Telegram Web Link
📣 پیش‌همایش بین‌المللی فلسفه ذهن

🔔 با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی،
انجمن مغز و فلسفه ذهن دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌کند:

🔥مدرسه تابستانه فلسفه ذهن ۱۴۰۲🔥

💥این رویداد با تدریس اساتید شناخته شدهٔ این حوزه امسال به مدت ۴ روز از ۳۰ مرداد تا ۲ شهریور در دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی برگزار می‌شود.

⭐️ مبلغ ثبت‌نام: ۱۰۰ هزار تومان

🌕 به دلیل محدودیت در تعداد، جهت ثبت نام در رویداد لازم است که علاقه‌مندان از طریق فرم زیر اطلاعات خود را جهت بررسی ارسال نمایند:
https://forms.gle/p5uQZ1nt5vDQVjG67

اطلاع‌رسانی‌های بیشتر از طریق کانال‌های اطلاع رسانی ستاد علوم شناختی، سایت و کانال فلسفه ذهن، و انجمن مغز و فلسفه ذهن انجام خواهد شد.

www.cogc.ir
@PhilMind / www.philmind.ir
@Mindphilosa / www.mindphilosa.ir
🔴 علوم انسانی، دموکراسی و کسب و کار

مدتی است مشغول مطالعه درمورد روندهای علوم انسانی و اجتماعی در کشورهای مختلف هستم. چند روز پیش به سندی برخورد کردم که آکادمی علوم و هنرهای آمریکا در سال 2013 آن را تدوین کرده است. اسم آن هست The heart of the matter که من آن را "اصل ماجرا" ترجمه می‌کنم! موضوع آن اهمیت و ضرورت علوم انسانی در جامعه امروز آمریکایی است. تاکید خاص آن هم بر روی دو موضوع است:
1- علوم انسانی و اجتماعی و نسبت آن با قدرت سیاسی مردم در جامعه دموکراتیک
2- علوم انسانی و اجتماعی و نسبت آن با محیط کسب کار

در هردو مورد تلویحا جایگاه علوم انسانی humanities شامل ادبیات، تاریخ، فلسفه، دین و زبان را از علوم اجتماعی شامل روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و مدیریت، مهمتر می‌داند.

🔹درمورد اولی حرف آن این است که مردم در یک جامعه دموکراتیک قدرت سیاسی دارند. این قدرت مسئولیت می‌آورد و انجام این مسئولیت نیاز به آگاهی دارد. یعنی درست است که همه مردم دانش و صلاحیت اظهار نظر درمورد همه مسائل را ندارند! اما قرار نیست صورت مساله پاک شود. علوم انسانی باید کمک کند و مردم را بالا بکشد و آگاهی و در نتیجه قدرت سیاسی آنها را بیشتر کند.
این موضوع برای جامعه ما هم درست است؟ بله مردم در ایران هم قدرت سیاسی دارند ولو اینکه سهم آنها از صندوق‌های رای کم شده باشد. مردم در جامعه امروزی از طریق شبکه‌های اجتماعی می‌توانند انتخاب‌های خود را اعلام و اعمال کنند. (مگر آنکه جلوی آن هم گرفته شود!)

🔹اما درمورد محیط کسب و کار برای من هم در ابتدا قدری عجیب بود که علوم انسانیHumanities تا این حد در کسب و کار مهم باشد. ولی آمارها در آمریکا به اذعان همین گزارش نشان می‌دهد که 94 درصد کارفرماها ترجیحشان آموزش‌های لیبرال است (بعدا درمورد آموزش لیبرال و لیبرال آرتز مفصل می‌نویسم). یعنی مهارت‌های نظری را به مهارت های عملی ترجیح می‌دهند. یعنی تقریبا می‌توان گفت علوم انسانی، هنر و ریاضی و فیزیک برای کارفرما مهمتر از برنامه نویسی، مدیریت منابع انسانی و حسابداری است!
دلیل جالبی هم دارد. کارفرما و حتی کارجو دنبال مهارت‌های نرم soft skills است. مهارت‌های نرم شامل communication، critical thinking، creativity و.. است. مهارت‌های سخت hard skills در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد. چون امروز ما در یک rapidly changing socity زندگی می‌کنیم. همه چیز به سرعت در حال تغییر است. محیط کار، ذینفعان، سهامداران، مشتریان و تکنولوژی‌ها و... به سرعت تغییر می‌کنند. مهارت‌های سنتی دانشگاهی در این جامعه درحال تغییر، کمک زیادی به کارجو و کارفرما نمی‌کند.
اما لیبرال آرتز و liberal education به تعبیر یک نویسنده، یادگیری را یاد می‌دهند و ذهن را پرورش می‌دهند.

🔹همین موضوع درمورد شهروندان و قدرت سیاسی هم وجود دارد. شهروندی می‌تواند نقش موثر اجتماعی و سیاسی داشته باشد که بتواند در جامعه به شدت پیچیده امروز درست تصمیم بگیرد، نقد کند، تحلیل کند و حل مساله کند؛ و همه اینها نیاز به پرورش قدرت ذهنی و دید وسیع اجتماعی دارد. علاوه بر اینها، لیبرال آرتز مردم را با تاریخ، فرهنگ و حقوق مدنی خود آشنا می‌کند و آگاهی آنها را برای نقش آفرینی درست، بالا می‌برد.

پ.ن: ببخشید که کلمات خارجی این پست زیاد شد!
🔴 "باور" و "معرفت" در بطن تعریف دین است
نقدی بر یادداشت دکتر بادامچی

دوست عزیز و فرهیخته‌ام دکتر محمدحسین بادامچی در یادداشتی با عنوان "رابطه علم و دین؛ یک مسأله انحرافی معاصر"، به موضوع علم و دین پرداخته است که نکات مهم و قابل توجهی دارد. من ضمن همراهی با بخش‌هایی از این یادداشت، نکاتی در نقد آن دارم.

ابتدا خلاصه مدعیات او را در چند گزاره ارائه می‌کنم:
1- دین و علم وقتی باهم قابل مقایسه هستند که دین را از جنس معرفت بدانیم.
2- فهم دین به عنوان معرفت، فهم اصیلی نیست و میراث روشنفکران و سنت‌گرایان عصر پهلوی بوده که روحانیون نیز بعدا این مسیر را ادامه داده‌اند.
3- دین همانطور که فلاسفه متقدم مثل فارابی معتقدند از جنس عمل و سیاست است، نه معرفت.

🔹نکات اصلی من درمورد گزاره 3 است ولی بصورت خیلی مختصر در مورد 1 باید اشاره کنم که برای مقایسه علم و دین لازم نیست که حتما دین را از جنس معرفت بدانیم. چون علم هم صرفا قابل تقلیل به معرفت نیست. کتابی که من اخیرا از انتشارات کمبریج ترجمه کرده‌ام و در دست انتشار است با عنوان Deprovincializing Science and Religion ، علم و دین را از چهار بُعد با هم مقایسه می‌کند: بعد معرفتی، بعد غایت‌شناختی، بعد سازمانی و بعد شناختی. مثلا در بعد سازمانی و بعد غایت‌شناختی، به اهداف عملی، نهادی و اجتماعی دین و علم پرداخته است.

🔹اما در باب گزاره سوم:
اگر واژه religion را در هر دیکشنری جستجو کنید، اولین یا دومین واژه در تعریف آن belief یا باور است. این برای عنوان کلی دین و همچنین هر دین خاص مثل اسلام، مسیحیت، بودیسم و.. صدق می‌کند.
نسبت بین "باور" و "معرفت" هم از زمان افلاطون تکلیف‌اش معلوم شده. افلاطون "معرفت را "باورِ صادقِ موجه" justified true belief تعریف می‌کند. پس دین شامل مجموعه‌ای از باورهاست و باورها، معرفت را می‌سازند. به همین دلیل است که یکی از مهمترین و به‌روزترین موضوعات فلسفه دین در همه تکست بوک‌های آن، "معرفت‌شناسی باور دینی" است.
در کنار باور، معمولا از "عمل دینی" practice و "مناسک دینی" rituals هم در تعریف دین صحبت می‌شود. اما در برخی از ادیان -مثلا از قضا در اسلام- "باور" جزء مرکزی است و بقیه اجزا دین حول آن شکل می‌گیرد.

🔹اما درمورد فارابی لازم به ذکر است که فارابی قرن سوم و چهارم هجری بوده و خیلی قبل‌تر از او و حتی قبل از شروع نهضت ترجمه و آشنایی وسیع مسلمانان با سنت یونانی، بحث‌های معرفتی در مورد باورهای اسلامی وجود داشت. معتزله از نیمه قرن اول در دوره عبدالملک مروان و اوج آن در زمان مامون و متوکل عباسی بحث‌های عمیق معرفتی درمورد عقاید و باورهای اسلامی داشتند.
حتی دوره شکوفایی تمدن اسلامی را بسیاری مرتبط به انبوه گزاره‌های معرفتی (و حتی طبیعیاتی) قرآن و تاکیدات پیشوایان اسلام برای مواجهه معرفتی با دین می‌دانند که در نهایت به تاسیس دانشگاه در اروپا و بعدا زمینه‌ساز رنسانس شد. (ر.ک. فلسفه در قرون وسطی، کریم مجتهدی)

🔹البته باید تاکید کنم که اینها به این معنی نیست که دین چیزی غیر از معرفت نیست و همچنین به این معنی نیست که معرفت دینی و معرفت علمی قابل انطباق بر هم هستند. اما در هر صورت بعد معرفتی دین قابل اغماض نیست و همین برای بررسی مقایسه‌ای با علم، ولو علوم طبیعی، کفایت می‌کند.
امروز حتی کسانی که به دین نگاه تفسیری و همدلانه ندارند و آن را به عنوان یک موضوع تاریخی و اجتماعی مطالعه می‌کنند، درصدد ارائه تبیین‌های طبیعی از ظهور باورهای دینی هستند. جریانی که از هیوم و مارکس و داروین شروع شده و امروز در علوم شناختی دین cognitive science of religion مورد توجه است.
.
Forwarded from جمهورى سوم
دین از جنس دوکسا است نه اپیستمه
پاسخی به نقد دکتر جواد درویش

✍️محمدحسین بادامچی

🔺دوست عزیز و دانشمندم دکتر جواد درویش التفات کرده در نقد نوشته‌ی «رابطه علم و دین؛ یک مسأله انحرافی معاصر» در یادداشتی با عنوان «باور و معرفت در بطن تعریف دین است» نکاتی چند را متذکر شده‌اند.

1️⃣اول اینکه از نظر ایشان «برای مقایسه میان علم و دین لازم نیست که حتما دین را از جنس معرفت بدانیم» و علم هم ابعاد عملی دارد. این گزاره البته تعارضی با عرایض من ندارد و مورد تصدیق من است چون ادعای من این بود که اساسا کسی از دین انتظار صدور گزاره‌های معرفتی در حوزه طبیعیات نداشته که حالا مدعی آن باشد. اینکه علم در قلمرو عمل تأثیر دارد یا اینکه سیاست و امر عملی چه تأثیری در تکوین علوم داشته و دارد، موضوع دیگری است که باید در جای دیگری به آن پرداخته شود. گفتنی است که یکی از نقدهای اساسی و جدی که توسط متفکران انتقادی بر علم مدرن مطرح شده، آنست که در حدود نظری خود باقی نمانده و در برخی سامانه‌های دانش-قدرت با دخالت در امور عملی و سیاست به شکل دین و عقیده و ایدئولوژی درآمده است. بنابراین استدلال اول دکتر درویش می‌گوید علم هم می‌تواند شبیه دین شود که نافی ادعای من نیست.

2️⃣اما در نکته دوم دکتر درویش به درستی به این موضوع اشاره می‌کند که در عموم تعاریف «باور» رکن اصلی دین است و تفاوت باور و «معرفت» هم از زمان افلاطون اینست که معرفت «باور صادق موجه» است و از این مقدمه صحیح نتیجه‌ای می‌گیرد که به گمان من نادرست است: «باورها معرفت را می‌سازند» یا در دینی مثل اسلام باور و معرفت رکن مرکزی آن است. از نظر من نکته اصلی دقیقا همینجاست که بر اساس تفکیک مهم افلاطونی میان اپیستمه (معرفت) و باور (دوکسا) دین در زمره دوکسا قرار می‌گیرد که فارابی در دین‌شناسی خود به آن عقیده می‌گوید و فرسنگها با اپیستمه یا گزاره‌های معرفت نظری فاصله و تفاوت ماهوی دارد. دو تفاوت اصلی دوکسای دینی با اپیستمه فلسفی یا علمی این است که اولا مشتمل بر گزاره های نظری نیست بلکه مجموعه‌ای از عقاید و به زبان امروز فرهنگها و مقولات اعتباری است که کارکرد اجتماعی و سیاسی دارد. دوم اینکه به لحاظ معرفت‌شناختی عقلی نیست و مجموعه‌ای از تمثیلات و به زبان امروز خطابه ها و تبلیغات برای تأثیرگذاری در توده‌هاست. بنابراین دین که مشتمل بر عقاید و احکام شریعت برای رتق و فتق امور دنیایی است، ربطی به اپیستمه‌های فلسفی و علمی ندارد، هرچند از نظر فارابی اگر ریشه در عقل عملی ومدنی نداشته باشد باطل است.

3️⃣نکته سومی که دکتر درویش متذکر می‌شود «علم کلام» و رواج آن در دوره فارابی است که از نظر ایشان تماما با دین به عنوان گزاره های معرفتی کار می‌کند. اما نکته اساسی که دکتر درویش توجه نمی‌کند اینست که گزاره های کلامی فاقد ارزش معرفتی است چرا که اساسا کلام بر خلاف فلسفه تکنیکی برای دفاع از استیلای دین است و روش آن بر خلاف فلسفه و علم جدلی است و نه برهانی. متکلمین هم هرگز ادعای تولید اپیستمه فلسفی و یا علمی نداشته‌اند بلکه در هرچیز از جهت نسبت آن با تضعیف یا تقویت دین و سازمان دینی می‌نگریستند. از قضا از این حیث می‌توان چنین نتیجه گرفت که با توجه به ناآشنایی روحانیون با اپیستمه (بر خلاف دو گروه سنت‌گرایان و روشنفکران دینی) عمده برداشت آنها از علم هم کلامی است و نه تنها درکی از ماهیت تحقیق علمی ندارند بلکه تنها دغدغه‌شان تاثیر آن علم بر عقاید و شریعت است. این را مشخصا در نحوه اداره علم بعد از انقلاب فرهنگی دوم می‌توان به عینه دید.

4️⃣در نکته چهارم دکتر درویش به شکوفایی علم در دوره آغازین تمدن اسلامی و تاکیدات پیشوایان دینی بر علم‌جویی اشاره می‌کند. این هم منافاتی با عرض من ندارم و بلکه مؤید آنست چرا که اگر دین خود را حاوی گزاره هایی در طبیعیات می‌دانست هرگز مومنان را به اخذ علوم ملل دیگر تشویق نمی‌کرد و اتفاقا یکی از دلایل رکود فکر و علم در ایران امروز همین احساس استغنای موهوم دینی در همه عرصه‌هاست.

♦️این نکته را در نهایت باید اضافه کنم که اگرچه به گمان من خلط دین با اپیستمه‌ی علمی امری جدید است، خلط دین با گزاره‌های معرفتی متافیزیکی (بر خلاف نظر فارابی و متکلمین پس از او) حاصل کار فرقه خاص اسماعیلیه و باطنی‌گرایان و متصوفه و فلسفه اشراقی است که برخی محققان مهم آنرا نفوذ آیین نوافلاطونی پرستش افلاک در اسلام و تشیع می‌دانند و سنت‌گرایان همه در ادامه باطنی‌گرایی عرفانی مرگ‌اندیش و ضد عقل و ضد مدنیت آنهاست که از «علم قدسی» و رد طبیعیات سخن بافتند و بخاطر دلالت‌های تمدنی و غرب‌ستیزانه فرهنگی و سیاسی آن مورد پسند اسلام‌گرایان حاکم هم قرار گرفت.
وادی|جواد درویش
در قرآن در مقابل ۲۵۰ آیه فقهی، ۷۵۰ آیه درمورد مطالعه طبیعت وجود دارد. حالا علوم طبیعی در حوزه ها و حتی در زندگی ما کجاست؟ فقه کجاست؟ شاهدی دیگر بر مهجوریت رویکرد قرآنی در حیات دینی ما
نقد آخر دکتر بادامچی دقیق و قابل تامل بود. فقط دو نکته کوتاه درمورد آن عرض می‌کنم.
اول این 👆 مطلب قدیمی که از کتاب دکتر نظال قسوم در کانال گذاشته بودم و در آن می‌گوید در مقابل 250 آیه فقهی در قرآن، 750 آیه درمورد طبیعت وجود دارد.
دوم، بحث مهمی که در معرفت‌شناسی دین جاری است به همین موضوع می‌پردازد که آیا باور دینی به تعبیر دکتر بادامچی دوکساست یا معرفت؟ انبوهی از معرفت‌شناسان و فلاسفه مثل پلنتینگا، آلستون، سوینبرن و.. معتقدند باورهای دینی به اندازه باورهای علمی، معقول rational، موجه justified یا دارای تضمین warranted هستند. برای آن دلایل زیادی ارائه می‌کنند که اگر بخواهیم آن را رد کنیم باید دلیل بیاوریم.
Forwarded from Sharif Today
«شکستن طلسم‌ها»

✉️ نامه‌هایی به نوورودی‌ها و کنکوری‌ها

✴️ انتخاب رشته #کنکور سراسری، از دیروز رسما شروع شده و همه فکر و ذکر کنکوری‌های امسال، تحقیق و پرس‌وجو درباره رشته‌ها و دانشگاه‌هاست تا در حد توان‌شان، با شناخت بیشتری، مرحله جدیدی از زندگی‌شان را شروع کنند که تأثیر قابل توجه‌اش در ادامه مسیرشان، اصلا قابل انکار نیست. به همین بهانه تعدادی #یادداشت به قلم آنهایی که چند سالی از دوران دانشجویی‌شان می‌گذرد، در روزهای آینده و به تدریج تا ابتدای شروع سال تحصیلی در کانال منتشر می‌کنیم که احتمالا به درد ذهن جست‌وجوگر و تشنه شناخت نوورودهای دانشگاه می‌خورد.

📝 اولین یادداشت را #جواد_درویش نوشته. درویش ورودی ۸۳ کارشناسی مهندسی شیمی شریف است که بعدا ارشد و دکترایش را در گروه فلسفه علم دانشگاه گذرانده. این یادداشت را در ادامه می‌توانید بخوانید:

🔹 خلاصه‌وار و اشاره‌وار حرف‌هایم را می‌زنم. استدلال و شاهد و مدرک زیادی هم بنا ندارم ارائه کنم. می‌گویم و می‌گذرم و می‌دانم که به زودی با آنها مواجه می‌شوید.

🔹 اول از همه و در این نامه می‌خواهم برخی از طلسم‌ها و افسانه‌هایی را که درمورد شریف وجود دارد، در ذهن شما بشکنم:

1⃣ شما قرار نیست وارد بهترین دانشگاه ایران شوید. اینجا از هیچ نظری (جز دانشجویان و برخی استادانش) بهترین دانشگاه ایران نیست. حتما بعد از اینکه شریف و امکاناتش را خوب شناختید، به دانشگاه‌های دیگر سر بزنید و مقایسه کنید.

2⃣ روی برند شریف حساب نکنید. برند شریف جز در مهمانی‌های فامیلی و مانور قدرت مادر شما مقابل زن‌دایی و زن‌عموی شما، تقریبا به درد دیگری نمی‌خورد. نه با آن به شما کار دولتی می‌دهند و نه کار خصوصی. برای خارج رفتن هم شریف برای خارجی‌ها خیلی فرقی ندارد، جز اینکه تحریم بودن شریف ممکن است مشکلاتی سر راه‌تان سبز کند.

3⃣ در شریف همه مریم میرزاخانی نیستند و نمی‌شوند. برخی هم علی دایی و عادل فردوسی‌پور می‌شوند.

4⃣ (و اما نکته اصلی) شما به عنوان دانشجوی شریف، عزیزدردانه کسی نیستید. برعکس، از بدو ورود شما به این دانشگاه همه می‌خواهند به نوعی به شما بگویند «...ای نیستید!» منظورم این است که چیز خاصی نیستید! این «همه» که می‌گویم، شامل مردم و مسئولین و برخی از اساتید همین دانشگاه است. منتظر باشید اولین ضربه را به همین دلیل از امتحان میان‌ترم ریاضی ۱ بخورید. بیرون از دانشگاه هم به مرور باید به زخم‌زبان‌هایی از این جنس عادت کنید:

▫️«شما نخبه نیستی، فقط تست‌زن خوبی هستی»، «نقش جیب پدرتان برای رسیدن به جایی که الان هستید بیشتر بوده تا تلاش خودتان»، «شما چهار سال پول مملکت و مالیات مردم را برای رسیدن به فرودگاه امام خرج می‌کنید» و …

🔹 اینها را بشنوید، ولی عصبانی نشوید. شما در (هنوز) سالم‌ترین و رقابتی‌ترین آزمون کشور، صلاحیت علمی و پشتکار خود را ثابت کرده‌اید. غیر از حسادت‌ها و رذالت‌های اخلاقی یا رقابت‌های خانوادگی (کام‌بک زن‌عمو!) اغراض سیاسی زیادی هم پشت این حرف‌هاست. وجود شما و حضور شما در شریف، آن مسئول بی‌صلاحیتی که بدون رقابت پشت میز نشسته را آزار می‌دهد. نکته‌سنجی، تفکر نقاد و فریب نخوردن‌تان کار آنها را سخت می‌کند.

🔹 پس اگر رفتید دیدید که بنیاد نخبگان برای شما نیست، تعجب نکنید. قرار است فحش نخبه بودن را شما بخورید، نان و آبش را دیگران. گذشت زمانی که (دهه ۸۰) این بنیاد به المپیادی‌ها و رتبه‌های زیر ۱۰۰، وام مسکنی می‌داد که واقعا می‌توانستند با آن صاحب خانه شوند. و گذشت زمانی که وزارت نفت، دانشجویان برق را بورسیه رشته نفت می‌کرد و به آنها لپ‌تاپ (که آن زمان چیزی درحد ربات انسان‌نمای الان بود!) می‌داد و دانشگاه را برای دادن دو مدرک کارشناسی به آنها مجاب می‌کرد.

🔹 الآن بنیاد نخبگان از شما کار و سوددهی می‌خواهد. باید به اندازه اکسیژن مصرفی، در رشد تولید و مهار تورم (تحقق شعار سال!) نقش داشته باشید. اگر صرفا بخواهید منابع کشور را هدر دهید و ریسرچ کنید و با سیاست‌های کلی و اسناد بالادستی نظام هم همسو نباشید، همان بهتر که از ایران بروید تا اینکه بمانید اینجا و علی شریفی زارچی شوید!

🔵 @SharifToday
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💠 لیبرال آرتز؛ علوم انسانی در حوزه عمومی


🔺لیبرال آرتز مجموعه‌ای از دانش‌ها است که در یونان و روم باستان آموزش آن‌ها را برای تربیت شهروندان ضروری می‌دانستند.

امروزه کالج‌ها و موسسه‌های آموزشی زیادی با همین عنوان در آمریکای شمالی و اروپا تاسیس شده که در آنها چهار شاخه علمی-علوم انسانی، علوم اجتماعی، هنر و علوم پایه- تدریس می‌شود.

دولت‌های غربی در احیا لیبرال آرتز و حمایت از آن دو هدف عمده را دنبال می‌کنند؛ اول، آموزش مهارت‌های نرم (soft skills) به منظور ایجاد آمادگی برای حضور در محیط‌های شغلی نوظهور و متفاوت. دوم، آموزش شهروندان جامعه برای افزایش آگاهی و مسئولیت‌پذیری در قبال قدرت سیاسی که نظام دموکراتیک به مردم اعطا می‌کند.

برنامه «لیبرال آرتز» که با حمایت موسسه حامی علوم انسانی و مشارکت مدرسه آزاد برگزار می‌شود، به دنبال توسعه این مفاهیم در جامعه ایرانی از طریق مجموعه گفتگوهایی است که بین متخصصان رشته‌های مختلف علوم انسانی انجام می‌شود.

حامی یک موسسه خصوصی و مردم‌نهاد است که با هدف ارتقاء علوم انسانی در ایران تاسیس شده و تا امروز تعداد قابل توجهی از نخبگان علوم انسانی را برای حضور در مجامع علمی بین‌المللی، حمایت مالی کرده است.

گفتگوهای لیبرال آرتز با حضور یکی از برگزیدگان حامی و یکی از اساتید صاحب‌نظر داخلی طراحی شده است.

🔻 بعد از فصل اول پادکست‌های حامی که با عنوان دوسیه منتشر شد، برای دور دوم به سراغ گفتگوهای ویدئویی لیبرال آرتز رفتیم. در این گفتگوها به مساله نسبت علوم انسانی با جامعه و شهروندان و همچنین اهمیت علوم انسانی در جهان معاصر می‌پردازیم.

🔹این گفتگوها به مرور از همین کانال و سایر شبکه‌های اجتماعی حامی منتشر خواهد شد.

@haameeorg
@azadsocial
🔴راهپیمایی اربعین

به نظر من یکی از مهمترین وجوه جذابیت راهپیمایی اربعین برای ایرانیان، مردمی بودن این مراسم در عراق است. اساسا این حد از رهایی شیعه عراقی از دولت مرکزی و در عین حال کنشگری آزادانه در آیین مذهبی، یک جاذبه گردشگری برای شیعه ایرانی است!

یک ایرانی متدین در عصر حاضر، به قول فیلسوفان قاره‌ای سوژگی خودش را از دست داده. او در مراسم دینی خودش را یک تماشاگر صرف می‌بیند.
او حال خودش را مثل حال آن حاجی تصور می‌کند که با کاروان به مکه رفته بود و وقت نماز رئیس کاروان به او می‌گوید چرا نماز نمی‌خوانی و او می‌گوید: "به ما گفته بودند همه چیز با خود کاروان است!"

🔹حالا همین مراسم اربعین هم سال به سال ایرانیزه‌تر و دولتی‌تر می‌شود. همان اتفاقی که برای مراسم نیمه شعبان و عید غدیر هم افتاد.

🔹برای این دولتی شدن البته استدلال‌هایی بیان می‌شود، از تقویت هلال شیعی تا ارتقا امنیت ملی و...
ولی همه اینها در دوره صفویه امتحانش را پس داده. وقتی وزیر امور «روضه‌خوانی و تعزیه‌داری» به مردم دیکته می‌کرد چگونه عزاداری کنند و چه روایاتی را روضه‌خوانان برجسته کنند، بعدا معلوم شد برای این بود که درمقابل دولت عثمانی انسجام ملی و در نتیجه اقتدار سیاسی خود را افزایش دهند.
اینکه چه بلایی سر خود دین و خود مذهب شیعه می‌آمد هم مهم نبود و الان هم انگار مهم نیست.

🔸پ.ن: اینها به معنای مخالفت با خراب کردن این راهپیمایی است نه خود راهپیمایی.
من فقط یک بار و آن هم ۹ سال پیش توفیق حضور در راهپیمایی اربعین را داشتم. زمانی که هنوز داعش در عراق بود و هنوز اینقدر این مراسم ایرانیزه نشده بود.
آنچه دیدم و بر من گذشت غیرقابل وصف است. من تنها رفته بود و شب اول در کاظمین گم شدم ولی یک عراقی من را به خانه کوچک و فقیرانه خود و در کنار خانواده‌اش برد و از بهترین غذاها برایم آماده کرد و روز بعدش با اشک بدرقه‌ام کرد.
من این کلیپ را باهمان تصویر ذهنی آماده کردم.

اما ۴ سال پیش وقتی به یک همایش شبه‌علمی دولتی با عنوان «حکمت اربعین»! برای سخنرانی دعوت شدم، تلویحا گفتم از این همایش‌ها نگذارید و بارهای اضافی بر این راهپیمایی سنتی بار نکنید که آن را از مسیر خودش خارج کنید.
ولی در راستای توجه به حرفم! همین امسال یک نفر تماس گرفته بود می‌گفت می‌خواهیم برای اولین بار یک موکب دستاوردهای فناورانه ایران را در مسیر راهپیمایی به نمایش بگذاریم...!!
(گفتم من تیر خوردم شما ادامه بدید😊😔)
وادی|جواد درویش
💠 لیبرال آرتز؛ علوم انسانی در حوزه عمومی 🔺لیبرال آرتز مجموعه‌ای از دانش‌ها است که در یونان و روم باستان آموزش آن‌ها را برای تربیت شهروندان ضروری می‌دانستند. امروزه کالج‌ها و موسسه‌های آموزشی زیادی با همین عنوان در آمریکای شمالی و اروپا تاسیس شده که در…
این گفتگو به عنوان مدخل ورود به موضوع فوق و شروع سلسله نشست‌هایی است که سعی دارد علوم انسانی را در نسبت با جامعه و حوزه عمومی بازخوانی کند.

موسسه حامی و با همکاری مدرسه آزاد این گفتگوها را برگزار می‌کنند.


https://youtu.be/bDDKjAt2R94?si=QRiukXtrZSPEB1UW
🔴 پژوهشکده فلسفه تحلیلی IPM و دانشگاه ادیان و مذاهب: چگونه علوم انسانی در ایران رشد می‌کند؟

اگر کسی به شما گفت علوم انسانی در ایران جای رشد ندارد، با آن ایدئولوژیک برخورد می‌شود، بودجه ندارد، اجازه تعاملات بین‌المللی به آن داده نمی‌شود و...، این دو مجموعه را به عنوان مثال نقض ادعاهایش به او یادآور شوید.
پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (IPM) در سال 76 تاسیس شد و دانشگاه ادیان و مذاهب قم در سال 87. رئیس IPM از بدو تاسیس یعنی در این 26 سال، جواد لاریجانی است که این پژوهشگاه را در زیباترین مناطق تهران یعنی نیاوران و فرمانیه و چشم‌نوازترین ساختمان‌های بجا مانده از پهلوی، بنیان گذاشت. رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب از بدو تاسیس یعنی در این 15 سال، سید ابوالحسن نواب است.
هیچکدام از این دو نفر از جهت اعتباری که در نظام دارند و اعتمادی که به آنها وجود دارد، نیاز به معرفی ندارند. در طول همه این سال‌ها که آبدارچی دانشگاه‌ها با رفت و آمد دولت‌ها تغییر می‌کند، نه این افراد به رغم مسولیت‌ها و مشغله‌های دیگر جایشان عوض شده و نه بودجه کلانی که دارند محدود شده است.
رئیس پژوهشکده فلسفه تحلیلی IPM هم دکتر حمید وحید دستجردی است که ایشان هم بی‌نیاز از معرفی است. پژوهشکده فلسفه تحلیلی و دانشگاه ادیان و مذاهب با هر متر و معیاری از موسسات مشابه خودشان و بلکه هر مجموعه‌ علوم انسانی در ایران، یک و سر و گردن بالاتر هستند.

🔹عوامل موفقیت این مجموعه‌ها همان عوامل طبیعی موفقیت مراکز علمی در دنیاست:
بودجه کافی برای حمایت از پژوهش و پژوهشگر، ارتباطات وسیع بین‌الملل، ایجاد محیط با آرامش و امنیت شغلی کافی برای پژوهشگران و اساتید.
برای مثال، یک دانشجوی دکتری در IPM از ابتدا حقوق ماهیانه‌ای نزدیک به حقوق یک هیات علمی دارد و پژوهشگر پسادکتری در آنجا بیش از دانشیار دانشگاه دولتی حقوق می‌گیرد. این را مقایسه کنید با دانشجوی دکتری در جای دیگر که نه تنها حقوق ندارد که اگر برود کار کند و بیمه برای او رد شود، این بیمه را وزارت علوم جزء سوابق خدمت او حساب نمی‌کند. چون قانون، اجازه کار در حین تحصیل به او نمی‌داده است!
درمورد روابط بین‌الملل هم همینقدر بگویم که اولین اینترنت دانشگاهی در ایران در IPM راه افتاده. رفت آمد اساتید خارجی هم که همه جا با سوء ظن و نظارت‌های سخت امنیتی صورت می‌گیرد، در آنجا به سهولت انجام می‌شود.
دانشگاه ادیان و مذاهب نیز از 30 کشور جهان دانشجو دارد و شاید بیش از هر دانشگاهی دیگر در ایران، دانشجوی بین‌المللی دارد. همچنین تنها مجله علوم انسانی ایران که از SJR نمایه شده، مجله Religious Inquiries این دانشگاه است.

🔹مهمتر از عوامل موفقیت، باید به نبود موانع موفقیت برای این دو مجموعه اشاره کرد. (مقتضی موجود و مانع مفقود است!)
مهمترین مانع رشد یک مجموعه و یا یک فرد در علوم انسانی، عدم اعتماد سیستم به اوست. علوم انسانی در ایران اگر از فیلتر "بومی‌سازی و دینی‌سازی" عبور نکند، پیشرفت آن تقریبا محال است. بومی سازی و دینی سازی هم مفاهیم لیزی هستند و انواع تفاسیر درمورد آنها وجود دارد، ولی همه این بازی‌های زبانی در شرایط حضور و تایید یک فرد ذی اعتبار و مورد وثوق، رنگ می‌بازند. یعنی خود آدام اسمیت و هابز و فروید و راسل هم اگر به دعوت و با تایید یک فرد مورد وثوق اینجا بیایند می‌توانند کرسی وعظ داشته باشند. چیزی که برای مجموعه‌های عادی با مدیران عادی، غیرممکن است. (به یاد بیاورید سرنوشت استادی را که می‌خواست در دانشگاه شریف هگل تدریس کند!)

🔹البته باید این را بگویم که این اعتبار و مورد وثوق بودن، شرط لازم است و کافی نیست. صلاحیت علمی و توان مدیریتی هم مهم است. والا چه بسیار مدیران مجموعه‌های علوم انسانی که مورد وثوق بوده‌اند، ولی راه به جایی نبرده‌اند. اما لازم بودن این شرط قابل کتمان نیست.

🔸نتیجه اینکه راه پیشرفت علوم انسانی در ایران بسته نیست ولی یک راه معمولی هم نیست! اگر کسی اعتبار کافی داشته باشد و به اندازه کافی مورد اعتماد باشد، می‌تواند مراکز موفقی که با بهترین مراکز علوم انسانی دنیا رقابت می‌کنند، ایجاد کند.
حالا این سبک حکمرانی علمی با عدالت و شایسته سالاری و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه سازگار است یا نه، بحث دیگری است که مهم هم نیست!
🔴 چهار روز با اساتید دانشگاه

وزارت علوم دوره‌ای را برای اساتید ورودی جدید! یا به قول خودشان اساتید نواستخدام طراحی کرده بود که در مشهد برگزار شد. (اینجا)
تصمیم گرفتم برخی مطالب و حواشی جالب این رویداد را یادداشت کنم که در ادامه می‌آورم:

🔹من استاد رشته آمار در دانشگاه اردبیل هستم. در سال‌های اخیر دانشجویان این رشته بدون کنکور می‌آیند. یکبار دانشجو از من پرسید پرانتز را چطور تایپ کنم؟ در حین درس هم گاها متوجه میشوم مشکل اساسی در چهار عمل اصلی دارند. یکبار کوییز از تفریق اعداد طبیعی گرفتم. نمره میانگین زیر ده بود!

🔹من استاد دانشگاه خواجه نصیر هستم مشکل عمده من این است که دانشجویان هیچ انگیزه‌ای برای ماندن ندارند و تمام سوالاتشان درمورد چگونه اپلای کردن است. (سخنران برنامه که درمورد شاگرد پروری صحبت می‌کرد گفت اینها تحت تاثیر تبلیغات دشمن هستند!)

🔹من استاد روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی هستم. جلسه اول از دانشجویان پرسیدم برنامه شما برای 10 سال آینده خودتان چیست؟ بالای 90 درصد گفتند می‌خواهند از کشور خارج شوند. می‌گفت روان‌شناسی رشته‌ای بود که خیلی کم مهاجرت می‌کردند.

🔹یک روز سر ناهار با رئیس یکی از دانشگاه‌ها هم صحبت شدیم. وقتی با ما صمیمی شد کمی حرف‌های مگو زد. مثلا گفت ماه پیش دوازده میلیارد پول به ما دادند که تا ریال آخرش خرج حقوق کارمند و استاد شد. بعد ما چطور باید برای توسعه دانشگاه و گرنت و... هزینه کنیم؟

🔹یکی از اساتید در کانادا دکتری و پسادکتری فیزیک ماده چگال گرفته بود و برگشته بود ایران. میگفت کار من روی ابررساناهاست و آنجا دستگاه‌هایی داشتیم که تا 0.015 درجه کلوین سرد می‌کرد. ولی اینجا دستگاه خارجی وارد نکرده‌ایم و یک شرکت ایرانی هم که دستگاه مشابه تولید کرده حداقل آن ۶ درجه کلوین است. اسم آن شرکت ایرانی بود «زمهریر» 😂

🔹سر هر کارگاه معمولا بحث می‌رسید به اینکه دانشجویان بخصوص در شهرستان‌ها در مقایسه با قبل، بسیار بی‌سواد و ضعیف شده‌اند و هیچ امید و انگیزه‌ای هم ندارند. چند مثال:

🔸یکی می‌گفت سه نفر در کلاس ما که درسی را افتاده بودند، اصلا نیامدند پیگیری. خودم زنگ زدم یکی از آنها گفت "سفر هستم وقت نمی‌کنم بیام!"
🔸یکی گفت کل ورودی‌های ما ۴ نفر است!
🔸یکی دیگر گفت من یک ترم در دانشگاهی به دو نفر درس می‌دادم که سالهای ورودیشان هم متفاوت بود. جلسه اول گفتم بقیه چرا این درس را نگرفته‌اند؟ گفتند کدام بقیه؟ این رشته سالی حداکثر یک دانشجو دارد!
▫️نتیجه‌ای که گرفتم این بود: "از اینکه دانشجویان امیدوار نداریم، داریم می‌رسیم به اینکه اساسا دانشجو نداریم!"

🔹بهترین برنامه این چند روز برای من جایی بود که چند نفر از اساتید پیشکسوت را آورده بودند برای ما از تجربه زیسته خود بگوید.
🔻یکی از آنها خانم دکتر هما زنجانی‌زاده استاد بازنشسته جامعه‌شناسی بود که فوق العاده بود. میگفت "کی گفته دلهره بده، شما باید با دلهره سر کلاس برید."
🔻یکی دیگر دکتر پرداختچی استاد سابق شهید بهشتی بود. وسط جلسه درمورد موضوعی به همسرش ارجاع داد. بعد گفت اتفاقا الان در همین سالن است. بعد بلند گفت : «آذر کجا نشستی؟ همه براش دست بزنید. اون دسته قشنگه 😊
🔻یکی دیگر از آنها دکتر علی اکبر صالحی بود. دکتر صالحی انسان بسیار عمیق و اندیشمندی است. یکجا از صحبتش گفت من یک تفسیری از حدیث "العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان" دارم که بعدا دیدم شهید صدر هم به چنین چیزی معتقد است. اینکه ادیان در اینجا فراتر از دین است و به معنای روح و متافیزیک است. و ابدان هم فراتر از جسم انسان است و به معنای عالم ماده و فیزیک است. نباید این حدیث را به فقه و پزشکی تقلیل داد.
درمورد حجاب هم گفت که یک زمان وقتی رئیس دانشگاه شریف بودم یک بخشنامه برای تذکر و سخت گیری حجاب کارمندان آمده بود. میگفت من مانده بودم چه کنم. یک بار همه را جمع کردم و گفتم که این بخشنامه آمده و من از شما کمک میخواهم. گفت من نگفتم حجاب را از این به بعد باید رعایت کنید چون "ترسیدم یک رندی پیدا شود و بگوید تو بعضی از اعضا خانواده خودت حجاب را رعایت نمی‌کنند اول برو به آنها بگو"
بعد گفت این نسل جدید یا همان نسل Z در ایران از دین گریزان است و این به خاطر شیوه‌ای است که دین به او عرضه شده.
🔻نفر بعد دکتر دانایی فر بود. ایشان گفت با دانشجو صمیمی شوید ولی خیلی خیلی مراقب روابط باشید. مواظب خانواده خود باشید. یک لحظه غفلت یک عمر پشیمانی! دانشجو به من پیام داده استاد فقط می‌خوام صداتو بشنوم!!
بعد کمی توصیه کرد. گفت "برای مبارزه با آخوندا هم شده نگاه اسلامی را یاد بگیرید"
ادامه در 👇
ادامه مطلب چهار روز با اساتید 👆

🔹یکی از جذابیت‌های زیاد این رویداد ماجرای «کوه به کوه و آدم به آدم» بود که چند بار برای من اتفاق افتاد:
برادر یکی از صمیمی‌ترین دوستان هم‌ورودی در کارشناسی، یکی از اساتید حاضر در دوره بود.
یکی از دوستان هم‌مدرسه‌ای - دکتر احسان طوفانی نژاد- استاد و طراح کارگاه‌های «تکنولوژی آموزشی» بود.

(از همه جذاب‌تر) هم‌اتاقی من کسی بود که سال 85 باهم در اردوی المپیاد ورزشی دانشجویان در کرمان حاضر بود. جالب‌تر اینکه هردو در رشته شنا و در یک ماده باهم مسابقه داده بودیم.
آن موقع او نمایند دانشگاه علم و صنعت و من نماینده شریف بودم. اما الان او استاد دانشگاه بین‌المللی امام خمینی بود و من شهید بهشتی..

🔹یک نشست درمورد اکوسیستم نوآوری بود و چند نفر صحبت کردند. آخر صحبت‌ها یک نفر از حضار گفت سهم علوم انسانی در این اکوسیستم خیلی کم است. یکی از سخنرانان که رئیس دانشگاه هم بود جواب داد:
می‌خواهم یک فناوری علوم انسانی به شما بگوییم. بزرگ [یک ثانیه سکوت]: اردوی راهیان نور !!

🔹در یکی از نشست‌ها در روزهای پایانی که با حضور معاونان وزارت علوم بود. تصمیم گرفتم سکوت خودم را بشکنم. دستم را بالا بردم و گفتم:
این دوره content خوبی داشت ولی بهتر از آن context دوره بود. تنوع افراد و تکثر دیدگاه‌ها واقعا شایسته فضای دانشگاهی بود. و همین کانتکست من را مجاب کرد که حرفهایم را بگویم چون احتمال تاثیر می‌دهم.
بعد گفتم: دانشگاه به دانشجویانش زنده است و الان فضای دانشجویی دانشگاه به خاطر وقایع پارسال و برخوردهای صورت گرفته رو به احتضار است. من 18 سال در شریف بوده‌ام و فضای دانشجویی آن هیچ‌وقت اینقدر سرد و بی‌روح نبوده. انگار گرد مرگ بر این دانشگاه پاشیده‌اند. در این فضا استاد هم نمی‌تواند کار کند و تاثیرگذار باشد.
نکته دوم من درمورد علوم انسانی بود. گفتم همانطور که آن متخصص ماده چگال نیاز به دستگاه سرد کننده دارد، پژوهشگر علوم انسانی برای پیشرفت باید حرف بزند، بنویسد و بازخورد بگیرد و همه اینها نیاز به فضای آزاد دارد. فضای باز گفتگو برای متخصص علوم انسانی یک مطالبه صنفی است، نه مطالبه روشنفکری.

🔹روز آخر، برنامه خاص و باحالی در حرم امام رضا(ع) ترتیب داده بودند که آقای راشد یزدی صحبت کرد. یک نکته دلچسب ایشان این بود که گفت سعی کنید عصبانی نشوید. حتی اگر دانشجو حرف بدی زد. "سایکولوژیستها میگن اون احساس بدش از شرایطی که داره رو ابراز میکنه ولی شما رفلکت نشون ندید". اگر مشکل عصبانیت دارید اینجا پیش امام رضا درمان کنید. قرارتون با امام رضا همین باشه چون ایشون امام رئوفه و اینجا کارخانه ذوب عصبانیته.
"گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی"
📣 موسسه «حامی علوم انسانی» با همکاری پردیس دانشکده‌های فنی دانشگاه تهران برگزار می‌کند:

💠 سومین همايش «از مهندسی به علوم انسانی و علوم اجتماعی»

معرفی رشته‌های حقوق، اقتصاد، سیاست‌گذاری، فلسفه، مدیریت کسب‌وکار، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعه‌شناسی و مطالعات اسلامی توسط اساتید منتخب

🔺فرصت‌ها و چالش‌های ادامه تحصيل در اين رشته‌ها و آینده شغلی و تحصیلی اين رشته‌ها در ایران و خارج از کشور

🔹 به همراه دو پنل گفتگو:

✔️موضوعات جدید و بین رشته‌ای در علوم انسانی
✔️ چالش‌های شغلی در علوم انسانی و اجتماعی

📆 چهارشنبه ۲۶ مهرماه، از ساعت ۸:۳۰

📍تهران- خیابان کارگر شمالی- بعد از بزرگراه جلال آل احمد- پردیس فنی دانشگاه تهران، ساختمان مرکزی، سالن معدن

🌐لينک ثبت‌نام:
https://evnd.co/5UuJl
🔴 سوالاتی پیش روی کسانی که قصد ورود به علوم انسانی دارند

در ابتدای همایش «از مهندسی به علوم انسانی» و برای گرم شدن ذهن مخاطبان، صحبت کوتاهی داشتم که در واقع ۱۴ سوال به قرار زیر بود:

۱. علوم انسانی چیست؟

۲. علوم انسانی از جنس واقعیت است یا ارزش؟

۳. می‌دانم که الان در دلتان می‌گویید اگر به دنبال جواب این سوالات بودم، می‌نشستم در خانه و شبکه 4 می‌دیدم! اما مگر همینکه شبکه 4 و بطورکلی رسانه ملی، به سوالات اصلی شما جواب نمی‌دهد و مجبورید بیاید اینجا، خودش یک مساله علوم انسانی نیست؟ مگر نه این است که این شبکه در دوگانه واقعیت – ارزش، بیشتر به سمت ارزش‌ها غش کرده است؟

۴. حالا برعکس آن، یعنی غش کردن افراطی به سمت واقعیت، برای علوم انسانی خوب است؟ در علوم انسانی می‌گویند "فهم مساله بر حل مساله تقدم دارد" شاید فکر کنید که این جمله بدیهی است. اما شما به زودی با مهندسان عمل‌گرایی مواجه می‌شوید که منتظر تاملات شما برای دیدن همه ابعاد مساله و فهم عمیق آن نمی‌مانند. آنها می‌خواهند به سرعت برای مشکل ترافیک، آلودگی هوا، خشک شدن دریاچه ارومیه، نرخ بالای تصادفات جاده‌ای و..، نسخه عاجل بپیچند. در این کار علاقه زیادی هم به نمودار و کشف همبستگی‌ها دارند. کاری نداریم که در این مسیر ابرو را که اصلاح نمی‌کنند هیچ، غالبا چشم را هم کور می‌کنند. ولی هرچه هست، چیزی غیر از «واقع‌گرایی» آنها را در این راه موجه جلوه می‌دهد؟

۵. چرا علوم انسانی در کشور ما در مقایسه با پزشکی، علوم پایه و مهندسی عقب است؟ الان که می‌خواهیم وارد علوم انسانی شویم، از تبعات اجتماعی، اقتصادی، علمی و بین‌المللی این عقب بودن آگاه هستیم؟

۶. آیا از نسبت خودم، علائق، استعدادها و توانمندی‌هایم با رشته‌های مختلف علوم انسانی آگاه هستم؟

۷. درمورد اشتغال در علوم انسانی چه مسائلی وجود دارد؟ واضح است که فرصت‌های شغلی و درآمد در رشته‌های علوم انسانی یکسان نیست. مثلا وضعیت رشته اقتصاد و مدیریت در نسبت با بقیه رشته‌ها، شبیه وضعیت رونالدو است در لیگ عربستان! با این موضوع چطور قرار است کنار بیاییم؟

۸. همانطور که انتخاب رشته را نمی‌شود به شغل تقلیل داد، انتخاب شغل را هم نمی‌شود به درآمد تقلیل داد. شاید بگویید این حرف‌های شیک و باکلاس برای سوییس است! و برو فکر نان کن که خربزه آب است. اما شمایی که می‌خواهید وارد تحصیلات تکمیلی شوید (به خصوص از نوع علوم انسانی) این حرف من را ناخودآگاه پذیرفته‌اید. و الا بیرون از دانشگاه، مسیر کسب درآمد بسیار هموارتر است. مثلا دوست خود من بعد از لیسانس رفت در خرید و فروش ماشین و دوست همسرم ناخن‌کار شد! الان به قول آن بازیگر خوش ذوق، ما ضرر کردیم یا آنها!؟

۹. حالا اگر قبول کرده‌ باشید که شغل را نمی‌شود به درآمد تقلیل داد، باید درمورد نقش‌آفرینی یک شغل صحبت کنیم. مهمترین نقاط اثرگذاری و نقش‌آفرینی اجتماعی در رشته‌ای که من می‌خواهم انتخاب کنم کجاست؟

۱۰. شهروندان جامعه، دانشجویان دانشگاه، مدیران دولتی و رقبا و شرکا کسب و کارهای خصوصی، ۴ دسته متفاوت از مخاطبان یک متخصص علوم انسانی هستند. این‌ها در ۴ جای مختلف پیدا می‌شوند ( به ترتیب در رسانه‌های اجتماعی و خیابان، دانشگاه، دولت و مجلس و کسب و کارهای خصوصی) این ۴ جا زمین تا آسمان فرق دارند. من در کدامیک می‌خواهم فعالیت کنم؟

۱۱. در مورد موضوعات بین‌رشته‌ای به چه چیزی باید فکر کنیم؟ بزرگترین چهره‌های علوم انسانی در صد سال اخیر ایران مثل فروزانفر، فروغی، نصر و موحد، همگی چندرشته‌ای بودند. اکثرا در ادبیات، فلسفه، تاریخ، عرفان و حقوق متخصص بودند. تا ۵۰ سال پیش چندرشته‌ای و بین‌رشته‌ای بودن به همین معنا بود. اما امروز به چه معناست؟

۱۲. آیا این درست است که مرزهای میان رشته‌ها با پیشرفت‌های اخیر در هوش مصنوعی و علوم داده، در حال کم‌رنگ شدن است؟ برای بین رشته‌ای کار کردن باید خودمان را به چه چیزهایی مجهز کنیم؟

۱۳. امروز می‌گویند سرعت تغییرات جامعه از سرعت تغییرات رشته‌های دانشگاهی بیشتر شده است. با این حساب آیا مسائل اجتماعی مثل تورم، طلاق، خودکشی، دعاوی بین المللی، مهاجرت و فقر را می‌شود با اتکا به رشته‌های کلاسیک دانشگاهی حل کرد؟ آیا راهی جز کار بین‌رشته‌ای وجود دارد؟

۱۴. در علوم انسانی یک کار مهم، صیانت از مفاهیم است. درمورد همین مفهوم «بین‌رشته‌ای»، خیلی از پژوهشگرنماها، گاهی هر نوع ترکیب از ماست‌ها و قیمه‌های علوم انسانی را کار «بین‌رشته‌ای» می‌نامند. غالبا هم معتقدند ترکیب سمی آنها، اکسیر همه چیز یا به قول کیهان‌شناسان theory of everything است. برای صیانت از مفهوم «بین‌رشته‌ای» چه باید کرد؟ سوال مهمتر این است که کلا برای مقابله با خطر شبه‌علم در علوم انسانی چه باید کرد؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترجمه بخش کوچکی از این شعر احساسی و حماسی در مورد #فلسطین :

زمان می‌گذرد. دنیا ایستاده است. تصاویر بدتر می‌شوند. صداها خشن می‌شوند. بچه‌ها تکه تکه می‌شوند. کسی نمی‌گوید بس کنید. انسان‌ها زنده زنده سوخته‌اند. شانسی برای ادامه حیات ندارند. مادران از درد فریاد می‌زنند. مغز کودکان منفجر شده. نوزادان هنوز متولد نشده از رحم مادر مستقیم به آرامگاه می‌روند. رویاها کشته شده‌اند. جاه‌طلبی‌ها تمام نمی‌شود. از شوک می‌لرزند. مرگ، شبانه‌روزیی‌ست.
هنوز هم اصرار دارند که کودکان نوپا تروریست هستند؟
وحشت در چشمان بچه‌هاست. بمب از آسمان می‌بارد‌. مادرشان را صدا می‌کنند که توسط یک بمب له شده.
فکر می‌کنید ما وحشت کرده‌ایم؟ بیا آسمان ما را ببین. بله، ببینیم چقدر جرات دارید. ببینیم چقدر می‌توانی تحمل کنی؟
(مساله شما این است که) نان‌هایتان گلوتن ندارند؟
(مساله ما این است که) مرده‌هایمان قبر ندارند‌. (مساله ما این است که) برق و آب نداریم....
...
اما کمی از آنها می‌دانند که حتی جنینی که در این سرزمین به دنیا خواهد آمد، برای مقاومت می‌آید و حق حیات دارد...
رهبران جبهه مقاومت اگر عزت و کاریزمایی دارند به خاطر ایستادنشان کنار مستضعفان و مقابل ظالمان بوده است.
آنها رهبران توسعه اقتصادی نیستند. کار رهبران اقتصادی پروموشن محصول است ولی رهبران مقاومت باید پروموشن حقیقت کنند. پروموشن حقیقت نیازی به تیزر و اسپشال افکت ندارد، نیاز به ایمان و جسارت دارد.

پ.ن: می‌دانم این موضوعات در حیطه تخصص من نیست. من در هرچه غیر از موضوعات تخصصی خودم نه دیپلمات هستم و نه انقلابی. بلکه شاعرم!
شاعر، احساسات عریان خودش را بدون تلاش برای مطابقت با منطق ارسطویی و دانش روز سیاسی مطرح می‌کند!
خلاصه اینکه ببخشید. (اگر رهبران اقتصادی توییتر را به این روز نمی‌انداختند، این تخلیه هیجانات را به اینجا نمی‌کشاندم!)
Forwarded from Sharif Today
«دانشگاه رایگان نیست»

✉️ نامه‌هایی به نوورودی‌ها‌

#جواد_درویش

✴️ طبق یک قول مشهور از اقتصاددانان «هیچ چیز رایگان نیست». دانشگاهِ دولتیِ ایرانی هم برخلاف ظاهرش از این امر مستثنا نیست. این برای دانشجویان امروز که مهاجرت میان آنها زیاد شده و پول آزادسازی مدرک هم برایشان چندین برابر شده، ملموس‌تر است. دانشگاه دولتی مثل هتل فولبردی است که شما چه از ناهار و شام آن استفاده کنید، چه نکنید، پای شما نوشته شده و باید هزینه آن را بپردازید. حالا که این‌طور است، پیشنهاد من این است که بیایید کمی ایرانی‌بازی دربیاورید و تا می‌توانید از امکانات مختلف دانشگاه استفاده کنید:

🔹 اول از امکانات فرهنگی و رفاهی شروع می‌کنم. ما یک‌بار حساب کردیم حداکثر ۲۰ درصد دانشجویان دانشگاه شریف از بودجه فرهنگی این دانشگاه استفاده می‌کنند. اینها اعضای کانون‌ها، تشکل‌ها، انجمن‌ها و مخاطبان اندک برنامه‌های آنها هستند. در صورتی که این بودجه برای همه است. این عدد برای امکانات ورزشی احتمالا کمتر هم باشد. شما وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل ‌شوید، بهتر متوجه خواهید شد که چقدر باید بابت یک دوره آموزشی هنری، حضور در یک برنامه حرفه‌ای کوهنوردی، استخر و سالن ورزشی هزینه کنید.

🔹 دوم و مهم‌تر، امکانات علمی است. برای شما به عنوان یک دانشجو مسیر مشخصی برای اخذ واحد و گذراندن درس‌ها تا زمان فارغ‌التحصیلی وجود دارد. در این مسیر شما از امکانات مختلف علمی رشته خودتان یعنی کلاس، اساتید، آزمایشگاه و کتابخانه استفاده می‌کنید. اما امکانات علمی دانشگاه بیش از این است. منظور من سَرک کشیدن در رشته‌های دیگر است؛ و منظور دقیق‌ترم، سرک کشیدن در رشته‌های علوم انسانی است.

▫️فرق مهم علوم انسانی با رشته‌های دیگر این است که به همه مرتبط است. این «به همه مرتبط بودن» در دهه‌های مختلف در کشور ما معانی متفاوتی داشته است. در دهه هفتاد علوم انسانی از جهت فراگیری آن در جامعه مهم بود. وقتی آقای خاتمی در کیهان بود و مجله کیهان فرهنگی منتشر می‌شد و بعد که حلقه و مجله کیان راه افتاد تا رسید به دوم خرداد ۷۶ و بعد از آن، طوری علوم انسانی در دانشگاه‌ها فراگیر شده بود که اگر کسی درمورد «قبض و بسط تئوریک شریعت» سروش یا «لویاتان» هابز و «جامعه باز» پوپر، چیزی نمی‌دانست و اسم وبر و هابرماس را نشنیده بود، مثل کسی بود که امروز چیزی از BTS نشنیده بود و تیلور سویفت و جانی دپ را نمی‌شناخت! در شریف شکل‌گیری دفتر مطالعات و نشریات فکری مثل «نقطه سرخط» و اوج فعالیت‌های فکری انجمن اسلامی برای همین دوره است.

▫️دهه هشتاد کمی این جو تعدیل شد، ولی کماکان موضوعات علوم انسانی مهم بود. در همین دهه موج شدیدی به سمت گرایش به رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های فنی به وجود آمد. اما در دهه ۹۰ تا به امروز نگرش به علوم انسانی تغییر کرد. منظورم نسبت این علوم با مهندسی و علوم پایه در دنیاست. با جدی شدن بحران محیط زیست و پیشرفت فناوری‌های هوش مصنوعی، biology و bio پسوند یا پیشوند بسیاری از شاخه‌ها و گرایش‌های جدید رشته‌های مهندسی و علوم پایه شد. توسعه این رشته‌های «بایودار» بعد از کرونا شدت بیشتر هم گرفت. از زمان داروین تا به امروز هر وقت موضوع «حیات» به میان می‌آید، به دنبال آن بحث‌های مرتبط با اخلاق، جامعه، روان و انسان نیز شدت می‌گیرد.

▫️دومین اتفاق این دهه مربوط به توسعه فناوری‌هایی‌ست که مبتنی بر bio و nano و info و cogno هستند و به آنها فناوری‌های همگرا (NBIC converging technologies) گفته می‌شود. این شاخه‌های درهم‌تنیده به دلیل وابستگی به علوم شناختی و علوم اطلاعات و ارتباطات، وابستگی بیشتر و واضح‌تری به انسان و علوم انسانی پیدا می‌کنند.

▫️سومین تغییر در سال‌های اخیر در رویکردهای فلسفه علم و سیاست‌گذاری علم و فناوری ایجاد شد. ایجاد جوامع بزرگ-مقیاس و توسعه نهادهای علمی، بیش از پیش نقش علم را در نسبت با جامعه عیان کرد. شاخه STS (علم، فناوری و جامعه) به عنوان پشتوانه نظری دانشگاه‌های نسل سوم و چهارم، بر وابستگی مطلق پیشرفت علم به جامعه، انسان و ارزش‌های عمومی تأکید کرد.

🔹 همه اینها را گفتم برای اینکه نشان دهم در دوره ما پرداختن به علوم انسانی دیگر نه کلاس روشن‌فکربازی است و نه تفریح سالم، ما امروز as a student و برای پیشرفت در رشته و کار خود نیاز به علوم انسانی داریم. (هم‌چنین as a citizen هم به آن نیاز داریم) شریف برای رفع این نیاز، امکانات خوبی دارد. دانشکده‌های علوم انسانی شریف کم است، ولی کیفیت آنها بالاست. علاوه بر آن، وجود دوره‌های فرعی و احتساب واحد اختیاری، از قوانین آموزشی خوب شریف است که در کمتر دانشگاهی وجود دارد. پس تا می‌توانید از این امکانات استفاده کنید، چون هم نیاز دارید و هم از قبل برای شما فاکتور شده‌!

📝 متن کامل این یادداشت را در تلگراف یا ویرگول می‌توانید بخوانید.

🔵 @SharifToday
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
این فیلم نشست پایانی یک مدرسه تابستانی سه روزه با عنوان «ذهن و آگاهی پژوهی» است که مرداد سال جاری با کمک موسسه حامی برگزار شد. در ۱۵ دقیقه پایانی این فایل (یعنی از ۲:۱۷:۰۰ تا انتها) کمی درمورد جایگاه فلسفه ذهن در فلسفه تحلیلی معاصر، نسبت سنت فلسفی ما با مسائل روز این حوزه و مناسبات علم و فلسفه در این حوزه صحبت کرده‌ام.

https://youtu.be/c2OxDR-xGGE?si=58ra3N1PJF5qM6GI
Audio
دیروز و به مناسبت روز جهانی فلسفه، نشستی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. 6 سخنران با رویکردهای متفاوت، برنامه فکری که خودشان پیش می‌برند را تشریح کردند. غیر از من، دکتر عبدالکریمی، دکتر شهر آیینی، دکتر جاهد، دکتر زالی و دکتر محمودی در این نشست حضور داشتند.
https://www.tg-me.com/philsharif/2661

به طور خاص قرار بود به این سوال پاسخ دهیم که "کدام برنامه فکری به وضع امروز ما کمک می‌کند؟"
پاسخ یک خطی من به سوال این بود که "استفاده از همه منابع معرفتی معتبر بشر بطور متوازن، به ویژه معرفت علمی."

در فایل صوتی همین موضوع را تشریح کرده‌ام.
Forwarded from مدرسهٔ تردید
این هفته در مدرسۀ تردید

جلسه «علوم شناختی دین»

با حضور:
نعیمه پورمحمدی
جوا‌‌د درویش


تاریخ: ۲ آذر ۱۴۰۲

زمان: ساعت ۱۹

شرکت در این رویداد برای تمام علاقه‌مندان آزاد است.

لینک شرکت در جلسه:
www.skyroom.online/ch/tardidschool/din
2024/06/30 21:08:19
Back to Top
HTML Embed Code: