Telegram Web Link
Forwarded from | هیچ نگار |
من با تو سرچشمه‌ای از زندگی را باز یافته‌ام، که گمش کرده بودم. شاید آدم برای اینکه خودش باشد به بودن کسی نیاز دارد.

- آلبر کامو
@hich_negar
ماشاالله من مَردم

مردی با زن خود می‌خواست از رودی بگذرد. آب تا زانو بود نتوانستند عبور کنند. زن به مرد گفت:
"مرا دوش گیر و از آب بگذر."

مرد از تنبلی امتناع نمود. زن گفت:
"آخر تو مردی و باید مرا از این رود بگذرانی."
مرد امتناع داشت تا این که زن مرد را بر دوش گرفته در بین راه خسته شد گفت:
"مرد سخت سنگینی."
مرد گفت:
"ماشالله من مردم"

[کاوشی در امثال و حکم فارسی، ص ۴۵۷]
از یاد نبر که از یاد نبردمت !
از یاد نبر که تمام این سالها ،
با هر زنگِ نا به هنگام تلفن ،
از جا پریدم ، گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو ،
صدای همسایه ای ،
دوستی ، دشمنی را شنیدم !
از یاد نبر که همیشه ،
بعد از شنیدن
آهنگ "جان مریم"
در اتاق من باران بارید !
از یاد نبر که - با تمام این احوال -
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بود
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده
پا پیش می گذاشتم !
همیشه حنجره من
هواخواه خواندن آواز آرزوها بود !
همیشه این چشم بی قرار ...
یک نفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند !

یغما گلرویی

♥️🍃
لا وطن لي
وطني الوحيد في قلبي و داخل عينيك

وطنی برای من نیست...
یگانه وطنم در قلبم و درون چشمان توست

#واسينی_الأعرج
🌱♥️
به چشم هایم زل زد و گفت
«با هم درستش می کنیم».
چه لذتی داشت این با هم، حتی اگر با هم هیچ‌چیزی درست نمی‌شد،
حتی اگر تمام سرمایه‌ام بر باد می‌رفت،
حسی که به واژه‌ی «با هم» داشتم را با هیچ‌چیزی در این دنیا معاوضه نمی‌کردم. تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می‌تواند حس من را در آن لحظات درک کند...

#لیلیان_هلمن
گوگولیجات 🐶🌱👻
مسجد جای گوزیدن نیست

معاویه بالای منبر گوزید. بعد گفت:
"خداوند بادهایی در شکم خلق کرده و اخراج آن‌ها را مایه‌ی راحت قرار داده و بنابراین، این عمل من عادی است و خجلتی ندارد."
صَعصَعه گفت:
"صحیح اما همان خداوند اخراج باد را در مبال راحت و در مسجد بدعت قرار داده است."

[داستان‌نامه‌ی بهمنیاری، ص ۵۰۵]

#قصه_داشت.
از کانال کلمات 🌱📚
در خانه‌ی من ، ابراز احساسات ، بوسیدن و در آغوش گرفتن ، مانند نفس کشیدن بدیهی و ضروری است ...

#آنا_گاوالدا

♥️🌱
كل الذي عندي كلام لا يقال..!

«همه آنچه دارم حرف‌هایِ ناگفتنی‌ست..!» 🌱

#فاروق_جويدة
در خاطرات هرکسی، چیزهایی هست که به هیچ کس نمی گوید، فقط برای دوستانش بازگو می کند. مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمی شود گفت و آدم فقط برای خودش می تواند بازگو کند، عین راز است..
اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی می ترسد برای خودش هم آشکار کند...

#داستایوفسکی
#طلاکوب

🌱
🖌|• از بوکوفسکی چنین نقل‌شده:

🖊|• «برخی از من می‌پرسند که چه کار می‌کنم، چگونه می‌نویسم و آثار ادبی‌ام را خلق می‌کنم؟ و من به آنها پاسخ می‌دهم تنها کاری که لازم است انجام دهی این است که هیچ کاری نکنی! کافی است دست از تلاش برداری! این خیلی مهم است که تلاش نکنی، چه برای به دست آوردن یک کادیلاک، چه برای خلق یک اثر و چه برای جاودانگی. فقط کافی است که منتظر شوی و اگر اتفاق نیفتاد بیشتر منتظر شوی. درست مثل یک میخ روی دیوار. صبر می‌کنی تا خودش به سمت تو بیاید».

🌱♥️
‏بیشترین مشکلی که با بزرگسالی دارم اینه که بهرحال مجبوری فردای ِ شبی که مُردی پاشی زندگی کنی.

|میس مارپل|
🌱
‏این‌جا سه روز است که با کسی حرف نزده‌ام. خاموش‌بودن در واقع چیز خوبی است. کلمات نمی‌توانند احساس آدم را بیان کنند؛ به نوعی ناتوان‌اند.

آندری تارکوفسکی

🌱
‏من مَرد عمودی زمین بودم و امروز
از مَرحمت عشق ببین زاویه ام را



#امید_صباغ_نو

🌱♥️
2024/09/21 12:52:47
Back to Top
HTML Embed Code: