«دیگر آه و ناله و‌ غرولند نمی‌کنم؛
آدم به درد و رنج عادت می‌کند.»
🌱🤍
خاطرات سیلویا پلات

اگر همه‌چیز در دنیا
سر جای خودش می‌بود،
تو در همین لحظه
بايد در آغوش من
نفس می‌کشیدی.

#سیدتقی_سیدی
🌱

هیچ چیز راحتم نمی‌کند.
نه دریا، نه آفتاب و نه لباس‌هایی که تازه خریده‌ام.
نمیدانم چه‌کار کنم!
بروم و سرم را به درخت‌ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم.
نمی‌دانم.

#فروغ_فرخزاد
♥️🌱

مرگ بزرگترین ضرر زندگی نیست!
بزرگترین ضرر زندگی آن چیزی است که
در شما می‌میرد هنگامی که شما زنده‌اید ...
‌
#نورمن_کونینز
♥️🌱

تو در آنِ واحد، هم آرامش و قرار قلبم هستی؛
و هم آشوب و بی‌قراری‌اش.

💌 نامه‌ی #کافکا به فلیسه
‌

صدها بار چخوف را روی پله‌های آجری خانه‌مان، زیر درخت به، لم داده در اتاق نشیمن دیده بودم. از فاصلهٔ دور، جرات نزدیک شدن به او را نداشتم، هنوز هم ندارم. اما من نویسنده‌ام، وظیفهٔ من مبارزه با مرگ است. از این پس، نویسندگی من شروع می‌شود. باید نوشت…
#غلامحسین_ساعدی
خانم بدری لنکرانی
پاریس / ۱۹۸۴
♥️🌱

شم‌های تو با من خوب بودند. دست تو مهربانی داشت. گفتم: بیا‌، حرفی دارم. خندیدی. خنده‌ی تو پر از گُل بود.

#معین_دهاز
♥️🌱

که تحمل هر دردی ممکن است،اِلّا دلتنگی..‌

#حسین_صفا

‏تو برای فراموش کردن
کسی که بی نظیر ‏دوستت داشت
‏چه خواهی کرد؟

#رسول_ادهمی
🌿

#توییت 🖇♥️

همه باید بریم چند واحد دلجویى كردن
پیش حضرت #سعدى پاس كنیم،
اونجا که میگه:

”اى سرو خوش‌ بالاى من، اى دلبر رعناى من
لعل لبت حلواى من، از من چرا رنجیده‌اى؟ "

🌱

به تو گفتند که باید در زندگی موفق شد.
من به تو می‌گویم که باید زندگی کرد،
و این بزرگ‌ترین موفقیتِ دنیاست...

#ژان_ژیونو
🌿

«مرا...
به خاطرِ خودم دوستم داشته باش
نه برایِ باران و سرمه‌یِ در چشمانم،
و نه برایِ گل‌هایی که "گونه‌ام" را رنگ
می‌اندازند.» 🌱

#نزار_قبانی
‌

ولی خب آخرِ صبر، سبزه ☘ :)

«بيا و همچون باران
بر تشنگی و صحرایَم ببار...»

#نزار_قبانی

♥️🌱