Audio
همای زرین بال....💫
سرایش و خوانش هما ارژنگی
بخوابت دیده بودم؛
گفته بودی که می آیی وفرّه اهورایی ات را دوباره بر سرِ مام میهن می گستری
گفته بودی به هنگامِ سرزدنِ جوانه ها و رویشِ دانه ها،آنگاه که زمین از خوابِ زمستانی رها می شود و شور زندگی در رگهای هستی می دود و خاک جامه زمستانی از تن به در می کند، سبکبال تر از بادِ بهار، بر بلندایی سپند، بال خواهی گسترد.
گفته بودی که دلت از اندوهِ مام میهن و فرزندانش سخت به درد آمده است،
گفته بودی که برای کودک و پیر و جوان، رهاوردی از شادمانی و شیرینی خواهی آورد و اینک می بینمت تو را ! می بینمت ای # همای زرین بال، می بینمت که پیمانِ وفا بجا آورده ایی و می دانم بهاری که پیش آهنگش تو باشی، با خود نیکبختی و پیروزی و آزادگی به بار می آورد.
خجسته پروازت به مامِ میهن همایون باد.
هفتم اسپند ۱۴۰۲ هما ارژنگی
سرایش و خوانش هما ارژنگی
بخوابت دیده بودم؛
گفته بودی که می آیی وفرّه اهورایی ات را دوباره بر سرِ مام میهن می گستری
گفته بودی به هنگامِ سرزدنِ جوانه ها و رویشِ دانه ها،آنگاه که زمین از خوابِ زمستانی رها می شود و شور زندگی در رگهای هستی می دود و خاک جامه زمستانی از تن به در می کند، سبکبال تر از بادِ بهار، بر بلندایی سپند، بال خواهی گسترد.
گفته بودی که دلت از اندوهِ مام میهن و فرزندانش سخت به درد آمده است،
گفته بودی که برای کودک و پیر و جوان، رهاوردی از شادمانی و شیرینی خواهی آورد و اینک می بینمت تو را ! می بینمت ای # همای زرین بال، می بینمت که پیمانِ وفا بجا آورده ایی و می دانم بهاری که پیش آهنگش تو باشی، با خود نیکبختی و پیروزی و آزادگی به بار می آورد.
خجسته پروازت به مامِ میهن همایون باد.
هفتم اسپند ۱۴۰۲ هما ارژنگی
Forwarded from zahra abedi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لوح هایی با خطی عجیب در ایران...
📕برخی باستان شناسان این خط را کهن ترین خط جهان دانسته و برخی دیگر این خط را در کنار خط میخی سومریان از کهن ترین خط های جهان میدانند.
تاکنون محققان نتوانسته اند آن را بخوانند..
📘فرانسوا دسه،محققی که به تازگی خط ایلامی باستان را رمزگشایی کردهاست؛این خط را نیای خط ایلامی میداند و تاریخ به وجود آمدن این خط و تاریخ مکتوب ایران را به هزاره چهارم پیش از میلاد در 3500 سال پیش از میلاد میرساند و این خط را یکی از کهنترین خطوط جهان در کنار خطوط میخی سومری و هیروگلیف مصری میداند.
تمدن جیرُفت به مجموعه محوطههای باستانی و یافتههای باستانشناختی کشفشده در استان کرمان و در نزدیکی شهر جیرفت و هلیلرود گفته میشود که به دست تیمهای چند ملیتی باستانشناس در دست بررسی و پژوهش است. قدمت این منطقه به حدود 5000 سال پیش(3000 سال پیش از میلاد) بازمیگردد.
این الواح در موزه ایران باستان در تهران نگهداری می شوند.
📕برخی باستان شناسان این خط را کهن ترین خط جهان دانسته و برخی دیگر این خط را در کنار خط میخی سومریان از کهن ترین خط های جهان میدانند.
تاکنون محققان نتوانسته اند آن را بخوانند..
📘فرانسوا دسه،محققی که به تازگی خط ایلامی باستان را رمزگشایی کردهاست؛این خط را نیای خط ایلامی میداند و تاریخ به وجود آمدن این خط و تاریخ مکتوب ایران را به هزاره چهارم پیش از میلاد در 3500 سال پیش از میلاد میرساند و این خط را یکی از کهنترین خطوط جهان در کنار خطوط میخی سومری و هیروگلیف مصری میداند.
تمدن جیرُفت به مجموعه محوطههای باستانی و یافتههای باستانشناختی کشفشده در استان کرمان و در نزدیکی شهر جیرفت و هلیلرود گفته میشود که به دست تیمهای چند ملیتی باستانشناس در دست بررسی و پژوهش است. قدمت این منطقه به حدود 5000 سال پیش(3000 سال پیش از میلاد) بازمیگردد.
این الواح در موزه ایران باستان در تهران نگهداری می شوند.
Forwarded from روشنفکران (A)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مجلس افغانستان
#زبان_فارسی
«فارسی فقط یک زبان نیست: فارسی، تاریخ، تمدن و هویت ماست».
آیا از نمایندگان مجلس ایران و دولتمردان جمهوری اسلامی هم کسی پیدا میشود که اینگونه شجاعانه برای پاسداشت زبان فارسی سخن براند؟
#تاریخ #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
#زبان_فارسی
«فارسی فقط یک زبان نیست: فارسی، تاریخ، تمدن و هویت ماست».
آیا از نمایندگان مجلس ایران و دولتمردان جمهوری اسلامی هم کسی پیدا میشود که اینگونه شجاعانه برای پاسداشت زبان فارسی سخن براند؟
#تاریخ #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
Forwarded from تحلیل زمانه
از کتابخانۀ بزرگان اندیشه
فلسفۀ هانا آرنت
کاملترین و سرشارترین زندگی واقعاً انسانی «زندگی عملورزانه» است. پیشفرض «عمل» تکثر و تنوع انسانی است و مستلزم همراهی دیگر انسانهاست. حوزهٔ عمومی در عین اینکه قلمرو مناسب عمل انسانی است، خود زادهٔ عمل انسانی هم هست.
فلسفۀ هابز
قصد هابز رسیدن به پاسخی است قطعی برای این سؤال که چرا مردمان میجنگند؟ هابز میخواهد توضیح دهد که چرا ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. ما به همدیگر بدگمان هستیم و بهدرستی هم به هم بدگمان هستیم.
فلسفۀ چامسکی
نوع بشر تنها گونهای است که گذشته دارد. اما خیلی معلوم نیست که آینده هم داشته باشد. این در گرو جنبشهای مردمیای خواهد بود که وقف ارزشهایی باشند که در نظم اجتماعی و سیاسی موجود یا سرکوب شده و یا به حاشیه رانده شدهاند؛ یعنی اجتماع، همبستگی، نگرانی دربارهٔ محیط زیستی شکننده و اندیشهٔ مستقل و مشارکت دموکراتیک حقیقی در جنبههای گوناگون زندگی.
فلسفۀ دکارت
شاید در نگاه اول فایدهٔ شکّی چنین کلی آشکار نباشد، اما فواید این کار بسیار است، زیرا چنین شکّی ما را از هر نوع پیشداوری و تعصب خلاص میکند، و راهی بسیار آسان پیش پای ذهن میگذارد تا خود را به جدایی از حواس عادت دهد، و نهایتاً این خاصیت را هم دارد که بعدها، وقتی حقیقت چیزی را کشف میکنیم، دیگر به آن هیچ شک نکنیم.
فلسفۀ رالز
برای اندیشهٔ لیبرالیسم سیاسی، حیاتیست که با سازگاری منطقی کامل معتقد باشیم که برای جاری کردن آموزهٔ جامع خودمان -که البته آن را معقول یا راست و صادق میدانیم- استفاده از قدرت سیاسی نامعقول است.
فلسفۀ داستایفسکی
شخصیتهای رمانهای داستایفسکی با گذشت زمان از ما دور نمیشوند؛ پیر نمیشوند، به قلمرو اثیری الهگان هنر کوچ نمیکنند، آنها در شبهای بیخوابی و تاریک بر در میکوبند، به بالینمان میآیند و ما را به گفتگوهای پرتشویش میکشانند.
فلسفهٔ کامو
در کل، آدمها بیشتر خوبند تا بد؛ ولی نکته این است که آدمها کم و بیش نادانند. همین بیشی و کمی است که شرارت و فضیلت مینامیمش. اما بزرگترین شر چارهناپذیر آن نادانی است که خیال میکند همه چیز را میداند و بنابراین به خود حق کشتن میدهد.
فلسفۀ کییرکگور
میدانی که نیمشبی فرا میرسد که هر کسی دیگر باید نقابش را دور بیندازد؟ فکر میکنی میتوانی یواشکی اندکی پیش از آن نیمشب در بروی و مجبور نباشی نقابت را از چهره برداری ؟!
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
فلسفۀ هانا آرنت
کاملترین و سرشارترین زندگی واقعاً انسانی «زندگی عملورزانه» است. پیشفرض «عمل» تکثر و تنوع انسانی است و مستلزم همراهی دیگر انسانهاست. حوزهٔ عمومی در عین اینکه قلمرو مناسب عمل انسانی است، خود زادهٔ عمل انسانی هم هست.
فلسفۀ هابز
قصد هابز رسیدن به پاسخی است قطعی برای این سؤال که چرا مردمان میجنگند؟ هابز میخواهد توضیح دهد که چرا ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. ما به همدیگر بدگمان هستیم و بهدرستی هم به هم بدگمان هستیم.
فلسفۀ چامسکی
نوع بشر تنها گونهای است که گذشته دارد. اما خیلی معلوم نیست که آینده هم داشته باشد. این در گرو جنبشهای مردمیای خواهد بود که وقف ارزشهایی باشند که در نظم اجتماعی و سیاسی موجود یا سرکوب شده و یا به حاشیه رانده شدهاند؛ یعنی اجتماع، همبستگی، نگرانی دربارهٔ محیط زیستی شکننده و اندیشهٔ مستقل و مشارکت دموکراتیک حقیقی در جنبههای گوناگون زندگی.
فلسفۀ دکارت
شاید در نگاه اول فایدهٔ شکّی چنین کلی آشکار نباشد، اما فواید این کار بسیار است، زیرا چنین شکّی ما را از هر نوع پیشداوری و تعصب خلاص میکند، و راهی بسیار آسان پیش پای ذهن میگذارد تا خود را به جدایی از حواس عادت دهد، و نهایتاً این خاصیت را هم دارد که بعدها، وقتی حقیقت چیزی را کشف میکنیم، دیگر به آن هیچ شک نکنیم.
فلسفۀ رالز
برای اندیشهٔ لیبرالیسم سیاسی، حیاتیست که با سازگاری منطقی کامل معتقد باشیم که برای جاری کردن آموزهٔ جامع خودمان -که البته آن را معقول یا راست و صادق میدانیم- استفاده از قدرت سیاسی نامعقول است.
فلسفۀ داستایفسکی
شخصیتهای رمانهای داستایفسکی با گذشت زمان از ما دور نمیشوند؛ پیر نمیشوند، به قلمرو اثیری الهگان هنر کوچ نمیکنند، آنها در شبهای بیخوابی و تاریک بر در میکوبند، به بالینمان میآیند و ما را به گفتگوهای پرتشویش میکشانند.
فلسفهٔ کامو
در کل، آدمها بیشتر خوبند تا بد؛ ولی نکته این است که آدمها کم و بیش نادانند. همین بیشی و کمی است که شرارت و فضیلت مینامیمش. اما بزرگترین شر چارهناپذیر آن نادانی است که خیال میکند همه چیز را میداند و بنابراین به خود حق کشتن میدهد.
فلسفۀ کییرکگور
میدانی که نیمشبی فرا میرسد که هر کسی دیگر باید نقابش را دور بیندازد؟ فکر میکنی میتوانی یواشکی اندکی پیش از آن نیمشب در بروی و مجبور نباشی نقابت را از چهره برداری ؟!
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
امروز
به روز فیروز و فرخ
روز؛ دی بمهر ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
چهارشنبه: ۹ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۸ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
28.02.2024
🌷🌷🌷
🔹دی به مهر:
- پانزدهمین روز هرماه در گاهشمار ویژه زرتشتیان، روز «دیبهمهر» نام دارد.
- «دی» به چمار(:معنی) پروردگار و دادار است.
- در هر ماه سه روز با پیشوند «دی» در گاهشمار ترادادی وجود دارد که روز هشتم «دیبهآذر»، پانزدهم «دیبهمهر» و بیستوسوم «دیبهدین» می باشند.
- روزهای دی با پسوند نام روز پس از خودش نام گزاری شده اند.
- روزهای اورمزد و سه دی در هر ماه، به مانند روزهای آدینه در گاه شماری خورشیدی، روزهای نیایش همگانی، آسایش و دید وبازدید خانواده هاست.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روز فیروز و فرخ
روز؛ دی بمهر ،از ماهِ اسفند
سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنا
برابر با
چهارشنبه: ۹ اسفند ماه،
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۸ فوریه ۲۰۲۴ ترسایی
28.02.2024
🌷🌷🌷
🔹دی به مهر:
- پانزدهمین روز هرماه در گاهشمار ویژه زرتشتیان، روز «دیبهمهر» نام دارد.
- «دی» به چمار(:معنی) پروردگار و دادار است.
- در هر ماه سه روز با پیشوند «دی» در گاهشمار ترادادی وجود دارد که روز هشتم «دیبهآذر»، پانزدهم «دیبهمهر» و بیستوسوم «دیبهدین» می باشند.
- روزهای دی با پسوند نام روز پس از خودش نام گزاری شده اند.
- روزهای اورمزد و سه دی در هر ماه، به مانند روزهای آدینه در گاه شماری خورشیدی، روزهای نیایش همگانی، آسایش و دید وبازدید خانواده هاست.
🪻🌸🪻
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from کنفرانس ایرانویچ
#بخش_اول
📜🕯️🖋️موسیقی در دوران ساسانی
✅دوران ساسانی را به استناد مدارک موجود میتوان دوران طلایی یا شکوفایی موسیقی ایران باستان نامید یکی از عومل بسیار مؤثر در این کار علاقه شهریاران ساسانی به موسیقی بود؛ زیرا بعضی از آنان آن چنان به این هنر دلبستگی داشتند که خود تا حدی موسیقیدان بودند برای نمونه اردشیر اول (۲۲۴-۲۴۱م) بنیان گذار سلسله ساسانی به ستورگاه نشسته و تنبور میزد و سرود و دیگر خرمی می کرد (کارنامه اردشیر بابکان ؛۲۳ )یا بهرام پنجم معروف به بهرام گور (۴۲۰-۴۳۰م) یازدهمین شهریار ساسانی هنگامی که به دستور پدرش یزدگرد در حیره به سر میبرد از باب علاقه ای که به موسیقی داشت آزادۀ چنگی را با خود به شکارگاه میبرد تا برایش چنگ بنوازد و این داستان آن چنان در یادها مانده بود که قرنها پس از آن سخنورانی چون فردوسی شاهنامه: از آن سخن گفته یا نگارگران هنرمند ایرانی در شاهکارهای هنری خود همین شهریار وقتی به پادشاهی رسید از شنگل یا شنگل فرمانروای هند خواست تا گروهی خواننده و نوازنده را به ایران بفرستد و این خنیاگران بعدها نام ،لوری، زوت یا جاتی مشهور شدند.
✅به طور کلی موسیقی دانان در دوره ساسانی پایگاه والایی داشته و از امتیازاتی برخوردار بوده.اند اردشیر اول در آغاز دوران شهریاری ،خود موسیقی دانان را در طبقه ویژه ای قرار داد و برای آنان مزایایی در نظر گرفت (جاحظ التاج ۲۵) کریستنسن( ۱۳۱۴ ؛۴۵) خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹) بیست و دومین شهریاری ساسانی نیز موسیقی دانان را مورد توجه قرار داد و خسرو پرویز (۶۲۸-۶۲۹ م) بیست و چهارمین شهریار ساسانی که موسیقیدانان بسیاری مایۀ شکوه دربار او بودند، در جشن مجللی که به مناسبت افتتاح سد اروندرود ترتیب داده بود موسیقی دانان را در ردیف شهربها (ساتراپها) شرکت داد.
✅در آثار گوناگون و متعددی که از دوران ساسانی به دست آمده، جلوه موسیقی به خوبی محسوس و مشهود است. از جمله میتوان از تنگ سیمینی یادکرد که بر آن صورت بانوانی در حال نوازندگی و دست افشانی نقش بسته است؛ و نیز جام سیمینی منقش به نگاره نوازنده نوعی ساز بادی (احتمالاً) سرنا و موزاییکی از بیشاپور فارس با نقش بانویی چنگ شایان ذکر است.
✅ در میان این گونه ،آثار دو صحنۀ شکارگاه تاق بستان کرمانشاه که شهریار ساسانی را در حال شکار گراز و گوزن نشان میدهد دارای امتیاز ویژه ای است؛ زیرا در آن دو صحنه نوازندگان بسیاری با سازهای گوناگون دیده میشوند که در صحنه نخست درون قایق و در دومی بر روی سکویی مشرف به شکارگاه (ظاهراً برای مصون ماندن از گزند جانوران وحشی) قرار دارند این دو صحنه از دیدگاه سازشناسی به ویژه از لحاظ اثبات هم نوازی درخور توجه است.
🆔@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️موسیقی در دوران ساسانی
✅دوران ساسانی را به استناد مدارک موجود میتوان دوران طلایی یا شکوفایی موسیقی ایران باستان نامید یکی از عومل بسیار مؤثر در این کار علاقه شهریاران ساسانی به موسیقی بود؛ زیرا بعضی از آنان آن چنان به این هنر دلبستگی داشتند که خود تا حدی موسیقیدان بودند برای نمونه اردشیر اول (۲۲۴-۲۴۱م) بنیان گذار سلسله ساسانی به ستورگاه نشسته و تنبور میزد و سرود و دیگر خرمی می کرد (کارنامه اردشیر بابکان ؛۲۳ )یا بهرام پنجم معروف به بهرام گور (۴۲۰-۴۳۰م) یازدهمین شهریار ساسانی هنگامی که به دستور پدرش یزدگرد در حیره به سر میبرد از باب علاقه ای که به موسیقی داشت آزادۀ چنگی را با خود به شکارگاه میبرد تا برایش چنگ بنوازد و این داستان آن چنان در یادها مانده بود که قرنها پس از آن سخنورانی چون فردوسی شاهنامه: از آن سخن گفته یا نگارگران هنرمند ایرانی در شاهکارهای هنری خود همین شهریار وقتی به پادشاهی رسید از شنگل یا شنگل فرمانروای هند خواست تا گروهی خواننده و نوازنده را به ایران بفرستد و این خنیاگران بعدها نام ،لوری، زوت یا جاتی مشهور شدند.
✅به طور کلی موسیقی دانان در دوره ساسانی پایگاه والایی داشته و از امتیازاتی برخوردار بوده.اند اردشیر اول در آغاز دوران شهریاری ،خود موسیقی دانان را در طبقه ویژه ای قرار داد و برای آنان مزایایی در نظر گرفت (جاحظ التاج ۲۵) کریستنسن( ۱۳۱۴ ؛۴۵) خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹) بیست و دومین شهریاری ساسانی نیز موسیقی دانان را مورد توجه قرار داد و خسرو پرویز (۶۲۸-۶۲۹ م) بیست و چهارمین شهریار ساسانی که موسیقیدانان بسیاری مایۀ شکوه دربار او بودند، در جشن مجللی که به مناسبت افتتاح سد اروندرود ترتیب داده بود موسیقی دانان را در ردیف شهربها (ساتراپها) شرکت داد.
✅در آثار گوناگون و متعددی که از دوران ساسانی به دست آمده، جلوه موسیقی به خوبی محسوس و مشهود است. از جمله میتوان از تنگ سیمینی یادکرد که بر آن صورت بانوانی در حال نوازندگی و دست افشانی نقش بسته است؛ و نیز جام سیمینی منقش به نگاره نوازنده نوعی ساز بادی (احتمالاً) سرنا و موزاییکی از بیشاپور فارس با نقش بانویی چنگ شایان ذکر است.
✅ در میان این گونه ،آثار دو صحنۀ شکارگاه تاق بستان کرمانشاه که شهریار ساسانی را در حال شکار گراز و گوزن نشان میدهد دارای امتیاز ویژه ای است؛ زیرا در آن دو صحنه نوازندگان بسیاری با سازهای گوناگون دیده میشوند که در صحنه نخست درون قایق و در دومی بر روی سکویی مشرف به شکارگاه (ظاهراً برای مصون ماندن از گزند جانوران وحشی) قرار دارند این دو صحنه از دیدگاه سازشناسی به ویژه از لحاظ اثبات هم نوازی درخور توجه است.
🆔@conference_iranvich🔥
Forwarded from ربات حذف ✂️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وطنم وطنم (شقايق كمالی) نخستین سرود ملی ایران
اجرای سرود وطنم وطنم (نخستين سرود ملی ايران)
آواز: شقايق كمالی
موسيقی: سياوش بيضايی (بر اساس سرود ژان باتيست لومر)
شعر: بيژن ترقی
اين سرود به وسیله ژان باتيست لومر فرانسوی که برای تربیت یک گروه موسیقی نظامی به ایران آمده بود نوشته شده است.
این سرود به وسیله سیاوش بیضایی با افزودن يك مقدمه، بخش میان و بخش پایانی تکمیل شده است كه از لومر نیست و به این قطعه صلابت بیشتری به عنوان یک سرود ملی میبخشد. شعر زیبای این قطعه از ترانهسرای مشهور بیژن ترقی است که برای این تنظیم جدید سروده شده است.
اين نخستين اجرای كامل اين سرود به وسيله يك خواننده زن است.
😎😎
اجرای سرود وطنم وطنم (نخستين سرود ملی ايران)
آواز: شقايق كمالی
موسيقی: سياوش بيضايی (بر اساس سرود ژان باتيست لومر)
شعر: بيژن ترقی
اين سرود به وسیله ژان باتيست لومر فرانسوی که برای تربیت یک گروه موسیقی نظامی به ایران آمده بود نوشته شده است.
این سرود به وسیله سیاوش بیضایی با افزودن يك مقدمه، بخش میان و بخش پایانی تکمیل شده است كه از لومر نیست و به این قطعه صلابت بیشتری به عنوان یک سرود ملی میبخشد. شعر زیبای این قطعه از ترانهسرای مشهور بیژن ترقی است که برای این تنظیم جدید سروده شده است.
اين نخستين اجرای كامل اين سرود به وسيله يك خواننده زن است.
😎😎
Forwarded from دیبا
🔻🔻🔻
تپه زیویه
دژ زیویه ( ایزیرتو - Izirtu ) یا ارگ حکومتی بخشی از اقوام ایرانی که در محوطهای به همین نام قرار داشت. این محوطه بر رأس کوهی در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر سقز و در ۳۵کیلومتری شهر دیواندره تکاب استان کردستان ایران واقع است. سابقهٔ پویایی و فعالیت در این دژ حداقل به دوران مادها و مانناها در حدود ۷۰۰ پ م مورخ است.
این دژ شامل تالارها، حیاط، اتاقهای متعدد، تالار ستوندار، انبار غله، ورودی اصلی و پلکان سنگی است. در این دژ گنجینهای باستانی یافت شده که در بر گیرنده تشت بزرگ مفرغی مزّین به نقوش جنگجویان آشوری است که در نقوش آن عناصری از طلا، نقره و عاج به کار گرفته شدهاست. مهمترین اشیای به دست آمده از این منطقه سر عقاب زرین و گردنبندهای طلایی است.
بن مایه:
باستان شناسی و هنر دوره تاریخی
تالیف،آقایان سرفراز و فیروزمندی
تپه زیویه
دژ زیویه ( ایزیرتو - Izirtu ) یا ارگ حکومتی بخشی از اقوام ایرانی که در محوطهای به همین نام قرار داشت. این محوطه بر رأس کوهی در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر سقز و در ۳۵کیلومتری شهر دیواندره تکاب استان کردستان ایران واقع است. سابقهٔ پویایی و فعالیت در این دژ حداقل به دوران مادها و مانناها در حدود ۷۰۰ پ م مورخ است.
این دژ شامل تالارها، حیاط، اتاقهای متعدد، تالار ستوندار، انبار غله، ورودی اصلی و پلکان سنگی است. در این دژ گنجینهای باستانی یافت شده که در بر گیرنده تشت بزرگ مفرغی مزّین به نقوش جنگجویان آشوری است که در نقوش آن عناصری از طلا، نقره و عاج به کار گرفته شدهاست. مهمترین اشیای به دست آمده از این منطقه سر عقاب زرین و گردنبندهای طلایی است.
بن مایه:
باستان شناسی و هنر دوره تاریخی
تالیف،آقایان سرفراز و فیروزمندی
Forwarded from پژواک گاهان، آیین زرتشتی (پارسا 𓄂 𓆃)
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد،
دل ز تن بِه بوَد، یقین باشد
📚 هفتپیکر (بخش ۵) - نظامی گنجوی
#ایران
#ایرانشهر
🌐 @EchoesofGATAHA
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد،
دل ز تن بِه بوَد، یقین باشد
📚 هفتپیکر (بخش ۵) - نظامی گنجوی
#ایران
#ایرانشهر
🌐 @EchoesofGATAHA
Forwarded from World Zoroastrian NEWS
چهارشنبه سوری
🔴 گویا چهارشنبه سوری، جشنی عربی است كه ايرانيزه شده: 👇
خيلیها گمان میكنند كه چهارشنبه سوری يك جشن مقدس ملّی است! و از همين روی آن را به بدترين شيوه گرامی میدارند!
✅ چهارشنبه سوری ربطی به آيين زرتشتی ندارد.
در گاهشماری زرتشتی، هفته موضوعيت ندارد. به تعبيری صريحتر، در گاهشماریهای بومی ايرانی، هفته وجود داشت؛ اما در تقويم مذهبیِ زرتشتی، هفته وجود نداشته و ندارد و اگر بخواهيم دقيقتر بنگريم، ورود هفته به تقويمهای ايرانی در اثر نفوذ فرهنگ سامی (عربی-عبرانی) به فرهنگ ايران بود.
منبع: مری بويس، زرتشتيان، باورها و آداب دينی آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: نشر ققنوس، 1391، ص 99
فی الواقع، در آيين زرتشتی چيزی به نام چهارشنبه وجود ندارد، و بالتبع، چهارشنبه سوری نيز در اين آيين وجود ندارد.
خانم دکتر کتایون مزداپور از محققان صاحب نام زرتشتی مینويسند:
«خیلی از آنها (جشنها و آیینها) هرگز زرتشتی نبوده اند، مثل چهارشنبه سوری.»
منبع: مجلهی هفت آسمان، بهار ۱۳۸۴، شماره ۲۵، صفحه ۱۸
موبد موبدان ايران - جهانگير اوشيدری - مینويسد:
«شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است؛ چه، ایرانیان باستان شنبه و آدینه نداشتند. چون روز چهارشنبه نزد اعراب روز شوم و نحسی بود لذا برای رفع نحسی اقداماتی میکردند. بنابراین چهارشنبه سوری جزو جشنهای ایران باستان نیست.»
منبع: جهانگير اوشيدری، دانشنامه مزدَیَسنا، تهران: نشر مركز، 1389، ص ۳۳۳، ذیل عنوان «سوری»
همچنين دکتر کورش نیکنام - موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان - عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران میداند:
«در گاهشماری زرتشتیان اصلاً هفته وجود ندارد. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبهای را جشن بگیریم (چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد.»
منبع: B.B.C فارسی، چهارشنبه سوری، جشنی در استقبال از نوروز، 15 مارس 2009، 25 اسفند 1387
در تكمیل سخن موبد نيكنام بايد به عرض برسانيم كه هرچند در بين عرب عصر جاهلیت، چهارشنبه (يوم الاربعاء) نحس شمرده میشد، ليكن در قرآن و روايات صحيح، نحس بودنِ چهارشنبه مورد تأييد نيست (چون در عقائد اسلامی، هيچ روزی ذاتاً نحس نيست.) ولذا جشنی با عنوانِ چهارشنبه سوری و مشابه اين در منابع اسلامی وجود ندارد. (بلكه اين رسم مربوط به عرب عصر جاهلی بوده و برخلاف تعاليم اسلامی، تا ساليان دراز ادامه پيدا كرد.)
حتی آقا جمال_خوانساری در كتاب «كلثوم ننه» (كتابی طنز در نقد باورهای خرافی) به صراحت، چهارشنبه سوری را مربوط به تقويم عربی و در آخرين چهارشنبه ماه صفر میداند كه بسياری از مردم آن را ايرانيزه كرده و با درهم آميختن خرافات، آن را جشن میگيرند.
منبع: كلثوم ننه، باب هشتم، (در بيان سازها و افعال آنها)، ص 42
🍁🍁🍁
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد كورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
🔴 گویا چهارشنبه سوری، جشنی عربی است كه ايرانيزه شده: 👇
خيلیها گمان میكنند كه چهارشنبه سوری يك جشن مقدس ملّی است! و از همين روی آن را به بدترين شيوه گرامی میدارند!
✅ چهارشنبه سوری ربطی به آيين زرتشتی ندارد.
در گاهشماری زرتشتی، هفته موضوعيت ندارد. به تعبيری صريحتر، در گاهشماریهای بومی ايرانی، هفته وجود داشت؛ اما در تقويم مذهبیِ زرتشتی، هفته وجود نداشته و ندارد و اگر بخواهيم دقيقتر بنگريم، ورود هفته به تقويمهای ايرانی در اثر نفوذ فرهنگ سامی (عربی-عبرانی) به فرهنگ ايران بود.
منبع: مری بويس، زرتشتيان، باورها و آداب دينی آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: نشر ققنوس، 1391، ص 99
فی الواقع، در آيين زرتشتی چيزی به نام چهارشنبه وجود ندارد، و بالتبع، چهارشنبه سوری نيز در اين آيين وجود ندارد.
خانم دکتر کتایون مزداپور از محققان صاحب نام زرتشتی مینويسند:
«خیلی از آنها (جشنها و آیینها) هرگز زرتشتی نبوده اند، مثل چهارشنبه سوری.»
منبع: مجلهی هفت آسمان، بهار ۱۳۸۴، شماره ۲۵، صفحه ۱۸
موبد موبدان ايران - جهانگير اوشيدری - مینويسد:
«شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است؛ چه، ایرانیان باستان شنبه و آدینه نداشتند. چون روز چهارشنبه نزد اعراب روز شوم و نحسی بود لذا برای رفع نحسی اقداماتی میکردند. بنابراین چهارشنبه سوری جزو جشنهای ایران باستان نیست.»
منبع: جهانگير اوشيدری، دانشنامه مزدَیَسنا، تهران: نشر مركز، 1389، ص ۳۳۳، ذیل عنوان «سوری»
همچنين دکتر کورش نیکنام - موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان - عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران میداند:
«در گاهشماری زرتشتیان اصلاً هفته وجود ندارد. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبهای را جشن بگیریم (چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد.»
منبع: B.B.C فارسی، چهارشنبه سوری، جشنی در استقبال از نوروز، 15 مارس 2009، 25 اسفند 1387
در تكمیل سخن موبد نيكنام بايد به عرض برسانيم كه هرچند در بين عرب عصر جاهلیت، چهارشنبه (يوم الاربعاء) نحس شمرده میشد، ليكن در قرآن و روايات صحيح، نحس بودنِ چهارشنبه مورد تأييد نيست (چون در عقائد اسلامی، هيچ روزی ذاتاً نحس نيست.) ولذا جشنی با عنوانِ چهارشنبه سوری و مشابه اين در منابع اسلامی وجود ندارد. (بلكه اين رسم مربوط به عرب عصر جاهلی بوده و برخلاف تعاليم اسلامی، تا ساليان دراز ادامه پيدا كرد.)
حتی آقا جمال_خوانساری در كتاب «كلثوم ننه» (كتابی طنز در نقد باورهای خرافی) به صراحت، چهارشنبه سوری را مربوط به تقويم عربی و در آخرين چهارشنبه ماه صفر میداند كه بسياری از مردم آن را ايرانيزه كرده و با درهم آميختن خرافات، آن را جشن میگيرند.
منبع: كلثوم ننه، باب هشتم، (در بيان سازها و افعال آنها)، ص 42
🍁🍁🍁
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبد كورش نیکنام
🏵 @zoroaster33 🏵
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
ذكر ابتداى وقعه قادسيّه
#کتاب_مرجع
#ساسانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
چون اعراب متفرّق دندان به طمع خون و مال مردم فارس تيز كرده جمع شدند. عمر رضىاللّه عنه بيرون آمد و گفت همه در عقب من بياييد. عبّاس موجب حركت ازو پرسيد، گفت عجم پادشاهزاده را بر تخت نشاندند، و به يك بار مطيع او شدند. من به قصد او عازمام و على را عليه السّلام بر سرير مدينه استخلاف بكرده بود. عمر رضىاللّه عنه طَلْحَه و زُبَير و عبدالرّحمن بن عوف را فرمود كه يا شما برويد يا مرا بگذاريد. ايشان گفتند نه ما مىرويم و نه ترا مىگذاريم، از صحابه يكى را به اين كار موسوم بگردان و پياپى مدد مىفرست پس به اتّفاق سعد بن ابى وقّاص را روان كردند. و از اولاد صحابه هفتصد كس با او بودند و در اثناى آن مثنّى نماند. سعد با دوازده هزار شتر سوار عرب به سواد رسيد و بشير بن خصاصيّه كه قايم مقام مثنّى بود، با لشكرى بوى پيوست. ميمنه و ميسره را تعبيه و تسويه دادند فارسيان تا به قادسيّه استقبال كردند و جنگ در پيوستند. و خرطوم فيل فارسيان را زخم كردند رستم گفت كِلاب اعراب را تا بدين غايت ندانستم. شب در خواب ديد كه شخصى نورانى از آسمان فرو آمد و سلاح مردم فرس را بستد و به آسمان نقل كرد. رستم روز ديگر فرات را عبره كرد و دو جوشن پوشيده، از غايت چستى و چالاكى با همه سلاح بر جست و بى آنكه پايى در ركاب آرد بر پشت اسب نشست، و گفت چون بيشه از نره شير تهى شد روباه در آواز آمد، چندانكه كسرى در حيات بود اين مارخواران اهرمنچهرگان از حدّ خود تجاوز ننمودند. رستم فرات را عبره كرد و فيلان ديگر را به جاى آن بداشتند، روز ديگر حرب كردند. و فارسيان فيلان را بر مسلمانان آغاليدند مسلمانان منهزم شدند. روز ديگر مسلمانان را از دمشق مددى رسيد عربان كرّو فرّى مىكردند رستم سوار شد وتا نيمشب جنگ كردند مسلمانان غالب آمدند. آن روز رستم جنگى سخت كرد. روز سيم مسلمانان تكبير كردند [و اذان] مىگفتند واز طرفين حرب در پيوستند و يزدجرد نجده بر نجده مىفرستاد آن روز هرمزان و فيروزان بگريختند. رستم به جنگ بايستاد و به دست هلال بن عَلْقَمه كشته شد، و هلال ندانست كه كه را كشت از ضرب تيغ بوى مشك به دماغ او رسيد. بانگ بر آورد كه رستم را كشتم. تن رستم به آب غرق شد. قلب فارسيان منهزم گشت، و درفش كاويان به دست ضَرار بن الخطّاب افتاد، كه قيمت آن هزار هزار و دويست هزار دينار سرخ بود. و در آن معركه ده هزار فارسى كشته شدند و از اعراب دو هزار و پانصد نفر. سعد فتح نامه پيش عمر رضىاللّه عنه نوشت و او تا شب بر درِ دروازه مدينه بايستادى منتظر نسايم فتح و ظفر چون اين بشارت به او رسيد عُتْبَة بن غَزْوان المازنى را به ميسان فرستاد از ناحيت بصره و او آنجا جمعى را بكشت و فوجى را برده كرد از زمره اسيران حسن بَصرى بود و پدر ومادر او در قبيله او. وايله را نيز فتح كردند، واللّه اعلم بالصّواب. (جلد ۲، ۱۱۲۷- ۱۱۲۸)
مأخذ: همدانى، رشيدالدّين فضل اللّه. جامع التواريخ ايران و اسلام (سه جلدى). تصحيح و تحشيه محمد روشن. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۹۲
@atorabanorg
#کتاب_مرجع
#ساسانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
چون اعراب متفرّق دندان به طمع خون و مال مردم فارس تيز كرده جمع شدند. عمر رضىاللّه عنه بيرون آمد و گفت همه در عقب من بياييد. عبّاس موجب حركت ازو پرسيد، گفت عجم پادشاهزاده را بر تخت نشاندند، و به يك بار مطيع او شدند. من به قصد او عازمام و على را عليه السّلام بر سرير مدينه استخلاف بكرده بود. عمر رضىاللّه عنه طَلْحَه و زُبَير و عبدالرّحمن بن عوف را فرمود كه يا شما برويد يا مرا بگذاريد. ايشان گفتند نه ما مىرويم و نه ترا مىگذاريم، از صحابه يكى را به اين كار موسوم بگردان و پياپى مدد مىفرست پس به اتّفاق سعد بن ابى وقّاص را روان كردند. و از اولاد صحابه هفتصد كس با او بودند و در اثناى آن مثنّى نماند. سعد با دوازده هزار شتر سوار عرب به سواد رسيد و بشير بن خصاصيّه كه قايم مقام مثنّى بود، با لشكرى بوى پيوست. ميمنه و ميسره را تعبيه و تسويه دادند فارسيان تا به قادسيّه استقبال كردند و جنگ در پيوستند. و خرطوم فيل فارسيان را زخم كردند رستم گفت كِلاب اعراب را تا بدين غايت ندانستم. شب در خواب ديد كه شخصى نورانى از آسمان فرو آمد و سلاح مردم فرس را بستد و به آسمان نقل كرد. رستم روز ديگر فرات را عبره كرد و دو جوشن پوشيده، از غايت چستى و چالاكى با همه سلاح بر جست و بى آنكه پايى در ركاب آرد بر پشت اسب نشست، و گفت چون بيشه از نره شير تهى شد روباه در آواز آمد، چندانكه كسرى در حيات بود اين مارخواران اهرمنچهرگان از حدّ خود تجاوز ننمودند. رستم فرات را عبره كرد و فيلان ديگر را به جاى آن بداشتند، روز ديگر حرب كردند. و فارسيان فيلان را بر مسلمانان آغاليدند مسلمانان منهزم شدند. روز ديگر مسلمانان را از دمشق مددى رسيد عربان كرّو فرّى مىكردند رستم سوار شد وتا نيمشب جنگ كردند مسلمانان غالب آمدند. آن روز رستم جنگى سخت كرد. روز سيم مسلمانان تكبير كردند [و اذان] مىگفتند واز طرفين حرب در پيوستند و يزدجرد نجده بر نجده مىفرستاد آن روز هرمزان و فيروزان بگريختند. رستم به جنگ بايستاد و به دست هلال بن عَلْقَمه كشته شد، و هلال ندانست كه كه را كشت از ضرب تيغ بوى مشك به دماغ او رسيد. بانگ بر آورد كه رستم را كشتم. تن رستم به آب غرق شد. قلب فارسيان منهزم گشت، و درفش كاويان به دست ضَرار بن الخطّاب افتاد، كه قيمت آن هزار هزار و دويست هزار دينار سرخ بود. و در آن معركه ده هزار فارسى كشته شدند و از اعراب دو هزار و پانصد نفر. سعد فتح نامه پيش عمر رضىاللّه عنه نوشت و او تا شب بر درِ دروازه مدينه بايستادى منتظر نسايم فتح و ظفر چون اين بشارت به او رسيد عُتْبَة بن غَزْوان المازنى را به ميسان فرستاد از ناحيت بصره و او آنجا جمعى را بكشت و فوجى را برده كرد از زمره اسيران حسن بَصرى بود و پدر ومادر او در قبيله او. وايله را نيز فتح كردند، واللّه اعلم بالصّواب. (جلد ۲، ۱۱۲۷- ۱۱۲۸)
مأخذ: همدانى، رشيدالدّين فضل اللّه. جامع التواريخ ايران و اسلام (سه جلدى). تصحيح و تحشيه محمد روشن. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۹۲
@atorabanorg
Forwarded from روشنفکران (QOQNOOS*******)
«من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل می کنم، از اینکه ایرانی ها دنیا را به نام دین یا به نام آزادی به آتش و خون نکشیده اند، از اینکه مردم سرزمین های فتح شده را قتل عام نکرده اند و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبرده اند، از اینکه در روزگار قدیم یونانی های مطرود را پناه داده اند؛ ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفته اند؛ جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات داده اند؛ از اینکه در قرن های گذشته جنگ صلیبی بر ضد دنیا راه نینداخته اند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکرده اند؛ از اینکه با گیوتین سر مخالفان را درو نکرده اند؛ از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازی های خونین با گاو خشم آگین را وسیلۀ تفریح نشمرده اند؛ از اینکه سرخ پوست ها را ریشه کن نکرده اند و بوئرها را به مرز نابودی نکشانیده اند؛ از اینکه برای آزار مخالفان ماشین های شیطانی شکنجه اختراع نکرده اند و اگر هم بعضی عقوبت های هولناک در بین مجازات ها و... بوده، آن را همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنی نگریسته اند، و از اینکه روی هم رفته ایرانی ها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا، نقطه ضعف اخلاقی نشان نداده اند، احساس آرامش و غرور می کنم»
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
✍دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane