Telegram Web Link
.          "یک نقشه ی ناشناخته"

قسمت اول

تا سن سیزده سالگی آدم معتقدی بودم. تا وقتی که مادرم فوت کرد و یتیم شدم. ( پدرم را در سن چهار سالگی از دست داده بودم). از سن دوازده سالگی به همراه مادرم در مراسم دینی کلیسا به طور مرتب شرکت می‌کردم. تمام گفته های مادرم و موعظ کلیسا رادرباره‌ی خدا، مسیح، بهشت و شیطان به یاد دارم. پس از این که مادرم فوت کرد، به همراه دو برادر بزرگترم به همراه عمو و عمه زندگی می کردیم. مدتی در کلیسا به طور مرتب شرکت می‌کردم ولی دلیل این کار را به خوبی درک نمی کردم. کم کم احساس تردید در من به وجود آمد و به این ترتیب دیگر به کلیسا نرفتم. خوردن اولین مشروب را در سنین نوجوانی تجربه کردم. از همان موقع رفتن به کلیسا و خدا را فراموش کردم. تردیدم آن قدر زیاد شده بود که دیگر به هیچ خدا و بهشت و جهنم و شیطانی اعتقاد نداشتم. حتی زمانی که مشروب میخوردم، بهتر می توانستم این اعتقادات را انکار کنم به طوری که بدون احساس گناه، خطا و یا هر نوع احساس دیگری می توانستم در تاریکی مرتکب قتل شوم. واقعا نمی توانم توصیف کنم که تا چه حد تغییر کرده بودم.
آدمهای اطراف برایم مهم نبودند همان طور که من برای آنها هیچ اهمیتی نداشتم. بالاخره تصمیم گرفتم که فکری به حال این به اصطلاح زندگی کنم و برای همیشه از شر آن خلاص شوم.اسلحه را برداشتم و یک گلوله در سینه ام خالی کردم. وقتی مرا به بیمارستان بردند دکترها گفتند: (بعدا برایم تعریف کردند)
« این مرد باید تا حالا مرده باشد».
می‌توانید تصور کنید که مرا با چه کلمه ای خطاب کردند؟ مرد!طبق گفته ی دکترها و پرستارها چند روز در حالت کما بودم و فقط بعضی اوقات برای لحظاتی به هوش می آمدم. در همان حال یک بار دیگر جهنم و صاحب آن یعنی شیطان را باور کردم نمی دانستم که واقعا زنده ام با این که چند دفعه بیهوش شدم و دوباره به هوش آمدم، ولی بالاخره به هوش آمدم و دیدم که زنده ام. کم کم به این باور رسیدم که نیرویی بیرونی مرا از مرگ نجات داده است. در آن موقع نفهمیدم که این نیرو با خدا ارتباط دارد. ولی در آن لحظه می توانستم به دکترها و پرستارها بگویم که نیرویی قوی تر از آنها و خودم، ترتیب کارها را داده و اکنون حالم خوب است. مثل نقشه ای بود که از قبل طرح ریزی شده باشد. احساس می کردم ما در این جریان فقط به عنوان واسطه عمل کردیم. نمیدانم چه بود ولی دلم می خواست از جریان سردر آورم.


📕کتاب به باور رسیدن
صفحه‌ی 80

❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

www.tg-me.com/weyar1

www.tg-me.com/weyar2

   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ

‌‌‌
.          "یک نقشه ی ناشناخته"

قسمت دوم

در واقع انجمن الکلی های گمنام به بیمارستان آمده بود. پس از اینکه از بیمارستان مرخص شدم، چند تن از اعضای انجمن مرا به مرکز توان بخشی بردند. در آنجا برنامه الکلی های گمنام را به طور تمام و کمال اجرا کردم و پس از بهبودی به شهر خودم بازگشتم و مورد استقبال اعضای گروه محل قرار گرفتم. یک شغل نیمه وقت پیدا کردم. در ابتدا روزی یک ساعت کار می کردم ولی به مرور زمان که حالم بهتر شد به صورت تمام وقت مشغول به کار شدم. در عین حال زیر نظر دکتر هم بودم. آدمهای آن محیط و کار آنجا برایم تازگی داشت و اصلا با روحیه ی من سازگار نبود.
کار! چون تا قبل از این همه چیزم در مشروب و قمار و مسائل دیگری که مختص آن نوع زندگی بود، خلاصه میشد.
یک روز پس از نیم ساعت کار، رئیس به من گفت که باید به کلوپ الکلی های گمنام بروم. من در آنجا به عنوان مستخدم زندگی می کردم و حالا ببینید که چه اتفاقی افتاد.
به آنجا رفتم همان طور که روی صندلی راحتی نشسته بودم سنت های دوازده گانه انجمن را که بر روی دیوار نصب شده بود می خواندم هر بار که آن نوشته ها را می خواندم بیش از دفعه ی قبل متوجه ی مطلب میشدم همین طور که مشغول خوردن قهوه بودم ناگهان احساس کردم که معنی نوشته ها را کاملا متوجه میشوم همان طور که روی صندلی خشکم زده بود و به سنت های دوازده گانه خیره شده بودم معنی آنها ناگهان مثل نوری جلوی چشمم روشن شد.همان موقع حضور نیروبی را احساس کردم، این نیرو را قبلا در بیمارستان هم تجربه کرده بودم این نیرویی که موفق به درکا آن شده بودم خدا بود و آن نقشه ای که باعث شد من از مرگ نجات یابم کار خدا بود و حالا معنی آن را فهمیده بودم تا این پیام را به الکلی های دیگر برسانم. و این که سنت های الکلی های گمنام را در تمام امور به کار بندم.حال بین دیروز و امروزم تفاوت بسیار زیادی را احساس می کردم چون قبلا آدمی بودم که به خدا اعتقاد نداشت و آرزوی مرگ می کرد ولی حالا ایمان آوردم و نه تنها آرزوی مرگ ندارم بلکه می خواهم زنده بمانم. من پیامهای خیلی زیادی گرفتم که می بایست به بقیه ی اعضاء منتقل کنم!
                        توتگارت، ارکانزاس

📕کتاب به باور رسیدن
صفحه‌ی 80

❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

www.tg-me.com/weyar1

www.tg-me.com/weyar2

   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ

‌‌‌
این نگرش ما را وارد قدم دهم می.کند قدمی که به ما پیشنهاد میکند به تهیه ی ترازنامه ی  شخصی خود ادامه دهیم و اشتباهات تازه خود را در زندگی تصحیح کنیم ما این طریقه ی زندگی را همان قدر جدی پیگیری میکنیم که در پاک سازی اشتباهات قدیم خود دنبال کردیم ما اکنون وارد یک دنیای روحانی شده ایم. اقدام بعدی ما رشد در درک و تأثیر گذاری است و این داستان یک روزه و یک شبه نیست بلکه در سرتاسر طول عمر ما باید تداوم داشته باشد. ما مرتباً باید مواظب خودخواهی ، ناصادقی رنجش و ترس باشیم و وقتی سر بر می آورند. همان دم از خدا میخواهیم که آنها را برطرف کند و مسئله را با یک نفر دیگر در میان میگذاریم. اگر زیانی به کسی رسانده باشیم سریعاً جبران میکنیم و سپس افکار خود را قاطعانه بر روی کسی که بتوانیم به او کمک کنیم متمرکز میکنیم رمز  ما، عشق و تحمل نسبت به دیگران است.  ما دیگر با هیچکس و هیچ چیز سر جنگ ،نداریم حتی با الکل زیرا اکنون دیگر سلامت عقل خود را بازیافته ایم به ندرت ممکن است به فکر الکل بیفتیم و اگر احياناً وسوسه شویم از آن دوری میکنیم همچنان که از یک شعله ی داغ خود را پس میکشیم واکنشهای ما معقول و طبیعی خواهد بود و متوجه میشویم که این اتفاق به طور اتوماتیک روی داده است متوجه میشویم که بدون هیچگونه کوشش و فکری از جانب خود موضعِ فکری تازه ای نسبت به الکل پیدا کرده ایم. معجزه در این است که تمام این ،جریان خود به خود اتفاق میافتد ما دیگر با الکل در جنگ نیستیم و از وسوسه هم نمی هراسیم. احساس میکنیم که گویی ما را در حالت بیطرفی قرار داده اند حالتی مطمئن و .ایمن بدون آنکه حتی سوگندی خورده یا عهدی بسته باشیم میبینیم که مشکلِمان برطرف شده است و دیگر برای ما وجود ندارد در ما نه احساس غرهگی خواهد بود و نه ترس. بنابر تجربه ی ما، تا جایی که در حفظ وضعیت روحانی خود کوشا باشیم واکنشهای ما به همین ترتیب ادامه خواهند یافت.
به سادگی اتفاق میافتد که انجام اقدامات این برنامه روحانی را متوقف کرده و به آنچه به دست آورده ایم بسنده کنیم که در آن صورت مستقیماً به طرف گرفتاری رفته ایم الکل دشمنی است آب زیرگاه و ما از آن شفا پیدا نکرده ایم. آنچه ما به دست آورده ایم چیزی نیست جز مهلت روزانه ای برای زنده ماندن آن هم مشروط بر حفظ شرایط روحانی مان ما باید هر روز چشم اندازی از اراده ی خداوند را در تمامی اعمال خود بگنجانیم چطور میتوانم به بهترین وجه در خدمت تو باشم باشد که اراده ی تو محقق شود نه) من اینها افکاری است که باید همواره با خود داشته باشیم در این راه میتوانیم هر چه قدر که بخواهیم نیروی اراده خود را نیز به کار گیریم این است طریق استفاده ی صحیح از اراده تاکنون مطالب فراوانی درباره ی دریافت نیرو و الهام و راهنمایی از او که صاحب تمام قدرتها و دانش،هاست بیان کردیم اگر با دقت از دستورالعملها پیروی کرده باشیم کم کم جریان روح او را در وجود خود احساس میکنیم و تا حدودی خدا آگاه میشویم و شروع به پرورش این ششمین حس حیاتی میکنیم اما باید جلوتر برویم که مفهوم آن انجام اقدامات بیشتر است.


کتاب بزرگ فصل شروع اقدامات

ویرایش سوم ص 114-115
ویرایش چهارم ص 83-84

𖣔‌‌‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

         www.tg-me.com/weyar1

                 www.tg-me.com/weyar2

                     www.tg-me.com/refctiohsDaily

   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ

‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
. حفظ و ارتقا


واضح است که یک #زندگی‌‌ِ پر از #رنجش چیزی جز پوچی و اندوه به ارمغان نخواهد آورد.
دقیقا به همان میزان که رنجش را به زندگز راه می دهیم،ساعاتی را که می توانست #ارزشمند واقع شود،هدر داده ایم.اما برای یک انسان الکلی که #آرزوی حفظ و ارتقاء تجربه #روحانی را دارد،مسئله در دل نگه داشتن رنجش، بینهایت خطرناک است.
زیرا در این صورت خود را از نور معنویت و آفتاب #روحانیت محروم می کنیم و جنون الکل باز می گردد و ما دوباره تن به نوشیدن می دهیم و نوشیدن برای ما مرگ است.

اگر قرار است زندگی کنیم باید از خشم رها شویم.تندخویی و از کوره در رفتن از آن ما نیست.

#عصبانیت‌برای‌انسانهای‌عادی، عرض اندامی است زودگذر اما برای ما #الکلی ها‌سم است.


📖 #کتاب‌ازدیدگاه‌بیل‌صفحه۱۲


𖣔‌‌‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

www.tg-me.com/weyar1

www.tg-me.com/weyar2



   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ

‌‌‌
. همه یا هیچ؟

#پذیرش و ایمان قادرند #هوشیاری صد در صد حاصل آورند.
در واقع این دو این چنین می کنند و باید همین اینگونه باشد، در غیر این صورت هرگز زنده نمی مانیم.
اما آنگاه که این #نگرش ها را به مسائل #عاطفی مان تعمیم می دهیم، پی می بریم که نتایج تنها بطور نسبی،قابل حصول است.
به عنوان مثال، هیچ نمی تواند کاملاً از #ترس، خشم و #غرور خلاص شود.
بنابراین، امکان ندارد در این زندگی به #فروتنی و عشق کامل دست یابیم.
از این رو باید برای پیشرفتی بسیار تدریجی با توجه به بیشتر مسائل و مشکلات خود که گاهی موجب بروز #ناکامی های سنگین می شود مهیا و شویم.
دیگر آن نگرش #قدیمی مان که می گفت "همه چیز یا هیچ چیز" بایستی باطل گردد.

#کتاب ازدیدگاه بیل صفحه۱۳



𖣔‌‌‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

www.tg-me.com/weyar1

www.tg-me.com/weyar2



   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ

‌‌‌
. قلمرو روح


در زمان های قدیم ، #رشد مادی به طور دردناکی آهسته بود.
ماهیت پژوهش علمی مدرن ، کنکاش و اختراع تقریبا‌ً #ناشناخته بود.
در قلمرو مادی، #ذهن مردم به وسیله خرافه پرستی،سنت و همه جور ایده های ثابت به غل و رنجیر کشیده شده بود.برخی از معاصرین کریستف کلمب ، #موضوع گرد بودن کره زمین را #باوری احمقانه می پنداشند.
کسان دیگری، نزدیک بود گالیله را به خاطر بدعت های اخترشناسی اش به هلاکت برسانند.
آیا برخی از ما راجع به عالم #معنا، همان قدر #متعصب و بی منطق نیستیم که پیشینیان نسبت به عالم ماده بودند؟
دریافتیم که #پروردگار،شرایط دشواری برای آنان که طلبش هستند،ایجاد نمی کند.
برای ما عالم معنا، عرصه ای پهناور، وسیع و باز است و هرگز برای آنان که با جدیت #جویای او هستند محصور و ممنوع نیست. ما بر این #باوریم که راه برای همگان باز است.

#کتا‌ب‌ازدیدگاه‌بیل صفحه١٤

𖣔‌‌‌‌‌𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚: 𝒂𝒍𝒄𝒐𝒉𝒐𝒍𝒊𝒄𝒔𝒂𝒏𝒐𝒏𝒚𝒎𝒐𝒖𝒔

www.tg-me.com/weyar

www.tg-me.com/weyar1

www.tg-me.com/weyar2



   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ    ⌲
   ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ   ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ
‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/10/05 15:27:53
Back to Top
HTML Embed Code: