Telegram Web Link
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین #قسمت_هجدهم  ✍🏼از خواهرم قول گرفتم که هر چی بهم  گفتن تو #مدرسه پیش کسی نگه دیگه از اون روز #خواهرم هیچی نمیگفت و بقیه هم کمتر حرف میزدن کلاس های بدانم رو واسه بزرگ سالان تو #مسجد شروع کردم .... خیلی #خوشحال بودم انگار تموم…
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین

#قسمت_نوزدهم 

✍🏼خواهرم ازم خواست #چادرم رو ببینه منم گفتم صبح که رفتیم مدرسه بهت نشون میدم الان نمیشه صبح آوردمش تو ماشین تصمیم داشتم بیرون خونه #چادر سر کنم و وقتی رفتیم خونه قایمش کنم...
😊چادرن رو سر کردم و به خواهرم نگاه کردم و #لبخند زدم گفتم #خواهر چطوره گفت نمیدونم چرا هیچ وقت انقد #زیبا ندیدمت و رو به راننده کرد و گفت مادرم و پدرم از این موضوع خبر دار نشن...
بعد از 14 سال هیچ وقت انقدر اطمینان نداشتم اول بخاطر❤️ #چادر مشکیم ❤️ بود دوم بودن خواهرم که پشتم بهش گرم بود هر روز با خواهرم و چادر قشنگم میرفتیم به #مسجد ...
یه روز که تو خونه رفتم #وضو بگیرم #سوژین رو دیدم رفت تو اتاقم رفتم سمت اتاق در نبسته بود خواهرم رو دیدم با چادر خودم حواسش نبود من میبینم رفتم تو گفتم سوژین زود چادر رو انداخت زمین گفت ببخشید ببخشید معذرت میخوام...
من واقعا تعجب کرده بودم نمیدونستم چی بگم به روش نیاوردم اونم گفت چادر رو خوب قایم کن مادر نبینه زود رفت... 🕌رفتیم مسجد هنوزم تو شوک بودم اونم یه جورای ازم #خجالت میکشید بهش نگاه میکردم تاشب یه کلمه هم باهم حرف نزدیم...
من تو آشپزخانه #شام میخوردم یه دفعه سوژین اومد ظرف غذا تو دستش بود و گفت منم پیش تو غذا میخورم تو جمع زیاد غذا خوردن رو دوست ندارم دو نفره رو دوس دارم اگه الان محمد وقت #ازدواج میبود دیگه همیشه دو نفر غذا میخوردیم از این حرفش ناراحت شدم ولی میدونستم داره #دروغ میگه با خودم گفتم بیا کلک تا کی میخوای دروغ و پنهان کنی خودم میدونم چه حالی داری...
😊بهش لبخند زدم بیا بشین #بسم_الله بگو و بخور انتظار نداشتم بگه ولی گفت نمیدونم چرا تو اون موقه من زبونم قطع میشد نمیتونستم چیزی بگم و اونم هیچی نمیگفت خلاصه اون شب یکی از بهترین شبای زندگیم بود....

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد...
پرسیدند،
قوی‌ترین آفریده‌ خداوند چیست؟!
حکیمی فرمود:
کوه‌های مستحکم و ثابت که آهن بر آن چیره می‌شود و آتش که آهن را می‌خورد و آب که آتش را خاموش می‌کند و ابر که آب را حمل می‌کند و باد که ابرها را فشرده می‌کند و انسان که بر باد غالب می‌شود و مستی که بر انسان چیره می‌شود و خواب که مستی را مغلوب می‌کند
و «غم» که بر خواب غلبه پیدا می‌کند،
پس سخت‌ترین مخلوق پروردگار، غم و اندوه است.

"أللهم إنا نعوذ بك من الهم والحزن"

•┈┈••❀••┈┈•
طلب علم شرعی و تلمذ در خدمت علمای أمت، از اسباب بزرگ هدایت وحرکت بر صراط مستقیم است!


🔹قال الإمام مالک رحمه الله:

« إن أقواما إبتغوا العبادة و أضاعوا العلم، فخرجوا علی أمة محمد صلی الله علیه وسلم بأسيافهم، و لو ابتغوا العلم لحجزهم عن ذلك».
-
امام مالک بن أنس رحمه‌الله فرموده است:
«همانا گروهی ( به نام
#خوارج) وجود داشتند که دنبال عبادت رفتند و علم شرعی را ضایع نمودند (و اهل علم و طالب آن نبودند)، درنتیجه با شمشیرهایشان بر امت محمد ﷺ خروج کردند و آن‌ها را به قتل رساندند
و اگر جویای علم بودند، قطعا علم شرعی آنان را از چنین اعمالی بازمیداشت».

📚مفتاح دارالسعادة (119/1)

پ‌ن: حال خوارج امروز را نگاه کنید که نه عبادتی دارند و نه علمی. والله المستعان.

#خوارج
💠هرگاه خطا اصل شود...

📜خطا و اشتباه از ویژگی‌های لاینفک طبیعت بشری است اما مصیبت زمانی است که یک خطا و اشتباه توسط صاحب یا مقلدینش بصورت یک اصل و مبداء در می‌آید و براساس آن قواعد و احکامی صادر می‌شود.

🔸وقتی شخصی مانند سروش بخاطر پذیرش عقیده معتزله در باب صفات الهی و تعطیل نمودن صفت کلام به آن‌جا می‌رسد که بگوید چون خداوند نمی‌تواند حرف بزند پس قرآن کلام محمد است.

اگر بزرگان اعتزال که اکثراً صاحب علم و فضل بودند که مرتکب چنان انحرافی شدند، می دانستند که قرن‌ها بعد این انحراف تا به این ناکجاها کشیده می‌شود شاید بسیاری از آن‌ها در رأی خود تجدیدنظر می‌کردند...

🔸اگر بزرگان #خوارج می‌دانستند که انحرافشان قرن‌ها بعد به آن‌جا می‌رسد که مقلدینشان حتی پیامبران را هم متهم به كفر می‌کنند شاید بسیاری از آن‌ها به انحراف خود پی می‌بردند..

🔸اگر بزرگان اهل ارجاء می‌دیدند که قرن‌ها بعد براساس منهج شان طواغیتی که تشریع را از آنِ خود می‌دانند بعنوان ولی امر مسلمین معرفی می‌شوند شاید بسیاری از آن‌ها از ناقدین و مخالفین فکر ارجاء می‌بودند..!


#خوارج
> *سلطان محمد فاتح شاه عثمانی  میگوید:*

*هرگاه صدای اطفال از عقبِ صف‌های  نماز گذاران  شنیده نشد،*
*باید بر نسل های آینده ترسید.*

*🔻اطفال‌تان را به مسجد ببرید بگذارید در عقب صف‌های نماز شوخی کنند/امروز اگر شوخی کردند فردا کنارتان می ایستن و نماز می خوانند...*

*🔻یکی از عادات بدِ جامعه ما این است که بزرگان بر اطفالی که به مسجد می‌آیند و اندک سرو صدا راه می‌اندازند، می غرند و تهدید شان می‌کند و اینگونه ذوق  آمدن کودک به مسجد را از همان ایام کودکی از او می‌گیرند.*
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسعود اوزیل فوتبالیست مشهور جهان، کاری که همیشه انجام میده!❤️
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین #قسمت_نوزدهم  ✍🏼خواهرم ازم خواست #چادرم رو ببینه منم گفتم صبح که رفتیم مدرسه بهت نشون میدم الان نمیشه صبح آوردمش تو ماشین تصمیم داشتم بیرون خونه #چادر سر کنم و وقتی رفتیم خونه قایمش کنم... 😊چادرن رو سر کردم و به خواهرم نگاه…
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین

#قسمت_بیستم

✍🏼روزی از #مدرسه برگشتیم مامان زود اومد پایین با فریاد #وحشناکی گفت بده اون چادرت رو اون چادر کثافتتو...
😔کیفمو از شونه گرفت #سوژین گفت مامان #همسایه ها خبر میشن آروم باش و رفتیم تو #چادر تند تو دستاش گرفته بود منم فقط #گریه میکردم...
😭مامان قاچوی آشپزخانه رو برداشت میخواست چادرمو پاره کنه گفتم بخدا پاره کنی مدرسه بی مدرسه انقد عصبی بود اصلا نه گوشاش میشنید نه چشاش کسی رو میدید...
😳سوژین با تمام قدرتش چادر رو از مامانم گرفت و گفت این #چادر مال منه نه روژین... میخوای تا کی جلو دارش بشی اگه #دین_اسلام اون جوری که تو میگی چرا هنوز خواهرم مسلمانه...
چرا مسلمانان از ماها خوب ترن چرا خانوادت همه رو به #اسلام میرن...
😨من شوکه شده بودم مادرمم همش فوش میداد به سوژین مامانم بعضی وقتا شوکه میشد فقط با #گریه داد میزد #جادو شدید منم نمیدونستم چیکارکنم رفتم جلوی سوژین و مامانو بگیرم در خونه رو نبسته بودیم چند تا از همسایه ها اومدن بالا...
😭مامانم سوژین رو خیییلی زد به زور از دستش در آوردیم #خواهرم ساکت نمیشود #چادر رو تو دستاش تند گرفته بود رو به من کرد گفت من #مسلمانم مادرمم باید بدونه باکی از کسی ندارم. . . .
🕗بعد چن ساعتی پدرم برگشت صدای دعوای بابا مامانم می اومد #اعتراف میکنم واقعا اون روز میترسیدم...
اما خواهرم خیلی پر #دل و #جرئت بود....
گفتم سوژین خواهر چرا اینطوری کردی چرا #دروغ گفتی اونم گفت نمیخوای بهم یاد بدی چطوری #مسلمان بشم...
😭من حاضرم درد های بیشتر از اینم بکشم ولی در عوض بعد از این دنیای دروغی فقط #بهشت رو میخوام . . . 
😭اون موقع بود حال مهناز رو فهمیدم چیزی بجزء #اشک نداشتم حرفی بجزء #سکوت نداشتم جسمم سرد سرد شده بود...
😭خدای من این همون روژین نوازنده ساز شیطان و خوانندست همون روژین #دل_سیاه شدست همون روژینه تعصبی ست همون روژین تنها که تنها پناهش بودی....
😭خدایا شکرت این #فضل بزرگ رو نصیبم کردی اون روز معنی #امید رو یاد گرفتم با #مسلمان شدن #خواهرم . . . .

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد...
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین #قسمت_بیستم ✍🏼روزی از #مدرسه برگشتیم مامان زود اومد پایین با فریاد #وحشناکی گفت بده اون چادرت رو اون چادر کثافتتو... 😔کیفمو از شونه گرفت #سوژین گفت مامان #همسایه ها خبر میشن آروم باش و رفتیم تو #چادر تند تو دستاش گرفته بود…
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین

#قسمت_بیست_یکم

✍🏼خواهرم سوژین همون روزی که #مسلمان شده بود روز بعدش #حجاب و #چادر کرد.... باوجود مخالفت های خانوادمون دیگه منم ترسی نداشتم چون اول الله دوم خواهرم پشتم بود دیگه مامانم مانع خوبی نبود اما پسر عموم که برادر شیرمونه مانع من و سوژین بود چون میدونست که اونا محرمه همدیگر هستند...
عموم مردی گمراهی بود ولی زن عمو یه مسلمان عادی بود به محمد گفته بود که ازدواج شون درست نیست مونده بود خواهرم که من جرات نمیکردم بهش بگم رابطه شون خیلی بد شده بود بخاطر اینکه سوژین مسلمان شده بود و باوجود #دعوا و #مخالفت های خانوادمون من بعد از دو هفته به #مسجد برگشتم و همراه خواهرم درسم تموم شد...
بعد خواهرم باصدای لرزان گفت خواهرم منو به شاگردی خودتون میپزیرید اشکای منم همیشه آماده بود وقتی منم #گریه کردم خواهرم گفت خدایا شکرت که این روزم دیدم . . . .
من معلم قرآن بودم اولین معلم دینش اما معلم خوبی نبودم نمیدونم از #ضعف_ایمان بود یا چیزی دیگری نمیتونستم و میترسیدم که به خواهرم بگم محمد برادرمونه ....
آرامشم رو از دست داده بودم به هر کی میگفتم میگفت پناه برالله مگه همچین چیزی ممکنه...
تا اینکه یه روز رفتم اتاق خواهر #نماز میخواند وقتی خواهرمو تو هال دیدم خیلی از خودم #شرم کردم تو دلم همش از خواهرم عذرخواهی میکردم و از #خدا میخواستم منو ببخشه میخواستم برم بیرون صدای گریه خواهرم اومد قلبمو لرزوند #غذاب_وجدان بهم #جرئت نمیداد از اتاق بیرون برم....
بلاخره اون روز همه چیز رو به خواهرم گفتم خواهر فقط این چند کلمه رو به زبون آورد و گفت.....خواهرم از خدا نمیترسی این همه مدت بهم نگفتی خدا من رو ببخشه لطفا از اتاقم برو بیرون...
😔اون شب هیچکی ناراحتتر از منو سوژین نبود از #رحیم و #رحمان بودن #الله شکی نداشتم و از #ترس بودن خودم از هم شکی نداشتم با هر #توبه ای که میکردم بیشتر حالم بدتر بدتر میشد صدای #اذان صبح به گوشم رسید رفتم.....

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد...
•☆
دو صد لعنت بر قلبِ که کینه ای عمر دارد.
ما ازدواج می‌کنیم تا خداوند متعال از
فرزندانمان نسلی بیاورد که او را پرستش کنند.

«عُمربن‌ خطاب»

⚔️☝🏻
#زنان_مسلمان

"حال امت ما زمانی بهتر می‌شود که زن همانند گذشته به ساختن مردان مشغول شود نه فتنه‌انگیزی مردان".
همراه زن فاسد به نیت اصلاح کردنش نکاح نکنید چون شما را نیز فاسد میکند.

عمران بن حطان همراه یک زن زیبای خوارج عروسی کرد، بعد از چندی تبدیل به یکی از بزرگان خوارج گشت.
برخي از ميان مؤمنان؛ مرداني هستند به عهدِ كه با الله بستند وفا كردند، و از آنان كساني است كه عهدش را به جا آورد، و شهيد شدند.

و برخي از آنان نيز كساني است كه ‎
#انتظار_شهادت مي‌كشد و آنها به هيچ وجه عهد شان را تغيير ندادند.

هستند؛ به آن عهدِ که به الله بستند•••
*جهاد هر زن و مردی برای حفظ خانه‌شان، حفظ پایداری و محبت‌شان و نیز اصلاح فرزندانشان!*

*زیرا جنگ علیه خانواده جهانی شده است، دولت‌ها با وضع قوانین و رسانه‌ها نیز با تخریب ارزش‌ها و متزلزل‌ساختن ثوابت در این جنگ مشارکت دارند.*

*خانواده‌ها بی‌ملاحظه شده‌‌اند و بد رفتار می‌کنند، همسران آشتی را به تأخیر می‌اندازند، به زندگی دیگران چشم می‌دوزند، با کسانی مشورت می‌کنند که دارای صلاحیت نیستند و بی‌دین‌اند و بیش از آن‌که به وظایف خود مشغول شوند به حق‌وحقوق مشغول‌ هستند!*

*تا می‌توانید برای خانه‌های خود تلاش کنید زیرا - اگر می‌دانستید - آخرین قلعه‌ است!*
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین #قسمت_بیست_یکم ✍🏼خواهرم سوژین همون روزی که #مسلمان شده بود روز بعدش #حجاب و #چادر کرد.... باوجود مخالفت های خانوادمون دیگه منم ترسی نداشتم چون اول الله دوم خواهرم پشتم بود دیگه مامانم مانع خوبی نبود اما پسر عموم که برادر…
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین

#قسمت_بیست_و_دوم

✍🏼رفتم بیرون #وضو بگیرم دم در اتاق خواهرم همه وسایل های که #محمد تو این مدت واسه خواهرم خریده بود شکسته  بود و دم در گذاشته بود به اضافه گوشیش که شکسته بود...
رفتم دم در صداش کردم جواب داد صدای #اذان رو شنیدم و گفت الان میام باهم نماز رو میخوانبم از اینکه در رو باز کنه واقعا #خجالت میکشیدم........
نمازمونو تموم کردیم هنوز جرئت نکرده بودم به چشماش نگاه کنم خواهرم گفت خواهر #احساس میکنم از من ترسیده ای که من شاید نتونم این امر #اسلام بپذیرم من بهت قول دادم  که در برابر همه #مشکلات وایسم چرا یادت رفته که 💫 #من_مسلمانم 💫 قسمت میدم به خالقمون دیگه این کار بامن نکن چون دیگه من مسلمانم ...........
❤️حرفهای خواهرم تسکیه قلبم با هر بار گفتن من مسلمانم تنم به لرزه می افتاد من و خواهرم بعد 14 سال #زندگی تو دنیا انگار تازه متولد شده بودیم با پذیرفتن اسلام ....
💞ما باید مثل یه کوه پشت هم میبودیم چون مخالفت ها تازه اول بسم الله بود پسر عموم واقعا شرایط رو برامون سخت کرده بود هر روز یه جنجال درست میکرد واقعا دیگه کلافه شده بودیم من هر روز شاهد کارای زشت محمد بودم و شاهد #توبه های  خواهرم بودم.....
و هیچ کاری بجز #دعا کردن ازمون بر نمی اومد تا اینکه اذیت و آزار کردنای   
محمد باعث شد از همدیگر متنفر شویم...
یه روز که از #مسجد برگشتم دم در صدای جیغ شنیدم خیلی به سرعت رفتم بالا دیدم محمد داره سوژین رو کتک میزنه هیچ وقت این موضوع برام #باور_کردنی نبود چون اون همه  این کارای زشت بخاطر دوست داشتن سوژین میکرد...
😔الانم میزنتش دستاشو از موهای سوژین جدا کردم به من گفت روژین برو کنار حتما میکشمش منم با تمام وجودم هولش دادم فریاد زدم این چه دوس داشتنیه خواهرمو کشتی......... 
هرچی دم دستم بود رو به طرفش پرت کردم محمد از خونه زد بیرون بدون گفتن یه کلمه....

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد...
🍃🥀مادران مجاهد پرور🍃🥀
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین #قسمت_بیست_و_دوم ✍🏼رفتم بیرون #وضو بگیرم دم در اتاق خواهرم همه وسایل های که #محمد تو این مدت واسه خواهرم خریده بود شکسته  بود و دم در گذاشته بود به اضافه گوشیش که شکسته بود... رفتم دم در صداش کردم جواب داد صدای #اذان رو…
#ماجرای_واقعی_مسلمان_شدن_روژین

#قسمت_بیست_سوم

✍🏼واقعا دلم برای خواهرم میسوخت با تمام #دلتنگی های خودش را با #نگاه ابراز می کرد گفت #خواهر تو چی کشیدی....
الحمدالله دیگه از اون روز از دست کارای محمد نجات پیدا کردیم از یه طرف دلم برای خواهرم میسوخت از یه طرف ناراحت محمد بودم هر چند که منو خواهرم راخیلی اذیت کرد ولی با وجود اینا دوسش داشتم و ناراحتش بودم...
سه ماهی بود هیچ کدوممون همین دیگر رو ندیده بودیم
مامان و بابام خیلی با هامون حرف نمیزدن دلم میخواست یه خبر از محمد داشته باشم یه روز که #نماز میخوندم یه دفعه یاد محمد افتادم (یاده اون روز افتادم که ماشینشو گم کرده بودم اون روز بود که باور به دعاکردن کردم) اصلا نمیدونم نمازم رو چطوری خوندم از #الله #عفو خواستم و برای اولین بار برای محمد #دعا کردم خدایا #هدایت روشنت شامل حال برادرم کن دیگه این #دعا ورد زبانم شده بود....
سعی کردم محمد رو ببینم و باهاش حرف بزنم خوب یادمه اون روز خواهرم دعوام کرد گفت دلت واسه اذیت کردناش تنگ شده میخوای دوباره بیاد سراغمون میدونی آگه گیرت بیاره حتما یه بلای سرت میاره...اما من اینطوری فکر نمیکردم چون میدونستم الان تغییر کرده...
رفتم خونه شون #اعتراف میکنم یکم میترسیدم با  خواهر کوچکم رفتم حالش خوب نبود همش میگفت برو بیرون نمیخوام تو رو ببینم اما بزور رفتم تو از اینکه اینطوری دیدمش خیلی حالم گرفته شد اما بروی خودم نمیاوردم...
خیلی باهاش حرف زدم هیچی بهم  جواب نمیداد فقط در آخر بهم گفت اینو #اسلام بهت یادت داده که 💥 بیایی بهم سر بزنی؟ ....
هیچی نداشتم و فقط نگاش کردم....
تا آخر #عمر نمیتونم اون چند کلمه رو فراموش کنم خیلی منو تو #فکر برده بود خیلی اذیتم میکرد هزار چرای بی پاسخ تو دلم کاشت با دلم کنار اومدم و تصمیم گرفتم هر روز بهش سر بزنم تا اینکه....

#ان‌شاءالله‌ادامه‌دارد...
.

صباحکم بالخیر و العافیه🌹🌷

.
امام ابن قیم رحمه الله تعالی:

مردم در نماز خواندشان به پنج دسته تقسیم میشوند:

1 -مُعاقَب
کسی که الله متعال بخاطر نمازش او را سزا میدهد
و آن کسی است که به نمازش اهتمام نمیدهد. نه برای وضویش، نه ارکان نماز، نه واجبات آن و نه شروطش برنمیخیزد. پس او مستحق عقوبت و سزاست.

2- مُحاسَب
کسی که الله تبارک و تعالی اورا بخاطر نمازش مورد محاسبه قرار میدهد!
و او کسی است که به ارکان نماز و واجبات و شروطش برخواسته، و لیکن از هنگامی که وارد نماز میشود تا وقتی که از آن خارج میشود هیچ چیزی از آنچه در نمازش گفته بود را درک نمیکند
ذهنش در این دنیا سیر میکند تا اینکه [السلام علیکم] میگوید(و نمازش را به اتمام میرساند) ....
و چه بسیارند این گروه که بخاطر نمازشان مورد محاسبه قرار میگیرند.

3- مُكفرٌ عنه
شخصی که الله سبحانه و تعالی نماز وی را سبب کفاره گناهانش قرار میدهد.
و آن کسی است که به ادای ارکان نماز و واجبات و شروطش برخواسته و از هنگامی که وارد نماز میشود تا وقتی که از آن خارج میشود با نفس و شیطانش در جنگ و مبارزه است و میخواهد قلب و ذهنش از نماز، منحرف نشود.
پس او با نفسش در جهاد است تا اینکه نمازش را به نیکویی ادا کند.
و الله عزوجل، (گناهان) چنین شخصی را می پوشاند.

4- مُثاب
فردی که بخاطر نمازش ثواب و پاداش کسب میکند.
و او کسی است که به انجام ارکان و واجبات و شروط و مستحبات نمازش برخواسته و درآن خشوع دارد.
پس الله متعال این چنین فردی را نیز بخاطر نمازش اجر و پاداش میدهد.

5- مُقرَّب
کسی که الله جل جلاله به خاطر ادای نماز، اورا به خودش نزدیک میگرداند.
و او شخصی است که به ادای ارکان و واجبات و شروط و مستحبات نمازش برخواسته و درآن خشوع به خرج داده و  الله متعال را در برابر خودش حاضر میبیند.

و این همان تفاوت میان او و گروه چهارم است که خشوع میورزد ولی حضور قلب ندارد که درحال راز و نیاز با الله است و الله متعال را در برابر خود حاضر نمیبیند!

پس هرکس که به ادای تمام شروط و ارکان و واجبات نمازش برخواسته و نیز خشوع بورزد و چنان بپندارد که با الله ذوالجلال مناجات میکند و الله از احوالش آگاه است پس چنین شخصی مقرب -درگاه الله- است!

📚 ( الوابل الصيب ص40-50
2024/09/30 19:28:18
Back to Top
HTML Embed Code: