Forwarded from سفرنگار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خرابه های قلعه باستانی ایزدخواست ، #فارس
در این قلعه خانههای کوچک و کوچههای باریکی که قدمت آن به دوره ساسانی میرسد هنوز قابل تشخیص است. بنای میدانی که در زمان ساسانیان قرار بود آتشکده و نمازخانه باشد، بعدها در قرن نهم هجری قمری ساخته شد.
محل آن در ۷ کیلومتری شمال ایزخواست و ۷۵ کیلومتری شمال آباده است. نامهای دیگری هم دارد، مانند قلعه سرسنگ یا قلعه کهنه.
بیشتر جهانگردان خارجی در سیاحتنامهی خود از این شهر و از قلعه ایزدخواست نام بردهاند.
سفرنگار
@safarnegar
در این قلعه خانههای کوچک و کوچههای باریکی که قدمت آن به دوره ساسانی میرسد هنوز قابل تشخیص است. بنای میدانی که در زمان ساسانیان قرار بود آتشکده و نمازخانه باشد، بعدها در قرن نهم هجری قمری ساخته شد.
محل آن در ۷ کیلومتری شمال ایزخواست و ۷۵ کیلومتری شمال آباده است. نامهای دیگری هم دارد، مانند قلعه سرسنگ یا قلعه کهنه.
بیشتر جهانگردان خارجی در سیاحتنامهی خود از این شهر و از قلعه ایزدخواست نام بردهاند.
سفرنگار
@safarnegar
امروز؛
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ ارد» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
سه شنبه: ۱۹ دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۹ ژانویه ۲۰۲۴
09.01.2024
🌷🌹🌷
🔹اَرد:
- بیست وپنجمین روز هرماه در گاهشماری ترادادی(سنتی) مزدیسنان "ارد" نام دارد.
- ایزد ارد یا «اَرت»، در اوستا به ریخت «اَشی وَنگوهی» آمده است که چمار(:معنی) آن؛ توانگری، بی نیازی، خواسته و دارایی است.
- آموزه های اشوزرتشت آرامش درونی را همراه با توانگری و بهدست آوردن خواسته و دارایی سفارش میکند.
- پیروان این بینش، برای به دست آوردن و رسیدن به خواستههای خود از راه درست و راست، کار و کوشش را گزینش کرده و از بیکاری، تنبلی و کاهلی پرهیز میکند.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ ارد» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
سه شنبه: ۱۹ دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۹ ژانویه ۲۰۲۴
09.01.2024
🌷🌹🌷
🔹اَرد:
- بیست وپنجمین روز هرماه در گاهشماری ترادادی(سنتی) مزدیسنان "ارد" نام دارد.
- ایزد ارد یا «اَرت»، در اوستا به ریخت «اَشی وَنگوهی» آمده است که چمار(:معنی) آن؛ توانگری، بی نیازی، خواسته و دارایی است.
- آموزه های اشوزرتشت آرامش درونی را همراه با توانگری و بهدست آوردن خواسته و دارایی سفارش میکند.
- پیروان این بینش، برای به دست آوردن و رسیدن به خواستههای خود از راه درست و راست، کار و کوشش را گزینش کرده و از بیکاری، تنبلی و کاهلی پرهیز میکند.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from Farhang Rostaei
💦
بمناسبت ۱۷ دی ماه سالروز درگذشت مبارز نامدارِ ایران زمین بابک_خرمدین
سروده ای از استاد مسعود_سپند تقدیم می شود
دست هایش
بسته بود از پشت
اما مشت
جامه اش از جنس خون و
جام اش از خمخانه زرتشت
خسته تن- جان در خطر- آزرده دل- خاموش
مهر را در سینه مى پرورد
کینه را در خویشتن مى کشت
ارغوان دیدگانش
با شفق ها و شقایق هاى میهن
گفتگو مى کرد
تیرباران نگاهش بارگاه معتصم را
زیر و رو مى کرد
دل
به فرمان دلیرى داشت
ترس را
بى آبرو مى کرد
اهرمن
از خشم مى لرزید
دژ دل و دژ خو و دژ آهنگ
بانگ زد، با واژه هائى زشت و بى فرهنگ...
اى سگ، اى زندیق
کام ات چیست؟
اى موالى اى عجم
سوداى خام ات چیست؟
پس چرا از ما نمى ترسى؟
پس چرا بر خود نمى لرزى؟
بابک اما
رأى دیگر داشت
کشتى ى اندیشه در دریاى دیگر داشت
در نگاهش مرگ آسان مى نمود اما
زندگى در ذهن او معناى دیگر داشت
زیر لب
نجواى دیگر داشت
زنده باید بود و شادى کرد
مام بوم خویش را باید نگهبان بود
با پیام راستى
با مردمان بایست رادى کرد
اهرمن فریاد زد
افشین
چه مى گوید؟
و افشین- آه افشین- واى افشین
آن گنهکار پریشان روزگار شرمسار از برگ برگ خونین تاریخ
آن همان آکنده از هر گند
آن همان بى ریشه بى پیوند
شرمسار از کرده خود-
سر به زیر افکند
اهرمن با تیزخندى گفت
البابک هراسانا؟
و بابک آن کو نستوه
آن ستوه سبلانکوه
آن اسطوره بیگانه با اندوه
آن آئینه دار مزدک و مانى
آن دلخسته از تزویر و نیرنگ مسلمانى
چشم در چشم ستم فریاد زد
بسیار آسانا!!
اهرمن فریاد زد
جلاد...
و آن دژخیم...
همان آینه دار مکتب بیداد
با یک ضربه از پهلو
چنان زد تا که خون فواره زد از مقطع بازو
تهمدل درهم کشید ابرو
سهمدل خر خنده زد بر او
آسمان کى مى برد از یاد
آندمى که شیون شمشیرها
پیچید در بغداد
و بابک- آه بابک- باز هم بابک
تا نبیند اهرمن سرخى ى او را زرد
تا نخواند از نگاهش درد
تا نه پندارد که پایان یافت این آورد
چهره را
با خون ناب و تابناکش
ارغوانى کرد
و آنگاه...
تا نیفتد پیش پاى اهرمن
خود را به پشت انداخت
چشم ها را بست
شهپر اندیشه را واکرد
بال در بال هماى عشق
گشت و گشت و گشت تا جان را
بر فراز کشور جانانه پیدا کرد
هر طرف هر سو نگه افکند
یک طرف کورش- سیاوش- کاوه چون خورشید
سوى دیگر رستم و گرد آفرید و آرش و جمشید
و با نورافکن امید
پیرتوس و خیزش یعقوب را هم دید
و دیگر گاه...
بر لبانش خنجر لبخند
چشم در چشم هزاران بابک آزاد یا دربند،
با آسودگى جان باخت
او روانش را ز ننگ بندگى پرداخت
تا ز خشت جان پاک خویش
ایران ساخت
ایران ساخت
ایران ساخت
💦
بمناسبت ۱۷ دی ماه سالروز درگذشت مبارز نامدارِ ایران زمین بابک_خرمدین
سروده ای از استاد مسعود_سپند تقدیم می شود
دست هایش
بسته بود از پشت
اما مشت
جامه اش از جنس خون و
جام اش از خمخانه زرتشت
خسته تن- جان در خطر- آزرده دل- خاموش
مهر را در سینه مى پرورد
کینه را در خویشتن مى کشت
ارغوان دیدگانش
با شفق ها و شقایق هاى میهن
گفتگو مى کرد
تیرباران نگاهش بارگاه معتصم را
زیر و رو مى کرد
دل
به فرمان دلیرى داشت
ترس را
بى آبرو مى کرد
اهرمن
از خشم مى لرزید
دژ دل و دژ خو و دژ آهنگ
بانگ زد، با واژه هائى زشت و بى فرهنگ...
اى سگ، اى زندیق
کام ات چیست؟
اى موالى اى عجم
سوداى خام ات چیست؟
پس چرا از ما نمى ترسى؟
پس چرا بر خود نمى لرزى؟
بابک اما
رأى دیگر داشت
کشتى ى اندیشه در دریاى دیگر داشت
در نگاهش مرگ آسان مى نمود اما
زندگى در ذهن او معناى دیگر داشت
زیر لب
نجواى دیگر داشت
زنده باید بود و شادى کرد
مام بوم خویش را باید نگهبان بود
با پیام راستى
با مردمان بایست رادى کرد
اهرمن فریاد زد
افشین
چه مى گوید؟
و افشین- آه افشین- واى افشین
آن گنهکار پریشان روزگار شرمسار از برگ برگ خونین تاریخ
آن همان آکنده از هر گند
آن همان بى ریشه بى پیوند
شرمسار از کرده خود-
سر به زیر افکند
اهرمن با تیزخندى گفت
البابک هراسانا؟
و بابک آن کو نستوه
آن ستوه سبلانکوه
آن اسطوره بیگانه با اندوه
آن آئینه دار مزدک و مانى
آن دلخسته از تزویر و نیرنگ مسلمانى
چشم در چشم ستم فریاد زد
بسیار آسانا!!
اهرمن فریاد زد
جلاد...
و آن دژخیم...
همان آینه دار مکتب بیداد
با یک ضربه از پهلو
چنان زد تا که خون فواره زد از مقطع بازو
تهمدل درهم کشید ابرو
سهمدل خر خنده زد بر او
آسمان کى مى برد از یاد
آندمى که شیون شمشیرها
پیچید در بغداد
و بابک- آه بابک- باز هم بابک
تا نبیند اهرمن سرخى ى او را زرد
تا نخواند از نگاهش درد
تا نه پندارد که پایان یافت این آورد
چهره را
با خون ناب و تابناکش
ارغوانى کرد
و آنگاه...
تا نیفتد پیش پاى اهرمن
خود را به پشت انداخت
چشم ها را بست
شهپر اندیشه را واکرد
بال در بال هماى عشق
گشت و گشت و گشت تا جان را
بر فراز کشور جانانه پیدا کرد
هر طرف هر سو نگه افکند
یک طرف کورش- سیاوش- کاوه چون خورشید
سوى دیگر رستم و گرد آفرید و آرش و جمشید
و با نورافکن امید
پیرتوس و خیزش یعقوب را هم دید
و دیگر گاه...
بر لبانش خنجر لبخند
چشم در چشم هزاران بابک آزاد یا دربند،
با آسودگى جان باخت
او روانش را ز ننگ بندگى پرداخت
تا ز خشت جان پاک خویش
ایران ساخت
ایران ساخت
ایران ساخت
💦
Forwarded from کنفرانس ایرانویچ
📜🕯️🖋️داستانهای عاشقانه مادی
✅در میان افسانه ها و داستانهایی که تاریخ نگاران یونانی نقل کرده اند نمونه هایی از داستانهای عاشقانه مادی نیز دیده میشوند یکی از این داستانها که کتزیاس آن را با لطفی استثنایی بیان کرده است داستان پرشور عشق استریانگائیوس یا ستریاگلیوس ، شاهزاده ،مادی به ،زاراینایا، ملکهٔ سکاها است که پس از ناکامی در عشق به خودکشی شاهزاده مادی می انجامد.
✅نلدکه که تمامی روایات این داستان را بررسی کرده است و آنها را دارای جنبۀ حماسی میداند گرچه خود ترجیح میدهد آن را منظومه ای عاشقانه بنامد. داستان عاشقانه دیگری که خارس میتیلنی پیشخدمت پیشین اسکندر، آن را نقل کرده است و به نظر بویس دارای اصل مادی است و در ارتباط با آیین پرستش ایزد عشق به احتمال اناهیتا داستان عاشقانه زریادرس و اداتیس است.
✅ این داستان که در میان مردم آسیا پرآوازه و محبوب بود و تصویرهایی از مجالس آن را در ایوان خانه ها کاخهای شاهان و پرستشگاهها نگاشته بودند، بعدها در ماجراهای دلباختگی گشتاسپ و کتایون دختر پادشاه ،روم در حلقه داستانهای کیانی داخل شده و در شاهنامه بازتاب یافته است.
🆔@conference_iranvich🔥
✅در میان افسانه ها و داستانهایی که تاریخ نگاران یونانی نقل کرده اند نمونه هایی از داستانهای عاشقانه مادی نیز دیده میشوند یکی از این داستانها که کتزیاس آن را با لطفی استثنایی بیان کرده است داستان پرشور عشق استریانگائیوس یا ستریاگلیوس ، شاهزاده ،مادی به ،زاراینایا، ملکهٔ سکاها است که پس از ناکامی در عشق به خودکشی شاهزاده مادی می انجامد.
✅نلدکه که تمامی روایات این داستان را بررسی کرده است و آنها را دارای جنبۀ حماسی میداند گرچه خود ترجیح میدهد آن را منظومه ای عاشقانه بنامد. داستان عاشقانه دیگری که خارس میتیلنی پیشخدمت پیشین اسکندر، آن را نقل کرده است و به نظر بویس دارای اصل مادی است و در ارتباط با آیین پرستش ایزد عشق به احتمال اناهیتا داستان عاشقانه زریادرس و اداتیس است.
✅ این داستان که در میان مردم آسیا پرآوازه و محبوب بود و تصویرهایی از مجالس آن را در ایوان خانه ها کاخهای شاهان و پرستشگاهها نگاشته بودند، بعدها در ماجراهای دلباختگی گشتاسپ و کتایون دختر پادشاه ،روم در حلقه داستانهای کیانی داخل شده و در شاهنامه بازتاب یافته است.
🆔@conference_iranvich🔥
Forwarded from رادیو Zntv1 🌐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رادیو Zntv1 🌐
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from راه نیاکان
اولین باغوحش ایران در زمان ناصرالدینشاه و در دوشانتپه تهران افتتاح شد!
در این باغوحش یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوههای شیراز (دشت ارژن)، سه ببر از مازندران و یک یوز و سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند نگهداری میشد!
http://www.tg-me.com/raheniakan
در این باغوحش یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوههای شیراز (دشت ارژن)، سه ببر از مازندران و یک یوز و سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند نگهداری میشد!
http://www.tg-me.com/raheniakan
Forwarded from راه نیاکان
گوشوارهی چشمنواز طلایی هخامنشی، تزیین شده با سنگهای فیروزهای و لاجورد با قدمت حدود ۲۵۰۰ سال با قطر ۵.۱ سانتیمتر
با توجه به اندازه کوچک این اثر تاریخی، جزئیات ساخت بینظیره
http://www.tg-me.com/raheniakan
با توجه به اندازه کوچک این اثر تاریخی، جزئیات ساخت بینظیره
http://www.tg-me.com/raheniakan
امروز؛
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ اشتاد» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
چهار شنبه: ۲۰ دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۱۰ ژانویه ۲۰۲۴
10.01.2024
🌷🌹🌷
🔹اَشتاد:
- بیستوششمین روز هر ماه در گاهشماری ترادادی(سنتی) زرتشتیان "اشتاد" نام دارد.
- «اَشتاد» به چَمار(:معنی) راستی و درستی است.
- واژه اشتاد در اوستا به ریخت اَرشتاد یا ارشتات بوده که اکنون اشتاد بیان می شود.
- ايزد اشتاد همکار و یاور امشاسپند «اُمُرداد» بوده و در اوستا به چمار «کار و دادخواهی» هم آمده است.
- در استوره ایرانی، اشتاد نام یک ایزدبانو است واین ایزد، راهنمای مینویان و گیتیان است.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ اشتاد» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
چهار شنبه: ۲۰ دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۱۰ ژانویه ۲۰۲۴
10.01.2024
🌷🌹🌷
🔹اَشتاد:
- بیستوششمین روز هر ماه در گاهشماری ترادادی(سنتی) زرتشتیان "اشتاد" نام دارد.
- «اَشتاد» به چَمار(:معنی) راستی و درستی است.
- واژه اشتاد در اوستا به ریخت اَرشتاد یا ارشتات بوده که اکنون اشتاد بیان می شود.
- ايزد اشتاد همکار و یاور امشاسپند «اُمُرداد» بوده و در اوستا به چمار «کار و دادخواهی» هم آمده است.
- در استوره ایرانی، اشتاد نام یک ایزدبانو است واین ایزد، راهنمای مینویان و گیتیان است.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیستم دیماه زادروز شاهرخ مسکوب
ملیت ایرانی و رابطۀ آن با زبان و تاریخ
پس از هجوم اعراب و سقوط امپراتوری ساسانی، ما ایرانیها اقلّاً مدّت دو قرن در نوعی بهت بودیم. بنای عظیم آن امپراتوری یا به عبارت دیگر جنازۀ سنگینش که روی مردم ایران افتاده بود، ظاهراً همه را به ستوه آورده بود؛ انگار کمر ملّتی زیر این بار شکسته بود، مخصوصاً که سقوط ساسانیان با لشکرکشی و هجوم قومی دیگر، با دین و با زبان و با فرهنگی بیگانه و خشونتهای نظامی و اجتماعی توأم بود.
در فاصلهای که از بهت و کوفتگی شکست درآمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم، ما به عنوان یک قوم برای ادامۀ حیات دو جور ایستادگی کردیم: مستقیم و غیرمستقیم. یا به یک بیان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی، و بعد از ۴۰۰ سال به دو نتیجه رسیدیم: شکست و پیروزی. شکست در مقابلۀ مستقیم؛ در رویارویی و جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی، برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد. نتیجۀ دوم رسیدن به پیروزی بود؛ پیروزی در نگهداری ملیت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملّی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم، با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی و ترک. ایران بهویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمۀ دوم قرن نوزدهم نبود. در همۀ این کشورها یک قوم و یک ملت با زبان و فرهنگی مشترک نوعی فرهنگ یکپارچه، توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت؛ وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی، یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
شاهرخ مسکوب
[هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۵ - ۱۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ملیت ایرانی و رابطۀ آن با زبان و تاریخ
پس از هجوم اعراب و سقوط امپراتوری ساسانی، ما ایرانیها اقلّاً مدّت دو قرن در نوعی بهت بودیم. بنای عظیم آن امپراتوری یا به عبارت دیگر جنازۀ سنگینش که روی مردم ایران افتاده بود، ظاهراً همه را به ستوه آورده بود؛ انگار کمر ملّتی زیر این بار شکسته بود، مخصوصاً که سقوط ساسانیان با لشکرکشی و هجوم قومی دیگر، با دین و با زبان و با فرهنگی بیگانه و خشونتهای نظامی و اجتماعی توأم بود.
در فاصلهای که از بهت و کوفتگی شکست درآمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم، ما به عنوان یک قوم برای ادامۀ حیات دو جور ایستادگی کردیم: مستقیم و غیرمستقیم. یا به یک بیان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی، و بعد از ۴۰۰ سال به دو نتیجه رسیدیم: شکست و پیروزی. شکست در مقابلۀ مستقیم؛ در رویارویی و جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی، برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد. نتیجۀ دوم رسیدن به پیروزی بود؛ پیروزی در نگهداری ملیت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوییم هویت ملّی (ایرانیت) خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم، با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی عرب، ایرانی و ترک. ایران بهویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمۀ دوم قرن نوزدهم نبود. در همۀ این کشورها یک قوم و یک ملت با زبان و فرهنگی مشترک نوعی فرهنگ یکپارچه، توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت؛ وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی، یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
شاهرخ مسکوب
[هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۵ - ۱۰]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
خاندانهای اسپهبدان ایرانی-ساسانی تبرستان که ۲۰۰ سال در برابر اعراب پایداری کرده و حتی سکه با خط و زبان پهلوی ضرب میکردند، اینان بودند:
#قارنیان تا ۲۲۴ هجری (مازیار گبر، آخرینش بود، اعدام توسط معتصم عباسی)
#باوندیان تا ۷۵۰ هجری (نابود شده توسط حسین چلاوی)
#گاوباره تا ۱۴۴ هجری ( نابودی با خودکشی اسپهبد خورشید و سقوط شرق تپورستان و آخرین حکومت زرتشتی جهان)
#پادوسپانیان تا ۱۰۰۶ هجری (کیخسرو آخرین شاهزاده اعدام شده توسط شاه عباس صفوی ، آخرین حکومت شبهه ساسانی با دین زرتشتی و شیعه زیدی)
و همچنین #علویان را نیز متحد با اسپهبدان دانسته اند (نابود شده توسط اسپوار)
پس از سقوط #ساسانیان، بعد از شکستهای اعراب از مردم تپورستان و دیلم، سعیدبنعاص با سپاهی بزرگ در سال ۳۹ هجری هجوم آورد و نیز در زمان معاویه سپاهی به فرماندهی مصقله بن هبیره به این منطقه گسیل شد که با مقاومت اهالی که کمین زده بودند و غلتاندن سنگ های بزرگ همگی اين دو سپاه نابود شدند. سرانجام در سال ۹۷ هجری، یزید بن ملهب توانست قسمتی از #تپورستان را فتح نماید که پس از چندی ، مردم جنگاور شمال، متجاوزان را کشتار و بیرون کردند.
🗻 @TaporestanGilak_Ariyaea
#قارنیان تا ۲۲۴ هجری (مازیار گبر، آخرینش بود، اعدام توسط معتصم عباسی)
#باوندیان تا ۷۵۰ هجری (نابود شده توسط حسین چلاوی)
#گاوباره تا ۱۴۴ هجری ( نابودی با خودکشی اسپهبد خورشید و سقوط شرق تپورستان و آخرین حکومت زرتشتی جهان)
#پادوسپانیان تا ۱۰۰۶ هجری (کیخسرو آخرین شاهزاده اعدام شده توسط شاه عباس صفوی ، آخرین حکومت شبهه ساسانی با دین زرتشتی و شیعه زیدی)
و همچنین #علویان را نیز متحد با اسپهبدان دانسته اند (نابود شده توسط اسپوار)
پس از سقوط #ساسانیان، بعد از شکستهای اعراب از مردم تپورستان و دیلم، سعیدبنعاص با سپاهی بزرگ در سال ۳۹ هجری هجوم آورد و نیز در زمان معاویه سپاهی به فرماندهی مصقله بن هبیره به این منطقه گسیل شد که با مقاومت اهالی که کمین زده بودند و غلتاندن سنگ های بزرگ همگی اين دو سپاه نابود شدند. سرانجام در سال ۹۷ هجری، یزید بن ملهب توانست قسمتی از #تپورستان را فتح نماید که پس از چندی ، مردم جنگاور شمال، متجاوزان را کشتار و بیرون کردند.
🗻 @TaporestanGilak_Ariyaea
Audio
به یاد بزرگمرد دانش و تدبیر،
به نام نامی مرد خرد # امیر کبیر*☘
به فراخور روز بیستم دیماه سالروز کشته شدن این وزیر بی همتا و باتدبیر،
سروده ای از شادروان # فریدون مشیری☘
خوانش # هما ارژنگی☘
به نام نامی مرد خرد # امیر کبیر*☘
به فراخور روز بیستم دیماه سالروز کشته شدن این وزیر بی همتا و باتدبیر،
سروده ای از شادروان # فریدون مشیری☘
خوانش # هما ارژنگی☘
Forwarded from هما ارژنگی
سالروز به قتل رسیدن امیر کبیر
«به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند
در این سراچهٔ ماتم پیاده، شاه، وزیر!»
میرزا تقیخان فراهانی (زاده: ۱۱۸۶ روستاي هزاوه از توابع فراهان، درگذشته: ۲۰ دی ۱۲۳۰ کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه #قاجار بود.
امیرکبیر، در دوران کوتاه صدارتش (سه سال و سه ماه)، اصطلاحاتی انجام داد که به عقیده بعضی از مورخین تأثیر بسزایی در #تجددگرایی ایرانیان داشت. وی بنیانگذار #دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوریهای نو به فرمان او در تهران پایهگذاری شد. همچنین انتشار #روزنامهٔ وقایع اتفاقیه، ایجاد قراول خانه، سر و سامان دادن به #ارتش، اصلاح وضع #چاپارخانه دولت از جمله کارهای وی بهشمار میآید.
حذف القاب و عناوین از دیگر اقدامات وی بود. امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست.
صدور فرمان #اعدامِ سیدعلی محمد باب (مبشر آئین بهائیت) از نقاط منفی زندگی میرزا تفی خان امیرکبیر است.
امیرکبیر پس از این که با دسیسهٔ اطرافیان شاه از کار خود برکنار و به #کاشان تبعید شد، در حمام #فین به دستور #ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شد.
فریدون مشیری یکی از بهترین اشعار را در رثای #امیرکبیر سروده است. این
شعر با صدای شهرام ناظری و سرپرستی و آهنگسازی پژمان طاهری در آلبومی به همین نام منتشر شده است.
آهنگ: پژمان طاهری
خواننده: شهرام ناظری
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهتزده،
زمین، هنوز همان سختجانِ لال شده،
جهان، هنوز همان دست بستهٔ تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاهِ بدکردار،
هنوز، وحشت از جانیان آدمخوار،
هنوز، لعنت، بر بانیان آن تزویر.
هنوز دستِ صنوبر بر استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها، که: «ای جلاد!
مزن! مکُش! های؟!
ای پلیدِ شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟»
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز، هنوز، هنوز،
به قطره قطرهٔ گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که دارویِ غمهایِ مردمِ ایران!
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاریِ آب،
هنوز نالهٔ باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه،
برون خرامی،* ای آفتاب عالمگیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآباد ست»
«تو را ز کنگرهٔ عرش میزنند صفیر!»**
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچهٔ ماتم پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیابد کسی؟
ـ محال... محال...
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر...
چه دیر...!
«به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند
در این سراچهٔ ماتم پیاده، شاه، وزیر!»
میرزا تقیخان فراهانی (زاده: ۱۱۸۶ روستاي هزاوه از توابع فراهان، درگذشته: ۲۰ دی ۱۲۳۰ کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه #قاجار بود.
امیرکبیر، در دوران کوتاه صدارتش (سه سال و سه ماه)، اصطلاحاتی انجام داد که به عقیده بعضی از مورخین تأثیر بسزایی در #تجددگرایی ایرانیان داشت. وی بنیانگذار #دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوریهای نو به فرمان او در تهران پایهگذاری شد. همچنین انتشار #روزنامهٔ وقایع اتفاقیه، ایجاد قراول خانه، سر و سامان دادن به #ارتش، اصلاح وضع #چاپارخانه دولت از جمله کارهای وی بهشمار میآید.
حذف القاب و عناوین از دیگر اقدامات وی بود. امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیانهای اجتماعی میدانست.
صدور فرمان #اعدامِ سیدعلی محمد باب (مبشر آئین بهائیت) از نقاط منفی زندگی میرزا تفی خان امیرکبیر است.
امیرکبیر پس از این که با دسیسهٔ اطرافیان شاه از کار خود برکنار و به #کاشان تبعید شد، در حمام #فین به دستور #ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شد.
فریدون مشیری یکی از بهترین اشعار را در رثای #امیرکبیر سروده است. این
شعر با صدای شهرام ناظری و سرپرستی و آهنگسازی پژمان طاهری در آلبومی به همین نام منتشر شده است.
آهنگ: پژمان طاهری
خواننده: شهرام ناظری
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهتزده،
زمین، هنوز همان سختجانِ لال شده،
جهان، هنوز همان دست بستهٔ تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاهِ بدکردار،
هنوز، وحشت از جانیان آدمخوار،
هنوز، لعنت، بر بانیان آن تزویر.
هنوز دستِ صنوبر بر استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها، که: «ای جلاد!
مزن! مکُش! های؟!
ای پلیدِ شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟»
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز، هنوز، هنوز،
به قطره قطرهٔ گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که دارویِ غمهایِ مردمِ ایران!
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاریِ آب،
هنوز نالهٔ باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه،
برون خرامی،* ای آفتاب عالمگیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآباد ست»
«تو را ز کنگرهٔ عرش میزنند صفیر!»**
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچهٔ ماتم پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیابد کسی؟
ـ محال... محال...
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر...
چه دیر...!
Forwarded from فریدون فرح اندوز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from رادیو Zntv1 🌐
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞مستند اختصاصی
📜محمد پور جریر پور رستم طبری
نخستین و مهمترین تاریخ نگار ایرانی سده های نخست اسلام ،که تاریخش مرجع بسیاری از تواریخ گشت،وی در آمل چشم به جهان گشود و...
🎙سهراب اوستا پیشکش میدارد
🎥تهیه و پخش از رادیو تلگرامی زرتشتیان
@zntv1
📜محمد پور جریر پور رستم طبری
نخستین و مهمترین تاریخ نگار ایرانی سده های نخست اسلام ،که تاریخش مرجع بسیاری از تواریخ گشت،وی در آمل چشم به جهان گشود و...
🎙سهراب اوستا پیشکش میدارد
🎥تهیه و پخش از رادیو تلگرامی زرتشتیان
@zntv1
امروز؛
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ آسمان» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
پنجشنبه: ۲۱دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۱۱ ژانویه ۲۰۲۴
11.01.2024
🌷🌹🌷
🔹آسمان:
- بیستوهفتمین روز هرماه در گاهشمار ترادادی(سنتی) مزدیسنان، آسمان نام دارد.
- واژه «آسمان» در اوستا به گونه «اَسمَن» آمده که ایزد نگهبان سپهر گردون است.
- در استوره ایرانی، آسمان نخستین پدیده هستی است که در نسک پهلوی بندهشن از آن یاد شده است.
- در باور باستانی ایران، آسمان سرچشمه نور و گرمای خورشید بوده و همان گونه که به نور خورشید نیایش میشده، آسمان نیز گرامی بوده است.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33
به روزِ پیروز و فرخ،
روز ؛ آسمان» از ماه دی
به سال ۳۷۶۱ ترادادی مزدیسنی
پنجشنبه: ۲۱دی
به سال ۱۴۰۲ خورشیدی
برابر با ۱۱ ژانویه ۲۰۲۴
11.01.2024
🌷🌹🌷
🔹آسمان:
- بیستوهفتمین روز هرماه در گاهشمار ترادادی(سنتی) مزدیسنان، آسمان نام دارد.
- واژه «آسمان» در اوستا به گونه «اَسمَن» آمده که ایزد نگهبان سپهر گردون است.
- در استوره ایرانی، آسمان نخستین پدیده هستی است که در نسک پهلوی بندهشن از آن یاد شده است.
- در باور باستانی ایران، آسمان سرچشمه نور و گرمای خورشید بوده و همان گونه که به نور خورشید نیایش میشده، آسمان نیز گرامی بوده است.
🌞🌻🌞
درگاه (:کانال) زرتشت و مزدیسنان
گزینش ونگرش: موبدکورش نیکنام
🏵 @zoroaster33