Telegram Web Link
آنچه می‌جويی تويی
و آنچه می‌خواهی تويی
پس ز تو
تا آنچه گم کردی
ره بسيار نيست...🌱

#عطار
#تیکه_کتاب

تنها محبت است که کهنه نمی‌شود.

همه چیز طراوت خودش را از دست می‌دهد. تازگی همه‌چیز، به کهنگی و پوسیدگی می‌گراید. زیباترین چهره‌ها، زیر چروک‌های پیری دفن می‌شود. گَرد تیرۀ پیری، درخشنده‌ترین چشم‌ها را از لَوَندی و فطانت می اندازد.
ولی محبت... نه!


#بیهودگی
#احمد_محمود

🍃
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم

بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

#حافظ
🌱♥️
«بزرگ‌ترین و شدیدترین آسیب روحی،
زخم خوردن از کسانی‌ست که
انتظار داشتیم از ما
محافظت و پشتیبانی کنند.»

#سو_جانسن
🌱♥️
پرسید غمگینی؟ گفتم خسته‌ام.
گفت خسته و مأیوس؟
گفتم خسته، فقط خسته، بسیار خسته...

#حمید_سلیمی
🌱
#تکه_کتاب 📖

اين نهايت ناشكری است كه آدم بخواهد همه نعمت هايی را كه در اختيارش است فقط به خاطر اين كه آن چيزی را كه ميخواسته به دست نياورده است ناديده بگيرد!

#همسران خوب 📚
#لوئیزا_می_آلکوت
کتابخونه‌ 📚🌱🍓😍
کار با جذبه‌ی عشق است عزیزان ورنه
بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است

#صائب_تبریزی
🌱♥️
چرا بایستی علیه عشق دم زد؟
مگر یگانه و زیباترین چیزی که روی زمین یافت می‌شود عشق نیست؟
عشق سرچشمه‌ی تمام شجاعت‌های انسانی است،
منشا تمام وجد و هیجانات،
شعر و موسیقی و هنر
و بالاخره منشا همه چیز عشق است!

#گوستاو_فلوبر
#مادام_بوواری
🌱
#توئیت 🖇♥️

گفت: آدما به فراموشی محتاج‌ترن تا به خاطره.
آدما از خاطرات، خنجر می‌سازن و با خنجرِ خاطره خط می‌اندازن روی همه‌چیزِ زندگی.

ازش پرسیدم: راه حلی داری برا فراموشی؟!

با یه بیت از #علی_مقیمی جوابمو داد:

"مگر به گریه بکاهم ز بار اندوهم
چو ابر راه فراموشی‌ام سبکباری است
..."

🌱
دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده‌ای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود

عهد کردی تا من دل‌خسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود


♥️🌱
تنها یک قانون
در احساسات وجود دارد:
کسی را که دوستش داریم
خوشبخت کنیم.

#شارل_بودلر

♥️🌱
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
می‌ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی

- مولانا
🌱😌
صد طبیب آمد ندانست دردِ این شوریده دل،
کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد...؟🤍

#راحم_تبریزی
🌱
سگ زرد برادر شغال است.

یعنی:
شاید از نظر ظاهر فرق داشته باشن اما ذات‌شون فرقی باهم نداره.



شغالی از روستایی رانده شده بود. در معدن گوگرد خود را به رنگ زرد درآورد و دوباره به آن روستا برگشت. این بار هرکه او را در روستا می‌دید این طور می‌پنداشت که سگ زردی است که ولگرد است و بی‌آزار.
بارش باران راز شغال را بر ملا کرد، رنگ زردش را پاک کرد و دوباره شد همان شغال گذشته. مردم ده که او را برادر شغال می‌نامیدند با دیدن این اتفاق دریافتند که این سگ زرد نه برادر شغال، که خود شغال است.

#قصه_داشت.
از کانال کلمات🌱
2024/09/22 11:39:50
Back to Top
HTML Embed Code: