بذارید شما رو به این جمله ی امروز تراپیستم که آب روی آتیش بود و تمومه عصبانیتم رو فروکش کرد، مهمون کنم:
از این عصبانی نباش که چرا بقیه قدر ارزش و محبت تورو نمیدونن، خیلی از مواقع ما به اندازه ی شخصیت خودمون کسی رو تحویل میگیریم نه به اندازه ی ظرفیت اون شخص..!"
بعضی از آدم ها رو بزرگشون کنی لبریز میشن و توهم خود بزرگ بینی در درونشون ایجاد میشه..!
دست به قد و اندازه ی آدم ها نزنید.
از این عصبانی نباش که چرا بقیه قدر ارزش و محبت تورو نمیدونن، خیلی از مواقع ما به اندازه ی شخصیت خودمون کسی رو تحویل میگیریم نه به اندازه ی ظرفیت اون شخص..!"
بعضی از آدم ها رو بزرگشون کنی لبریز میشن و توهم خود بزرگ بینی در درونشون ایجاد میشه..!
دست به قد و اندازه ی آدم ها نزنید.
▵ نیاز▵
الهی به لطف تو ؛ به همت خودم . دمتون گرم رفقای جان برای خرید کیف و کفش هزینهی زیادی نداریم ؛ اگر مایل بودید برای خرید کیف و کفش سهیم بشید خیر و برکت به وجودتون.🌱💚 اگر سهمی داشتی برای خرید کیف و کفش خدا بغلت کنه. اگر سهمی داشتی برای خرید کیف و کفش خدا بغلت…
این خوشحالی و این لبخندها
بدون شما اتفاق نمیافتاد.
چندین سال کنار هم
کنار بچهها
گوشهای از مهر و محبت شما 💚💫🙏🏽
تو این چند وقتی که گذشت .
#چالش_مهربانی
بدون شما اتفاق نمیافتاد.
چندین سال کنار هم
کنار بچهها
گوشهای از مهر و محبت شما 💚💫🙏🏽
تو این چند وقتی که گذشت .
#چالش_مهربانی
یه قانونی هست که میگه
تو الان گذشته ی آیندتی
پس جایی واسه پشیمونی نداره
شاید بخاطر یک سری تصمیمات اشتباه الان نرسیدی به چیزی که میخواستی...
اشکال نداره
اگر الان استارت بزنی فردا دیگه پشیمونی
امروزتو نداری !
یک نفس عمیق بکش و خداروشکر کن بابت اینکه این قدرت در وجودت گذاشته شده که بتونی دوباره استارت بزنی :)
تو الان گذشته ی آیندتی
پس جایی واسه پشیمونی نداره
شاید بخاطر یک سری تصمیمات اشتباه الان نرسیدی به چیزی که میخواستی...
اشکال نداره
اگر الان استارت بزنی فردا دیگه پشیمونی
امروزتو نداری !
یک نفس عمیق بکش و خداروشکر کن بابت اینکه این قدرت در وجودت گذاشته شده که بتونی دوباره استارت بزنی :)
اگه یه رفیق دارین که هر چند وقت یهبار کل بدبختیاتون رو براش تعریف میکنید و با هم به این زندگی فحش میدید یعنی خوشبختترین هستید و پایدارترین رفاقت رو دارین.
انسان از ریشه نِسیان و اُنس میاد. انسان یعنی موجودی که زود اُنس میگیره و زود فراموش میکنه..
صبح بخیر🌱
صبح بخیر🌱
یه بارم مهران مدیری گفت:"توضیح دادن نشونه ضعفه".
چرت گفت به نظرم.توضیح دادن اتفاقا از علائم بلوغ فکری و اجتماعیه.مبهم بودن،شفاف نبودن،توضیح ندادن،آدما رو آویزون نگه داشتنه که نشونه ضعفه.یه جور ضعف آلوده به خود خاص پنداری.
چرت گفت به نظرم.توضیح دادن اتفاقا از علائم بلوغ فکری و اجتماعیه.مبهم بودن،شفاف نبودن،توضیح ندادن،آدما رو آویزون نگه داشتنه که نشونه ضعفه.یه جور ضعف آلوده به خود خاص پنداری.
امروز یه جملهای خوندم که خیلی حقیقت بود و تکونم داد، نوشته بود:
«بعضی وقتا راه حلش فقط یه زنگه، یه جملهی خوب گفتنه، یه قرار یه ساعتهست، یه ذره پا رو غرور گذاشتنه، ولی آدما ترجیح میدن گند بزنن تو هرچی بوده و مفت ببازن طرفو.»
«بعضی وقتا راه حلش فقط یه زنگه، یه جملهی خوب گفتنه، یه قرار یه ساعتهست، یه ذره پا رو غرور گذاشتنه، ولی آدما ترجیح میدن گند بزنن تو هرچی بوده و مفت ببازن طرفو.»
جناب قبانی میگه:
عشق وابسته به یک چیزه؛
«توجه»
میگه:اگه کسی بهت گفت دوست دارم؛
ولی بهت توجه نکرد،بدون که دوستت نداره
ولی اگر کسی حواسش بهت بود؛
از غصه ت غمگین شد،
تو جمع ها نتونست بهت بی توجه باشه
و همیشه پیگیرت بود،حتما دوستت داره..
عشق وابسته به یک چیزه؛
«توجه»
میگه:اگه کسی بهت گفت دوست دارم؛
ولی بهت توجه نکرد،بدون که دوستت نداره
ولی اگر کسی حواسش بهت بود؛
از غصه ت غمگین شد،
تو جمع ها نتونست بهت بی توجه باشه
و همیشه پیگیرت بود،حتما دوستت داره..
The Campfire
instrumental
این بیکلام ترکیب صداهای آتیش، بارون و گیتاره، چشماتو ببند و گوشش بده، به جاهایی میبرتت که تا به خودت بیای میبینی توی آرامش و حس خوب غرقی.
یه روز تراپیستم بهم گفت :
"بس کن سوگواری برای احتمالات رو."
این درست ترین جمله ای بود که میتونستم از دهن یکی بشنوم.
"بس کن سوگواری برای احتمالات رو."
این درست ترین جمله ای بود که میتونستم از دهن یکی بشنوم.
هیچکس نمیفهمه از نظر روانی چقدر انرژی از یه آدم گرفته میشه تا خودشو از یه موقعیت تاریک نجات بده؛
پس اشکالی نداره اگه مدت زیادی درگیرش بودی و بخاطرش نتونستی به کارای دیگت برسی.
و اگه امروز یا هر روز دیگه ای اینکارو انجام دادی،
به خودت افتخار کن.
پس اشکالی نداره اگه مدت زیادی درگیرش بودی و بخاطرش نتونستی به کارای دیگت برسی.
و اگه امروز یا هر روز دیگه ای اینکارو انجام دادی،
به خودت افتخار کن.
رفیقِ من؛
یه مهربونیِ کوچیکِ تو، میتونه کلِ روزِ یک نفر رو تغییر بده. دلیلی باش که یه نفر امروز بخاطرش میخنده :)
یه مهربونیِ کوچیکِ تو، میتونه کلِ روزِ یک نفر رو تغییر بده. دلیلی باش که یه نفر امروز بخاطرش میخنده :)
۱۰ پیامی که میتونید به کسی که با استرس دست و پنجه نرم می کنه بگید:
۱- من هیچ جا نمی رم من همین جا کنارت می مونم.
۲- بذار باهم حلش کنیم، تو تنها نیستی.
۳- هرموقه نیاز داشتی از احساساتت و چیزایی که توی فکرته حرف بزنی می تونی رو من حساب کنی.
۴- من همه جوره تورو قبول دارم و این مسائل از اهمیتی که من برای تو قائلم کم نمی کنه.
۵- لطفاً خودتو رها کن و هرچیزی که اذیتت می کنه رو به من بگو، من اینجام که گوش کنم و کمکت کنم.
۶- من هرموقه که تو آماده حرف زدن بودی کنارتم، فقط صدام کن.
۷- من می تونم درکت کنم چون خودم قبلاً این حسارو داشتم.
۸- می دونم این مشکل واقعی و خیلی سخته پس بذار سختیشو باهم تقسیم کنیم.
۹- میای با شمارش من نفس عمیق بکشیم و دوباره با شمارش من بدیمش بیرون؟ خیلی مؤثره.
۱۰- بیا در حد دو دقیقه آهنگ بی کلامی که می فرستمو باهم گوش بدیم.
-دیاکو.
۱- من هیچ جا نمی رم من همین جا کنارت می مونم.
۲- بذار باهم حلش کنیم، تو تنها نیستی.
۳- هرموقه نیاز داشتی از احساساتت و چیزایی که توی فکرته حرف بزنی می تونی رو من حساب کنی.
۴- من همه جوره تورو قبول دارم و این مسائل از اهمیتی که من برای تو قائلم کم نمی کنه.
۵- لطفاً خودتو رها کن و هرچیزی که اذیتت می کنه رو به من بگو، من اینجام که گوش کنم و کمکت کنم.
۶- من هرموقه که تو آماده حرف زدن بودی کنارتم، فقط صدام کن.
۷- من می تونم درکت کنم چون خودم قبلاً این حسارو داشتم.
۸- می دونم این مشکل واقعی و خیلی سخته پس بذار سختیشو باهم تقسیم کنیم.
۹- میای با شمارش من نفس عمیق بکشیم و دوباره با شمارش من بدیمش بیرون؟ خیلی مؤثره.
۱۰- بیا در حد دو دقیقه آهنگ بی کلامی که می فرستمو باهم گوش بدیم.
-دیاکو.
او زیباست. مثل شعرهایی که نگفتهام، مثل فیلمنامهی بعدیم، مثل داستان کوتاهی که قرار است آخر مرداد برای دوستانم بخوانم اما نمینویسم، مثل برف روی شاخهی درختان سبز کوهستان، و مثل خوشحالی بعد از گل آقای روبرتو باجو. او زیباست، و این چیزی نیست که من، لااقل امشب، از پس گفتنش بربیایم.
وقتی به او فکر میکنم، رنگی گرم به نقاشیای که بلد نیستم بکشم اضافه میشود، و در فیلمی که جرات ندارم بسازم یک پلان محشر خلق میشود. یک صحنهی کوتاه و عالی: زنی آهسته موهایش را پشت گوش میبرد و میخندد. و در موسیقی موردعلاقهام، یک نت کوتاه دوبار یا صدبار تکرار میشود.
او مرا نمیخواهد، یا نمیداند میتواند مرا بخواهد، یا مرا نمیشناسد، یا احتمال نمیدهد وقتی به گربههای حیاط غذا میدهم دلم میخواهد او، فقط او اینجا باشد و به شکم بچه گربهی طوسی تپل نگاه کند. نمیداند چقدر برای نوشتن از او کلمه کنار میگذارم، و باز ترجیح میدهم برایش ننویسم ای زن که ترکیب پیراهن سفیدم با تن خوشرنگت برای نجات هردوی ما کافی است، مرا ماهی کوچک برکهی بدنت کن. از کجا اصلا باید بفهمد وقتی نمینویسم، دارم دربارهی او مینویسم؟
میتوانم ادامه بدهم و او را به ستارههای آسمان شب کوه، به اولین شکوفهی باغ سیب، به پلان اول فیلمهای کوروساوا، به وداع با آلدو در ریگ روان، به رقص دست کلهر روی کمانچه در دقیقه پنجم قطعه شهر خاموش، به بوی گردن نوزاد، به لحظهی آزادی نیلوفر و الهه، به هزار زیبایی دیگر تشبیه کنم. به پاسهای تونی کروس. به دریبلهای مسی. به قهرمانی پرسپولیس. اما باز هم فایدهای ندارد. او نمیداند، و من برای ساختن روزی که بفهمد به اندازه کافی قوی نیستم.
او زیباست. و میتوانم نگاهش کنم و دوباره خداپرست شوم اگر بخواهد خدایش را بپرستم. و میتوانم ببوسمش و از تصور مرگ در گردنهی بین پلنگچال و ایستگاه پنج دست بردارم. و میتوانم لمسش کنم و دیگر از دستهایم عصبانی نباشم. اما نوشتن زیبایی، ربطی به تصاحب زیبایی ندارد. و نویسندهها، برای همین است که معمولا زود میمیرند.
ای تن متبرک، ای تنپوش برازندهی من، کسی که تو را پوشیده به اندازه من دوستت ندارد، و این اندوهی است که پیرم میکند. کاش دوباره در دنیایی دیگر ببینمت، جایی که شهامت کنم تو را به تماشای زخمهایم ببرم.
همین.
#حمیدسلیمی
وقتی به او فکر میکنم، رنگی گرم به نقاشیای که بلد نیستم بکشم اضافه میشود، و در فیلمی که جرات ندارم بسازم یک پلان محشر خلق میشود. یک صحنهی کوتاه و عالی: زنی آهسته موهایش را پشت گوش میبرد و میخندد. و در موسیقی موردعلاقهام، یک نت کوتاه دوبار یا صدبار تکرار میشود.
او مرا نمیخواهد، یا نمیداند میتواند مرا بخواهد، یا مرا نمیشناسد، یا احتمال نمیدهد وقتی به گربههای حیاط غذا میدهم دلم میخواهد او، فقط او اینجا باشد و به شکم بچه گربهی طوسی تپل نگاه کند. نمیداند چقدر برای نوشتن از او کلمه کنار میگذارم، و باز ترجیح میدهم برایش ننویسم ای زن که ترکیب پیراهن سفیدم با تن خوشرنگت برای نجات هردوی ما کافی است، مرا ماهی کوچک برکهی بدنت کن. از کجا اصلا باید بفهمد وقتی نمینویسم، دارم دربارهی او مینویسم؟
میتوانم ادامه بدهم و او را به ستارههای آسمان شب کوه، به اولین شکوفهی باغ سیب، به پلان اول فیلمهای کوروساوا، به وداع با آلدو در ریگ روان، به رقص دست کلهر روی کمانچه در دقیقه پنجم قطعه شهر خاموش، به بوی گردن نوزاد، به لحظهی آزادی نیلوفر و الهه، به هزار زیبایی دیگر تشبیه کنم. به پاسهای تونی کروس. به دریبلهای مسی. به قهرمانی پرسپولیس. اما باز هم فایدهای ندارد. او نمیداند، و من برای ساختن روزی که بفهمد به اندازه کافی قوی نیستم.
او زیباست. و میتوانم نگاهش کنم و دوباره خداپرست شوم اگر بخواهد خدایش را بپرستم. و میتوانم ببوسمش و از تصور مرگ در گردنهی بین پلنگچال و ایستگاه پنج دست بردارم. و میتوانم لمسش کنم و دیگر از دستهایم عصبانی نباشم. اما نوشتن زیبایی، ربطی به تصاحب زیبایی ندارد. و نویسندهها، برای همین است که معمولا زود میمیرند.
ای تن متبرک، ای تنپوش برازندهی من، کسی که تو را پوشیده به اندازه من دوستت ندارد، و این اندوهی است که پیرم میکند. کاش دوباره در دنیایی دیگر ببینمت، جایی که شهامت کنم تو را به تماشای زخمهایم ببرم.
همین.
#حمیدسلیمی