Telegram Web Link
بهبودی عاطفی جلسه پنجم (1)
<unknown>
#بهبودی‌عاطفی

دوره ی اول #جلسه‌پنجم

#مصطفی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

https://www.tg-me.com/weyar
برای اینکه این موضوع واضح تر باشد برای لحظه ای به یکی از اعضای انجمن نگاهی داشته باشیم.
ایمان به تنهایی او را نجات نمی دهد.
او *باید* عمل کند،کاری انجام دهد.[باید] *پیام خود را به دیگران انتقال دهد،به اصول انجمن در تمام اُمورش عمل کند* .
_در غیر این صورت لغزش می کند،سرافکنده می شود و می میرد.

کمیته اطلاعات عمومی ناحیه ۱۵ الکلیهای گمنام ایران
0917 0917 303



https://www.tg-me.com/weyar
انجمن الکلی‌های گمنام A.A -

در این کتاب لزوماً راجع به مسائل پزشکی، روان‌پزشکی، اجتماعی و مذهبی صحبت خواهد شد. ما می‌دانیم که این مسائل بنا به طبیعت خود بحث بَرانگیز هستند. هیچ چیز ما را آن قدر خوشحال نخواهد کرد، که بتوانیم کتاب را خالی از هرگونه پایه‌ای برای بحث و جَدل بنویسیم. ما بیشترینِ سعی خود را به کار می‌بریم تا به این ایده‌آل نائل شویم. اکثر ما احساس می‌کنیم که احترام به عقاید مردم و تحمل نقاط ضعف دیگران، به ما این قابلیت را خواهد داد که در کمک به آنها مفیدتر باشیم. زندگی ما به عنوان مشروب‌خوارانِ سابق مستقیماً به این بستگی دارد که همیشه در فکر دیگران باشیم و راهی برای کمک و رفع احتیاج آنها پیدا کنیم.

ممکن است این سؤال برای شما پیش آمده باشد که چرا ما در اثر مشروب خوردن، تا این حد بیمار می‌شویم. بدون شک کنجکاو هستید که چُون‌وچرایِ آن را کشف کنید و همچنین بدانید که چگونه برخلاف عقیده‌ی متخصصین، ما از این شرایط ناامید کننده‌ی ذهن و جسم بهبود یافته‌ایم و حال اگر شما یک الکلی هستید و تمایل به ترک آن دارید، احتمالاً خواهید پرسید: «چه باید کرد؟»

هدف این کتاب، پاسخ‌گوییِ دقیق به یک چنین سؤالاتی است. ما به شما خواهیم گفت این مهم را چگونه به انجام رسانده‌ایم.

https://www.tg-me.com/weyar
بهبودی عاطفی جلسه ششم
<unknown>
#بهبودی_عاطفی

دوره ی اول

#جلسه_ششم

#تجربه_دهنده_مصطفی🎤

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://www.tg-me.com/weyar 👈
*مشارکت واقعی*
22 خرداد
*اما بيشترين رنجی كه می بـريم ناشـى از روابـط مـشكل دار بـا خانواده ، دوستان و جامعه است. نسبت به آنها خیلی احمق و كله شـق بوده ايم. واقعيت اوليه ای كه نمی توانيم تشخيص دهيم ، ناتوانی كامل ما برای تشكيل يک مشاركت واقعی با ديگر انسان هاست.*

(دوازده گام و دوازده سنت) 

*آيا اين كلمات درباره من هم صدق می كنند، هنوز هم نمی توانم با ديگر انسان ها مشاركت واقعی داشته باشم؟ حالا كه هـشيار شـده ام می بينم كه اين ايراد خیلی بزرگی است . در اين زنـدگی هـشيارانه ام دعا خواهم كرد كه كشف كنم چطور می توانم دوست و همراهی معتمد باشم*
.

https://www.tg-me.com/weyar
ترازنامه قدم 10* الکلیهای گمنام( *روزانه* هست در *لحظه* هست) ::

ما *مرتباً* باید ' *مواظب* ' ::
_خودخواهی_ ، _نادرستی_ و
1.از *خدا* میخواهیم که آنها را برطرف کند. 
2.مسئله را با *یک نفر دیگر* در میان می‌گذاریم.
3.اگر زیانی به کسی رسانده باشیم 'سریعاً' *جبران* میکنیم.
4.سپس افکار خود را مستقیماً بر روی کسی که بتوانیم به او *کمک* کنیم متمرکز میکنیم.
#حرف " _رمز_ " ما،

عشق به مردم و تحمل ``` است.
کتاب الکلیهای گمنام  صفحه ۱۱۴

https://www.tg-me.com/weyar
انجمن الکلی‌های گمنام A.A -

سال‌ها پیش در سال ۱۹۳۵ یکی از اعضای انجمن ما برای انجام معامله‌ای به شهری در غرب آمریکا سفر می‌کند که از لحاظ تجارتی سفر خوبی از آب در نمی‌آید. در آن دوران دوست ما موقعیت مالی بدی داشت و موفقیت در معامله مذکور می‌توانست او را دوباره به روی پای خود استوار کند. مذاکرات با جَر و بحث به دعوا کشیده می‌شود و معامله سَر نمی‌گیرد.

در بعدازظهر آن روزِ غم انگیز، دوست ما در راهروی هتل اقامتگاه خود قدم می‌زد و در فکر تکلیف صورت‌حساب خود بود. در یک طرف راهرو، یک تابلوی شیشه‌ای راهنمای کلیساهای منطقه قرار داشت و در طرف دیگرِ راهرو، درها به طرف بارِ قشنگی باز می‌شد.

البته او می‌دانست که مشروب نمی‌تواند بخورد اما با خود فکر کرد چه ایرادی دارد اگر پشت میزی بنشیند و با یک نوشابه‌ی غیرالکلی دل خود را خوش کُند؟

دوباره همان جُنونِ موذی، پنهان و قدیمیِ گیلاس اول به سراغش آمده بود.

پیش خود فکر کرد، مسئولیت‌هایم چه می‌شوند، به سر خانواده‌ام چه می‌آید. تکلیف الکلی‌هایی که نمی‌دانند چگونه بهبود یابند و خواهند مُرد چه خواهد شد؟

دوست ما به کمک یک کشیش با یکی از الکلی‌های آن شهر که در گذشته مَردِ معتبر و محترمی بود آشنا شد. این شخص به شدت به پایین‌ترین و آخرین مراحلِ مأیوس کننده‌ی الکلیسم، نزدیک شده بود و موقعیت بسیار بدی داشت. او می‌دانست که حالتی غیر طبیعی دارد، ولی نمی‌توانست مفهوم الکلی بودن را کاملاً درک کند.

برای این دو دوست زندگی آسان نبود و مشکلات زیادی بر سر راهِ‌شان قرار داشت. آن‌ها هر دو متوجه شدند که لزوماً باید از لحاظ روحانی فعال باشند.

پس از یک‌سال و شش‌ماه آن‌ها موفق شدند هفت‌نفر دیگر را به گروه خود اضافه کنند. آن‌ها مرتباً با یکدیگر در رفت و آمد بودند. به نُدرت اتفاق می‌افتاد که شبی این مردان و زنان گِرد هم نیایند. آن‌ها خوشحال از خلاصیِ خود، مُدام در این فکر بودند که چطور می‌توانند کشف خود را با تازه‌واردان درمیان بگذارند.


https://www.tg-me.com/weyar
فردی به راهنمای خود گفت : من نمی خوام در جلسه حضور داشته باشم . راهنما گفت :می تونم بپرسم چرا؟ فرد جواب داد: چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند ، عده ای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند ، بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند ،بعضی فقط جسمشان اینجاست،بعضی ها خوابند،بعضی ها به من خیره شده اند.راهنما ساکت بود ،بعد گفت ؛میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید ؟ فرد گفت ؛حتما چه کاری هست ؟ راهنما گفت ؛میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دوبار دور جلسه بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد. فرد گفت ؛بله می توانم. فرد لیوان را گرفت و دوبار به دور جلسه گردید .برگشت و گفت انجام دادم . راهنما پرسید :کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد ؟کسی را دیدی که خوابیده باشد ؟ فرد گفت: نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد. راهنما گفت : وقتی به جلسات AA می آیید باید همه حواس و تمرکزتان به بهبودی و نیروی برترباشد .

برای همین است که گرداننده اول جلسه اعلام میکنه هر گونه وسایل مصرف یا ماده مصرف همراه خود دارید سریعا جلسه را ترک کرده آن را از خود دور کنید و سریعا به جلسه بازگردید چون امروز نقصهای ما وسایل بازی و ماده مصرفی ماست

و AA میگه گوشهای خود را باز کنید واسه گرفتن پیام برنامه که عشق است و امید تا آزادی.
. ، نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند.بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.👌🌹👌🌷

https://www.tg-me.com/weyar 👈
انجمن یک برنامه ی شفاهی داشت
که ایده اصلی آن از گروه اکسفورد ، ویلیام جیمز و دکتر سیلک ورث
می آمد .

اگرچه این برنامه مورد تغییرات قابل توجهی قرار گرفت ، کل به یک رویه ی نسبتا سازگار خلاصه می شد که از شش قدم نشات می گرفت .

این شش قدم عبارت بودند از : 

1 _ ما پذیرفته ایم که مغلوب
شده ایم ، که در مقابل الکل
ناتوان بودیم . 

2 _ ما ترازنامه ای اخلاقی از
نقص ها یا گناهان مان تهیه
کردیم .

3 _ ما به کاستی هایمان اعتراف
کردیم  و با اطمینان آن ها را با
کس دیگری مشارکت کردیم . 

4 _ ما از همه ی کسانی که با
نوشیدن مان آسیب دیده اند ،
جبران خسارت کردیم . 

5 _ ما تلاش کردیم به الکلی های
دیگر ، بدون چشم داشت برای پاداش مالی یا کسب اعتبار کمک کنیم .

6 _ ما از هر گونه خدایی که درک
می کنیم ، می خواهیم به ما برای
انجام این اصول کمک کند .

کتاب مسئولیت عظیم ما


https://www.tg-me.com/weyar
در ابتدای کار جمعیت الکلی‌های گمنام افرادی که می‌خواستند به عضویت
این جمعیت درآیند ، دچار تردیدهایی بودند .
یکی از این تردیدها این بود که آیا اصول این برنامه با مذاهب رسمی سازگاری دارد یا خیر در کتاب‌های مختلف جمعیت به این موضوع اشاره شده است .
به عنوان مثال در سنت پنجم در کتاب گام‌های دوازده گانه و سنت‌های دوازده گانه یک الکلی که در بیمارستان بستری است از این وحشت دارد که الکلی‌ای که برای پیامرسانی به ملاقاتش رفته است قصد تغییر مذهب او را داشته باشد .
تایید جمعیت الکلی‌های گمنام توسط روحانیونی از مذاهب گوناگون این قبیل نگرانی‌ها را تا حدود زیادی از
بین برد و باعث شد که افرادی از مذاهب گوناگون با اطمینان خاطر
به جمعیت وارد شوند
.
یکی از روحانیونی که نقش موثری در رشد چشمگیر جمعیت در آغاز آن داشت کشیشی به نام " ادوارد داولینگ " بود .

پدر روحانی ادوارد داولینگ می‌گوید : الکلی‌های گمنام پدیده‌ای است طبیعی لیکن در نقطه‌ای قرار دارد که طبیعت در نزدیک‌ترین حالت خود با ماوراءالطبیعه قرار می‌گیرد .
نقطه‌ای که در آن حقارت تبدیل به فروتنی می‌شود .


الکلی های گمنام

https://www.tg-me.com/weyar
بیل مرد نازنینی بود که به من چیزی آموخت که هرگز فراموش نخواهم کرد .

او بزرگترین رمز پیروزی بشر یعنی  عشق به همه حتی دشمنانم را به من آموخت .

بیل گفت :

پدر ، تو کارهای خیر و نیکی های فراوانی در جاهای بی شماری خواهی کرد .
به هرجا که بروی ، تو میتوانی  هم  به عنوان یک شخص  روحانی  و هم به عنوان  یک الکلی در یاری رساندن به الکلی ها بسیار مثمر ثمر باشی . 

اما این را آویزه ی گوشت کن:

فرقی نمیکند که چقدر مطلوب  یا عالی عمل کنی ، یا چقدر به دیگران کمک کنی و یا به چه تعدادی از افراد یاری رسانی ، فرقی نمیکند  که چه بگویی  یا چگونه  بگویی و آنچه که اتفاق می افتد ، هرچه که باشد :
تو نمیتوانی و نخواهی توانست همه را راضی کنی .


هرجا که بروی  و هرکاری  که بکنی ، یک نفر راهی برای سرزنشت  پیدا می کند .

و تو باید آن انتقاد یا ملامت را با تحمل  و شکیبایی  به جان بخری ،  هرچقدر هم که ناموجه و بی انصافانه باشد . 

زیرا رنجش ما را دچار دردسر میکند  بنایراین باید سخت و دو چندان کار کنی که آن رنجش ها را به دل نگیری 
و با خود حمل نکنی . 
هیچوقت هرگز اجازه نده چیزی تو را  رنجیده خاطر کند .
من از زمانی که این برنامه را آغاز نمودیم بارها و بارها انتقادهایی از منابعی که اصلاً انتظارش را نداشتم دریافت کرده ام .
تو نیز از این حمله ها بی نصیب نخواهی ماند .

فقط  بگذار این ملامت ها از دوشِ تو سرازیر شوند  و رد شوند همانگونه که آب  از زیر یک مرغابی رد می شود و می رود و اینگونه به تو آسیبی نمی رسد .

حرف رمز ما عشق به مردم و تحمل است .

بیل دابلیو خطاب به پدر جان دو


https://www.tg-me.com/weyar
یکی دیگر از موانع رشد من ، فکر کردن بود !
من این همه راه را از منزلم در لاگونا بیچ به جلسه‌ی شما آمده ام که دو چیز را به شما بگویم :

۱. فکر کردن را ترک کنید .
در فکر فرو رفتن مشکل اصلی ماست . در فکر فرو رفتن ما منبع اصلی توجیه و تکرار اشتباهات ، منشاء رنجش ، مانع حرکت یا مولد حرکت های احمقانه است .
باور کنید که ما الکلی ها اسکل ترین متفکران دنیا هستیم .
ما با افکار احمقانه مان قادریم همه چیز را توجیه کنیم ، حتی قتل را
!

در ضمن خیال نکنید که با فکر کردن می‌توانید خدا را پیدا کنید .
چون آن چیزی که دنبالش می‌گردید با همان چیز دنبالش می‌گردید .

خدا درون شماست .

درست زندگی کردن منجر به درست فکر کردن می‌شود ولی درست فکر کردن زندگی شما را درست نمی‌کند .

چاک سی


توضیح مترجم : آب در کوزه و ما گرد جهان می‌گردیم .

https://www.tg-me.com/weyar
در چهل و سه سال اول زندگی ام هیچ خطایی از من سر نزد !

چون همیشه کسی یا چیزی بود که می‌توانستم انگشت تقصیر را به سوی او نشانه روم .

همیشه همه چیز یا تقصیر شما بود یا تقصیر مردم بود یا تقصیر جامعه‌ی فاسد بود و یا تقصیر زنم بود ! 

البته به عنوان یک دست آویز برای مشروب خواری من ، زنم جلوی مادرش لنگ می‌انداخت .

مادرش خیلی روی مخ بود .

مادرزنم پنج سال آخر مشروبخواری ام را در خانه ما زندگی کرد .

بیچاره مثل تماشاچی های مسابقات روی یک نیمکت می‌نشست و شاهد این بود که چگونه دخترش را به صلیب می‌کشم .

تا اینکه بالاخره من به مدد AA هشیار شدم و کم کم دیدم قدم‌هایی که من کار می‌کنم چقدر روی مادرزنم اثر گذاشته و آدم بهتری شده !
بدون اینکه خودش به AA بیاید .

چاک سی


https://www.tg-me.com/weyar
2024/10/03 11:24:26
Back to Top
HTML Embed Code: