انتقام قادسیه
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_اول مقاله پيش رو خلاصه قسمتهاى مهمى از كتابى است به نام، نامه هايى به محمد كه توسط امين قضائى نوشته شده است. نويسنده كتاب در مورد محتويات اين كتاب ميگويد: من در این کتاب یک تفسیر سکولار از قرآن بدست خواهم…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_دوم
این پیش فرض متعصبانه موجب شده است که مفسرین مسلمان در اغلب موارد قادر به درک منظور نویسنده اين متن نباشند چرا که اولا در تفسیر، متن را با متون و سنن دیگر (کتاب مسیحی و یهودی) تطبیق نمیدهند و دوم اینکه از هرگونه برداشتی که منجر به خدشهدار شدن دانش و اولوهیت فرضی نویسنده باشد طفره رفتهاند و حتی در بسیاری از موارد فحوای کلام را با تفسیر دلبخواهی و تغییر در ترجمه لاپوشانی کردهاند.
تفاسیر مفصل ایشان چیزی جز تفاسیر دلبخواهی، اتکا به احادیث نامعتبر و جعلی و حدس و گمانهای بی اساس و گاها عجیب نیست
حجم عظیم تفسیرات و عبارت پردازیهای توخالی مفسرین مسلمان صرفا برای معتبر جلوه دادن متن است اما در واقعیت، این تفاسیر در اکثر مواقع تلاشی هستند برای ستایش از قرآن و عمیق جلوه دادن متن. این کتاب ضمن بررسی متن قرآن، نمونههایی از این تعابیر و تفاسیر غلط را نشان خواهد داد.
خوشبختانه پژوهشگران سکولار و غربی از این تعصبات مذهبی آزاد هستند (البته اگر تعصبات مسیحی و غربی جایگزین آن نشده باشد) و میتوانند به روشهای مدرن تفسیر و رویکردهای زبان شناختی قرآن را بررسی کنند. با این حال، به نظر من ایشان به دلایلی در بررسی متن قرآن چندان پیش نرفتهاند، زیرا نتوانستهاند با دیدگاه درستی به متن قرآن بنگرند. میتوان این پژوهشگران را به دو دسته تقسیم کرد:
١) سنت و احادیث اسلامی را به عنوان پایهای برای تحقیق خود بر قرآن پذیرفتهاند و دقیقا توسط همین احادیث و روایات گمراه شدهاند. یکی از معتبرترین این افراد شرق شناس آلمانی، تئودور نولدکه است.
وی در مقدمه کتاب "#تاریخ_قرآن" مینویسد:
"هر قدر فرد با زندگی نامه محمد و منبع تحریف نشده از شناخت ما درباره ذهنیت او آشناتر شود، بیشتر متقاعد میشود که محمد واقعا به رسالت خود برای تغییر بت پرستی غلط اعراب و تبدیل آن به مذهبی عالیتر و نجات بخش ایمان داشته است.
در غیر این صورت چگونه میتوانسته این چنین به کرات علیه منکرین خود موعظه کرده باشد و آنها را به شکنجههای وحشت آور جهنم تهدید کند با اعتراف به اینکه اگر وحی کامل را منتقل نکرده باشد، مستوجب عذاب الهی خواهد شد؟
چگونه بسیاری از مسلمانان معقول و اصیل، خصوصا دوستان نزدیک وی ابوبکر صدیق و عمر بن خطاب، در روزهای خوب و بد میتوانستند کنار او باشند، اگر او چیزی جز یک شیاد نبود...
در نتیجه وی هرآنچه از بیرون، خویشتن درونیاش را به جنبش و جوش وا میداشت، صدای خدا میدانست که بر او مقدر شده است. تفسیر تحت الفظی و ظاهری از وحی که مبنای اسلام را شکل میدهد از این جا ناشی میشود. در ارتباط با این واقعیت است که محمد و اطرافيان سورههایی را که با تلاش آگاهانه با استفاده از داستانهای بیگانه و خصوصا كپى بردارى از تورات بوجود آورده، به عنوان اولین ثمرات ذهن به هیجان آمده و یک پیام الهی و واقعی معرفی میکند."
ادامه دارد ...
#قسمت_دوم
این پیش فرض متعصبانه موجب شده است که مفسرین مسلمان در اغلب موارد قادر به درک منظور نویسنده اين متن نباشند چرا که اولا در تفسیر، متن را با متون و سنن دیگر (کتاب مسیحی و یهودی) تطبیق نمیدهند و دوم اینکه از هرگونه برداشتی که منجر به خدشهدار شدن دانش و اولوهیت فرضی نویسنده باشد طفره رفتهاند و حتی در بسیاری از موارد فحوای کلام را با تفسیر دلبخواهی و تغییر در ترجمه لاپوشانی کردهاند.
تفاسیر مفصل ایشان چیزی جز تفاسیر دلبخواهی، اتکا به احادیث نامعتبر و جعلی و حدس و گمانهای بی اساس و گاها عجیب نیست
حجم عظیم تفسیرات و عبارت پردازیهای توخالی مفسرین مسلمان صرفا برای معتبر جلوه دادن متن است اما در واقعیت، این تفاسیر در اکثر مواقع تلاشی هستند برای ستایش از قرآن و عمیق جلوه دادن متن. این کتاب ضمن بررسی متن قرآن، نمونههایی از این تعابیر و تفاسیر غلط را نشان خواهد داد.
خوشبختانه پژوهشگران سکولار و غربی از این تعصبات مذهبی آزاد هستند (البته اگر تعصبات مسیحی و غربی جایگزین آن نشده باشد) و میتوانند به روشهای مدرن تفسیر و رویکردهای زبان شناختی قرآن را بررسی کنند. با این حال، به نظر من ایشان به دلایلی در بررسی متن قرآن چندان پیش نرفتهاند، زیرا نتوانستهاند با دیدگاه درستی به متن قرآن بنگرند. میتوان این پژوهشگران را به دو دسته تقسیم کرد:
١) سنت و احادیث اسلامی را به عنوان پایهای برای تحقیق خود بر قرآن پذیرفتهاند و دقیقا توسط همین احادیث و روایات گمراه شدهاند. یکی از معتبرترین این افراد شرق شناس آلمانی، تئودور نولدکه است.
وی در مقدمه کتاب "#تاریخ_قرآن" مینویسد:
"هر قدر فرد با زندگی نامه محمد و منبع تحریف نشده از شناخت ما درباره ذهنیت او آشناتر شود، بیشتر متقاعد میشود که محمد واقعا به رسالت خود برای تغییر بت پرستی غلط اعراب و تبدیل آن به مذهبی عالیتر و نجات بخش ایمان داشته است.
در غیر این صورت چگونه میتوانسته این چنین به کرات علیه منکرین خود موعظه کرده باشد و آنها را به شکنجههای وحشت آور جهنم تهدید کند با اعتراف به اینکه اگر وحی کامل را منتقل نکرده باشد، مستوجب عذاب الهی خواهد شد؟
چگونه بسیاری از مسلمانان معقول و اصیل، خصوصا دوستان نزدیک وی ابوبکر صدیق و عمر بن خطاب، در روزهای خوب و بد میتوانستند کنار او باشند، اگر او چیزی جز یک شیاد نبود...
در نتیجه وی هرآنچه از بیرون، خویشتن درونیاش را به جنبش و جوش وا میداشت، صدای خدا میدانست که بر او مقدر شده است. تفسیر تحت الفظی و ظاهری از وحی که مبنای اسلام را شکل میدهد از این جا ناشی میشود. در ارتباط با این واقعیت است که محمد و اطرافيان سورههایی را که با تلاش آگاهانه با استفاده از داستانهای بیگانه و خصوصا كپى بردارى از تورات بوجود آورده، به عنوان اولین ثمرات ذهن به هیجان آمده و یک پیام الهی و واقعی معرفی میکند."
ادامه دارد ...
انتقام قادسیه
⚔🛡برگهایی دیگر از جنایات اعراب در تازش به ایران زمین ♨️بخش #هفتم در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع تازیان با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و…
🌾برگهایی دیگر از جنایات اعراب در تازش به ایران زمین
#بخش_اخر
تاريخ طبری، جلتای چهارم، برگ ۱۴۹۱
"در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که « بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود."
==الفتوح، برگ ۲۲۳ و تذکره شوشتر، برگ ۱۶r
"در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند."
تاريخ طبرستان، صفحه ۱۸۳ و کتاب تاريخ رويان،صفحه ۶۹
"در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند … و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند."
==تاريخ کامل، جلد سوم،صفحه ۲۰۸ و ۳۰۳
"در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند."
تاریخ خود را بدانیم تا دوباره محکوم به تکرار تاریخ نباشیم
#بخش_اخر
تاريخ طبری، جلتای چهارم، برگ ۱۴۹۱
"در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که « بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود."
==الفتوح، برگ ۲۲۳ و تذکره شوشتر، برگ ۱۶r
"در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند."
تاريخ طبرستان، صفحه ۱۸۳ و کتاب تاريخ رويان،صفحه ۶۹
"در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند … و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند."
==تاريخ کامل، جلد سوم،صفحه ۲۰۸ و ۳۰۳
"در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند."
تاریخ خود را بدانیم تا دوباره محکوم به تکرار تاریخ نباشیم
Forwarded from کابوس سرکوبگران (Nariman Iranzad)
سلاح بسیار ساده و کاربردی خارپُشت
برای پذیرایی از لاستیک های موتور سیکلت های فرزندان اهریمن(سرکوبگرا)
#سلاح های تَله ای
@sarbazanparsi
برای پذیرایی از لاستیک های موتور سیکلت های فرزندان اهریمن(سرکوبگرا)
#سلاح های تَله ای
@sarbazanparsi
تکان دادنِ این درخت
با دست آسان نیست.
اما بادِ ناپیدا بر آن زور میآورد
و هر سو که خواهد میخَماند اش.
دست های ناپیدا از همه سختتر بر ما زور میآورند و ما را میخمانند.
#فریدریش_نیچه
#چنین_گفت_زرتشت
با دست آسان نیست.
اما بادِ ناپیدا بر آن زور میآورد
و هر سو که خواهد میخَماند اش.
دست های ناپیدا از همه سختتر بر ما زور میآورند و ما را میخمانند.
#فریدریش_نیچه
#چنین_گفت_زرتشت
ازدواج عربی
مسلمانان و خصوصاً شیعیان اکثراً به ترجمه مطالب عربی که میخوانند و میگویند هیچ توجهی نمیکنند.
حتی بسیاری از آنها ترجمه نمازشان را هم نمیدانند و فقط طوطی وار آیات را تکرار میکنند.
حال میخواهیم نکتهای را در مورد واژه ″نکاح″ که هنگام عقد میگویند، بررسی کنیم.
کلمه نکاح در لغت از به معنی ″گا...″ است.
(برای اطمینان از این مطلب میتوانید در انواع دیکشنریها و کتب دستور زبان کلمات مشترک در زبان فارسی و عربی را ریشه یابی کنی، در دیکشنری دهخدا نیز میتوانید مورد را جستجو کنید)
(فقط موردی را باید قبل از آن عرض کنم، اغلب شنیدهام که مردم کلمه ″نکاح″ را به معنی ازدواج میدانند، ولی باید متذکر شوم که در زبان عرب برای ازدواج، یعنی وقتی در مورد پیوند دو نفر صحبت میشود از کلمه ″رَوّاج″ یا ″زَوَّج″ به معنی ازدواج استفاده میکنند)
حال فقط به ترجمه خطبه عقد دقت کنید.
(کلمات تک به تک ریشهیابی و ترجمه شده است)
و قال رسول الله، النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی. و قال (ص): مَنْ تَزَوَّج فَقَدْ أَحرَزَ نِصفَ دینِهِ فلیَتّقِ اللهَ فی النِصفِ الباقی.
رسول خدا میفرماید، این است ″گاییدن″ سالیانه، ای کاش سالیانه(تمام سال) در موردن آن(گا...) بود ولی نه خیلی زیاد. و گفت کسی که متأهل است نصف دینش کامل است و نیمی دیگر با الله باقی مانده.
أنکحتُ مُوکِّلَتی مُوکِّلِی علی المهر المعلوم.
من انجام دادم وکالت مشتری شما را با تسویه حساب کامل و مشخص.
قبلتُ النّکاحَ لمُوکّلی علی المهر المعلوم.
میپذیرید ″گا...نتان″ را توسط موکل من با تسویه حساب کامل و مشخص؟
بعد از جواب ″بله″ عروس خانم به این سوال شرمآور که کلی هم ذوق میکنن عاقد میگوید...
زوّجتُ مُوکِّلَتی بمُوکِّلِی علی الصداق المعیَّن.
او ازدواج کرد با مشتری من با صداق(چیزهایی که برای معامله مشخص شده، مانند مبلغ مهریه و طلا و غیره) معیّن شده.
قبلتُ التزویج والزواج لموکلی علی الصداق المعلوم.
قبول کردن ازدواج را این زوج با صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده.
متّعتُ مُوکِّلَتی مُوکِّلِی علی الصداق المعلوم.
مشتری من خوشحال شد از وکالت بر صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده.
قبلتُ التزویج والزواج لموکلی علی الصداق المعلوم.
قبول کردید لذت ببرید از مشتری من بر صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده
أنکحتُ و زوّجتُ مُوکِّلَتی بمُوکِّلِی علی المهر المعلوم مع شرائط المذکوره.
من انجام دادم ازدواج مشتری خود را با وکالت بر تصویه حساب مشخص شده با شرایطی که ذکر شد.
قبلتُ النکاح و التزویج لموکلی علی المهر المعلوم.
قبول کردید ″گا...نتان″ را در ازدواج با مشتری من بر تسویه حساب مشخص شده.
بإذنها و إذن ابیها أنکحتُ و زوّجتُ و متّعتُ مُوکِّلَتی موکلی علی المهر المعلوم.
با اجازه او و اجازه پدر او انجام دادم ازدواج را و مشتری من خوشحال شد وکالت را بر تسویه حساب مشخص شده.
(مادر هم که کلا آدم حساب نمیشه!)
قبلتُ النکاحَ و التزویجَ و الزِواجَ و التَمتیعَ لموکلی علی المهر المعلوم.
قبول کردید ″گا...نتان″ را در ازدواج و لذت بردن از مشتری من بر تسویه حساب مشخص شده.
وای از نادانی ما که دخترانمان را با خوشحالی میفروشیم و مراسمی باشکوه برای این معامله شرمآور برپا میکنیم!!!
تفاوت یک فاحشه در خیابان با یک ازدواج به این روش چیست؟؟؟
جز اینکه در ازدواج وکیل مشتری یا همان داماد به عربی تمام موارد و مبلغ و چیزهای دیگر را ذکر میکند، ولی در خیابان همان موارد به صورت خلاصه شده و فارسی و البته بدون واسطه(وکیل) بیان میشود!
به عنوان مثال:
(این مبلغد را به تو میدهم تا فلان زمان با من باشی، آیا قبول میکنی)
به نظر شما حتی همین جمله محترمانهتر از اراجیف بالا نیست که اصلا نمیفهمیم چه میگویند و ما با خوشحالی مراسمی برپا میکنیم!
سوالی از شما دارم...
فرض کنید عاقد همین متن عربی را فارسی بخاند!!!
آیا همانجا به جان او نمیفتند و لت و پارش نمیکنند؟!!!
کاش بجای این همه پافشاری بر مقدسات اصلا ببینیم این مقدسات چه چیزهایی هستند!
شما مسلمانان باز به جای اینکه مثل همیشه بیایید و شروع به فحاشی کنید و مرا متهم به کج فهمی کنید، یک کتاب دستور زبان عربی تهیه بفرمایید و خودتان تک به تک کلمات را ریشه یابی و ترجمه کنید تا بفهمید مزخرفاتی که از ترجمه این اراجیف در سایتهای اسلامی نوشتند چقدر به واقعیت نزدیک است.
مسلمانان و خصوصاً شیعیان اکثراً به ترجمه مطالب عربی که میخوانند و میگویند هیچ توجهی نمیکنند.
حتی بسیاری از آنها ترجمه نمازشان را هم نمیدانند و فقط طوطی وار آیات را تکرار میکنند.
حال میخواهیم نکتهای را در مورد واژه ″نکاح″ که هنگام عقد میگویند، بررسی کنیم.
کلمه نکاح در لغت از به معنی ″گا...″ است.
(برای اطمینان از این مطلب میتوانید در انواع دیکشنریها و کتب دستور زبان کلمات مشترک در زبان فارسی و عربی را ریشه یابی کنی، در دیکشنری دهخدا نیز میتوانید مورد را جستجو کنید)
(فقط موردی را باید قبل از آن عرض کنم، اغلب شنیدهام که مردم کلمه ″نکاح″ را به معنی ازدواج میدانند، ولی باید متذکر شوم که در زبان عرب برای ازدواج، یعنی وقتی در مورد پیوند دو نفر صحبت میشود از کلمه ″رَوّاج″ یا ″زَوَّج″ به معنی ازدواج استفاده میکنند)
حال فقط به ترجمه خطبه عقد دقت کنید.
(کلمات تک به تک ریشهیابی و ترجمه شده است)
و قال رسول الله، النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی. و قال (ص): مَنْ تَزَوَّج فَقَدْ أَحرَزَ نِصفَ دینِهِ فلیَتّقِ اللهَ فی النِصفِ الباقی.
رسول خدا میفرماید، این است ″گاییدن″ سالیانه، ای کاش سالیانه(تمام سال) در موردن آن(گا...) بود ولی نه خیلی زیاد. و گفت کسی که متأهل است نصف دینش کامل است و نیمی دیگر با الله باقی مانده.
أنکحتُ مُوکِّلَتی مُوکِّلِی علی المهر المعلوم.
من انجام دادم وکالت مشتری شما را با تسویه حساب کامل و مشخص.
قبلتُ النّکاحَ لمُوکّلی علی المهر المعلوم.
میپذیرید ″گا...نتان″ را توسط موکل من با تسویه حساب کامل و مشخص؟
بعد از جواب ″بله″ عروس خانم به این سوال شرمآور که کلی هم ذوق میکنن عاقد میگوید...
زوّجتُ مُوکِّلَتی بمُوکِّلِی علی الصداق المعیَّن.
او ازدواج کرد با مشتری من با صداق(چیزهایی که برای معامله مشخص شده، مانند مبلغ مهریه و طلا و غیره) معیّن شده.
قبلتُ التزویج والزواج لموکلی علی الصداق المعلوم.
قبول کردن ازدواج را این زوج با صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده.
متّعتُ مُوکِّلَتی مُوکِّلِی علی الصداق المعلوم.
مشتری من خوشحال شد از وکالت بر صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده.
قبلتُ التزویج والزواج لموکلی علی الصداق المعلوم.
قبول کردید لذت ببرید از مشتری من بر صداق(چیزهایی که گفته شد) مشخص شده
أنکحتُ و زوّجتُ مُوکِّلَتی بمُوکِّلِی علی المهر المعلوم مع شرائط المذکوره.
من انجام دادم ازدواج مشتری خود را با وکالت بر تصویه حساب مشخص شده با شرایطی که ذکر شد.
قبلتُ النکاح و التزویج لموکلی علی المهر المعلوم.
قبول کردید ″گا...نتان″ را در ازدواج با مشتری من بر تسویه حساب مشخص شده.
بإذنها و إذن ابیها أنکحتُ و زوّجتُ و متّعتُ مُوکِّلَتی موکلی علی المهر المعلوم.
با اجازه او و اجازه پدر او انجام دادم ازدواج را و مشتری من خوشحال شد وکالت را بر تسویه حساب مشخص شده.
(مادر هم که کلا آدم حساب نمیشه!)
قبلتُ النکاحَ و التزویجَ و الزِواجَ و التَمتیعَ لموکلی علی المهر المعلوم.
قبول کردید ″گا...نتان″ را در ازدواج و لذت بردن از مشتری من بر تسویه حساب مشخص شده.
وای از نادانی ما که دخترانمان را با خوشحالی میفروشیم و مراسمی باشکوه برای این معامله شرمآور برپا میکنیم!!!
تفاوت یک فاحشه در خیابان با یک ازدواج به این روش چیست؟؟؟
جز اینکه در ازدواج وکیل مشتری یا همان داماد به عربی تمام موارد و مبلغ و چیزهای دیگر را ذکر میکند، ولی در خیابان همان موارد به صورت خلاصه شده و فارسی و البته بدون واسطه(وکیل) بیان میشود!
به عنوان مثال:
(این مبلغد را به تو میدهم تا فلان زمان با من باشی، آیا قبول میکنی)
به نظر شما حتی همین جمله محترمانهتر از اراجیف بالا نیست که اصلا نمیفهمیم چه میگویند و ما با خوشحالی مراسمی برپا میکنیم!
سوالی از شما دارم...
فرض کنید عاقد همین متن عربی را فارسی بخاند!!!
آیا همانجا به جان او نمیفتند و لت و پارش نمیکنند؟!!!
کاش بجای این همه پافشاری بر مقدسات اصلا ببینیم این مقدسات چه چیزهایی هستند!
شما مسلمانان باز به جای اینکه مثل همیشه بیایید و شروع به فحاشی کنید و مرا متهم به کج فهمی کنید، یک کتاب دستور زبان عربی تهیه بفرمایید و خودتان تک به تک کلمات را ریشه یابی و ترجمه کنید تا بفهمید مزخرفاتی که از ترجمه این اراجیف در سایتهای اسلامی نوشتند چقدر به واقعیت نزدیک است.
💥برخلاف دین اسلام که یکی از اصلی ترین قوانین خود را درباره جنگ و غارت قرار داد، در دین زرتشت یکی از مهمترین دستورات درباره زراعت و شایستگی کشاورزی است.
✍#زیگموند_فروید
📌شاهان ایران به کسانی که زمین های وسیعی را با کشاورزی و باغداری آباد کرده باشند، پاداش می دهند.
📚اکونومیک، فصل چهارم #گزنفون
✍#زیگموند_فروید
📌شاهان ایران به کسانی که زمین های وسیعی را با کشاورزی و باغداری آباد کرده باشند، پاداش می دهند.
📚اکونومیک، فصل چهارم #گزنفون
ممکن است فرهنگ و اعتقادات مردم عوض شود ولی حماقت آنها عوض نخواهد شد و در تمام اعصار میتوان به وسیله گفتهها و نوشتههای دروغ، مردم را فریفت. زیرا همانطور که مگس، عسل را دوست دارد، مردم هم دروغ و ریا و وعدههای پوچ را که هرگز عملی نخواهند شد دوست میدارند
#میکا_والتاری
#میکا_والتاری
انتقام قادسیه
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_دوم این پیش فرض متعصبانه موجب شده است که مفسرین مسلمان در اغلب موارد قادر به درک منظور نویسنده اين متن نباشند چرا که اولا در تفسیر، متن را با متون و سنن دیگر (کتاب مسیحی و یهودی) تطبیق نمیدهند و دوم…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_سوم
#نولدکه از همان آغاز کتاب خود، یک نتیجه گیری عجولانه کرده است. وی تصور میکند که چون محمد به الهی بودن پیام خود ایمان داشته و برای آن هزینه داده و تلاش فراوان کرده است، پس نمیتوانسته با همدستی دوستان خود شیادی کرده باشد.
بنابراین براستی آنچه میگفته را کلامی میدانسته که به وحی شده است و نتیجه دوم اینکه محمد خود نویسنده قرآن بوده است. اما نولدکه در اینجا از یک فكت درست، یک نتیجه غلط گرفته است.
از این فكت که محمد به وحی بودن کلام خود ایمان داشته است الزاما نتیجه نمیشود که وی تصور میکرده به وی وحی میشود. یک امکان دیگری نیز وجود دارد و آن اينكه محمد واقعا ایمان داشته که پیام وی، وحی خداست اما نه به این معنا که مستقیما و شخصا باور داشته که توسط فرشتهای به وی وحی میشود.
او به رسالت خود ایمان داشته است و پیام خود را وحی خدا میدانسته اما وی میتوانسته پیام الهی را از کس دیگری دریافت کرده باشد و از کتبی که به وی داده میشده موعظه میکرده است اگرچه او براستی معتقد بوده که متن این کتب پیام خداست.
٢) دسته دوم از پژوهشگران سکولار غالبا منتقد اسلام و تجدیدنظر طلب هستند یعنی در اعتبار منابع اسلامی و تفاسیر موجود از آن تجدید نظر کرده و از ابتدا متن #قرآن را نه در زمینه تاریخی
مفروض در روایات اسلامی (در مکه توسط مردی به نام محمد بن عبدالله از سن چهل سالگی و...) بلکه صرفا با اتکا به روشهای تفسیر متن و دیگر مستندات تاریخی بررسی کردهاند
بنابراین ایشان صحت آنچه منابع متاخر اسلامی و تاریخ پذیرفته شده از اسلام نزد مسلمانان را کنار میگذارند یا به آنها دیده شک مینگرند.
با این نگاه اصلا معلوم نیست که آورنده قرآن حتما شخصی به نام محمد بن عبدالله باشد و در این دیدگاه بیشتر تلاش میشود تا با بررسی زبان شناختی و ریشههای غیراسلامی متن قرآن، آنرا یک محصول متاخر معرفی کنند، تعداد اين دسته پس از گذشت زمان و يافته هاى جديد تاريخى بيشتر و بيشتر ميشود.
برخی از این پژوهش قرآن، به این بسنده کردهاند که خاستگاه و تاثیر پذیری قرآن از مذاهب #یهودی و #مسیحی را اثبات کنند و به این ترتیب نشان دهند که برخلاف نظر مسلمانان،
قصص اشاره شده در قرآن بدیع نیستند بلکه اقتباسی هستند از کتب رسمی (انجیل و تورات) و دیگر کتب مربوط به فرقههای الحادی مسیحی و کتب غیرکانونی یهود.
در تاثیر پذیری احکام شریعت اسلام نیز از مذهب یهود جای شک وجود ندارد اما، سئوال اینجاست که این تاثیر پذیری به چه شکلی صورت گرفته است.
گروهی دیگر از این پژوهشگران نیز روی تاریخ قرآن و نحوه جمع آوری آن متمرکز هستند. #وانزبروگ ظهور اسلام را نه ناشی از صرفا التقاط فرهنگی بلکه تلاش یک فرقه مسیحی-یهودی برای نفوذ در اعراب میداند, مطالعات این مقاله اگرچه در روش و استدلال کاملا مستقل از بحث وانزبروگ است اما این نتیجه گیری وی را تایید میکند.
از گروه تجدیدنظر طلبان که رویکردهای زبان شناختی پیش گرفتهاند، کار #کریستف_لوکزنبرگ شایان ذکر است.
وی بسیاری از بخشهای متن قرآن را اصالتا یک مناجات نامه سریانی میداند که به اشتباه تعبیر و ترجمه شده است (باید در نظر داشت که نسخههای اولیه قرآن نقطهگذاری نشده بوده و برخی از این ابهامات در اثر نقطهگذاری اشتباه پدید آمده است) وجود کلماتی با ریشههای سریانی نشان میدهد که متن قرآن اصالتا در یک محیط صرفا #عربی یا حتی #عبری زبان به وجود نیامده است.
ادامه دارد ...
#قسمت_سوم
#نولدکه از همان آغاز کتاب خود، یک نتیجه گیری عجولانه کرده است. وی تصور میکند که چون محمد به الهی بودن پیام خود ایمان داشته و برای آن هزینه داده و تلاش فراوان کرده است، پس نمیتوانسته با همدستی دوستان خود شیادی کرده باشد.
بنابراین براستی آنچه میگفته را کلامی میدانسته که به وحی شده است و نتیجه دوم اینکه محمد خود نویسنده قرآن بوده است. اما نولدکه در اینجا از یک فكت درست، یک نتیجه غلط گرفته است.
از این فكت که محمد به وحی بودن کلام خود ایمان داشته است الزاما نتیجه نمیشود که وی تصور میکرده به وی وحی میشود. یک امکان دیگری نیز وجود دارد و آن اينكه محمد واقعا ایمان داشته که پیام وی، وحی خداست اما نه به این معنا که مستقیما و شخصا باور داشته که توسط فرشتهای به وی وحی میشود.
او به رسالت خود ایمان داشته است و پیام خود را وحی خدا میدانسته اما وی میتوانسته پیام الهی را از کس دیگری دریافت کرده باشد و از کتبی که به وی داده میشده موعظه میکرده است اگرچه او براستی معتقد بوده که متن این کتب پیام خداست.
٢) دسته دوم از پژوهشگران سکولار غالبا منتقد اسلام و تجدیدنظر طلب هستند یعنی در اعتبار منابع اسلامی و تفاسیر موجود از آن تجدید نظر کرده و از ابتدا متن #قرآن را نه در زمینه تاریخی
مفروض در روایات اسلامی (در مکه توسط مردی به نام محمد بن عبدالله از سن چهل سالگی و...) بلکه صرفا با اتکا به روشهای تفسیر متن و دیگر مستندات تاریخی بررسی کردهاند
بنابراین ایشان صحت آنچه منابع متاخر اسلامی و تاریخ پذیرفته شده از اسلام نزد مسلمانان را کنار میگذارند یا به آنها دیده شک مینگرند.
با این نگاه اصلا معلوم نیست که آورنده قرآن حتما شخصی به نام محمد بن عبدالله باشد و در این دیدگاه بیشتر تلاش میشود تا با بررسی زبان شناختی و ریشههای غیراسلامی متن قرآن، آنرا یک محصول متاخر معرفی کنند، تعداد اين دسته پس از گذشت زمان و يافته هاى جديد تاريخى بيشتر و بيشتر ميشود.
برخی از این پژوهش قرآن، به این بسنده کردهاند که خاستگاه و تاثیر پذیری قرآن از مذاهب #یهودی و #مسیحی را اثبات کنند و به این ترتیب نشان دهند که برخلاف نظر مسلمانان،
قصص اشاره شده در قرآن بدیع نیستند بلکه اقتباسی هستند از کتب رسمی (انجیل و تورات) و دیگر کتب مربوط به فرقههای الحادی مسیحی و کتب غیرکانونی یهود.
در تاثیر پذیری احکام شریعت اسلام نیز از مذهب یهود جای شک وجود ندارد اما، سئوال اینجاست که این تاثیر پذیری به چه شکلی صورت گرفته است.
گروهی دیگر از این پژوهشگران نیز روی تاریخ قرآن و نحوه جمع آوری آن متمرکز هستند. #وانزبروگ ظهور اسلام را نه ناشی از صرفا التقاط فرهنگی بلکه تلاش یک فرقه مسیحی-یهودی برای نفوذ در اعراب میداند, مطالعات این مقاله اگرچه در روش و استدلال کاملا مستقل از بحث وانزبروگ است اما این نتیجه گیری وی را تایید میکند.
از گروه تجدیدنظر طلبان که رویکردهای زبان شناختی پیش گرفتهاند، کار #کریستف_لوکزنبرگ شایان ذکر است.
وی بسیاری از بخشهای متن قرآن را اصالتا یک مناجات نامه سریانی میداند که به اشتباه تعبیر و ترجمه شده است (باید در نظر داشت که نسخههای اولیه قرآن نقطهگذاری نشده بوده و برخی از این ابهامات در اثر نقطهگذاری اشتباه پدید آمده است) وجود کلماتی با ریشههای سریانی نشان میدهد که متن قرآن اصالتا در یک محیط صرفا #عربی یا حتی #عبری زبان به وجود نیامده است.
ادامه دارد ...
انتقام قادسیه
ادامه رو روزای دیگه میزارم
۶)اسکن از کتاب
ترجمه بیت الاحزان
نوشته شیخ عباس قمی
مترجم : محمد محمدی اشتهاردی
صفحه ۲۳۷
ترجمه بیت الاحزان
نوشته شیخ عباس قمی
مترجم : محمد محمدی اشتهاردی
صفحه ۲۳۷
📌 #شیعیان اسلامگرا
حتی نمیدونستند فاطمه زهرا وفات یافته یا به شهادت رسید تا سال 1371 تو تقویم منتشر میکردند وفات فاطمه زهرا
الان تقویم منتشر میکنند شهادت فاطمه زهرا
حتی نمیدونستند فاطمه زهرا وفات یافته یا به شهادت رسید تا سال 1371 تو تقویم منتشر میکردند وفات فاطمه زهرا
الان تقویم منتشر میکنند شهادت فاطمه زهرا