Telegram Web Link
Forwarded from فلاخن||سلمان کدیور (سلمان کدیور)
✳️روایت سرباز اسرائیلی در هاآرتص :

🔴«وقتی وارد غزه میشوید خدا هستید!»

🔹انگار ما نازی بودیم و آنها یهودی -هیچکس در‌خیابان‌ نبود بجز یک پسربچه ۴ ساله، فرمانده پسر را گرفت آرنج و پایش را شکست، سه بار روی شکمش پرید و رفت.
-او گفت: اینها از روزی که به دنیا می‌آیند باید کشته شوند.

🔹من با زدن زنان مشکلی ندارم. یک زن عرب به سمت من دمپایی پرتاب کرد، من به او لگد به لگنش زدم، همه این قسمتهایش شکست. او امروز نمی‌تواند بچه دار شود

🔹«سربازی چهار گلوله از پشت به یک عرب شلیک کرد ، چهار گلوله در پشت سر از فاصله ده متری ... قتل در کمال خونسردی. ما هر روز چنین کارهایی را انجام می‌دادیم.»
🔹«یک عرب در خیابان قدم می‌زد، حدوداً ۲۵ ساله، سنگی پرتاب نکرد، هیچی. بنگ، یک گلوله در شکم. به شکمش شلیک کردیم و او در پیاده‌رو داشت می‌مرد و ما بی تفاوت از آنجا دور شدیم.»
‏ساعاتی قبل از انقراض دایناسورها


_saeedhajian_



@yaser_arab57
@uttweet
در مورد غریق و حشیش!
یاسرعرب

این تصویر از رونمایی جدیدترین سریالی که توسط برادران ارزشی‌مان تولید شده را عمدا انتخاب کردم. نام تولید، تولید کننده، سفارش دهنده و شبکه پخش و... را نمی‌نویسم چون نمی‌خواهم، مصداق این تولید جنجالی شده، و اصل سخن من را به حاشیه ببرد.

در اینجا ما به شکل نمادین تولید کنندگانی را شاهد هستیم که موضع سیاسی و سبک‌زندگی و نظام نداشته‌ی معرفتی‌شان کمترین تشابه را به تولیدی ارزشی با مضمون دفاع مقدس و شهدا نداشته و حتی از دیده شدن کنار مسئولین ارزشی نظام مقدس ارزشی، در یک قاب شرم دارند و زیر نور پرژکتور به سايه میخزند!

بد نبود تحلیل شود‌‌ که دقیقا چه نوع خاکی و چه زمانی، کجای سر دوستان ارزشی ریخته شده که تن به چنین هندسه‌ی ناقواره‌ای داده‌اند؟ و اساسا چطور ممکن است《دغدغه‌ی اثرِ اثر》را داشته باشند حال آنکه آنچه در پشت (و حتی جلوی) دوربین/پرده رخ میدهد هیچ نسبتی با این آرزو ندارد!

اما نقدها سالها پیش گفته و هزینه‌ها داده شده!

ارزش افزوده هشدار به ملتی است که به جریانی از《اپوزسیون دوزاری》دلخوش کرده‌ اما در پشت و پی ندیده‌اند ایشان چطور هم از توبره می‌خورند و هم از آخور!

@yaser_arab57
برای درمان، خانه‌مان را پس‌دادیم...

پدر و مادری همراه پسر نوجوانشان ساکن مشهد هستند و تا مدتی پیش روزگار خود را با درآمد کارگری پدر که به صورت فصلی در شهر‌های مختلف کچ‌کاری می‌کرد، میگذراندند. تا اینکه مادر خانواده که خادم‌ حرم بودند، به علت درد‌های مکرر به دکتر مراجعه می‌کنند و متوجه سرطان بدخیم در رحم می‌شوند که نیاز فوری به عمل دارد. از آنجا که پس‌انداز و‌ اندوخته‌ای نداشتند، ناچاراً منزل خود را پس داده تا با پول پیش بخشی از هزینه‌ی درمان را تأمین کنند. حالا با ابتداعی‌ترین امکانات، به اتاقی در خانه‌ی مادری‌شان منتقل شده‌اند و در تلاش‌اند تا زودتر ۵۰ میلیون تومان باقی‌مانده از هزینه درمان را جور کنند.

لینک پرداخت مستقیم
کارت: 5041721111902848
شبا: 530700001000228472379001
(بنام خیریه منهای‌فقر - بانک رسالت)

@menhayefaghr
آخرین باری که سر مزار بابا رفتم ناخودآگاه مطلبی خدمتش عرض کردم که در چهل ساله گذشته از فوتش به ذهن‌ام اینطور شفاف خطور نکرده بود.

بعد فاتحه بهش گفتم باباجان خیلی ازت ممنونم که طوری زندگی و جوری بندگی کردی که من الان میتونم با سربلندی افتخار کنم فرزند تو هستم.

واقعیت هم همین هستش. یک کارگر ميوه فروش که بعد چهل سال رفتنش هنوز قدیمی‌ها توی شهرما خدا رحمتش کنه میگن و هر کسی چندتا خاطره از اون شبی که نداشته و اون چندتا گلابی یا یک کيلو انار بهش داده و جلوی بقیه گفته《این هم جای طلب اون روزت!》 داره واسه تعریف کردن.

کم سواد بود ولی مشتی...
من رو هنوز خیلی‌ها به اسم اینکه پسر اون هستم می‌شناسن و بهم احترام می‌ذارن!


رفیق!
آخرت و قیامت و اینها سر جای خودش.‌ طوری زندگی کنیم که فردا بچه‌های ما به اینکه ما پدر و مادرشون بودیم افتخار کنند.

@yaser_arab57
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میزان استقبالِ امّت حزب‌الله از راهپیماییِ موتوری امروز در تهران در اعتراض به رفعِ فیلترینگ!




-هاتف صالحی-

@uttweet
@yaser_arab57
حکمرانی انفعالی!

یاسرعرب

روزگاری هوای توصیف مه آلود و غبار ادعاها و آمارسازی‌ها امکان دسترسی به واقعیت را سخت کرده بود‌. بر همین اساس توصیفی که ممکن بود از وضعیت کشور در شیب فرو رفتن به دره شود، مورد قبول واقع نمی‌شد. و مدیران کلان یا بخشی از مدافعین معتقد یا منتفع نظام با انواع بازی زبانی شب تار را تیغ آفتاب جا می‌زدند! و ما نیز متهم بودیم به سیاه نمایی!

امروز اما اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی کشور برای صدر تا ذیل مردم و دولت و حاکمیت روشن است. واقعیت کف خیابان حالا توسط خود مسولين نظام نه تنها عنوان، بلکه پشت تریبون‌های رسمی فریاد می‌شود!

در این شرایط سوال این است که چرا حاکمیت در همه موارد بهت زده، منفعل، گيج و نشسته بر صندلی هیچکار نکردن است؟

دلیل اول؛
ترس از تغییر
آنکه ساختمانی چهار طبقه ساخته که لای آجرهای آن به جای ملات منطق و عقلانیت و محاسبه و خیر عمومی با هیچ پر شده بسیار طبیعی است از جابجایی یک آجر هم بترسد.
چرا که به درستی گمان می‌کند با جابجايی چند آجر ممکن است کل سازه فرو بریزد!

و اگر دست به تغییری اساسی در چیدمان یک طبقه الیگارشی بزند طبقات دیگر هم دچار تغییر شده و اگر به یک سوال اساسی پاسخ بدهد می‌بیند که مجموعه سوالاتی پشت سر آن زنجیر می‌شود که تا دهه‌ها پیش و تا پی ساختمان را باید پاسخگو باشد. چرا چنین کند؟

دلیل دوم؛
عادت به عادات
نظام حکمرانی در کشور ما طی چهل سال گذشته به شیوه‌ای از حکمرانی دیمی، هیئتی، اعتماد محور (به جای شایسته محور) و انتفاع محور (به جای تخصص محور) عادت کرده و سنت رویکردش به مسائل سنت خطابه‌ی خراسانی است. تغییر عادت حتی با وجود اراده‌ی تغییر کاری‌است بس سترگ که علاوه بر عظم وافر، نقشه‌ای اسکن شده از راه طی شده لازم دارد. دستگاه اسکن نظام امت خود دچار آسیب‌های فراوانی در توصیف و تحلیل و ارائه راه‌کار است. راه‌کارهای به دست آمده و باطل در بایگانی رها شده نیز مزید بر علت عدم اراده هستند.

دلیل سوم؛
اتمسفر پنهان کاری
بدون تعارف بخش قابل توجه و زیر ساختی تصمیمات کلان (و در برخی موارد حتی بسیار جزئی)‌ در کشور ما با اراده‌ی یک نهاد بالا دستی تفیض و ترسیم می‌شود. نهادی که خود نیز از پیچیدگی سیاسی بالایی برخوردار است و برای هر تصمیمی (حتی رساندن واقعیات به شخص اول مملکت) تحت تاثیر اتمسفر حاکم در خود و مناسبات طراحی شده طی سالها زیست و شبکه سازی سیاسی است. در این نهاد، نرم افزار خود ساخته‌ی مصلحت! تصمیم می‌گیرد چه موضوعی با چه لحنی و با چه میزان از ضریب به گوش شخص اول مملکت برسد.

دلیل چهارم؛
فرسودگی ناوگان بروکراسی فاسد.
قطار بروکراسی در ایران در دهه‌ی هشتاد زنگ زده و توقف خود را آغاز کرده و اينک سالهاست با اینکه هزینه‌ی روشن ماندن آن از بودجه عمومی پرداخت می‌شود، اما جز بوق و بخار حرکتی از آن دیده نمی‌شود. سرمایه‌گذاری برای بهینه سازی آن نیز توسط عوامل و دست‌اندکاران هدر می‌رود به شکلی که حالا دولت روزی ٩ میلیون لیتر سوخت را از برادران قاچاقچی خريداری می‌نماید تا بتواند تنها روشن بماند!


@yaser_arab57

ادامه مطلب👇
حکمرانی انفعالی
(بخش دوم)

یاسرعرب

دلیل پنجم؛
نداشتن افق و روایت مقصد
هیچ کشوری بدون داشتن کانسبپ و رویای توسعه و ساخت روایتی از پروسه و‌ پروژه‌های رسیدن به مقصد امکان تحول ندارد. این قصه (به فرض تولید) نمی‌تواند یک روایت فردی باشد. (از امیر‌کبیر تا پزشکیان) این رویا، قصه‌ای جمعی است که باید در کشوری بسیار متکثر به نام ایران با طول و عرض و حجم و ریشه و عمق منحصر به فرد خود ساخته و به دست جمهور مردم پرداخته و مورد قبول واقع شود. نظام مقدس ج‌.ا نیز بعد از عدول از قصه‌‌ای همگانی به نام 《عدالت》 به قصه‌ای دورهمی! به نام 《مقاومت》 دل‌خوش داشت که آن نیز به پایان رسیده خصوصا با آمدن ترامپ و ناچاری نظام از معامله‌ی با او پی رنگ قصه‌ی مقاومت (استکبار ستیزی) هم رنگ خود را بیش از پیش از دست خواهد داد. اينک حکمرانی نه تنها بی‌روایت مانده بلکه به دلیل ملاحظاتی که در بالا ذکر شد، امکان خلق قصه‌ای تازه را نیز از دست داده است.

اینچنین است که حکمرانی در حال سرگردانی و بهت فرو رفته و پیروان او نیز در حال تحیر به سر می‌برند! در این میان آنان که می‌توانند، نمی‌دانند، و آنان‌که میدانند، نمی‌توانند! چرا که ساختارهای درونی حکمرانی هر شخصی که بخواهد تغییری ایجاد کرده و اصلاحی صورت دهد را دیگری فرض کرده و تبدیل به اپوزسیون خود می‌کند.

منتفعین این وضعیت و نشستگان سر سفره‌ی انقلاب نیز البته به خود حق می‌دهند در ساختار 《حامی-پیرو》به بهانه‌ی پیروی از چنین سیاست و ساختار دگم و غیر قابل تغییری، تا آخرین قطره‌ی شیر نفت و خون مردم را به عنوان هزینه‌ی حمایت از نظام طلب کنند.

چه می‌شود کرد؟
دو امید باقی مانده، ازلی و ابدی است.
فاعلیت انسانی و عزم الهی.
اندیشیدن به تاریخ صد ساله‌ی گذشته و بررسی تاریخ اجتماعی-سیاسی راهی که طی کردیم. بلند مدت کردن حافظه‌ی تاريخی ملت و دست زدن به فعالیت‌های خُرد و زودبازده با همان عنوان زیبای《موفقیت‌های کوچک》و اصلاح نظام اخلاقی جامعه، دریچه‌هایی است در مقابل ما تا زمانی نزدیک که باد موافق خداوندی شروع به وزیدن نماید و فرزند تازه‌ی ایران به سلامتی متولد شود. انشالله.

حکمرانی نیز تنها راه چاره‌ای که دارد
ایجاد پارادایم شیفت از ایدئولوژی به اخلاق و از قدرت به حکمت است.

پایان

@yaser_arab57
خدا را شکر که این نکات توسط نماینده‌ی جمهور بیان می‌شود و دیگر نامش سیاه نمایی نیست!

بلکه ما صبح می‌نویسیم و ایشان ظهر اعلام می‌کند :)

حالا رئیس دستگاه اداری (بخش قوه مجریه) باید قدم بعدی را بردارد و بگوید برای تحول در چنین دستگاهی که هم منسوخ است و هم منجمد چه راهکاری دارد؟

از کجا قرار است شروع کند؟‌ از اصلاح همین دستگاه‌های موجود یا ایجاد نهادهای چابک و موازی؟ با چه مدلی ‌و چه رویکردی؟ گام‌های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی که در نظر گرفته کدام است؟

@yaser_arab57
Forwarded from هم-شنوایی
سلام وقت بخیر
من حدود ۴ سال یک آنلاین شاپ داشتم به اسم نیلاس که پریود باکس و محصولات بهداشتی مربوط به قاعدگی میفروختم
بعد از کرونا و فوت پدرم باز هم ادامه دادم و از نو شروع کردم
تا اینکه الان مادر هم مریض شده و باید دوتا عمل جراحی انجام بده و رحم و سینه‌ش رو تخلیه کنه
من هم محصولات نیلاس رو حراجی گذاشتم و هرچی بود فروختم تا بتونم کمک کنم در تامین هزینه ها ولی هنوز نتونستیم پول رو کامل تهیه کنیم
من یک چنل تلگرام زدم و اون باقی مونده های محدود نیلاس که مونده رو اپلود کردم خیلی محصول زیادی نمونده شاید کلش ۱۵ تومن هم نشه ولی اگر اینا هم فروش بره برای ما کمک بزرگیه
اگر خرید کوچیکی حتی در حد ۲۰۰ ۳۰۰ تومن هم انجام بدید ممنونتون میشم.
آدرس چنل نیلاس
https://www.tg-me.com/mojodnilas

این پیام یک دختر خانم ۲۰ ساله‌ست که بنده می‌شناسم. اگر دوست داشتید لطفا از صفحه ایشان خرید کنید.
من نمی‌خواهم این خیابان فرح به اسم من باشد!

سید حسین نصر: [....]حتی بامزه است این خیابان سهروردی که الان در تهران هست و خیابان میرداماد و ملاصدرا. دو تا بلوار بزرگ بالای تخت طاووس را که بعداً ساختند. [به نظر شما] چرا اسم‌های این‌ها این‌جوری است؟ وقتی این اسم‌گذاری شد، اصلاً مردم تهران اسم ملاصدرا را نمی‌دانستند. اسم میرداماد را هم اصلاً نمی‌دانستند و سهروردی را هم یک چیزی شنیده بودند.
من یک روز در دفترم در دانشکده ادبیات نشسته بودم. رئیس دانشکده ادبیات بودم. تلفن زنگ زد و گفتند شهبانو با شما کار دارد. گوشی را برداشتم و سلام و علیک کردم. گفتند الان شهردار اینجا پیش من نشسته و من نمی‌خواهم این خیابان فرح به اسم من باشد، فرح شمالی و فرح جنوبی. شما یکی از بزرگان ایران را معرفی کنید که اسم او را بگذاریم روی آن خیابان.
من گفتم تمام شعرای بزرگ ایران خیابان به اسم خودشان دارند. گویا هنوز هم تغییر نداده‌اند: ناصر خسرو، حافظ، سعدی، فردوسی و خیام.
این‌ها خیابان‌های معتبری بود و خیابان ابن‌سینا هم داشتیم. گفتم که بگذارید سهروردی. گفتند: "خیلی خوب، فکری است" و گوشی را گذاشتند. فردا تمام تابلوها را عوض کردند به خیابان سهروردی.

دهباشی: پس این اسم از آن موقع بود؟

نصر: بله، بله.

دهباشی: فکر کردم بعد از انقلاب عوض شده است.

نصر: نخیر. سال ۴۸ یا ۴۹ بود که عوض شد، هشت سال قبل از انقلاب. یک سال بعد، شهر تهران گسترش پیدا کرد و در عباس آباد شروع کردند به خانه‌سازی و دو تا بلوار بزرگ درست کردند که اشاره کردم: بلوار ملاصدرا و میرداماد. ایشان باز به من تلفن کرد و گفت: فلانی، دو تا خیابان خیلی مهم درست شده. آمده‌اند پیش من برای اسم‌گذاری، شما بگویید چه اسمی بگذاریم؟ من دلم می‌خواست از بزرگان ایران باشد. تا آن وقت، واقعاً همه آن‌هایی که افراد عادی می‌شناختند، خیابان به اسمشان بود. افراد عادی در ایران شعرا را می‌شناسند، بقیه را نمی‌شناسند؛ علما و فلاسفه و ریاضی‌دان‌ها. من فکر کردم و چون آن وقت هم داشتم روی فلسفه صفویه کار می‌کردم، گفتم: "قربان، یکی‌اش را بگذارید خیابان میرداماد، یکی دیگر را ملاصدرا." و همین کار را هم کردند.

بعد وقتی خدا می‌خواهد یک کسی به طریق غیرعادی معروف بشود، در خیابان ملاصدرا یک قصابی خیلی جدید و نویی درست کردند که تمام خانم‌های معنون و شیک تهران می‌رفتند آنجا گوشت می‌خریدند. گوشت‌ها همه بسته‌بندی شده بود. حالا گویا در ایران همه‌جا همین‌جوری هست، ولی خب آن وقت نبود؛ در قصابی لاشه آویزان بود و مگس‌ها می‌آمدند و می‌نشستند روی آن. این یکی خیلی تمیز بود و گوشت‌ها در یخچال بودند و یک‌دفعه در شمال شهر تهران، قصابی ملاصدرا معروف شد. اصلاً خانم‌های آنچنانی نمی‌دانستند که ملاصدرا کیست، خود شوهرهایشان هم نمی‌دانستند، ولی اسم ملاصدرا را معروف کرد.

از آن بامزه‌تر اینکه وقتی عده زیادی ایرانی به آمریکا مهاجرت کردند و رفتند کالیفرنیا، لس آنجلس، خیلی‌ها خاطره آن وقت‌ها را داشتند و سعی کردند مثلاً یک کافه درست کنند مثل کافه نادری. یک دکان مثل فلان جا هم درست کردند در لس آنجلس به نام قصابی ملاصدرا [با خنده]، الان هم هست. تنها جایی در ایالت کالیفرنیا که اسم ملاصدرا به چه بزرگی بر سردر آن هست، این قصابی است. می‌بینید چه جور یک چیز به چیز دیگری، یک علتی به یک معلولی می‌رسد؟(نصر، ۱۳۹۴: ۱۳۷/۱۳۹)
منبع: نصر، سید حسین. ۱۳۹۴. حکمت و سیاست: حسین نصر. به کوشش حسین دهباشی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
@Tehran_WikiBook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر کشی!
یاسرعرب

شاید زمان دیگری نوشتم که برای پخش این چند مجموعه‌ی خرد جنسی که بالاخره پخش آن از امروز آغاز شده است، در دوسال گذشته چه مصائبی کشیدیم و بزرگواران در پلتفرم‌ها و حضرات مقدس در ساترا و ... هر کدام چطور چوب را لای چرخ پخش تولیدات ما گذاشتند!

علی الحال علی رغم مقاومت بسیاری که در این سالها داشتیم تا روی پلتفرم‌های داخلی بمانیم اما در نهایت جلای وطن کرده! و به یوتوب کوچ نمودیم...

حالا این شما و این قسمت اول رسانه سکسوالیته


برش؛

♨️از کارشناس برنامه استاد سید هاشم فیروزی پرسیده‌ام چرا از بنل و نل، تا حنا دختری در مزرعه و بل و سباستین و ... اکثر کاراکترهای کارتونی دهه شصت ما بچه‌ها فاقد مادر بودند و علت اینکه در برخی آثار دیگر مادرها درون قصه‌ها به سرعت از دست رفته و فوت می‌کردند چه بود؟ آیا بین آن زمان و زمانه‌ی حاضر شباهتی هست؟

لینک قسمت اول👇

https://youtu.be/JVFD8Qu6RDg?si=LEE-w07M8QCvmoXC



برای عضويت در باشگاه حامیان خرد جنسی یا حمایت از مجموعه خرد جنسی در تلگرام👇
@Yek_pishnahad_sade




@kherad_jensi
آلت ٢٠ سانتی ایلان ماسک و غرب زدگی غرب ستیزان!

یاسرعرب
در اینجا چند اشاره به《علل》ابهام سیاستی ج.ا داشتم. و بیش و پیش از این هم دوستان دیگری در موضوع قلم زده‌اند.

اما در خصوص《عوارض》آن، گفتگو در رسانه‌ی رسمی ج.ا در مورد میزان استاندارد آلت جنسی مردان نمونه جالبی است!

یادتان که هست بعد از هجده‌نوع مخالفت مذاکره با آمريکا، پس از رای آوردن ترامپ خبر دیدار یکی از مسئولین با ایلان ماسک و مذاکره با او درز پیدا کرد و غوغایی شد. چند روز بعد هم طبق معمول تکذیب رسمی شد و تمام.

البته ما موافق هرنوع مذاکره حتی در دل جنگ هستیم. اما این دستپاچگی نشان از همان بی‌برنامه بودن دارد که وقت وقتش از در دروازه‌ رد نمی‌شود. و ناگهان (بعد خوردن چوب و پياز و دادن پول) از سوراخ سوزن عبور می‌کند!

حالا حکایت رسانه رسمیِ اینستاگرام زده‌ی ماست که در حوزه‌ زیست جنسی کلا لال است و ناگهان با اسکرول اینستاگرام احساس می‌کند
-بله! اگر از طول آلت جنسی بگویم خیلی وایرال می‌شوم!

کاری هم ندارد که پژوهشی کند و ببیند نظام مسائل این حوزه چیست؟ از کجا باید شروع کرد؟ با چه فرمی یا چه زبانی؟

جاهل را ندیدم مگر در افراط یا تفريط!

@yaser_arab57
‌‌‌‌زن، خرگوش و آزادی!
✍️یاسر عرب

واقعه ی خونین 1401 که جنبش مهسا لقب گرفت، در ظاهر مقاومتی مدنی فرض شد در مقابل حجاب اجباری و یا نهایتا سلطه‌ی حکومت بر پوشش شهروندان و تلاش برای آزاد سازی سبک زندگی کسانی که نگاه کالیبره ی حکومت را بر نمی‌تابیدند!

این اما همه ی ماجرا نبود! بخش زیرین این آتش فشان، مقابله با دستور پذیری جنس زن به عنوان شهروند درجه‌ی دو در مقابل حکومتی بود که عمده تصمیم گیران و تصمیم سازان و مجریان آن نه تنها مرد بودند بلکه مهمتر از آن، از ظرافتها و خواستهای زیست جهان زنانه یا بی‌خبر بوده یا خود را دهه‌ها به تغافل زده بوده و حقوق بسیاری را مسکوت گذاشته بودند (حداقل آن گواهینامه موتورسیکلت!)

جالب اینجا که همین امکان مطالبه (ایجاد بستر تحصیلات، شان مطالبه گری دادن، ساخت بستر خود باوری و بروز اعتراض) را خود حاکمیت طی ده ها سال به شکل زیر ساختی (با ایجاد فضاهای برابر تحصیلی، وارد کردن حجم بیشمار زنان در اداره کشور از درون ادارات، تا تفویض برخی مدیرت‌های میانی) به وجود آورده و حالا احساس می‌شد در مقابل پرداخت سهم زیست زنانه ایستادگی به شدت غریزی و نرینه دارد!

چالش اما از این هم عمیق تر است! ایران در جاده‌ای نو از حرکت زنانه در تغییر پیچ تاریخ جهان برای هر چه زنانه تر شدن زیست انسانی قرار گرفته و حالا حاکمیت ریشه‌های ایستادگی در مقابل این خواست را که موجب بهم ریختگی گفتمان ایدئولوژیک آن می‌شود، در دفاع از《گفتمان میراث》می بیند!

اما در این میان این تنها ایران یا حتی خاورمیانه و حتی تر غرب نیست که قرار است با چنین پوست اندازی مواجه شود. و موضوع باز هم از این عمیق‌تر است!

تبیین بهتر این موضوع را با دیدن قسمت دوم از مجموعه سینما سکسوالیته و گفتگو پیرامون انیمیشن زوتوپیا می توانید مشاهده کنید👇

لینک قسمت دوم انیمشن زوتوپیا👇

https://youtu.be/JVFD8Qu6RDg?si=aOJP2QiAErtEP5aK

خرد جنسی هیچ حامی نهادی، سازمانی، یا دولتی ندارد.
برای عضويت در باشگاه حامیان خرد جنسی یا حمایت از مجموعه خرد جنسی لطفا در تلگرام به این آی دی پیام دهید👇
@Yek_pishnahad_sade




@kherad_jensi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جناب محمد خاکپور وسط پخش زنده شبکه سه دارد از شخص محمدرضا شاه بابت ساخت استادیوم آزادی تشکر می‌کند.

البته از دست اصحاب سانسور این یکی در رفت و احتمالا تهیه‌کننده برنامه مورد عتاب ‌شدید قرار خواهد گرفت!

اما چه می‌شد که در نزديکی گذشت نیم قرن از انقلاب، رسانه‌های ما و حاکمان ما و مدیران ما و صدا و سیما تنها این چهره‌ی تکراری مخرب و فرسوده و وا داده را از پهلوی نشان نمی‌دادند، بلکه اشتباهات او را در کنار محاسن و تلاش‌های‌اش برای ایران روایت می‌کردند.

این روش حتی بعدها بیشتر به کار خودشان می‌آید و نگاه آیندگان و قضاوت اهالی فردا را نسبت به خود حاکمان امروز نیز تلطیف می‌کند!

از روایت یک طرفه و تماما مخرب چهل سال گذشته چه سود وقتی در اذهان مردم و حالا در رسانه‌ی رسمی صدا و سیما شاه اگر خادم نباشد، آنچنان خائن‌ نیز به نظر نمی‌رسد!

ای اهل ایمان، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی گواه باشید، و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن دارد که از راه عدل بیرون روید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر (از هر عمل) است، و از خدا بترسید، که البته خدا به هر چه می‌کنید آگاه است.
مائده.5

@yaser_arab57
پیشنهاد آقای پزشکیان و همکارانش، کاهش تنش در سیاست خارجی، توسعه ارتباطات بین‌المللی و تسهیل جریان مبادلات مالی با جهان به منظور جبران کمبود ارز در کشورست. بجاست که در عوض آدرس دادن برای یقه‌گیری از کسی که راه‌حل روی میز دارد، موانع اجرای راه‌حل او را مورد توجه قرار داد.

@AmirTafreshi
2025/01/10 03:23:33
Back to Top
HTML Embed Code: