برایتان خوراک چشم درست کردم!
چشم هایش را با چنگال در آورد.

ژک

خودشو کشت وقتی دید سکوت بیشتر از خودش حرف میزنه

ژک

کاش آدم دیگری میشدم و به دست او خودم را میکشتم

ژک

در تصویر چه میبینید!

پاشید پاشید خودتو برید بتکونید از پنجره پرت شید رو خارها، تشنشونه شاید نیاز به خون داشته باشن

ژک

کاش شب بودم فردام صبح قیامت!

ژک

ذهنم کثیف شده، باید بندازم تو ماشین لباس شویی.

ژک

آرزوهاشو به گور برد، مرده ها ترسیدند.

ژک

پایش را برید و به جای پایه‌ی شکسته صندلی گذاشت، و گفت حالا خوب شد.

ژک

زندگیمون به نا امید ترین شکل گذرا داره پیش میره تنها چیزی که میتونه به خوبی پیش بره امیده ولی حقیقت بلعکس اینو نشون میده ما میفهمیم اما همش تظاهره در صورتی که هیچ چیز اصلی ای وجود نداره ما تظاهری از واقعیت ساختگی خودمونیم.

ژک

نیستی‌و دل تو دلم نیست دلبر

دندون رو جگرش گذاشت تا جگر خون شد

ژک

آقای جمهوری اسلامی ایران !

هر دردی، درمانی دارد و هر زخمی، ضمادی. اما درد و زخمی که ناشی از مرضِ گسترش اندیشه و آگاه شدن از نکبت های دنیا باشد، بی درمان است.

ژک

سال هاست که درحال جنگم، شب‌ها تلفات‌شو میدم.

ژک

هوای اتاق سرد و تاریک بود گویا قبرستان مردگان در خواب فرو رفته و ترس از تختی که سنگ قبر شده بود.

ژک

زوزه آزاده چند؟ آواز آزاده چند؟

-سورنا

لب هایش بسته بود ولی از صدای خودش میترسید.

ژک