Telegram Web Link
*خاک جدید...ریشه جدید*
2 اردیبهشت
لحظات الهام ميتواند يك عمر آرامش روحی به همراه داشته باشد، من دليل خوبی دارم كه بدانم حقيقت كه بوته های خشم را از ريشه میكند، علی رغم بادهای شديد اجبار كه ميتواند ما را نابود كند، يا اينكه خودمان از آن استفاده می كنيم تا خود را نابود كنيم، استوار می ايستد.

(از ديدگاه بيل)

وقتی به انجمن آمدم مثل يك نهال كوچك لرزان بودم كه ريشه ام از خاك بيرون زده بود. برای نجات به انجمن رفتم، اما اين تازه آغاز كار بود.من قد كشيده بودم، رشد كرده بودم، پيچيده بودم، اما با كمك ديگران سرانجام روحم از ريشه جوانه زد . من آزاد بودم . من تلاش كردم، خشك شدم، به درون خاك بازگشتم، دعا كردم، دوباره تلاش كردم، و ناگهان الهامی دريافت كردم . از ريشه روييدم، روحم رشد كرد و قوی شد، سبز شدم : بندگانی كه جهش های بلند دارند به سمت آسمان می روند.اينجا روی زمين، خداوند بی قيد و شرط قانون عشق متعال را ادامه می دهد. زندگی من در انجمن مرا "روی يك پايه جديد قرار داد... ريشه هايم در خاكی جديد قرار گرفتند". (الكلی های گمنام)


https://www.tg-me.com/weyar
اینان طبیعتاً نمی‌توانند روش زیستی را که نیاز به
《《 *صداقت کامل* 》》دارد در پیش گیرند و امکان موفقیتشان کمتر از حد معمول است.
#کتاب الکلیهای گمنام صفحه ۹۰
چقدر این پیام ' *کلیدی‌* ' است و انجام "هر روز' آن اگر بخواهیم یک فرصت روزانه را پاک و با بهبودی بگذرانیم لازم و ضروری است 👇
خوشبختانه راه حلی وجود دارد و لازمه توفیق در آن پا بر روی غرور گذاشتن؛ اعتراف به ضعفها و درون نگری است.

کتاب الکلیهای گمنام  صفحه ۵۶
هر روز با زانو زدن از "خداوند" عاجزانه قدرت و چگونگی انجام اینکار را خواستاریم. 🤲🙏🤲
#غرور اولین و مُهلک ترین گناه کبیره  کتاب 12/12
# تجربه ::در کتاب پایه الکلیهای گمنام فقط و فقط  یک فصلِ راه نجات وجود دارد(ص ۴۹ تا ۶۰) و جالب اینه که در این فصل هم فقط و *فقط* یه راهکار داده مابقی داره در مورد مشکل(بیماری) حرف میزنه
و این راهکار طلائی تکرارِ روزانه 👇
*خوشبختانه راه حلی وجود دارد و لازمه توفیق در آن پا بر روی "غرور" گذاشتن؛ اعتراف به ضعفها و درون نگری است.*

کتاب الکلیهای گمنام  صفحه ۵۶
# چرا کتاب الکلیها این قسمت به جای نقص غرور نگذاشته مثلاً شهوت ؟؟؟
یا چرا
#کتاب ۱۲/۱۲ غرور رو بعنوان اولین نقص عنوان میکنه ؟؟؟
🛎تنها نقصی(گناهی) که کاملاً راه
*فیضِ خدا* رو میبنده و تنها نقصی که اگه روزانه پا روش نذاریم ۱۰۰ درصد یه الکلی رو اول در روح و بعد در جسم میکُشه همین
نقص *غرور* هست.

https://www.tg-me.com/weyar
این مردان و زنان معمولا به دلیل لذت بردن از تأثیری که الكل در آنها می گذارد مشروب میخورند . این احساس بسیار اغوا کننده است و با آنکه اقرار میکنند مشروب به آنها لطمه می زند ، اما از مدتی قدرت تميز بين درست و غلط را از دست می دهند . از نظر آنها مانند یک الكلی زندگی کردن تنها راه عادی زندگی کردن است . آنها بی تاب ، بدخلق و ناراضی هستند و فقط پس از صرف چند گیلاس مشروب می توانند ، احساس آرامش و راحتی را دوباره تجربه کنند . آنها از اینکه می بینند دیگران بدون دردسر و تقاص بعدی مشروب میخورند متعجب می شوند . پس از آنکه یک الكلی دوباره تسلیم خواسته مشروب خواری خود شد ، همچنانکه بسیاری از آنها می شوند ، پدیده ویار در او نمایان می شود و سلسله مراتب دورانی و معروف مشروب خواری آغاز خواهد شد و با پشیمانی به تصمیم گیری جدی در ترک همیشگی مشروب منتهی می شود . این جریان به طور مرتب تکرار خواهد شد و تا یک تغییر اساسی روانی در شخص به وجود نیاید ، امید چندانی به بهبودی او نمی توان داشت .

کتاب بزرگ الکلی هــــــای گـــــمنـــام
نظریه پزشک

https://www.tg-me.com/weyar
بگذارید وجدان شما راهنمای شما باشد.

من مشکل زیادی با مکان ها یا چیزها نداشته ام. مشکلات من همیشه با مردم آن مکان ها و صاحبان آن چیزها بوده است.  همیشه همین افراد دیگر بوده اند.

وقتی برای اولین بار وارد AA شدم، متوجه شدم که یکی از علائم اعتیاد به الکل ناتوانی ما در ایجاد مشارکت واقعی با سایر انسان ها است. من می‌توانم شریک زندگی شما باشم، به شرطی که شما بخواهید آن را به روش من ببینید.

اکثر کسانی که می شناختم از من خسته شدند و کنار رفتند. من باید توضیح می‌دادم که چرا آنها مرا ترک کردند، بنابراین به تمام عیوب آنها اشاره کردم و در عین حال رفتار خودم را توجیه کردم (بهانه‌ای قابل قبول اجتماعی برای یک رفتار غیرقابل قبول اجتماعی ایجاد کردم).  بعد از این رفتار هرگز نسبت به خودم احساس خوبی نداشتم، اما نمی‌توانستم با این ایده روبرو شوم که اعتراف کنم که مشکل من هستم.

یک روز عصر، داشتم با یکی از دوستانم درباره این موضوع صحبت می‌کردم و او گفت: «همه اشکال انتقاد و تعیین شخصیت ناشی از عزت نفس پایین است.» من از شخص دیگری شنیدم که گفت: "دو راه برای بدست آوردن بلندترین ساختمان در شهر وجود دارد،
1. ساختن بلندترین ساختمان
2. یا خراب کردن تمام ساختمان های دیگر."

می‌دانستم اگر می‌خواهم بر ناامنی درونم غلبه کنم، باید زبانم را مهار کنم. اگر قرار بود تصوری از خود سالم داشته باشم، باید به شایستگی های خودم تکیه می کردم.

همه افراد برای محافظت از خود شرطی شده اند و اغلب بیش از حد واکنش نشان می دهند و کارهایی انجام می دهند و می گویند که باعث می شود دیگران واکنش مشابهی نشان دهند. این می تواند به هر رابطه ای آسیب برساند، و گاهی اوقات می تواند دوستی را از بین ببرد.

من در برنامه الکلی‌های گمنام هستم تا خودم را درمان کنم، بنابراین این مسئولیت من است که فرار خودم را قطع کنم و ابتکار عمل را به عهده بگیرم تا با طرف عمل خود مقابله کنم، چه طرف مقابل همکاری کند یا نه. اگر بخواهم با هر انسانی که می شناسم بهترین رابطه ممکن را داشته باشم (قدم 8 12×12) این به من بستگی دارد و مجبور شدم از قضاوت افراد بر اساس رفتار ظاهری آنها دست بردارم، عمیق تر نگاه کنم و سعی کنم بفهمم که آنها چگونه مشروط به رفتار هستند. روشی که آنها انجام می دهند.  این به من قدرت می دهد که همدل باشم و اوضاع را تشدید نکنم.

همه ما اشتباه می‌کنیم و امروز اجازه نمی‌دهم EGO خودم مشکل را بیشتر کند. وقتی به خودم اجازه می‌دهم با شخص دیگری که مثل من مشکلاتی دارد درگیر شوم، تنها چیزی که می‌گویم این است: "شرط می‌بندم که نفس من می‌تواند نفس شما را شلاق بزند."

ای
ن یک روند طولانی و کند است و نیاز به توجه مداوم از سوی من دارد. من سعی می کنم همه را عفو کنم. من قانون طلایی را در هر شرایطی اعمال می کنم. من از دعای سنت فرانسیس برای الهام استفاده می کنم. زمانی که شخص دیگری کمی از بازی خود دور است، از انباشته شدن خودداری می کنم.

اگر متوجه شدم که آن شخص هنوز هم مایل است از مرزهای من عبور کند و باعث ناراحتی من شود، می‌توانم خود را کنار بزنم و بدون محکوم کردن طرف مقابل جدا شوم. وقتی او حضور ندارد، عیب های او را با دیگران در میان نمی گذارم (بدون شایعه).

مم
کن است سالها طول بکشد تا کسی از تغییراتی که من ایجاد کرده ام قدردانی کند. و هنگامی که آنها این کار را انجام می دهند، آن را حتی بیشتر خوشحال می کند. امروز، من حریف هیچ کس نیستم.  من قربانی هیچکس نیستم  و من عامل هیچکس نیستم می دانم که نفس امروز من را دوست ندارد، اما وجدان من حرف آخر را می زند.

تو
سط ریک آر.
منبع : کلیولند ایالات متحده

https://www.tg-me.com/weyar
پس از ناکامی ای که در ترک دادنِ حتی یک الکلی داشتم، دکتر سیلک ورث، فتوای پروفسور ویلیام جیمز را به یادم آورد که:
" تقریباً اساس هرگونه تجربه ی واقعیِ دگرگونی روحانی، استیصال و در خود شکستن بوده است. "

از دیدگاه بیل صفحه ی ۲۵۴

https://www.tg-me.com/weyar
من از خودم میپرسیدم *" چرا گام های دوازده گانه نمی تواند مرا از افسردگی رها کند ؟ "* در آن زمان به نیایش سنت فرانسیس خیره شده بودم ... " آرام کردن بهتر از آرام شدن است . " درست است ، روشش همین بود . ولی چرا تأثیر نداشت ؟ ناگهان فهمیدم مشکل کجاست . *خطای اصلی من همیشه وابستگی - وابستگی تقریباً مطلق به مردم یا شرایط بوده است تا برای من اعتبار و امنیت و از این قبیل فراهم کنند .* من وقتی بر اساس آرزوها و مشخصات کمال گرایانه خود نتوانستم به این چیزها برسم ، برای آنها جنگیدم و وقتی با شکست روبرو شدم افسردگی هم آمد.

*بیل دبلیو*
https://www.tg-me.com/weyar
2024/11/05 19:06:40
Back to Top
HTML Embed Code: