وقتی مهارتهای توجه متمرکز، آگاهی گشوده و نیت مهربانانه را در خود پرورش میدهیم بر طبق پژوهشها:
1. سیستم ایمنی بدنمان برای مبارزه با بیماریهای عفونی نیرومندتر میشود.
2. میزان آنزیم تلومراز بهینه میشود. این آنزیم پایانۀ کروموزمهای ما را تعمیر و از کوتاه شدن آنها جلوگیری کرده و سلولهایمان -و در نتیجه ما- را جوان، با عملکرد خوب و سالم نگه میدارد.
3. تنظیم اپیژنتیک ژنهای ما را بهبود بخشیده و به پیشگیری از التهابهای تهدیدکنندۀ زندگی کمک میکند.
4. عوامل سلامت قلبی عروقی را تغییر داده، میزان کلسترول، فشار خون و عملکرد قلب ما را بهبود میبخشد.
5. یکپارچگی و انسجام در مغز را افزایش داده و منجر به هماهنگی و تعادل بیشتر در پیوندهای ساختاری و عملکردی درون سیستم عصبی میشود. نتیجۀ این هماهنگی و انسجام، آسانتر شدن عملکرد بهینه از جمله خودتنظیمی، حل مساله و رفتار سازگارانه میشود که قلب و اساس نیکزیستی است.
خلاصه این که یافتههای علمی اکنون نشان میدهد: ذهن ما میتواند سلامتی بدن ما را تغییر بدهد و فرایند پیری را کندتر کند.
علاوه بر این اکتشافات عینی، یافتههای ذهنی اما به همان اندازه قدرتمند داریم که کسب و پرورش این مهارتها -چطور توجه خود را متمرکز کنیم، هشیاری گشودهای داشته باشیم و نیت خود را مهربانی و مراقبت قرار بدهیم- چطور حس نیکزیستی، پیوند با دیگران (به شکل بهبود همدلی و شفقت)، تعادل هیجانی و تابآوری در برابر چالشها را افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد انجام تمرینهای مرتبط با سه مهارت یاد شده با افزایش هدفمندی و معناداری زندگی و آسانیِ بودن -که برخی متانت مینامند- نیز پرورش مییابد.
منبع:
Siegel, D. (2018). Aware: The Science and Practice of Presence--The Groundbreaking Meditation Practice. Penguin.
1. سیستم ایمنی بدنمان برای مبارزه با بیماریهای عفونی نیرومندتر میشود.
2. میزان آنزیم تلومراز بهینه میشود. این آنزیم پایانۀ کروموزمهای ما را تعمیر و از کوتاه شدن آنها جلوگیری کرده و سلولهایمان -و در نتیجه ما- را جوان، با عملکرد خوب و سالم نگه میدارد.
3. تنظیم اپیژنتیک ژنهای ما را بهبود بخشیده و به پیشگیری از التهابهای تهدیدکنندۀ زندگی کمک میکند.
4. عوامل سلامت قلبی عروقی را تغییر داده، میزان کلسترول، فشار خون و عملکرد قلب ما را بهبود میبخشد.
5. یکپارچگی و انسجام در مغز را افزایش داده و منجر به هماهنگی و تعادل بیشتر در پیوندهای ساختاری و عملکردی درون سیستم عصبی میشود. نتیجۀ این هماهنگی و انسجام، آسانتر شدن عملکرد بهینه از جمله خودتنظیمی، حل مساله و رفتار سازگارانه میشود که قلب و اساس نیکزیستی است.
خلاصه این که یافتههای علمی اکنون نشان میدهد: ذهن ما میتواند سلامتی بدن ما را تغییر بدهد و فرایند پیری را کندتر کند.
علاوه بر این اکتشافات عینی، یافتههای ذهنی اما به همان اندازه قدرتمند داریم که کسب و پرورش این مهارتها -چطور توجه خود را متمرکز کنیم، هشیاری گشودهای داشته باشیم و نیت خود را مهربانی و مراقبت قرار بدهیم- چطور حس نیکزیستی، پیوند با دیگران (به شکل بهبود همدلی و شفقت)، تعادل هیجانی و تابآوری در برابر چالشها را افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد انجام تمرینهای مرتبط با سه مهارت یاد شده با افزایش هدفمندی و معناداری زندگی و آسانیِ بودن -که برخی متانت مینامند- نیز پرورش مییابد.
منبع:
Siegel, D. (2018). Aware: The Science and Practice of Presence--The Groundbreaking Meditation Practice. Penguin.
نکات کوتاه بالینی نکات کوتاه بالینی در انجام ACT
نکته نوزدهم
اولین قدم در پذیرش درد، توجه به آن و تصدیق حضور آن است. اگر به درد توجه نکنید و حضور آن را تایید نکنید شانسی برای پذیرشش ندارید. همین که به حضور درد توجه کردید آنگاه میتوانید از دیگر تکنیکها برای تسهیل پذیرش درد استفاده کنید.
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکته نوزدهم
اولین قدم در پذیرش درد، توجه به آن و تصدیق حضور آن است. اگر به درد توجه نکنید و حضور آن را تایید نکنید شانسی برای پذیرشش ندارید. همین که به حضور درد توجه کردید آنگاه میتوانید از دیگر تکنیکها برای تسهیل پذیرش درد استفاده کنید.
#علی_فیضی
#Learning_ACT
Forwarded from آکادمی رواندرمانی
مدل دریافت اطلاعات (The Intake Model ) به ما می گوید قبل از شروع «مداخله» یک ارزیابی بالینی کامل انجام دهیم. به ما آموزش داده شده است که در مورد مشکل ارائه شده مراجع، سوابق خانوادگی، سابقه روانپزشکی و غیره اطلاعات بیشتری کسب کنیم. هر چقدر هم که مدل دریافت اطلاعات منطقی به نظر می رسد، وقتی در اولین جلسه صرفاً به کسب اطلاعات در مورد مراجع خود بپردازیم آنها را از دست خواهیم داد. در این شرایط مراجع شما با تصور این که کمکی نگرفته پس از اولین جلسه، درمان را رها میکند. من دیدگاه متفاوتی را پیشنهاد می کنم که نامش الگوی تعاملی (Engagement Model) است. به بیان ساده، یک مدل تعامل بر میزان مشارکت فعال مراجع در فرآیند درمان تمرکز دارد. برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید از همان باتدا فضایی سرشار از امنیت عاطفی ایجاد کنیم. این امر برای ساختن و پروراندن یک محیط نگهدارنده که رشد مراجع را تسهیل می کند و امیدواری را از اولین جلسه در او ایجاد می کند، حیاتی است. بنا به الگوی تعامل اگرچه لازم است ابتدا مراجعان خود را بشناسیم اما لازم نیست همه چیز را دربارۀ ایشان بدانیم. در واقع، حتی ممکن است در پایان جلسه اول، برخی از اطلاعات پیشزمینهای را از دست بدهیم. آنچه مدل تعاملی تجویز میکند این است که ارزیابی و مداخلات به صورت مداوم انجام بپذیرد است. یک جلسه اول خوب بیشتر به کارهایی مربوط است که انجامش را به حالت تعلیق در می آورید تا آن اقداماتی که انجام میدهید.
در حالی که مدل دریافت اطلاعات، به دادههای ورودی اولیه اهمیت میدهد، اولویت الگوی تعاملی پیوند بین درمانگر و مراجع است. اولی به این علاقه مند است که درمانگر به چه اطلاعاتی نیاز دارد، و دومی بر آنچه که مراجع نیاز دارد تمرکز می کند. مدل تعاملی میبیند که یکی از مهمترین چیزها در جلسه اول، ایجاد زمینهای است که تعامل عمیق را تسهیل میکند و تاکید بیش از حدی بر دریافت کامل اطلاعات اولیه ندارد.
الگوی تعاملی این سؤالات را که در ذهن مراجع وجود دارد بسیار مهم میشمارد: «آیا می توانی با من ارتباط برقرار کنی؟ آیا می توانی عمق رنج من را درک کنی؟ آیا مرا در سطح عمیقی درک می کنی؟» همانطور که کارل راجرز می گوید: «وقتی شخصی متوجه می شود که عمیقاً شنیده شده است، چشمانش مرطوب می شود. من فکر می کنم به معنای واقعی او از خوشحالی گریه میکند. انگار دارد میگوید: «خدایا شکرت، کسی صدایم را شنید. کسی میداند که کسی شبیه من بودن چگونه است.
منبع:
Chow, D. (2019). The First Kiss: Undoing the Intake Model and Igniting First Sessions in Psychotherapy. Correlate Press.
در حالی که مدل دریافت اطلاعات، به دادههای ورودی اولیه اهمیت میدهد، اولویت الگوی تعاملی پیوند بین درمانگر و مراجع است. اولی به این علاقه مند است که درمانگر به چه اطلاعاتی نیاز دارد، و دومی بر آنچه که مراجع نیاز دارد تمرکز می کند. مدل تعاملی میبیند که یکی از مهمترین چیزها در جلسه اول، ایجاد زمینهای است که تعامل عمیق را تسهیل میکند و تاکید بیش از حدی بر دریافت کامل اطلاعات اولیه ندارد.
الگوی تعاملی این سؤالات را که در ذهن مراجع وجود دارد بسیار مهم میشمارد: «آیا می توانی با من ارتباط برقرار کنی؟ آیا می توانی عمق رنج من را درک کنی؟ آیا مرا در سطح عمیقی درک می کنی؟» همانطور که کارل راجرز می گوید: «وقتی شخصی متوجه می شود که عمیقاً شنیده شده است، چشمانش مرطوب می شود. من فکر می کنم به معنای واقعی او از خوشحالی گریه میکند. انگار دارد میگوید: «خدایا شکرت، کسی صدایم را شنید. کسی میداند که کسی شبیه من بودن چگونه است.
منبع:
Chow, D. (2019). The First Kiss: Undoing the Intake Model and Igniting First Sessions in Psychotherapy. Correlate Press.
Forwarded from آکادمی رواندرمانی
FIT Waht is it (in persian version).pdf
268 KB
درمان آگاهی یافته از بازخورد چیست؟
Forwarded from طرحینو
💠سرفصل های دوره:
🔺آشنایی با الگوی ACT سنتی با تکیه بر جدیدترین منابع آموزشی و درس گفتارهای دکتر استیون هیز و دکتر راس هریس
🔹مدل انعطاف پذیری روانشناختی، مفهومپردازی در مورد ACT،
🔸ارزیابی انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹آموزش تکنیکهای افزایش انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹پروتکل افزایش شش گام انعطافپذیری روانشناختی با ماتریکس
🔹مهارتهای پیشرفتۀ ACT
🔸چگونه اولین جلسه ACT را با اثربخشی بیشتری شروع کنیم؟
🔹شیوههای تقویت اتحاد درمانی به عنوان مهمترین متغیر پیشبینیکنندۀ اثربخشی رواندرمانی
🔸شیوههای افزایش ظرفیت فراهیجانی درمانگر برای استفادۀ موثرتر از مهارتهای ACT
🔹مهارتهای کاهش خطاهای ناخواسته در فرایند رواندرمانی (به عنوان مثال: واکنش نشان دادن موثر به درمانجوی پرحرف، تنبیه نکردن رفتارهای مثبت درمانجو، واکنش مناسب به پاسخ «نمیدانم» درمانجو)
🔸کاربرد اکت برای مشکلات مرتبط با تروما
🔹رل_پلی ،مشاهده فیلم ،ارائه جزوه و کتابچه های آموزشی
🟣 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
@tarhinow10
🔺آشنایی با الگوی ACT سنتی با تکیه بر جدیدترین منابع آموزشی و درس گفتارهای دکتر استیون هیز و دکتر راس هریس
🔹مدل انعطاف پذیری روانشناختی، مفهومپردازی در مورد ACT،
🔸ارزیابی انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹آموزش تکنیکهای افزایش انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹پروتکل افزایش شش گام انعطافپذیری روانشناختی با ماتریکس
🔹مهارتهای پیشرفتۀ ACT
🔸چگونه اولین جلسه ACT را با اثربخشی بیشتری شروع کنیم؟
🔹شیوههای تقویت اتحاد درمانی به عنوان مهمترین متغیر پیشبینیکنندۀ اثربخشی رواندرمانی
🔸شیوههای افزایش ظرفیت فراهیجانی درمانگر برای استفادۀ موثرتر از مهارتهای ACT
🔹مهارتهای کاهش خطاهای ناخواسته در فرایند رواندرمانی (به عنوان مثال: واکنش نشان دادن موثر به درمانجوی پرحرف، تنبیه نکردن رفتارهای مثبت درمانجو، واکنش مناسب به پاسخ «نمیدانم» درمانجو)
🔸کاربرد اکت برای مشکلات مرتبط با تروما
🔹رل_پلی ،مشاهده فیلم ،ارائه جزوه و کتابچه های آموزشی
🟣 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
@tarhinow10
بافتارگرایی کارکردی و ACT
بافتار کارکردی شکلی از تفکر عملگرایانه (pragmatic) است که تمرکز آن بر این ایده است: پیشبینی رویدادها و تأثیرگذاری بر آنها با استفاده از مفاهیم و قواعد کلی که مبنای علمی دارند.
برای بافتارگرایان کارکردی، حقیقت یک ایده در کارکرد یا مفید بودن آن نهفته است.
این «معیار صدق» کار موفق نامیده می شود. چیزی درست یا معتبر تلقی می شود که به اقدامی منجر شود که در جهت دستیابی به یک هدف واضح بیان شده کار کند.
چنین هدفی بافتارگرایی کارکردی را از انواع دیگر بافتارگرایی (مانند روانشناسی روایت، هرمنوتیک، برساختگرایی اجتماعی و غیره) متمایز میکند، اما از دیدگاه بافتارگرایان کارکردی این رویکردهای دیگر به عنوان دوستان بافتارگرایی کارکردی در نظر گرفته میشود .
در به کار بستن ACT، ما درمانجو را تشویق میکنیم که معیار صدق «مطابقت افکار با واقعیت» را کنار بگذارد و مدام او را به تامل دربارۀ این سوال دعوت میکنیم که «از صمیم قلب و از عمق وجود از زندگی چه میخواهید؟» چنین پرسشی توجه به معیار صدق کار موفق را درون خود نهفته دارد: آیا یک فکر یا برنامه به درمانجو در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش کمک میکند یا نه.
رویکرد ACT این است که از درمانجو دعوت شود تا به افکار خود به عنوان یک روش ممکن برای تفکر دربارۀ امور نگاه کند نه تنها روش ممکن.
ما درمانجو را تشویق می کنیم که روی آنچه که در تلاش برای به رسیدن به آن است تمرکز کند و در مورد این حقیقت که ممکن است روش های متفاوتی برای فکر کردن دربارۀ موقعیت آنها وجود داشته باشد، ذهنی باز داشته باشد.
بافتار کارکردی شکلی از تفکر عملگرایانه (pragmatic) است که تمرکز آن بر این ایده است: پیشبینی رویدادها و تأثیرگذاری بر آنها با استفاده از مفاهیم و قواعد کلی که مبنای علمی دارند.
برای بافتارگرایان کارکردی، حقیقت یک ایده در کارکرد یا مفید بودن آن نهفته است.
این «معیار صدق» کار موفق نامیده می شود. چیزی درست یا معتبر تلقی می شود که به اقدامی منجر شود که در جهت دستیابی به یک هدف واضح بیان شده کار کند.
چنین هدفی بافتارگرایی کارکردی را از انواع دیگر بافتارگرایی (مانند روانشناسی روایت، هرمنوتیک، برساختگرایی اجتماعی و غیره) متمایز میکند، اما از دیدگاه بافتارگرایان کارکردی این رویکردهای دیگر به عنوان دوستان بافتارگرایی کارکردی در نظر گرفته میشود .
در به کار بستن ACT، ما درمانجو را تشویق میکنیم که معیار صدق «مطابقت افکار با واقعیت» را کنار بگذارد و مدام او را به تامل دربارۀ این سوال دعوت میکنیم که «از صمیم قلب و از عمق وجود از زندگی چه میخواهید؟» چنین پرسشی توجه به معیار صدق کار موفق را درون خود نهفته دارد: آیا یک فکر یا برنامه به درمانجو در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش کمک میکند یا نه.
رویکرد ACT این است که از درمانجو دعوت شود تا به افکار خود به عنوان یک روش ممکن برای تفکر دربارۀ امور نگاه کند نه تنها روش ممکن.
ما درمانجو را تشویق می کنیم که روی آنچه که در تلاش برای به رسیدن به آن است تمرکز کند و در مورد این حقیقت که ممکن است روش های متفاوتی برای فکر کردن دربارۀ موقعیت آنها وجود داشته باشد، ذهنی باز داشته باشد.
Forwarded from مدرسه درمانگری هما
📣دانشگاه شهید بهشتی برگزار میکند:
🛑اولین دوره #پیشرفته تربیت درمانگر ACT
📌 امکان گذراندن دوره مقدماتی نیز مهیا شده است.
💥 مرور و تمرین گام به گام پروتکل #ACT برای درمان اختلالات هیجانی
(افسردگی،اضطراب، وسواس ...)
⏰ مدت : 80 ساعت
👨🏼🏫 با تدریس دکتر علی فیضی
- متخصص روانشناسی سلامت دانشگاه تهران
- دانش آموخته اساتید بین المللی ACT (استیون هیز و رایس هریس)
💎مزایای دوره پیشرفته ACT:
📍مدرک معتبر و ۲ زبانه از دانشکده روانشناسی #دانشگاه_شهیدبهشتی
📍امکان بازبینی آفلاین پس از دوره
📍 ارائه کیس
📍سوپرویژن گروهی
📍دریافت ویس جلسات دوره
---------------------
جهت مشاوره رایگان و دریافت سرفصل ها:
📱http://wa.me/989367941657
🆔@homa_veladat
📞 02122407090 - 09367941657
🆔تلگرام :
@homa_center1
🆔اینستاگرام :
instagram.com/homa.center
🛑اولین دوره #پیشرفته تربیت درمانگر ACT
📌 امکان گذراندن دوره مقدماتی نیز مهیا شده است.
💥 مرور و تمرین گام به گام پروتکل #ACT برای درمان اختلالات هیجانی
(افسردگی،اضطراب، وسواس ...)
⏰ مدت : 80 ساعت
👨🏼🏫 با تدریس دکتر علی فیضی
- متخصص روانشناسی سلامت دانشگاه تهران
- دانش آموخته اساتید بین المللی ACT (استیون هیز و رایس هریس)
💎مزایای دوره پیشرفته ACT:
📍مدرک معتبر و ۲ زبانه از دانشکده روانشناسی #دانشگاه_شهیدبهشتی
📍امکان بازبینی آفلاین پس از دوره
📍 ارائه کیس
📍سوپرویژن گروهی
📍دریافت ویس جلسات دوره
---------------------
جهت مشاوره رایگان و دریافت سرفصل ها:
📱http://wa.me/989367941657
🆔@homa_veladat
📞 02122407090 - 09367941657
🆔تلگرام :
@homa_center1
🆔اینستاگرام :
instagram.com/homa.center
Forwarded from روانکاوی و روانشناسی انتقادی
با سلام
پاسخگوی گرامی: پرسشنامه حاضر بخشی از یک پژوهش مشترک در حال انجام در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه شهید بهشتی است. پاسخگویی به این پرسشنامه براساس تجربیات شما نیازمند حداکثر 20 دقیقه زمان است. لازم به ذکر است که به پاسخ دهندگان گرانقدر اطمینان داده میشود که کلیه اطلاعات و پاسخهای اخذ شده به صورت کاملاً محرمانه و بدون ذکر نام باقی خواهند ماند. پیشاپیش از همکاری صمیمانه شما کمال تشکر را داریم. در انتها چنانچه هر گونه پرسشی دربارهی روند پژوهش داشتید میتوانید به شماره و آدرس ایمیل که در پایان پرسشنامه آمده است پیام بدهید.
https://survey.porsline.ir/s/2QxrDCh4
پاسخگوی گرامی: پرسشنامه حاضر بخشی از یک پژوهش مشترک در حال انجام در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه شهید بهشتی است. پاسخگویی به این پرسشنامه براساس تجربیات شما نیازمند حداکثر 20 دقیقه زمان است. لازم به ذکر است که به پاسخ دهندگان گرانقدر اطمینان داده میشود که کلیه اطلاعات و پاسخهای اخذ شده به صورت کاملاً محرمانه و بدون ذکر نام باقی خواهند ماند. پیشاپیش از همکاری صمیمانه شما کمال تشکر را داریم. در انتها چنانچه هر گونه پرسشی دربارهی روند پژوهش داشتید میتوانید به شماره و آدرس ایمیل که در پایان پرسشنامه آمده است پیام بدهید.
https://survey.porsline.ir/s/2QxrDCh4
Porsline
پرسشنامه1 - 2
با پُرسلاین به راحتی پرسشنامه خود را طراحی و ارسال کنید و با گزارشهای لحظهای آن به سرعت تصمیم بگیرید.
قصد پیادهسازی: ابزاری موثر برای دستیابی به هدف
تعیین اهداف مهم است، اما داشتن نیت قوی برای دستیابی به آنها همیشه کافی نیست. اینجاست که قصد پیادهسازی و تکنیکهای مطرح میشوند: برنامههای خاصی که از دستیابی به هدف پشتیبانی میکنند. مقاصد پیاده سازی، برنامه های مشخصی هستند که در صورت مواجه شدن با شرایط مناسب، به طور خودکار رفتارهای هدفمند را راهاندازی می کنند.
یک قصد پیاده سازی دارای دو جزء است - جزء «اگر ... آنگاه ...» که موقعیت را مشخص میکند، و جزء «سپس» که پاسخ هدفمند را بیان می کند. به عنوان مثال، "اگر دوشنبه از سر کار به خانه برگردم (موقعیت)، سپس برای یک دویدن 30 دقیقه ای (پاسخ) خواهم رفت."
پژوهشها نشان می دهد که قصدهای پیادهسازی باعث بهبود دستیابی به هدف می شود زیرا:
به طور استراتژیک نشانههای موقعیتی را با پاسخهای هدفدار مرتبط میکنید، و در هنگام مواجهه با نشانه، رفتار را خودکارتر کنید.
ارتباط ذهنی بین نشانه و پاسخ ایجاد میکنید که حتی زمانی که منابع شناختی کاهش مییابد ادامه دارد.
دسترسی و کارایی پاسخ هدفمند را در زمانی که فرصت پیش آمد افزایش میدهید.
به خود برای غلبه بر محدودیت های اراده و انگیزه کمک میکنید. گرایش رفتاری برای عمل آماده می شود.
در مورد زمان، مکان و نحوه عمل کردن اطلاعات دقیقی مشخص میکنید تا اهداف مبهمی وجود نداشته باشد.
برای ایجاد قصد پیادهسازی موثر:
هدف و بافتار خاصی را برای زمانی که پاسخ مورد نظر است، مشخص کنید. هرچه تعریف دقیق تر باشد، بهتر است.
پیوندهای نشانه- پاسخی را انتخاب کنید که به راحتی در محیط و روال خود با آنها مواجه خواهید شد.
قالب اگر-آنگاه را تا حد امکان ملموس، دقیق و واقعی کنید.
برای تقویت ارتباط نشانه-پاسخ، برنامه را در طول زمان تکرار کنید.
قصدهای پیاده سازی را با تکنیک های دیگر مانند نظارت بر پیشرفت و پاداشدهی ترکیب کنید.
قصدهای پیاده سازی بر اساس برنامههای روشن اگر-آنگاه بوده و اقدامات مورد نظر را خودکار و تسهیل می کند. استفاده از آنها یک استراتژی مبتنی بر شواهد برای افزایش دستیابی به هدف از طریق آمادگی موقعیتی، اختصاصی بودن و خودکار بودن است.
تعیین اهداف مهم است، اما داشتن نیت قوی برای دستیابی به آنها همیشه کافی نیست. اینجاست که قصد پیادهسازی و تکنیکهای مطرح میشوند: برنامههای خاصی که از دستیابی به هدف پشتیبانی میکنند. مقاصد پیاده سازی، برنامه های مشخصی هستند که در صورت مواجه شدن با شرایط مناسب، به طور خودکار رفتارهای هدفمند را راهاندازی می کنند.
یک قصد پیاده سازی دارای دو جزء است - جزء «اگر ... آنگاه ...» که موقعیت را مشخص میکند، و جزء «سپس» که پاسخ هدفمند را بیان می کند. به عنوان مثال، "اگر دوشنبه از سر کار به خانه برگردم (موقعیت)، سپس برای یک دویدن 30 دقیقه ای (پاسخ) خواهم رفت."
پژوهشها نشان می دهد که قصدهای پیادهسازی باعث بهبود دستیابی به هدف می شود زیرا:
به طور استراتژیک نشانههای موقعیتی را با پاسخهای هدفدار مرتبط میکنید، و در هنگام مواجهه با نشانه، رفتار را خودکارتر کنید.
ارتباط ذهنی بین نشانه و پاسخ ایجاد میکنید که حتی زمانی که منابع شناختی کاهش مییابد ادامه دارد.
دسترسی و کارایی پاسخ هدفمند را در زمانی که فرصت پیش آمد افزایش میدهید.
به خود برای غلبه بر محدودیت های اراده و انگیزه کمک میکنید. گرایش رفتاری برای عمل آماده می شود.
در مورد زمان، مکان و نحوه عمل کردن اطلاعات دقیقی مشخص میکنید تا اهداف مبهمی وجود نداشته باشد.
برای ایجاد قصد پیادهسازی موثر:
هدف و بافتار خاصی را برای زمانی که پاسخ مورد نظر است، مشخص کنید. هرچه تعریف دقیق تر باشد، بهتر است.
پیوندهای نشانه- پاسخی را انتخاب کنید که به راحتی در محیط و روال خود با آنها مواجه خواهید شد.
قالب اگر-آنگاه را تا حد امکان ملموس، دقیق و واقعی کنید.
برای تقویت ارتباط نشانه-پاسخ، برنامه را در طول زمان تکرار کنید.
قصدهای پیاده سازی را با تکنیک های دیگر مانند نظارت بر پیشرفت و پاداشدهی ترکیب کنید.
قصدهای پیاده سازی بر اساس برنامههای روشن اگر-آنگاه بوده و اقدامات مورد نظر را خودکار و تسهیل می کند. استفاده از آنها یک استراتژی مبتنی بر شواهد برای افزایش دستیابی به هدف از طریق آمادگی موقعیتی، اختصاصی بودن و خودکار بودن است.
تلاشی دوباره برای رفع سوءتفاهمها دربارۀ ارتباط CBT و ACT: تاریخ نجاتمان میدهد؟
نویسنده: علی فیضی
در آمریکا هم تنشهایی حتی حضوری مثلا جر و بحث کوتاه میان سالکوفسکیس و ویلسون رخ داد یا حتی کار به اتهام زنی رسید: رابرت لیهی در کنفرانسی هیز را متهم کرد که گنجشکی به نام موریتا تراپی را گرفته و به عنوان قناری تحت عنوان ACT میفروشد. هنوز هم سالکووسکیس حتی وقتی دارد با استفان هافمن دربارۀ درمان فرایندمدار بحث میکند با نیش و کنایه دربارۀ نظریۀ چارچوب ارتباطی صحبت میکند و توئیتهای تند و نیز دربارۀ ACT میزند؛ و هنوز هم جرالد دیویسون و گولدفرید نگاهی انتقادی و از موضع استاد به شاگرد به فعالیتهای استیون هیز دارند. در ایران هم ماجرا به زبان دیگری اما با محتوایی تقریبا مشابه شروع شد و ادامه دارد: از ده دوازده سال پیش که ACT وارد ایران شد محبوبیت پیدا کرد اما همچون جایی که متولد شد مورد طعنه و کنایه و ناارزندهسازی هم قرار گرفت: «حرف جدیدی ندارد؛ خیلی چیزها را از خیلی جاهای دیگر گرفته اما به نام خودش سندش را زده است (این جاهای دیگر تنوع جالبی داشتند: از بودیسم گرفته تا اندیشههای ویگوتسکی، رواقیگری و حتی خود CBT)؛ پایه و مبنای محکمی ندارد و مکمل CBT است و برای آموختن آن اول باید CBT یاد گرفت، مد روز است و در کل استقبالی که از آن میشود چندان به محتوی آن ربطی ندارد و به چیزهای دیگری مرتبط است.» یکی از تازهترین ایرادها -البته در راستای همان حرف تقریبا قدیمی «حرف نویی در چنتهاش نیست»- این است: Fusion را راچمن قبلا گفته، هیز در سال 2000 مفهوم جدیدی ارائه نکرد.
همینجاست که میشود پرسید: آیا مطالعۀ تاریخ ما را از اینطور بحثها و گرفتاریها نجاتمان میدهد؟ شاید بله.
در مورد این که ارتباط ACT و فیوژن چیست میشود تحقیقی کتابخانهای کرد و نتیجه گرفت.
پس برویم سراغ تاریخ:
احتمالا به سال 2000 بر مبنای تداعی اشاره شده (ویرایش اول کتاب راهنمای ACT در سال 1999 منتشر شد و کتابی با عنوان راهنمای عملی ACT در سال 2004 و مقالۀ مشهور موسوم به «موج سوم رفتاردرمانی» هم در همین سال منتشر شد).
در مورد Fusion قضیه چیست؟ از قرار معلوم واژۀ «fusion» بین فکر و اقدام اولین بار در مقالهای راچمن به سال 1993 ارائه شده است. راچمن در مقالۀ مذکور در بافتار مشکلات مربوط به وسواس، فیوژن یا آمیختگی را چنین تعریف میکند:
«فیوژن به پدیدهای روانشناختی اطلاق میشود که در آن به نظر میرسد بیمار فعالیت وسواسی و عمل ممنوع را از نظر اخلاقی معادل میداند. در چنین حالتی از نظر اخلاقی، حتی فکر کردن به هل دادن یک پیرمرد به روی ریل راهآهن به همان اندازه بد است که واقعاً او را هل بدهیم. تصویر وسواسی از داشتن رابطه جنسی با یک شخصیت مذهبی غیراخلاقی است و بنابراین فرد از نظر اخلاقی در قبال تصویر مسئول است. این افکار ناگزیر منجر به احساس گناه و تحقیر خود می شود.»
حالا بیایید تعریف «cognitive fusion» را انگار اولین هیز و همکارانش در اولین ویرایش کتابی راهنمای ACT به کار بردند را ببنیم:
«نمادها به شدت با رویدادهایی که توصیف می کنند و با افرادی که آنها را توصیف می کنند به هم متصل میشوند. به عنوان مثال، درمانجو می گوید: «من افسردهام» این جمله به نظر یک توصیف است، اما اینطور نیست. چنین توصیفی نشان می دهد که درمانجو با برچسب کلامی آمیخته شده و با آن به عنوان یک موضوع مرتبط با ذات یا هویت برخورد کرده است، نه احساس. "من افسردهام" یک احساس را به عنوان یک مسئله وجودی ایجاد می کند - "...ام" . بالاخره «است» شکلی از کلمه "بودن" است.»
جالب است که کوهلنبرگ و هیز در سال 1993 در مقالهای با عنوان «رفتاردرمانی رادیکال: دو مثال معاصر» از همین پدیده هرچند با عنوانی دیگر همین تعریف را ارائه میکنند:
Literality: کلمات به گونه ای به کار می روند که گویی به معنای چیزهایی هستند که به آنها اشاره می کنند یا خود آن چیزها هستند. بنابراین، یک کلمه و موقعیتی که به آن اشاره می شود را به راحتی می توان با هم اشتباه گرفت، و بسیاری از کارکردهایی که به موقعیت پایبند هستند، با توجه به کلمات هم حاضر میشوند.
نویسنده: علی فیضی
در آمریکا هم تنشهایی حتی حضوری مثلا جر و بحث کوتاه میان سالکوفسکیس و ویلسون رخ داد یا حتی کار به اتهام زنی رسید: رابرت لیهی در کنفرانسی هیز را متهم کرد که گنجشکی به نام موریتا تراپی را گرفته و به عنوان قناری تحت عنوان ACT میفروشد. هنوز هم سالکووسکیس حتی وقتی دارد با استفان هافمن دربارۀ درمان فرایندمدار بحث میکند با نیش و کنایه دربارۀ نظریۀ چارچوب ارتباطی صحبت میکند و توئیتهای تند و نیز دربارۀ ACT میزند؛ و هنوز هم جرالد دیویسون و گولدفرید نگاهی انتقادی و از موضع استاد به شاگرد به فعالیتهای استیون هیز دارند. در ایران هم ماجرا به زبان دیگری اما با محتوایی تقریبا مشابه شروع شد و ادامه دارد: از ده دوازده سال پیش که ACT وارد ایران شد محبوبیت پیدا کرد اما همچون جایی که متولد شد مورد طعنه و کنایه و ناارزندهسازی هم قرار گرفت: «حرف جدیدی ندارد؛ خیلی چیزها را از خیلی جاهای دیگر گرفته اما به نام خودش سندش را زده است (این جاهای دیگر تنوع جالبی داشتند: از بودیسم گرفته تا اندیشههای ویگوتسکی، رواقیگری و حتی خود CBT)؛ پایه و مبنای محکمی ندارد و مکمل CBT است و برای آموختن آن اول باید CBT یاد گرفت، مد روز است و در کل استقبالی که از آن میشود چندان به محتوی آن ربطی ندارد و به چیزهای دیگری مرتبط است.» یکی از تازهترین ایرادها -البته در راستای همان حرف تقریبا قدیمی «حرف نویی در چنتهاش نیست»- این است: Fusion را راچمن قبلا گفته، هیز در سال 2000 مفهوم جدیدی ارائه نکرد.
همینجاست که میشود پرسید: آیا مطالعۀ تاریخ ما را از اینطور بحثها و گرفتاریها نجاتمان میدهد؟ شاید بله.
در مورد این که ارتباط ACT و فیوژن چیست میشود تحقیقی کتابخانهای کرد و نتیجه گرفت.
پس برویم سراغ تاریخ:
احتمالا به سال 2000 بر مبنای تداعی اشاره شده (ویرایش اول کتاب راهنمای ACT در سال 1999 منتشر شد و کتابی با عنوان راهنمای عملی ACT در سال 2004 و مقالۀ مشهور موسوم به «موج سوم رفتاردرمانی» هم در همین سال منتشر شد).
در مورد Fusion قضیه چیست؟ از قرار معلوم واژۀ «fusion» بین فکر و اقدام اولین بار در مقالهای راچمن به سال 1993 ارائه شده است. راچمن در مقالۀ مذکور در بافتار مشکلات مربوط به وسواس، فیوژن یا آمیختگی را چنین تعریف میکند:
«فیوژن به پدیدهای روانشناختی اطلاق میشود که در آن به نظر میرسد بیمار فعالیت وسواسی و عمل ممنوع را از نظر اخلاقی معادل میداند. در چنین حالتی از نظر اخلاقی، حتی فکر کردن به هل دادن یک پیرمرد به روی ریل راهآهن به همان اندازه بد است که واقعاً او را هل بدهیم. تصویر وسواسی از داشتن رابطه جنسی با یک شخصیت مذهبی غیراخلاقی است و بنابراین فرد از نظر اخلاقی در قبال تصویر مسئول است. این افکار ناگزیر منجر به احساس گناه و تحقیر خود می شود.»
حالا بیایید تعریف «cognitive fusion» را انگار اولین هیز و همکارانش در اولین ویرایش کتابی راهنمای ACT به کار بردند را ببنیم:
«نمادها به شدت با رویدادهایی که توصیف می کنند و با افرادی که آنها را توصیف می کنند به هم متصل میشوند. به عنوان مثال، درمانجو می گوید: «من افسردهام» این جمله به نظر یک توصیف است، اما اینطور نیست. چنین توصیفی نشان می دهد که درمانجو با برچسب کلامی آمیخته شده و با آن به عنوان یک موضوع مرتبط با ذات یا هویت برخورد کرده است، نه احساس. "من افسردهام" یک احساس را به عنوان یک مسئله وجودی ایجاد می کند - "...ام" . بالاخره «است» شکلی از کلمه "بودن" است.»
جالب است که کوهلنبرگ و هیز در سال 1993 در مقالهای با عنوان «رفتاردرمانی رادیکال: دو مثال معاصر» از همین پدیده هرچند با عنوانی دیگر همین تعریف را ارائه میکنند:
Literality: کلمات به گونه ای به کار می روند که گویی به معنای چیزهایی هستند که به آنها اشاره می کنند یا خود آن چیزها هستند. بنابراین، یک کلمه و موقعیتی که به آن اشاره می شود را به راحتی می توان با هم اشتباه گرفت، و بسیاری از کارکردهایی که به موقعیت پایبند هستند، با توجه به کلمات هم حاضر میشوند.
همچنان که میبینیم cognitive fusion اشتراک لفظی با Thought-Action Fusion دارد اما اگر عمیقتر متون مربوط به این دو مفهوم را ملاحظه کنیم متوجه میشویم همچنان که معنایی متفاوت از هم دارند، وسعت اطلاق آنها بر رفتارها هم با یکدیگر متفاوت است؛ به طوری که CF به فرایندی کلی اشاره دارد و TAF میتواند زیرمجموعۀ آن قرار بگیرد و هم این که دو مفهوم تاریخچهای متفاوت دارند. خاستگاه Thought-Action Fusion در سنت CBT است اما آن مفهمومی که در آغاز با عنوان literality نام داشت و سپس cognitive fusion نام گرفت محصول حوزهای دیگر از روانشناسی با تاریخی متفاوت است. آنچنان که زتل (2011) به تحول و تکامل ACT و نسخۀ اولیۀ آن «فاصلهگیری جامع» میپردازد میتوان گفت که توجه literality/Fusion یکی از محصولات تلاش برای ارائۀ تفسیری پسااسکینری از رابطۀ رفتار-رفتار یا کنترل رفتار کلامی بر دیگر رفتارها در زمینۀ آسیبشناسی روانی بود. به عبارت دیگر آنچه هیز و پژوهشگران او میخواستند در زمینۀ کنترل ناکارآمد شناختوارهها بر رفتارهای دیگر مفهومپردازی کنند تا دوباره همچون موج یا نسل اول رفتاردرمانی، یک تکنولوژی رفتاری متصل به نظریه به عرصۀ روانشناسی برگردد یک مفهومپردازی متعلق به حوزۀ تحلیل رفتار بود. اولین گامهای چنین تلاشی در دهۀ هشتاد میلادی برداشته شد و در راستای پژوشهایی یکسره جدا از CBT و Cognitive Science میخواست تحت لوای نظریهای پسااسکینری دربارۀ شناخت و زبان دریچهای نو به رفتاری به نام شناخت بیندازد و در کل اتهام ناتوانی سنت تحلیل رفتار در تبیین و پیشبینی و اثرگذاری بر این رفتار را رد کند و در جزء رفتاردرمانی را از نو احیاء کند (زتل و هیز، 1982؛ زتل و هیز، 1986). تاریخچهای که احتمالا از نظر بسیاری از طعنهزنان به دور مانده این است که هیز و دانشجویان او سالها در پی گسترش پژوهش دربارۀ رفتار کلامی به پژوهش دربارۀ مفاهیمی چون رفتار تحت سلطۀ قاعده یا (Rule-governed behavior (RGB)) و بازاندیشی شناختدرمانی بک و رفتاردرمانی عقلانی هیجانی الیس پرداختند و به تلویحات بالینی RGB رسیدند. نتیجه این بود در سال 1981 پروتکلی به «فاصلهگیری جامع» و مشتمل بر تکنیکهایی با عنوان واقعیتزدایی (deliteralization) از افکار و تکالیف رفتاری نوشته شد و در 1984 با شناختدرمانی مقایسه شد (زتل، 2011).
با این توضیح و تفصیلها گمان میکنم به قول درمانگران شناختی این که بگوییم هیز مفهوم جدیدی نیاورده چون همان را راچمن ده سال پیشتر به آن اشاره کرده نتیجهگیری شتابزده است و احتمالا نتیجۀ ناآشنایی با تاریخچۀ رفتاردرمانی.
بخشی از عنوان نوشته این بود که "شاید تاریخ نجاتمان بدهد"، به همین دلیل مطالعه تاریخ را پیشنهاد کردم. شاید زیادی خوشبینم. بایستی این مسائل مشمول گذر زمان بشود و تبدیل به تاریخ. تاریخ آموزش نه زمانگسسته بلکه منبعگسسته رواندرمانی در ایران و ناخوشنودیهایش.
منابع:
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Wilson, K. G. (1999). Acceptance and commitment therapy (Vol. 6). New York: Guilford press.
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Strosahl, K. (Eds.). (2004). A practical guide to acceptance and commitment therapy. Springer Science & Business Media.
Hayes, S. C. (2004). Acceptance and commitment therapy, relational frame theory, and the third wave of behavioral and cognitive therapies. Behavior therapy, 35(4), 639-665.
Rachman, S. (1993). Obsessions, responsibility, and guilt. Behaviour Research and Therapy, 31(2), 149–154.
Kohlenberg, R. J., Hayes, S. C., & Tsai, M. (1993). Radical behavioral psychotherapy: Two contemporary examples. Clinical Psychology Review, 13(6), 579-592.
Zettle, R. D. (2005). The evolution of a contextual approach to therapy: From comprehensive distancing to ACT. International Journal of Behavioral Consultation and Therapy, 1(2), 77.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1982). Rule-governed behavior: A potential theoretical framework for cognitive-behavioral therapy. In P. C. Kendall (Ed.), Advances in cognitive-behavioral research and therapy (Vol. 1, pp. 73-118). New York: Academic Press.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1986). Dysfunctional control by client verbal behavior: The context of reason-giving. The Analysis of Verbal Behavior, 4, 30-38.
با این توضیح و تفصیلها گمان میکنم به قول درمانگران شناختی این که بگوییم هیز مفهوم جدیدی نیاورده چون همان را راچمن ده سال پیشتر به آن اشاره کرده نتیجهگیری شتابزده است و احتمالا نتیجۀ ناآشنایی با تاریخچۀ رفتاردرمانی.
بخشی از عنوان نوشته این بود که "شاید تاریخ نجاتمان بدهد"، به همین دلیل مطالعه تاریخ را پیشنهاد کردم. شاید زیادی خوشبینم. بایستی این مسائل مشمول گذر زمان بشود و تبدیل به تاریخ. تاریخ آموزش نه زمانگسسته بلکه منبعگسسته رواندرمانی در ایران و ناخوشنودیهایش.
منابع:
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Wilson, K. G. (1999). Acceptance and commitment therapy (Vol. 6). New York: Guilford press.
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Strosahl, K. (Eds.). (2004). A practical guide to acceptance and commitment therapy. Springer Science & Business Media.
Hayes, S. C. (2004). Acceptance and commitment therapy, relational frame theory, and the third wave of behavioral and cognitive therapies. Behavior therapy, 35(4), 639-665.
Rachman, S. (1993). Obsessions, responsibility, and guilt. Behaviour Research and Therapy, 31(2), 149–154.
Kohlenberg, R. J., Hayes, S. C., & Tsai, M. (1993). Radical behavioral psychotherapy: Two contemporary examples. Clinical Psychology Review, 13(6), 579-592.
Zettle, R. D. (2005). The evolution of a contextual approach to therapy: From comprehensive distancing to ACT. International Journal of Behavioral Consultation and Therapy, 1(2), 77.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1982). Rule-governed behavior: A potential theoretical framework for cognitive-behavioral therapy. In P. C. Kendall (Ed.), Advances in cognitive-behavioral research and therapy (Vol. 1, pp. 73-118). New York: Academic Press.
Zettle, R. D., & Hayes, S. C. (1986). Dysfunctional control by client verbal behavior: The context of reason-giving. The Analysis of Verbal Behavior, 4, 30-38.
Forwarded from PersianRFT
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅
نسخه ضبط شده وبینار "ارزشها از منظر RFT"
ارائه: حسین سعیدی، 12 شهریور 1402
@persianRFT
Instagram: Persian.rft
Website: PersianRFT.ir
نسخه ضبط شده وبینار "ارزشها از منظر RFT"
ارائه: حسین سعیدی، 12 شهریور 1402
@persianRFT
Instagram: Persian.rft
Website: PersianRFT.ir
از دیدگاه ACT و مطابق با فلسفۀ بافتاری کارکردی، هدف مواجهه آموختن روشهای نو و کاربردیتر برای تعامل با محرکهای ترسناک است تا درمانجو بتواند در جهت ارزشهایش حرکت کند: چیزهایی که در زندگی درمانجو مهم و معنادارند و در حال حاضر مختل شده اند. برخلاف برخی از رویکردهای دیگری که از مواجهه استفاده میکنند، زمانی که از مواجهه در ACT استفاده میکنیم هدف صریح درمان کاهش فراوانی، شدت و مدت تجاربی مانند باورهای ناکارآمد، اضطراب و وسواس نیست؛ اگرچه چنین تغییراتی ممکن است در دراز مدت مشاهده شود. در عوض، ACT صراحتاً کمک به درمانجو را هدف قرار می دهد که یاد بگیرد چگونه زندگی مبتنی بر ارزش را فارغ از اضطراب وسواسی و تمایلات اجباری دنبال کند.
منبع:
Twohig, M. P., Abramowitz, J. S., Bluett, E. J., Fabricant, L. E., Jacoby, R. J., Morrison, K. L., ... & Smith, B. M. (2015). Exposure therapy for OCD from an acceptance and commitment therapy (ACT) framework. Journal of obsessive-compulsive and Related Disorders, 6, 167-173.
منبع:
Twohig, M. P., Abramowitz, J. S., Bluett, E. J., Fabricant, L. E., Jacoby, R. J., Morrison, K. L., ... & Smith, B. M. (2015). Exposure therapy for OCD from an acceptance and commitment therapy (ACT) framework. Journal of obsessive-compulsive and Related Disorders, 6, 167-173.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
سوء تفاهمهای دیرپا دربارۀ رفتارگرایی (بخش دوم) ترجمه و تالیف: علی فیضی سوءتفاهم اول: رفتارگرایی رویکردی مبتنی بر لوح خالی به روانشناسی است. لوح خالیگرایی، موضعی است که ادعا میکند انسانها به صورت لوحی نانوشته به دنیا میآیند؛ لوحهایی سپید که مهارتها،…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
Photo
مروری کوتاه بر پنج فصل اول کتاب Behavior Therapy: First, Second, and Third Wave
دکتر علی فیضی
حدود نه ده سال پیش بود که بحثی دربارۀ رفتاردرمانی شناختی در ایران و ابتلای آن به مدروز گرایی درگرفت و یکی از طرفهای بحث من بودم. نکتۀ حریف بحث این بود که اقبال به موج سوم CBT نباید باعث شود از مطالعۀ آثار پیشگامان رفتاردرمانی غافل شویم: «برخی از دانشجویان بدون اینکه آگاهی نسبتاً کافی از موجهای اول و دوم رفتاردرمانی داشته باشند به سمت موج سوم خیز برمیدارند، درحالیکه آگاهی از مفاهیم و اصول موجهای اول و دوم رفتاردرمانی جزء جداییناپذیر درك مفاهیم موج سوم است».
همان زمان دست به قلم بردم و به دو معنایی که میشد از این سخن برداشت کرد پرداختم و نقل به مضمون نوشتم که اگر بحث بر سر آگاهی از فلسفه و نظریه و لاجرم تاریخی است که موج سوم CBT در آن معنا پیدا میکند حرفی نیست اما اگر مقصود مطالعه مفاهیم و اصول موجهای قبلی باشد آنقدر مطالب زیاد و متنوع است که نمیتوان آغاز و پایانی برای چنین مطالعهای تصور کرد. حالا که چند روزی است مشغول مطالعۀ کتاب حجیم Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves (اودونهیو و ماسودا، 2022) هستم یاد بحث ذکر شده افتادم. کتاب سرشار از نکات بدیع تاریخ، فلسفی، نظری و عملی است و بیش از پیش نشان میدهد که آنچه در تاریخ CBT رخ داده رویدادهایی اجتماعی و فراقارهای و علمی با شرکتکنندگانی بوده است که اتحاد حول ایدههای چهرههای پرنفوذ و ناپیوستگی نظری میان هر موج و حتی برخی اوقات درون هر موج (مخصوصا موج اول رفتاردرمانی) نشان از تنوع فوق العادۀ ایدهپردازیها درون آن دارد.
به عنوان مثال ادوارد کی. موریس دربارۀ موج اول از تاثیری که علوم اعصاب روسی، رفتارگرایی واسطهای (S-O-R) و رفتارگرایی رادیکال اسکینر بر موج اول رفتاردرمانی داشت و تفاوت معنای «رفتاردرمانی» مدنظر هانس آیزنک و «رفتاردرمانی» مدنظر اسکینر قلمفرسایی میکند و جرالد سی. دیویسون از تاثیری که جولین راتر، جرج کلی و پری لاندون و البته آلبرت الیس و آرون بک در گذر از رفتاردرمانی رفتاردرمانی شناختی داشتند مینویسد. او البته در آغاز سخن خود را از پدیدآورندگان رفتاردرمانی شناختی بر میشمرد و در میانۀ فصلی که نوشته است بعد از اشاره به برخی همیاریهای خویش در تحولات CBT ناخرسندی خود را از اختصاص یافتن چند میلیون دلار به پروتکلسازی از نسخۀ بکی CBT برای درمان افسردگی ابراز میکند و آن را پدیدهای مهم در تغییر یافتن کانون تمرکز CBT از اصول و مکانیسمهای تغییر به بستههای درمان در نظر میگیرد.
لانس مککراکن پژوهشگر نامی ACT دربارۀ درد مزمن به موج سوم رفتاردرمانی میپردازد و متغیرهای مهم در برآمدن موج سوم رفتاردرمانی را پدیدار شدن ناهنجارهایی در بافتار موج دوم و نیز دوگانۀ تغییر شناخت یا تغییر بافتار میداند. منظور مککراکن از ناهنجاریها به پژوهشها و مرورهایی اشاره دارد که مخصوصا در بافتار درمان افسردگی و مشکلات اضطرابی تکنیکهای شناختی را عنصر ناضروری CBT یافتند و دومی به تفاوتهای عمیق مفروضهها، اصول و حتی تکنیکها در بین موجها اشاره دارد. موضوعی که حتی تا دهۀ نود میلادی بحثهای داغی را بین شناختگرایان (نمایندۀ اصلی این جبهه از بحث آلبرت بندوار بود) و رفتارگرایان (کریستینا لی و ) و نیز تازهواردانی بافتارگرا (هیز و همکارانش) بر سر رابطۀ علت و معلولی شناخت و دیگر تجربههای روانی من جمله رفتار آشکار به راه میانداخت و به گمان مککراکن موضوعی نبود که با توسل به استدلال نظری و دادههای پژوهشی بتوان به آن فیصله داد چون سه طرف مناظره مفروضههایی کاملاً متفاوت دربارۀ موضوع بحث، علیت و دانش داشتند.
دکتر علی فیضی
حدود نه ده سال پیش بود که بحثی دربارۀ رفتاردرمانی شناختی در ایران و ابتلای آن به مدروز گرایی درگرفت و یکی از طرفهای بحث من بودم. نکتۀ حریف بحث این بود که اقبال به موج سوم CBT نباید باعث شود از مطالعۀ آثار پیشگامان رفتاردرمانی غافل شویم: «برخی از دانشجویان بدون اینکه آگاهی نسبتاً کافی از موجهای اول و دوم رفتاردرمانی داشته باشند به سمت موج سوم خیز برمیدارند، درحالیکه آگاهی از مفاهیم و اصول موجهای اول و دوم رفتاردرمانی جزء جداییناپذیر درك مفاهیم موج سوم است».
همان زمان دست به قلم بردم و به دو معنایی که میشد از این سخن برداشت کرد پرداختم و نقل به مضمون نوشتم که اگر بحث بر سر آگاهی از فلسفه و نظریه و لاجرم تاریخی است که موج سوم CBT در آن معنا پیدا میکند حرفی نیست اما اگر مقصود مطالعه مفاهیم و اصول موجهای قبلی باشد آنقدر مطالب زیاد و متنوع است که نمیتوان آغاز و پایانی برای چنین مطالعهای تصور کرد. حالا که چند روزی است مشغول مطالعۀ کتاب حجیم Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves (اودونهیو و ماسودا، 2022) هستم یاد بحث ذکر شده افتادم. کتاب سرشار از نکات بدیع تاریخ، فلسفی، نظری و عملی است و بیش از پیش نشان میدهد که آنچه در تاریخ CBT رخ داده رویدادهایی اجتماعی و فراقارهای و علمی با شرکتکنندگانی بوده است که اتحاد حول ایدههای چهرههای پرنفوذ و ناپیوستگی نظری میان هر موج و حتی برخی اوقات درون هر موج (مخصوصا موج اول رفتاردرمانی) نشان از تنوع فوق العادۀ ایدهپردازیها درون آن دارد.
به عنوان مثال ادوارد کی. موریس دربارۀ موج اول از تاثیری که علوم اعصاب روسی، رفتارگرایی واسطهای (S-O-R) و رفتارگرایی رادیکال اسکینر بر موج اول رفتاردرمانی داشت و تفاوت معنای «رفتاردرمانی» مدنظر هانس آیزنک و «رفتاردرمانی» مدنظر اسکینر قلمفرسایی میکند و جرالد سی. دیویسون از تاثیری که جولین راتر، جرج کلی و پری لاندون و البته آلبرت الیس و آرون بک در گذر از رفتاردرمانی رفتاردرمانی شناختی داشتند مینویسد. او البته در آغاز سخن خود را از پدیدآورندگان رفتاردرمانی شناختی بر میشمرد و در میانۀ فصلی که نوشته است بعد از اشاره به برخی همیاریهای خویش در تحولات CBT ناخرسندی خود را از اختصاص یافتن چند میلیون دلار به پروتکلسازی از نسخۀ بکی CBT برای درمان افسردگی ابراز میکند و آن را پدیدهای مهم در تغییر یافتن کانون تمرکز CBT از اصول و مکانیسمهای تغییر به بستههای درمان در نظر میگیرد.
لانس مککراکن پژوهشگر نامی ACT دربارۀ درد مزمن به موج سوم رفتاردرمانی میپردازد و متغیرهای مهم در برآمدن موج سوم رفتاردرمانی را پدیدار شدن ناهنجارهایی در بافتار موج دوم و نیز دوگانۀ تغییر شناخت یا تغییر بافتار میداند. منظور مککراکن از ناهنجاریها به پژوهشها و مرورهایی اشاره دارد که مخصوصا در بافتار درمان افسردگی و مشکلات اضطرابی تکنیکهای شناختی را عنصر ناضروری CBT یافتند و دومی به تفاوتهای عمیق مفروضهها، اصول و حتی تکنیکها در بین موجها اشاره دارد. موضوعی که حتی تا دهۀ نود میلادی بحثهای داغی را بین شناختگرایان (نمایندۀ اصلی این جبهه از بحث آلبرت بندوار بود) و رفتارگرایان (کریستینا لی و ) و نیز تازهواردانی بافتارگرا (هیز و همکارانش) بر سر رابطۀ علت و معلولی شناخت و دیگر تجربههای روانی من جمله رفتار آشکار به راه میانداخت و به گمان مککراکن موضوعی نبود که با توسل به استدلال نظری و دادههای پژوهشی بتوان به آن فیصله داد چون سه طرف مناظره مفروضههایی کاملاً متفاوت دربارۀ موضوع بحث، علیت و دانش داشتند.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
Photo
مطالعۀ پنج فصل آغازین کتاب این باور را برای من پالودهتر و مستحکمتر کرد که نمیتوان از ضرورت آگاهی از مفاهیم و اصول موج اول و دوم رفتاردرمانی برای درک و به ویژه به کاربستن موج سوم رفتار درمانی سخن گفت. به عنوان مثال در فصلی که به مبانی فلسفی سه موج پرداخته میشود چنان تفاوت شگرفی بین اسکینری که در آغاز کار خود تحت تاثیر فرانیس بیکن و ارنست ماخ پوزیتویست بوده اما در نهایت به فلسفۀ علم خاص خود به عنوان رفتارگرایی رادیکال میرسد با آلبرت الیس که تحت تاثیر فیلسوفان رواقی و پوپر و بارتلی (فیلسوفی نوپوپری) و از دیگر سو بین آلبرت الیس و استیون هیز تحت تاثیر استفان پپر (فیلسوف زیباییشناسی) وجود دارد که تلاش برای درک خطی ارتباط مفاهیم و اصول هر موج با دیگری هدیهای عملی به درمانگر هر موج نمیدهد بلکه حتی این خطر را دارد که از باورمندی او به اثربخشی رویکردش بکاهد که خطری شناختهشده پیشاروی رواندرمانی اثربخش است؛ اما اگر قصد مطالعهای تطبیقی و سنجشگرانه از تاریخ جنبشی به نام CBT باشد به لطف این کتاب تاحدودی میتوان به آن دست یافت. دراینباره هم بهتر است محتاط باشیم چرا که یکی از ویراستاران کتاب (ویلیام ادونهیو) تاریخچۀ ارتباطی حدود سی سالۀ همکارانه/انتقادی و پرتعارض حدود سی ساله با استیون هیز دارد و هماکنون از جدیترین منتقدان برنامۀ پژوهشی هیز و همکارانش است. در هرحال انتشار کتابی چنین پرمایه نشان میدهد که در میان بخش قابل توجهی از نظریهپردازان و پژوهشگران CBT توافقی بر سر تامل دربارۀ تاریخچۀ این جنبش و حال و آیندۀ آن وجود دارد. امیدوارم مطالعۀ این کتاب علیرغم حجمش در بین رواندرمانگرانی ایرانی CBT تبدیل به اقدامی جمعی شود و گفتگوهایی مداوم پیرامون شکل بگیرد.
نکتۀ پایانی: مرور من مبتنی بر مطالعۀ پنج فصل اول کتاب است که به مبانی فلسفی و نظری و تاریخچه و دیروز و امروز موجهای CBT میپردازد. کتاب اما به هیچ روی خالی از نکتههای کاربردی برای هر کسی که یکی از موجهای CBT را بیشتر ترجیج میدهد نیست. به ویژه بخش چهارم کتاب که در آن نویسندگانی از هر موج در فصلهایی جداگانه به درمان هفت اختلال عمدۀ رایج: مشکلات اضطرابی، افسردگی، چاقی، روانپریشی، سوءمصرف مواد، ADHD و درد مزمن میپردازند.
منبع:
O'Donohue, W., & Masuda, A. (Eds.). (2022). Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves. Springer Nature.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
نکتۀ پایانی: مرور من مبتنی بر مطالعۀ پنج فصل اول کتاب است که به مبانی فلسفی و نظری و تاریخچه و دیروز و امروز موجهای CBT میپردازد. کتاب اما به هیچ روی خالی از نکتههای کاربردی برای هر کسی که یکی از موجهای CBT را بیشتر ترجیج میدهد نیست. به ویژه بخش چهارم کتاب که در آن نویسندگانی از هر موج در فصلهایی جداگانه به درمان هفت اختلال عمدۀ رایج: مشکلات اضطرابی، افسردگی، چاقی، روانپریشی، سوءمصرف مواد، ADHD و درد مزمن میپردازند.
منبع:
O'Donohue, W., & Masuda, A. (Eds.). (2022). Behavior Therapy: First, Second, and Third Waves. Springer Nature.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.