Telegram Web Link
وعده های زرین و حق کتاب الکلیهای گمنام

[چکِ سفید امضاء _مبلغ :واقعاً قیمت ندارد __امضاء خداوند]

۱. ما دوستان زیادی پیدا کرده ایم.انجمن دوستانه ما چنان بارور شده که جزئی از آن بودن احساس فوق العاده ای را در ما بوجود می آورد.

۲‌.ما از زندگی خود احساس شادمانی واقعی میکنیم،حتی در مواقع فشار و سختی.

۳.من صدها خانواده را دیده ام که گام در راهی نهاده اند که مقصدی واقعی داشته است.

۴.من شاهد حل شدن بغرنج ترین مشکلات خانوادگی بوده ام و از میان رفتن کینه ها،پدرکشتگی ها و تلخی های مختلفی را به چشم دیده ام.

۵.من مردانی را دیده ام که از تیمارستان بیرون آمده اند و نقشی حساس در زندگی خانوادگی و اجتماعی خود به عهده گرفته اند.

۶.چه بسیار صاحبان حرفه و تجارت که موقعیت های خود را دوباره به دست آورده اند.

۷.به ندرت گرفتاری و یا مصیبتی یافت می‌شود که در جمع ما حل نشده باشد‌.

۸.قرار بود با خوشبختی،آرامش و مثمر ثمر بودن آشنا شوم و به راهی پای بگذارم که بطور غیر قابل باوری هرچه زمان بگذرد شگفت آورتر شود.

9.شاه وعده :
تجربه روحانی:
احساسات این افراد دچار تغییرات و تبدیلات عظیمی می شود،
ایده ها،طرز تلقی و احساساتی که زمانی محور اصلی زندگیشان بوده است ناگهان به کناری رانده می شود و مجموعه کاملاً جدیدی از مفاهیم و نیات در وجود آنها شروع به جوانه زدن می‌کند.

10.به مجرد اقرار به وجود یو آفریدگار دانا و اینکه روح لایزالش زیربنای کل وجودم است،احساس داشتن قدرت و جهت در درون ما شکل گرفت.

11.از وقتی به قدرت مافوق قدرت خود اعتقاد پیدا کرده اند و طرز برخورد بخصوصی در مورد آن پیش گرفته اند و اصول ساده ای را نیز رعایت نموده اند،یک تغییر بزرگ انقلابی دز روش زندگی و افکار آنها پدید آمده است.

12.وقتی به چشم خود حل شدن مشکلات کسانی را که به آفریدگار متکی بودند دیدیم،اجباراً شک و تردید در موجودیت خدا را کنار گذاشتیم و متوجه شدیم که ایده های ما کاری از پیش نبرده اند و این ایده خدا است که موفق است.
ایمان تز اصلی برادران رایت بود.

13.منطق و قدرت تعقل به ما داده شده است و یکی از با شکوه ترین صفات بشر است.

14.خداوند همه چیز است.
[اگر برای 24 ساعت با تمام وجود برنامه را انجام دهیم،حتی مشکلاتی که شیطان و الکلیسم و نفس ما و مردم خدا نشناس برای ما ایجاد کرده اند را به خیریت و پیروزی ما تمام میکند_خداوند کاملاً وفادار است_تو وفادار بمان].

15. ایمانِ راستین

16.ستایشِ راستین

17.پرستش راستین

18.عشق راستین

19.اعتقاد راستین

20.ما اکنون شاهد نوع دیگری از پرواز هستیم،پروازی روحانی که آزاد شدن از دنیا ارمغان آن است.

21.زیرا در ته وجود هر انسان یک ایده بنیادی از خداوند وجود دارد و همیشه حی و حاضر است.
[نجات دهنده ات خداوند هم درون و هم بیرون از تو همه جا هست_ حتی در خواب هم چشم از تو بر نمی‌دارد _تو را  در کف دستهایش نقش کرده است].

22. ما این واقعیت با شکوه را در عمق وجود خود پیدا کرده ایم .از نظر ما این فقط آنجاست که می توان او را یافت،برای ما که اینگونه بوده است.
[ همه جا حی و حاضر است _ولی ما پیشنهاد می‌دهیم "فقط" درون خود به دنبال او بگردین]

23. اگر با انجام 12قدم با صداقت به درون خود نگاه کنید،در آن صورت ایمان بطور حتم در شما پدید خواهد آمد و با یک چنین فلسفه ای امکان شکست برایتان وجود ندارد.

24.وقتی ما با خلوص روال جدید را در پیش گرفتیم اتفاقات فوق العاده ای در زندگیمان روی آورد.

25.ما به خدمت صاحبکار تازه و قدرتمندی درآمدیم.
[صاحبکارِ مرگ و صفات تاریکی،شیطان همه کاره دنیا کنار می رود و صاحب کار حیات ابدی و صفات روشنایی وارد میشود_
هر چقدر سپُردن روزانه قوی‌تر دست شهوات دنیوی و صاحبکار قبلی کوتاهتر]

26.وقتی به او نزدیک می شدیم و کارهایش را به نحو احسن انجام می دادیم،او تمام نیازهای ما را برآورده می کرد.

27.با یک چنین زیربنایی،به مرور دلبستگی ما به طرح های حقیرمان کمتر و کمتر شد و بیشتر به آن علاقه مند شدیم که چگونه می توانیم چیزی به زندگی بیفزاییم.

28.وقتی جریان این نیروی تازه را درون خود احساس کردیم،از آرامش روح و روان برخوردار شدیم.

29.هنگامیکه دریافتیم می‌توانیم با موفقیت زندگی کنیم،وقتی که به مرور از حضور خدا در زندگی خود آگاه شدیم،ترس از امروز و فردا و آینده از میان رفت و ما دوباره متولد شدیم.

30.ما پذیرفتیم که او اصل و بنیاد است و ما عوامل او،
او پدر است و ما فرزندان او.
[چه وعده های بی نهایت عمیق و ابدی و سرنوشت سازی]

31.روش ما تکیه و اعتماد به خداست.ما هرگز به خاطر اتکا به آفریدگارمان از کسی عذر نمی‌خواهیم.

32.ما توانایی آن را یافته ایم تا به آنها که می‌گویند روحانیت از آنِ ضُعفاست لبخند بزنیم.در واقع روال روحانی راه توانائی است.

33.از خود احساس رضایت خواهیم کرد.

34.آنوقت می‌توانیم در چشم دنیا نگاه کنیم.🧚



https://www.tg-me.com/weyar
*از دنیا بریده بودم ...*
25 مرداد
**ممكن است از خود سوال كنيم منظور ما از "آسيب رساندن" به افـراد ديگر چيست. مردم چگونه به يكديگر "آسيب" می رسانند؟ بـراى تعريـف واژه «آسيب» به صورت كاربردى، می توانيم آن را نتيجـه* برخـورد غرايـزى بدانيم كه باعث ضربه جسمی، ذهنی، عاطفی، يا معنوی در افراد می شود.
*
(دوازده گام و دوازده سنت) 

*هنگاميكه در جلسات گام هشتم شركت می كردم هميشه با خـود فكـر می كردم، "من واقعاً به كسى جز خودم آسيب نرسـانده ام. امـا زمـانى كـه فهرست خود را تهيه كردم متوجه شدم كه اين فهرست به آن كوتاهى كـه فكر كردم نبود! يا من فردی را دوست داشتم، يا از او متنفر بودم يا چیزی از او طلبكـار بودم، به همين سادگی. ديگران آنچه را خواسته بودم انجـام نمـی دادنـد و روابط صمیمی به دليل خواسته های غیرمنطقی دوستانم دست نيـافتنى بـه نظر می رسيد. آيا اين «گناه بی توجهی» بود؟ به دليل مصرف الكل، تقريباً از دنيا بريده بودم. هيچ وقت به تماس ديگران پاسخ نمی دادم، برای آنها نامـه نمی فرستادم، در مواقع نياز به آنها سر نمی زدم و هـيچ نقـشى در زنـدگی آنها نداشتم. بررسی اين روابط، تهيه فهرستی در خلوت و تنهایی با خدا و اجرای روزانه آنها با انگيزه و صداقت و صراحت در روابـط خـودم مـوهبتى بوده است كه خداوند به من عطا كرده است* .

https://www.tg-me.com/weyar
جملات ِ زرین الکلیهای گمنام::

در زندگی ، اصلی وجود دارد که مخالف هر گونه آگاهی است.
دلیلی علیه تمام دلایل است.
و انسان را در جهل ابدی نگاه می دارد.
این اصل،قصاص قبل از جنایت[قضاوت_پیش داوری] است.

کتاب الکلیهای گمنام ص 212

https://www.tg-me.com/weyar
هوشیاری هرگز مالکیت ندارد.
اجاره شده است. (ما آن را اجاره کرده‌ایم!!)
و هزینه‌ی اجاره هر روز پرداخت می‌شود.

https://www.tg-me.com/weyar
راهنمام به من گفت بهترین خبر عمرت رو برات ،آوردم گفتم: " چی هست؟ "، گفت: " این هست که کتاب میگه که مشکلات تو اساساً ناشی از خود تو هستند، گفتم " این کجاش خوبه؟ :گفت خوبیش اینه که دیگه لازم نیست همه دنیا رو آدم کنی کافیه روی خودت کار کنی اگر قرار بود همه دنیا رو درست کنی که واویلا!!
بنابراین همان طور که دوستم باب اشاره ،کرد به گفته ی کتاب خودخواهی - خود محوری .. ریشهی مشکل ما است برای همین کتاب بزرگ در ادامه میگه بالاتر از هرچیز ما باید از شر خودخواهی خلاص شویم و این مستلزم این هست که از خدایی کردن دست برداریم چراکه کتاب بزرگ متعاقباً میگه " اول از همه ما باید دست از اجرا کردن نقش خدا برمیداشتیم" : عصبانی شدن از ترافیک خشمگین شدن از دست مردم و از اتفاقات گلایه کردن از مرگ عزیزان تلاش برای مدیریت کردن و تعیین سرنوشت زندگی خودم و فرزندانم و رهجوهایم و سایر کسانی که به من منتسبند احساس اینکه هر آنچه را که من میدانم درست ،است رنجش گرفتن که نتیجهی پیش داوری کردن و قضاوت کردن من است و ... اینها از شکلهای متداول بازی کردن نقش خداست
دروغ گفتن یکی دیگر از شکلهای بازی کردن نقش خداست. چون وقتی من دروغ میگم درواقع قصد دارم پیامدها یا نتایج را طبق دلخواه خودم رقم بزنم و این همان کارگردانی کردن و بازی کردن نقش خداست....

https://www.tg-me.com/weyar
واکنشهای من به ترسهای درونیم متفاوت است

خیلی جاها از ترس اشتباه کردن اصلا شرکت نمیکنم یا از ترس جواب اشتباه دادن جواب نمیدم.
خیلی جاها از ترس رو شدن دستم خیلی حرف میزنم
از ترس کافی نبودن غذا پر خوری میکنم (دیدین تو مراسم هایی که میز سلف سرویس دارند)
از ترس ضرر ریسک نمیکنم
از ترس شکست کار نمیکنم
از ترس نزدیک شدن روحی ارتباط سالم نمیگذارم
از ترس بی اعتمادی اعتماد نمیکنم
از ترس پیری و مرگ در  شادی حال زندگی نمیکنم
از ترس افشا شدن ماسک میزنم
از ترس از دست دادن کنترل میکنم
از ترس جنگ صلح میکنم
از ترس صلح جنگ میکنم
از ترس تائید نشدن تائید طلبی میکنم
از ترس تنهایی رابطه ناسالم میگذارم
از ترس مسئولیت با وظایفم روبرو نمیشوم
از ترس حقیقت انکار میکنم
از ترس اشتباه توجیه میکنم
از ترس دیر شدن صبر نیمکنم
از ترس نرسیدن کلک میزنم
از ترس روبرو شدن فرار میکنم
از ترس نه گفتن بله میگویم
از ترس ...........
زیر بنای بیشتر واکنشهای من با مسئولیتهای زندگی ترس است
و ابزارهای من  برای روبرو شدن با واقعیتهای زندگی ابزارهای سالمی نیستند
توجیه، بهانه، انکار، غرور، خودخواهی، خودمحوری، ناصادقی، افراط و تفریط و تائید طلبی ....
همه به کمک ترس میایند!!!!
عجب لشکری دارد این ترس...


https://www.tg-me.com/weyar
ما اکنون شاهد نوع دیگری از پرواز هستیم . پروازی روحانی که آزاد شدن از دنیا ارمغان آن است . آنها که بر فراز مشکلات خود به پرواز درآمده بودند به ما می‌گفتند که این لطف خداست ، اما ما فقط لبخند می‌زدیم و با آنکه رهائی روحانی آنها را از نزدیک می‌دیدیم حقیقت را انکار می‌کردیم .
ما در واقع خود را گول می‌زدیم ، زیرا در ته وجود هر زن ، مرد و یا کودکی یک ایده بنیادی از خداوند وجود دارد ، اگرچه ممکن است این احساس در اثر مصائب ، غرور و یا پرستش چیزهای دیگر مبهم و تاریک شده باشد اما به هر حال به یک شکلی وجود دارد ، ایمان به یک نیروی مافوق و نمایش معجزات این نیرو در زندگی انسان‌ها ، حقایقی است به قدمت خود انسان‌ها .


📖 کتاب بزرگ صفحه ۸۵


✳️🍂🍁🍂🍁🍂🍁✳️https://www.tg-me.com/weyar
دکتر باب در حالی که آخرین بطری مشروبش را زیر کمربندش گذاشته بود با ایده خدمت در قلبش ، علاقمند بود که به بیل بپیوندد تا یک مست دیگر را پیدا کنند و او را ((روبه‌راهش ))کنند.
بیل خیلی سریع دست از نوشیدن کشید ولی دکتر باب اینطور نبود ، به حساب خودش علاقه و وسوسه به نوشیدن در طی دو سال و نیم نخست تقریباً همیشه با او بود ،گرچه اضافه کرد که ((هیچگاه در هیچ جایی تسلیم نشدم . ))
اغلب عکس العمل‌های بعدی اش به افکار نوشیدن ، نشان داد فشار نه ثابت است و نه سخت و شدید در سال ۱۹۴۸ ، وی اقرار کرد :(( هنوز فکر می‌کنم اسکاج دوبل بسیار مزه ی خوبی دارد .))
دکتر باب گفت : ((ولی دلیل منطقی ندارم که باور کنم نتایج فرقی کند.)) وقتی چنین ایده‌ای به ذهنش رسید ، وی آن را نشانه‌ای دانست برای این‌که در بخش عمومی بیمارستان سنت توماس توجه کافی به مردان نکرده است.
این کار نظریه ی بیل را تایید می‌کند که شریک و همکارش بسیار علاقه مند بودند تا به دیگران کمک کند ، زیرا وی آن را بهترین راه برای هوشیار ماندن می‌دانست . دکتر باب این کشف را سرلوحه ی کارش قرار داد و در آخرین صحبتش نشان داد که به آن اعتقاد عمیقی دارد .گفت: ((اگر عصاره ی برنامه ی دوازده قدم را بگیرم ، به این واژه خواهیم رسید عشق و خدمت


📖 دکتر باب و پیشکسوتان ص۹۳


✳️🍂🍁🍂🍁🍂🍁✳️https://www.tg-me.com/weyar
البته وقتی دکتر باب می‌گفت که بیل فکر خدمتگزاری را در سرش انداخته ، منظورش همین بود دکتر باب می‌گفت ،(( من معتقدم آن خدمت ارزشمند گذشتن از خود است ، که همواره به تلاش و زمان نیاز دارد .فقط این نیست که بی صدا سکه‌ی ناچیزی در ظرف کسی بریزی ، این کار لازم است ولی در چنین زمانه‌ای که وضع بیشتر مردم نسبتاً خوب است ، کار مهمی نیست . اعتقاد ندارم این نوع گذشتن‌ها هیچ وقت به کسی کمک کند که ترک کند . ولی از توان و وقت و تلاش خود مایه گذاشتن چیز دیگری است .و فکر می‌کنم این آن چیزی بود که بیل در نیویورک یاد گرفت و من در آکرون ، تا وقتی او را ندیده بودم یاد نگرفتم .))


📖دکتر باب و پیشکسوتان ۳۸۲

✳️🍂🍁🍂🍁🍂🍁✳️https://www.tg-me.com/weyar
اسمیتی می‌گفت از نظر او همه ی ما به دنبال آرامش درونی بودیم ولی اعتقاد داشت که باید برای کسب مهارت در هر کاری تمرین کنی .
دکتر باب خودش می‌گفت:(( تصور نمی‌کنم ما بتوانیم در این جهان، بدون تمرین کاری را درست انجام دهیم واعتقاد دارم ما اعضای انجمن هم بدون تمرین نمی‌توانیم کاری انجام دهیم ... ما باید برای به دست آوردن روحیه ی خدمت تمرین کنیم . باید تلاش کنیم تا ایمان بیاوریم . این کار آسان نیست ، به ویژه برای کسانی که همیشه مادی فکر می‌کرده‌اند و از معیارهای جامعه ی امروز پیروی کرده‌اند. ولی معتقدم می‌شود ایمان را کسب کرد؛ به آرامی می‌توان آن را به دست آورد ، باید پرورش پیدا کند . این کار برای ما آسان نبود و تصور می‌کنم برای دیگران هم سخت باشد ...))
همه به دنبال یک چیز هستیم و آن شادی است ، ما به آرامش درونی نیاز داریم . مشکل ما الکلی‌ها این بود که : از دنیا می‌خواستیم فقط به همان شیوه ی خاص خودمان , از راه الکل ، به ما خوشبختی و آرامش بدهد . و موفق نمی‌شدیم ولی وقتی برای یافتن قوانین معنوی زمان گذاشتیم و با آنها آشنا شدیم و به آنها عمل کردیم ، بعد به شادی و آرامش حقیقی خواهیم رسید ...ظاهراً قوانینی هستند که باید از آنها پیروی کنیم ولی شادی آرامش همیشه وجود دارد ، و برای همه آزاد و رایگان هستند .


📖دکتر باب و پیشکسوتان ۳۸۳


✳️🍁🍂🍁🍂🍁🍂✳️https://www.tg-me.com/weyar
2024/11/20 09:18:28
Back to Top
HTML Embed Code: