🔴چرا جهان برای نازیسم ناامن است و برای صهیونیسم، امن؟
معروف است که کانت یک انقلاب کپرنیکی در معرفتشناسی ایجاد کرد و گفت بهجای اینکه بگوییم جهان چه ویژگیهایی دارد که ذهن ما میتواند بر آن تطبیق یابد، باید بپرسیم ذهن ما چه ویژگیهایی دارد که جهان را بهگونهای خاص برای ما قابل شناخت میکند.
به نظر من، اسرائیل یک شر مطلق است و برای مواجهه با جنایات و نسلکشیهای آن، باید چرخشی مشابه در فکر و تصور ما ایجاد شود:
به جای اینکه بپرسیم چرا اسرائیل این جنایات فجیع را در غزه و لبنان رقم میزند، باید بپرسیم چرا جهان اینگونه است که اجازه این جنایات را میدهد؟
یعنی اگر نورافکن را از روی اسرائیل برداریم و روی جهان، دنیای اسلام و کشور خودمان بیندازیم، بهتر بتوانیم تحلیل کنیم که چرا این وقایع رخ میدهد و شاید بهتر بتوانیم جلوی آنها را بگیریم.
🔹در برهان شر، که قویترین برهان علیه خداباوری است، به دستهای از شرور و رنجها اشاره میشود که حقیقتاً فجیع، دردناک، و غیرقابلتحمل هستند. اصطلاحاتی مانند Radical Evil یا horrendous evils برای اشاره به این شرور استفاده میشود. یکی از مهمترین مصادیق این شرور در کتابها معمولا هولوکاست است. اما امروز هولوکاست آنچنان قبیح شمرده میشود که در آلمان، نوعی شرم تاریخی برای یادآوری نمادهای نازیسم وجود دارد، تا جایی که لباسهای هیتلر را در موزهها نگه میدارند ولی آنها را در معرض دید عموم قرار نمیدهند.
🔹چرا جهان امروز بهگونهای شده که نازیسم و فاشیسم قابل تحمل و قابل تکرار نیستند؟
هولوکاست جریانهای فکری در سطوح مختلف را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. میخواهم به چند مورد آن اشاره کنم:
1.ابطالگرایی: کارل پوپر با نظریه ابطالپذیری گزارههای علمی، بهدنبال مقابله با شبهعلمها و ایدئولوژیهایی مانند نازیسم بود که به اسم علم در جامعه مطرح شده بودند.
2.مکتب فرانکفورت: فیلسوفانی مانند آدورنو و هورکهایمر به نقد عقلانیت ابزاری و نقش علم و فناوری جدید در رژیمهای سرکوبگر پرداختند.
3.اگزیستانسیالیسم: سارتر و کامو در آثار ادبی خود به مفاهیمی چون پوچی، آزادی، و مسئولیت در مواجهه با فجایع انسانی نظیر هولوکاست پرداختند.
4.معنادرمانی: ویکتور فرانکل، که از اردوگاههای کار اجباری زنده بیرون آمد، کتاب معروف انسان در جستجوی معنا را نوشت و مکتب مهمی را در روانشناسی پایهگذاری کرد.
5.الهیاتهای مدرن: برخی الهیدانان مسیحی و یهودی به بازنگری در الهیات و پرسش از وجود خدا در برابر شرور رادیکال پرداختند. الهیات خدای تضعیفشده، الهیات اعتراض، و الهیات هولوکاست از این دست هستند.
علاوه بر اینها، کار بسیار اثرگذار هانا آرنت در گزارش دادگاه آیشمن در اورشلیم و مساله ابتذال شر و تقبیح توتالیتریسم، ضربات بنیادینی به اعتبار اندیشه فاشیسم و نازیسم وارد کرد.
🔹آنچه امروز در فلسطین و لبنان رخ میدهد، کم از هولوکاست ندارد. حجم عظیم بمبارانها، آوارگی مردم، کشتار در بیمارستانها، و تحریم غذا و دارو، همه مصادیق شر رادیکال و فجیع هستند. تاکنون تمام تمرکز مخالفان، روی خود دولت اسرائیل بوده است تا این ماشین جنگی متوقف شود. و تنها راهی که در نظر داشتند، تقویت گروههای نظامی مانند حماس، حزبالله و انصارالله یمن بوده است.
من مخالف مقابله نظامی با این شرعظیم نیستم، اما سوال بنیادینتر این است: چرا جهان معاصر جای امنی برای اندیشه صهیونیسم است؟
صهیونیسم که در مواردی روی نازیسم را سفید کرده، چرا اندیشهای مشروع قلمداد میشود؟ چرا ادیبان، فیلسوفان، روانشناسان و مردمشناسان، همانطور که در مقابل هولوکاست، مشروعیت نازیسم را به چالش کشیدند و جهان را برای چنین اندیشهای ناامن کردند، اکنون در برابر صهیونیسم سکوت کردهاند؟
🔹به نظر من، اشتباه بزرگ کشورهای اسلامی حامی فلسطین و در رأس آنها ایران نیز همین است که روی دولت اسرائیل تمرکز کردهاند و ابزار نظامی را برای مقابله، کافی میدانند. این تفکر دقیقاً نقطه مقابل اندیشه پیامبر اسلام و آموزههای قرآن است که میگوید مردم باید خودشان به پا خیزند تا ظلم را از بین ببرند ( "لیقومُ الناس بالقسط" ) روش پیامبران و اصلاحگران بزرگ تاریخ همین بوده است. در دوره ما نیز گاندی، مارتین لوتر کینگ و در همین لبنان، امام موسی صدر، همین روش را به کار گرفتند.
معروف است که کانت یک انقلاب کپرنیکی در معرفتشناسی ایجاد کرد و گفت بهجای اینکه بگوییم جهان چه ویژگیهایی دارد که ذهن ما میتواند بر آن تطبیق یابد، باید بپرسیم ذهن ما چه ویژگیهایی دارد که جهان را بهگونهای خاص برای ما قابل شناخت میکند.
به نظر من، اسرائیل یک شر مطلق است و برای مواجهه با جنایات و نسلکشیهای آن، باید چرخشی مشابه در فکر و تصور ما ایجاد شود:
به جای اینکه بپرسیم چرا اسرائیل این جنایات فجیع را در غزه و لبنان رقم میزند، باید بپرسیم چرا جهان اینگونه است که اجازه این جنایات را میدهد؟
یعنی اگر نورافکن را از روی اسرائیل برداریم و روی جهان، دنیای اسلام و کشور خودمان بیندازیم، بهتر بتوانیم تحلیل کنیم که چرا این وقایع رخ میدهد و شاید بهتر بتوانیم جلوی آنها را بگیریم.
🔹در برهان شر، که قویترین برهان علیه خداباوری است، به دستهای از شرور و رنجها اشاره میشود که حقیقتاً فجیع، دردناک، و غیرقابلتحمل هستند. اصطلاحاتی مانند Radical Evil یا horrendous evils برای اشاره به این شرور استفاده میشود. یکی از مهمترین مصادیق این شرور در کتابها معمولا هولوکاست است. اما امروز هولوکاست آنچنان قبیح شمرده میشود که در آلمان، نوعی شرم تاریخی برای یادآوری نمادهای نازیسم وجود دارد، تا جایی که لباسهای هیتلر را در موزهها نگه میدارند ولی آنها را در معرض دید عموم قرار نمیدهند.
🔹چرا جهان امروز بهگونهای شده که نازیسم و فاشیسم قابل تحمل و قابل تکرار نیستند؟
هولوکاست جریانهای فکری در سطوح مختلف را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. میخواهم به چند مورد آن اشاره کنم:
1.ابطالگرایی: کارل پوپر با نظریه ابطالپذیری گزارههای علمی، بهدنبال مقابله با شبهعلمها و ایدئولوژیهایی مانند نازیسم بود که به اسم علم در جامعه مطرح شده بودند.
2.مکتب فرانکفورت: فیلسوفانی مانند آدورنو و هورکهایمر به نقد عقلانیت ابزاری و نقش علم و فناوری جدید در رژیمهای سرکوبگر پرداختند.
3.اگزیستانسیالیسم: سارتر و کامو در آثار ادبی خود به مفاهیمی چون پوچی، آزادی، و مسئولیت در مواجهه با فجایع انسانی نظیر هولوکاست پرداختند.
4.معنادرمانی: ویکتور فرانکل، که از اردوگاههای کار اجباری زنده بیرون آمد، کتاب معروف انسان در جستجوی معنا را نوشت و مکتب مهمی را در روانشناسی پایهگذاری کرد.
5.الهیاتهای مدرن: برخی الهیدانان مسیحی و یهودی به بازنگری در الهیات و پرسش از وجود خدا در برابر شرور رادیکال پرداختند. الهیات خدای تضعیفشده، الهیات اعتراض، و الهیات هولوکاست از این دست هستند.
علاوه بر اینها، کار بسیار اثرگذار هانا آرنت در گزارش دادگاه آیشمن در اورشلیم و مساله ابتذال شر و تقبیح توتالیتریسم، ضربات بنیادینی به اعتبار اندیشه فاشیسم و نازیسم وارد کرد.
🔹آنچه امروز در فلسطین و لبنان رخ میدهد، کم از هولوکاست ندارد. حجم عظیم بمبارانها، آوارگی مردم، کشتار در بیمارستانها، و تحریم غذا و دارو، همه مصادیق شر رادیکال و فجیع هستند. تاکنون تمام تمرکز مخالفان، روی خود دولت اسرائیل بوده است تا این ماشین جنگی متوقف شود. و تنها راهی که در نظر داشتند، تقویت گروههای نظامی مانند حماس، حزبالله و انصارالله یمن بوده است.
من مخالف مقابله نظامی با این شرعظیم نیستم، اما سوال بنیادینتر این است: چرا جهان معاصر جای امنی برای اندیشه صهیونیسم است؟
صهیونیسم که در مواردی روی نازیسم را سفید کرده، چرا اندیشهای مشروع قلمداد میشود؟ چرا ادیبان، فیلسوفان، روانشناسان و مردمشناسان، همانطور که در مقابل هولوکاست، مشروعیت نازیسم را به چالش کشیدند و جهان را برای چنین اندیشهای ناامن کردند، اکنون در برابر صهیونیسم سکوت کردهاند؟
🔹به نظر من، اشتباه بزرگ کشورهای اسلامی حامی فلسطین و در رأس آنها ایران نیز همین است که روی دولت اسرائیل تمرکز کردهاند و ابزار نظامی را برای مقابله، کافی میدانند. این تفکر دقیقاً نقطه مقابل اندیشه پیامبر اسلام و آموزههای قرآن است که میگوید مردم باید خودشان به پا خیزند تا ظلم را از بین ببرند ( "لیقومُ الناس بالقسط" ) روش پیامبران و اصلاحگران بزرگ تاریخ همین بوده است. در دوره ما نیز گاندی، مارتین لوتر کینگ و در همین لبنان، امام موسی صدر، همین روش را به کار گرفتند.