🕊"نامهای به شهیدهام اسمای عزیز"
مجاهدهام، هر رمضانی که میآید دلتنگتر میشوم؛ حال آنکه فقط دو رمضان را همراه هم تجربه کردیم. خاطراتی که تو از آن دو سال برایم باقی گذاشتی دلخوشم میکند؛ هر چند اشکهای دوریات افزونتر میشوند.
اوقاتم را در میدانها پُر میکنم. زمانیکه در عملیات هستم حسرتوار میگویم:
" کاش بارانِ رحمت(شهادت) بر سرم فرود آید."
هنگامیکه از آنجا زنده برمیگردم، جاماندنم از قافله چون داغی بر دلم مینشیند. به خود تسلا میدهم:
"محمد صبور باش؛ الله با صبرکنندگان است. امّت(اسلام) به تو نیاز دارد. تو برای جندالله علاوه بر پدر، باید مادر و هم استاد و مربی خوبی باشی."
دست روی قلب هجرانکشیدهام میگذارم تا تپشهای ناموزونش آرام گیرد و از درد جداییاش کاسته شود.
تو خود خوب میدانی که تو را برای آخرتم برگزیده بودم.
هرگاه صدای شُرشُر آبها را میشنوم به تو فکر میکنم. آواز پرندگان مرا به یاد تو میاندازند. مهتاب زیبای آسمان در شبهای سیاه، سُرخی لالهها و خون شهدا در این سرزمین مبارک تو را در ذهنم زنده میکنند.
چون یعقوب ِنبی علیهالسلام در کلبهٔ احزان و غربتِ جانان به سر میبرم.
روزی از دلتنگی تو سر به بیابان زدم؛ آنقدر گریستم که جانم به لب رسید. زمانیکه به سنگر برگشتم، خواب بر من مستولی شد؛ تو را به خواب دیدم و چشمهایم به جمالِ نورانی و پوششِ سبز و چشمگیرت خُنک شدند همسرم؛ نزدم آمدی و آرامش را با بهترین واژهها به قلب ماتمزدهام هدیه دادی:
"بیقراری نکن مجاهدم، وعده دیدار ما در دنیا نیست؛ در بهشت ابدی منتظرت هستم."
اسمایم، پایان روزهای عمرم نزدیک است. آغاز خوشیهای ما کنار دروازهٔ جنّت است.
گاه روزهایی را که در زندان گذراندی در ذهن مرور میکنم. آنلحظات جانکا که پسرمان را به دنیا آوردی قلبم را ریش میکند؛ هر زنی هنگام زایمان دوست دارد عزیزی کنارش باشد تا دلگرم شود؛ امّا در آن زمستان تلخ و سرد ترکیه، در آن چهاردیواری تنگ و تاریک، کنار زنان غریبه، بیهیچ مونسی روزها را گذراندی.
بهخاطر اسلام دندان روی جگر نهادی و در دفترت شکایتی ننوشتی.
میدانی محبوبهام، آن رنجهایت به ثمر رسید؛ پسرمان الحمدلله شیرمردی شده. هر وقت راهی سنگر میشوم التماس میکند تا با خود همراهش کنم.
وقتیکه مانع میشوم و میگویم که هنوز بهسن حضور در میدان جهاد نرسیدی، هزار دلیل میآورد. جوابهای دندانشکنش را ردیف میکند:
"پس معاذ و معوذ چطور ابوجهل را به قتل رساندند؟! حال آنکه من فقط کمی از آنها کوچکتر هستم! مرا ببر تا به تو نشاندهم بیشتر از شما میجنگم و چگونه دشمنان را از پای درمیآورم! "
سری نترس دارد چون تو! امیدوارم پسرمان فاتح سرزمینهای اسلامی شود انشاءاللهتعالی.
با الله عهد بستم تا زنده هستم در راهش جهاد کنم. تا آن زمان که روح از قفسِ جسم آزاد و رها شود و به سوی یار و دیار ابدی بهپرواز درآید.
خوشا آنروز که رؤیت الله و بوسیدن دستان رسول اللهﷺ نصیب ما شود.
خوشا آنروز که ملاقات ما زیرِ عرش خداوند رحمٰن صورت گیرد و صدای هلهلهٔ شادی ما بهشت را پُر کند.
خوشا آنروز که کنار درخت طوبا، از جویبارهای زیبا لذّت ببریم و با هم مسابقه دهیم.
منتظر بمان، بزودی مهمانت میآید.
✍«ابوجندالله»
#بازنشر
مجاهدهام، هر رمضانی که میآید دلتنگتر میشوم؛ حال آنکه فقط دو رمضان را همراه هم تجربه کردیم. خاطراتی که تو از آن دو سال برایم باقی گذاشتی دلخوشم میکند؛ هر چند اشکهای دوریات افزونتر میشوند.
اوقاتم را در میدانها پُر میکنم. زمانیکه در عملیات هستم حسرتوار میگویم:
" کاش بارانِ رحمت(شهادت) بر سرم فرود آید."
هنگامیکه از آنجا زنده برمیگردم، جاماندنم از قافله چون داغی بر دلم مینشیند. به خود تسلا میدهم:
"محمد صبور باش؛ الله با صبرکنندگان است. امّت(اسلام) به تو نیاز دارد. تو برای جندالله علاوه بر پدر، باید مادر و هم استاد و مربی خوبی باشی."
دست روی قلب هجرانکشیدهام میگذارم تا تپشهای ناموزونش آرام گیرد و از درد جداییاش کاسته شود.
تو خود خوب میدانی که تو را برای آخرتم برگزیده بودم.
هرگاه صدای شُرشُر آبها را میشنوم به تو فکر میکنم. آواز پرندگان مرا به یاد تو میاندازند. مهتاب زیبای آسمان در شبهای سیاه، سُرخی لالهها و خون شهدا در این سرزمین مبارک تو را در ذهنم زنده میکنند.
چون یعقوب ِنبی علیهالسلام در کلبهٔ احزان و غربتِ جانان به سر میبرم.
روزی از دلتنگی تو سر به بیابان زدم؛ آنقدر گریستم که جانم به لب رسید. زمانیکه به سنگر برگشتم، خواب بر من مستولی شد؛ تو را به خواب دیدم و چشمهایم به جمالِ نورانی و پوششِ سبز و چشمگیرت خُنک شدند همسرم؛ نزدم آمدی و آرامش را با بهترین واژهها به قلب ماتمزدهام هدیه دادی:
"بیقراری نکن مجاهدم، وعده دیدار ما در دنیا نیست؛ در بهشت ابدی منتظرت هستم."
اسمایم، پایان روزهای عمرم نزدیک است. آغاز خوشیهای ما کنار دروازهٔ جنّت است.
گاه روزهایی را که در زندان گذراندی در ذهن مرور میکنم. آنلحظات جانکا که پسرمان را به دنیا آوردی قلبم را ریش میکند؛ هر زنی هنگام زایمان دوست دارد عزیزی کنارش باشد تا دلگرم شود؛ امّا در آن زمستان تلخ و سرد ترکیه، در آن چهاردیواری تنگ و تاریک، کنار زنان غریبه، بیهیچ مونسی روزها را گذراندی.
بهخاطر اسلام دندان روی جگر نهادی و در دفترت شکایتی ننوشتی.
میدانی محبوبهام، آن رنجهایت به ثمر رسید؛ پسرمان الحمدلله شیرمردی شده. هر وقت راهی سنگر میشوم التماس میکند تا با خود همراهش کنم.
وقتیکه مانع میشوم و میگویم که هنوز بهسن حضور در میدان جهاد نرسیدی، هزار دلیل میآورد. جوابهای دندانشکنش را ردیف میکند:
"پس معاذ و معوذ چطور ابوجهل را به قتل رساندند؟! حال آنکه من فقط کمی از آنها کوچکتر هستم! مرا ببر تا به تو نشاندهم بیشتر از شما میجنگم و چگونه دشمنان را از پای درمیآورم! "
سری نترس دارد چون تو! امیدوارم پسرمان فاتح سرزمینهای اسلامی شود انشاءاللهتعالی.
با الله عهد بستم تا زنده هستم در راهش جهاد کنم. تا آن زمان که روح از قفسِ جسم آزاد و رها شود و به سوی یار و دیار ابدی بهپرواز درآید.
خوشا آنروز که رؤیت الله و بوسیدن دستان رسول اللهﷺ نصیب ما شود.
خوشا آنروز که ملاقات ما زیرِ عرش خداوند رحمٰن صورت گیرد و صدای هلهلهٔ شادی ما بهشت را پُر کند.
خوشا آنروز که کنار درخت طوبا، از جویبارهای زیبا لذّت ببریم و با هم مسابقه دهیم.
منتظر بمان، بزودی مهمانت میآید.
✍«ابوجندالله»
#بازنشر
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
🕊"نامهای به شهیدهام اسمای عزیز" مجاهدهام، هر رمضانی که میآید دلتنگتر میشوم؛ حال آنکه فقط دو رمضان را همراه هم تجربه کردیم. خاطراتی که تو از آن دو سال برایم باقی گذاشتی دلخوشم میکند؛ هر چند اشکهای دوریات افزونتر میشوند. اوقاتم را در میدانها پُر…
#بخش_کوتاهِ#ازداستان_خاطرات_خونین
وچه بسا الله بعضی از مشتاقان خودرا زود میپذیرد
وبعضی هارادر آتش فراق همچو کباب میسوزاند وبریان میکند.. 🥺💔
الله اسماء رو زود پذیرفت ب دیدار خویشتن واما ابو محمد سوخت در فراق.. 💔
#جندالاقصی🥀
وچه بسا الله بعضی از مشتاقان خودرا زود میپذیرد
وبعضی هارادر آتش فراق همچو کباب میسوزاند وبریان میکند.. 🥺💔
الله اسماء رو زود پذیرفت ب دیدار خویشتن واما ابو محمد سوخت در فراق.. 💔
#جندالاقصی🥀
چه کسی تصور میکرد فرعونی که میگفت:
«من پروردگار بلند مرتبهی شما هستم »،
بواسطه ی کودکی که روزی در قصرش
شیر میخورد غرق میشود؟
و نمرودی که میگفت:
( من زنده میکنم و میمیرانم)
پس از این تکبر به دست پشه ای کشته شود
چه کسی تصور می کرد یوسف علیه السلام
که در چاه و سپس به زندان انداخته شد،
بر تخت پادشاهی بنشیند!؟
و اینکه رسول خدا علیه الصلاة والسلام
که مکه را مخفیانه
در تاریکی شب با ابوبکر ترک کرد،
در روشنایی روز برای فتح مکه باز می گردد
و از چهار دروازه آن وارد می شود!
چه کسی تصور می کرد بلال بن رباح
ارباب قدیم خودش، امیه بن خلف را
که او را به چند درهم خریده بود
و به چند درهم فروخته بود
و در این بین همه نوع عذاب را
به او چشیده بود، بکشد!؟
و عبدالله بن مسعود لاغر و بیچاره
بر سینه ابوجهل بالا برود
و پرده زندگی پر از کفر و ظلمش را فرو می اندازد!
چه کسی تصور می کرد که چائوشسکو،
حاکم ظالم رومانی، در خیابان ها کشیده میشود؟!
و موسولینی، دیکتاتور ایتالیا
از طناب دار آویزان خواهد شد!
گردش روزگار سربازی از سربازان خداست
که با آنها عده ای را بالا میبرد
و برخی را هم خوار می کند!
وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ «آل عمران 140»
و ما این روزها (ی پیروزی و شکست) را
در میان مردم دست به دست میگردانیم.
- #ادهم_شرقاوی
«من پروردگار بلند مرتبهی شما هستم »،
بواسطه ی کودکی که روزی در قصرش
شیر میخورد غرق میشود؟
و نمرودی که میگفت:
( من زنده میکنم و میمیرانم)
پس از این تکبر به دست پشه ای کشته شود
چه کسی تصور می کرد یوسف علیه السلام
که در چاه و سپس به زندان انداخته شد،
بر تخت پادشاهی بنشیند!؟
و اینکه رسول خدا علیه الصلاة والسلام
که مکه را مخفیانه
در تاریکی شب با ابوبکر ترک کرد،
در روشنایی روز برای فتح مکه باز می گردد
و از چهار دروازه آن وارد می شود!
چه کسی تصور می کرد بلال بن رباح
ارباب قدیم خودش، امیه بن خلف را
که او را به چند درهم خریده بود
و به چند درهم فروخته بود
و در این بین همه نوع عذاب را
به او چشیده بود، بکشد!؟
و عبدالله بن مسعود لاغر و بیچاره
بر سینه ابوجهل بالا برود
و پرده زندگی پر از کفر و ظلمش را فرو می اندازد!
چه کسی تصور می کرد که چائوشسکو،
حاکم ظالم رومانی، در خیابان ها کشیده میشود؟!
و موسولینی، دیکتاتور ایتالیا
از طناب دار آویزان خواهد شد!
گردش روزگار سربازی از سربازان خداست
که با آنها عده ای را بالا میبرد
و برخی را هم خوار می کند!
وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ «آل عمران 140»
و ما این روزها (ی پیروزی و شکست) را
در میان مردم دست به دست میگردانیم.
- #ادهم_شرقاوی
🍃📖🍃
دهقان پیر با ناله میگفت: ارباب…
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمیدانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا میبیند...
ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار میکنی، مگر کور هستی نمیبینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب میبینم اما چیزی که هست،
دختر شما همهی این خوشبختیها را "دو تا" میبیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را...!😢
📕 امثال و حکم
دهقان پیر با ناله میگفت: ارباب…
آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی نمیدانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است. دخترم همه چیز را دوتا میبیند...
ارباب پرخاش کرد که : بدبخت، چهل سال است نان مرا زهرمار میکنی، مگر کور هستی نمیبینی که چشم دختر من هم چپ است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب میبینم اما چیزی که هست،
دختر شما همهی این خوشبختیها را "دو تا" میبیند،
ولی دختر من، این همه بدبختی را...!😢
📕 امثال و حکم
سلام علیکم ورحمت الله
کسی با کتابخانه کوچک من تبادل هست پیوی تشریف بیارن
https://www.tg-me.com/Misbahbook72
حمایت کنید خوبان دل 😊
کسی با کتابخانه کوچک من تبادل هست پیوی تشریف بیارن
https://www.tg-me.com/Misbahbook72
حمایت کنید خوبان دل 😊
Telegram
کتاب خانه مصباح 📚
کتابخانه مجازی اهل سنت کتاب های عربی و فارسی در خدمت شما عزیزان📚
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته..
درود واحترامات خدمت تک تک اعضای گرامی ومحترم کانال.
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
به نظر شما خاهران وبرادران گرامی ام..
یک شخص عاقل وبالغ برای ازدواج کردن یا انتخاب همسر آینده خود کدام. معیارات مهم را باید مدنظر بگیرد؟؟.
#پاسخ_حتمی👇👇
جزاک الله خیرا کثیرا..
#مدیریت_کانال
درود واحترامات خدمت تک تک اعضای گرامی ومحترم کانال.
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
به نظر شما خاهران وبرادران گرامی ام..
یک شخص عاقل وبالغ برای ازدواج کردن یا انتخاب همسر آینده خود کدام. معیارات مهم را باید مدنظر بگیرد؟؟.
#پاسخ_حتمی👇👇
جزاک الله خیرا کثیرا..
#مدیریت_کانال
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته.. درود واحترامات خدمت تک تک اعضای گرامی ومحترم کانال. 🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀 به نظر شما خاهران وبرادران گرامی ام.. یک شخص عاقل وبالغ برای ازدواج کردن یا انتخاب همسر آینده خود کدام. معیارات مهم را باید مدنظر بگیرد؟؟. #پاسخ_حتمی👇👇…
جزاک الله خیرا..
تشکر ازهمه بابت نظرات نیک وزیبای تان..🍃❤️
تشکر ازهمه بابت نظرات نیک وزیبای تان..🍃❤️
در اطاقم نشسته بودم امد نزدم.. سلام داد منم خوش آمدی گفتمش. وکنارم نشست.
از چهره اش معلوم بود ک سخت پریشان وافسرده خاطر است.
گفتم قصه کن چخبرا چی حال احوال داری؟
گفت چی بگم از سختی های این زنده گی.
ک کمرم را شکسته.
گفتم بازهم همان موضوع است؟
گفت بله!
نه پدرش رضایت دارد نه مادرش نه خاهرش نه برادرش هرقدر فکر میکنم راه حلِ نمیتوانم پیدا کنم. اینرا گفت واشک از چشمایش جاری شد..
گفتم هی دختر چخبره نکن گریه ب من نگاه کن. میدونی هیچ ناممکنی نزد الله متعال وجود ندارد. هرکار را ممکن میکند اگر ب دامنش چنگ بزنی..
:خیلی از دین باخبر نیست. بارها دعوتش کردم ب سوی الله گفتم بیا یکبار سمت خدا تو یک قدم بمان ذات کریم ده قدم سمت تو نزدیک میشه. ولی زیاد ب حرفام توجه نمیکرد.
برایش میگفتم دراین کارها خیری نیست دنبال دنیا واهل آن نباش. هیچ عشقِ بزرگتر از عشق ب الله نیست وهیچ وفای بقا تر از وفای الله نیست..
ولی میگفت نمیشه هرقدر کوشش میکنم نمیتوانم رهایش کنم..
گفتم آخر ترا سمت تباهی میکشاند ای غافل هوشیار باش.
وقتی انسان چیزی را زیاد دوس بدارد الله متعال با همان چیز اورا مورد آزمایش خود قرارمیدهد. آنگاه سخت تر از دیروز برایت خاهد شد!
وقتی این حرفارا ب یادش آوردم سخت گریست گفت راهم را گم کردیم کمکم کن.
گفتم بیا سوی الله.
بیا تالذت زنده گانی را باعشق الله بدانی.
"حرام" را بخاطر الله ترک کن الله چنان بهترین هارا نصیبت خاهد کرد ک از خوشحالی اشک بریزی..
دعوتش دادم ب مدرسه بخاطر یادگیری ترجمه وتفسیر قرآن عظیم الشان.. ان شاءالله ک سبب هدایتش گردد.
ومن وقتی جوانِ را دراین حالت میبینم اشک چشمانم جاری میشود.
ای الله ما بنده ها چقدر گناه کار وغرق عصیان استیم..
گناه میکنیم گناه میکنیم وبازهم گناه میکنیم ولی هیچ وقتی نگفتی ای بنده نیا سمت من ک تو گنهکاری..
هروقت خاستیم شکر گذاری کردیم هروقت خاستیم ناسپاسی کردیم..
هروقت خاستیم گناه کردیم هروقت خاستیم توبه کردیم وآغوش تو همیشه به روی ما باز بود.. 🥺
ولی روز جزا چگونه ب تو نگاه کنیم؟
اخ ک سنگینی این سوال را روی قلبم احساس میکنم.. 💔
#جندالاقصی
از چهره اش معلوم بود ک سخت پریشان وافسرده خاطر است.
گفتم قصه کن چخبرا چی حال احوال داری؟
گفت چی بگم از سختی های این زنده گی.
ک کمرم را شکسته.
گفتم بازهم همان موضوع است؟
گفت بله!
نه پدرش رضایت دارد نه مادرش نه خاهرش نه برادرش هرقدر فکر میکنم راه حلِ نمیتوانم پیدا کنم. اینرا گفت واشک از چشمایش جاری شد..
گفتم هی دختر چخبره نکن گریه ب من نگاه کن. میدونی هیچ ناممکنی نزد الله متعال وجود ندارد. هرکار را ممکن میکند اگر ب دامنش چنگ بزنی..
:خیلی از دین باخبر نیست. بارها دعوتش کردم ب سوی الله گفتم بیا یکبار سمت خدا تو یک قدم بمان ذات کریم ده قدم سمت تو نزدیک میشه. ولی زیاد ب حرفام توجه نمیکرد.
برایش میگفتم دراین کارها خیری نیست دنبال دنیا واهل آن نباش. هیچ عشقِ بزرگتر از عشق ب الله نیست وهیچ وفای بقا تر از وفای الله نیست..
ولی میگفت نمیشه هرقدر کوشش میکنم نمیتوانم رهایش کنم..
گفتم آخر ترا سمت تباهی میکشاند ای غافل هوشیار باش.
وقتی انسان چیزی را زیاد دوس بدارد الله متعال با همان چیز اورا مورد آزمایش خود قرارمیدهد. آنگاه سخت تر از دیروز برایت خاهد شد!
وقتی این حرفارا ب یادش آوردم سخت گریست گفت راهم را گم کردیم کمکم کن.
گفتم بیا سوی الله.
بیا تالذت زنده گانی را باعشق الله بدانی.
"حرام" را بخاطر الله ترک کن الله چنان بهترین هارا نصیبت خاهد کرد ک از خوشحالی اشک بریزی..
دعوتش دادم ب مدرسه بخاطر یادگیری ترجمه وتفسیر قرآن عظیم الشان.. ان شاءالله ک سبب هدایتش گردد.
ومن وقتی جوانِ را دراین حالت میبینم اشک چشمانم جاری میشود.
ای الله ما بنده ها چقدر گناه کار وغرق عصیان استیم..
گناه میکنیم گناه میکنیم وبازهم گناه میکنیم ولی هیچ وقتی نگفتی ای بنده نیا سمت من ک تو گنهکاری..
هروقت خاستیم شکر گذاری کردیم هروقت خاستیم ناسپاسی کردیم..
هروقت خاستیم گناه کردیم هروقت خاستیم توبه کردیم وآغوش تو همیشه به روی ما باز بود.. 🥺
ولی روز جزا چگونه ب تو نگاه کنیم؟
اخ ک سنگینی این سوال را روی قلبم احساس میکنم.. 💔
#جندالاقصی
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
در اطاقم نشسته بودم امد نزدم.. سلام داد منم خوش آمدی گفتمش. وکنارم نشست. از چهره اش معلوم بود ک سخت پریشان وافسرده خاطر است. گفتم قصه کن چخبرا چی حال احوال داری؟ گفت چی بگم از سختی های این زنده گی. ک کمرم را شکسته. گفتم بازهم همان موضوع است؟ گفت بله!…
🧡🍂࿐
اگر گناه باعث وزیدن باد و طوفان میشد، هیچکس نمیتوانست خود را به روی زمین نگه دارد.
- ابن قیم رحمه الله
.
اگر گناه باعث وزیدن باد و طوفان میشد، هیچکس نمیتوانست خود را به روی زمین نگه دارد.
- ابن قیم رحمه الله
.
#نکته_تربیتی #درس_زندگی
کودکان چگونه بدآموز می شوند؟
❌وقتی والدین، خواسته یا ناخواسته، بر کودکانی که چیزی را خراب میکنند، جیغ میزنند، کودکان یاد میگیرند که «جیغ» بزنند.
❌وقتی کودکان به این نتیجه میرسند که با جیغزدن به «خواست هایشان دست مییابند، این کار را ادامه میدهند.
❌وقتی والدین چیزی را به زور از دست کودک میگیرند، کودک «زورگیری» را یاد میگیرد.
❌برخی از والدین به کودک بیاشتها میگویند: «اگر غذا نخوری، آن را به فلانی میدهیم!»، اینگونه، کودک «خسیس بودن» را میآموزد.
❌وقتی والدین، برای آرامش کوتاهمدت خودشان، به کودکان وعدههایی میدهند، کودک «دروغگویی» را میآموزد.
❌وقتی والدین، برای آرامش کودکِ آسیبدیده، دیوار یا اسباب بازی را با سیلی میزنند و میگویند: «اینو زدمش، دیگر گریه نکن»، کودک «انتقامگیری» را میآموزد.
🍃🥀مادران مجاهد پرور 🍃🥀
کودکان چگونه بدآموز می شوند؟
❌وقتی والدین، خواسته یا ناخواسته، بر کودکانی که چیزی را خراب میکنند، جیغ میزنند، کودکان یاد میگیرند که «جیغ» بزنند.
❌وقتی کودکان به این نتیجه میرسند که با جیغزدن به «خواست هایشان دست مییابند، این کار را ادامه میدهند.
❌وقتی والدین چیزی را به زور از دست کودک میگیرند، کودک «زورگیری» را یاد میگیرد.
❌برخی از والدین به کودک بیاشتها میگویند: «اگر غذا نخوری، آن را به فلانی میدهیم!»، اینگونه، کودک «خسیس بودن» را میآموزد.
❌وقتی والدین، برای آرامش کوتاهمدت خودشان، به کودکان وعدههایی میدهند، کودک «دروغگویی» را میآموزد.
❌وقتی والدین، برای آرامش کودکِ آسیبدیده، دیوار یا اسباب بازی را با سیلی میزنند و میگویند: «اینو زدمش، دیگر گریه نکن»، کودک «انتقامگیری» را میآموزد.
🍃🥀مادران مجاهد پرور 🍃🥀
Audio
مامجاهد حقیم قدرت خدا باماست.. ❤️🍃
😍نشید: #دری #فارسی
🎧:#ما مجاهد حقیم
🎤 خواننده:#سبحانی_آقا
🍃🥀مادران مجاهد پرور 🍃🥀
😍نشید: #دری #فارسی
🎧:#ما مجاهد حقیم
🎤 خواننده:#سبحانی_آقا
🍃🥀مادران مجاهد پرور 🍃🥀
Forwarded from قُلَّـة الإســلام «الجِهَــ⚔️ــاد»
چه زمانِ خواهد باشد بشااار که
سرت را از تن جدا کنم بشااارِ لعین⚔️🥷
سرت را از تن جدا کنم بشااارِ لعین⚔️🥷
Forwarded from «مــجـاهــ🥷🏻ــده بــلــوچ» ⚔️ (شیخ حسنی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آینده مون روشن است چون،
ملت ما همه مجاهد هستن...!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجاهده بلوچ
@mojahede___balooch
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملت ما همه مجاهد هستن...!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجاهده بلوچ
@mojahede___balooch
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در حل مشکلات مردم و برطرف کردن نیازهای آنان لذتی است که جز آنان که تجربهاش کردهاند به آن واقف نیستند..
#زنان_مسلمان
"مادر اولین مدرسه برای آموزش اسلام به فرزندان خردسال است.
مادر اولین معلمی است که باید خودش را برای ارائهی بهترینها آماده سازد و نسل مسلمانی را شکل دهد که به بهترین صورت، اسلام را نمایندگی میکند
و
این ماموریتی است که نیازمند علمآموزی، صبر و اخلاص میباشد زیرا مهمترین پروژهی پیشروی توست که به سرنوشت یک امت کامل مربوط است
پس
هر کس آن را کمارزش بداند یا تو را از انجامش مشغول دارد و مانعت شود سزاوار نیست که به او توجهی کرد بلکه باید با ایمان عزتمندانه و همت والا از او عبور کرد".
لیلی حمدان
"مادر اولین مدرسه برای آموزش اسلام به فرزندان خردسال است.
مادر اولین معلمی است که باید خودش را برای ارائهی بهترینها آماده سازد و نسل مسلمانی را شکل دهد که به بهترین صورت، اسلام را نمایندگی میکند
و
این ماموریتی است که نیازمند علمآموزی، صبر و اخلاص میباشد زیرا مهمترین پروژهی پیشروی توست که به سرنوشت یک امت کامل مربوط است
پس
هر کس آن را کمارزش بداند یا تو را از انجامش مشغول دارد و مانعت شود سزاوار نیست که به او توجهی کرد بلکه باید با ایمان عزتمندانه و همت والا از او عبور کرد".
لیلی حمدان