : سیاوش آریا
پای غارتگران میراث فرهنگی برای چندمین بار در امسال به شهر باستانی دارابگرد باز شد تا بار دیگر بیننده نابودی یکی از مهم ترین محوطه های تاریخی کشور باشیم.
تاراجگران اَموال تاریخی و فرهنگی به بهانه های پوچ و خیال اَنگیز یافتن گنج که هیچ وجود خارجی ندارد و در نبود نظارت و حفاظت مسولان میراث فرهنگی به شهر باستانی دارابگِرد یورش بُرده و با کَند و کاوهای غیرمجاز بی شمار خود،گودال های بزرگی را در جای جای عرصۀ آن پدید آورده و به این یادگار ملی شبیخون زده اَند.
شهرباستانی دارابگِرد که از آن با نام یکی از سه شهر بزرگ باستانی سرزمین پارس نام می برند،در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر می برد.این شهر ارزشمند تاریخی که هویت و شناسنامۀ بالَنده و غرورآمیز مردم شهر داراب است،اِمروزه به جایگاهی برای تاخت و تاز چپاوُلگران میراث فرهنگی تبدیل شده و با دستبُردهای بی شمار خود به یکی از اَرزشمندترین یادگارهای ملی کشور آسیب های برگشت ناپذیری را وارد آورده و آن را زیر و رو کرده اَند که دیدن چُنین صحنه هایی دل هر دوستدار تاریخ و فرهنگ ایرانی را به درد آورده و اَشک از چشمان آدمی سرازیر خواهد شد.
همچنین در عرصه و حریم چسبیده به عرصه این محوطه باستانی ارزشمند انبوهی از زباله،پسماندهای ساختمانی،شیشه آتش زده و پیاز خراب و فاسد شده از سوی بومیان منطقه ریخته شده که صحنه زشت و زننده ای را برجای گذاشته است که نشان از نبود نظارت های مسولان مربوطه و نبود آموزش در میان مردم منطقه است.در فرجام نیز،این نشانه های هویتی مردم ایران است که دستخوش بی مهری ها و نابودی قرار می گیرد.
اما سخن درخُور نگرش این است که چگونه تاراجگران اَموال تاریخی و فرهنگی با خیال آسوده توانسته اَند به درون عرصۀ شهر باستانی دارابگِرد راه یافته و در جای جای آن گودال های بزرگ و ژرفی، کَنده و نشانه های نابِخردی و فرومایگی خود را به نمایش بگذارند؟آیا این موضوع بیانگر رها شدن شهر باستانی و اَرزشمند دارابگِرد نیست؟آیا دست های پنهانی در کار است و یا چپاوُلگران میراث فرهنگی وابسته به جایی هستند.این ها مسایلی است که بایدحراست ادارۀ کل میراث فرهنگی، استان پیگیر آن ها باشد و با همکاری نهادهای مسول شهرستان داراب به بررسی زوایای موضوع از جنبه های گوناگون بپردازد. همچنین کوتاهی و کم کاری مسولان مربوطه در شهرستان داراب را نباید از یاد برد. به هر روی، شهر باستانی دارابگِرد به حال خود رها شده و در چندین سال گذشته آسیب های گوناگونی دیده است.
#mehrganaria
https://www.instagram.com/p/C4D6ZcGt5mX/?igsh=NjZiM2M3MzIxNA==
تارنمای مهرگان : سیاوش آریا
پای غارتگران میراث فرهنگی برای چندمین بار در امسال به شهر باستانی دارابگرد باز شد تا بار دیگر بیننده نابودی یکی از مهم ترین محوطه های تاریخی کشور باشیم.
تاراجگران اَموال تاریخی و فرهنگی به بهانه های پوچ و خیال اَنگیز یافتن گنج که هیچ وجود خارجی ندارد و در نبود نظارت و حفاظت مسولان میراث فرهنگی به شهر باستانی دارابگِرد یورش بُرده و با کَند و کاوهای غیرمجاز بی شمار خود،گودال های بزرگی را در جای جای عرصۀ آن پدید آورده و به این یادگار ملی شبیخون زده اَند.
شهرباستانی دارابگِرد که از آن با نام یکی از سه شهر بزرگ باستانی سرزمین پارس نام می برند،در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر می برد.این شهر ارزشمند تاریخی که هویت و شناسنامۀ بالَنده و غرورآمیز مردم شهر داراب است،اِمروزه به جایگاهی برای تاخت و تاز چپاوُلگران میراث فرهنگی تبدیل شده و با دستبُردهای بی شمار خود به یکی از اَرزشمندترین یادگارهای ملی کشور آسیب های برگشت ناپذیری را وارد آورده و آن را زیر و رو کرده اَند که دیدن چُنین صحنه هایی دل هر دوستدار تاریخ و فرهنگ ایرانی را به درد آورده و اَشک از چشمان آدمی سرازیر خواهد شد.
همچنین در عرصه و حریم چسبیده به عرصه این محوطه باستانی ارزشمند انبوهی از زباله،پسماندهای ساختمانی،شیشه آتش زده و پیاز خراب و فاسد شده از سوی بومیان منطقه ریخته شده که صحنه زشت و زننده ای را برجای گذاشته است که نشان از نبود نظارت های مسولان مربوطه و نبود آموزش در میان مردم منطقه است.در فرجام نیز،این نشانه های هویتی مردم ایران است که دستخوش بی مهری ها و نابودی قرار می گیرد.
اما سخن درخُور نگرش این است که چگونه تاراجگران اَموال تاریخی و فرهنگی با خیال آسوده توانسته اَند به درون عرصۀ شهر باستانی دارابگِرد راه یافته و در جای جای آن گودال های بزرگ و ژرفی، کَنده و نشانه های نابِخردی و فرومایگی خود را به نمایش بگذارند؟آیا این موضوع بیانگر رها شدن شهر باستانی و اَرزشمند دارابگِرد نیست؟آیا دست های پنهانی در کار است و یا چپاوُلگران میراث فرهنگی وابسته به جایی هستند.این ها مسایلی است که بایدحراست ادارۀ کل میراث فرهنگی، استان پیگیر آن ها باشد و با همکاری نهادهای مسول شهرستان داراب به بررسی زوایای موضوع از جنبه های گوناگون بپردازد. همچنین کوتاهی و کم کاری مسولان مربوطه در شهرستان داراب را نباید از یاد برد. به هر روی، شهر باستانی دارابگِرد به حال خود رها شده و در چندین سال گذشته آسیب های گوناگونی دیده است.
#mehrganaria
https://www.instagram.com/p/C4D6ZcGt5mX/?igsh=NjZiM2M3MzIxNA==