دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد اِلّا به تو.
تذکرة الاولیاء
ذکر جنید بغدادی
عطار نیشابوری
آمدهام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد اِلّا به تو.
تذکرة الاولیاء
ذکر جنید بغدادی
عطار نیشابوری
Forwarded from برای چشمهایت...
من همزمان که یه احساس سنگینی عجیبی درونم دارم، خالیام.
در عین حال که پر از حرفم، هیچ کلمهای ندارم برای گفتن. این روزها وجودم پر از تناقض شده.
در عین حال که پر از حرفم، هیچ کلمهای ندارم برای گفتن. این روزها وجودم پر از تناقض شده.
Forwarded from برای چشمهایت...
خجالتآور نیست اگه تنها چیزی که برای آدمها به یادگار گذاشته باشیم رنج و اندوه باشه؟
Forwarded from مایما
اگه بخوام یه توضیح کلی راجع به مودم بدم اینجوری ام که وقتی دراز میکشم کلافه میشم، وقتی راه میرم خسته میشم، حرف میزنم عصبی میشم، حرف نمیزنم حوصلم سر میره، حوصله ی بیرونو ندارم، از خونه موندنم خوشم نمیاد، درواقع توی کلافه ترین حالت ممکنم.
هَل سبق لك أن نظرت إلى
ضحكك؟
الأمل هو مثل ذلك بالضبط.
تا حالا به خندههات نگاه کردی؟
«امید»
دقیقا اون شکلیه...
ضحكك؟
الأمل هو مثل ذلك بالضبط.
تا حالا به خندههات نگاه کردی؟
«امید»
دقیقا اون شکلیه...
ناگهان چیزی را گم کرده بود که درست نمیتوانست بداند چیست؟
| محمود دولتآبادی |
| محمود دولتآبادی |
تمامِ تنم خسته است،گردن،شانه و دستها.
خوابم میآید.سرم از همهجا خستهتر است.
سرم مملو از خستگی است،مثلِ توپ پربادی که حتی برای یک سوراخ هم جایی نداشته باشد.
_شاهرخ مسکوب.
خوابم میآید.سرم از همهجا خستهتر است.
سرم مملو از خستگی است،مثلِ توپ پربادی که حتی برای یک سوراخ هم جایی نداشته باشد.
_شاهرخ مسکوب.
آدم نمی تواند مستقیم بگوید دردم را دوا کن! کلماتی هست اما جایش اینجا نیست. جملهی امریِ عجیبی است دردم را دوا کن. در میانِ تمامِ امری های دیگر کسی نمی تواند تصوری دربارهی دردم را دوا کن داشته باشد. چیزی را که واقعا می خواهم به وصف نمی آید...
یاسمینا رضا
📙خوشا خوشبختان
یاسمینا رضا
📙خوشا خوشبختان
Forwarded from طبقه هشتم برج ایفل
گفت ما اگه نتونیم رو پای خودمون وایستیم کسی ما رو سرپا نگه نمیداره.
Forwarded from « گنگ خواب دیده »
اگه قصه ت خوب پیش نرفت بهم زنگ بزن، اگه غر داشتی و نمیدونستی به کی بزنی، اگه از نویسنده های بی استعداد دورت لجت گرفته بود و میخواستی به یکی بگی که فکر نکنه حسودی، اگه دسته ی عینکت شکست، اگه مست بودی و دلت گرفته بود، اگه عینک جدید خریده بودی و نمیدونستی با ذوق به کی نشونش بدی، اگه از سیزده برات شماره فرستادن، اگه لوس بودی و کسی نبود لوست کنه، اگه کلمه میخواستی، اگه مهمونات نیومدن، اگه داشتی لحظه ی اخر سوار ماشین میشدی که بری سفر، اگه وایستادی وسط خونه و کسی منتظرت نبود، اگه تو پایان بندی قصه ت گیر کردی، اگه میخواستی یه چیزیو فقط واسه یه نفر بخونی، اگه سرما خوردی و تب داشتی، اگه میگرنت گرفت و خون دماغ شدی بهم زنگ بزن، وسط روز بهم زنگ بزن سکوت کن، بذار منم ساکت بمونم، یا زنگ بزن وقتی گفتم الو بگو: زنگ زدم فقط صداتو بشنوم. درسته که دل شکستگی من سر جاشه اما تو بلد باش از دلم دربیاری، چون تو بلدی، فقط تو بلدی. بذار قهرمون قهر قهر تا قیامت نباشه.
[در دلم بودی و شرمنده ز مهمان بودم
که سزاوار تو این خانهی ویران نبود...]
-فاضل نظری🌱
که سزاوار تو این خانهی ویران نبود...]
-فاضل نظری🌱
Forwarded from سيد تقى سيدى
ز یاد بردنت ای آشنای من ، سخت است
ببخش مثل تو بودن برای من سخت است...
ببخش مثل تو بودن برای من سخت است...