🔴 درباره کتاب آزادی مومن مسیحی
کتاب آزادی مومن مسیحی، اثر تازه منتشر شده از انتشارات کرگدن را اخیر خواندم و گفتم شاید بد نباشد که اینجا چند جمله در معرفی آن بنویسم.
این کتاب درواقع ترجمهای از چند اثر مارتین لوتر است. این آثار شامل 5 مقاله(رساله) است که بطورکلی درصدد تبیین موضع مارتین لوتر در مورد ایمان، عمل و رهایی از گناه و شریعت در آیین مسیحیت است.
اگرچه مارتین لوتر به دلیل مقابله با آموزههای کلیسای کاتولیک، شخصیت ویژه و اثرگذاری در تاریخ ادیان است، اما در این کتاب شخصت، آثار و نگاه کلی او معرفی نشده است.
محور کانونی مقالات انتخاب شده، اولا مقابله با تفکر عمل-محور و مناسکی است که از طریق کلیسای کاتولیک در قرون وسطی و اوایل رنسانس ترویج میشده و ثانیا، تبیین آموزه نجات و رستگاری در آیین مسیحیت از طریق ایمان خالص به حضرت مسیح(ع)، می باشد.
مقاله اول با عنوان " آزادی مومن مسیحی" که نام کتاب هم برگرفته از آن است، در واقع متن و پیوست یک نامه سرگشاده از مارتین لوتر به پاپ لئویی دهم است که در سال 1520 نوشته شده است. او در متن نامه خود که حدود ده صفحه است اولا موضع احترام آمیز خود نسبت به پاپ را متذکر میشود و ثانیا اختلافات سیاسی خود را با پاپ و به ویژه اطرافیان او طرح میکند. حرف او این است که این اختلافات و دشمنیها اگرچه به بیاخلاقی و ظلم به او منجر شده، اما ریشه الهیاتی و بنیادین دارد. او تشریح دقیقترِ موضع الهیاتی خود را در متن پیوست که همان رساله "آزادی مومن مسیحی" است، بیان میکند. آنچه در باقی کتاب آمده را میتوان تاحدی تکرار و تشریح مواضع لوتر در همین رساله اول دانست.
نگاه لوتر در این کتاب را بطورکلی میشود ذیل دو عنوان، یعنی نگاه سلبی به "عمل" و نگاه ایجابی به "ایمان"، توضیح داد.
درمورد رویکرد سلبی، این نکته حائز اهمیت (و در نوشتههای لوتر برجسته) است که "عمل" در آیین مسیحیت نه تنها برای رستگاری و نجات کافی نیست، که گاهی مضر و حتی شرک آلود است. او تاکید مسیحیت فعلی (کاتولیک) بر عمل را ناشی از دو چیز میداند، اولا عدم تفکیک بین عهد قدیم و آموزه های حضرت موسی(ع) با انجیل. ثانیا نگاه پاپ، کلیسا و کشیشان در کنترل و حکمرانی بر مردم، از طریق واجب کردن برخی اعمال.
او جنبه مفید بودن عمل در مسیحیت را صرفا در تسلط بر جسم و همچنین کمک به همنوع، میداند که البته هیچکدام هم تاثیر مستقیم در رستگاری ندارد.
رویکرد ایجابی لوتر و بخش عمده مباحث او در این کتاب درمورد جایگاه محوری و بنیادین ایمان است. البته نکته مهم اینجاست که این ایمان قابل مقایسه با ایمان اسلامی که موضوع آن ذات پروردگار است، نیست. در نگاه لوتر ایمان یعنی " ایمان به مسیح که در او فیض، برائت، آرامش، آزادی و بلکه همه چیز به تو نوید داده شده است"
بر این اساس لوتر یک انحراف را نگاه به مسیح به مثابه الگو میداند. او مدعی است، مسیح الگوی عملی نیست و اساسا عمل او چندان در نجات مهم نیست. بلکه باید مسیح را به مثابه عطیه الهی دید که آمده، به رنج افتاده و به صلیب کشیده شده که گناه انسان بخشیده شود و به رستگاری برسد.
https://www.tg-me.com/kargadanpub/2321
کتاب آزادی مومن مسیحی، اثر تازه منتشر شده از انتشارات کرگدن را اخیر خواندم و گفتم شاید بد نباشد که اینجا چند جمله در معرفی آن بنویسم.
این کتاب درواقع ترجمهای از چند اثر مارتین لوتر است. این آثار شامل 5 مقاله(رساله) است که بطورکلی درصدد تبیین موضع مارتین لوتر در مورد ایمان، عمل و رهایی از گناه و شریعت در آیین مسیحیت است.
اگرچه مارتین لوتر به دلیل مقابله با آموزههای کلیسای کاتولیک، شخصیت ویژه و اثرگذاری در تاریخ ادیان است، اما در این کتاب شخصت، آثار و نگاه کلی او معرفی نشده است.
محور کانونی مقالات انتخاب شده، اولا مقابله با تفکر عمل-محور و مناسکی است که از طریق کلیسای کاتولیک در قرون وسطی و اوایل رنسانس ترویج میشده و ثانیا، تبیین آموزه نجات و رستگاری در آیین مسیحیت از طریق ایمان خالص به حضرت مسیح(ع)، می باشد.
مقاله اول با عنوان " آزادی مومن مسیحی" که نام کتاب هم برگرفته از آن است، در واقع متن و پیوست یک نامه سرگشاده از مارتین لوتر به پاپ لئویی دهم است که در سال 1520 نوشته شده است. او در متن نامه خود که حدود ده صفحه است اولا موضع احترام آمیز خود نسبت به پاپ را متذکر میشود و ثانیا اختلافات سیاسی خود را با پاپ و به ویژه اطرافیان او طرح میکند. حرف او این است که این اختلافات و دشمنیها اگرچه به بیاخلاقی و ظلم به او منجر شده، اما ریشه الهیاتی و بنیادین دارد. او تشریح دقیقترِ موضع الهیاتی خود را در متن پیوست که همان رساله "آزادی مومن مسیحی" است، بیان میکند. آنچه در باقی کتاب آمده را میتوان تاحدی تکرار و تشریح مواضع لوتر در همین رساله اول دانست.
نگاه لوتر در این کتاب را بطورکلی میشود ذیل دو عنوان، یعنی نگاه سلبی به "عمل" و نگاه ایجابی به "ایمان"، توضیح داد.
درمورد رویکرد سلبی، این نکته حائز اهمیت (و در نوشتههای لوتر برجسته) است که "عمل" در آیین مسیحیت نه تنها برای رستگاری و نجات کافی نیست، که گاهی مضر و حتی شرک آلود است. او تاکید مسیحیت فعلی (کاتولیک) بر عمل را ناشی از دو چیز میداند، اولا عدم تفکیک بین عهد قدیم و آموزه های حضرت موسی(ع) با انجیل. ثانیا نگاه پاپ، کلیسا و کشیشان در کنترل و حکمرانی بر مردم، از طریق واجب کردن برخی اعمال.
او جنبه مفید بودن عمل در مسیحیت را صرفا در تسلط بر جسم و همچنین کمک به همنوع، میداند که البته هیچکدام هم تاثیر مستقیم در رستگاری ندارد.
رویکرد ایجابی لوتر و بخش عمده مباحث او در این کتاب درمورد جایگاه محوری و بنیادین ایمان است. البته نکته مهم اینجاست که این ایمان قابل مقایسه با ایمان اسلامی که موضوع آن ذات پروردگار است، نیست. در نگاه لوتر ایمان یعنی " ایمان به مسیح که در او فیض، برائت، آرامش، آزادی و بلکه همه چیز به تو نوید داده شده است"
بر این اساس لوتر یک انحراف را نگاه به مسیح به مثابه الگو میداند. او مدعی است، مسیح الگوی عملی نیست و اساسا عمل او چندان در نجات مهم نیست. بلکه باید مسیح را به مثابه عطیه الهی دید که آمده، به رنج افتاده و به صلیب کشیده شده که گناه انسان بخشیده شود و به رستگاری برسد.
https://www.tg-me.com/kargadanpub/2321
Telegram
نشر کرگدن
📚 معرفی تازههای نشر
لینک دسترسی به توضیحات محمد صبائی، مترجم کتاب آزادی مؤمن مسیحی، دربارۀ این اثر:
https://www.instagram.com/tv/CQLltvXBSfv/?utm_source=ig_web_copy_link
🔶 اطلاعات کتابشناسی:
آزادی مؤمن مسیحی و چند نوشتۀ دیگر
مارتین لوتر/ محمد صبائی
مجموعۀ…
لینک دسترسی به توضیحات محمد صبائی، مترجم کتاب آزادی مؤمن مسیحی، دربارۀ این اثر:
https://www.instagram.com/tv/CQLltvXBSfv/?utm_source=ig_web_copy_link
🔶 اطلاعات کتابشناسی:
آزادی مؤمن مسیحی و چند نوشتۀ دیگر
مارتین لوتر/ محمد صبائی
مجموعۀ…
🔴 جهان به مثابه میدان رقابت
ما در جهانی فردگرا زندگی میکنیم. جهانی که از ما میخواهد غایت تلاش خود را دستیابی به موفقیتهای فردی قرار دهیم. استعاره «میدان رقابت» پربسامدترین عبارت برای توصیف این جهان است.
استعارهها، قویترین ابزارهای آینده نگری و آیندهسازی هستند. کل تحولات دنیای جدید از استعارههایی که میکلانژ در مجسهسازی، داوینچی در نقاشی، فرانسیس بیکن در داستان وارهای چون آتلانتیس جدید و... ساختند، ایجاد شد.
مرحوم شهید مطهری در جایی میگوید من همه انقلابهای جهان را بررسی کردهام، تقریبا قبل از همه انقلابهای سیاسی و انقلابهای علمی و صنعتی، انقلابهای ادبی اتفاق افتاده است.
این قدرت استعاره است. و اگر کسی خواست دلیل استیلای مدل اقتصاد سرمایهداری را در جهان امروز پیدا کند، شاید بد نباشد که بعد از همه ریشهیابیهای اقتصادی و صنعتی و سیاسی، از منظر ادبی هم به این موضوع نگاه کند.
استعاره «میدان رقابت» شکل اتو کشیده استعاره معروف هابز است:«انسان، گرگ انسان است»
قهرمانهای خاص این جهان، دولتمردان دولتهای اندکسالار (الیگارشی) و سرمایهداران و بنگاهداران در بازار آزاد هستند.
قهرمانهای معمولی این جهان، که در شبکههای اجتماعی همه به احترام آنها کلاه از سر برمیدارند (و البته خودشان فکر میکنند بدون توجه به دیگران و میدان رقابت، دنبال flourishing خودشان هستند!) نیز، خانمی است که موفق شده در یکسال ۵۰ کیلو وزن کم کند، آقایی است که سیکس پک دارد، دانشجویی است که تافل ۱۱۰ گرفته، جوانی است که در کنار درس، آشپزی و موسیقی و ورزش را هم ادامه داده و قس علیهذا..
کتابهای پرفروش، پادکستهای پر مخاطب، روانشناسان و تراپیستهای سلبریتی، همه و همه ما را به چنین موفقیتهای فردی و عقب نماندن از دیگران ترغیب میکنند.
و آنقدر آلودگی صوتی در زیستجهان ما ایجاد کردهاند که اجازه نمیدهند ببینیم روی پیستی در حال رقابتیم، که کل پیست در حال فروریختن است. در رقابتهای فردی، ملی و صنعتی آنقدر افراط به خرج دادهایم که تا یک قرن دیگر، محیط زیست، امکان حیات را از ما سلب خواهد کرد.
و من فکر میکنم بعد از این اگر انقلابی در فکر و سیاست و صنعت بخواهد رخ بدهد، از استعارهای شبیه به «زندگی زنبورها» شروع خواهد شد. در زندگی زنبورها، حیات، عرصه یک تلاش جمعی است که محصول آن شهدی به شیرینی عسل، برای محیط و موجودات دیگر است.
( در قرآن نیز تمثیل زندگی زنبور آمده. همچنین روایات زیادی هست که میگوید انسان مومن مثل زنبور است.)
ما در جهانی فردگرا زندگی میکنیم. جهانی که از ما میخواهد غایت تلاش خود را دستیابی به موفقیتهای فردی قرار دهیم. استعاره «میدان رقابت» پربسامدترین عبارت برای توصیف این جهان است.
استعارهها، قویترین ابزارهای آینده نگری و آیندهسازی هستند. کل تحولات دنیای جدید از استعارههایی که میکلانژ در مجسهسازی، داوینچی در نقاشی، فرانسیس بیکن در داستان وارهای چون آتلانتیس جدید و... ساختند، ایجاد شد.
مرحوم شهید مطهری در جایی میگوید من همه انقلابهای جهان را بررسی کردهام، تقریبا قبل از همه انقلابهای سیاسی و انقلابهای علمی و صنعتی، انقلابهای ادبی اتفاق افتاده است.
این قدرت استعاره است. و اگر کسی خواست دلیل استیلای مدل اقتصاد سرمایهداری را در جهان امروز پیدا کند، شاید بد نباشد که بعد از همه ریشهیابیهای اقتصادی و صنعتی و سیاسی، از منظر ادبی هم به این موضوع نگاه کند.
استعاره «میدان رقابت» شکل اتو کشیده استعاره معروف هابز است:«انسان، گرگ انسان است»
قهرمانهای خاص این جهان، دولتمردان دولتهای اندکسالار (الیگارشی) و سرمایهداران و بنگاهداران در بازار آزاد هستند.
قهرمانهای معمولی این جهان، که در شبکههای اجتماعی همه به احترام آنها کلاه از سر برمیدارند (و البته خودشان فکر میکنند بدون توجه به دیگران و میدان رقابت، دنبال flourishing خودشان هستند!) نیز، خانمی است که موفق شده در یکسال ۵۰ کیلو وزن کم کند، آقایی است که سیکس پک دارد، دانشجویی است که تافل ۱۱۰ گرفته، جوانی است که در کنار درس، آشپزی و موسیقی و ورزش را هم ادامه داده و قس علیهذا..
کتابهای پرفروش، پادکستهای پر مخاطب، روانشناسان و تراپیستهای سلبریتی، همه و همه ما را به چنین موفقیتهای فردی و عقب نماندن از دیگران ترغیب میکنند.
و آنقدر آلودگی صوتی در زیستجهان ما ایجاد کردهاند که اجازه نمیدهند ببینیم روی پیستی در حال رقابتیم، که کل پیست در حال فروریختن است. در رقابتهای فردی، ملی و صنعتی آنقدر افراط به خرج دادهایم که تا یک قرن دیگر، محیط زیست، امکان حیات را از ما سلب خواهد کرد.
و من فکر میکنم بعد از این اگر انقلابی در فکر و سیاست و صنعت بخواهد رخ بدهد، از استعارهای شبیه به «زندگی زنبورها» شروع خواهد شد. در زندگی زنبورها، حیات، عرصه یک تلاش جمعی است که محصول آن شهدی به شیرینی عسل، برای محیط و موجودات دیگر است.
( در قرآن نیز تمثیل زندگی زنبور آمده. همچنین روایات زیادی هست که میگوید انسان مومن مثل زنبور است.)
Audio
#پادکستهای_رمضانی (۱)
🔹نخستین پادکست رمضانی دورنما مروری است بر مدخل «روزه» نوشتۀ کیس واختندونک در جلد سوم نسخۀ فارسی «دائرةالمعارف قرآن». واختندونک (متولد ۱۹۳۳، آمستردام) مدرک دکتریاش را از دانشگاه آمستردام گرفت و رسالۀ او بعدتر در قالب کتاب «روزه در قرآن» (بریل، ۱۹۶۸) منتشر شد. در این مدخل، که مبتنی بر همین کتاب است، نویسنده ابتدا از معنای عمومی و انواع روزه در قرآن میگوید، سپس احتمالهای مختلف دربارۀ خاستگاه روزه را بررسی میکند، و در نهایت سه مرحلۀ تشریع روزه در قرآن را توضیح میدهد.
✔️ این پادکست همچنین در تارنمای دورنما و اپلیکیشنهای پادکستخوان قابل شنیدن است.
#دورنما #رادیو_دورنما
#رمضان_۱۴۰۱
#دائرةالمعارف_قرآن
#روزه_در_قرآن
#قرآنپژوهی_غربیان
#مطالعات_آکادمیک_اسلام
@doornamaa
🔹نخستین پادکست رمضانی دورنما مروری است بر مدخل «روزه» نوشتۀ کیس واختندونک در جلد سوم نسخۀ فارسی «دائرةالمعارف قرآن». واختندونک (متولد ۱۹۳۳، آمستردام) مدرک دکتریاش را از دانشگاه آمستردام گرفت و رسالۀ او بعدتر در قالب کتاب «روزه در قرآن» (بریل، ۱۹۶۸) منتشر شد. در این مدخل، که مبتنی بر همین کتاب است، نویسنده ابتدا از معنای عمومی و انواع روزه در قرآن میگوید، سپس احتمالهای مختلف دربارۀ خاستگاه روزه را بررسی میکند، و در نهایت سه مرحلۀ تشریع روزه در قرآن را توضیح میدهد.
✔️ این پادکست همچنین در تارنمای دورنما و اپلیکیشنهای پادکستخوان قابل شنیدن است.
#دورنما #رادیو_دورنما
#رمضان_۱۴۰۱
#دائرةالمعارف_قرآن
#روزه_در_قرآن
#قرآنپژوهی_غربیان
#مطالعات_آکادمیک_اسلام
@doornamaa
🔴 حدیث سحرگاهان
خدای قرآن به قول مرحوم افشین یداللهی «نیمی زمینی است، نیم آسمانی است.»
قرآن، خدا را طوری معرفی میکند که انگار خیلی نزدیک است. همینجاست و در کنار تمام رویدادهای طبیعی و تاریخی: فاینما تولوا فثم وجه الله
اما قرآن، خدا را دور هم میکند، انگار عمدی دارد که با خدا پسرخاله هم نشویم! ذکر لفظ "سبحان" در جای جای قرآن شاید به همین دلیل است: سبحان الله عما یصفون
خدای عرفا و برخی الهیدانان جدید غرب، اولی است. به آن میگویند پنتئیسم یا همهخداانگاری
و خدای فلاسفه سنتی و الهیات کلاسیک، دومی است.
ولی خدای قرآن، به این سادگی قابل شناخت و معرفی نیست.
قران انگار میخواهد ما در حیرانی میان این "تقریب" و "تسبیح"، خدای خود را پیدا کنیم...
پ.ن: این مطلب بازنشر از مطالب قدیمی همین کانال است.
خدای قرآن به قول مرحوم افشین یداللهی «نیمی زمینی است، نیم آسمانی است.»
قرآن، خدا را طوری معرفی میکند که انگار خیلی نزدیک است. همینجاست و در کنار تمام رویدادهای طبیعی و تاریخی: فاینما تولوا فثم وجه الله
اما قرآن، خدا را دور هم میکند، انگار عمدی دارد که با خدا پسرخاله هم نشویم! ذکر لفظ "سبحان" در جای جای قرآن شاید به همین دلیل است: سبحان الله عما یصفون
خدای عرفا و برخی الهیدانان جدید غرب، اولی است. به آن میگویند پنتئیسم یا همهخداانگاری
و خدای فلاسفه سنتی و الهیات کلاسیک، دومی است.
ولی خدای قرآن، به این سادگی قابل شناخت و معرفی نیست.
قران انگار میخواهد ما در حیرانی میان این "تقریب" و "تسبیح"، خدای خود را پیدا کنیم...
پ.ن: این مطلب بازنشر از مطالب قدیمی همین کانال است.
🔴مردم نگاری نمایشگاه کتاب
در نمایشگاه کتاب امسال برای اولین بار غرفههایی به نام «مشاوره کتاب» برپا شده بود. در این غرفهها برای کسانی که میخواستند، در چهار حوزه فلسفه، روانشناسی، ادبیات و تاریخ، مشورت و پیشنهاد کتاب داده میشد. من هم به عنوان مشاور فلسفه در یکی از این غرفهها بودم.
برخی از موارد جالب توجه از گفتگوهایی که میان من و مراجعه کنندگان در مدت ده روز اتفاق افتاد را در ادامه می آورم.
🔹- من همه کتابهای ماکس وبر رو خوندم.
- آفرین! مگه چند سالته؟
- کلاس دهمم!
🔹- آقا مانگا ژاپنی کدوم انتشارات داره؟ آقا کتاب "منِ احمق" رو کجا داره؟
(تکرار بطور متوسط روزی ده بار)
🔹من سال دوم زیستشناسی هستم و خدا رو قبول ندارم. چون به نظرم بحران جنسی خیلی جدیه، تو فکر ساختن یه دستگاهی هستم که به انسان وصل میشه بعد شب دکمه اش رو بزنی و بخوابی، (با عذرخواهی از محضر مخاطبین کانال) توی خواب ارضا میشی! این قاعدتا مشکل شرعی هم نداره و توی ایران اجازه ساخت پیدا میکنه!
🔹 - آقا من میخوام پژوهش کنم میتونید راهنمایی کنید؟
- بله در چه رشتهای؟
- روان شناسی، حقوق فرقی نداره!
- من رشته ام فلسفه است
- خب فلسفه هم خوبه!
🔹من نویسنده هستم و چندین کتاب داستان تا الان نوشته ام. اما اخیرا یکی از کتابهایم را هیچ ناشری قبول نکرد. همه گفتند مشکل سیاسی دارد و ارشاد مجوز نمیدهد. من هم بردم به یک ناشر افغان که البته در ایران دفتر دارد، دادم و چاپ شد. الان با آمدن طالبان آنجا هم از دست رفت.
🔹 آقا من کوهنوردم کشورهایی که میرم برای صعود، یه سری کتاب از زندگینامه کوهنوردها با خودم میارم. بعضیاش توی دنیا خیلی پرفروشه. همسر بعضی از اینها رو ترجمه کرده ولی هیچ ناشری حاضر به چاپشون نیست.
🔹من کارگر انتظامات هستم خیلی دوست دارم کتاب بخونم ولی نمیتونم، چون حوصله ام نمیگیره.
🔹-آقا من کلاس دهم هستم و میخوام شروع کنم به خوندن فلسفه. چندتا فیلم از نیچه دیدم توی یوتوب و سوال از معنای زندگی دارم.
-خیلی خوبه من چندتا کتاب مقدماتی میتونم معرفی کنم.
-مادر آقا پسر (که چندان هم ظاهر مذهبی ندارد): آقا لطفا کتابهای فلسفه اسلامی و دینی معرفی کنید.
-خود اقا پسر: نه آقا به حرف مادرم گوش نکنید!
🔹- آقا من یه کتاب میخوام که بخونم و بنده بهتری برای خدا بشم. اعتقادم محکم تر بشه. نمازم قضا نشه.
- اگر همچین کتابی باشه منم میخوام ولی این آقای فاطمی نیا که امروز به رحمت خدا رفت شاید بتونه بهمون کمک کنه. کتابهایی از گزیده صحبتهای ایشون هست.
🔹(درخواستی که روزی لااقل سه بار تکرار میشد:)
آقا من کتاب دنیای سوفی رو خوندم ولی دنبال کتابهای فلسفی جدی تر هستم که بیشتر با نظریات فلسفه آشنا شوم.
🔹- آقا یه کتاب درمورد حیوانات میخوام.
- یعنی آناتومی و زیست شناسی حیوانات؟
- نه، تربیت حیوانات.
- آهان حیوانات خانگی و اینا؟
- بله سگ. آخه این «بچه ما» چند وقته توی پارک بقیه سگها رو اذیت میکنه.
- این دیگه واقعا حوزه تخصص من نیست!
🔹- آقا یه کتاب میخوام که بگه چطوری تا ۲۵ سالگی میتونیم یه خونه ۳۰، ۴۰ متری بخریم؟
- علم بشر هنوز به حدی نرسیده که بتونه این سوال رو جواب بده:)
در نمایشگاه کتاب امسال برای اولین بار غرفههایی به نام «مشاوره کتاب» برپا شده بود. در این غرفهها برای کسانی که میخواستند، در چهار حوزه فلسفه، روانشناسی، ادبیات و تاریخ، مشورت و پیشنهاد کتاب داده میشد. من هم به عنوان مشاور فلسفه در یکی از این غرفهها بودم.
برخی از موارد جالب توجه از گفتگوهایی که میان من و مراجعه کنندگان در مدت ده روز اتفاق افتاد را در ادامه می آورم.
🔹- من همه کتابهای ماکس وبر رو خوندم.
- آفرین! مگه چند سالته؟
- کلاس دهمم!
🔹- آقا مانگا ژاپنی کدوم انتشارات داره؟ آقا کتاب "منِ احمق" رو کجا داره؟
(تکرار بطور متوسط روزی ده بار)
🔹من سال دوم زیستشناسی هستم و خدا رو قبول ندارم. چون به نظرم بحران جنسی خیلی جدیه، تو فکر ساختن یه دستگاهی هستم که به انسان وصل میشه بعد شب دکمه اش رو بزنی و بخوابی، (با عذرخواهی از محضر مخاطبین کانال) توی خواب ارضا میشی! این قاعدتا مشکل شرعی هم نداره و توی ایران اجازه ساخت پیدا میکنه!
🔹 - آقا من میخوام پژوهش کنم میتونید راهنمایی کنید؟
- بله در چه رشتهای؟
- روان شناسی، حقوق فرقی نداره!
- من رشته ام فلسفه است
- خب فلسفه هم خوبه!
🔹من نویسنده هستم و چندین کتاب داستان تا الان نوشته ام. اما اخیرا یکی از کتابهایم را هیچ ناشری قبول نکرد. همه گفتند مشکل سیاسی دارد و ارشاد مجوز نمیدهد. من هم بردم به یک ناشر افغان که البته در ایران دفتر دارد، دادم و چاپ شد. الان با آمدن طالبان آنجا هم از دست رفت.
🔹 آقا من کوهنوردم کشورهایی که میرم برای صعود، یه سری کتاب از زندگینامه کوهنوردها با خودم میارم. بعضیاش توی دنیا خیلی پرفروشه. همسر بعضی از اینها رو ترجمه کرده ولی هیچ ناشری حاضر به چاپشون نیست.
🔹من کارگر انتظامات هستم خیلی دوست دارم کتاب بخونم ولی نمیتونم، چون حوصله ام نمیگیره.
🔹-آقا من کلاس دهم هستم و میخوام شروع کنم به خوندن فلسفه. چندتا فیلم از نیچه دیدم توی یوتوب و سوال از معنای زندگی دارم.
-خیلی خوبه من چندتا کتاب مقدماتی میتونم معرفی کنم.
-مادر آقا پسر (که چندان هم ظاهر مذهبی ندارد): آقا لطفا کتابهای فلسفه اسلامی و دینی معرفی کنید.
-خود اقا پسر: نه آقا به حرف مادرم گوش نکنید!
🔹- آقا من یه کتاب میخوام که بخونم و بنده بهتری برای خدا بشم. اعتقادم محکم تر بشه. نمازم قضا نشه.
- اگر همچین کتابی باشه منم میخوام ولی این آقای فاطمی نیا که امروز به رحمت خدا رفت شاید بتونه بهمون کمک کنه. کتابهایی از گزیده صحبتهای ایشون هست.
🔹(درخواستی که روزی لااقل سه بار تکرار میشد:)
آقا من کتاب دنیای سوفی رو خوندم ولی دنبال کتابهای فلسفی جدی تر هستم که بیشتر با نظریات فلسفه آشنا شوم.
🔹- آقا یه کتاب درمورد حیوانات میخوام.
- یعنی آناتومی و زیست شناسی حیوانات؟
- نه، تربیت حیوانات.
- آهان حیوانات خانگی و اینا؟
- بله سگ. آخه این «بچه ما» چند وقته توی پارک بقیه سگها رو اذیت میکنه.
- این دیگه واقعا حوزه تخصص من نیست!
🔹- آقا یه کتاب میخوام که بگه چطوری تا ۲۵ سالگی میتونیم یه خونه ۳۰، ۴۰ متری بخریم؟
- علم بشر هنوز به حدی نرسیده که بتونه این سوال رو جواب بده:)
امام خمینی را نه خروجی حوزههای علمیه میدانم و نه یک رهبر سیاسی که متاثر از حاکمان و سیاسیون ایرانی سلف خود باشد.
پیشنهاد میکنم یک بار شخصیت و حرکت ایشان را از منظر تشابه با "رهبران رهایی بخش" مثل گاندی و مارتین لوتر کینگ جونیور ببینید:
همه آنها مخالف خشونت و جنگ مسلحانه بودند، همه به شدت مذهبی بودند و دین را الهام بخش و محرک نهضت خود میدانستند، همه وارسته و عمیقا خودساخته بودند، در عین حال، شجاع، صریح و اهل مبارزه بودند و...
آرمان غایی این رهبران « تحقق انسانیت» بود و هرکدام در دوره تاریخی و جامعه خود به نحوی به دنبال تعالی انسان بودند.
استقلال و رهایی مردم از بردگی، نفی تبعیض، برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد شخصیت و کرامت در انسانهای فرودست، در صدر اهداف همه آنها برای رسیدن به آن آرمان بود.
به همین دلیل آنها را نه میتوان پیرو مسلک فقها و عرفا و فلاسفه دانست، و نه پیرو رهبران سیاسی؛ بلکه آنگونه که از قرآن و سایر کتب مقدس برمیآید، کار این رهبران بیش از همه شبیه کار پیامبران بوده است. پیامبران در قرآن به عنوان کسانی توصیف میشوند که زیست مردمی داشته، منافع اقتصادی از کار خود طلب نمیکردند، روح لطیف و وجدان آگاه داشتند و در مقابله با ظلم مصلحتاندیشی نمیکردند؛ و همه این قدرتهای درونی را از اتصال وجودی به منبع بیکران الهی کسب میکردند.
پیشنهاد میکنم یک بار شخصیت و حرکت ایشان را از منظر تشابه با "رهبران رهایی بخش" مثل گاندی و مارتین لوتر کینگ جونیور ببینید:
همه آنها مخالف خشونت و جنگ مسلحانه بودند، همه به شدت مذهبی بودند و دین را الهام بخش و محرک نهضت خود میدانستند، همه وارسته و عمیقا خودساخته بودند، در عین حال، شجاع، صریح و اهل مبارزه بودند و...
آرمان غایی این رهبران « تحقق انسانیت» بود و هرکدام در دوره تاریخی و جامعه خود به نحوی به دنبال تعالی انسان بودند.
استقلال و رهایی مردم از بردگی، نفی تبعیض، برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد شخصیت و کرامت در انسانهای فرودست، در صدر اهداف همه آنها برای رسیدن به آن آرمان بود.
به همین دلیل آنها را نه میتوان پیرو مسلک فقها و عرفا و فلاسفه دانست، و نه پیرو رهبران سیاسی؛ بلکه آنگونه که از قرآن و سایر کتب مقدس برمیآید، کار این رهبران بیش از همه شبیه کار پیامبران بوده است. پیامبران در قرآن به عنوان کسانی توصیف میشوند که زیست مردمی داشته، منافع اقتصادی از کار خود طلب نمیکردند، روح لطیف و وجدان آگاه داشتند و در مقابله با ظلم مصلحتاندیشی نمیکردند؛ و همه این قدرتهای درونی را از اتصال وجودی به منبع بیکران الهی کسب میکردند.
🔴کتاب "فعل الهی در طبیعت" منتشر شد
در پیشگفتار این کتاب نوشتهام:
"بعد از شیوع همهگیری کرونا در جهان در سال 2019، تحلیلهای فلسفی از تضعیف باورهای دینی به دلیل تداعی مساله شر در اذهان مردم حکایت میکرد. اما پژوهشهای جامعهشناختی نشان میداد که رجوع مردم به خدا و معنویت بیشتر شده است. در ایران گزارشی منتشر شد که طبق آن 47 درصد مردم در این دوره گرایش بیشتری به دین پیدا کرده بودند. موسسه نظرسنجی گالوپ در آمریکا نیز با انتشار یک نظرسنجی نشان داد در 19 درصد مردم آمریکا ایمان و معنویت تقویت شده و فقط در 3 درصد آنها تضعیف شده است.
در آن ایام به رغم تعطیلی اکثر مراکز مذهبی، رابطه مردم با خدا از طریق دعا به ویژه برای رفع بیماری بیشتر شد. کسی که برای دفع بلا و بطورکلی مسائل اینجهانی دعا میکند، این پیشفرض را دارد که خداوند در جهان فاعلیت دارد و میتواند تاثیر عینی بر روندهای طبیعی داشته باشد. این باور شاید یکی از مقاومترین باورهای دینی مردم، در عصر علم و طبیعتگرایی است. درحالیکه بسیاری دیگر از باورهای دینی از جمله خلقتگرایی یا باور به روح و بعد غیرمادی، به دلیل تعارض با علوم جدید، در مردم کمرنگ شده است، باور به فاعلیت الهی هنوز تاحدی مورد پذیرش است. هرچند این پذیرش صرفا در میان عامه مردم است و اکثر دانشمندان ولو آنها که خداباورند، غالباً به رویکردهای دئیستی گرایش دارند. آنها فاعلیت الهی بعد از خلق جهان را در تعارض با بنیانهای علم جدید و در راس آنها، طبیعتگرایی، میدانند."
این کتاب از 5 فصل تشکیل شده است:
1. مسئلۀ فعل الهی در طبیعت و دستهبندی پاسخها
در این فصل به تبیین چالش میان علم جدید و مبانی متافیزیکی آن ازجمله طبیعتگرایی و بستار فیزیکی با فعل الهی پرداختهام. همچنین سعی کردهام مروری بر پاسخهای مختلفی که به این چالش داده شده، داشته باشم.
2. فعل الهی، موجبیتگرایی و قوانین طبیعت
این فصل با تبیین موجبیتگرایی یا determinism شروع میشود و بعد به نظریههایی که در فلسفه علم معاصر درمورد قوانین طبیعت وجود دارد و دلالتهای الهیاتی آنها میپردازد.
3. فعل الهی و غیرموجبیتگرایی (indeterminism) مبتنی بر علم جدید
در این فصل تلاش کردهام به رویکرد جدیدی که متاثر از تفسیر کپنهاگی مکانیک کوانتم در الهیات به وجود آمده و نقد آن بپردازم.
4. فعل الهی در سنت اسلامی
این فصل را به مرور برخی نظریات قدیمی در سنت اسلامی (شامل دیدگاه اشاعره، معتزله، عرفا، فلاسفه مشایی و صدرایی) درمورد نسبت علیت الهی و علیت طبیعی اختصاص دادهام. ضمن آن سعی کردهام برهان علامه طباطبایی را براساس صورتبندی جدید مساله فعل الهی، بازسازی (reconstruct) کنم.
5. چشمانداز متافیزیکی و روابط جدید علّی و معلولی
در این فصل به عنوان فصل پایانی و جمعبندی این کتاب میخواهم نشان دهم که نظریات موجود در فیزیک و زیستشناسی جدید نمیتوانند به تنهایی پاسخ نهایی به مساله فعل الهی را فراهم کنند. اما نگاه درجه دو به این نظریات برای رسیدن به دیدگاههای پیچیدهتری در مورد علیت (مثل دیدگاه نوخاستهگرایی، ابتناپذیری چندگانه و...) مسیری امیدوارکنندهتر برای رسیدن به راهحل این چالش است. (اگر اساسا راهحلی وجود داشته باشد!)
این کتاب با زیر عنوان " بررسی مسئله فعل الهی در رویارویی با مبانی علوم جدید" را انتشارات دانشگاه شریف (اینجا) به چاپ رسانده است.
در پیشگفتار این کتاب نوشتهام:
"بعد از شیوع همهگیری کرونا در جهان در سال 2019، تحلیلهای فلسفی از تضعیف باورهای دینی به دلیل تداعی مساله شر در اذهان مردم حکایت میکرد. اما پژوهشهای جامعهشناختی نشان میداد که رجوع مردم به خدا و معنویت بیشتر شده است. در ایران گزارشی منتشر شد که طبق آن 47 درصد مردم در این دوره گرایش بیشتری به دین پیدا کرده بودند. موسسه نظرسنجی گالوپ در آمریکا نیز با انتشار یک نظرسنجی نشان داد در 19 درصد مردم آمریکا ایمان و معنویت تقویت شده و فقط در 3 درصد آنها تضعیف شده است.
در آن ایام به رغم تعطیلی اکثر مراکز مذهبی، رابطه مردم با خدا از طریق دعا به ویژه برای رفع بیماری بیشتر شد. کسی که برای دفع بلا و بطورکلی مسائل اینجهانی دعا میکند، این پیشفرض را دارد که خداوند در جهان فاعلیت دارد و میتواند تاثیر عینی بر روندهای طبیعی داشته باشد. این باور شاید یکی از مقاومترین باورهای دینی مردم، در عصر علم و طبیعتگرایی است. درحالیکه بسیاری دیگر از باورهای دینی از جمله خلقتگرایی یا باور به روح و بعد غیرمادی، به دلیل تعارض با علوم جدید، در مردم کمرنگ شده است، باور به فاعلیت الهی هنوز تاحدی مورد پذیرش است. هرچند این پذیرش صرفا در میان عامه مردم است و اکثر دانشمندان ولو آنها که خداباورند، غالباً به رویکردهای دئیستی گرایش دارند. آنها فاعلیت الهی بعد از خلق جهان را در تعارض با بنیانهای علم جدید و در راس آنها، طبیعتگرایی، میدانند."
این کتاب از 5 فصل تشکیل شده است:
1. مسئلۀ فعل الهی در طبیعت و دستهبندی پاسخها
در این فصل به تبیین چالش میان علم جدید و مبانی متافیزیکی آن ازجمله طبیعتگرایی و بستار فیزیکی با فعل الهی پرداختهام. همچنین سعی کردهام مروری بر پاسخهای مختلفی که به این چالش داده شده، داشته باشم.
2. فعل الهی، موجبیتگرایی و قوانین طبیعت
این فصل با تبیین موجبیتگرایی یا determinism شروع میشود و بعد به نظریههایی که در فلسفه علم معاصر درمورد قوانین طبیعت وجود دارد و دلالتهای الهیاتی آنها میپردازد.
3. فعل الهی و غیرموجبیتگرایی (indeterminism) مبتنی بر علم جدید
در این فصل تلاش کردهام به رویکرد جدیدی که متاثر از تفسیر کپنهاگی مکانیک کوانتم در الهیات به وجود آمده و نقد آن بپردازم.
4. فعل الهی در سنت اسلامی
این فصل را به مرور برخی نظریات قدیمی در سنت اسلامی (شامل دیدگاه اشاعره، معتزله، عرفا، فلاسفه مشایی و صدرایی) درمورد نسبت علیت الهی و علیت طبیعی اختصاص دادهام. ضمن آن سعی کردهام برهان علامه طباطبایی را براساس صورتبندی جدید مساله فعل الهی، بازسازی (reconstruct) کنم.
5. چشمانداز متافیزیکی و روابط جدید علّی و معلولی
در این فصل به عنوان فصل پایانی و جمعبندی این کتاب میخواهم نشان دهم که نظریات موجود در فیزیک و زیستشناسی جدید نمیتوانند به تنهایی پاسخ نهایی به مساله فعل الهی را فراهم کنند. اما نگاه درجه دو به این نظریات برای رسیدن به دیدگاههای پیچیدهتری در مورد علیت (مثل دیدگاه نوخاستهگرایی، ابتناپذیری چندگانه و...) مسیری امیدوارکنندهتر برای رسیدن به راهحل این چالش است. (اگر اساسا راهحلی وجود داشته باشد!)
این کتاب با زیر عنوان " بررسی مسئله فعل الهی در رویارویی با مبانی علوم جدید" را انتشارات دانشگاه شریف (اینجا) به چاپ رسانده است.
🔴امیرخانی، دیانی و عاشورا
نمیدانم شما هم اینطور هستید که مطالبی که در جاهای مختلف میبینید و میخوانید را دوست دارید با متناسب ترین دوستان و اطرافیان به اشتراک بگذارید؟ مثلا طنزی میبینید در گروه دوستان قدیمی منتشر میکنید، مطلب علمی میخوانید با همرشته ای های خودتان، مطلب سیاسی خوب میبنید با هم مسلکان سیاسی و...
اما حتما مطالبی هم پیدا میکنید که نمیدانید با چه کسی باید حس فوق العاده آن را به اشتراک بگذارید. شوقی نسبت به برخی افراد یا اشعار یا نظرات دارید که کسی را در اطرافیان پیدا نمیکنید مثل شما از آن مشعوف شود.
من گفتگوی دیشب مسعود دیانی با رضا امیرخانی را که دیدم همین حس را داشتم. لذا تصمیم گرفتم اینجا به اشتراک بگذارم!
(این لینک برنامه است. از 2:07:00 گفتگو با امیرخانی شروع میشود)
بخشی از آن به خاطر خود محتوای گفتگو و روایت زیبای امیرخانی از برخی سکانس های کربلا بود و بخش بیشتری از آن به خاطر حس و حالی که خودم نسبت به این دو نفر -یعنی مسعود دیانی و رضا امیرخانی- دارم.
هردو را از حدود 15 سال پیش میشناسم و دنبال میکنم. مسعود دیانی که امروز به سرطان مبتلاست و روایت های سوزناکی با قلم مسحورکننده اش درمورد حال و روز خودش در اینستاگرام مینویسد، قبلا وبلاگهایی داشت که به اسم "عین القضات" مطلب مینوشت. زمانی که چندان هم معروف نبود، جز میان وبلاگ نویسان . خط و ربط سیاسی اش هم اصلا مثل الان نبود. یادم هست یک بار نوشته بود که فشار معیشتی او را به قبول نماز و روزه استیجاری وادار کرده. نوشته بود نمازها را برای دیگران میخوانم ولی عهد کرده ام دعای قنوت هایشان برای خودم باشد. اشعار فوق العاده ای هم داشت. یک بار هم از ماجرای تز ارشدش در فلسفه دین نوشته بود. موضوع تز "خشونت های مذهبی بود" میگفت من همه hate speech های مذهبی را بررسی کرده ام، اما چندبار به مراسم سنتی "عمر کشان" رفتم و الفاظی که آنجا علیه مقدسات یک فرقه مذهبی دیدم و شنیدم را در هیچ دین و آیین دیگری پیدا نکردم!
این چند مطلب از همان 15 سال پیش در ذهنم مانده. البته مطالب سیاسی هم بخصوص بعد از 88 مینوشت و فکر میکنم برخوردهایی هم با او شد. باری، او شد مجری برنامه سوره در چندسال اخیر و من مشتری برنامه های او بودم و هستم. در همین کانال تبلیغ برنامه هایش را هم کرده ام.
اما رضا امیرخانی را همه میشناسند. من غیر از text، علاقه زیادی به context او هم دارم! حتی مطالب حاشیه ای و دعواهای او را هم دنبال میکنم. دوره ای عاشقش بودم و دوره ای متنفر از او. ولی در اوج نفرت، هوش و فهم عمیق او از مسائل عینی اجتماعی را هیچ وقت نفی نمیکردم. همیشه میگفتم امیرخانی در هر زمینه که حرف میزند، حرف جدیدی برای شما دارد که اگر سالها هم درمورد آن موضوع مطالعه کرده باشید، زاویه نگاه او را بدیع میابید. امیرخانی را نویسنده ای میدانم که در اوج واقع گرایی است. واقع گرایی او فلسفی نیست. نوعی حقیقت جویی است. انسان های حقیقت جو باید Information زیادی از امور داشته باشند. مثل مورخان. ولی انباشت information و data در ذهن، انسانها را خشک میکند. کامپیوتر میکند. ویژگی خوب امیرخانی این است که در عین informed بودن، شاعری و نویسندگی اش را هم از دست نداده. استعاره در فکرش نمرده. این باعث میشود از date ی واحد، روایت های متفاوت بیرون بکشد.
روایت او از کربلا نوع متفاوتی از بازگشت به خویشتن است. من اینجا زیاد درمورد عاشورا و کربلا نوشته ام. غالب آنها رنگ و بوی سیاسی داشته. ولی این روایت متفاوت امیرخانی به من این تلنگر را زد که "حالا یکی دو روز هم چگوارا نباش! ببین خودت در این رویداد عظیم کجایی!؟"
(به قول مسعود دیانی) همین.
نمیدانم شما هم اینطور هستید که مطالبی که در جاهای مختلف میبینید و میخوانید را دوست دارید با متناسب ترین دوستان و اطرافیان به اشتراک بگذارید؟ مثلا طنزی میبینید در گروه دوستان قدیمی منتشر میکنید، مطلب علمی میخوانید با همرشته ای های خودتان، مطلب سیاسی خوب میبنید با هم مسلکان سیاسی و...
اما حتما مطالبی هم پیدا میکنید که نمیدانید با چه کسی باید حس فوق العاده آن را به اشتراک بگذارید. شوقی نسبت به برخی افراد یا اشعار یا نظرات دارید که کسی را در اطرافیان پیدا نمیکنید مثل شما از آن مشعوف شود.
من گفتگوی دیشب مسعود دیانی با رضا امیرخانی را که دیدم همین حس را داشتم. لذا تصمیم گرفتم اینجا به اشتراک بگذارم!
(این لینک برنامه است. از 2:07:00 گفتگو با امیرخانی شروع میشود)
بخشی از آن به خاطر خود محتوای گفتگو و روایت زیبای امیرخانی از برخی سکانس های کربلا بود و بخش بیشتری از آن به خاطر حس و حالی که خودم نسبت به این دو نفر -یعنی مسعود دیانی و رضا امیرخانی- دارم.
هردو را از حدود 15 سال پیش میشناسم و دنبال میکنم. مسعود دیانی که امروز به سرطان مبتلاست و روایت های سوزناکی با قلم مسحورکننده اش درمورد حال و روز خودش در اینستاگرام مینویسد، قبلا وبلاگهایی داشت که به اسم "عین القضات" مطلب مینوشت. زمانی که چندان هم معروف نبود، جز میان وبلاگ نویسان . خط و ربط سیاسی اش هم اصلا مثل الان نبود. یادم هست یک بار نوشته بود که فشار معیشتی او را به قبول نماز و روزه استیجاری وادار کرده. نوشته بود نمازها را برای دیگران میخوانم ولی عهد کرده ام دعای قنوت هایشان برای خودم باشد. اشعار فوق العاده ای هم داشت. یک بار هم از ماجرای تز ارشدش در فلسفه دین نوشته بود. موضوع تز "خشونت های مذهبی بود" میگفت من همه hate speech های مذهبی را بررسی کرده ام، اما چندبار به مراسم سنتی "عمر کشان" رفتم و الفاظی که آنجا علیه مقدسات یک فرقه مذهبی دیدم و شنیدم را در هیچ دین و آیین دیگری پیدا نکردم!
این چند مطلب از همان 15 سال پیش در ذهنم مانده. البته مطالب سیاسی هم بخصوص بعد از 88 مینوشت و فکر میکنم برخوردهایی هم با او شد. باری، او شد مجری برنامه سوره در چندسال اخیر و من مشتری برنامه های او بودم و هستم. در همین کانال تبلیغ برنامه هایش را هم کرده ام.
اما رضا امیرخانی را همه میشناسند. من غیر از text، علاقه زیادی به context او هم دارم! حتی مطالب حاشیه ای و دعواهای او را هم دنبال میکنم. دوره ای عاشقش بودم و دوره ای متنفر از او. ولی در اوج نفرت، هوش و فهم عمیق او از مسائل عینی اجتماعی را هیچ وقت نفی نمیکردم. همیشه میگفتم امیرخانی در هر زمینه که حرف میزند، حرف جدیدی برای شما دارد که اگر سالها هم درمورد آن موضوع مطالعه کرده باشید، زاویه نگاه او را بدیع میابید. امیرخانی را نویسنده ای میدانم که در اوج واقع گرایی است. واقع گرایی او فلسفی نیست. نوعی حقیقت جویی است. انسان های حقیقت جو باید Information زیادی از امور داشته باشند. مثل مورخان. ولی انباشت information و data در ذهن، انسانها را خشک میکند. کامپیوتر میکند. ویژگی خوب امیرخانی این است که در عین informed بودن، شاعری و نویسندگی اش را هم از دست نداده. استعاره در فکرش نمرده. این باعث میشود از date ی واحد، روایت های متفاوت بیرون بکشد.
روایت او از کربلا نوع متفاوتی از بازگشت به خویشتن است. من اینجا زیاد درمورد عاشورا و کربلا نوشته ام. غالب آنها رنگ و بوی سیاسی داشته. ولی این روایت متفاوت امیرخانی به من این تلنگر را زد که "حالا یکی دو روز هم چگوارا نباش! ببین خودت در این رویداد عظیم کجایی!؟"
(به قول مسعود دیانی) همین.
Forwarded from انجمن علمی فلسفهعلم شریف
🔰 گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف با همکاری خانه اندیشهورزان برگزار میکند:
رونمایی از کتابهای طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها (سیدحسن حسینی، نیما نریمانی و جمعی از نویسندگان) و فعل الهی در طبیعت (جواد درویش)
سخنرانان: دکتر سیدحسن حسینی
دکتر محمدحسن مرصعی
حجهالاسلام دکتر حمید پارسانیا
دکتر ابراهیم آزادگان
• شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۶ تا ۱۹
• خیابان انقلاب، بین خیابان ولیعصر و برادران مظفر، خانه اندیشهورزان ایران، سالن کنفرانس.
🔹️ پخش مجازی:
• http://b2n.ir/khanahouse
—————————
🆔️ @PhilSharif
رونمایی از کتابهای طبیعتگرایی؛ چیستی و چالشها (سیدحسن حسینی، نیما نریمانی و جمعی از نویسندگان) و فعل الهی در طبیعت (جواد درویش)
سخنرانان: دکتر سیدحسن حسینی
دکتر محمدحسن مرصعی
حجهالاسلام دکتر حمید پارسانیا
دکتر ابراهیم آزادگان
• شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۶ تا ۱۹
• خیابان انقلاب، بین خیابان ولیعصر و برادران مظفر، خانه اندیشهورزان ایران، سالن کنفرانس.
🔹️ پخش مجازی:
• http://b2n.ir/khanahouse
—————————
🆔️ @PhilSharif
Forwarded from جامعه اندیشکدهها
📣 برنامه رادیویی با اندیشهورزان
🔊 سیوششمین میزگرد رادیویی «با اندیشهورزان» با مشارکت جامعه اندیشکدهها و رادیو اقتصاد
📍موضوع
پسلرزههای اعتقادی و اقتصادی کرونا
👥 با حضور:
- جواد درویش، پژوهشگر پسادکتری و عضو اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف؛
- امیرعلی ناقدی، مدیر اندیشگاه گفتمان.
🔷 محورهای برنامه:
🔸 پیامدهای کرونا بر معنویت و معیشت جامعه؛
🔹 چالشها و فرصتهای کرونا؛
🔸آسیبشناسی مدیریت کرونا در ایران.
📕 برگرفته از پژوهشهای:
- بحران شیوع کرونا و تغییر در باورهای دینی / اندیشکده راهبردی مهاجر
- بررسی بحران کرونا بر اقتصاد و ارائه راهحلهای حاکمیتی / اندیشگاه گفتمان
⏰ زمان پخش
پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۵
📃 دانلود برنامه:
🔗 iranthinktanks.com/news859
#اخبار
#برنامه_رادیویی_بااندیشهورزان /۳۶
🆔 @IranThinktank
🔊 سیوششمین میزگرد رادیویی «با اندیشهورزان» با مشارکت جامعه اندیشکدهها و رادیو اقتصاد
📍موضوع
پسلرزههای اعتقادی و اقتصادی کرونا
👥 با حضور:
- جواد درویش، پژوهشگر پسادکتری و عضو اندیشکده راهبردی مهاجر دانشگاه شریف؛
- امیرعلی ناقدی، مدیر اندیشگاه گفتمان.
🔷 محورهای برنامه:
🔸 پیامدهای کرونا بر معنویت و معیشت جامعه؛
🔹 چالشها و فرصتهای کرونا؛
🔸آسیبشناسی مدیریت کرونا در ایران.
📕 برگرفته از پژوهشهای:
- بحران شیوع کرونا و تغییر در باورهای دینی / اندیشکده راهبردی مهاجر
- بررسی بحران کرونا بر اقتصاد و ارائه راهحلهای حاکمیتی / اندیشگاه گفتمان
⏰ زمان پخش
پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۵
📃 دانلود برنامه:
🔗 iranthinktanks.com/news859
#اخبار
#برنامه_رادیویی_بااندیشهورزان /۳۶
🆔 @IranThinktank
🔴شریف فقط برای دانشجویان فرودگاه نیست!
من قبلا درمورد العلم سلطان وknowledge is power، نوشتم (اینجا) و گفتم این حرف در شعار خوب است ولی در عمل، قدرت است که علم و مسیر آن را تعیین میکند.
بد نیست از همین منظر نگاهی به وقایع دانشگاه شریف در دو هفته گذشته که صدر اخبار بود بیاندازیم. این را باید بگویم که من شوربختانه توقف زیادی در شریف داشتم. از سال 83 که وارد این دانشگاه شدم، 18 سال طول کشید که خارج شوم! در کسوت دانشجوی سه مقطع، مدیر، مشاور و پژوهشگر در این دانشگاه بودم و همه ابعاد و سطوح و آدمها و جریانهای شریف را دیده و شناختهام. شریف محیطی کوچک ولی پیچیده دارد.
🔹یکبار دانشجوها پشت درِ یکی از دستشوییهای دانشگاه نوشته بودند: "این نمره و درس، ویزا و بلیط توست." درست هم گفته بودند و این تصور که شریف فرودگاه است، برای بیشتر دانشجویان وجود دارد. دانشجوها میآیند شریف که بروند خارج. اما شریف فقط برای دانشجویاناش فرودگاه نیست، برای خیلی از افراد دیگری که وارد آن میشوند هم فرودگاه است. مقصد صعود آن برای غیر دانشجوها، مناصب دولتی و حاکمیتی است.
شریف خودش تقریبا برای هیچکس موضوعیت ندارد. برای همه پله ترقی و سکوی پرش است. فقط مقصدها متفاوت است. همین گذرگاه بودن و موقتی بودن است که باعث میشود، پیشرفت مهمی هم نداشته باشد. وقتی دانشگاههای دیگر مثل دانشگاه تهران و امیرکبیر به سرعت به سمت توسعه علوم و مراکز interdisciplinary و multidisciplinary همسو با توسعه دانش جهانی حرکت میکنند، شریف هنوز نتوانسته چالش امنیت دانشجویاناش را در مقابل خفتگیرهای محله طرشت حل کند!
🔹موارد بسیاری از افرادی که در مسیر عبور خود توقف کوتاهی در شریف داشته و بعد همین را رزومه کردهاند برای رسیدن به مناصب بالا، در ذهن دارم. اما نکته اینجاست که هر دو طرفی که از شریف خارج شدهاند، یعنی خارج رفتهها و مسئول شدهها، از آن دست بردار نیستند! در کوچکترین مساله، شریف میشود عرصه تاخت و تاز و زورآزمایی این دو طرف؛ و به قول زن عباس در فیلم آژانس شیشهای " این وسط گوشت قربونی عباسه (یعنی شریفه!)"
🔹این مقدمات را اگر ندانیم، نمیشود ماجرای یکشنبه سیاه شریف را تحلیل کرد. همانطور که تجمعات مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی، اخراج دکتر اباذری از گروه فلسفه علم، مسائلی که در معاونت فرهنگی برای دکتر حسینی پیش آمد و... را نمیشود.
🔹در شریف، به ویژه در سالهای اخیر، سرعت دسترسی به بالاترین مقامات کشوری و لشکری، به زیر 10 دقیقه کاهش یافته! عادیترین مسائل یک دانشگاه (مثل ماجرایی که چهار سال پیش برای گروه کوه شریف پیش آمد) و کوچکترین اختلافات کاری و نظری که معمولا همه جا با ریش سفیدی بزرگان یا مداخله مدیر مجموعه حل و فصل میشود، در شریف آنطور که من از نزدیک شاهد بودم با تماس و فشار از دفتر بزرگان و مسئولین حل، منحل، یا سرکوب میشود!
🔹علم بطور عام و دانشگاه به طور خاص و شریف به خاطر افرادی که آنها را بالا فرستاده، به طور اخص، هزار و یک پدر و مادر و ارباب و سلطان دارد. یک آدم متوسط امنیتی میتواند به راحتی حرف رئیس دانشگاه و وزیر علوم را نقض کند. همین اتفاق دقیقا روز شنبه و یکشنبه در شریف افتاد. شنبه رئیس دانشگاه میان دانشجویان آمد و از ورود افراد بیربط بدون هماهنگی با دانشگاه گفت. از لزوم آزادی دانشجویان گفت؛ و گفت که اجازه بازداشت دانشجویان را نمیدهد. اما روز بعد، یعنی همان یکشنبه سیاه، افرادی برای اینکه نشان دهد او در این مسائل کارهای نیست و شریف متعلق به دانشجویاناش نیست، آمدند و آن فجایع را به بار آوردند. من البته منکر هتک حرمت صورت گرفته از طرف دانشجویان هم نیستم.
🔹اما مضحک ترین صحنه آن روز این بود که حتی وزیر علوم وقتی برای آرام کردن فضای به شریف آمده بود، با خودش وَن آورده بود! یعنی وزیر هم قدرت این را نداشت که بخواهد نیروهای انتظامی و امنیتی از اطراف دانشگاه بروند. مجبور بود با خودش ماشینهایی بیاورد و دانشجویان را سوار آن کند و عملیات نجات را به اتمام رساند!
🔹مشابه این اتفاق که نشان میدهد دانشگاه قدرت صیانت از دانشجویان خود را ندارد، سال 97 برای یک دانشجو که در تریبون آزادی که دانشگاه مجوز آن را داده بود، افتاد (اینجا)؛ سال98 در برنامه انجمن اسلامی که باز دانشگاه به آن مجوز داده بود، افتاد (اینجا) و تا وقتی دانش و دانشگاه سلطان نباشد، بلکه برده مطیعِ حلقه به گوش اصحاب قدرت باشد، خواهد افتاد.
من قبلا درمورد العلم سلطان وknowledge is power، نوشتم (اینجا) و گفتم این حرف در شعار خوب است ولی در عمل، قدرت است که علم و مسیر آن را تعیین میکند.
بد نیست از همین منظر نگاهی به وقایع دانشگاه شریف در دو هفته گذشته که صدر اخبار بود بیاندازیم. این را باید بگویم که من شوربختانه توقف زیادی در شریف داشتم. از سال 83 که وارد این دانشگاه شدم، 18 سال طول کشید که خارج شوم! در کسوت دانشجوی سه مقطع، مدیر، مشاور و پژوهشگر در این دانشگاه بودم و همه ابعاد و سطوح و آدمها و جریانهای شریف را دیده و شناختهام. شریف محیطی کوچک ولی پیچیده دارد.
🔹یکبار دانشجوها پشت درِ یکی از دستشوییهای دانشگاه نوشته بودند: "این نمره و درس، ویزا و بلیط توست." درست هم گفته بودند و این تصور که شریف فرودگاه است، برای بیشتر دانشجویان وجود دارد. دانشجوها میآیند شریف که بروند خارج. اما شریف فقط برای دانشجویاناش فرودگاه نیست، برای خیلی از افراد دیگری که وارد آن میشوند هم فرودگاه است. مقصد صعود آن برای غیر دانشجوها، مناصب دولتی و حاکمیتی است.
شریف خودش تقریبا برای هیچکس موضوعیت ندارد. برای همه پله ترقی و سکوی پرش است. فقط مقصدها متفاوت است. همین گذرگاه بودن و موقتی بودن است که باعث میشود، پیشرفت مهمی هم نداشته باشد. وقتی دانشگاههای دیگر مثل دانشگاه تهران و امیرکبیر به سرعت به سمت توسعه علوم و مراکز interdisciplinary و multidisciplinary همسو با توسعه دانش جهانی حرکت میکنند، شریف هنوز نتوانسته چالش امنیت دانشجویاناش را در مقابل خفتگیرهای محله طرشت حل کند!
🔹موارد بسیاری از افرادی که در مسیر عبور خود توقف کوتاهی در شریف داشته و بعد همین را رزومه کردهاند برای رسیدن به مناصب بالا، در ذهن دارم. اما نکته اینجاست که هر دو طرفی که از شریف خارج شدهاند، یعنی خارج رفتهها و مسئول شدهها، از آن دست بردار نیستند! در کوچکترین مساله، شریف میشود عرصه تاخت و تاز و زورآزمایی این دو طرف؛ و به قول زن عباس در فیلم آژانس شیشهای " این وسط گوشت قربونی عباسه (یعنی شریفه!)"
🔹این مقدمات را اگر ندانیم، نمیشود ماجرای یکشنبه سیاه شریف را تحلیل کرد. همانطور که تجمعات مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی، اخراج دکتر اباذری از گروه فلسفه علم، مسائلی که در معاونت فرهنگی برای دکتر حسینی پیش آمد و... را نمیشود.
🔹در شریف، به ویژه در سالهای اخیر، سرعت دسترسی به بالاترین مقامات کشوری و لشکری، به زیر 10 دقیقه کاهش یافته! عادیترین مسائل یک دانشگاه (مثل ماجرایی که چهار سال پیش برای گروه کوه شریف پیش آمد) و کوچکترین اختلافات کاری و نظری که معمولا همه جا با ریش سفیدی بزرگان یا مداخله مدیر مجموعه حل و فصل میشود، در شریف آنطور که من از نزدیک شاهد بودم با تماس و فشار از دفتر بزرگان و مسئولین حل، منحل، یا سرکوب میشود!
🔹علم بطور عام و دانشگاه به طور خاص و شریف به خاطر افرادی که آنها را بالا فرستاده، به طور اخص، هزار و یک پدر و مادر و ارباب و سلطان دارد. یک آدم متوسط امنیتی میتواند به راحتی حرف رئیس دانشگاه و وزیر علوم را نقض کند. همین اتفاق دقیقا روز شنبه و یکشنبه در شریف افتاد. شنبه رئیس دانشگاه میان دانشجویان آمد و از ورود افراد بیربط بدون هماهنگی با دانشگاه گفت. از لزوم آزادی دانشجویان گفت؛ و گفت که اجازه بازداشت دانشجویان را نمیدهد. اما روز بعد، یعنی همان یکشنبه سیاه، افرادی برای اینکه نشان دهد او در این مسائل کارهای نیست و شریف متعلق به دانشجویاناش نیست، آمدند و آن فجایع را به بار آوردند. من البته منکر هتک حرمت صورت گرفته از طرف دانشجویان هم نیستم.
🔹اما مضحک ترین صحنه آن روز این بود که حتی وزیر علوم وقتی برای آرام کردن فضای به شریف آمده بود، با خودش وَن آورده بود! یعنی وزیر هم قدرت این را نداشت که بخواهد نیروهای انتظامی و امنیتی از اطراف دانشگاه بروند. مجبور بود با خودش ماشینهایی بیاورد و دانشجویان را سوار آن کند و عملیات نجات را به اتمام رساند!
🔹مشابه این اتفاق که نشان میدهد دانشگاه قدرت صیانت از دانشجویان خود را ندارد، سال 97 برای یک دانشجو که در تریبون آزادی که دانشگاه مجوز آن را داده بود، افتاد (اینجا)؛ سال98 در برنامه انجمن اسلامی که باز دانشگاه به آن مجوز داده بود، افتاد (اینجا) و تا وقتی دانش و دانشگاه سلطان نباشد، بلکه برده مطیعِ حلقه به گوش اصحاب قدرت باشد، خواهد افتاد.
Telegram
وادی|جواد درویش
🔴 السلطان علم
حدیث "العلم سلطان" در سالهای اخیر بسیار زیاد به گوش ما خورده است. این روایت را به همان معنایی که فرانسیس بیکن، پیامبر علم جدید از عبارت knowledge is power مراد میکرده، برای ما معنا کردهاند. شاید منظور معصوم این معنا نبوده ولی در هرصورت…
حدیث "العلم سلطان" در سالهای اخیر بسیار زیاد به گوش ما خورده است. این روایت را به همان معنایی که فرانسیس بیکن، پیامبر علم جدید از عبارت knowledge is power مراد میکرده، برای ما معنا کردهاند. شاید منظور معصوم این معنا نبوده ولی در هرصورت…
🔴 دوره فلسفه علم معاصر
این دوره توسط خانه اندیشهورزان و با همکاری اندیشکده جامعیت برگزار میشود. من سعی کردم برگزاری این دوره عقب بیافتد تا اوضاع کمی به سامان شود، اما چون برنامهریزی این دو مجموعه با تاخیر بیش از این به هم میخورد، قرار شد از هفته آینده دوره شروع شود.
🔹کتابی که برای این دوره انتخاب شده The Routledge Companion to Philosophy of Science است که ویرایش دوم آن سال 2014 منتشر شده است.
این کتاب به نظر من بهترین نمونهای است که رویکردهای جدید در فلسفه علم را بصورت نسبتا جامعی پوشش میدهد.
فلسفه علم تا 70، 80 سال پیش غالبا شامل نظریاتی میشد که اولا به دنبال یک تبیین یکپارچه از علم بودند، ثانیا در هسته مرکزی این تبیین یکپارچه، روش علمی و تفاوت علم با شبهعلم مورد توجه بود. بیشتر کلاسهای فلسفه علم در ایران هنوز در همین فضا هستند.
اما فلسفه بطور کلی و فلسفه علم بطور خاص، همپای تغییرات و پیشرفت علم جلو میآیند. و این کتاب به خوبی این پیشرفتها را مدنظر قرار داده.
🔹کتاب، یک مجموعه مقاله است و مقالهها توسط بهترین فلاسفهای که متخصص آن موضوع هستند نوشته شده. کل کتاب شامل ۶۲ مقاله است که برای این دوره ۱۷ مقاله انتخاب شده است. انتخاب مقالات طوری بوده که یک مرور کلی بر همه موضوعات مهم کتاب صورت گیرد. ممکن است دورههای دیگری برگزار شود و همه مقالات را مرور کنیم. اما دورههای دوم و سوم، بصورت سری به دوره اول وصل نیستند!
🔹در یک دستهبنده کلی در این دوره به چهار دسته از مسائل خواهیم پرداخت:
1. دیدگاه فلاسفه علم مثل پوپر و کوهن درمورد ساختار نظریات علمی.
2. برخی مفاهیم فلسفی که در نظریهپردازی علمی مهم هستند، مثل تبیین، قوانین طبیعت، رئالیسم علمی
3. موضوعات عمومیتر مرتبط با علم مثل اخلاق علم، نقش ارزش در علم و مطالعات اجتماعی علم
4. فلسفه علوم خاص. مثل فلسفه زیست شناسی، فلسفه فیزیک و فلسفه علوم شناختی
🔹عنوان مقالات، جزییات دوره و ثبتنام از لینک زیر قابل مشاهده است.
❗️لازم به ذکر است هزینه درنظر گرفته شده برای این دوره بیشتر با هدف نظم برگزاری آن و همچنین رعایت رویههای مجموعه برگزار کننده است. هر کس به هر دلیلی مایل به پرداخت هزینه دوره نیست ولی متعهد به حضور منظم است، از نظر بنده مانعی برای شرکت او در دوره نیست.
https://www.tg-me.com/philsharif/2386
این دوره توسط خانه اندیشهورزان و با همکاری اندیشکده جامعیت برگزار میشود. من سعی کردم برگزاری این دوره عقب بیافتد تا اوضاع کمی به سامان شود، اما چون برنامهریزی این دو مجموعه با تاخیر بیش از این به هم میخورد، قرار شد از هفته آینده دوره شروع شود.
🔹کتابی که برای این دوره انتخاب شده The Routledge Companion to Philosophy of Science است که ویرایش دوم آن سال 2014 منتشر شده است.
این کتاب به نظر من بهترین نمونهای است که رویکردهای جدید در فلسفه علم را بصورت نسبتا جامعی پوشش میدهد.
فلسفه علم تا 70، 80 سال پیش غالبا شامل نظریاتی میشد که اولا به دنبال یک تبیین یکپارچه از علم بودند، ثانیا در هسته مرکزی این تبیین یکپارچه، روش علمی و تفاوت علم با شبهعلم مورد توجه بود. بیشتر کلاسهای فلسفه علم در ایران هنوز در همین فضا هستند.
اما فلسفه بطور کلی و فلسفه علم بطور خاص، همپای تغییرات و پیشرفت علم جلو میآیند. و این کتاب به خوبی این پیشرفتها را مدنظر قرار داده.
🔹کتاب، یک مجموعه مقاله است و مقالهها توسط بهترین فلاسفهای که متخصص آن موضوع هستند نوشته شده. کل کتاب شامل ۶۲ مقاله است که برای این دوره ۱۷ مقاله انتخاب شده است. انتخاب مقالات طوری بوده که یک مرور کلی بر همه موضوعات مهم کتاب صورت گیرد. ممکن است دورههای دیگری برگزار شود و همه مقالات را مرور کنیم. اما دورههای دوم و سوم، بصورت سری به دوره اول وصل نیستند!
🔹در یک دستهبنده کلی در این دوره به چهار دسته از مسائل خواهیم پرداخت:
1. دیدگاه فلاسفه علم مثل پوپر و کوهن درمورد ساختار نظریات علمی.
2. برخی مفاهیم فلسفی که در نظریهپردازی علمی مهم هستند، مثل تبیین، قوانین طبیعت، رئالیسم علمی
3. موضوعات عمومیتر مرتبط با علم مثل اخلاق علم، نقش ارزش در علم و مطالعات اجتماعی علم
4. فلسفه علوم خاص. مثل فلسفه زیست شناسی، فلسفه فیزیک و فلسفه علوم شناختی
🔹عنوان مقالات، جزییات دوره و ثبتنام از لینک زیر قابل مشاهده است.
❗️لازم به ذکر است هزینه درنظر گرفته شده برای این دوره بیشتر با هدف نظم برگزاری آن و همچنین رعایت رویههای مجموعه برگزار کننده است. هر کس به هر دلیلی مایل به پرداخت هزینه دوره نیست ولی متعهد به حضور منظم است، از نظر بنده مانعی برای شرکت او در دوره نیست.
https://www.tg-me.com/philsharif/2386
Telegram
فلسفه علم شریف
☑️ دوره متن خوانی
فلسفه علم معاصر: بررسی مقالات منتخب کتاب The Routledge Companion to Philosophy of Science
🔸 مدرس:
دکتر جواد درویش
پژوهشگر دوره پسادکتری گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
🔹 شروع دوره از یکشنبه ۱ ابان ماه ۱۴۰۱ به مدت ۱۷ جلسه
🔸 حضوری و…
فلسفه علم معاصر: بررسی مقالات منتخب کتاب The Routledge Companion to Philosophy of Science
🔸 مدرس:
دکتر جواد درویش
پژوهشگر دوره پسادکتری گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
🔹 شروع دوره از یکشنبه ۱ ابان ماه ۱۴۰۱ به مدت ۱۷ جلسه
🔸 حضوری و…
وادی|جواد درویش
🔴 دوره فلسفه علم معاصر این دوره توسط خانه اندیشهورزان و با همکاری اندیشکده جامعیت برگزار میشود. من سعی کردم برگزاری این دوره عقب بیافتد تا اوضاع کمی به سامان شود، اما چون برنامهریزی این دو مجموعه با تاخیر بیش از این به هم میخورد، قرار شد از هفته آینده…
-1716510975_1720795458.pdf
428.2 KB
فایل ارائه جلسه اول دوره
یکشنبه ۸ آبان جلسه دوم و شروع رسمی دوره خواهد بود.
یکشنبه ۸ آبان جلسه دوم و شروع رسمی دوره خواهد بود.
Forwarded from Sharif Today
«در ستایش انتخاب آزاد»
#یادداشت_وارده
#جواد_درویش
✴️ یادداشت «نمیخواهند اینها را ببینید» در شریفتودی من را عمیقاً به فکر فرو برد و یاد پژوهشی درباره حجاب انداخت که چند سال پیش گزارشی از آن را خوانده بودم. این پژوهش را یک استاد دانشگاه هاروارد به نام لیلا احمد انجام داده. او متعلق به جریانیست که به آن نومعتزلی میگویند. جریان نومعتزلی به طور کلی در مقابل مستشرقان و متفکران غربی که عامل عقبماندگی مسلمانان را دین اسلام میدانند، درصدد بازخوانی و معرفی اسلام به عنوان دینیست که از علم، عقلانیت و پیشرفت حمایت میکند.
🔹 لیلا احمد فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج و استاد فعلی دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان در دین است. او بهخاطر کارهای برجستهای که در زمینه مطالعات تاریخی و اجتماعی زنان مسلمان انجام داده، شناخته شده است.
🔹 یکی از کتابهای او با عنوان «زنان و جنسیت در اسلام» به فارسی ترجمه شده، اما پژوهش مورد نظر من، چیزیست که او سال ۲۰۱۱ درباره حجاب زنان مسلمان در آمریکا منتشر کرده و برای آن برنده جایزه صدهزار دلاری Grawemeyer دانشگاه لوییویل شده است. او در این پژوهش دیدگاه قبلی خود در مورد حجاب را که معتقد بود حجاب یک کنش مبتنی بر تبعیض جنسیتیست، کنار میگذارد و نظریه دیگری را طرح میکند.
🔹 لیلا احمد خودش حجاب ندارد، ولی با پدیده افزایش گرایش به حجاب در ایالات متحده مواجه بود. او مصاحبههای متعددی با زنان مسلمان فمینیست، عربهای ملیگرا، دختران مسلمان مذهبی، مسلمانان مهاجر آمریکایی و فعالان اسلامگرا انجام داد و آنها را همراه با نظریه جدید خود در کتابی با عنوان «یک انقلاب آرام؛ احیای حجاب از خاورمیانه تا آمریکا» (A Quiet Revolution: The Veil's Resurgence, from the Middle East to America) منتشر کرد.
🔹 حرف جالب و مهم او در کتاب این است که «حجاب زمانی که آزادانه و مختارانه انتخاب شود، یک کنش فمینیستی و مترقی است». او نشان داد که حجاب برای بسیاری از زنان -برخلاف آنچه در ابتدا به ذهن میرسد- نمادیست برای مبارزه و بازیابی هویت و حقوق برابر خود. (منبع)
🔹 در این روزها ما شاهدیم که برخی زنان ایرانی، برخلاف آنچه که این پژوهش درمورد زنان آمریکایی میگوید، بیحجابی را ابزاری برای مبارزه و بازیابی هویت ازدسترفته خود میدانند. من در اینجا هم اشاره کردهام که زن ایرانی در کشور سردسیری مثل سوئد حاضر است لااقل نصف سال با پوششی بیشتر از پوشش معمول در ایران، در فضای عمومی تردد کند، ولی از اینکه کسی او را مجبور به این پوشش نکرده، احساس هویت و آزادی داشته باشد. حجاب برای زن مسلمان آمریکایی و بیحجابی برای زن ایرانی معنابخش و هویتآفرین است، چون مبتنی بر «انتخاب آزاد» اوست.
🔹 اما «انتخاب آزاد» فقط هویتآفرین نیست، عامل جاودانگی و انتقال بین نسلی نیز هست. من این را برای کسانی که امروز نگران از بین رفتن حجاب هستند مینویسم. راز استمرار اسلام در طول ۱۴ قرن و انتشار آن در جمعیتی نزدیک به یکچهارم جمعیت جهان، قطعاً در چیزی محکمتر، انسانیتر و عقلانیتر از «گشت ارشاد» بوده است. اگر وقتی میگوییم «حجاب»، همان موضوعی که با قیود مشخص خود در شرع آمده، مدنظر ما باشد، آنچه که امروز در خیابانهای تهران مشاهده میکنیم، تغییری را در مورد کمیت باحجابها و بیحجابها به ما نشان نمیدهد. کسی که امروز روسری سر نمیکند، دیروز هم روسری او حجاب شرعی محسوب نمیشد. اما آنچه مشاهده میکنیم، تفاوت بنیادینی در مورد ارزش والای حجاب و جایگاه رفیع آن را نشان میدهد. امروز حجاب به عنوان یک کنش انتخابی و آزادانه، پیام انسانیتر و جاودانهتری دارد و ارزش آن بیش از گذشته در جامعه احیا شده است.
@SharifToday
#یادداشت_وارده
#جواد_درویش
✴️ یادداشت «نمیخواهند اینها را ببینید» در شریفتودی من را عمیقاً به فکر فرو برد و یاد پژوهشی درباره حجاب انداخت که چند سال پیش گزارشی از آن را خوانده بودم. این پژوهش را یک استاد دانشگاه هاروارد به نام لیلا احمد انجام داده. او متعلق به جریانیست که به آن نومعتزلی میگویند. جریان نومعتزلی به طور کلی در مقابل مستشرقان و متفکران غربی که عامل عقبماندگی مسلمانان را دین اسلام میدانند، درصدد بازخوانی و معرفی اسلام به عنوان دینیست که از علم، عقلانیت و پیشرفت حمایت میکند.
🔹 لیلا احمد فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج و استاد فعلی دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان در دین است. او بهخاطر کارهای برجستهای که در زمینه مطالعات تاریخی و اجتماعی زنان مسلمان انجام داده، شناخته شده است.
🔹 یکی از کتابهای او با عنوان «زنان و جنسیت در اسلام» به فارسی ترجمه شده، اما پژوهش مورد نظر من، چیزیست که او سال ۲۰۱۱ درباره حجاب زنان مسلمان در آمریکا منتشر کرده و برای آن برنده جایزه صدهزار دلاری Grawemeyer دانشگاه لوییویل شده است. او در این پژوهش دیدگاه قبلی خود در مورد حجاب را که معتقد بود حجاب یک کنش مبتنی بر تبعیض جنسیتیست، کنار میگذارد و نظریه دیگری را طرح میکند.
🔹 لیلا احمد خودش حجاب ندارد، ولی با پدیده افزایش گرایش به حجاب در ایالات متحده مواجه بود. او مصاحبههای متعددی با زنان مسلمان فمینیست، عربهای ملیگرا، دختران مسلمان مذهبی، مسلمانان مهاجر آمریکایی و فعالان اسلامگرا انجام داد و آنها را همراه با نظریه جدید خود در کتابی با عنوان «یک انقلاب آرام؛ احیای حجاب از خاورمیانه تا آمریکا» (A Quiet Revolution: The Veil's Resurgence, from the Middle East to America) منتشر کرد.
🔹 حرف جالب و مهم او در کتاب این است که «حجاب زمانی که آزادانه و مختارانه انتخاب شود، یک کنش فمینیستی و مترقی است». او نشان داد که حجاب برای بسیاری از زنان -برخلاف آنچه در ابتدا به ذهن میرسد- نمادیست برای مبارزه و بازیابی هویت و حقوق برابر خود. (منبع)
🔹 در این روزها ما شاهدیم که برخی زنان ایرانی، برخلاف آنچه که این پژوهش درمورد زنان آمریکایی میگوید، بیحجابی را ابزاری برای مبارزه و بازیابی هویت ازدسترفته خود میدانند. من در اینجا هم اشاره کردهام که زن ایرانی در کشور سردسیری مثل سوئد حاضر است لااقل نصف سال با پوششی بیشتر از پوشش معمول در ایران، در فضای عمومی تردد کند، ولی از اینکه کسی او را مجبور به این پوشش نکرده، احساس هویت و آزادی داشته باشد. حجاب برای زن مسلمان آمریکایی و بیحجابی برای زن ایرانی معنابخش و هویتآفرین است، چون مبتنی بر «انتخاب آزاد» اوست.
🔹 اما «انتخاب آزاد» فقط هویتآفرین نیست، عامل جاودانگی و انتقال بین نسلی نیز هست. من این را برای کسانی که امروز نگران از بین رفتن حجاب هستند مینویسم. راز استمرار اسلام در طول ۱۴ قرن و انتشار آن در جمعیتی نزدیک به یکچهارم جمعیت جهان، قطعاً در چیزی محکمتر، انسانیتر و عقلانیتر از «گشت ارشاد» بوده است. اگر وقتی میگوییم «حجاب»، همان موضوعی که با قیود مشخص خود در شرع آمده، مدنظر ما باشد، آنچه که امروز در خیابانهای تهران مشاهده میکنیم، تغییری را در مورد کمیت باحجابها و بیحجابها به ما نشان نمیدهد. کسی که امروز روسری سر نمیکند، دیروز هم روسری او حجاب شرعی محسوب نمیشد. اما آنچه مشاهده میکنیم، تفاوت بنیادینی در مورد ارزش والای حجاب و جایگاه رفیع آن را نشان میدهد. امروز حجاب به عنوان یک کنش انتخابی و آزادانه، پیام انسانیتر و جاودانهتری دارد و ارزش آن بیش از گذشته در جامعه احیا شده است.
@SharifToday
🔴 “بررسی میزان شیوع مواجهه علمی با باورها و گرایش های دینی در نسل جدید"
این عنوان طرح پژوهشی است که من برای بنیاد نخبگان (طرح شهید احمدی روشن) ارسال کردم و مورد پذیرش قرار گرفت. افراد علاقه مند میتوانند با ثبتنام از طریق سامانه بنیاد نخبگان برای مشارکت در این طرح اعلام آمادگی کنند.
چکیده پروپوزال طرح در ادامه تقدیم میگردد:
🔹بخش مهمی از پدیدههای فرهنگی از نوع برساختهای اجتماعی هستند که در طول زمان و در جغرافیای متفاوت، تحت تاثیر عوامل مختلف تغییر میکنند. باورها، رفتارها و گرایشهای دینی در جوامع نیز به رغم داشتن یک جنبه ثابت الهی، تاحد زیادی متاثر از عوامل اجتماعی هستند. در دوره مدرن به ویژه با غلبه اندیشه فردگرایی و علم گرایی، نوع مواجهه انسانها با دین تغییر کرده است. «دینشناسی علمی» در این اتمسفر در فضای علمی و اجتماعی ظهور کرده است. دینشناسی علمی به رویکردهایی گفته میشود که منشا الهی برای باورهای دینی قائل نیست و یا لااقل در مواردی که نظریهای علمی وجود دارد که آن باور را تبیین می کند، میشود از منشا الهی آن دست کشید.
این حوزه شامل طیف گستردهای از نظریات است. آنچه که «کارل مارکس» تحت عنوان «افیون تودهها» و با مفهوم «اختلاف طبقاتی» توضیح میداد نوع ابتدایی از همین رویکردها به دین است. همچنین فروید از طریق مفهوم «ناخودآگاه» در روانشناسی سنتی سعی در تبیین یا به اصطلاح دقیقتر (explain away) کردن دین دارد. اما مهمترین مصداق دینشناسی علمی در عصر جدید که دین را نه از منظر علوم اجتماعی که از طریق علوم طبیعی تبیین میکند، "دینشناسی تکاملی" است که ریشه در اندیشههای داروین دارد. این رویکرد، باورها و گرایشهای دینی را با مفهوم "بقا" و "انتخاب طبیعی" تبیین میکند. توضیح دین از طریق علوم طبیعی در علوم شناختی و به ویژه عصبشناسی در سالهای اخیر قویتر و فراگیرتر از زیستشناسی تکاملی ادامه یافته است. شاخههای "علوم شناختی دین " و "الهیات عصبشناختی " با دقت علمی بالا سعی در توضیح نحوه شکلگیری باورهای و تجربههای دینی براساس یافتههای علوم شناختی و عصبشناسی دارند. در عصبشناسی از طریق اسکنهای مغزی و مطالعات آسیبهای مغز، تجربیات دینی را به اختلال در عملکرد مغز و نورونها فرومیکاهند.
دلالت اجتماعی این رویکردها در عامه مردم و همچنین در نخبگان، مساله این پژوهش خواهد بود. در میان عامه مردم با توسعه روانشناسی موفقت و مکتبهای رواندرمانگر، این پدیده با رویکردی کارکردگرایانه تاثیر خود را نمایان کرده است. در این نگاه صرفا بخشهایی از دین که قرین با موفقت و آرامش فردی هستند قابل پذیرش و بقیه قابل صرف نظر هستند. در میان نخبگان با آگاهی بیشتر نسبت به مبانی طبیعتگرایانه علم و تبیینهای علمی باورهای دینی، چنین نگاهی دارای پشتوانههای تئوریک هم میگردد.
🔶 در اینجا میتوانید از شرایط لازم برای ثبتنام در طرح مطلع شوید و در اینجا هم میتوانید ثبتنام کنید. مهلت ثبتنام تا 20 آذر است.
این عنوان طرح پژوهشی است که من برای بنیاد نخبگان (طرح شهید احمدی روشن) ارسال کردم و مورد پذیرش قرار گرفت. افراد علاقه مند میتوانند با ثبتنام از طریق سامانه بنیاد نخبگان برای مشارکت در این طرح اعلام آمادگی کنند.
چکیده پروپوزال طرح در ادامه تقدیم میگردد:
🔹بخش مهمی از پدیدههای فرهنگی از نوع برساختهای اجتماعی هستند که در طول زمان و در جغرافیای متفاوت، تحت تاثیر عوامل مختلف تغییر میکنند. باورها، رفتارها و گرایشهای دینی در جوامع نیز به رغم داشتن یک جنبه ثابت الهی، تاحد زیادی متاثر از عوامل اجتماعی هستند. در دوره مدرن به ویژه با غلبه اندیشه فردگرایی و علم گرایی، نوع مواجهه انسانها با دین تغییر کرده است. «دینشناسی علمی» در این اتمسفر در فضای علمی و اجتماعی ظهور کرده است. دینشناسی علمی به رویکردهایی گفته میشود که منشا الهی برای باورهای دینی قائل نیست و یا لااقل در مواردی که نظریهای علمی وجود دارد که آن باور را تبیین می کند، میشود از منشا الهی آن دست کشید.
این حوزه شامل طیف گستردهای از نظریات است. آنچه که «کارل مارکس» تحت عنوان «افیون تودهها» و با مفهوم «اختلاف طبقاتی» توضیح میداد نوع ابتدایی از همین رویکردها به دین است. همچنین فروید از طریق مفهوم «ناخودآگاه» در روانشناسی سنتی سعی در تبیین یا به اصطلاح دقیقتر (explain away) کردن دین دارد. اما مهمترین مصداق دینشناسی علمی در عصر جدید که دین را نه از منظر علوم اجتماعی که از طریق علوم طبیعی تبیین میکند، "دینشناسی تکاملی" است که ریشه در اندیشههای داروین دارد. این رویکرد، باورها و گرایشهای دینی را با مفهوم "بقا" و "انتخاب طبیعی" تبیین میکند. توضیح دین از طریق علوم طبیعی در علوم شناختی و به ویژه عصبشناسی در سالهای اخیر قویتر و فراگیرتر از زیستشناسی تکاملی ادامه یافته است. شاخههای "علوم شناختی دین " و "الهیات عصبشناختی " با دقت علمی بالا سعی در توضیح نحوه شکلگیری باورهای و تجربههای دینی براساس یافتههای علوم شناختی و عصبشناسی دارند. در عصبشناسی از طریق اسکنهای مغزی و مطالعات آسیبهای مغز، تجربیات دینی را به اختلال در عملکرد مغز و نورونها فرومیکاهند.
دلالت اجتماعی این رویکردها در عامه مردم و همچنین در نخبگان، مساله این پژوهش خواهد بود. در میان عامه مردم با توسعه روانشناسی موفقت و مکتبهای رواندرمانگر، این پدیده با رویکردی کارکردگرایانه تاثیر خود را نمایان کرده است. در این نگاه صرفا بخشهایی از دین که قرین با موفقت و آرامش فردی هستند قابل پذیرش و بقیه قابل صرف نظر هستند. در میان نخبگان با آگاهی بیشتر نسبت به مبانی طبیعتگرایانه علم و تبیینهای علمی باورهای دینی، چنین نگاهی دارای پشتوانههای تئوریک هم میگردد.
🔶 در اینجا میتوانید از شرایط لازم برای ثبتنام در طرح مطلع شوید و در اینجا هم میتوانید ثبتنام کنید. مهلت ثبتنام تا 20 آذر است.
sina.bmn.ir
سینا - سامانه یکپارچه مدیریت نظام و اجتماعات نخبگانی
سینا، سامانه یکپارچه مدیریت نظام و اجتماعات نخبگانی - بنیاد ملی نخبگان سازمانی ایرانی است که به شناسایی، جذب و پشتیبانی مادی و معنوی از نخبگان میپردازد.
🔴پزشکی غربی .vs اقتصاد اسلامی
وقتی آقای ابراهیم رئیسی برای انتخابات تلاش میکرد، دو اولویت را برای دولتش اعلام کرد. اول، واکسیناسیون سراسری کرونا و دوم، اقدام عاجل برای اوضاع وخیم اقتصادی. اولی را به خوبی انجام داد و هنوز هم یکی از دستاوردهای بزرگ دولت همین اعلام میشود. رئیسی بطور گسترده اقدام به وارد کردن واکسن کرد و معطل واکسن داخلی نماند. (البته برنامه دولت قبل از او نیز همین بود. ولی به هردلیل آن موقع نشد. هرچند دلایل آن تقریبا برای همه عیان شد)
آن زمان مخالفین واکسن هم سر و صدای زیادی داشتند. حتی تجمعاتی مقابل ریاست جمهوری برگزار کردند. اما رهبری و مراجع تقلید پشت دولت بودند.
سوال من الان این است که چرا این اتفاق برای اقتصاد ما نمیافتد؟ چرا در اقتصاد اقدام به وارد کردن نسخه خارجی نمیکنند؟ آیا آمار کشتههای کرونا فجیعتر از آمار تورم نزدیک 50 درصد است؟ آیا تعداد خانوادههایی که زیر فشار قیمت مسکن و خودرو و دارو و قوت و غذای روزانه، کمر خم کردهاند، از خانوادههایی که در کرونا آسیب دیدند، کمترند؟
آن نقطه بحرانی تصمیمگیری برای دولتمردان که از نسخههای داخلی اقتصاد قطع امید کنند، کجاست؟
🔹هرکسی که اندکی در کتب سنتی غور کرده باشد میداند که حجم مطالبی که حکمای مسلمان در «علم طب» تولید کردهاند، دهها برابر «علم اقتصاد» است. همین درمورد روایات معصومین هم صدق میکند. چون اساسا علم اقتصاد علم نوینی است و محصول ایجاد دولت مدرن و جوامع بزرگ-مقیاس امروزی است.
حالا سوال اینجاست که چرا ما در شرایط بحرانی حاضریم دست از همه داشتههای سنتی خود در «علم طب» بکشیم و به دستاوردهای انسان غربی متوسل شویم ولی در «علم اقتصاد» – که اساسا داشته و اندوختهی چندانی هم نداریم- حاضر به این کار نیستیم؟
🔹من معتقدم سنت فلسفی ما هرچه در فلسفه "واقعگرا" است، در علم، "غیرواقعگرا" است. این را در مورد خاص مقابلههای فکری فیلسوفهای اسلامی معاصر با نظریه "قبض و بسط تئوریک شریعت" که عبدالکریم سروش اوایل دهه 70 مطرح کرد، به وضوح میتوان دید. فارغ از دقیق بودن یا نبودن این نظریه، آیت الله جوادی آملی یکی از کسانی بود که کتاب "شریعت در آیینه معرفت" را در نقد این نظریه سروش نوشت.
با این حال ایشان اخیرا در مورد اقتصاد به نکتهای اشاره کردند که پیش از این -لااقل تلویحا- به چیزی خلاف آن قائل بودند. آنطورکه از ایشان نقل شده، گفتهاند "اقتصاد یک علم آسمانی نیست که قرآن به ما یاد بدهد."
به نظر من شرایط فاجعهبار مردم ایران، آیت الله جوادی آملی را به آن نقطه بحرانی در تصمیم، که باید از نسخههای داخلی در اقتصاد -به فرض وجود- قطع امید کرد، رسانده است.
امید آنکه بقیه بزرگان و دولتمردان هم برسند ...
وقتی آقای ابراهیم رئیسی برای انتخابات تلاش میکرد، دو اولویت را برای دولتش اعلام کرد. اول، واکسیناسیون سراسری کرونا و دوم، اقدام عاجل برای اوضاع وخیم اقتصادی. اولی را به خوبی انجام داد و هنوز هم یکی از دستاوردهای بزرگ دولت همین اعلام میشود. رئیسی بطور گسترده اقدام به وارد کردن واکسن کرد و معطل واکسن داخلی نماند. (البته برنامه دولت قبل از او نیز همین بود. ولی به هردلیل آن موقع نشد. هرچند دلایل آن تقریبا برای همه عیان شد)
آن زمان مخالفین واکسن هم سر و صدای زیادی داشتند. حتی تجمعاتی مقابل ریاست جمهوری برگزار کردند. اما رهبری و مراجع تقلید پشت دولت بودند.
سوال من الان این است که چرا این اتفاق برای اقتصاد ما نمیافتد؟ چرا در اقتصاد اقدام به وارد کردن نسخه خارجی نمیکنند؟ آیا آمار کشتههای کرونا فجیعتر از آمار تورم نزدیک 50 درصد است؟ آیا تعداد خانوادههایی که زیر فشار قیمت مسکن و خودرو و دارو و قوت و غذای روزانه، کمر خم کردهاند، از خانوادههایی که در کرونا آسیب دیدند، کمترند؟
آن نقطه بحرانی تصمیمگیری برای دولتمردان که از نسخههای داخلی اقتصاد قطع امید کنند، کجاست؟
🔹هرکسی که اندکی در کتب سنتی غور کرده باشد میداند که حجم مطالبی که حکمای مسلمان در «علم طب» تولید کردهاند، دهها برابر «علم اقتصاد» است. همین درمورد روایات معصومین هم صدق میکند. چون اساسا علم اقتصاد علم نوینی است و محصول ایجاد دولت مدرن و جوامع بزرگ-مقیاس امروزی است.
حالا سوال اینجاست که چرا ما در شرایط بحرانی حاضریم دست از همه داشتههای سنتی خود در «علم طب» بکشیم و به دستاوردهای انسان غربی متوسل شویم ولی در «علم اقتصاد» – که اساسا داشته و اندوختهی چندانی هم نداریم- حاضر به این کار نیستیم؟
🔹من معتقدم سنت فلسفی ما هرچه در فلسفه "واقعگرا" است، در علم، "غیرواقعگرا" است. این را در مورد خاص مقابلههای فکری فیلسوفهای اسلامی معاصر با نظریه "قبض و بسط تئوریک شریعت" که عبدالکریم سروش اوایل دهه 70 مطرح کرد، به وضوح میتوان دید. فارغ از دقیق بودن یا نبودن این نظریه، آیت الله جوادی آملی یکی از کسانی بود که کتاب "شریعت در آیینه معرفت" را در نقد این نظریه سروش نوشت.
با این حال ایشان اخیرا در مورد اقتصاد به نکتهای اشاره کردند که پیش از این -لااقل تلویحا- به چیزی خلاف آن قائل بودند. آنطورکه از ایشان نقل شده، گفتهاند "اقتصاد یک علم آسمانی نیست که قرآن به ما یاد بدهد."
به نظر من شرایط فاجعهبار مردم ایران، آیت الله جوادی آملی را به آن نقطه بحرانی در تصمیم، که باید از نسخههای داخلی در اقتصاد -به فرض وجود- قطع امید کرد، رسانده است.
امید آنکه بقیه بزرگان و دولتمردان هم برسند ...
Forwarded from Sharif Today
«دکتر باغرام، کتابخانه شریف و نخبهفرستی»
✴️ دال مرکزی دانشگاه شریف همانطور که اینجا نوشتهام، رفتن و پریدن است، و شاید یکی از مهمترین دلایل فشارهای بیرونی به شریف همین است که چرا مسئولیناش در مقابل این حجم نخبهفرستی کاری نمیکنند؟ من اگر جای این مسئولین باشم، جوابم این است:
🔹 «عالیجنابان! باور کنید ما ۴ سال از این بچهها مراقبت میکنیم و در این ۴ سال از جلوی چشم ما دور نمیشوند. بعد از آن که میخواهند وارد تحصیلات تکمیلی شوند، میبینند برخلاف خارج از کشور، اینجا پولی در ازای تحصیل به آنها نمیدهند. یا آنها که میخواهند وارد بازار کار شوند، میبیینند افقی که برای پیشرفت فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق(ع) هست، برای آنها نیست. پس میروند. حالا کلاهتان را قاضی کنید ببینید ما کارمان را درست انجام نمیدهیم یا شما؟»
🔹 بگذریم. بهتر است به این مسائل کاری نداشته باشیم و من حقیقتا از یک دورهای که در دانشگاه مسئولیت داشتم، با خودم گفتم بهتر است چشم بر این موضوعات ببندم و برای همین یک مسئله قدمی بردارم. تصمیم گرفتم هرکاری میکنم و هر تصمیمی میگیرم نیمنگاهی داشته باشم به اینکه آیا صحنه خوشایند و خاطره بهیادماندنی با این تصمیم میتوانم در ذهن دانشجوها ایجاد کنم؟ یعنی کاری کنم که بعد از رفتن و اتمام تحصیل، اگر مردد بود بین برگشتن به ایران و ماندن و با خودش گفت: «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟»، یک لحظه صحنههایی که برایش در فعالیتهای فرهنگی ایجاد شده، تداعی شود.
🔹 من حقیقتا معتقدم برای سوال «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟» از طرف یک دانشجوی شریفی، یکی از متداولترین و بهترین جوابها «علیآقای سگپز» است! به دور از مطایبه، نقشی که این عزیز در ایجاد انگیزه برای برگشت دانشجویان داشته را اکثر اساتید و مسئولین دانشگاه نداشتهاند. در نقطه مقابل علیآقا احتمالا برخی مسئولین و کارمندان (به ویژه در معاونت آموزشی) هستند. در این میان نیز طیفی از اساتید، کارمندان و مسئولین هستند که هریک نقشی مثبت یا منفی در ذهن دانشجویان از خود باقی میگذارند.
🔹 برای من که در طول نزدیک به یک سال، هر روز به #کتابخانه_مرکزی شریف رفتوآمد داشتم و قبل از آن را هم دیده بودم، برگزاری انواع نمایشگاههای هنری و برنامهها، تهیه کتابهای جدید، چینش زیبای همه چیز در یک ساختمان قدیمی، نصب تابلوها و نامگذاریهای پرمحتوا در ساختمان، نقاشی، تجهیز و تزئین فوقالعاده کتابخانه و برخورد محبتآمیز کادر، همه نشان میداد که کار دکتر #شانت_باغرام با کتابخانه شریف چیزی فراتر از توسعه و تغییر دکوراسیون، و نوعی تغییر در مفهوم و حسوحال آنجا و بلکه کل دانشگاه بود، یعنی دقیقا همان چیزی که بعد از سالها هم اگر کسی دور از وطن با خودش بگوید «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟»، به ذهنش متبادر خواهد شد.
🔹 متن کامل یادداشت #جواد_درویش را در تلگراف یا ویرگول میتوانید بخوانید.
@SharifToday
✴️ دال مرکزی دانشگاه شریف همانطور که اینجا نوشتهام، رفتن و پریدن است، و شاید یکی از مهمترین دلایل فشارهای بیرونی به شریف همین است که چرا مسئولیناش در مقابل این حجم نخبهفرستی کاری نمیکنند؟ من اگر جای این مسئولین باشم، جوابم این است:
🔹 «عالیجنابان! باور کنید ما ۴ سال از این بچهها مراقبت میکنیم و در این ۴ سال از جلوی چشم ما دور نمیشوند. بعد از آن که میخواهند وارد تحصیلات تکمیلی شوند، میبینند برخلاف خارج از کشور، اینجا پولی در ازای تحصیل به آنها نمیدهند. یا آنها که میخواهند وارد بازار کار شوند، میبیینند افقی که برای پیشرفت فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق(ع) هست، برای آنها نیست. پس میروند. حالا کلاهتان را قاضی کنید ببینید ما کارمان را درست انجام نمیدهیم یا شما؟»
🔹 بگذریم. بهتر است به این مسائل کاری نداشته باشیم و من حقیقتا از یک دورهای که در دانشگاه مسئولیت داشتم، با خودم گفتم بهتر است چشم بر این موضوعات ببندم و برای همین یک مسئله قدمی بردارم. تصمیم گرفتم هرکاری میکنم و هر تصمیمی میگیرم نیمنگاهی داشته باشم به اینکه آیا صحنه خوشایند و خاطره بهیادماندنی با این تصمیم میتوانم در ذهن دانشجوها ایجاد کنم؟ یعنی کاری کنم که بعد از رفتن و اتمام تحصیل، اگر مردد بود بین برگشتن به ایران و ماندن و با خودش گفت: «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟»، یک لحظه صحنههایی که برایش در فعالیتهای فرهنگی ایجاد شده، تداعی شود.
🔹 من حقیقتا معتقدم برای سوال «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟» از طرف یک دانشجوی شریفی، یکی از متداولترین و بهترین جوابها «علیآقای سگپز» است! به دور از مطایبه، نقشی که این عزیز در ایجاد انگیزه برای برگشت دانشجویان داشته را اکثر اساتید و مسئولین دانشگاه نداشتهاند. در نقطه مقابل علیآقا احتمالا برخی مسئولین و کارمندان (به ویژه در معاونت آموزشی) هستند. در این میان نیز طیفی از اساتید، کارمندان و مسئولین هستند که هریک نقشی مثبت یا منفی در ذهن دانشجویان از خود باقی میگذارند.
🔹 برای من که در طول نزدیک به یک سال، هر روز به #کتابخانه_مرکزی شریف رفتوآمد داشتم و قبل از آن را هم دیده بودم، برگزاری انواع نمایشگاههای هنری و برنامهها، تهیه کتابهای جدید، چینش زیبای همه چیز در یک ساختمان قدیمی، نصب تابلوها و نامگذاریهای پرمحتوا در ساختمان، نقاشی، تجهیز و تزئین فوقالعاده کتابخانه و برخورد محبتآمیز کادر، همه نشان میداد که کار دکتر #شانت_باغرام با کتابخانه شریف چیزی فراتر از توسعه و تغییر دکوراسیون، و نوعی تغییر در مفهوم و حسوحال آنجا و بلکه کل دانشگاه بود، یعنی دقیقا همان چیزی که بعد از سالها هم اگر کسی دور از وطن با خودش بگوید «توی اون مملکت دلم رو به چی خوش کنم؟»، به ذهنش متبادر خواهد شد.
🔹 متن کامل یادداشت #جواد_درویش را در تلگراف یا ویرگول میتوانید بخوانید.
@SharifToday
Telegraph
دکتر باغرام، کتابخانه شریف و نخبهفرستی
دال مرکزی دانشگاه شریف همانطور که اینجا نوشتهام، رفتن و پریدن است، و شاید یکی از مهمترین دلایل فشارهای بیرونی به شریف همین است که چرا مسئولیناش در مقابل این حجم نخبهفرستی کاری نمیکنند؟ من اگر جای این مسئولین باشم، جوابم این است: «عالیجنابان! باور کنید…
Forwarded from وادی|جواد درویش
🔴 نسل سوخته مادران ایرانی
🔹مردان و زنان بعد از ازدواج از "فردیت" خارج میشوند، نسبت به هم تعهدات و تعلقاتی پیدا میکنند. ولی این تعلقات آنقدر زیاد نیست که آنها را از وابستگیهای سابقشان، علائق شخصیشان و در یک کلام از "خودشان" کاملا جدا کند.
وقتی بچه دار میشوند، بازهم برای مرد چیزی به طور بنیادین تغییر نمیکند. ولی برای زن چرا!
زن که حالا #مادر شده، اساسا شخص دیگری میشود! دیگر "خودش" نیست. تمام وجودش متعلق به "دیگری" میشود. به قول فلاسفه، وجود مستقلی ندارد، "عین الربط" به بچه است!
این را من به عینه دیده ام که زن از وقتی مادر میشود، دیگر حتی یک لحظه خودش و برای خودش نیست. یا دستش درگیر تَر و خشک کردن و غذا دادن به بچه است، یا ذهنش مدام نگران مریضی احتمالی و احیانا ناراحتی روحی و آینده تحصیلی اوست. یعنی انگار تمام دغدغهای که هرکس برای خودش دارد را مادر برای بچهاش دارد.
لذا من فکر میکنم اساسا لذت دنیا برای یک زن، بعد از مادر شدن تمام میشود. یا به تعبیر دیگر لذتش در لذت بردن بچه خلاصه میشود. با این شرایط حقیقتا هم اگر بالاترین درجات در سرای آخرت از آن مادران نباشد، باید در عدالت خداوند شک کرد!
🔹تا اینجا، حرف من درمورد ارزش و جایگاه والای همه مادران از ابتدای تاریخ تا الان بود. اما در بین آنها و در ایران ما، نسلی از مادران هستند که رنج مضاعف برده اند و بار دوچندان به دوش کشیده اند.
منظورم "نسل سوخته" مادرانی هستند که خودشان متولدین دهه 30 و 40 هستند. شاید فکر کنید به این دلیل که سختی ها و فشارهای ناشی از انقلاب و جنگ را دیده اند.
این هست اما آن رنج مضاعفی که من عرض میکنم بیش از این است.
🔹در حقیقت زنان متولد دهه 30 و 40 زنانی بودند که در یک پارادایم شیفت تاریخی یا تغییر گفتمان و فرهنگ بین نسلی زنان در ایران قرار گرفته اند.
آنها "سوختند" تا هزینه گذار از نسل مادرانشان که زنان کاملا سنتی و غالبا روستایی بودند، به دخترانشان که زنان کاملا مدرن و امروزی هستند، باشند.
"سوختند" به این معناست که نه کاملا از مواهب زن سنتی بودن برخوردار بودند؛ و نه از مواهب زن مدرن بودن. هم مشکلات اولی را داشتند، هم سختی های دومی را.
🔸نه مثل (غالب) مادرانشان، آرامش در خانه نشستن را داشتند؛ و نه مثل (غالب) دخترانشان، راحتی رها کردن مسولیتهای خانه و خانواده.
هم باید مشقت پخت و پز سنتی و شستشوی سنتی را به جان میخریدند؛ و هم باید برای درس خواندن و دانشگاه رفتن و کار کردن بیرون از خانه تلاش جان فرسا میکردند.
یعنی هم مثل مادرانشان رب و ترشی و مربا درست میکردند و سبزی پاک میکردند؛ هم مثل دخترانشان ساعت ۷ صبح دنبال اتوبوس و تاکسی میدویدند.
🔸هم مثل مادرانشان استقلال اقتصادی نداشتند (و هرچه هم حقوق میگرفتند اقساط وام و شهریه مدرسه بچه ها را میدادند)؛ هم مثل دخترانشان استرس از دست دادن کار و عقب افتادن حقوق و.. را داشتند.
🔸هم مثل مادرانشان مسولیت دو، سه یا چهار بچه را داشتند و مدام با آنها سروکله میزدند؛ هم مثل دخترانشان مسولیت کار بیرون و سروکله زدن با هزار و یک نفر دیگر را
🔸هم مثل مادرانشان میهمانی های بزرگ میدادند و زندگی شلوغی داشتند، هم مثل دخترانشان غالبا آپارتمان نشین بودند و خانه های کوچکی داشتند.
🔸هم مثل مادرانشان تمام مسئولیت های سنگین و جانفرسای داخل خانه با آنها بود؛ و هم مثل دخترانشان دست تنها و بی نصیب از یاری قوم و خویش و حتی همسایگان.
🔸هم مثل مادرانشان غم خانواده را داشتند؛ هم مثل دخترانشان درد جامعه را..
🔸و در نهایت، هم مثل مادرانشان راضی به داشته ها و نداشته ها و زندگی یکنواختشان و تفریح های نکرده و آرزوهای دست نیافته برای خودشان بودند؛ و هم مثل دخترانشان خو کرده به دود و ترافیک و زندگی کشنده شهری..
🔹ما و تاریخ ما باید سرتعظیم در مقابل همه مادران و بخصوص مادران متولد دهه 30 و 40 (که مادر خود من هم یکی از آنهاست) فرود آورند و برای همیشه قدردان آنها باشند.
🔹مردان و زنان بعد از ازدواج از "فردیت" خارج میشوند، نسبت به هم تعهدات و تعلقاتی پیدا میکنند. ولی این تعلقات آنقدر زیاد نیست که آنها را از وابستگیهای سابقشان، علائق شخصیشان و در یک کلام از "خودشان" کاملا جدا کند.
وقتی بچه دار میشوند، بازهم برای مرد چیزی به طور بنیادین تغییر نمیکند. ولی برای زن چرا!
زن که حالا #مادر شده، اساسا شخص دیگری میشود! دیگر "خودش" نیست. تمام وجودش متعلق به "دیگری" میشود. به قول فلاسفه، وجود مستقلی ندارد، "عین الربط" به بچه است!
این را من به عینه دیده ام که زن از وقتی مادر میشود، دیگر حتی یک لحظه خودش و برای خودش نیست. یا دستش درگیر تَر و خشک کردن و غذا دادن به بچه است، یا ذهنش مدام نگران مریضی احتمالی و احیانا ناراحتی روحی و آینده تحصیلی اوست. یعنی انگار تمام دغدغهای که هرکس برای خودش دارد را مادر برای بچهاش دارد.
لذا من فکر میکنم اساسا لذت دنیا برای یک زن، بعد از مادر شدن تمام میشود. یا به تعبیر دیگر لذتش در لذت بردن بچه خلاصه میشود. با این شرایط حقیقتا هم اگر بالاترین درجات در سرای آخرت از آن مادران نباشد، باید در عدالت خداوند شک کرد!
🔹تا اینجا، حرف من درمورد ارزش و جایگاه والای همه مادران از ابتدای تاریخ تا الان بود. اما در بین آنها و در ایران ما، نسلی از مادران هستند که رنج مضاعف برده اند و بار دوچندان به دوش کشیده اند.
منظورم "نسل سوخته" مادرانی هستند که خودشان متولدین دهه 30 و 40 هستند. شاید فکر کنید به این دلیل که سختی ها و فشارهای ناشی از انقلاب و جنگ را دیده اند.
این هست اما آن رنج مضاعفی که من عرض میکنم بیش از این است.
🔹در حقیقت زنان متولد دهه 30 و 40 زنانی بودند که در یک پارادایم شیفت تاریخی یا تغییر گفتمان و فرهنگ بین نسلی زنان در ایران قرار گرفته اند.
آنها "سوختند" تا هزینه گذار از نسل مادرانشان که زنان کاملا سنتی و غالبا روستایی بودند، به دخترانشان که زنان کاملا مدرن و امروزی هستند، باشند.
"سوختند" به این معناست که نه کاملا از مواهب زن سنتی بودن برخوردار بودند؛ و نه از مواهب زن مدرن بودن. هم مشکلات اولی را داشتند، هم سختی های دومی را.
🔸نه مثل (غالب) مادرانشان، آرامش در خانه نشستن را داشتند؛ و نه مثل (غالب) دخترانشان، راحتی رها کردن مسولیتهای خانه و خانواده.
هم باید مشقت پخت و پز سنتی و شستشوی سنتی را به جان میخریدند؛ و هم باید برای درس خواندن و دانشگاه رفتن و کار کردن بیرون از خانه تلاش جان فرسا میکردند.
یعنی هم مثل مادرانشان رب و ترشی و مربا درست میکردند و سبزی پاک میکردند؛ هم مثل دخترانشان ساعت ۷ صبح دنبال اتوبوس و تاکسی میدویدند.
🔸هم مثل مادرانشان استقلال اقتصادی نداشتند (و هرچه هم حقوق میگرفتند اقساط وام و شهریه مدرسه بچه ها را میدادند)؛ هم مثل دخترانشان استرس از دست دادن کار و عقب افتادن حقوق و.. را داشتند.
🔸هم مثل مادرانشان مسولیت دو، سه یا چهار بچه را داشتند و مدام با آنها سروکله میزدند؛ هم مثل دخترانشان مسولیت کار بیرون و سروکله زدن با هزار و یک نفر دیگر را
🔸هم مثل مادرانشان میهمانی های بزرگ میدادند و زندگی شلوغی داشتند، هم مثل دخترانشان غالبا آپارتمان نشین بودند و خانه های کوچکی داشتند.
🔸هم مثل مادرانشان تمام مسئولیت های سنگین و جانفرسای داخل خانه با آنها بود؛ و هم مثل دخترانشان دست تنها و بی نصیب از یاری قوم و خویش و حتی همسایگان.
🔸هم مثل مادرانشان غم خانواده را داشتند؛ هم مثل دخترانشان درد جامعه را..
🔸و در نهایت، هم مثل مادرانشان راضی به داشته ها و نداشته ها و زندگی یکنواختشان و تفریح های نکرده و آرزوهای دست نیافته برای خودشان بودند؛ و هم مثل دخترانشان خو کرده به دود و ترافیک و زندگی کشنده شهری..
🔹ما و تاریخ ما باید سرتعظیم در مقابل همه مادران و بخصوص مادران متولد دهه 30 و 40 (که مادر خود من هم یکی از آنهاست) فرود آورند و برای همیشه قدردان آنها باشند.
🔴 ماجرای فاتیما، دینشناسی تکاملی و فرهاد ظریف!
من یک زمان فکر میکردم ماجرای فاتیما، یعنی آن رویداد معجزهگونه که برای سه کودک در پرتغال رخ داده و خانمی از آسمان بر آنها ظاهر شده، درمورد حضرت فاطمه(س) بوده. ماجرایی که هنوز بعد از صد سال، چند میلیون نفر از معبد و منطقه آن سالانه بازدید میکنند و به آن توسل میجویند.
چون موضوع کار پژوهشی من «فعل الهی در طبیعت» بود و ربط و نسبتی هم به «معجزه» داشت، این رویداد برایم خیلی مهم بود.
اهمیت آن از یک جهت به خاطر این حجم از اعتقاد به یک امر فراطبیعی در دوره غلبه علوم طبیعی به ویژه در غرب بود؛ و از جهت دیگر برای همان تصوری که داشتم و فکر میکردم ماجرای آن مربوط به ظاهر شدن دختر پیامبر اسلام برای سه کودک چوپان پرتغالی است.
تا این حد این ماجرا برایم مهم شده بود که سال 2018 که در اروپا بودم، میخواستم برای 13 می (یعنی سالروز همان واقعه) به خیل زائران بپیوندم و بروم از نزدیک ببینم چه خبر است. یادم هست تورهای مسافرتی را هم چک کردم و دقیقا مثل اربعین در ایران، آژانسهای مسافرتی زیادی در آن ایام تورهای زیارتی به پرتغال داشتند.
ولی از صرافتش افتادم. چون فهمیدم کل ماجرا تقریبا هیچ ربطی به حضرت فاطمه (س) نداشته. البته گران بودن آن تورهای مسافرتی هم بیتاثیر نبود! لذا به زیارت مجازی و یوتوبی اکتفا کردم. ("به تو از دور سلام!")
🔹فاتیما صرفا یک تشابه اسمی با حضرت فاطمه(س) بود. نام روستایی که زمان سلطه مسلمان بر آندلس، پادشاه آنجا اسم منطقه را به نام دخترش گذاشته و آن روستا به همان اسم مانده است.
بعدها که با نظریات دینشناسی تکاملی و علوم شناختی دین آشنا شدم، فهمیدم اتفاقا اگر این ماجرا درمورد حضرت فاطمه(س) بود به این شکل در چشم مسیحیان بزرگ نمیشد و این همه جمعیت را هرسال به سوی خود جذب نمیکرد. چرا؟
🔹چون آیینها و باورهای دینی باید ویژگیهایی داشته باشند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند و باقی بمانند. یکی از این ویژگیها چیزی است که یک روانشناس تکاملی دین به نام پاسکال بویر به آن میگوید minimal counterintuitiveness یعنی "ضدشهودی حداقلی". به این معنا که اگر یک باور دینی خیلی عادی باشد، کسی آن را به لحاظ دینی چندان مهم قلمداد نمیکند. (مثلا تبدیل شدن آب به بخار) اگر خیلی خیلی عجیب و ضدشهودی باشد ( ضد شهودی حداکثری)، بازهم چندان باورپذیر نیست و در طول نسلها باقی نمیماند. (مثلا فرض کنید تبدیل شدن آب به درخت!) اما چیزی که از یک سو عادی نباشد و از سوی دیگر خیلی خیلی هم غیرعادی نباشد (ضد شهودی حداقلی) ، مثل تبدیل شدن آب به شراب که معجزه حضرت عیسی(ع) است، میتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و باقی بماند.
البته این بحث نه ربطی به "امکان علمی" این معجزات دارد و نه ربطی به "وثاقت دینی" آنها. بلکه صرفا درمورد باورپذیری، انتقال بین نسلی و فراگیری اجتماعی باورها و مناسک دینی است.
حالا همین دیدگاه را اگر بر ماجرای فاتیما اعمال کنیم میبینیم که ظاهر شدن حضرت فاطمه(س) برای سه کودک پرتغالی در یک بافت فرهنگی مسیحی، احتمالا امری ضدشهودی حداکثری است و اگر رخ هم داده بود، تا الان اینطور باقی نمیماند. اما ظاهر شدن حضرت مریم(س) برای آنها ضدشهودی حداقلی است.
🔹همه اینها را گفتم که به ماجرای حرف اهانتآمیزی که بازیکن سابق والیبال درمورد حضرت فاطمه(س) به کار برده اشاره کنم.
باورهای دینی اصیل مردم، امور بسیار پایداری به لحاظ اجتماعیاند. جنبشهایی به مراتب سهمگینتر از اینهایی که شاهدیم را علیه خود دیده و تاب آوردهاند. این را زیستشناسان و الهیدانان خوب میفهمند.
به نظر من زیستشناسان و الهیدانان به رغم همه اختلافاتی که دارند، در یک چیز مشترکاند. دنیای هردو خیلی بزرگتر از دنیای ماست. یک زیستشناس، برخلاف ما، انسان را محدود به این نسل و نسل قبل و حتی 6 هزار سال قبل که خط و نوشته و تاریخ شروع میشود، نمیداند. او میگوید من بین تو و مثلا انسان Homo habilis که 2 میلیون سال قبل زندگی میکرد و مثل تو ابزار میساخت، تفاوتی زیادی نمیبینم. یک الهیدان هم اساسا انسان فعلی را نسبت به زمانی که به تعبیر قرآن چیز قابل ذکری نبود (لم یکن شیا مذکورا)، چندان بزرگتر نمیبیند.
🔹یعنی هر دوی اینها در این ویژگی مشترکاند که به این راحتی جوگیر نمیشوند. نگران انسان و وضع فعلی او هستند ولی تصور نمیکنند که با یک کشف علمی یا جنبش سیاسی، پایان تاریخ نزدیک و همه چیز دگرگون میشود.
آنها نیک میدانند که اصول ثابت اخلاقی و انسانی و چهرههای اصیل و تابناک در تاریخ و ادیان -مثل حضرت فاطمه(س)– برای آن روز نبودهاند که امروز به راحتی قابل کتمان باشند.
آنها ابزارهای تاریخ مصرف دار نیستند، اهداف اصیل و جاودانهای هستند که کنار زدن و اهانت به آنها اگر اعتبار اجتماعی یک جنبش را کم نکند، قطعا چیزی به آن نخواهد افزود.
من یک زمان فکر میکردم ماجرای فاتیما، یعنی آن رویداد معجزهگونه که برای سه کودک در پرتغال رخ داده و خانمی از آسمان بر آنها ظاهر شده، درمورد حضرت فاطمه(س) بوده. ماجرایی که هنوز بعد از صد سال، چند میلیون نفر از معبد و منطقه آن سالانه بازدید میکنند و به آن توسل میجویند.
چون موضوع کار پژوهشی من «فعل الهی در طبیعت» بود و ربط و نسبتی هم به «معجزه» داشت، این رویداد برایم خیلی مهم بود.
اهمیت آن از یک جهت به خاطر این حجم از اعتقاد به یک امر فراطبیعی در دوره غلبه علوم طبیعی به ویژه در غرب بود؛ و از جهت دیگر برای همان تصوری که داشتم و فکر میکردم ماجرای آن مربوط به ظاهر شدن دختر پیامبر اسلام برای سه کودک چوپان پرتغالی است.
تا این حد این ماجرا برایم مهم شده بود که سال 2018 که در اروپا بودم، میخواستم برای 13 می (یعنی سالروز همان واقعه) به خیل زائران بپیوندم و بروم از نزدیک ببینم چه خبر است. یادم هست تورهای مسافرتی را هم چک کردم و دقیقا مثل اربعین در ایران، آژانسهای مسافرتی زیادی در آن ایام تورهای زیارتی به پرتغال داشتند.
ولی از صرافتش افتادم. چون فهمیدم کل ماجرا تقریبا هیچ ربطی به حضرت فاطمه (س) نداشته. البته گران بودن آن تورهای مسافرتی هم بیتاثیر نبود! لذا به زیارت مجازی و یوتوبی اکتفا کردم. ("به تو از دور سلام!")
🔹فاتیما صرفا یک تشابه اسمی با حضرت فاطمه(س) بود. نام روستایی که زمان سلطه مسلمان بر آندلس، پادشاه آنجا اسم منطقه را به نام دخترش گذاشته و آن روستا به همان اسم مانده است.
بعدها که با نظریات دینشناسی تکاملی و علوم شناختی دین آشنا شدم، فهمیدم اتفاقا اگر این ماجرا درمورد حضرت فاطمه(س) بود به این شکل در چشم مسیحیان بزرگ نمیشد و این همه جمعیت را هرسال به سوی خود جذب نمیکرد. چرا؟
🔹چون آیینها و باورهای دینی باید ویژگیهایی داشته باشند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند و باقی بمانند. یکی از این ویژگیها چیزی است که یک روانشناس تکاملی دین به نام پاسکال بویر به آن میگوید minimal counterintuitiveness یعنی "ضدشهودی حداقلی". به این معنا که اگر یک باور دینی خیلی عادی باشد، کسی آن را به لحاظ دینی چندان مهم قلمداد نمیکند. (مثلا تبدیل شدن آب به بخار) اگر خیلی خیلی عجیب و ضدشهودی باشد ( ضد شهودی حداکثری)، بازهم چندان باورپذیر نیست و در طول نسلها باقی نمیماند. (مثلا فرض کنید تبدیل شدن آب به درخت!) اما چیزی که از یک سو عادی نباشد و از سوی دیگر خیلی خیلی هم غیرعادی نباشد (ضد شهودی حداقلی) ، مثل تبدیل شدن آب به شراب که معجزه حضرت عیسی(ع) است، میتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود و باقی بماند.
البته این بحث نه ربطی به "امکان علمی" این معجزات دارد و نه ربطی به "وثاقت دینی" آنها. بلکه صرفا درمورد باورپذیری، انتقال بین نسلی و فراگیری اجتماعی باورها و مناسک دینی است.
حالا همین دیدگاه را اگر بر ماجرای فاتیما اعمال کنیم میبینیم که ظاهر شدن حضرت فاطمه(س) برای سه کودک پرتغالی در یک بافت فرهنگی مسیحی، احتمالا امری ضدشهودی حداکثری است و اگر رخ هم داده بود، تا الان اینطور باقی نمیماند. اما ظاهر شدن حضرت مریم(س) برای آنها ضدشهودی حداقلی است.
🔹همه اینها را گفتم که به ماجرای حرف اهانتآمیزی که بازیکن سابق والیبال درمورد حضرت فاطمه(س) به کار برده اشاره کنم.
باورهای دینی اصیل مردم، امور بسیار پایداری به لحاظ اجتماعیاند. جنبشهایی به مراتب سهمگینتر از اینهایی که شاهدیم را علیه خود دیده و تاب آوردهاند. این را زیستشناسان و الهیدانان خوب میفهمند.
به نظر من زیستشناسان و الهیدانان به رغم همه اختلافاتی که دارند، در یک چیز مشترکاند. دنیای هردو خیلی بزرگتر از دنیای ماست. یک زیستشناس، برخلاف ما، انسان را محدود به این نسل و نسل قبل و حتی 6 هزار سال قبل که خط و نوشته و تاریخ شروع میشود، نمیداند. او میگوید من بین تو و مثلا انسان Homo habilis که 2 میلیون سال قبل زندگی میکرد و مثل تو ابزار میساخت، تفاوتی زیادی نمیبینم. یک الهیدان هم اساسا انسان فعلی را نسبت به زمانی که به تعبیر قرآن چیز قابل ذکری نبود (لم یکن شیا مذکورا)، چندان بزرگتر نمیبیند.
🔹یعنی هر دوی اینها در این ویژگی مشترکاند که به این راحتی جوگیر نمیشوند. نگران انسان و وضع فعلی او هستند ولی تصور نمیکنند که با یک کشف علمی یا جنبش سیاسی، پایان تاریخ نزدیک و همه چیز دگرگون میشود.
آنها نیک میدانند که اصول ثابت اخلاقی و انسانی و چهرههای اصیل و تابناک در تاریخ و ادیان -مثل حضرت فاطمه(س)– برای آن روز نبودهاند که امروز به راحتی قابل کتمان باشند.
آنها ابزارهای تاریخ مصرف دار نیستند، اهداف اصیل و جاودانهای هستند که کنار زدن و اهانت به آنها اگر اعتبار اجتماعی یک جنبش را کم نکند، قطعا چیزی به آن نخواهد افزود.