ولی من خیلی تنهام مامان :)

شب خودش سیاه بوده
یا با غمای ما گشته این شکلی شده؟

گریه کردم
برای دلِ شکستم ..
برای تنهاییم
برای رویاهام
برای خستگی هام ،
گریه کردم
برای هرچی که باید ونباید،
برای هرچی که دارم و ندارم،
برای این زندگی ،
برای خودم ، برای تو ،برای همه گریه کردم...
من تو اشک چشمام غرق شدم مامان جان ...

خدایا
می‌دونی امشب باید چقدر باهام مهربون باشی؟
دستاتو به اندازۀ همۀ جهان باز کن
همون‌قدر.

بیشتر از همیشه دلم میخواست توی بغلت گریه کنم و بگم که از این وضعیت مزخرف خسته‌ام، اما چون میدونستم قرار نیست هیچوقت اشکامو پاک کنی و منو مطمئن کنی از بودنت، خندیدم و گفتم هیچم ناراحت نیستم..

چرا ندیدی این همه صبرمو؟

تو را دوست دارم
بودنت رشته‌ای است که مرا به زندگی وصل میکند.

#پویا_جمشیدی

وقتایی که : میخوای فراموشش کنی و رها باشی؛
چون بدون اونم میتونی خوشحال باشی!

من نیاز دارم ازت بشنوم دوستم داری، نیاز دارم بدونم بعضی روزا منتظر پیام منی. نیاز دارم وقتی ناراحتیمو میبینی چیزی نپرسی ازم و فقط بغلم کنی، نیاز دارم یه جاهایی اولویت اولت من باشم، نیاز دارم یه روزایی به زخم دست من بیشتر از دیدن سریال مورد علاقه‌ات اهمیت بدی

وقتایی که از زندگی متنفری گوش کن ....

به يک‏‌جايی از زندگی که رسيدی،
می‌فهمی رنج را نبايد امتداد داد.
بايد مثل يک چاقو که چيزها را می‌بُرد
و از ميان‌شان می‌گذرد،
از بعضی آدم‌ها بگذری
و برای هميشه قائله رنج‌آور را تمام کنی.

• ویلیام فاکنر

اگه مرحم تموم درد هاتونه و همیشه
توی شرایط سخت کنارِتون بوده
مثل مولانا بهش بگید؛
جایِ گله نیست
چون تو هستی؛
همه هست...

حرفی بزن
چیزی بگو
حرفات نه، اما صدات شاید نجاتم داد.

دوستم بدار چون که غمگینم.

یه جا از سریال در چشم باد هست که
بیژن به لیلی میگه:
تو سه روز بود که حرف نمی زدی
سه روز بود که دنیا به آخر رسیده بود :)

حتی اگه خودم، خودمو نخواستم تو منو بخواه.

چرا هیچ اتفاق خوبی نمی‌اُفته؟ چرا مدت‌هاست هیچ اتفاق خوبی نیفتاده؟ مگه یک آدم چه‌قدر توان ادامه دادن داره بی‌هیچ اُمید و انگیزه‌ای؟

-اونجا که آقایِ یراحی میخونه:

بغضت دلیلِ دیوونگیمه
گفتم نباشی، این زندگیمه