Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
من چیزهایی رو درک کردم و بخشیدم،
که اگه من میکردم دیگه تو روم نگاه نمیکردی…
که اگه من میکردم دیگه تو روم نگاه نمیکردی…
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
دیدی؟
حتی آدمایی که امن بودن هم رهامون کردن.
TEEN
حتی آدمایی که امن بودن هم رهامون کردن.
TEEN
Forwarded from ﮼انجمننهنگهاینَوازنده؛ (﮼دایان؛)
برای زندگی کردن زیادی خستم و
برای خسته بودن زیادی زنده.
برای خسته بودن زیادی زنده.
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
"جانم خستهاست."
خستگیای که نه جسمی و نه روحیه. انگار بیشتر از این حرفهاست. شبیهِ وقتهایی که از همهچی بُریدی. یهجور تهی شدن، از همهچیز ...
خستگیای که نه جسمی و نه روحیه. انگار بیشتر از این حرفهاست. شبیهِ وقتهایی که از همهچی بُریدی. یهجور تهی شدن، از همهچیز ...
Forwarded from گنجشک های مرده
سَرِ غمو میگیری من میمونه، تَـهِ غمو میگیری، غم میمونه.
Forwarded from • رایمون
همهی آدمهایی که تو نیستند، حوصلهام را سر میبرند.
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
«آدم میتواند عاشق باشد، امیدوار باشد، دنیا را دوست بدارد، ولی افسرده هم باشد. مثل من عزیزم.»
Forwarded from نهنگ ! (ˢᵃᵇᵃ🐋⁵²)
نوشته بود دلم میخواد رو کنم سمتِ خدا و
مثلِ آقای خاقانی بگم :
" چه کردهام که مرا پایمالِ غم کردهای ؟ "
نوشته بود دلم میخواد رو کنم سمتِ خدا و
مثلِ آقای خاقانی بگم :
" چه کردهام که مرا پایمالِ غم کردهای ؟ "
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
متوجه شدم من به عنوان یک فرد اصلا برای اطرافیانم مهم نیستم. فقط آدمی ام که کمکشون میکنه از بحران های زندگی شون عبور کنن بعدش هم خیلی راحت یکی دیگه رو جایگزین من میکنن.
• کوالا •
• کوالا •
Forwarded from از اینجا که منم.
گریه کردن لزوما پایین آمدنِ اشک از چشمها نیست.
گاهی تمامِ اندامِ بدن گریه میکند، اشک میریزد و فریاد میزند، «جز چشمها.»
گاهی تمامِ اندامِ بدن گریه میکند، اشک میریزد و فریاد میزند، «جز چشمها.»
Forwarded from ﮼انجمننهنگهاینَوازنده؛ (﮼دایان؛)
«به گذشته نگاه میکنی و میبینی تنها خودت صبورانه و مجبورانه در تمام رنجهایت همراهت بودهاست.»
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
آزارگر همیشه کتک نمیزنه! گاهی اینقدر تو رو نادیده میگیره که عشق و احترام به خودت و زندگی رو از دست میدی. احساس دردناک نامرئی بودن :((((
• چغوک زرنگ •
• چغوک زرنگ •
Forwarded from • رایمون
یک روز که خیلی ناراحت و ناامید و خسته بودم، صفحهی اینستاگرامم را باز کردم و شروع کردم به نوشتن. غر زدم و فحش دادم و سعی کردم خودم را خالی کنم. خالی کردن بهترین کار است برای کسی که اصلن نمیداند باید چهکار کند. وقتی که حس کردم کافیست و به اندازهی کافی نوشتهام، پست کردمش توی صفحهام. آرش پورعلیزاده (شاعری گیلانی) کامنتی برایم گذاشت که همانجا مات شدم. مبهوت چندبار کامنتش را خواندم و لبخند زدم و جواب دادم «چشم». حرفهاش دوباره به یادم آمده. دوست داشتم به شما هم بگویم. نوشته بود «از انتخابها پشیمان نباش. ولو غلط باشند باید اتفاق میافتادند. ما همین مسیرهای درست و غلطیم. قشنگیِ ما به اشتباه کردن است. اما شک کن. همیشه شک کن. شک کردن مهمترین مشخصهی آدمهای صاحبفکر است. یقین مالِ آدمهای کمهوشتر است. شک کن؛ اما پشیمان نباش. شک کن که همین الان که همینجایی هم درست نیست؛ اما پشیمان نباش. اینْ مسیری بود که باید انتخاب میشد؛ ولو به غلط. قدم بعدی باید درست باشد.»
Forwarded from از اینجا که منم.
«عزیزم، دنیا و آدمهایش بسیار غمگینم میکنند.»
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
«یحیی، زنهای غمگین
از ابتدا غمگین نبودند
یک زن را، دو چیز غمگین میکند
مردی که دوستش دارد، و وطنی که بر او ظلم میکند.»
از ابتدا غمگین نبودند
یک زن را، دو چیز غمگین میکند
مردی که دوستش دارد، و وطنی که بر او ظلم میکند.»
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
-کجایی؟ نیستی.
+آره نیستم، ناظرم، نگاه میکنم، ناتوانم، حرفی نیست، بغض میکنم، خستهام، ناامیدم، هیچم، تسلیمِ تسلیمم.
*Morteza Niknahad*
+آره نیستم، ناظرم، نگاه میکنم، ناتوانم، حرفی نیست، بغض میکنم، خستهام، ناامیدم، هیچم، تسلیمِ تسلیمم.
*Morteza Niknahad*
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
دوستت دارم را همه بلدند بگویند، میتوانی دنیای امن کسی باشی که از جنگها برگشته است؟