کانال الکلی هاAA🇮🇷 9999

راه حل مشترک ما

مروری بردوازده قدم جلسه یازدهم

تجربه دهنده : سعید سام

https://www.tg-me.com/weyar

735 views13:00

سخنان
سوامی ساتیاناندا ساراسواتی
نسبت خلقت با قلب چیست؟

قلب، عالم هستی،اصل خلاق،و عقل، اصل ویرانگر است.دل راه خداست و عقل راه نفس(ابلیس درون).
این مهم را می توانید دردنیا ببینید. حتی درزندگی شخصی خود خواهید دید که فقط از طریق قلب به خانواده،دوستان و اقوام خود نزدیکتر هستید. اگر از طریق عقل به کسی نزدیک هستید، فقط برای انگیزه های خودخواهانه نفی شخصی است. اگر انگیزه های خودخواهانه داشته باشید، چیزهای خوبی می گویید، اما هدف خود را دارید، که از مغز، است.
دل از خودخواهی پاک است. سرچشمه مهمترین صفت که فداکاری است، ایثار است. مادر فداکار است، خدا فداکار است، پرتوبخش فداکار است، زیرا آنها در سطح قلب عمل میکنند.در دنیا اگر کسی بخواهد به خدا نزدیک شود،باخداارتباط برقرار کند، عقل مانع است. شما باید از عقل،استدلال و منطق فراتر بروید.عقل می تواند تا حدودی مفید باشد، اما در یک نقطه به مانع تبدیل می شود و باید از آن عبور کنید.شاید بتوانید از طریق عقل درباره خدا بحث کنید اما نمیتوانیداو را احساس کنید. عقل نمی تواندخدا را درک کند یا احساس کند،برای داشتن تجربه ای از خدا،یااز کل جهان،کلیت مطلق،به قلب نیازدارید.

شما احساسات خود را از طریق قلب بیان می کنید. احساس چیست؟ عشق، نفرت، اشتیاق، فداکاری و خشم احساسات هستند. شما آنها را احساس می کنید، آنها را نمی بینید. به همین ترتیب، شما نمی توانید خدا را ببینید. شما نمی توانید بگویید: "خدا را به من نشان دهید تا به او ایمان بیاورم." خدا را باید حس کرد.
خدا را باید حس کرد، همانطور که عشق مادری یا دوستی احساس می شود. احساس دوستی یا حتی نفرت بهاوا نامیده می شود. این یک نگرش قلبی است. انسان نگرش های مختلفی در خود دارد که به بلوغ کامل رسیده است. شما مجبور نیستید یاد بگیرید که چگونه قلب خود را توسعه دهید. هر انسانی، چه یک قدیس یا یک فرد عادی، یک کودک، یک زن جوان، یک پیرمرد یا حتی یک نوزاد دو ساله، قلب کاملاً رشد یافته ای دارد، زیرا می تواند عشق، درد، خصومت و نفرت را احساس کند. شما مجبور نیستید احساسات را توسعه دهید، آنها برای هر موجود زنده طبیعی است، نه فقط برای انسان. درختان و حیوانات احساسات دارند. این تمایل طبیعی هر موجود زنده ای به واکنش است. این واکنش به یکدیگر نتیجه احساس است.
برای درک رابطه بین قلب و جهان، باید درک کنید که خدا مرکز جهان است. قلب چشمی است که از طریق آن می توانی او را ببینی. شما هرگز نمی توانید او را بدون قلب ببینید. شما می توانید کتاب مقدس، پورانا ، و کتاب مقدس را مطالعه کنید ، اما فایده ای نخواهد داشت. شما فقط می توانید خدا را با چشمان قلب خود ببینید. همین خدا مرکز، روح باطن، عالم و کلیت عالم است. خدا و جهان یکسان هستند. مطلقا هیچ تفاوتی وجود ندارد
چگونه می توانیم آرامش قلبی داشته باشیم؟
دل همیشه آرام است. این ذهن است که به آرامش نیاز دارد. قلب هیچ مشکلی ندارد. قلب همه پر از عشق و لطف است. دل هر کس پاک است، آلوده، نجس و فاسد نیست. آنچه شما نیاز دارید آرامش ذهنی است نه آرامش قلبی. ذهن همیشه مثل میمون اینجا و آنجا می دود. بنابراین، باید بپرسید که چگونه می توان به آرامش فکر کرد. اگر می‌خواهید بدانید چگونه می‌توانید به آرامش قلبی دست یابید، پس من نمی‌دانم زیرا هیچ‌وقت مشکلی در قلب ندیده‌ام. حتی یک جنایتکار یا یک فرد فاسد هم قلب خوبی دارد. حتی یک قاتل در دل عشق به زن و فرزندانش دارد.
چگونه می توانیم باکتی، عشق به خدا را توسعه دهیم؟
همه آرزوی عشق دارند. همه می خواهند دوست داشته باشند و دوست داشته شوند. عشق چیزی است که شما می دانید. من مجبور نیستم در مورد عشق به شما یاد بدهم، بلکه در مورد اینکه چگونه این عشق را از ماده به روح ساده کنید. عشقی که به دنیای مادی دارید چگونه می تواند به سوی خدا هدایت شود؟ وقتی نسبت به دنیای مادی احساس می کنید، چگونه می توانید عشق الهی را به دست آورید؟ وقتی دنیا را دوست داری دنبال سایه می دوی. وقتی خدا را دوست داری در برابر سایه می دوی، دنبال نور می دوی. اگر نور را دنبال کنید، سایه هم شما را دنبال می کند.

https://www.tg-me.com/weyar