Telegram Web Link
تلاشی دوباره برای رفع سوءتفاهم‌ها دربارۀ ارتباط CBT و ACT: تاریخ نجاتمان می‌دهد؟
نویسنده: علی فیضی
در آمریکا هم تنش‌هایی حتی حضوری مثلا جر و بحث کوتاه میان سالکوفسکیس و ویلسون رخ داد یا حتی کار به اتهام زنی رسید: رابرت لیهی در کنفرانسی هیز را متهم کرد که گنجشکی به نام موریتا تراپی را گرفته و به عنوان قناری تحت عنوان ACT می‌فروشد. هنوز هم سالکووسکیس حتی وقتی دارد با استفان هافمن دربارۀ درمان فرایندمدار بحث می‌کند با نیش و کنایه دربارۀ نظریۀ چارچوب ارتباطی صحبت می‌کند و توئیت‌‎های تند و نیز دربارۀ ACT می‌زند؛ و هنوز هم جرالد دیویسون و گولدفرید نگاهی انتقادی و از موضع استاد به شاگرد به فعالیت‌های استیون هیز دارند. در ایران هم ماجرا به زبان دیگری اما با محتوایی تقریبا مشابه شروع شد و ادامه دارد: از ده دوازده سال پیش که ACT وارد ایران شد محبوبیت پیدا کرد اما همچون جایی که متولد شد مورد طعنه و کنایه و ناارزنده‌سازی هم قرار گرفت: «حرف جدیدی ندارد؛ خیلی چیزها را از خیلی جاهای دیگر گرفته اما به نام خودش سندش را زده است (این جاهای دیگر تنوع جالبی داشتند: از بودیسم گرفته تا اندیشه‌های ویگوتسکی، رواقی‌گری و حتی خود CBT)؛ پایه و مبنای محکمی ندارد و مکمل CBT است و برای آموختن آن اول باید CBT یاد گرفت، مد روز است و در کل استقبالی که از آن می‌شود چندان به محتوی آن ربطی ندارد و به چیزهای دیگری مرتبط است.» یکی از تازه‌ترین ایرادها -البته در راستای همان حرف تقریبا قدیمی «حرف نویی در چنته‌اش نیست»- این است: Fusion را راچمن قبلا گفته، هیز در سال 2000 مفهوم جدیدی ارائه نکرد.
همینجاست که می‌شود پرسید: آیا مطالعۀ تاریخ ما را از اینطور بحث‌ها و گرفتاری‌ها نجاتمان می‌دهد؟ شاید بله.
در مورد این که ارتباط ACT و فیوژن چیست می‌شود تحقیقی کتابخانه‌ای کرد و نتیجه گرفت.
پس برویم سراغ تاریخ:
احتمالا به سال 2000 بر مبنای تداعی اشاره شده (ویرایش اول کتاب راهنمای ACT در سال 1999 منتشر شد و کتابی با عنوان راهنمای عملی ACT در سال 2004 و مقالۀ مشهور موسوم به «موج سوم رفتاردرمانی» هم در همین سال منتشر شد).
در مورد Fusion قضیه چیست؟ از قرار معلوم واژۀ «fusion» بین فکر و اقدام اولین بار در مقاله‌ای راچمن به سال 1993 ارائه شده است. راچمن در مقالۀ مذکور در بافتار مشکلات مربوط به وسواس، فیوژن یا آمیختگی را چنین تعریف می‌کند:
«فیوژن به پدیده‌ای روان‌شناختی اطلاق می‌شود که در آن به نظر می‌رسد بیمار فعالیت وسواسی و عمل ممنوع را از نظر اخلاقی معادل می‌داند. در چنین حالتی از نظر اخلاقی، حتی فکر کردن به هل دادن یک پیرمرد به روی ریل راه‌آهن به همان اندازه بد است که واقعاً او را هل بدهیم. تصویر وسواسی از داشتن رابطه جنسی با یک شخصیت مذهبی غیراخلاقی است و بنابراین فرد از نظر اخلاقی در قبال تصویر مسئول است. این افکار ناگزیر منجر به احساس گناه و تحقیر خود می شود.»
حالا بیایید تعریف «cognitive fusion» را انگار اولین هیز و همکارانش در اولین ویرایش کتابی راهنمای ACT به کار بردند را ببنیم:
«نمادها به شدت با رویدادهایی که توصیف می کنند و با افرادی که آنها را توصیف می کنند به هم متصل می‌شوند. به عنوان مثال، درمانجو می گوید: «من افسرده‌ام» این جمله به نظر یک توصیف است، اما اینطور نیست. چنین توصیفی نشان می دهد که درمانجو با برچسب کلامی آمیخته شده و با آن به عنوان یک موضوع مرتبط با ذات یا هویت برخورد کرده است، نه احساس. "من افسرده‌ام" یک احساس را به عنوان یک مسئله وجودی ایجاد می کند - "...ام" . بالاخره «است» شکلی از کلمه "بودن" است.»
جالب است که کوهلنبرگ و هیز در سال 1993 در مقاله‌ای با عنوان «رفتاردرمانی رادیکال: دو مثال معاصر» از همین پدیده هرچند با عنوانی دیگر همین تعریف را ارائه می‌کنند:
Literality: کلمات به گونه ای به کار می روند که گویی به معنای چیزهایی هستند که به آنها اشاره می کنند یا خود آن چیزها هستند. بنابراین، یک کلمه و موقعیتی که به آن اشاره می شود را به راحتی می توان با هم اشتباه گرفت، و بسیاری از کارکردهایی که به موقعیت پایبند هستند، با توجه به کلمات هم حاضر می‌شوند.
همچنان که می‌بینیم cognitive fusion اشتراک لفظی با Thought-Action Fusion دارد اما اگر عمیق‌تر متون مربوط به این دو مفهوم را ملاحظه کنیم متوجه می‌شویم همچنان که معنایی متفاوت از هم دارند، وسعت اطلاق آنها بر رفتارها هم با یکدیگر متفاوت است؛ به طوری که CF به فرایندی کلی اشاره دارد و TAF می‌تواند زیرمجموعۀ آن قرار بگیرد و هم این که دو مفهوم تاریخچه‌ای متفاوت دارند. خاستگاه Thought-Action Fusion در سنت CBT است اما آن مفهمومی که در آغاز با عنوان literality نام داشت و سپس cognitive fusion نام گرفت محصول حوزه‌ای دیگر از روانشناسی با تاریخی متفاوت است. آنچنان که زتل (2011) به تحول و تکامل ACT و نسخۀ اولیۀ آن «فاصله‌گیری جامع» می‌پردازد می‌توان گفت که توجه literality/Fusion یکی از محصولات تلاش برای ارائۀ تفسیری پسااسکینری از رابطۀ رفتار-رفتار یا کنترل رفتار کلامی بر دیگر رفتارها در زمینۀ آسیب‌شناسی روانی بود. به عبارت دیگر آنچه هیز و پژوهشگران او می‌خواستند در زمینۀ کنترل ناکارآمد شناختواره‌ها بر رفتارهای دیگر مفهوم‌پردازی کنند تا دوباره همچون موج یا نسل اول رفتاردرمانی، یک تکنولوژی رفتاری متصل به نظریه به عرصۀ روانشناسی برگردد یک مفهوم‌پردازی متعلق به حوزۀ تحلیل رفتار بود. اولین گام‌‎های چنین تلاشی در دهۀ هشتاد میلادی برداشته شد و در راستای پژوشهایی یکسره جدا از CBT و Cognitive Science می‌خواست تحت لوای نظریه‌ای پسااسکینری دربارۀ شناخت و زبان دریچه‌ای نو به رفتاری به نام شناخت بیندازد و در کل اتهام ناتوانی سنت تحلیل رفتار در تبیین و پیش‌بینی و اثرگذاری بر این رفتار را رد کند و در جزء رفتاردرمانی را از نو احیاء کند (زتل و هیز، 1982؛ زتل و هیز، 1986). تاریخچه‌ای که احتمالا از نظر بسیاری از طعنه‌زنان به دور مانده این است که هیز و دانشجویان او سالها در پی گسترش پژوهش دربارۀ رفتار کلامی به پژوهش دربارۀ مفاهیمی چون رفتار تحت سلطۀ قاعده یا (Rule-governed behavior (RGB)) و بازاندیشی شناخت‌درمانی بک و رفتاردرمانی عقلانی هیجانی الیس پرداختند و به تلویحات بالینی RGB رسیدند. نتیجه این بود در سال 1981 پروتکلی به «فاصله‌گیری جامع» و مشتمل بر تکنیک‌هایی با عنوان واقعیت‌زدایی (deliteralization) از افکار و تکالیف رفتاری نوشته شد و در 1984 با شناخت‌درمانی مقایسه شد (زتل، 2011).
با این توضیح و تفصیل‌ها گمان می‌کنم به قول درمانگران شناختی این که بگوییم هیز مفهوم جدیدی نیاورده چون همان را راچمن ده‌ سال پیشتر به آن اشاره کرده نتیجه‌گیری شتاب‌زده است و احتمالا نتیجۀ ناآشنایی با تاریخچۀ رفتاردرمانی.
بخشی از عنوان نوشته این بود که "شاید تاریخ نجات‌مان بدهد"، به همین دلیل مطالعه تاریخ را پیشنهاد کردم. شاید زیادی خوشبینم. بایستی این مسائل مشمول گذر زمان بشود و تبدیل به تاریخ. تاریخ آموزش نه زمان‌گسسته بلکه منبع‌گسسته رواندرمانی در ایران و ناخوشنودی‌هایش.
منابع:
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Wilson, K. G. (1999). Acceptance and commitment therapy (Vol. 6). New York: Guilford press.
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Strosahl, K. (Eds.). (2004). A practical guide to acceptance and commitment therapy. Springer Science & Business Media.
Hayes, S. C. (2004). Acceptance and commitment therapy, relational frame theory, and the third wave of behavioral and cognitive therapies. Behavior therapy, 35(4), 639-665.
Rachman, S. (1993). Obsessions, responsibility, and guilt. Behaviour Research and Therapy, 31(2), 149–154.
Kohlenberg, R. J., Hayes, S. C., & Tsai, M. (1993). Radical behavioral psychotherapy: Two contemporary examples. Clinical Psychology Review, 13(6), 579-592.
Zettle, R. D. (2005). The evolution of a contextual approach to therapy: From comprehensive distancing to ACT. International Journal of Behavioral Consultation and Therapy, 1(2), 77.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1982). Rule-governed behavior: A potential theoretical framework for cognitive-behavioral therapy. In P. C. Kendall (Ed.), Advances in cognitive-behavioral research and therapy (Vol. 1, pp. 73-118). New York: Academic Press.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1986). Dysfunctional control by client verbal behavior: The context of reason-giving. The Analysis of Verbal Behavior, 4, 30-38.
Forwarded from PersianRFT
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

نسخه ضبط شده وبینار "ارزش‌ها از منظر RFT"
ارائه: حسین سعیدی، 12 شهریور 1402


@persianRFT
Instagram: Persian.rft
Website: PersianRFT.ir
از دیدگاه ACT و مطابق با فلسفۀ بافتاری کارکردی، هدف مواجهه آموختن روش‌های نو و کاربردی‌تر برای تعامل با محرک‌های ترسناک است تا درمانجو بتواند در جهت ارزش‌هایش حرکت کند: چیزهایی که در زندگی درمانجو مهم و معنادارند و در حال حاضر مختل شده اند. برخلاف برخی از رویکردهای دیگری که از مواجهه استفاده می‌کنند، زمانی که از مواجهه در ACT استفاده می‌کنیم هدف صریح درمان کاهش فراوانی، شدت و مدت تجاربی مانند باورهای ناکارآمد، اضطراب و وسواس نیست؛ اگرچه چنین تغییراتی ممکن است در دراز مدت مشاهده شود. در عوض، ACT صراحتاً کمک به درمانجو را هدف قرار می دهد که یاد بگیرد چگونه زندگی مبتنی بر ارزش را فارغ از اضطراب وسواسی و تمایلات اجباری دنبال کند.
منبع:
Twohig, M. P., Abramowitz, J. S., Bluett, E. J., Fabricant, L. E., Jacoby, R. J., Morrison, K. L., ... & Smith, B. M. (2015). Exposure therapy for OCD from an acceptance and commitment therapy (ACT) framework. Journal of obsessive-compulsive and Related Disorders, 6, 167-173.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
Photo
مروری کوتاه بر پنج فصل اول کتاب Behavior Therapy: First, Second, and Third Wave
دکتر علی فیضی
حدود نه ده سال پیش بود که بحثی دربارۀ رفتاردرمانی شناختی در ایران و ابتلای آن به مدروز گرایی درگرفت و یکی از طرف‌های بحث من بودم. نکتۀ حریف بحث این بود که اقبال به موج سوم CBT نباید باعث شود از مطالعۀ آثار پیشگامان رفتاردرمانی غافل شویم: «برخی از دانشجویان بدون اینکه آگاهی نسبتاً کافی از موج‌های اول و دوم رفتاردرمانی داشته باشند به سمت موج سوم خیز برمی‌دارند، درحالی‌که آگاهی از مفاهیم و اصول موج‌های اول و دوم رفتاردرمانی جزء جدایی‌ناپذیر درك مفاهیم موج سوم است».
همان زمان دست به قلم بردم و به دو معنایی که می‌شد از این سخن برداشت کرد پرداختم و نقل به مضمون نوشتم که اگر بحث بر سر آگاهی از فلسفه و نظریه و لاجرم تاریخی است که موج سوم CBT در آن معنا پیدا می‌کند حرفی نیست اما اگر مقصود مطالعه مفاهیم و اصول موج‌های قبلی باشد آنقدر مطالب زیاد و متنوع است که نمی‌توان آغاز و پایانی برای چنین مطالعه‌ای تصور کرد. حالا که چند روزی است مشغول مطالعۀ کتاب حجیم Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves (اودونهیو و ماسودا، 2022) هستم یاد بحث ذکر شده افتادم. کتاب سرشار از نکات بدیع تاریخ، فلسفی، نظری و عملی است و بیش از پیش نشان می‌دهد که آنچه در تاریخ CBT رخ داده رویدادهایی اجتماعی و فراقاره‌ای و علمی با شرکت‌کنندگانی بوده است که اتحاد حول ایده‌های چهره‌های پرنفوذ و ناپیوستگی نظری میان هر موج و حتی برخی اوقات درون هر موج (مخصوصا موج اول رفتاردرمانی) نشان از تنوع فوق العادۀ ایده‌پردازی‌ها درون آن دارد.
به عنوان مثال ادوارد کی. موریس دربارۀ موج اول از تاثیری که علوم اعصاب روسی، رفتارگرایی واسطه‌ای (S-O-R) و رفتارگرایی رادیکال اسکینر بر موج اول رفتاردرمانی داشت و تفاوت معنای «رفتاردرمانی» مدنظر هانس آیزنک و «رفتاردرمانی» مدنظر اسکینر قلمفرسایی می‌کند و جرالد سی. دیویسون از تاثیری که جولین راتر، جرج کلی و پری لاندون و البته آلبرت الیس و آرون بک در گذر از رفتاردرمانی رفتاردرمانی شناختی داشتند می‌نویسد. او البته در آغاز سخن خود را از پدیدآورندگان رفتاردرمانی شناختی بر می‌شمرد و در میانۀ فصلی که نوشته است بعد از اشاره به برخی همیاری‌های خویش در تحولات CBT ناخرسندی خود را از اختصاص یافتن چند میلیون دلار به پروتکل‌سازی از نسخۀ بکی CBT برای درمان افسردگی ابراز می‌کند و آن را پدیده‎ای مهم در تغییر یافتن کانون تمرکز CBT از اصول و مکانیسم‌های تغییر به بسته‌های درمان در نظر می‌گیرد.
لانس مک‌کراکن پژوهشگر نامی ACT دربارۀ درد مزمن به موج سوم رفتاردرمانی می‌پردازد و متغیرهای مهم در برآمدن موج سوم رفتاردرمانی را پدیدار شدن ناهنجار‌هایی در بافتار موج دوم و نیز دوگانۀ تغییر شناخت یا تغییر بافتار می‌داند. منظور مک‌کراکن از ناهنجاری‌ها به پژوهش‌ها و مرورهایی اشاره دارد که مخصوصا در بافتار درمان افسردگی و مشکلات اضطرابی تکنیک‌های شناختی را عنصر ناضروری CBT یافتند و دومی به تفاوت‌های عمیق مفروضه‌ها، اصول و حتی تکنیک‌ها در بین موج‌ها اشاره دارد. موضوعی که حتی تا دهۀ نود میلادی بحث‌های داغی را بین شناخت‌گرایان (نمایندۀ اصلی این جبهه از بحث آلبرت بندوار بود) و رفتارگرایان (کریستینا لی و ) و نیز تازه‌واردانی بافتارگرا (هیز و همکارانش) بر سر رابطۀ علت و معلولی شناخت و دیگر تجربه‌‎های روانی من جمله رفتار آشکار به راه می‌انداخت و به گمان مک‌کراکن موضوعی نبود که با توسل به استدلال نظری و داده‌های پژوهشی بتوان به آن فیصله داد چون سه طرف مناظره مفروضه‌هایی کاملاً متفاوت دربارۀ موضوع بحث، علیت و دانش داشتند.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
Photo
مطالعۀ پنج فصل آغازین کتاب این باور را برای من پالوده‌تر و مستحکم‌تر کرد که نمی‌توان از ضرورت آگاهی از مفاهیم و اصول موج اول و دوم رفتاردرمانی برای درک و به ویژه به کاربستن موج سوم رفتار درمانی سخن گفت. به عنوان مثال در فصلی که به مبانی فلسفی سه موج پرداخته می‌شود چنان تفاوت شگرفی بین اسکینری که در آغاز کار خود تحت تاثیر فرانیس بیکن و ارنست ماخ پوزیتویست بوده اما در نهایت به فلسفۀ علم خاص خود به عنوان رفتارگرایی رادیکال می‌رسد با آلبرت الیس که تحت تاثیر فیلسوفان رواقی و پوپر و بارتلی (فیلسوفی نوپوپری) و از دیگر سو بین آلبرت الیس و استیون هیز تحت تاثیر استفان پپر (فیلسوف زیبایی‌شناسی) وجود دارد که تلاش برای درک خطی ارتباط مفاهیم و اصول هر موج با دیگری هدیه‌ای عملی به درمانگر هر موج نمی‌دهد بلکه حتی این خطر را دارد که از باورمندی او به اثربخشی رویکردش بکاهد که خطری شناخته‌شده پیشاروی رواندرمانی اثربخش است؛ اما اگر قصد مطالعه‌ای تطبیقی و سنجشگرانه از تاریخ جنبشی به نام CBT باشد به لطف این کتاب تاحدودی می‌توان به آن دست یافت. دراینباره هم بهتر است محتاط باشیم چرا که یکی از ویراستاران کتاب (ویلیام ادونهیو) تاریخچۀ ارتباطی حدود سی سالۀ همکارانه/انتقادی و پرتعارض حدود سی ساله با استیون هیز دارد و هم‌اکنون از جدی‌ترین منتقدان برنامۀ پژوهشی هیز و همکارانش است. در هرحال انتشار کتابی چنین پرمایه نشان می‌دهد که در میان بخش قابل توجهی از نظریه‌پردازان و پژوهشگران CBT توافقی بر سر تامل دربارۀ تاریخچۀ این جنبش و حال و آیندۀ آن وجود دارد. امیدوارم مطالعۀ این کتاب علی‌رغم حجمش در بین رواندرمانگرانی ایرانی CBT تبدیل به اقدامی جمعی شود و گفتگوهایی مداوم پیرامون شکل بگیرد.
نکتۀ پایانی: مرور من مبتنی بر مطالعۀ پنج فصل اول کتاب است که به مبانی فلسفی و نظری و تاریخچه و دیروز و امروز موج‌های CBT می‌پردازد. کتاب اما به هیچ روی خالی از نکته‌های کاربردی برای هر کسی که یکی از موج‌های CBT را بیشتر ترجیج می‌دهد نیست. به ویژه بخش چهارم کتاب که در آن نویسندگانی از هر موج در فصل‌هایی جداگانه به درمان هفت اختلال عمدۀ رایج: مشکلات اضطرابی، افسردگی، چاقی، روانپریشی، سوءمصرف مواد، ADHD و درد مزمن می‌پردازند.
منبع:
O'Donohue, W., & Masuda, A. (Eds.). (2022). Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves. Springer Nature.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Forwarded from PersianRFT
🔸با استیون هیز
▫️افزایش مهارت‌های درمانگران ACT با یادگیری RFT
▫️سخنرانی، ترجمه و کامنت گذاری شده است
▫️تاریخ پخش آنلاین در گوگل میت: جمعه ٨ دی ١۴٠٢، ساعت ١۵
▫️لینک ورود به گوگل میت: https://meet.google.com/ajb-avbq-jcn

▫️انتشار هم زمان در آپارات: aparat.com/persian.rft
▫️و چنل تلگرام: www.tg-me.com/PersianRFT
▫️مترجم: علیرضا جمالو

🔸 گروه Persian RFT
آموزش، نظارت و یادگیری با تکیه بر علم بنیادی
خویشتنداری و تنبیه در اندیشه‌های اسکینر
ترجمه و تدوین: دکتر علی فیضی
اسکینر منتقد تنبیه بود و اثربخشی چندانی برای آن در کنترل رفتار قائل نبود. ایده‌های انتقادی او درباب تنبیه را می‌توان در این 4 عبارت خلاصه کرد:
1. رفتار تنبیه شده فراموش نمی‌شود؛ بلکه سرکوب می‌شود. وقتی محرک تنبیه‌کننده حضور نداشته باشد رفتار تنبیه شده باز خواهد گشت.
2. تنبیه موجب پرخاشگری می‌شود؛ شاید چون نشان می‌دهد پرخاشگری راهی برای مقابله با مشکلات است.
3. ترسی را فرا می‌خواند که ممکن است به رفتارهای نامطلوب دیگری تعمیم یابد: مثلاً ترس از مدرسه به خاطر تنبیه شدن از سوی معلم
4. لزوماً فرد تنبیه شده را به سوی رفتار مطلوب هدایت نمی‌کند: تقویت نشان می‌دهد چه رفتار انجام دهیم، تنبیه فقط نشان می‌دهد کدام رفتار را انجام ندهیم.
توجه به این نکته مهم است که اسکینر تنبیه خود را به عنوان راهی برای کنترل خود/خویشتنداری «تجویز» نکرده و در اصل در کتاب علم و رفتار انسان (1953) صرفا برخی تکنیک‌ها از جمله تنبیه خود را به عنوان شیوه‌های کنترل خود «توصیف» کرده است.
دربارۀ نظر منفی اسکینر دربارۀ تنبیه می‌توان در دو حوزۀ نظری و عملی به جستجو پرداخت و نتایج جالب توجه‌اند: یکی این که اسکینر در مورد آسیب‌شناسی نقش تنبیه در ایجاد و فراخوانی و تداوم مشکلات روانی نظریه‌پردازی کرده است؛ به این معنا که از قضا نقص در کنترل خود را نتیجۀ تاریخچۀ زندگی همراه با تنبیه می‌داند (استورمی، 2004). نکتۀ مهم دیگر این است او در کتاب علم و رفتار انسان (1953) دربارۀ تقویت خود و تنبیه خود، موضعی غیرقاطع دارد و به روشنی می‌پرسد: «...{آیا این نوع رفتارها} نمونه‌ای از تقویت عاملی‌اند؟» از قرار معلوم اسکینر هیچگاه نه در کتاب و نه در دیگر آثارش به شبهه‌هایی که در مورد تقویت خود و تنبیه خود داشت پاسخ نداد (اپستاین، 1997). همانطور که در کامنت پیشین گفتم یکی از شاگردان او به نام ای.چارلز کاتانیا این مسائل را در مقالۀ خود با عنوان «افسانۀ تقویت خود» (1975) مورد تحلیل قرار داده و نشان داد تقویت خود و بنابراین تنبیه خود مثالهایی از تقویت عاملی خود-اجرا شده نیستند. به عبارت دیگر بنا به شیوه‌ای که اسکینر تقویت و تنبیه را تعریف کرده چیزی به عنوان تقویت خود و تنبیه خود وجود ندارد. روش‌هایی که اینچنین نامیده می‌شوندو هر ازگاهی موفق‌اند را می‌توان نمونه‌هایی از نظارت برخود یا خود افتراق‌دهی محرک نامید (کاتانیا، 1975). نکتۀ دیگر این است که بنا به شواهد تاریخی او در زندگی شخصی‌اش برای تقویت خویشتنداری‌اش عملاٌ استفاده‌ای از تنبیه نکرد. در تنها مقاله‌ای که از ا و در مجلۀ تحلیل رفتاری با عنوان «یاوری برای تفکر» (1987) چاپ شده است او به راهبردهای مهندسی محیط اشاره می‌کند که با حذف عوامل مزاحم راه نوشتن و چینش خاص وسایل مربوط و اختصاص دادن میزی خاص به نوشتن ، این رفتار را برای او قابل‌دسترس‌تر و سهل‌تر می‌ساخت؛ باز همچون نکتۀ قبلی این اقدامات را می‌توان خود افتراق‌دهی نامید نه تقویت خود یا تنبیه خود (کاتانیا، 1975).
در مورد مفهوم اراده توجه داشته باشیم کل پروژۀ اسکینر برساختن فلسفۀ علم و رشتۀ علمی متفاوت و برتری از روانشناسی عامه یا عقل سلیم (folk psychology) و جایگزین ساختن مفاهیم دیرپای آن از جمله نیروی اراده، آزادی، ذهن و انگیزه با مفاهیمی علمی‌تر بود. او مفاهیم روانشناسی عامه را افسانه‌های تبیینی می‌نامید و معتقد بود اینها شبه‌تبیین‌هایی‌اند که خود محتاج تبیین بوده و بنابراین مخصوصا به کار کنترل و اثرگذاری بر رفتار نمی‌آیند. به این ترتیب هرچند اسکینر از خویشتنداری یا کنترل خود صحبت می‌کند اما این خویشتنداری نیز رفتاری است که مثل هر رفتار دیگری باید با مفاهیم رفتارگرایانه تبیین شود؛ به این معنا که برای تبیین و بهبود آن محتاج شناسایی متغیرهای مستقلی هستیم که پاسخ‌های مربوط به خویشتنداری را کنترل و موجب تغییر/اصلاح آن می‌شوند؛ این متغیرها نیز محیطی‌اند و رفتار خویشتنداری نیز در نهایت تابعی از محیط است.
منابع:
Skinner, B. F. (1953). Science and human behavior(No. 92904). Simon and Schuster.
Epstein, R. (1997). Skinner as self‐manager. Journal of applied behavior analysis, 30(3), 545-568.
Catania, A. C. (1975). The myth of self-reinforcement. Behaviorism, 3(2), 192-199.
Skinner, B. F. (1987). A thinking aid. Journal of Applied Behavior Analysis, 20(4), 379-380.
Sturmey, P. (2008). Behavioral case formulation and intervention: A functional analytic approach(Vol. 89). John Wiley & Sons.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
آنچه درمان‌های موج سوم رفتاردرمانی به لحاظ مفهومی و کاربردی به رفتاردرمانی افزوده‌اند (1)
مترجم: دکتر علی فیضی
مدل‌های کاربردی درمان‌های رفتاری موج سوم بر اهمیت آموزش توجه (بهوشیاری)، پذیرش، تمرکززدایی/گسلش، و ارزش‌ها و اقدام متعهدانه مبتنی بر ارزش تأکید دارند . نمونه‌های این مدل‌های کاربردی شامل مدل انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در ACT و مدل بدتنظیمی هیجان به همراه «سلسله مراتب اهداف و آماج‌های درمانی» در DBT است. به طور خاص، این مدل‌های موج سوم به طور جمعی، سه حوزه مرتبط با هم از مجموعه‌های واقع‌شده در بافتار (مثلاً حساس به همایندی) و تعمیم‌یافته را شناسایی می‌کنند که فرض می‌کنند برای ارتقای عملکرد رفتاری سازگارانه لازمند. این سه مجموعه رفتاری تعمیم یافته، سبک های پاسخ متمرکز، گشوده و درگیر نامیده می شوند. در این مدل‌ها، آموزش توجه (بهوشیاری)، پذیرش، تمرکززدایی/گسلش، و اقدام متعهد مبتنی بر ارزش‌ها/ارزش‌ها به عنوان روش‌های درمانی از نظر روابط عملکردی‌شان با سبک‌های پاسخ متمرکز، گشوده و درگیر توضیح داده می‌شوند.
آموزش توجه و سبک پاسخ متمرکز. سلامت و بهزیستی مطلوب مستلزم توانایی هدایت انعطاف‌پذیر توجه از طریق محدودسازی یا گسترش آن مطابق با تغییرات در نیازهای موقعیتی است. برای درمان‌های رفتاری موج سومی، یک دسته از مجموعه‌های رفتاری که با این توانایی توجه انطباقی منطبق است، سبک پاسخ متمرکز نامیده می‌شود. آموزش توجه و سبک پاسخ متمرکز. سلامت و بهزیستی مطلوب مستلزم توانایی هدایت انعطاف‌پذیر توجه از طریق محدودسازی یا گسترش آن مطابق با تغییرات در نیازهای موقعیتی است. برای درمان‌های رفتاری موج سومی، یک دسته از مجموعه‌های رفتاری که با این توانایی توجه انطباقی منطبق است، سبک پاسخ متمرکز نامیده می‌شودد. به طور خاص، سبک پاسخ متمرکز طبقه‌ای از مهارت‌های رفتاری را نشان می‌دهد که شامل مجموعه‌های زیر می‌شود: (الف) آگاه شدن عمدی از آنچه که فرد لحظه به لحظه تجربه می‌کند. (ب) تغییر، تمرکز، و گسترش آگاهی توجه فرد در حالی که حساس و سازگار با تغییرات در شرایط محیطی است. و (ج) تشخیص یک حس پایدار از خود به عنوان بافتاری که همه تجارب ادراکی از آن آشکار می شوند. در عمل، درمان‌های رفتاری موج سوم از روش‌های آموزش توجه، مانند تمرین‌های بهوشیاری و آموزش آگاهی فراشناختی به ویژه در درمان شناختی مبتنی بر بهوشیاری (MBCT) درمان فراشناختی (MCT) و DBT برای ارتقای مجموعه مهارت های رفتاری درون سبک پاسخ متمرکز استفاده می‌کنند.
نکته مهم این است که حوزۀ رفتار درمانی مدتهاست که اثر درمانی این سبک پاسخ متمرکز و توجهی را تشخیص داده است. به عنوان مثال، مجموعه‌های رفتاری که برای نظارت مؤثر بر خود لازم است، مانند مشاهده تغییرات در پاسخ‌های خود بدون واکنش شدید به آن‌ها، با مثال‌های سبک پاسخ متمرکز مطابقت دارد. تاثیرات قدرتمند اقدامات خودآگاهی و نظارت نیز بر دیگر مجموعه‌های رفتاری مهم درمانجویان شناخته شده‌اند، از جمله: (الف) ادراک رفتار خود که در درمان هدف‌گذاری شده است (مثلاً مراجعین با مشکلات پرخوری مکرر فاش می‌کنند که قبل از نظارت بر خود متوجه نبودند که چند بار درگیر پرخوری می شوند، (ب) آگاهی از زمان و مکان احتمال وقوع رفتار شناسایی شده (به عنوان مثال پیشامدها، عملیات‌های تثبیت‌کننده)، و (ج) نظارت بر خود، به خودی خود که بخشی از همایندی‌های تقویت‌کننده یا مخالف رفتار هدف‌مند است. این مزایای نظارت بر خود در زمینه سایر استراتژی های رفتاری، مانند موج‌سواری با تکانه و کنترل محرک نیز شناخته شده است. با این وجود، به نظر می‌رسید که نسل‌های قبلی رفتاردرمانی این فواید فوق‌الذکر را بیشتر به‌عنوان محصولات جانبی مشاهدات رفتاری می‌نگرند، نه به‌عنوان پدیده‌های بالینی مستقل.
مزیت اضافی که جنبش موج سوم رفتار درمانی موج سوم برای حوزه بزرگتر رفتار درمانی در این حوزه به ارمغان آورده است، احیای چیزی است که به عنوان نظارت بر خود به عنوان وسیله درمانی شناخته شده است، و تأکید اصلی بر سبک پاسخ متمرکز به عنوان فرآیند تعمیم تغییر رفتار. در واقع، بسیاری از درمان‌های رفتاری موج سوم، مانند ACT، DBT، MBCT و MCT زمان قابل توجهی را صرف پرورش این مجموعه توجه انعطاف‌پذیر از طریق اجرای روش‌های مبتنی بر شواهد، مانند آموزش توجه و تمرین بهوشیاری می‌کنند. علاوه بر این، حوزه رفتار درمانی به عنوان یک کل، اکنون این سبک پاسخ محوری را به عنوان مجموعه‌های رفتاری پیش‌نیاز برای تغییر رفتار به شکل بهینه و انطباق رفتار می‌بیند.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Forwarded from مرتضی مردیها
🖌 لطفاً کمی زندگی کنید

یکی از خاطره‌های انزجار‌آوری که از عصر جاهلیت دارم، این است که گاهی که می‌خواستیم کمی شادی کنیم به‌ خود نهیب می‌زدیم که مثلاً خوشنودی ما روزی است که از ظلم اثری نباشد. این در حالی بود که تجربۀ مستقیم خود من در جنگ نشان داد حتی در شرایطی که از یک دقیقه بعد خودت خبر نداری و هر لحظه ممکن است ترکشی به گوشۀ جانت گیر کند و آن را با خود ببرد، مجبوری زندگی کنی. یعنی گاهی از خوردن چیزی یا دیدن کسی یا گرفتن نامه‌ای یا هر چیزی به همین‌اندازه‌ها خوشحالی کنی.

بگذاريد مسئله را به شکل دیگری مطرح کنم. اگر من بپذیرم ما از نظر سیاسی در یکی از بدترین (یا بدترین) دوران تاریخ ایران زندگی می‌کنیم، آیا ناسازگار است با این‌که در همان حال بگویم روا نیست که سیاست و سرنوشت و فجایعِ آن، تمام فکر و احساس ما را از خود بیانبارد؟

نه! تنها مسئولیت واقعی ما در این دنیا زندگی است. هرچند حتی آن را هم خودمان انتخاب نکرده‌ایم، ولی حالا که به این دنیا آورده شده‌ایم راهی جز زندگی کردن نیست و زندگی یعنی لذت و تنوع و رضایت. بله، بسا که چیزهایی برای این لازم است که به‌راحتی دسترس نیست؛ باری، لااقل برای کسانی که هست و به قدری که هست، آن را زیر هیمنۀ خشم‌ها و افسوس‌ها نیمه‌جان نکنیم.

فرایند بهبود وضع ایران یک روال دنباله‌دار است که در دوران‌های مختلف شاید اقتضائات متفاوتی داشته باشد، ولی فدایی نمی‌خواهد؛ به این معنا که کسی لحظه‌ای از فکر مصائب آن خالی نباشد. همه چیز برای بهتر زیستن است. پس حتی اگر در حال جنگ هم هستید از یک قوطی کنسرو، یک چای، یک لبخند، یک نامه، یک بغل ... شادی کنید. اگر اینطور خیال می‌کنید که زمانی خواهد رسید که نوبت زندگی و شادی است، باور کنید چنان زمانی هرگز نخواهد رسید.

تمام عمر ما روی بلَمی در رودخانه‌ای می‌گذرد. در ضمنِ همین بالا و پایین‌ها و پیچ و خم‌های آن است که زندگی متولد می‌شود و رشد می‌کند و می‌میرد. تمامی آن را از هول و هراس و انتظار و آرزو و حسرت پر نکنیم.

@mardihamorteza
آنچه درمان‌های موج سوم رفتاردرمانی به لحاظ مفهومی و کاربردی به رفتاردرمانی افزوده‌اند (2)
مترجم: دکتر علی فیضی
پذیرش، تمرکز زدایی/گسلش و سبک پاسخ گشوده. علاوه بر رویه‌های مداخله‌ای که به طور متمرکز جهت توجه را آموزش می‌دهند، موج سوم درمان‌های رفتاری از روش‌های مبتنی بر شواهد برای ارتقای پذیرش هیجانی استفاده می‌کنند، که به عنوان مجموعه‌ای رفتاری از تماس پایدار با محتوای هیجانی مشخص می‌شود، بدون اینکه فرآیندهای فکری پیچیده‌ای که باعث عدم مشارکت و اجتناب می‌شوند مانعشان شوند. . در موج سوم درمان‌های رفتاری، رویه‌های درمانی پذیرش و تمرکززدایی/گسلش زیرمجموعۀ حوزۀ سبک پاسخ گشوده توضیح داده می‌شوند. مفهوم کاربردی سبک پاسخ گشوده به کیفیت عملکردی خاصی از پاسخگویی به محیط های داخلی و خارجی خود اشاره می کند. این سبک پاسخ به طور خاص، به میزانی اشاره دارد که یک فرد مایل است با تجربه لحظه حال خود به طور کامل و گشوده ارتباط برقرار کند، بدون این که واکنشی [سرآسیمه] یا تکانشی به آن تجربه نشان دهد. در این تعریف از سبک پاسخ گشوده، مفهوم کاربردی پذیرش به مجموعه‌ای رفتاری از تماس با تجربه لحظه حال اشاره دارد و در عین حال فرد از هرگونه واکنشی که در آن لحظه رخ می‌دهد بدون تلاش غیرضروری برای تنظیم آنها آگاه می‌شود. مفهوم تمرکززدایی/گسلش به مجموعه رفتاری از تماس با تجربه لحظه حال همانگونه که است اشاره دارد. به طور خاص، در زمینه رویدادهای کلامی (افکار و تجارب هیجانی به صورت شفاهی ارزیابی‌شده)، تمرکززدایی/گسلش شامل تجربۀ این رویدادها صرفاً به عنوان رویدادهای ذهنی است نه این ک به عنوان حقیقت تحت اللفظی در نظر گرفته شوند و اساساً از یک حس بزرگتر از خود جدا هستند، . در نهایت، هر تکنیک کاربردی که این جنبه‌های سبک پاسخ گشوده را ارتقا دهد به عنوان رویه‌های پذیرش و تمرکززدایی/گسلش نامیده می‌شود.
بار دیگر، در حوزۀ رفتار درمانی، اهمیت سبک پاسخ گشوده برای ارتقای سلامت و بهزیستی مطلوب تا زمان جنبش موج سوم رفتار درمانی به صراحت مورد توجه قرار نگرفت، اگرچه برخی جنبه های آن به طور جانبی در نسل های قبلی رفتار درمانی مورد توجه قرار گرفته بود . در واقع، درستی و صحت پیگیری مفهوم و تمرین پذیرش توسط بسیاری از محققان و درمانگران رفتاردرمانی به ویژه از اوایل دهه 1990 تا اواسط دهه 2010 مورد تردید قرار گرفته بود. علاوه بر این، در حالی که برخی از جنبه های سبک پاسخ گشوده (به عنوان مثال ، تمرکززدایی/ گسلش از افکار) در درمان شناختی سرچشمه گرفته است ، اما این جنبه‌ها لزوماً به عنوان فرآیندهای اصلی رفتاری تغییر در نسل های قبلی رفتار درمانی تلقی نمی‌شدند.
مزیت افزوده‌ای که موج سوم رفتار درمانی به حوزه بزرگتر رفتار درمانی در رابطه با سبک پاسخ گشوده ارائه کرده این است که زمانی که تلاش‌های تغییر مستقیم در عمل موفقیت‌آمیز یا پایدار نباشد، یک مسیر درمانی جایگزین ارائه می‌دهد. گفتنی است که هدف قرار دادن مستقیم تغییر در هیجان، شناخت و رفتار یکی از ویژگی های بارز سنت رفتاری است. جنبش موج سوم رفتاردرمانی ارزش مفهومی و کاربردی تلاش‌های تغییر مستقیم را نفی نمی‌کند (مانند تغییر در باورهای اصلی، بازسازی شناختی، حواس‌پرتی، سرکوب افکار)، به‌ویژه زمانی که انجام این کار منجر به سازگاری رفتاری بیشتر در مراجع شود. به طور مشابه، درمان‌های موج سوم رفتاری تنها در صورتی سبک پاسخ گشوده را در زمینه‌های خاص به کار می‌گیرند که انجام این کار احتمالاً سازگاری رفتاری و زندگی بانشاط درمانجو را تقویت می‌کند. شواهد موجود نشان می‌دهد که ارتقای سبک پاسخ گشوده از طریق پذیرش و استراتژی‌های تمرکززدایی/گسلش، همراه با ترویج سبک پاسخ متمرکز، به‌ویژه زمانی به کار بسته می‌شود که مجموعه رفتاری کلی درانجو توسط: (الف) تلاش‌های ناکارآمد و در عین حال مداوم برای کنترل و اجتناب از افکار، هیجانات، و خاطرات نامطلوبش محدود شود، یا (ب) دچار درهم تنیدگی شناختی با روایت‌های خویشتن شود.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
آنچه درمان‌های موج سوم رفتاردرمانی به لحاظ مفهومی و کاربردی به رفتاردرمانی افزوده‌اند (3)
مترجم: دکتر علی فیضی
ارزش‌ها، اقدام متعهد هدایت‌شده با ارزش‌ها، و سبک پاسخ‌گویی درگیرانه. برای درمان‌های رفتاری موج سوم، همایندی‌های نیرومندسازی که در زندگی معنا می‌آفریند، مستلزم ایجاد ارتباط با ارزش‌های مستحکم فردی از طریق درگیر شدن در فعالیت‌های روزانه‌ای است که زندگی بانشاط و معنادار را ترویج می‌کند (مثلا زندگی مبتنی بر ارزش). ارزش‌ها در این بافتار را می‌توان این گونه تعریف کرد: «پیامدهای آزادانه انتخاب‌شده و به صورت کلامی ساخته‌شدۀ الگوهای مداوم، پویا و در حال تحول فعالیت، که تقویت‌کننده‌های غالبی را ایجاد می‌کند که در مشارکت در خود الگوی رفتاری ارزشمند به صورت ذاتی وجود دارند». برای مثال، صمیمیت یک ارزش برای درمانجویان بزرگسال است. این ارزش انتخاب شده شخصاً می‌تواند به عنوان یک مقدمه کلامی و همچنین پیامد عمل کند و به هر فعالیتی که منعکس‌کننده آن است (مانند گوش دادن به یک عزیز، آشپزی، کار و معاشرت با همکاران) به‌عنوان تقویت‌کنندۀ ذاتی نیرو ببخشد. به این ترتیب، ارزش‌ها ممکن است به‌عنوان تقویت‌کننده‌ای قوی برای درگیر شدن در مجموعه‌های رفتاری سازگار با آن ارزش‌ها عمل کنند، حتی زمانی که چنین اقداماتی ممکن است ناگزیر منجر به تماس با تجارب آزاردهنده درونی یا آشکار شود. در این شرایط، مجموعه‌های موجود در سبک‌های پاسخ گشوده و متمرکز ممکن است به طور مؤثری با سبک پاسخ درگیر کنش‌گرا ادغام شوند تا پاسخ‌دهی رفتاری انعطاف‌پذیر و انطباقی را ارتقا دهند.
تمرکز صریح بر ارزش‌ها نه تنها در درمان‌های رفتاری موج سوم خاص، مانند ACT گنجانده شده است، بلکه به طور گسترده‌تری در تعدادی از مداخلات تغییر رفتار سنتی، از جمله فعال‌سازی رفتاری، مواجهه درمانی، CBT و مصاحبه انگیزشی ادغام شده است. به عنوان مثال، ACT، که بر زندگی مبتنی بر ارزش ها تاکید دارد، به طور موثری برای نیروبخشی به مواجهه و پیشگیری از پاسخ برای اختلال وسواس فکری- جبری استفاده شده است. علاوه بر این، مداخلات مبتنی بر ارزش اغلب در فعال‌سازی رفتاری برای افسردگی گنجانده می‌شود تا درمانجویان بتوانند به طور فزاینده‌ای با تقویت مثبت از طریق مشارکت در فعالیت‌هایی که برای آنها ارزش قائل هستند و از نظر شخصی معنادار هستند، تماس بگیرند. علاوه بر این، تأثیر تغییر رفتارناشی از مصاحبه انگیزشی را می‌توان با کارروی ارزش‌ها و با کمک به درمانجویان جهت تماس با ناسازگاری‌های بین انتخاب‌های رفتاری فعلی و انتخاب‌های مطلوب که با ارزش‌های ایشان هماهنگ است، افزایش داد و از پتانسیل انگیزشی ناشی از این اختلاف برای ارائۀ یک مثال جها تمایل به ایجاد تغییرات رفتاری انطباقی استفاده کرد. این رویکردها همگی نشان می‌دهند که چگونه ارزش‌ها، در یک سبک پاسخ درگیرانه، می‌توانند به عنوان انگیزه‌ای برای مشارکت در فعالیت‌ها و رفتارهای ارتقا دهنده سلامت، علی‌رغم موانعی که توسط تجربیات ناراحت‌کننده درونی ایجاد می‌شود عمل کنند. نیروبخشی به اصول تغییر رفتار دارای پشتیبانی تجربی، مانند مواجهه درمانی و فعال‌سازی رفتاری، با ارزش‌ها نمونه‌ای از مزیت‌های افزودۀ جنبش موج سوم رفتار درمان است، و نشان می‌دهد که چگونه این یکپارچگی فرآیندها منجر به ترکیب مؤثر تکنیک‌ها در چندین نسل رفتاردرمانی شده است.
در مجموع، از دیدگاه موج سوم رفتاردرمانی، سازگاری رفتاری یا انعطاف‌پذیری روانی بیشتر که با ترکیبی از سبک‌های پاسخ متمرکز، باز و درگیر مشخص می‌شود، ممکن است به عنوان یک حالت ایده‌آل از رفاه و سلامت مطلوب در نظر گرفته شود. این مهارت‌های رفتاری کشمکش‌های روانی را از بین نمی‌برند، بلکه به افراد کمک می‌کنند تا خود را در جریان شادی‌ها و غم‌ها که نتیجه اجتناب‌ناپذیر شرایط پیچیده انسانی هستند، هدایت کنند. مهارت‌های رفتاری که در این سه سبک پاسخ قرار می‌گیرند نیز به صورت پویا برای کمک به ارتقای عملکرد رفتاری انطباقی در حوزه‌های مهم زندگی (درگیرانه) و در عین حال تقویت فرآیندهای توجهی (آگاه) و شناختی (گشوده) برای ارتقای هدف نهایی افزایش سازگاری رفتاری، تعامل دارند. هیز و همکاران در بررسی روش‌های موج سوم رفتاردرمانی (2011) وحدت سبک‌های پاسخگویی متمرکز، گشوده و درگیرانه را به شرح زیر خلاصه می کند:
مانند پایه‌های یک صندلی، زمانی که فرد گشوده، آگاه و درگیر است، مبنایی متعادل برای تفکر، احساس و رفتار انعطاف پذیرتر ایجاد می شود. از نظر استعاری، گویی فضای زندگی بزرگتری وجود دارد که فرد بتواند در آن تجربه کند و رشد کند و با تجربه‌هایش به حرکت درآید. اگرچه همه رویکردها همه فرآیندها را هدف قرار نمی‌دهند، به نظر می‌رسد که شکل‌های بافتاری CBT برای افزایش انعطاف‌پذیری روانی استفاده کنندگان آن با پرورش رویکرد گشوده‌تر، آگاه‌تر و درگیرانه‌تر برای زندگی طراحی شده‌اند.
Forwarded from RANDiranofficial
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸وبینار تبیین گسلش شناختی در مداخله‌ی ACT استيون هيز
▫️تسهیلگر: حسین سعیدی
▫️گروه: روان‌درمانی نوین و دقیق
▫️مشاهده در آپارات: https://www.aparat.com/v/CYEG9

Randiranofficial.com
Forwarded from RANDiranofficial
🔸وبینار «ACT: گمشده در ترجمه، سرگشته در کارگاه»

(کاوشی دربارۀ تاریخچۀ پدیداری به نام ACT در ایران)


▫️ دکتر علی فیضی (روان‌درمانگر و مترجم ACT)

🗓 دوشنبه 23 بهمن، ساعت 18:30
🙋‍♂️ به همراه پلن پرسش و پاسخ
🏣 برای روان‌شناسان، مشاوران، روان‌پزشکان

💻 بستر برگزاری: گوگل میت
🎥 امکان مشاهدۀ آفلاین

▫️گروه رواندرمانی نوین و دقیق (رَند)
▪️randiranofficial.com
▪️https://www.tg-me.com/randiranofficial
▪️instagram.com/rand.iran.official
Forwarded from RANDiranofficial
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸وبینار ACT: گمشده در ترجمه، سرگشته در کارگاه
(کاوشی دربارۀ تاریخچۀ پدیداری به نام ACT در ایران)

▫️تسهیلگر: دکتر علی فیضی (روان‌درمانگر و مترجم ACT)
▫️برای: روان‌شناسان، مشاوران، روان‌پزشکان
▫️تاریخ برگزاری: دوشنبه 23 بهمن 1402
▫️گروه: روان‌درمانی نوین و دقیق

Randiranofficial.com
2024/11/14 12:04:45
Back to Top
HTML Embed Code: