🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
جروحِ امت چه زیاد اند و درد مند مگر فکر میکنم همه اش جمع شده روی قلب ام... و تبدیل به توته گوشتِ آتشین شده است نه در جا اش خاموش میشود و نه بیرون کشیده میشود من با این چه کار کنم!؟ ربی میدانی که چقدر میسوزم از دردِ امت. پس قلب ام را با انجامِ آن عملیات سبک…
اسارت خاهر ما عافیه صدیقی را کفار لعین ب رُخ ما میکشند.
یا الله. 😭😭
غیرتم اجازه نمیدهد کسی در مورد خاهران مسلمانم چنین گستاخی کند.💔
پوست کافران را از وجود شان جدا خاهم کرد.
زبان شانرا قطع میکنم تابار دیگر نتوانند دهن باز کنند.
#فراموش_نمیکنیم_منتظرماباشید دنیارا برایتان تبدیل به جهنم میکنیم ب زودترین فرصت .ان شاءالله ان شاءالله.❤️🔥💔
#جندالاقصی🥀
یا الله. 😭😭
غیرتم اجازه نمیدهد کسی در مورد خاهران مسلمانم چنین گستاخی کند.💔
پوست کافران را از وجود شان جدا خاهم کرد.
زبان شانرا قطع میکنم تابار دیگر نتوانند دهن باز کنند.
#فراموش_نمیکنیم_منتظرماباشید دنیارا برایتان تبدیل به جهنم میکنیم ب زودترین فرصت .ان شاءالله ان شاءالله.❤️🔥💔
#جندالاقصی🥀
بعضی حکایت از ما خواهند کرد و با آن اطفالِ شان را خواهند ترسانیدند.
بعضی حکایت کرده از توکل خواهند گفت و بعضی از یقین و بعضی از غیرت...
اگر حالی دارید که واقعاً روح ات عاشق شده و قلب ات از جایش میلِ فرار را دارد،
پس این را هم بدان که الله تو را ضایع نخواهد کرد!
به الله قسم در بین این همه کفار اندکی مسلمان و بین اندک مسلمان اندکی مجاهد اند و بین همین اندک مجاهد هم اکثراً اسیر اند پس چه گونه این را به ذهن ات راه میدهی که الله تو را قبول نمی کند؟
اگر واقعاً عاشقِ جهاد هستید پس صبر کرده ادامه دهید تا آنکه برسید بر آنچه که رسیدن اش را تمنا دارید.
چنانچه رب ام میفرماید؛
إن يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين.
قلب ات را عادت بده یقین کردن را بعد خواهی دانست که راست بود آنچه گفت...
#بنت المجاهد
بعضی حکایت کرده از توکل خواهند گفت و بعضی از یقین و بعضی از غیرت...
اگر حالی دارید که واقعاً روح ات عاشق شده و قلب ات از جایش میلِ فرار را دارد،
پس این را هم بدان که الله تو را ضایع نخواهد کرد!
به الله قسم در بین این همه کفار اندکی مسلمان و بین اندک مسلمان اندکی مجاهد اند و بین همین اندک مجاهد هم اکثراً اسیر اند پس چه گونه این را به ذهن ات راه میدهی که الله تو را قبول نمی کند؟
اگر واقعاً عاشقِ جهاد هستید پس صبر کرده ادامه دهید تا آنکه برسید بر آنچه که رسیدن اش را تمنا دارید.
چنانچه رب ام میفرماید؛
إن يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مائتين.
قلب ات را عادت بده یقین کردن را بعد خواهی دانست که راست بود آنچه گفت...
#بنت المجاهد
Forwarded from عُشّـــــــاق الْجِـــهَـــ🏹ــــاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحفه آوردم🙈
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
تحفه آوردم🙈
صدای گلوله گوش های مارا نوازش میکند.
جزاک الله خیرا 🥰🥰
جزاک الله خیرا 🥰🥰
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دوستان امید که صحتمند باشید
ضرورت به عکس چندی از کتب اسلامی دارم میتوانید بفرستید و کمک ام کنید؟
البته کتب بزرگ و قیمتی باشد.
جزاکم الله خیر.
دوستان امید که صحتمند باشید
ضرورت به عکس چندی از کتب اسلامی دارم میتوانید بفرستید و کمک ام کنید؟
البته کتب بزرگ و قیمتی باشد.
جزاکم الله خیر.
یکسال گذشت...!
مادروپدرم عزیزم، در این یکسالی که گذشت، بههیچ عنوان فکر نکنید که بیوفا بودهام و دلتنگتان نشدهام. سوگند به الله که روزی نشده بدون یاد شما بگذرانم. چهره و مهرتان درون قلبم برای همیشه محفوظ مانده است.
شبها شاهد هستند که من از فراق شما چون کودکی گمشده در صحرا اشک ریختم و گریستم. روزها را با یاد و خاطرههاتان سپری کردهام. اما سختتر از فراق شما، درد امت است که سینهام را میجوشاند. تصمیم من برای این جدای و انتخاب من برای راه هجرت بهخاطر امت محمد ﷺ بوده و برای اعلای کلمة الله.
شما برای همیشه در دعاهایم جای دارید. روزها و شبها با نام و یادتان میگذرانم.
میدانید، اولین جداییام از مادر را زمانی چشیدهام که کودک بودم. مادرم به خانه یکی از فامیلها که در روستا بود رفت. شبی که او کنارم نبود تا صبح هقهق میکردم. اشک میریختم. طاقت دوریاش را نداشتم. آنقدر که گریهام فزونی یافت و پتو را محکم به دهانم چسباندم، تا مبادا پدر و برادرانم صدایم را بشنوند و خوابشان خراب شود.
تا یک هفته گریه کارم بود و اشک خوراکم. مریض شده بودم. از تکوتا و از خواب و خوراک افتاده بودم. آخر کم آوردم. با گریه نزد پدرم رفتم و از او تقاضا و تمنا کردم تا مادرم را بیاورد. پدرجان رفت و مادرم را آورد.
یادش بهخیر!
جدایی دوم ما زمانی بود که به خانهٔ عمهام رفته بودم. هرلحظه خانوادهام، خواهر و برادرهایم مقابل چشمانم میآمدند. فکر اینکه الآن چهکاری میکنند، چه میخورند و در چه حالی هستند، بودم و از زندگی سیر شده بودم. خاطراتشان از ذهنم عبور میکرد و قلبم به تنگ میآمد. کم که میآوردم بنا میکردم به اشکریختن.
اما این جدایی سوم، طولانیترین جدایی ماست. یکسال میگذرد و خداوند از حال قلب ما بهتر خبر دارد.
پایان این جدایی باذن الله قیامت است. وصال ما کنار حوض کوثر، مقابل الله و رسول ﷺ اوست. باذن الله با خونی که از فرق سر تا نوک انگشتان پاهایم میچکد، مقابل شما حاضر میشوم. با مقام شهادت شما را به آغوش میگیرم و مایهٔ افتخار شما خواهم شد؛ طوریکه از فرط خوشحالی اشک بریزید و سجدهٔ شکر بهجای بیاورید.
روز وداعی مان...
وسالگرد جداییمان مبارک عزیزترینهایم ❤️🩹
✍مهاجره الی الله
مادروپدرم عزیزم، در این یکسالی که گذشت، بههیچ عنوان فکر نکنید که بیوفا بودهام و دلتنگتان نشدهام. سوگند به الله که روزی نشده بدون یاد شما بگذرانم. چهره و مهرتان درون قلبم برای همیشه محفوظ مانده است.
شبها شاهد هستند که من از فراق شما چون کودکی گمشده در صحرا اشک ریختم و گریستم. روزها را با یاد و خاطرههاتان سپری کردهام. اما سختتر از فراق شما، درد امت است که سینهام را میجوشاند. تصمیم من برای این جدای و انتخاب من برای راه هجرت بهخاطر امت محمد ﷺ بوده و برای اعلای کلمة الله.
شما برای همیشه در دعاهایم جای دارید. روزها و شبها با نام و یادتان میگذرانم.
میدانید، اولین جداییام از مادر را زمانی چشیدهام که کودک بودم. مادرم به خانه یکی از فامیلها که در روستا بود رفت. شبی که او کنارم نبود تا صبح هقهق میکردم. اشک میریختم. طاقت دوریاش را نداشتم. آنقدر که گریهام فزونی یافت و پتو را محکم به دهانم چسباندم، تا مبادا پدر و برادرانم صدایم را بشنوند و خوابشان خراب شود.
تا یک هفته گریه کارم بود و اشک خوراکم. مریض شده بودم. از تکوتا و از خواب و خوراک افتاده بودم. آخر کم آوردم. با گریه نزد پدرم رفتم و از او تقاضا و تمنا کردم تا مادرم را بیاورد. پدرجان رفت و مادرم را آورد.
یادش بهخیر!
جدایی دوم ما زمانی بود که به خانهٔ عمهام رفته بودم. هرلحظه خانوادهام، خواهر و برادرهایم مقابل چشمانم میآمدند. فکر اینکه الآن چهکاری میکنند، چه میخورند و در چه حالی هستند، بودم و از زندگی سیر شده بودم. خاطراتشان از ذهنم عبور میکرد و قلبم به تنگ میآمد. کم که میآوردم بنا میکردم به اشکریختن.
اما این جدایی سوم، طولانیترین جدایی ماست. یکسال میگذرد و خداوند از حال قلب ما بهتر خبر دارد.
پایان این جدایی باذن الله قیامت است. وصال ما کنار حوض کوثر، مقابل الله و رسول ﷺ اوست. باذن الله با خونی که از فرق سر تا نوک انگشتان پاهایم میچکد، مقابل شما حاضر میشوم. با مقام شهادت شما را به آغوش میگیرم و مایهٔ افتخار شما خواهم شد؛ طوریکه از فرط خوشحالی اشک بریزید و سجدهٔ شکر بهجای بیاورید.
روز وداعی مان...
وسالگرد جداییمان مبارک عزیزترینهایم ❤️🩹
✍مهاجره الی الله
کّی رسد روزیکه باهم یکجا از زمینِ دلگیر سوی آسمان زیبا پرواز کنیم..
#رفیق❤️🔥
آغاز ما جهــ🏹ــاد پایان ما شهــ🩸ـادت ان شاءالله.
#جندالاقصی
#رفیق❤️🔥
آغاز ما جهــ🏹ــاد پایان ما شهــ🩸ـادت ان شاءالله.
#جندالاقصی
من به جای او سلام کردم تا گوش دیگران صدای او را نشنود.
جلوش راه افتادم که نگاه کسی به او نیفتد، از آبرو و حیثیتش دفاع کردم، به شدت به او حسودی می کردم،
او از جانب من پاره ای از وجود من است، بهترین زنی است که به من داده شده، تسلی دهنده من، مشاور من، بهترین شنونده و گفتگو کننده، آرامش خاطر من در این دنیا، همسرم، امانت من است.
#حب_حلال
🥀🍃مادران مجاهد پرور🥀🍃
جلوش راه افتادم که نگاه کسی به او نیفتد، از آبرو و حیثیتش دفاع کردم، به شدت به او حسودی می کردم،
او از جانب من پاره ای از وجود من است، بهترین زنی است که به من داده شده، تسلی دهنده من، مشاور من، بهترین شنونده و گفتگو کننده، آرامش خاطر من در این دنیا، همسرم، امانت من است.
#حب_حلال
🥀🍃مادران مجاهد پرور🥀🍃
#نکته_تربیتی #درس_زندگی
🌹#همسران_موفق
بدگویی از همسر خود جلوی فرزندانمان مخصوصا نوجوانان کاری اشتباه است.
یکی از عادتهای بدی که بعضی پدر و مادرها دارند اینست که در حضور بچه ها از همسرشان #بدگویی کرده و در واقع با بچه خود درد دل میکنند و در پی یار جمع کردن در دعوا و کشمکشها هستند ، غافل از اینکه این مساله چقدر به فرزندان آسیب میزند.
این مساله به چند دلیل حایز اهمیت است :
1_) جایگاه پدر یا مادر در ذهن فرزند تنزل پیدا میکند و آن احترامی که هر فرزندی باید به پدر و مادرش بگذارد از بین میرود.
2_) آن فرزند از یک رابطه صمیمانه و دوستانه با پدر یا مادرش محروم میشود و امنیت عاطفی اش به خطر می افتد.
3_) درگیر مسائل و مشکلاتی میشود که مناسب سن او نیست و از او نوجواني غمگین میسازد.
4_) نوجوان شما احساس میكند كه برای رفع مشكل بايد كار خاصی كند و چون توان كار زيادی ندارد پرخاشگر می گردد.
بیاییم ، بیشتر مراقب حرفها در حضور فرزندانمان باشیم.
#تربیت میوه زنده گی
🥀🍃مادران مجاهد پرور 🥀🍃
🌹#همسران_موفق
بدگویی از همسر خود جلوی فرزندانمان مخصوصا نوجوانان کاری اشتباه است.
یکی از عادتهای بدی که بعضی پدر و مادرها دارند اینست که در حضور بچه ها از همسرشان #بدگویی کرده و در واقع با بچه خود درد دل میکنند و در پی یار جمع کردن در دعوا و کشمکشها هستند ، غافل از اینکه این مساله چقدر به فرزندان آسیب میزند.
این مساله به چند دلیل حایز اهمیت است :
1_) جایگاه پدر یا مادر در ذهن فرزند تنزل پیدا میکند و آن احترامی که هر فرزندی باید به پدر و مادرش بگذارد از بین میرود.
2_) آن فرزند از یک رابطه صمیمانه و دوستانه با پدر یا مادرش محروم میشود و امنیت عاطفی اش به خطر می افتد.
3_) درگیر مسائل و مشکلاتی میشود که مناسب سن او نیست و از او نوجواني غمگین میسازد.
4_) نوجوان شما احساس میكند كه برای رفع مشكل بايد كار خاصی كند و چون توان كار زيادی ندارد پرخاشگر می گردد.
بیاییم ، بیشتر مراقب حرفها در حضور فرزندانمان باشیم.
#تربیت میوه زنده گی
🥀🍃مادران مجاهد پرور 🥀🍃
♦️گوشه ای از افتخارات امیر المومنین عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه....
اگر از من پرسیده شود، عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه ڪیست؟ در جواب خواهم گفت:
۱. او پدرِ خانم رسول الله ﷺ است.
۲. او داماد علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه است.
۳. او داماد فاطمه رَضِیَ اللّهُ عَنْها است.
۴. او شوهر ام ڪلثوم دختر علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما است.
۵. او ڪسی است که خداوند متعال در قرآن از او اظهار رضایت ڪرده است.
۶. او کسی است ڪه رسول الله ﷺ فرمودند: "فاروق" یعنی "جدا ڪننده حق از باطل" است.
۷. او پدر حفصه رَضِیَ اللّهُ عَنْها است.
۸. او خلیفه دوم مسلمین بوده است.
۹. او ڪسی است ڪه در تأیید گفتار او آیات قرآن نازل شده است.
۱۰. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره او گفته است ڪه از ڪوچهای ڪه عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْه گذر ڪند شیطان گذر نمی ڪند.
۱۱. او کسی است ڪه رسول الله ﷺ او را بشارت به بهشت داده است.
۱۲. او ڪسی است ڪه ایران، فلسطین و بسیاری از سرزمین های جهان اسلام در زمان خلافت او فتح شده است.
۱۳. او مشاور رسول الله ﷺ بوده است.
۱۴. او وزیر خلیفه اول، ابوبڪر صدیق رَضِیَ اللّهُ عَنْه بوده است.
۱۵. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره اش گفته ڪه الله حق را بر زبان عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْه قرار داده است.
۱۶. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره اش فرمودنـد: ڪه اگر بعد از من پیامبری می بود او عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه می بود.
۱۷. او ڪسی است ڪه در خانه پیامبر ﷺ و در جوار پیامبر ﷺ دفن شده است.
۱۸. او ڪسی است ڪه در قیامت همراه رسول الله ﷺ در بهشت خواهد بود.
۱۹. او ڪسی است ڪه علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه نام یڪی از فرزندانش را به نام او گذاشت.
۲۰. او ڪسی است ڪه در زمان خلافتش علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه مشاورش بود.
۲۱. او ڪسی است ڪه تاریخ اسلامی را از اول هجرت رسول الله ﷺ شروع و اعتبار نمود.
۲۲. و در آخر به دست ابولؤلؤ مجوسی ملعون به شهادت رسیده و دارفانی را وداع گفت.
📚 منابــع :
✍ عمدة الاحکام عبدالغنی المقدسی
✍ تاریخ الخلفاء امام جلال الدین سیوطی
🥀🍃مادران مجاهد پرور 🥀🍃
اگر از من پرسیده شود، عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه ڪیست؟ در جواب خواهم گفت:
۱. او پدرِ خانم رسول الله ﷺ است.
۲. او داماد علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه است.
۳. او داماد فاطمه رَضِیَ اللّهُ عَنْها است.
۴. او شوهر ام ڪلثوم دختر علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما است.
۵. او ڪسی است که خداوند متعال در قرآن از او اظهار رضایت ڪرده است.
۶. او کسی است ڪه رسول الله ﷺ فرمودند: "فاروق" یعنی "جدا ڪننده حق از باطل" است.
۷. او پدر حفصه رَضِیَ اللّهُ عَنْها است.
۸. او خلیفه دوم مسلمین بوده است.
۹. او ڪسی است ڪه در تأیید گفتار او آیات قرآن نازل شده است.
۱۰. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره او گفته است ڪه از ڪوچهای ڪه عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْه گذر ڪند شیطان گذر نمی ڪند.
۱۱. او کسی است ڪه رسول الله ﷺ او را بشارت به بهشت داده است.
۱۲. او ڪسی است ڪه ایران، فلسطین و بسیاری از سرزمین های جهان اسلام در زمان خلافت او فتح شده است.
۱۳. او مشاور رسول الله ﷺ بوده است.
۱۴. او وزیر خلیفه اول، ابوبڪر صدیق رَضِیَ اللّهُ عَنْه بوده است.
۱۵. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره اش گفته ڪه الله حق را بر زبان عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْه قرار داده است.
۱۶. او ڪسی است ڪه رسول الله ﷺ درباره اش فرمودنـد: ڪه اگر بعد از من پیامبری می بود او عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه می بود.
۱۷. او ڪسی است ڪه در خانه پیامبر ﷺ و در جوار پیامبر ﷺ دفن شده است.
۱۸. او ڪسی است ڪه در قیامت همراه رسول الله ﷺ در بهشت خواهد بود.
۱۹. او ڪسی است ڪه علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه نام یڪی از فرزندانش را به نام او گذاشت.
۲۰. او ڪسی است ڪه در زمان خلافتش علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه مشاورش بود.
۲۱. او ڪسی است ڪه تاریخ اسلامی را از اول هجرت رسول الله ﷺ شروع و اعتبار نمود.
۲۲. و در آخر به دست ابولؤلؤ مجوسی ملعون به شهادت رسیده و دارفانی را وداع گفت.
📚 منابــع :
✍ عمدة الاحکام عبدالغنی المقدسی
✍ تاریخ الخلفاء امام جلال الدین سیوطی
🥀🍃مادران مجاهد پرور 🥀🍃
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
♦️گوشه ای از افتخارات امیر المومنین عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه.... اگر از من پرسیده شود، عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه ڪیست؟ در جواب خواهم گفت: ۱. او پدرِ خانم رسول الله ﷺ است. ۲. او داماد علی بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْه است. ۳. او داماد فاطمه…
هزار لعنت بر قلبیکه کینهٔ عمر دارد..
علاقه ی زیادی ب خواندن دروس دینی ندارد.
روزی برایش گفتم. اگر ترجمه وتفسیر قرآنکریم رو خواندی ودرست یادش گرفتی. وعده مان این باشد ک اگر شهید شدم از جمله کسانیکه شفاعتش را میکنم نزد الله ان شاءالله توهم میباشی..
خیلی خوشحال شد وگفت قول میدم ک بخونم 😁
ب این میگن هم خُرما هم ثواب🍃🕊
#جندالاقصی
روزی برایش گفتم. اگر ترجمه وتفسیر قرآنکریم رو خواندی ودرست یادش گرفتی. وعده مان این باشد ک اگر شهید شدم از جمله کسانیکه شفاعتش را میکنم نزد الله ان شاءالله توهم میباشی..
خیلی خوشحال شد وگفت قول میدم ک بخونم 😁
ب این میگن هم خُرما هم ثواب🍃🕊
#جندالاقصی
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
Photo
#دلتنگی!
علایق وروشِ دوس داشتن آدما ب هرچی فرق میکند.
مثلاً: یکی از ما دلتنگ دیدار عزیزان خود استیم..
دیگری دلتنگ شنیدن صدای خنده مادر.
بعضی ها هم شاید دلتنگ شنیدن صدای فرزند خود باشد.
ویکی. هم دلتنگ دور همی وجمع نشستن حرف زدن، بافامیل واقاربش.
همه ی این.دلتنگی.ها مداوا میشن.با رسیدن ب همون.چیزیکه در خواستنش هستی.
ولی دلتنگی.به جهاد تمام نمیشه!
حتی اگر در بهشت جاویدان الله هم مسکن گزین بشی.
(وقتی حساب وکتاب الله متعال با بنده گانش در روز.حشر تموم میشه جنتی ب جنت داخل میشه دوزخی هم ب دوزخ برده میشه.
الله متعال ب بنده گان بهشتی اش صدا میزند ک چه چیزی نیست دراین بهشت جاویدانم.؟
وچه لذتی نیست ک دراینجا نباشد؟
همه جنتی ها سر ب سکوت استن.
مگر قافله ی شهداء ب ندای الله پاسخ میدهند یا الله هیچی در بهشت کمی نداریم ولی ما دنبال یک لذتِ گشتیم نتونستیم پیدایش کنیم.
وآن هم لحظه ی شهادت است.
آن لحظه ک در راه تو شهید شدیم. لذتش اینجا نیست.
هیچ.گروهی تقاضای برگشتند از بهشت رو ب زمین نمیکنند مگر شهداء ک میخاهند بار بار در راه الله شهید بشن.
چون.لذت لحظه ی شهادت در راه الله را در بهشت پیدا نمیکنند.)
پس ما چطوری ازاین راه ک انتخاب کردیم برگردیم؟
راهی را ک.حتی لذتش در بهشت نیست. 🥺
چطور دلشون میاد ک مارا منصرف کنند از راه ما؟
جندالاقصی
علایق وروشِ دوس داشتن آدما ب هرچی فرق میکند.
مثلاً: یکی از ما دلتنگ دیدار عزیزان خود استیم..
دیگری دلتنگ شنیدن صدای خنده مادر.
بعضی ها هم شاید دلتنگ شنیدن صدای فرزند خود باشد.
ویکی. هم دلتنگ دور همی وجمع نشستن حرف زدن، بافامیل واقاربش.
همه ی این.دلتنگی.ها مداوا میشن.با رسیدن ب همون.چیزیکه در خواستنش هستی.
ولی دلتنگی.به جهاد تمام نمیشه!
حتی اگر در بهشت جاویدان الله هم مسکن گزین بشی.
(وقتی حساب وکتاب الله متعال با بنده گانش در روز.حشر تموم میشه جنتی ب جنت داخل میشه دوزخی هم ب دوزخ برده میشه.
الله متعال ب بنده گان بهشتی اش صدا میزند ک چه چیزی نیست دراین بهشت جاویدانم.؟
وچه لذتی نیست ک دراینجا نباشد؟
همه جنتی ها سر ب سکوت استن.
مگر قافله ی شهداء ب ندای الله پاسخ میدهند یا الله هیچی در بهشت کمی نداریم ولی ما دنبال یک لذتِ گشتیم نتونستیم پیدایش کنیم.
وآن هم لحظه ی شهادت است.
آن لحظه ک در راه تو شهید شدیم. لذتش اینجا نیست.
هیچ.گروهی تقاضای برگشتند از بهشت رو ب زمین نمیکنند مگر شهداء ک میخاهند بار بار در راه الله شهید بشن.
چون.لذت لحظه ی شهادت در راه الله را در بهشت پیدا نمیکنند.)
پس ما چطوری ازاین راه ک انتخاب کردیم برگردیم؟
راهی را ک.حتی لذتش در بهشت نیست. 🥺
چطور دلشون میاد ک مارا منصرف کنند از راه ما؟
جندالاقصی
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
🤍 عروس زندان 🕊 ازدواج عجیب تاریخ؛ حماسهی عشق بزرگ
باید با آب طلا نوشته شود تا برای نسلها از خواهران و برادران مسلمان چراغی درخشنده و تابان بر فراز راه باشد.
طاغوت جمال عبدالناصر، در سال ۱۹۵۴م. مجاهد شهید کمال الدین سنانیری را به همراه برادران مجاهدش به صورت تشریفاتی محاکمه کرد وکمال به اعدام محکوم شد. سپس این حکم به اعمال شاقه با ۲۵ سال حبس، تخفیف یافت. بعد از گذشت ۵ سال کمال الدین وقتی برای درمان به بیمارستان زندان ”لیمان“ میرفت، در آنجا با مجاهد بزرگ شهید ”سید قطب“ ملاقات کرد و بعد از صحبت کردن، با همان شرایط جسمانی نامساعد، خواهرش “امینه”را از سید خواستگاری میکند؛ یعنی داستان دامادی که در حال سپری کردن دورهی حبس است که ۲۰ سال از زندانیاش باقی مانده است!
امینه، آن خواهر مسلمان، وقتی که به ملاقات برادرش سید قطب رحمهالله آمد، سید جریان خواستگاری کمال الدین را با او مطرح کرد، امینه هم بدون تردید موافقت کرد و کمال را در زندان زیارت کرد و با دادن جواب مثبت به کمال الدین در زندان به او گفت: منتظرت میمانم ولی سعی کن در برابر طاغوتیان مقاومت نمایی و کاری نکنی که الله از تو ناراضی باشد. عقد نکاح وازدواج آن دو در جریان یکی از ملاقاتها در زندان آن هم در شرایطی سخت که مسخرهی سربازان طاغوت را به همراه داشت، انجام گرفت.
امینه قطب یک بار در زندان ”قنا“با او ملاقات کرد؛ زهره خواهر کمال هم با او بود؛ زهره نتوانست ساکت بماند و سختی راه و مشکلاتی را که از زمان سوار شدن بر قطار از قاهره تا رسیدن به زندان قنا، تحمل کرده بودند، بازگو ننماید و ماجرا را برای کمال بازگو کرد… این جا بود که کمال الدین از پشت میلههای زندان رو به امینه کرد و گفت: زمانی طولانی سپری شده و من از سختی بیمناکم و چنانکه در ابتدای ارتباطمان گفتم، ممکن است بیرون آیم، اما فعلاً اینجا هستم؛ اکنون تو آزادی کامل داری که آن تصمیمی را که برای آیندهات مناسب میبینی، اتخاذ کنی و نمیخواهم و راضی هم نیستم، مانعی در مسیر خوشبختیات باشم؛ طاغوتیان میگویند: قیمت آزادیمان از زندان، تأیید نمودن طاغوتیان است، ولی با اجازهی خدا حتیٰ اگر پاره پارهام هم کنند، به این خواستهیشان دست نخواهند یافت؛ بنابراین تو اکنون اختیار داری و هر تصمیمی گرفتی برایم بنویس و خداوند به تو آنچه خیر در آن است، توفیق بدهد.
خواهر مجاهده، امینه قطب، خواست به شوهر مجاهدش جواب دهد، اما زندانبان دستور داد که چون وقت ملاقات تمام شده، باید برود. امینه به خانه برگشت تا برای او نامهای در ضمن قصیدهای که برای او سروده بود، بفرستد تا در آن اعلام نماید که راه جهاد را برگزیده است و خطاب به شوهرش گفت: همسر محبوبم! اجازه بده تا در این مسیر شریکت باشم.
آن قصیده و نامهها چنان در کمال الدین تأثیر گذاشت تا پس از ۲۲ سال حبس، هنگامی که از زندان بیرون آمد، خود را همچون سرباز امانتداری تسلیم الله بکند؛ او از شادی بال در نیاورد تا همچون شخص آزاد شدهای به خانه بشتابد و از آزادی بهره گیرد؛ زیرا این کار، مناسب یک فرد مجاهد و سرباز عقیده نیست.
مراسم ازدواج امینه و کمال الدین به صورت رسمی انجام گرفت و آن دو توانستند به لطف الله متعال به همدیگر برسند و شیرینترین سالهای عمرشان را با هم بگذرانند.
در چهارم سپتامیر۱۹۸۱ بار دیگر کمال الدین به زندان انداخته شد؛ تا اینکه در ۶ نوامبر همان سال به شهادت نائل آمد. خواهر مجاهد، بعد از شهادت با مجموعه قصایدی همسرش را مورد خطاب قرار داده است که در آن از زیباترین حماسه ی محبت به شوهر بزرگوارش یاد کرده است و میگوید: ”همهی این نامهها را بعد از آن شب که دستگیرت کردند، نوشتم… بعد از این که خانه را ترک کردی و برنگشتی… اینها اوّلین نامههایی هستند که یقین داشتم هرگز آنها را نخواهی دید و نخواهی خواند و جواب نخواهی داد؛ ولی با این یقین، آن را نوشتم، آن گاهی که از پیش من رفتی، رفتنی که برگشتی نداشت، نتوانستم اشکهایم را کنترل کنم.
این نامهها به سوی توست، در آن خانهای که برایش تلاش کردی و سرانجام، به آن راه یافتی. این نامههای تبریکی است که به سوی تو میفرستم تا اینکه تو را ملاقات کنم، بعد از آن مسیر طاقت فرسا و ناهموار، به راستی که این نامهها نشان وفاداری و پیمان بر ادامهی راه است، همراه با قافلهای که در طول زمان حرکتش به سوی آن جایگاه بلند، از حرکت باز نایستاده است. این نامه خطاب به تو و کسانی است که در این مسیر حرکت میکنند، هر چند در راه، خارها باشد.
از اینکه اشکها نامهها را سرشار کرده، مرا معذور دار؛ چرا که مرا رها کردی تا مسیر را طی کنم؛ آنها اشکهای جدایی است تا که به اذن خدا تو را نزد آن جایگاه بلند همراه با قافلهی واصل شدگان ملاقات کنم.“
#ازیکباردیگرتااقصی
ابراهیم کامران پور
طاغوت جمال عبدالناصر، در سال ۱۹۵۴م. مجاهد شهید کمال الدین سنانیری را به همراه برادران مجاهدش به صورت تشریفاتی محاکمه کرد وکمال به اعدام محکوم شد. سپس این حکم به اعمال شاقه با ۲۵ سال حبس، تخفیف یافت. بعد از گذشت ۵ سال کمال الدین وقتی برای درمان به بیمارستان زندان ”لیمان“ میرفت، در آنجا با مجاهد بزرگ شهید ”سید قطب“ ملاقات کرد و بعد از صحبت کردن، با همان شرایط جسمانی نامساعد، خواهرش “امینه”را از سید خواستگاری میکند؛ یعنی داستان دامادی که در حال سپری کردن دورهی حبس است که ۲۰ سال از زندانیاش باقی مانده است!
امینه، آن خواهر مسلمان، وقتی که به ملاقات برادرش سید قطب رحمهالله آمد، سید جریان خواستگاری کمال الدین را با او مطرح کرد، امینه هم بدون تردید موافقت کرد و کمال را در زندان زیارت کرد و با دادن جواب مثبت به کمال الدین در زندان به او گفت: منتظرت میمانم ولی سعی کن در برابر طاغوتیان مقاومت نمایی و کاری نکنی که الله از تو ناراضی باشد. عقد نکاح وازدواج آن دو در جریان یکی از ملاقاتها در زندان آن هم در شرایطی سخت که مسخرهی سربازان طاغوت را به همراه داشت، انجام گرفت.
امینه قطب یک بار در زندان ”قنا“با او ملاقات کرد؛ زهره خواهر کمال هم با او بود؛ زهره نتوانست ساکت بماند و سختی راه و مشکلاتی را که از زمان سوار شدن بر قطار از قاهره تا رسیدن به زندان قنا، تحمل کرده بودند، بازگو ننماید و ماجرا را برای کمال بازگو کرد… این جا بود که کمال الدین از پشت میلههای زندان رو به امینه کرد و گفت: زمانی طولانی سپری شده و من از سختی بیمناکم و چنانکه در ابتدای ارتباطمان گفتم، ممکن است بیرون آیم، اما فعلاً اینجا هستم؛ اکنون تو آزادی کامل داری که آن تصمیمی را که برای آیندهات مناسب میبینی، اتخاذ کنی و نمیخواهم و راضی هم نیستم، مانعی در مسیر خوشبختیات باشم؛ طاغوتیان میگویند: قیمت آزادیمان از زندان، تأیید نمودن طاغوتیان است، ولی با اجازهی خدا حتیٰ اگر پاره پارهام هم کنند، به این خواستهیشان دست نخواهند یافت؛ بنابراین تو اکنون اختیار داری و هر تصمیمی گرفتی برایم بنویس و خداوند به تو آنچه خیر در آن است، توفیق بدهد.
خواهر مجاهده، امینه قطب، خواست به شوهر مجاهدش جواب دهد، اما زندانبان دستور داد که چون وقت ملاقات تمام شده، باید برود. امینه به خانه برگشت تا برای او نامهای در ضمن قصیدهای که برای او سروده بود، بفرستد تا در آن اعلام نماید که راه جهاد را برگزیده است و خطاب به شوهرش گفت: همسر محبوبم! اجازه بده تا در این مسیر شریکت باشم.
آن قصیده و نامهها چنان در کمال الدین تأثیر گذاشت تا پس از ۲۲ سال حبس، هنگامی که از زندان بیرون آمد، خود را همچون سرباز امانتداری تسلیم الله بکند؛ او از شادی بال در نیاورد تا همچون شخص آزاد شدهای به خانه بشتابد و از آزادی بهره گیرد؛ زیرا این کار، مناسب یک فرد مجاهد و سرباز عقیده نیست.
مراسم ازدواج امینه و کمال الدین به صورت رسمی انجام گرفت و آن دو توانستند به لطف الله متعال به همدیگر برسند و شیرینترین سالهای عمرشان را با هم بگذرانند.
در چهارم سپتامیر۱۹۸۱ بار دیگر کمال الدین به زندان انداخته شد؛ تا اینکه در ۶ نوامبر همان سال به شهادت نائل آمد. خواهر مجاهد، بعد از شهادت با مجموعه قصایدی همسرش را مورد خطاب قرار داده است که در آن از زیباترین حماسه ی محبت به شوهر بزرگوارش یاد کرده است و میگوید: ”همهی این نامهها را بعد از آن شب که دستگیرت کردند، نوشتم… بعد از این که خانه را ترک کردی و برنگشتی… اینها اوّلین نامههایی هستند که یقین داشتم هرگز آنها را نخواهی دید و نخواهی خواند و جواب نخواهی داد؛ ولی با این یقین، آن را نوشتم، آن گاهی که از پیش من رفتی، رفتنی که برگشتی نداشت، نتوانستم اشکهایم را کنترل کنم.
این نامهها به سوی توست، در آن خانهای که برایش تلاش کردی و سرانجام، به آن راه یافتی. این نامههای تبریکی است که به سوی تو میفرستم تا اینکه تو را ملاقات کنم، بعد از آن مسیر طاقت فرسا و ناهموار، به راستی که این نامهها نشان وفاداری و پیمان بر ادامهی راه است، همراه با قافلهای که در طول زمان حرکتش به سوی آن جایگاه بلند، از حرکت باز نایستاده است. این نامه خطاب به تو و کسانی است که در این مسیر حرکت میکنند، هر چند در راه، خارها باشد.
از اینکه اشکها نامهها را سرشار کرده، مرا معذور دار؛ چرا که مرا رها کردی تا مسیر را طی کنم؛ آنها اشکهای جدایی است تا که به اذن خدا تو را نزد آن جایگاه بلند همراه با قافلهی واصل شدگان ملاقات کنم.“
#ازیکباردیگرتااقصی
ابراهیم کامران پور
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
باید با آب طلا نوشته شود تا برای نسلها از خواهران و برادران مسلمان چراغی درخشنده و تابان بر فراز راه باشد. طاغوت جمال عبدالناصر، در سال ۱۹۵۴م. مجاهد شهید کمال الدین سنانیری را به همراه برادران مجاهدش به صورت تشریفاتی محاکمه کرد وکمال به اعدام محکوم شد. سپس…
وچه فرق بزرگیست میان زنان امروز با زنان دیروز. 💔
#زن امروزی
ک همه خواست وتلاشش برای بدست آوردن دنیای فانی است.
مردیکه ب خاستگاریش بیاد اولین پرسش از پول دارایی وزیبایی صورت هست
ای کاش ی نگاهی ب زیبایی سیرت انداخته شود
واولین پرسش هم باید از دینداری اش باشد نه ثروت.
فرق بزرگیست مگه نه؟🥀
#جندالاقصی
#زن امروزی
ک همه خواست وتلاشش برای بدست آوردن دنیای فانی است.
مردیکه ب خاستگاریش بیاد اولین پرسش از پول دارایی وزیبایی صورت هست
ای کاش ی نگاهی ب زیبایی سیرت انداخته شود
واولین پرسش هم باید از دینداری اش باشد نه ثروت.
فرق بزرگیست مگه نه؟🥀
#جندالاقصی